نویسنده: عبدالله شهبازی




 

مقارن با زمان ظهور عیسی مسیح(ع)، شاهد اشاعه سنن دینی موسوی در میان مردم امپراتوری روم هستیم. در منابع تاریخی، این افراد به نام "یهودی"شهرت یافته اند و اعتقادات دینی آنها "یهودیت"نام گرفته است. برای نمونه، امپراتور کلودیوس در سال 48 میلادی شمار "یهودیان" ساکن در سراسر امپراتوری روم را 6944000 نفر گزارش کرده است. (1) این قریب به ده درصد کل سکنه این امپراتوری است. این یکتاپرستان خود را پیروان موسی(ع) می دانستند، از تعالیم مصلحینی چون یحیی تعمیددهنده(2) پیروی می کردند و از اشرافیت و کاهنان یهودی به شدت نفرت داشتند. این پدیده ای کاملاً نو و متمایز است که با "یهودیت"، هم به معنای قومی/قبیله ای پیشین آن و هم با یهودیت جدید، تفاوت بنیادین دارد. همین مردم اند که به نخستین پیروان عیسی مسیح(ع) بدل شدند و دین جهانی مسیحیت را بنیاد نهادند.
رشد سریع و حیرت انگیز سنن دینی موسوی، که باید آن را یک "انقلاب دینی"تمام و کمال دانست، نشانگر خلاء شدید فرهنگی و نیز بی عدالتی سهمگینی است که سراسر امپراتوری روم را فراگرفته بود. در این زمان دیگر آئین موسی(ع) یک پدیده قومی نیست؛ یک جنبش فرهنگی و اجتماعی-سیاسی است. اتباع ستمدیده امپراتوری روم، از همه گروه های قومی، "خدای یگانه" را پناهگاهی در برابر بت پرستی کفرآلود رومی(3) یافته اند؛ "پاگانیسم رومی"آمیزه ای است از بت پرستی و مناسک شهوانی اشرافیت خونریز و پرتجمل حاکم بر روم. در مقابل، مردم در تعالیم پیامبرانی چون موسی و اخیا و ایلیا و ارمیا عدالت اجتماعی را جایگزینی شیرین در برابر ستم طبقاتی اشرافیت رومی- یهودی شناخته اند. این موج مختص به امپراتوری روم نیست. در آستانه ظهور عیسی مسیح(ع) شاهد گسترش یکتاپرستی موسوی در امپراتوری ایران اشکانی، به ویژه در بین النهرین، نیز هستیم. بدینسان، الیگارشی دینی/اشرافی یهودی برای نخستین بار خود را با خطری مواجه دید که موجودیت آن را در معرض انهدامی سریع قرار می داد.
سرآغاز این موج جدید یکتاپرستی موسوی را باید در تحولات اجتماعی و فرهنگی دید که از نیمه دوم سده دوم پیش از میلاد در میان اتباع دولت یهودی حشمونی آغاز شد؛ طبقه سنتی کاهنان یهودی را به دو گروه صدوقیون و فریسیون منشعب نمود و یک گرایش دینی مردمی را نیز پدید ساخت که به نام یسنی شناخته می شود.

آئین موسی؛ کاهنان و مردم

خاستگاه و مبانی نظری طبقه کاهنان یهودی به روایات مندرج در "سفر خروج" می رسد و زمان آن به بازگشت موسی(ع) از کوه طور نسبت داده می شود؛ آنگاه که دستور احداث معبدی باشکوه را برای استقرار "یهوه"صادر کرد.
در این روایت، "خدای اسرائیل" سخت شبیه به خدای فنیقی بعل است. او نیز معبدی طلایی و انباشته از گرانبهاترین کالاهای آن عصر می خواهد تا "در میان مردم" خود ساکن شود. روشن است که این درخواست انطباقی با وضع قبایل بنی اسرائیل در زمان موسی و مهاجرت آنان به کنعان ندارد و مبداء آن به دوران شکوفایی ثروت دولت های یهود و عمری و پیوند عمیق فرهنگی و اقتصادی و سیاسی آنان با شهر دولت های فنیقی می رسد. این معبد باشکوه "خدای اسرائیل"اقتباسی است از معابد صور و صیدا. آنچه در آئین پرستش "گوساله طلایی"اصل است در واقع پرستش طلاست. بدینسان، "معبد سلیمان" به خزانه ای انباشته از طلا و جواهرات و کاهنان به متولیان این گنج بدل می شوند. تدوین کنندگان "سفر خروج" از زبان خدای موسی این سنت فنیقی را چنین انتقال می دهند:
"یهوه" در کوه طور تخت و بارگاه باشکوه خود را به موسی نشان می دهد و خواستار آن می شود که برایش معبدی، دقیقاً مشابه این نمونه، ساخته شود.
و خداوند موسی را خطاب کرده گفت به بنی اسرائیل بگو که برای من هدایا بیاورند... و این است هدایا که از ایشان می گیرید: طلا و نقره و برنج، و لاجورد و ارغوان و قرمز و کتان نازک و پشم بز. و پوست قوچ سرخ شده و پوست خز و چوب شطیم. و روغن برای چراغ ها و ادویه برای روغن مسح و برای بخور معطر. و سنگ های عقیق و سنگ های مرصعی برای ایفود و سینه بند. و مقامی و مقدسی برای من بسازند تا در میان ایشان ساکن شوم... و تابوتی از چوب شطیم بسازند که طولش دو ذراع و نیم و عرضش یک ذراع و نیم و بلندیش یک ذراع و نیم باشد. و آن را به طلای خالص بپوشان. آن را از درون و بیرون بپوشان. و بر زبرش به هر طرف تاجی زرین بساز. و برایش چهار حلقه زرین بریز، و آنها را بر چهار قایمه اش بگذار؛ در حلقه بر یک طرفش و دو حلقه بر طرف دیگر. و دو عصا از چوب شطیم بساز و آنها را به طلا بپوشان. و آن عصاها را در حلقه هایی که بر طرفین تابوت باشد بگذران تا تابوت را به آنها بردارند... و تخت رحمت را از طلای خالص بساز. طولش دو ذراع و نیم و عرض یک ذراع و نیم. و دو کروبی از طلا بساز... و خوانی از چوب شطیم بساز که طولش دو ذراع و عرضش یک ذراع و نیم باشد. و آن را به طلای خالص بپوشان. و تاجی از طلا به هر طرفش بساز... و برای حاشیه اش تاجی زرین از هر طرف بساز. و چهار حلقه زرین برایش بساز... و عصاها را از چوب شطیم بساز و آنها را به طلا بپوشان... و صحن ها و کاس ها و جام ها و پیال هایش را به آنها هدایای ریختنی می ریزند بساز. آنها را از طلای خالص بساز... و چراغدانی از طلای خالص بساز...و سیب ها و شاخ هایش از همان باشد یعنی از یک چرخکاری طلای خالص... و کل کیرها و سینه هایش از طلای خالص باشد. خودش با همه اسبابش از یک وزنه طلای خالص ساخته شود. و آگاه باش که آنها را موافق نمونه آنها که در کوه به تو نشان داده شد بسازی(4).
محل استقرار این خدای شیفته طلا چنین است:
و مسکن را از ده پرده کتان نازک تابیده و لاجورد و ارغوان و قرمز بساز. با کروبیان از صنعت نساج ماهر آنها را ترتیب نما. طول یک پرده بیست و هشت ذراع و عرض یک پرده چهار ذراع و همه پرده ها را یک اندازه باشد... و پنجاه تکمه زرین بساز... [ و پس از شرحی مبسوط درباره زیورآلات این پرده ها] و تخته ها را به طلا بپوشان و حلقه های آنها را از طلا بساز تا حلقه های پشت بندها باشد و پشت بندها را به طلا بپوشان. پس مسکن را برپا کن موافق نمونه[ای] که در کوه به تو نشان داده شد. (5)
موسی سپس گروه معینی را به عنوان متولی این معبد منصوب نمود. آنان "کاهن"(6) خوانده می شدند و به دلیل انتساب به قبیله لاوی "لاویان" نام گرفتند. به عبارت دیگر، "لاویان" یک گروه از کاهنان اند که به دلیل تولیت "معبد" از سایر کاهنان بنی اسرائیل متمایز می شدند. نخستین "کاهن بزرگ"بنی اسرائیل هارون انگاشته می شود؛ همان کسی که در غیبت برادرش، موسی برای سرگرمی قوم او پیکره" گوساله طلایی" را برافراشت و توانایی خود را در این حرفه به ثبوت رسانید. این سمت در خاندان هارون موروثی است و به این دلیل آنان "کاهنان هارونی" نیز نام دارند.
و تو برادر خود هارون و پسرانش را از میان بنی اسرائیل نزد خود بیاور تا برای من کهانت کنند... و رخت های مقدس برای برادرت هارون به جهت عزت و زینت بساز... و رخت هایی که می سازند این است: سینه بند و ایفود و ردا و پیراهن مطرز و عمامه و کمربند... و ایشان طلا و لاجورد و ارغوان و قرمز و کتان نازک را بگیرند. و ایفود را از طلا و لاجورد و ارغوان و قرمز و کتان نازک تابیده شده از صنعت نساج ماهر بسازند... زنگله زرین و اناری گرداگرد دامن ردا و در بر هارون باشد هنگامی که خدمت می کند تا آواز آنها شنیده شود... و تنکه از طلای خالص بساز و بر آن مثل نقش خاتم قدوسیت برای یهوه نقش کن. و آن را به نوار لاجوردی ببند تا بر عمامه باشد... (7)
این توضیح ادامه دارد و جزییات لباس عجیب و مزین به قطعات بی شمار طلا و جواهر کاهنان هارونی(لاویان) و مراسم پرهزینه و خیره کننده ای که در "معبد" برپا می کنند، شش باب کامل(25-31) از "سفر خروج"را به خود اختصاص می دهد.
"لاویان"، یا "خاندان هارون"، در دوران سلطنت "خاندان داوود" متولیان رسمی"معبد سلیمان"بودند و به دلیل این کارکرد گروه ممتاز "کاهنان درباری" را تشکیل می دادند. چنانکه دیدیم، عزرای کاتب که با فرمان اردشیر اول هخامنشی مأموریت بازسازی و اداره سیاسی و دینی سکنه سرزمین فلسطین را به دست گرفت از همین خاندان کاهنان هارونی بود. از آن پس تا صعود دولت حشمونی حاکمیت "لاویان" بر اتباع " ایالت یهود"تداوم یافت. در این مرحله آنان، چون دوران سلطنت "خاندان داوود"، تابع شاه یهود نیستند بلکه حکمرانان دینی بلامنازع اتباع خویش اند. در این دوران طولانی، به تدریج، مبانی نظری اقتدار و مشروعیت کاهنان هارونی تدوین شد، با متون اساطیری بنی اسرائیل آمیخته شد و مجموعه ای را پدید ساخت که امروزه در بنیاد دین و قومیت یهود جای دارد.
در گذشته یهودیان این مجموعه را با نام ساده "کتب"(اسفار) (8) می شناختند و امروزه، به تأسی از مسیحیان، آن را "کتاب مقدس"(9) می خوانند. (10) مسیحیان آن را "عهد عتیق"(11) می نامند در کنار "عهد جدید"(12) که مجموعه ای از انجیل های چهارگانه و سایر متون پایه ای مسیحیت است. به گزارش جوزفوس فلاویوس، مورخ یهودی اواخر سده اول میلادی، در زمان او این مجموعه شامل 22 کتاب بود؛ پنج کتاب به موسی نسبت داده می شد، 13 کتاب به پیامبرانی که از زمان موسی تا خشایارشا پدید شدند، و 4 کتاب شعر و اندرز بود. (13) متن کنونی، که امروزه در دست ماست، به "کتاب مقدس حاخامی"(14) معروف است. این مجموعه در اوایل سده شانزدهم میلادی به وسیله یعقوب بن حییم(15) ویرایش شد و در سال های 1524 -1525 به وسیله یک تاجر آمستردامی به نام دانیل بامبرگ(16)، که می گویند مسیحی بود، در ونیز به چاپ رسید. (17) این متن بر نسخی مبتنی است که قدمت کهن ترین آنها تنها به سده های نهم و دهم میلادی می رسد(18). کهن ترین نسخه کامل "عهد عتیق" موجود در کتابخانه دانشگاه کمبریج، به نیمه سده نهم میلادی و نسخ "موزه بریتانیا" و "کتابخانه واتیکان" به سده دهم تعلق دارد. (19) در سال 1937 بر مبنای نسخه هارون بن اشیر(20) (کتابخانه عمومی لنینگراد) متن تصحیح شده جدیدی از "عهد عتیق" منتشر شد. قدمت نسخه ابن اشیر، که آن را منقح ترین نسخه "عهد عتیق" می دانند، به سال 1008 میلادی می رسد. (21)
"کتاب مقدس"یهودیان به سه بخش تقسیم می شود:"تورات"(22)، "کتب انبیاء"(نبیئیم) (23) و"نوشته ها" یا "صحیفه ها"(کتوبیم) (24). "تورات" همان پنج کتابی است که به موسی نسبت داده می شد. این مجموعه" اسفار پنجگانه" یا "پنتاتوک"(25) نیز خوانده می شود. "پنتاتوک" واژه یونانی است به معنی "کتب پنجگانه". "تورات" واژه عبری و به معنای "آموزه" و "دستور"است. این "اسفار" یا "کتب" عبارتند از سِفر پیدایش، سِفر خروج، سِفر لاویان، سِفر اعداد و سِفر تثنیه. در گذشته، یهودیان بر این اعتقاد بودند که "تورات" همان کتابی است که در کوه طور به موسی نازل شد. از سده هفدهم میلادی این اعتقاد تضعیف شد و امروزه محققین معتقدند که "اسفار پنجگانه" در سده های ششم و پنجم پیش از میلاد بر مبنای متونی که از گذشته در دست بوده تدوین شده است. (26)
مطالب مطروحه در برخی فقرات این اسفار منشاء آنها را بسیار کهن جلوه می دهد. "سفر پیدایش"بقایای اسطوره هایی است که آفرینش جهان، نخستین پیامبران، هجرت ابراهیم و پیدایش قوم بنی اسرائیل را شرح می دهد و با داستان یعقوب و یوسف به پایان می رسد. "سفر خروج" داستان موسی، پیامبری او و مهاجرت بنی اسرائیل از مصر را بیان می دارد. این روایات مجموعه ای است که از گذشته دور به شکل مکتوب نسل به نسل انتقال یافته؛ بر حجم آن افزوده شده و در آن افزایش و کاهش هایی صورت گرفته است. در برخی از این کتب داده های تاریخی و جغرافیایی، شرح حوادث و اسامی افراد و مکان ها، مندرج است که بسیاری از آنها مورد تأیید کشفیات جدید باستان شناسی قرار گرفته است. این نشانگر تداوم روایات باستانی در درون ویرایش های جدید است. محققین قدمت کهن ترین فقرات "اسفار پنجگانه" را دورتر از سال 1200 پیش از میلاد نمی دانند. در "اسفار پنجگانه"جای پای آئین موسوی قابل رؤیت است. معهذا، در بازنویسی متون کهن گذشته به تدریج نژادگرایی قبیله یهودا بطور کامل غلبه یافته است. یکی از "اسفار پنجگانه"، "سفر لاویان" نامیده می شود که به طبقه کاهنان اختصاص دارد. اهمیت این کتاب در پی ریزی بنیادهای نظری طبقه کاهنان و تبیین کارکردهای آنان چنان است که "تورات کاهنان"(27) نیز نام گرفته است. در یهودیت جدید، این نخستین کتابی است که بطور سنتی به کودکان یهودی آموزش داده می شود. (28)
"عهد عتیق"موسی (ع) و برادرش هارون را از سبط لاوی می داند و این روایت در میان مسلمانان نیز رواج یافته است. برای نمونه، احمد بن ابی یعقوب در نیمه دوم سده سوم هجری/ سده نهم میلادی موسی را از فرزندان لاوی بن یعقوب می خواند. (29) یعقوبی گزارش خود از تاریخ بنی اسرائیل را به طور کامل از متون یهودیان آن زمان گرفته و سخن دیگری، که نشانه آشنایی او با منابع یا روایات کهن غیریهودی باشد، در کتاب او مندرج نیست. در سده ششم هجری، میبدی نبوت را در میان بنی اسرائیل منحصر به "سبط یوسف"می داند:
و در بنی اسرائیل نبوت در یک سبط بود و مُلک در یک سبط. نبوت در سبط فرزندان یوسف بود و مُلک در فرزندان یهود!(30)
معهذا، همو کمی بعد با معضل انتساب موسی به سبط لاوی مواجه می شود و سخن پیشین خود را چنین نقض می کند:
در فرزندان یعقوب نبوت در سبط لاوی بود و لاوی جد موسی بود؛ و مُلک در سبط یهودا بود. (31)
امروزه برخی محققین برآنند که "خاندان هارون" در اصل یک خانواده کاهن مصری بود که در قبیله لاوی و سپس در تمامی بنی اسرائیل نفوذ و استیلا یافت و خاندان کاهنان هارونی(لاویان) را بنیاد نهاد. (32) یکی از دلایلی که در اثبات این نظر اقامه می شود رواج نام های مصری در میان "لاویان"است؛ چون حنفی(33)، فوتیئیل(34)، فینحاس(35)، فشحور(36) و حنمئیل(37). سهم جدی و رد پای کاهنان هارونی در تدوین نهایی "اسفار پنجگانه" و در تکوین یهودیت جدید چشمگیر است. تداوم نام های "کهن"، " کوهن"، "لاوی" و "لوی" در الیگارشی زرسالار معاصر یهودی بیانگر تداوم سنن اشرافیت کاهنی در یهودیت امروز است.
استقرار دولت حشمونی در سال 163 پیش از میلاد در بیت المقدس پیامدهای جدی فرهنگی دربرداشت و مرحله جدیدی را در تاریخ یهودیان آغاز نهاد که دوران شاه کاهنان است. چنانکه گفتیم، خاندان حشمونی روحانی بودند و لذا سمت "کاهن بزرگ"را به دست خود گرفتند.
این تحول به معنی از میان رفتن "کاهنان هارونی"نبود. آنان اینک به "شاگردان هارون"، نه تبار هارون(38) بدل شدند؛ به عنوان یک گروه از روحانیون متنفذ باقی ماندند و همچنان سهم مهمی در امور سیاسی و دینی کشور به دست داشتند. این گروه "کاهنان صدوقی" یا صدوقیون(39) نام گرفتند و به فرقه ای متنفذ بدل شدند که تا اواخر سده اول میلادی حضور داشت. نام آنها برگرفته از صدوق، کاهن بزرگ عهد سلیمان است. چنانکه دیدیم، عزرای کاهن خود را از تبار صدوق می خواند و خاندان کاهنان هارونی پس از او "خاندان صدوقی"(40) نامیده می شدند.
پس از سقوط خاندان حشمونی اقتدار صدوقیون افزایش یافت. آنان با خاندان هیرود و رومی ها نزدیک ترین رابطه را داشتند و از سوی آنان به عنوان متولیان و کاهنان رسمی "معبد سلیمان" منصوب می شدند. صدوقیون در دوران هیرود مراسم قربانی و پیشکشی به "معبد سلیمان" را به وسعت رواج دادند و بر شکوه آن افزودند. صدوقیون تا اوایل سده اول میلادی مقتدرترین گروه یهودی بودند و اشراف و تجار روحانی شهرنشین و بسیار ثروتمند به شمار می رفتند. (41) پیوند آنها با خاندان هیرود چنان است که "هیرودیان" نیز نامیده می شدند. برای نمونه در انجیل مرقس چنین آمده است:" و چند نفر از فریسیان و هیرودیان را نزد وی [عیسی مسیح] فرستادند تا وی را به سخنی به دام آورند. "(42)
خاندان حشمونی اقتدار خود را بر بازسازی و نوسازی "دین یهود" و تبدیل آن به ایدئولوژی دولت خود استوار ساخت و مرحله نوینی را در تکوین"دین یهود" و "قوم یهود"آغاز نهاد. بدینسان، از نیمه دوم سده دوم پیش از میلاد گروه جدید و مقتدری از روحانیون یهودی پدید شد که فریسیون(43) نام گرفتند.
منشاء‌ نام "فریسی" ناشناخته است. برخی آن را برگرفته از واژه عبری"پرش"(44) می دانند به معنی "جدایی"(45). محتملاً، آنان زمانی، پیش از کسب اقتدار کافی، به وسیله صدوقیون از مناصب روحانی اخراج شدند و به "پروشیم"(46) یا "فریسی" شهرت یافتند به معنی "جداشدگان"(47). فریسیون، در مقابل صدوقیون، که به شدت هلنی گرا و متأثر از آئین های دینی یونانی/رومی بودند، به سنن قومی/ دینی یهود تمسک جستند. آنان خود را پیروان راستین عزرای کاتب می دانستند؛ برای او مقامی شامخ قایل بودند و وی را دومین بنیانگذار آئین دینی خود، پس از موسی، می شناختند. (48)
فریسیون را باید طبقه جدیدی از روحانیون یهودی دانست که در فضای فرهنگی دولت حشمونی ظهور کرد. آنان بر بنیاد تفسیر قوم گرایانه خود از سنن و آداب دینی گذشته تهاجم برای تصرف نهادها و نقش های عالی روحانی را، که در انحصار اشرافیت هلنی گرای کاهنان صدوقی قرار داشت، آغاز کردند. تعابیر آنها از سنن و نهادهای دینی "یهود" منطبق با این گرایش بود. فریسیون، برخلاف صدوقیون که تنها منبع معتبر شناخت دینی را "تورات"می دانستند، "روایات شفاهی"را نیز به عنوان یکی از دو منبع شناخت دینی به رسمیت شناختند. (49) بدینسان، آنان دست خود را در تدوین و بازسازی سنن دینی گذشته کاملاً باز گذاردند. و از آنجا که تولیت "معبد سلیمان"، به عنوان تنها مکان معتبر پرستش دینی، و مناسک دینی ملازم با آن در انحصار کاهنان صدوقی بود، فریسیون به جعل نهاد جدیدی به نام "کنیسه"(کنشت) (50) دست زدند. به زعم فریسیون، پرستش "یهوه" منحصر به "معبد سلیمان"نبود؛ در هر جایی می شد "معبد" را به پا کرد و در آن به پرستش پرداخت. (51) فریسیون از طریق این معابد کوچک، و مناسک دینی ملازم با آن، توانستند پیوند گسترده ای را با مردم برقرار کنند و به یک گروه روحانی متنفذ و مقتدر بدل شوند. در دوره سلطنت خاندان هیرود، فریسیون نه تنها مخالفتی با سلطه رومی ها نداشتند بلکه با شاهان یهود و حکمرانان رومی پیوند استوار یافتند. در سده نخست میلادی از آمیزش فریسیون و صدوقیون، با غلبه گرایش فریسی، "یهودیت حاخامی"پدید شد.
صدوقیون و فریسیون تنها گرایش های دینی سرزمین یهود در واپسین سده پیش از میلاد مسیح نیستند. در دوران اقتدار دولت حشمونی گرایش جدیدی در میان اتباع دولت یهود پدید شد که یسنی ها(52) نماینده آن به شمار می روند. نام "یسنی"، به معنی "شفادهنده"، از واژه آرامی "هسن"(53) است. آنان در بیابان ها و کوهستان ها می زیستند، از جوامع شهری پرهیز می نمودند و زندگی زاهدانه ای داشتند. امروزه، محققان عیسی مسیح(ع) را متأثر از این فرقه می دانند.
تا پیش از سال 1947میلادی، شناخت ما از یسنی ها به مطالب پراکنده ای محدود بود که در نوشته های کسانی چون فیلو اسکندرانی و جوزفوس فلاویوس مندرج است. برای نمونه، فیلو یسنی ها را گروهی توصیف کرده است که به کشاورزی اشتغال دارند، در میان آنها برده وجود ندارد و زندگی ساده ای دارند. (54) لذا، جایگاه مهم یسنی ها در تحولات فکری و سیاسی دوران ظهور عیسی مسیح کم و بیش ناشناخته بود. کشف سال 1947 در غارهای کناره "دریای مرده" نه تنها ما را با زندگی و عقاید دینی یسنی ها بطور کامل آشنا نمود بلکه انقلابی در دانش دین شناسی پدید ساخت.
"دریای مرده"(بحرالمیت) (55) دریاچه ای است شور به وسعت 940 کیلومتر مربع در 24 کیلومتری شرق بیت المقدس که رود اردن به آن می ریزد. در "اسفار پنجگانه"از این دریاچه با نام های "دریا"، "دریای شرق" و "دریای عربا"(56) مکرر یاد شده است؛ و اعراب آن را "دریای لوط"می نامند. ظاهراً در گذشته، در محل این دریاچه شهرهای سدوم(57) و گومورا(58) قرار داشت که مأوای لوط پیامبر، برادرزاده ابراهیم، بود. این دو شهر، به علت نزول غضب الهی نابود شد؛ لوط به غاری در بلندی پناه برد ولی همسرش به "نمک"بدل گردید. (59) اکتشافات باستان شناسی وقوع زلزله ای در حوالی سده 19 پیش از میلاد را در محل فوق ثابت می کند و گمان می رود که بقایای شهرهای سدوم و گومورا در زیر "دریای مرده"مدفون باشد. (60) در شمال غربی"دریای مرده"وادی قمران(61) و خرابه های باستانی شهری به همین نام قرار داد. "قمران"می تواند تلفظ کنونی "گومورا"باشد.
در کناره "دریای مرده"، در جوار خرابه های قمران، دیواره های کوهستانی قرار دارد و در میانه آن 11 غار صعب العبور واقع است. در سال 1947 یک عرب شبان به این غارها وارد شد و انبوهی از طومارهای کهن را کشف کرد. خبر به آمریکایی ها و یهودیان مستقر در فلسطین رسید. بخشی از طومارها به تصرف یهودیان درآمد و بخش دیگر به وسیله آمریکاییان به نیویورک انتقال یافت. کمی بعد، این بخش نیز به وسیله یهودیان به مبلغ 250 هزار دلار خریداری و به محل مخصوصی در بیت المقدس منتقل شد. (62) بررسی های بعدی اهمیت فوق العاده این کشف را فاش ساخت و آشکار نمود که "طومارهای دریای مرده"(63) نامی که اسناد فوق به آن شهرت یافته اند،‌ بقایای کتابخانه مخفی یسنی هاست. بدینسان، این حادثه مهم ترین اکتشاف در تاریخ دانش دین شناسی نام گرفت.
"طومارهای دریای مرده"شامل کتب فراوانی به زبان های عبری و آرامی و یونانی و لاتین و نبطی و عربی است. در این مجموعه متن کامل "عهد عتیق"، بجز "کتاب استر"، نیز به دست آمده که قدمت آن به یک سده پیش از میلاد مسیح می رسد. این مجموعه ثابت می کند که در آن زمان روایت های متعددی از "تورات"وجود داشته است. (64) گفتیم که پیش از این کشف، کهن ترین نسخ "عهد عتیق"تنها تا سده های نهم و دهم میلادی قدمت داشت. (65)
"طومارهای دریای مرده"نشان می دهد که از حوالی سال 140 پیش از میلاد تا اواخر سده اول میلادی، به مدت 240 سال، یسنی ها در این غارها زندگی پنهان داشته اند. طبق مندرجات این طومارها، پس از اقتدار دولت حشمونی، یسنی ها به رهبری فردی، که نام او شناخته نیست، به وادی قمران می گریزند، زندگی منزوی را آغاز می کنند و به خاطر عقایدشان بطور دائم تحت تعقیب بوده اند. در این طومارها، یسنی ها رهبر ناشناخته خود را "آموزگار حقیقت"می خوانند و حکمرانان و روحانیون یهودی را "کاهنان بدکار". آنان می نویسند:" ما بیست سال مانند کوران بودیم تا خداوند آموزگار حقیقت را فرستاد تا ما را به راه خود هدایت کند. "(66) پس از سال 37 پیش از میلاد، هیرود، شاه یهودی به آنان اجازه بازگشت و اقامت در بیت المقدس داد ولی پس از مرگ هیرود(سال چهارم پیش از میلاد) بار دیگر از سوی کاهنان یهودی مورد تعقیب قرار گرفتند و به بیابان ها گریختند. در سال 68 میلادی مراکز محل اقامت و اختفای آنان مورد حمله قرار گرفت و از آن پس نشانی از یسنی ها در دست نیست. برخی محققان احتمال می دهند که با ظهور عیسی مسیح بسیاری از ایشان به مسیحیت پیوسته باشند. (67)
طبق مندرجات این طومارها، یسنی ها فرقه ای زاهدپیشه و معتقد به یکتاپرستی موسی و پیامبران گذشته بودند. آنان فریسیون و صدوقیون را بدعت گذار می دانستند که آئین موسوی را با شرک و بت پرستی آلوده کرده اند. محققین علت پناه بردن آنان به مناطق دوردست را هم سرکوب ایشان به دست فریسیون و صدوقیون می دانند و هم تمایل خود ایشان به گریز از جامعه فاسد یهودی. آنها خود را از "جامعه شیطانی"جدا کردند و جماعاتی منزوی را تشکیل دادند که آن را "جامعه الهی"می خواندند. این جماعات بر اساس قوانینی، که آن را "قوانین موسوی" می نامیدند، اداره می شد. در عقاید این فرقه "پیامبر آخرالزمان"جایگاه خاصی دارد. آنها در انتظار ظهور این پیامبر بودند تا در رکاب او حاکمیت الهی را بر سراسر جهان مستقر کنند. یکی از متون دینی آنها "طومار جهاد"(68) نام دارد. طبق این طومار، با ظهور پیامبر موعود جنگی گسترده درخواهد گرفت، ظرف چهل سال تمامی جهان تسخیر خواهد شد و "نور حق بر سراسر جهان حاکم خواهد گردید"(69).
کشف "طومارهای دریای مرده" ثابت می کند که یحیی بن زکریا، معروف به "یحیی تعمیددهنده"، تنها نبوده بلکه مبلغ یسنی ها بوده است. او یک سال پیش از مصلوب شدن عیسی در بیابان یهودیه ظاهر شد، با شوری پیامبرانه مردم را به یکتاپرستی و مبارزه با ستم اجتماعی فراخواند(70) و به زودی پیروان بسیار یافت. عیسی مسیح یکی از آنان بود. یحیی نیز مبلغ آخرالزمان و ظهور مسیح بود و به سان یسنی ها به ظهور دو پیامبر اعتقاد داشت: ایلیا(الیاس) و مسیح. هیرود آنتیپاس، پسر هیرود شاه، یحیی را به شکلی فجیع به قتل رسانید زیرا از کثرت پیروان او و تعالیمش به هراس افتاد. یحیی هیرود آنتیپاس را "افعی زاده" می خواند. (71) متی(ماتیو) قتل یحیی را چنین توصیف کرده است:
وقتی که [هیرود آنتیپاس] قتل قصد او کرد از مردم ترسید زیرا که او را نبی می دانستند. اما چون بزم میلاد هیرودیس را می آراستند، دختر هیرودیا در مجلس رقص کرده هیرودیس را شاد نمود. از این رو قسم خورده وعده داد آنچه خواهد بدو بدهد. و او از ترغیب مادر خود گفت که سر یحیی تعمیددهنده را الان در طبقی به من عنایت فرما. (72)
یسنی ها ظاهراً در انقلاب خونین مسیحیت مشارکت فعال داشتند. از آنان یوحنان یسنی(73) را می شناسیم که در زمان قیام سال های 66-73میلادی از فرماندهان سرزمین های آزادشده در فلسطین بود و در اوایل قیام به قتل رسید(74).
متون عربی و نبطی به دست آمده در "طومارهای دریای مرده" بی هیچ تردید بیانگر پیوند یسنی ها با همسایگان نبطی و مردم شبه جزیره عربستان است. ما از سرنوشت پسین یسنی ها اطلاعی نداریم ولی کاملاً محتمل و معقول می دانیم که گروهی از آنان، از زمان تهاجم به مخفیگاه های ایشان در حوالی سال 68میلادی یا پیشتر، در عربستان مأوا گرفته باشند. آنچه این فرضیه را به جد مطرح می سازد اخباری است که در سده های بعد از حضور "احبار یهودی" در عربستان به دست ما رسیده است.
در آستانه ظهور پیامبراسلام(ص) "احبار و زهاد یهودی"، در کنار "رُهبان نصارا"، در عربستان جایگاه ویژه ای دارند و همینان اند که ظهور پیامبر آخرالزمان را نوید می دهند. این "احبار یهودی" به دو گروه تقسیم می شوند: گروهی زاهدنما که رهبری دینی جوامع یهودی را به دست دارند و کردار و منش آنها به فریسیون می ماند. گروهی را نیز می شناسیم که منزوی اند و در روایات عرب با تکریم فراوان از آنان سخن رفته است. برای نمونه، زاهدی یهودی معروف به "ابن الهیبان"را می شناسیم که "سخت پارسا بود و از علم تورات باخبر بود و صاحب کرامات بود". او به عربستان آمد و مدتی بعد در آنجا درگذشت. و می دانیم که تحت تأثیر تعالیم او و نویدهایش درباره ظهور پیامبر آخرالزمان گروهی از یهودیان بنی قریظه به پیامبراسلام(ص) ایمان آوردند. (75) منش و عقاید "ابن الهیبان" سخت به یسنی ها می ماند. پیوند این گونه "احبار یهودی" با اعراب نامتعارف و عجیب نیست. ما نسخه ای کهن از "تورات" را به زبان آرامی می شناسیم، موسوم به "ترگم یروشالمی"(76) که در آن اسماعیل به صراحت نیای اعراب معرفی شده و دو تن از زنان او "خدیجه" و "فاطمه"نام دارند. (77)
بدینسان، در آستانه ظهور مسیحیت مردم تابع دولت یهود در سرزمین فلسطین را به نام "یهودی"می شناسیم و آنان را پیرو دینی می یابیم که اینک رومی ها آن را "دین یهود"می نامند. معهذا، این مردم را نباید "یهودی" به مفهوم قومی و نژادی آن دانست. یوحنا هیرکانوس و پسرش یهودا آریستوبولوس، شاه- کاهنان حشمونی، در متصرفات خویش، به ویژه در اردن، مردم سرزمین های اشغالی را به زور "یهودی"می کردند و سیاست اسکندر ینایی، شاه- کاهن متجاوز و مقتدر حشمونی، نیز همین بود. بدینسان، مجموعه ای از نظر قومی و دینی ناهمگون پدید شد که در آن دو گرایش وابسته به اشرافیت یهودی(صدوقیون و فریسیون) و یک گرایش نیرومند دینی در میان مردم زیر سلطه آنان(یسنی ها) قابل تفکیک است. صدوقیون تداوم کهانت سنتی(کهنیم) (78) قبیله یهودند و فریسیون بیانگر روحانیت جدید یهودی(حاخامیم) (79). یسنی ها را باید تداوم سنن پیامبران شورشی، از تبار موسی و اخیاء شیلونی و ایلیا و ارمیاء نبی، دانست؛ همان سنتی که در آستانه ظهور عیسی مسیح(ع) آئین موسوی را به خاستگاه یک جنبش انقلابی گسترده و عظیم بدل ساخت.
در اساطیر یهودی، پیشینه این سه گرایش به زمان داوود و سلیمان می رسد. اخیاء شیلونی پیامبری است مردمی و شورشی. او پاسدار سنن موسوی است؛ "خاندان یوسف" و قبایل ده گانه شمالی را علیه رواج "بعل پرستی" تحریک می کند و سرانجام با مرگ سلیمان دولت او را فرو می پاشاند. همزمان، در دربار سلیمان دو تن حضور دارند؛ یکی ناتان نبی(80) است و دیگری صدوق کاهن.
روایات "عهد عتیق"ناتان را، چون اخیاء شیلونی، "پیامبر"می داند ولی او"پیامبر درباری"(81) است. اوست که "برگزیدگی" و "رسالت الهی"خاندان داوود را ابلاغ می کند و در واقع بنیانگذار "اسطوره خاندان داوود"است(82). نام "پیامبر" بر اوست زیرا خود را نگهبان اصول کهن و پاسدار میراث موسوی می خواند. سخت زهدفروش است و این حربه اقتدار اوست. زمانی که داوود زن اوریاء حتی را تصاحب می کند خشم "یهوه" را به او ابلاغ می کند؛ داوود، این پادشاه مقتدر یهود را به جزع و استغفار وامی دارد و آنگاه گناه نابخشودنی او را به سادگی می بخشد(83). در یک کلام، ناتان نبی پاسدار ریاکار ظواهر سنن بنی اسرائیل است. و سرانجام اوست که به همراه صدوق کاهن سلیمان را بر تخت می نشاند. صدوق کاهن در دستگاه داوود و سلیمان کارکردی جز ناتان نبی دارد. او وارث سنن کهانتی است که موسی به خاندان برادرش، هارون، تفویض کرده است. مسئولیت او تولیت "معبد سلیمان"است و انجام تشریفات دینی. با مرگ داوود، صدوق کاهن سلیمان را بر قاطر می نشاند، تشریفات پرشکوه دینی را به جای می آورد و وی را در تخت سلطنت جای می دهد(84). پسران ناتان نبی و صدوق کاهن سرداران و حکمرانان سلیمان اند(85).
بدینسان، ناتان نبی و صدوق کاهن را نمادهای اسطوره ای فریسیون و صدوقیون می یابیم و دارای نقش های اجتماعی متمایز. به تعبیر دایره المعارف یهود، فریسیون خود را "مرجع زهد و علم" می دانستند و صدوقیون خویش را "مرجع منصب"(86).

پی نوشت ها :

1. Judaica, vol. 13, p. 871
2. John the Baptist
3. Paganism
4. سفر خروج، 25/ 1-40.
5. همان مأخذ، 26/ 1-30.
توصیف مشروح و کامل این "معبد" در باب های 26 تا 27 "سفر خروج"مندرج است.
6. Kohan
7. سفر خروج، 28/ 1-43.
8. Ha-Sefarim
9. Sifrei ha-Kodesh(Bible)
10. ibid, vol. 4, p. 816
11. Old Testament
12. New Testament
13. Americana, vol. 3, p. 650
14. Rabbinic Bible
15. Jacob b. Hayyim
16. Daniel Bomberg
17. Judaica, vol. 4, pp. 832, 838-839
18. ibid, p. 913;Americana, vol. 3, p. 656
19. Americana, vol. 3, p. 656
20. Aaron b. Asher
21. ibid, p. 659
22. Torah
23. Nabiim
24. Kethubim
25. Pentateuch
26. ibid, vol. 21, p. 676
27. Torah Kahanim
28. Judaica, vol. 11, pp. 138-139
29. احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، 1366، ج1، صص 32 -33.
30. ابوالفضل رشیدالدین المیبدی، کشف الاسرار و عده الابرار، تهران: امیرکبیر، 1361، ج1، ص 166.
31. همان مأخذ، ص 661.
32. بنگرید به:Judaica, vol. 2, p. 20
33. Hophni
34. Putiel
35. Phinehas
36. Pashhur
37. Hanamel
سفر خروج، 25/6؛ کتاب اول سموئیل، 3/1؛ کتاب ارمیاء نبی، 1/20، 1/21، 7/32؛ کتاب عزرا، 38/2.
38. Ben-Sasson, ibid, p. 234
39. Sadducees
40. Zadokites
41. Judaica, vol. 14, p. 622;vol. 15, p. 959
42. انجیل مرقس، 13/12.
43. Pharisees
44. parash
45. واژه عبری "پرش" با واژه فارسی"پریش" و "پریشان"همریشه است.
46. perushim
47. ibid, vol. 13, p. 364
48. ibid, p. 363
در قرآن کریم آمده است:" یهود گفتند که عزیر[عزرا]پسر خداست". (توبه، 30) نویسندگان دایره المعارف یهود ابراز حیرت می کنند که معلوم نیست چرا در قرآن این اتهام مندرج است حال آنکه یهودیان چنین اعتقادی ندارند. (Judaica, vol. 6, p. 1107) با توجه به اقتدار فوق العاده عزرا و نقش او در بنیانگذاری یهودیت جدید و جایگاه بلند او در نزد فریسیون رواج چنین اعتقادی در میان یهودیان آن عصر کاملاً محتمل است.
49. ibid, vol. 13, p. 364.
50. Synagogue
51. ibid, p. 366
52. Essenes
53. hasen
54. Ben-Sasson, ibid, p. 272
55. Dead Sea
56. Araba Sea
57. Sodom
58. Gommorah
59. بنگرید به: سفر پیدایش، باب های 18 و 19.
60. Americana, vol. 8, pp. 552-553
61. Qumran
62. ibid, p. 553
63. Dead Sea Scrolls
64. Judaica, vol. 4, p. 913;Americana, vol. 3, p. 656;ibid, vol. 8, p. 553
65. این اسناد در مجلداتی به چاپ رسیده و کتب فراوانی از سوی پژوهشگران در بررسی و تحلیل آن انتشار یافته است. از جمله باید به کتاب پنج جلدی بارتلمه و دیگران اشاره کرد:
D. Barthelemy et al, Discoveries in the Judaean Desert, 5 vols. 1955-1968.
66. Judaica, vol. 5, p. 1418
67. Americana, vol. 10, pp. 593-594
68. War Scroll
69. Judaica, vol. 5, pp. 1411-1417
70. انجیل متی، 1/3.
71. ibid, vol. 10, pp. 11, 160-161
72. انجیل متی، 14/ 5-8.
73. Johannan the Essene
74. ibid, p. 162.
75. ابن هشام، سیرت رسول الله، ترجمه رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی، تهران: خوارزمی، چاپ اول، 1360، ج1، صص187-188.
76. Targum Yerushalmi(واژه آرامی "ترگم" به معنای "ترجمه"است)
77. ibid, vol. 4, p. 846.
78. Kohanim
79. Hakhamim
80. Nathan
81. "پیامبر درباری"(Court Prophet) عنوانی است که دایرة المعارف یهود با آن "ناتان نبی"را از پیامبرانی چون ایلیا و الیسع متمایز می کند. (Judaica, vol. 12, p. 846).
82. بنگرید به: کتاب دوم سموئیل، باب 7؛ کتاب اول تواریخ ایام، باب17.
83. بنگرید به: کتاب دوم سموئیل، باب12.
84. کتاب اول پادشاهان، 38/1.
85. همان مأخذ، 1/ 2-5.
86. ibid, vol. 14, p. 621.

منبع مقاله :
شهبازی، عبدالله؛ (1377)، زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم 1390