نویسنده: احمد راسخی لنگرودی




 

«هرگاه خیال در واقعیت بیرونی موجود ارضا نشود، در مکانها و دوره هایی پناه می جوید که بر پایه ی آرزو بنا شده اند.»
«کارل مانهایم»

مارکوس اورلینوس اگوستین، معروف به اگوستین قدیس که بعدها به سنت آگوستین (1) شهرت یافت، نخستین متفکر بزرگ مسیحی بود که در سال 354 میلادی در تاگاست (2) نزدیک شهر تونس در متصرفات آفریقایی رم زاده شد و در سال 430 در سمت اسقف شهر هیپو (3) در الجزایر در گذشت.
وی از قوم بربر در شمال آفریقا بود. مادری مسیحی و پدری کافر داشت. برای کشف حقیقت راه های مختلفی را جستجو کرد و در دوران جوانی به لحاظ فکری و اعتقادی گرایش هایی را گذراند که در کمتر اندیشه ورزی می توان دید.
در سال های جوانی در پی کسب لذتهای دنیوی وقت گذراند. در دوره ای، طریق مانویان را برگزید و به اعتقادات آنان که در تبیین عقلی امور و الحاق عقل به ایمان خلاصه می شد، گرایش یافت. اما در این آئین چنان که باید از تبیین منطقی که پیوسته به او وعده داده می شد، نشانی نیافت و از مانوگری دست کشید؛ به رم مهاجرت کرد و با کتاب هورتنسیوس (4) به شک سیسرونی گروید. طولی نکشید که از این مرحله نیز گذر کرد. در شهر میلان با فلاویوس مالیوس تئودوروس آشنا شد و به مسلک افلوطین و افلاطونیان که آن را آیینه تمام نمای حقایق آسمانی مسیح می دید، پیوست و اعلام داشت که بسیاری از آیات کتاب مقدس را در فلسفه افلاطون خوانده است.
در نظر او فیلسوفان همه باید میدان را برای افلاطون خالی کنند؛ چرا که افلاطون بیش از همه خدا را خوب می شناخت و از همه به مسیحیت نزدیک تر بود. «بگذار که طالس با آب و انکسیمنس با هوا و رواقیان با آتش و اپیکوروس با ذرات خود کنار گذاشته شوند.»(5) جز افلاطون همه آن ها مادی بودند، از این رو محل توجه واقع نمی شوند. او چنان شیفته افلاطون شد که او را نیم خدا می نامید.(6)
این نخستین برخورد جدی او را با متافیزیک تشکیل می دهد. آشنایی او با متافیزیک رفته رفته به باور او به اصالت ایمان انجامید. او در رساله پولوس قدیس خواند که انسان طعمه گناهان است و هیچ کس بی لطف و عنایت مسیح نمی تواند خود را خلاص کند. (7)
پس از آن بود که دیگر رحمت و فیض خداوندی را در ایمان بدون استدلال منحصر می دید. او کلام اشعیای نبی را - اگر ایمان نباشد خرد به کار نمی افتد- پیوسته به زبان می آورد (8) و همچون او بر این باور بود که؛« ایمان می آورم تا بفهمم». دین را نه صرفاً نوعی آیین که امری قلبی می دانست و بر این نکته تأکید داشت:« تو ما را برای خود آفریدی و قلب ما تا در تو نیاساید، آرام نمی گیرد.»(9)
اگوستین در تابستان 386 در سی و دو سالگی به نحو رسمی مسیحی می شود و به دست قدیس آمبروز (10) از آبای مشهور کلیسای لاتین زبان و اسقف شهر میلان، در یکشنبه عید قیام مسیح در سال 387 م، غسل تعمید می گیرد. چند سال بعد، یعنی در سال 391، به مرتبه کشیشی نایل می آید و چهار سال بعد اسقف شهر هیپو واقع در آفریقای شمالی می گردد.
به سال 430 و در سن 76 سالگی در شرایط سختی که به علت هجوم اقوام ژرمن که از ناحیه اسپانیا به شمال آفریقا آمده بودند، جان سپرد. آن هم در شرایطی که به لحاظ اقتصادی وضعیت خوبی نداشت.
این فیلسوف مسیحی همواره می کوشید به موضع نظری مسیحیان استحکام بخشد و آیین مسیح را در برابر تعرض دشمنان محفوظ دارد. اتحاد دین و فلسفه و وحدت کلام در فرقه های مسیحی و نیز تقریب آموزه های وحیانی با فلسفه افلاطون، از دغدغه های اصلی او بود.
اگوستین را می توان بزرگترین پدر راست دینی مسیحی در مغرب زمین به شمار آورد.(11) او نخستین متفکر بزرگ مسیحی است که در سراسر قرون وسطی تأثیری شگرف داشته و به مدت هشت قرن یعنی تا ظهور توماس آکوئینی در قرن سیزدهم، فیلسوف مؤثر شمرده شده است. وی «از نوابغ بسیار نادری است که احتمالاً هر هزار سال یک بار متولد می شوند.»(12)
آن چنان که هانس کونگ توصیف می دارد:« بیش از هر الهی دان دیگری، الهیات و دینداری غرب را شکل و هویت بخشید و به همین دلیل، او پدر پارادایم قرون وسطایی شد.»(13)
شاید با صرف نظر از عهدین و بعضی از متون اصلی مقدس، با اطمینان بتوان گفت که هیچ متفکر دیگری به اندازه او در تاریخ تفکر مسیحی عالم غرب مؤثر و کارساز نبوده است، آن هم نه به صورت واحد، بلکه به انحای مختلف و حتی متفاوت و احتمالاً گاهی نیز مغایر با هدف اصلی خود او.(14)
در اهمیت و بزرگی اگوستین همین بس که فلسفه قرون وسطی با او آغاز می شود و از جهتی نیز با او پایان می پذیرد.(15) حتی مصلحین پروتستان نیز در اعتقادات خود بیش از هر متفکر دیگری بر او تکیه می کنند. همچنین سیر عقاید در عصر جدید در بسیاری موارد از جمله در توجه دادن به باطن و تجزیه و تحلیل نفس مدیون اوست.(16)
اگوستین در تمامی دوران عمرش به کار تحریر و تألیف اشتغال داشت و انبوهی از آثار ارزشمند را پدید آورد که عمدتاً شامل: وعظ ها، نامه ها، تفسیرات بر کتاب مقدس، دفاع از مسیحیت می باشند.
آراء و نظریات کلامی و فلسفی او در 230 رساله آمده است. پاره ای از آراء فلسفی او در فلسفه جدید راه یافت که از جمله آن می توان به حقیقت اندیشه به منزله نشانه ای از وجود خود و خدا، اشاره کرد. او گفته بود که:« چه کسی می تواند شک کند که زنده است و فکر می کند؟ ... زیرا اگر شک کند، پس زنده است.» این عبارت پشتوانه فلسفی شک دکارتی را در عصر رنسانس تشکیل داد که با عبارت «شک می کنم پس هستم» معروف است.
گرایش به مسیحیت برای اگوستین آغاز زندگی فلسفی او بود. قبل از گرایش به مسیحیت کمتر می نوشت. از آن مقدار هم چیزی باقی نمانده است؛(17) لذا بیشترین آثار به جای مانده به پس از گرایش به مسیحیت و در واقع نوزایی او مربوط می شود.
اعترافات (18) و شهر خدا (19) از مهمترین و ماندگارترین کتاب های اگوستین به شمار می آید. اعترافات کتابی است که به شرح حال و زندگی شخصی او از جاهلیت تا مرز پختگی و در آن از پیشامدها و تجربیاتی که سرانجام باعث گرویدنش به دین مسیح گردید، سخن رانده است. در واقع باید گفت اعترافات مناجات نامه ای است که از عشق پر شور اگوستین سر بر آورده است. هر دفتر آن راز و نیازی است با خدا. او در شرایطی کتاب اعترافات را می نویسد که اسقفی بلند مرتبه است. شرح گناهان از خرد تا کلان آن هم توسط چنین شخصیتی مایه شگفتی است. او در قالب راز و نیاز، حتی به خاطر کوچکترین اعمال نظیر لذت بردن از کتب حماسی، لذت پیروزی بازی های کودکی، تماشای تئاتر یا دزدیدن میوه درخت گلابی، از خدا پوزش طلبیده و طلب مغفرت می کند.
در کتاب اعترافات بارها اظهار تعجب می نماید از اینکه خدا او را پس از آن همه گرایشهای فکری و انجام گناهان، بالاخره نجات داده است. وی اطمینان دارد که کاری در خور نجات و رستگاری انجام نداده است و تنها این لطف و توجه خداوند است که سرانجام موجبات رستگاری وی را فراهم می آورد.
بدون تردید اعترافات «اولین بیوگرافی به مفهوم جدید آن» و «یکی از مهمترین آثار کلاسیک جهان و از ماندگارترین نوشته های عرفانی است که خواننده را به خود جذب می کند و با عبور وی از لابلای سطرهای خویش، انس با یگانه معبود مهربان جهان را به او می آموزد و راه و رسم محبت به خدا و بندگی صادقانه را به او نشان می دهد.»(20) «اگوستین این کتاب را با هدفی معتذرانه و التیام بخش برای خود و نخبگان روحانی و معنوی جدید نوشت.»(21) اعترافات در قرون وسطی پر خواننده ترین کتاب بود و همچنان در بین مسیحیان سنت گرا محل توجه به شمار می آمد.

پی نوشت ها :

1-Saint Augustinus
2-Tagaste
3-Hippo
4-Hortensius
5-City of God, VIII.5
6-شریعت، فرشاد، مبانی اندیشه سیاسی در غرب، ص 65، نشرنی، 1386.
7-برهیه، امیل، تاریخ فلسفه قرون وسطی و دوره تجدد، مترجم یحیی مهدوی، ص 37 انتشارات خوارزمی، 1377.
8-ژیلسون، اتین، روح فلسفه قرون وسطی، مترجم ع، داوودی، ص 45، انتشارات علمی و فرهنگی، 1366.
9-آگوستین قدیس، اعترافات، مترجم سایه میثمی، ص 55.
10-Ambrose
11-هوردِرن، ویلیام، الهیات پروتستان، مترجم طاطه وس میکائیلیان، ص 21.
12-همان.
13-کونگ، هانس، متفکران بزرگ مسیحی، گروه مترجمان، ص 87.
14-مجتهدی، کریم، فلسفه و فرهنگ، ص 101، انتشارات کویر، 1389.
15-فرمانتل، آن، عصر اعتقاد، مترجم احمد کریمی، ص 20.
16-راهنمای الهیات پروتستان، ص21.
17-عصر اعتقاد، ص 23.
18-Confessinos.
19-City of God.
20-اعترافات، مقدمه ناشر.
21-کونگ، هانس، متفکران بزرگ مسیحی، گروه مترجمان، ص 96.

منبع مقاله :
راسخی لنگرودی، احمد؛ (1390)، افق های ناکجاآباد، (سیری انتقادی در مدینه های فاضله)، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول