فرهنگستان زبان و ادب فارسی، دو جلد کتاب گرانقدر دفتر دگرسانی ها در غزل های حافظ نوشته دکتر سلیم نیساری را در سال 1385 چاپ و منتشر کرده است.
در این کتاب، دگرسانی های کلمات و ابیات غزل های خواجه حافظ شیرازی از روی 50 نسخه ی خطی بررسی و با دقتی قابل تحسین در جدول های ویژه ای ضبط شده است؛ بجز در موارد استثنائی، این جدول ها هر پژوهشگری را در حوزه ی تحقیقِ صورت الفاظ در غزل های حافظ، از هر جهت بی نیاز می کند.
ابداع این جدول ها، خود یک رویداد علمی- تاریخی است که افزون بر زیبایی و کمال، سهولت مراجعه و دریافت مطلب از آنها خود کاری دلنشین و لذت بخش است.
بی گمان می توان ادعا کرد که با تألیف و نشر این دو دفتر، از نظر فراهم کردن دگرسانی های 50 نسخه ی خطی، بسیاری از مشکلات مربوط به صورت و متن غزل ها حل می شود؛ به گونه ای که پژوهشگر احساس می کند تا دو قدمیِ چشمه سار شعر حافظ فرا رسیده است و به چشم خود، آشکارا بسیاری از واقعیت های پوشیده و پنهان را از نزدیک می بیند.
شیوه ضبط غزل حافظ
پیش از هر سخنی، این مطلب گفتنی است که نشر این دو دفتر گرانقدر هرگز از ارزش کار علمی- تحقیقی زنده یاد دکتر پرویز ناتل خانلری نمی کاهد و برعکس، هرچه عمیق تر و علمی تر می نگریم، بر قدر و قیمت آن کارِ سترگ می افزاید، اگر چه بسیاری ازمشکلات و مبهماتِ مربوط به متن و معنی غزل های حافظ، با نشر دفتر دگرسانی ها گشوده می گردد و بسیاری دیگر نیز باز در پرده ی ابهام باقی می ماند. در اینجا برای نمونه شیوه ضبط ابیاتی از حافظ در این کتاب بررسی می شود.
به سادگی می توان گفت که دو بیت پایانی غزل 172 با مطلع زیر را:
سمن بویان غبار غم چو بنشینند، بنشانند |
پری رویان قرار دل چو بستیزند، بستانند |
دکتر سلیم نیساری به صورت کاملاً منطقی و صحیح، تحقیق کرده و به صورت زیر تنظیم کرده اند:
چو منصور از مراد آنان که بر دارند، بردارند |
که با این درد اگر دربندِ درمانند، درمانند |
درین حضرت چو مشتاقان نیاز آرند، ناز آرند |
بدین درگاه حافظ را چو می خوانند، می رانند |
تحقیق و تنظیم این شکل، از روی نسخه ی علمی- انتقادی شادروان دکتر خانلری و علامه ی فقید، مجتبی مینوی، غیر ممکن بود و غیر ممکن نیز هست (ر.ک: حافظ شیرازی، 1362: غ395:189).
و یا هر پژوهنده و علاقه مندی، علی رغم میل باطنی خود، ناگزیر و بر اساس نسخه ها و دست نوشته های موجود، غزل 364 حافظ خانلری را به صورت زیر می پذیرفت و چاره ای نیز نداشت:
ما حاصل خود در سرِ خمخانه نهادیم ... محصول دعا در رهِ جانانه نهادیم.
همین غزل به شماره ی 339 در دفتر دگرسانی ها ضبط شده است و تحقیق منطقی و درست اکثر نسخه های متقدم و متأخر، صورتِ دلپذیر و معروف زیر را به اثبات می رساند که ذهن همه ی حافظ دوستان به خواندن آن خوگر شده است و از دیدنش در صحنه ی تحقیق خوشدل می شود:
ما درس سحر در سرِ میخانه نهادیم |
محصول دعا در ره جانانه نهادیم |
اکنون همچنان تا پیدا شدن دست نوشته های خود شمس الدین محمد حافظ شیرازی (فوت 792 هـ ق) ناگزیر هستیم بسیاری از شکل ها را به همان صورتی بپذیریم که این دفتر تصدیق می کند:
لنگر حِلم تو ای کشتی توفیق، کجاست؟ |
که در این بحر کرم غرق گناه آمده ایم |
آبرو می رود، ای ابر خطاپوش ببار |
که به دیوانِ عمل نامه سیاه آمده ایم |
«خطاپوش»- مضبوط 25 نسخه ی اقدم و متأخر- را در دفتر دگرسانی ها بر اساس 13 نسخه، «خطاشوی» نوشته اند. ناگفته خود پیداست که این دو دفتر از دو جهت دیگر و دوگانه باید نقد و بررسی شود:
الف) فراهم آوردن دگرسانی ها بر اساس 50 نسخه ی خطّی، زحمتی طاقت فرسا داشته و نویسنده بخش زیادی از عمر خود را در تحقیق و تنظیم آن هزینه کرده است و در بررسی همه ی جانبه ی این کار گران سنگ می توان گفت: باغ ارمِ تازه و آراسته ی دیگری برای گردش و تماشای اهل ادب و نظر در دیوان حافظ شیراز باز کرده است، که الحق دیدنی است.
هر کجا آن شاخ نرگس بشکفد |
گلرُخانش دیده نرگسدان کنند |
ناگفته نماند که در همین باغ، گاهی شاخه ای شکسته و یا برگی پژمرده دیده می شود که خود مهره ای کبود برای چشم زخم مردم ناخشنود و تیره روان است:
روز باشد که صد شکوفه ی پاک |
از غُبار حسد فتد برخاک |
ب) و امّا کار دیگر این دفتر، تنظیم و تصحیح غزل های خواجه است، که متأسفانه قدمت و اکثریت و مخصوصاً صحّت معنی ابیات و کلمات و حتی گاهی غزلیات را نادیده گرفته، غلطی مسلّم را از یک یا دو نسخه ی متأخر در متن قرار داده اند و که بی هیچ تردیدی، تحریف کاتبان پنجاه- شصت سال بعد از خواجه حافظ است:
من و سفینه ی حافظ، که جز در این دریا |
بضاعت سخن دلنشان نمی بینم |
استعاره در غزل حافظ
مضبوط 22 نسخه ی اقدم و اصحّ نخستین را که «دلنشان» است، خط کشیده، از نسخه ی دیگر که کاتب دو نسخه ی آن ها بی گمان تحریف گر هستند، ترکیب «دِرُفشان» را ضبط کرده، نوشته اند: «بضاعت سخن دُرفشان نمی بینم»! قطعاً اگر بپرسند چرا این همه نسخه- بو، جد، کا، که لو، مج، مط، ند، نز، سد، سو، سز،؛ فخ، فط، پنـ، حصـ، حتـ؛ حک تغـ تجـ، تق، تبـ (ص 1184)- را ندیده اند؟
و چرا به 12نسخه ی نخستین و پیشین دیگر توجه نکرده اید که همه نوشته اند:
«دلستان» (بجـ، ید، کد، لد، ند، نحـ، نط، قبـ، عد، صجـ، صد، تحد) و «دلستان»، خود گشته ی قلم و شکل دیگری از «دلنشان» نه «دُرفشان» است که از روی «طو، خ، تلـ» ضبط شده است، در پاسخ قطعاً خواهند گفت: سفینه و دریا، دُر می خواهد نه دل! باید گفت پس «سخن» چه می خواهد؟
فن بیان در غزل حافظ
اینجاست که بحث از شکل ها و صورت های خیال و مخصوصاً استعاره پیش می آید که فصلی از این مقاله به «نقش فن بیان در تصحیح متون نظم و نثر ادبی» اختصاص یافته است.
بی فایده نیست که گفته شود اخیراً فردی در نشریه ای، از علا مرندی دفاع کرده بود که نوشته است:
با مدّعی بگویید اسرار عشق و مستی |
تا بی خبر نمیرد در درد خودپرستی |
من مقاله ی ایشان را با استدلال های منطقی و درست می خواندم و با خود می اندیشیدم که نویسنده ی مقاله نمی داند علا مرندی خود شاعر معاصر حافظ و کاتب زیرنویس آن عصر بوده است و با همان دلایلی که ایشان گفته اند، مرندی نیز به خود رخصت داده است تا- به نظر خود- بهتر و زیباتر و کامل تر از خواجه بگوید؛ و تنها علا مرندی نیست
و در این مدت ربع قرن سعی و اندیشه و تحقیق روی کلمات و ابیات خواجه، برای نگارنده مثل روز روشن است که تحریف گر هنرمند و شاعر و اهل قلم حریف خواجه حافظ تنها علا مرندی نبوده است، بلکه دلاوران و حریفان این میدان بیشتر بوده اند، که زورمندتر و تواناتر از همه، جعفر الحافظ، کاتب نسخه ی توپ قاپوسرای ترکیه با علامت «ط، طو» بوده است که حتی غزل ها ساخته و تخلص حافظ آورده و بیشتر از ایشان، سیدعبدالرحیم خلخالیِ مشهور است که به آسانی قلم برمی دارد و «سماع» را به «سرود» بدل می کند و می نویسد:
در آسمان نه عجب گر به گفته ی حافظ |
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را |
بررسی واژگان غزل حافظ
بیشتر از 300 تحریف صریح خلخالی را در مقدمه ی متن مصحّح با روش تصحیح استدلالی غزلیات حافظ آورده ام و این تحریفات به یک هزار می رسد که برخی با کاتب نسخه ی خلخالی و برخی با علی اکبر اصفهانی (نسخه ی 857 پاریس) هم خط و همراه هستند و اصطلاح «تحریف» درباره ی مطالبی به کار می رود که در هیچ یک از دست نوشته های پیشین دیگر یا معاصر تحریف گر وجود نداشته باشد.
امروز دفتر دگرسانی ها از برکت وجود دانشمندی خستگی ناپذیر فراهم آمده است و تا دو سال پیش، هیچ کس از این گنج شایگان خبر نداشت و شاید به فکر کسی خطور نمی کرد که بیت زیر، صورت غلط قضیه باشد:
خوش برآی از غصه ای دل، کاهلِ راز |
عیش، خود در بوته ی هجران کنند |
در حالی که امروز می بینیم در دفتر دگرسانی ها صورت صحیح بیت از روی 16 نسخه، به شکل خوش و درست زیر نوشته شده است:
خوش برآی از غصه ای دل، کاهلِ راز |
عیشِ خوش در بوته ی هجران کنند |
با صداقت تمام باید گفت که ده ها چنگکِ شک و تردید، پس از انتشار این اثر گران قدر، از ابیات خواجه برداشته شده و شکل صحیح آن ها با اطمینان خاطر ضبط شده است:
باده و مطرب و گل جمله مهیّاست، ولی |
عیش بی یار[مهنّا ] نشود، یار کجاست؟ |
البته در متن غزل 18 دفتر دگرسانی ها این کلمه «مهیّا» نوشته شده است و 28 نسخه ی اقدم و متأخر نیز «مهیّا» است و تنها در سه نسخه ی متأخر (نز، سو، لغ) «مهنّا» ضبط شده است و همین کافی است؛ چون معنی کلام با «مهنّا» راست می آید،
که می گوید: «همه چیز مهیّاست؛ ولی عیش بی حضور یار گوارا نمی شود» و ما می دانیم که خواجه یک کلمه را عیناً در دو مصراع تکرار نمی کند، مگر آنکه کلمه ای ایهام ساز باشد و ایجاد صنعت جناس تام بکند.
همچنین «می دمد» در بیت زیر که در نسخه ی
زنده یاد دکتر خانلری شاهدی نداشت:
می دمد هر کسش افسونی و معلوم نشد |
که دل نازک او مایل افسانه ی کیست |
صورت صحیح ابیات و کلماتی که پس از انتشار دفتر دگرسانی ها اصلاح و یا تأیید شده است، خود موضوع مقاله ای مفصّل است و جای سپاس دارد و انکار کردنی نیست؛ لیکن به این سادگی هم نیست و مباد آنکه خواننده ی متنِ درست و نهایی دیوان حافظ با خود بیندیشد کلمه و یا بیت صحیح با مداد رنگی نوشته شده و مصحّح متن و پژوهشگر دیوان خواجه، دفتر را پیش روی خود باز نکرده و مشق خط نوشته است.
به گفته ی خواجه:
از هر طرف که رفتم، جز وحشتم نیفزود |
زنهار ازین بیابان وین راه بی نهایت |
زیبا شناسی غزل حافظ
بی گمان با پیدا شدن این دفتر گران قدر و امثال آن، حل هر مسئله ای به ساعت ها وقت و زحمت و رایزنی نیاز دارد و ای بسا صحّت آن در نهایت به تأیید نرسد:
با لبی و صد هزاران خنده آمد گل، بپرس |
کز کریمی گوییا در گوشه ای بویی شنید |
(غزل 216، صورت بیت عیناً برابر مضبوط دفتر نوشته شد)
در جدول دگرسانی ها و در ستون مربوط به «بپرس» نوشته شده است: «1 /5: آمد گل، بپرس:
13+1: ید، خ، مطـ، نهـ، قب، عد، فخ فط صجـ، صف صد، حصـ، حکـ، تلـ، تمـ: آمد گل به باغ. نط: گل آمد به پیش. سد: گل آمد به باغ: تبـ: آمد گل برون (طو، کجـ، کهـ، صـ*)».
یعنی در 13 نسخه «بپرس» آمده است، یک نسخه این کلمه را ندارد، در 15 نسخه نوشته اند، «آمد گل به باغ...» و در چهار نسخه ی رمز، این کلمه اشتباهی ضبط شده است «بُرس»!
با هیچ یک از این شکل ها، معنی منطقی مقبولی برای بیت به دست نمی آید و شاید در مدت نیم قرن، ساعت ها صرف وقت و مشاوره شده و نتیجه نداده است.
گاهی نیز پس از یک روز صرف وقت نمی توان به حقیقت امر فتوا داد که آیا خواجه خود عرض کرده است و یا دیگران این شکل را آفریده اند و همچون کاتب نسخه ی خلخالی و یا جعفرالحافظ و یا خود شاعر هنرمند عصر ما، زنده یاد احمد شاملو، بر آن باور بوده اند که حافظ می توانسته زیباتر از آنچه که گفته است، بگوید:
ز شعر دلکش حافظ کسی شود آگاه |
که لطف نکته و سرّ سخنوری داند |
(بیت 10/ غزل 156 دفتر دگرسانی ها براساس 21 نسخه)
که لطف نظم و سخن گفتنِ دری داند |
«ک، بجـ، بد، جد، کد، نهـ (807 هـ ق تا 855 هـ ق)، صج، صد، قمـ، تغـ (893 تا اوایل قرن دهم)»
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند |
(یو، خ، سو، عد، فخ، صفـ، حکـ)
که سرّ نکته و لطف سخنوری داند |
چشم پوشی کردن از شکل نخست، به علت کثرت نسخه ها (21 نسخه) بسیار سخت است؛ اگرچه با دست نوشته ی خلخالی (827، سیزدهمین نسخه ی تاریخی) آغاز می شود و کاتب این نسخه، خود از مدعّیان تحریف گر است؛ و خطّ بطلان کشیدن به مضبوط هفت نسخه ی اقدم و استوار و قابل اطمینان ردیف 2 نیز کار آسانی نیست و به سادگی نمی توان به صحت یکی از اشکال حکم داد.
اغلب این گونه دگرسانی ها با نسخه ی «طو» یا نسخه ی «خ» آغاز می شود و یکی از شیوه های تشخیص، افزون بر دقت در آغاز تحریف و کشف نسخه ی مربوط، این نکته ی تجربه شده است که از دو کلمه و دو شکل مورد نظر، یکی از آنها مهجور و نایاب و یا نایاب است که به دیگری بدل می شود و عکس قضیه منطقی به نظر نمی آید؛ چنان که بعید به نظر می آید در بیت زیر، یکی «رند» را به «تشنیع» بدل بکند:
ما را به رندی افسانه کردند |
پیران جاهل، شیخان گمراه |
تحریف در غزل حافظ
این بیت و غزل مربوط به شماره ی 409، در نسخه ی زنده یاد استاد خانلری از روی 9 نسخه ی خطی تصحیح و منتشر شده است؛ ولیکن در دفتر دگرسانی ها جزو غزل های محذوف است و ما از وجود اختلافات و نسخه بدل های کلمات آن در 50 نسخه ی خطی اطلاعی در دست نداریم
ولیکن شادروان دکتر خانلری این بیت را از روی تنها نسخه ی تحریف گر خلخالی نوشته اند و در 8 نسخه ی دست نویس دیگر به دو صورت زیر نوشته شده است، که هر چهار نسخه نسبت به خلخالی 827 هـ ق مقدّم هستند: ب، ح، ط، ک (813: کج، 821 کا، طو822، 825 کهـ):
ما را به تشنیع افسانه کردند |
پیراهن جاهل، شیخان گمراه |
و ظاهراً چهار نسخه نیز به شکلی دیگر تغییر داده اند: هـ، ز، ی، م (حیـ 818، تغـ قرن نهم، کد824، لو836 هـ.ق):
ما را به مستی افسانه کردند |
پیراهن جاهل، شیخان گمراه |
برای اهل ادب و کارشناس تصحیح متون ادبی بسیار آسان است که بداند هرگز کسی «مستی» یا «رندی» را به «تشنیع»، که کلمه ای مهجور است و غزل واژه نیست، بدل نمی کند و مصراع دوم قرینه است بر اینکه مصراع اول جای تشنیع و ناسزاگویی است؛ چون شاعر، خود در نهایت خشم ناسزا گفته است، وگرنه خواجه حافظ خود همیشه دم از مستی و رندی می زند و این گونه افسانه کردن ها کار خود اوست.
در هر حال، معنی تحریف و تعریف آن روشن است. وقتی کلمه ای در هیچ نسخه ی دیگری نیست و تنها در یک نسخه آمده، قطعاً تحریف شده است؛ چنان که 21 نسخه به اتفاق و با وحدت تمام، همه به یک شکل نوشته اند:
چو بشنوی سخن اهل دل، مگو که خطاست |
سخن شناس نه ای دلبرا! خطا اینجاست |
این حشو متوسط، یعنی «دلبرا» تنها در نسخه ی خلخالی به صورت «جان من» آمده است، که با نهایت حیرت می بینیم در متن دفتر دگرسانی ها، همین تنها شکل تحریف شده ضبط شده است (غ 161:20، بیت اول).
نظر بر اینکه با افزودن بر تعداد نسخه های خطی در گذشت زمان، به شماره ی تحریفات و مخصوصاً اضافات نیز افزوده می شود، از همین جهت است که در تصحیح متن دیوان خواجه حافظ بر اساس پنجاه نسخه، دقت نظر بیش تری لازم است و بی گمان باید پنج گروه مربوط به پنج دهه از تاریخ را در نسبیت زمان کتابت امتیاز مناسب بدهیم: 5/، 4/، 3/، 2/، 1/.
- تـ، کـ، بج، ید، سـ، بو، حب (807 تا 818)، هر نسخه 5 /0 امتیاز
- کا، طو، کچـ، کد، کهـ، خ، خـ) (821تا 837)، هر نسخه 4 /0 امتیاز
- لـ، لو، لط (834-839)، هر نسخه 3 /0
- مجـ، مط (843-849)، 2 /0
- ند، نهـ، نز، نح، نط، قو (854-859)، 1 /0
و این 26 نسخه برای تحقیقِ مطمئن کافی است و باقی دست نوشته ها با یکی از این نسخه ها مطابقت دارند و یا خود کلمه ای را تغییر داده اند و جز آنکه تعادل کفه ی ترازوی سنجش را بی هیچ علتی به سوی یکی از نسخه ها برگردانند، هیچ سودی ندارند. در حالی که نگارنده به تصحیح نهایی دیوان حافظ اشتغال داشت و چندین بار از اول تا آخر دیوان را بررسی کرده، جز در یکی دو مورد، مضبوط 24 نسخه ی دیگر فایده ی خاصی نداشته است؛ ولیکن در تأیید متن مصحّح قطعاً بر اطمینان خاطر پژوهنده افزوده اند.
امضای شعری در غزل حافظ
در تحقیق تاریخی غزل ها نکته جالبی، قابل ملاحظه است و آن اینکه خواجه حافظ پس از سرودن بیت تخلّص و در واقع امضای غزل، گاهی از ممدوحی نام می برد که غزل خود را برای وی سروده است و یا با ذکر نام یکی از بزرگان لشکری و کشوری و یا پادشاه وقت، تاریخ نظم غزل را در پایان ثبت کرده و احیاناً به دریافت صله نیز نایل آمده است.
در این مورد، به نظر می رسد به علّت بدنامی تاریخی آل مظفّر و قتل عام آنان در ولایت ابرقو به فرمان تیمور لنگ، کاتبان دوره های حکومتی فرزندان تیمور در شیراز و فارس، نام بسیاری از ممدوحان آل مظفر و حتی وزیران ایشان را از آخر غزل حذف کرده اند و پس از گذشت ربع قرن، این اسامی، یعنی ذکر تاریخ نظم غزل ها در مقطع آنها، بار دیگر به جای خود بازگشته است.
در دفتر دگرسانی ها نیز بی هیچ ملاحظه و مطالعه ای اغلب این ابیات گران قیمت به حاشیه رفته و غزل تاریخ خود را پس از امضای حافظ از دست داده است.
جدول ترتیب ابیات در غزل حافظ
در دفتر دگرسانی ها، اغلب در مواردی که بیت یا ابیاتی قابل اهمیت به حاشیه رفته است، برای ترتیب ابیات، نسخه بدل ذکر نشده تا بدانیم آن ابیات در چند نسخه بوده و یا از چند نسخه حذف شده است.
ناگزیر، پژوهنده به نخستین جدول مراجعه می کند که ترتیب ابیات نوشته شده و نسخه هایی را که بیت مدّنظر از آنها حذف شده است، به حدس و گمان فراهم می آورد. متأسفانه از اختلاف نسخه ی این ابیات نیز نمی دانیم متن مضبوط از روی چند نسخه و کدام نسخه ها نوشته شده است؛ برای مثال، در بالای جدول ترتیب ابیات غزل 112، منابع این ترتیب ذکر نشده است و بیت را از غزل بیرون کشیده، با شماره ی 10 در حاشیه قرار داده اند.
بیت اضافه بر متن:
وفا از خواجگان شهر با من |
مال دولت و دین، بوالوفا کرد |
در جدول شماره ی 1، ترتیب ابیات متن- برخلاف اکثر غزل ها- ذکر نشده است؛ ولیکن با شمارش نسخه هایی که این بیت در آنها ضبط نشده است، می توانیم به این واقعیت پی ببریم که بیت بالا تنها از دو نسخه- حب، تا- حذف شده و در نسخه ی «طو» به جای آن، بیت دیگری نوشته شده است.
نظر بر اینکه غزل در 34 نسخه امده است، بنابراین 32 نسخه این بیت را داشته اند؛ علت حذف آن معلوم نیست؛ ولیکن اهمیت بیت کاملاً آشکار است که خواجه ابوالوفا از بزرگان طریقت معرفت در شیراز بوده، شاه نعمت الله ولی برای دیدار با ایشان به شیراز رفته، و کوی ابوالوفا هم اکنون در شیراز موجود و معروف است، که بُقعه و قبر آن بزرگوار نیز در همین کوی است و نکته ی مهم این است که در همین غزل:
سحر بلبل حکایت با صبا کرد |
که عشق روی گل با ما چه ها کرد |
طریقت عرفانی در غزل حافظ
خواجه حافظ اشاره می کند که در محضر خواجه ابوالوفا به طریقت عرفان راه یافته و از آن زمان، بسیاری از اعمال و افکار وی تغییر یافته است:
گر از سلطان طمع کردم، خطا بود |
ور از دلبر وفا جستم، جفا کرد |
و به صراحت می گوید که در مجلس وی توبه کرده است:
وفا از خواجگان شهر با من |
کمال دولت و دین، بوالوفا کرد |
بشارت بر به کوی می فروشان |
که حافظ توبه از زهد ریا کرد |
شیوه ی گزینش در غزل حافظ
در گزینش متن، سه ضابطه و ملاک در نظر گرفته می شود:
- ضبط اکثریت نسخ،
- ضبط اقدم و اهمّ نسخ،
- توجه به سنخ اندیشه و سبک بیان حافظ
به نظر می رسد که توجه به درستی معنی بیت بر پایه ی شیوه ی سخن و اندیشه ی شاعر باید اساس کار قرار گیرد و بحث از اثبات معنی درست به درازا می کشد و جای آن، کتاب شرح غزلیات است.
بیت چهارم از غزل 28 در دفتر دگرسانی ها به صورت زیر نوشته شده است:
مرغ شب خوان را بشارت باد کاندر راه عشق |
دوست را با ناله ی شب های بیداران خوش است |
این بیت بر اساس رسم الخط قدیم ضبط شده است و به هیچ وجه معنی منطقی به دست نمی دهد، مگر اینکه بنویسند: دوست را با «ناله ای» شب های بیداران خوش است؛ یعنی به مرغ حق بشارت بدهید که دوست، شب های بیداران و شب زنده داران را هنگامی دوست می دارد که با ناله ای همراه باشد و خدا خدا بگویند.
دلا بسوز، که سوز تو کارها بکند |
نیاز نیم شبی رفع صد بلا بکند |
(غ167، بیت 1)
با عنایت به جدول دگرسانی ها معلوم می شود «دلا بسوز» را از روی 10 نسخه (3 اقدم+7 متأخر) انتخاب کرده اند؛ در حالی که 21 نسخه (11 اقدم+10 متأخر) نوشته اند: بساز.
با اندک تأمل معلوم می گردد «بساز» صحیح است و می گوید: ای دل، با مصیبت و سوز آن بساز و صبر کن؛ که سوز دل تو کارها می کند و سازش تو نتیجه ای خوش تر و بهتر خواهد داشت. و معلوم است که هرگز خواجه ی عارف کسی را به سوختن و بی تابی دعوت نمی کند و می گوید: صبر کن؛ چنان که در غزل رثاء زن خود می گوید:
جدا شد یار شیرینت، کنون تنها نشین ای شمع |
که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی |
چنان که در نقد و بررسی بخش مربوط به تصحیح ابیات خواهیم دید، در بسیاری از موارد، اکثریت همیشه نمی تواند حامل پیام درستیِ معنی بیت باشد؛ اگر چه در همه حال باید به اکثریت توجه کرد:
حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری |
کآتش از خرمن سالوسِ کرامت برخاست |
در دفتر دگرسانی ها از روی اکثریت نسخ، که 17 نسخه است، «خرمن سالوس و کرامت» نوشته اند؛ در حالی که از «کرامت» آتش برنمی خیزد و کرامت با سالوس سازگاری ندارد. «سالوسِ کرامت» اضافه ی بیانی و یا توضیحی است؛ یعنی کرامتی که از روی ریا و سالوس است و کرامتی که بر پایه ی سالوس پدیدار می گردد. «کرامت سالوس» تنها در سه نسخه آمده است، که دو نسخه ی آن در فهرست 26 نسخه ی اقدم قرار می گیرد (کا، کجـ، عد).
زیبایی کلام در غزل حافظ
گاهی زیبایی کلام، مصحح متن را بی اختیار به سوی سلیقه ی شخصی می کشد، که واقعاً جای لغزش و احتیاط است؛ ولیکن هیچ کاری نمی توان کرد؛ یعنی هرگز نمی توان به خاطر اکثریت، به یک شکل خوش و شاعرانه قلم کشید:
ز عطر حور بهشت آن نفس برآید بوی |
که خاک میکده ی ماعبیرِ جَیب کند |
در بیت فوق، «آن نفس» برابر 13 نسخه ضبط شده است، که 6 نسخه ی آن اقدم است؛ در حالی که 21 نسخه «آن زمان» نوشته اند. «آن نفس» در دو نسخه ی نخستین- یجـ یو- از نظر ترتیب تاریخی آمده است و با عطر و بوی و عبیر و جَیب مناسبت معنوی دارد.
بسیار دشوار است که مصحح بتواند این امتیازات را نادیده بگیرد؛ ولیکن در دفتر دگرسانی ها بر اساس 21 نسخه، «آن زمان» ضبط شده است و این بدان می ماند که یک دانه ی مروارید آبدار را در برابر چند مروارید خصی نادیده بگیریم که به گچ سفید می مانند.
گاهی نیز برای رسیدن به معنی درست، برخلاف ضبط همه ی نسخه ها، از خود کلمه ای ساخته، در درون چنگک [شک و تردید] قرار می دهیم:
کشته ی غمزه ی تو شد حافظِ ناشنیده پند |
تیغ سزاست هر که را درک سخن نمی کند |
در دفتر دگرسانی ها بر اساس 31 نسخه، «درد سخن» آمده است؛ لیکن نگارنده به تجربه در تصحیح متن های نظامی گنجه ای، دریافته است که گاهی کاتب از کشیدن کشیده ی حرف «ک» غفلت می کند و به صورت «د» نوشته می شود؛ چنان که «به زیگ» در دست نوشته های لیلی و مجنون به صورت های «بزید» و «برند» و «برید» آمده بود و در نسخه های چاپی، ناگزیر «به کار»
نوشته بودند:
زید ار چه به زیگ خویش درماند |
با مجنون نیز نقش می خواند |
در هر حال، مصحّح نمی تواند جای کلمه ای را خالی بگذارد و ناگزیر باید با توجه به شکل های موجود، شکسته بندی کند:
بر بوی آنکه در باغ، یابد گلی چو رویت |
آید نسیم و هر دم گرد چمن برآید |
ظاهراً «یابد گلی چو رویت» را بعداً ساخته اند؛ برای آنکه پنج نسخه ی نخستین و پیشین نوشته اند «یابد جلا ز رویت»، و هر کاتبی به سلیقه ی شخصی کلمه ای ساخته و به جای «جلا» نهاده است، که هماننده ترینِ آنها مضبوط نسخه ی «او» است:
بر بوی آنکه در باغ یابد چو لاله رویت |
چولا= چُلا= جلا
از این جهت، طبیعی است که گاهی به هیچ وجه شکلی درست از بیت به دست نمی آید و تصحیح و معنی بیت، مبهم و لاینحل می ماند.
دیدی ای طایر میمون که همای آزردند؟ |
پیش عنقا سخن زاغ و زغن بازرسان |
متن بالا بر شش نسخه مستند است (3 اقدم). نسخه: «آن طایر میمون»/ نسخه: «آن طایر قدسی»/ نسخه: «آن مرغ همایون»/ نسخه:
«گر رسی طایر میمون»/1 نسخه: «که هما آزردند»/ نخستین نسخه: «که همای آیین است»/ 1نسخه «که همای آرزو است»/1 نسخه: «که همای آوردند»/1 نسخه: «که ز زاغ آزرده است»/5 نسخه: «همایون آثار»/ و 6 شکل دیگر که خسته کننده است (ر.ک: ج2: 341).
صناعات ادبی در غزل حافظ
نکته ی بسیار مهمی که در نقد ادبی و تصحیح متون فراموش گردیده است و از آن به صراحت سخن گفته نشده و یا اشاراتی بسیار پوشیده و مبهم بر آن وجود داشته، «توجه به شکل های خیالی» یا فنّ بیان است، که در موارد بسیاری، اساسی ترین نقش را بر عهده می گیرد.
ناگزیر در آغاز این بحث به تعریف بسیار مختصر دو مطلب مجاز و استعاره اشاره ای می شود، که اغلب در کتاب های مرجع و حتی کتاب های درسی، مجاز را با استعاره به هم آمیخته اند:
- هرگاه کلمه و یا کلامی در معنی نهاده به کار نرود، کاربرد مجازی است.
- هرگاه چیزی به صورت چیز دیگری مجسّم بشود و پیش چشم آید، کلام کاربرد استعاری دارد.
برای هر دو مطلب یک مثال ذکر می شود:
ابر می گرید/ گل می خندد. ابر و گل، هر دو معنیِ نهاده ی خود را دارد؛ ولیکن هر دو نیز به صورت انسانی پیش چشم بوده و مجسّم شده اند؛ پس در دو کلمه ی ابر و گل شکل خیالی استعاره دیده می شود به لازمِ گریستن و خندیدن؛ و اما «می گرید» و «می خندد» هر دو از باب مجاز است و معنی نهاده ی خود را ندارد؛ یعنی: می بارد و می شکفد.
این گونه مجاز، که مجاز به همانندی است، را قدما «استعاره مصرّحه» نامیده اند و چون با استعاره (استعاره ی مکنیه) همراه بوده است، «استعاره ی تبعّیه» گفته اند، که مجاز به همانندی است و هنگامی که با استعاره همراه می شود، باید مجاز پیرو گفته شود.
حال کسی با خواندن این جمله ی ادبی که: «گل می خندد»، احتمال دارد بگوید:
این جمله غلط است و باید گفته شود، گل می شکفد، یا ابر می بارد! و این اتفاق در کتاب متون نیز روی می دهد:
اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند |
عشق است و داو اوّل بر نقد جان توان زد |
در این بیت، به لازمِ باختن و داو اوّل بر نقد جان زدن، اهل نظر به صورت قماربازان پیش چشم بوده اند (استعاره). لازم استعاره، یعنی نظر و داو اوّل و بر نقد جان زدن، همه از باب مجاز به همانندی و مجاز پیرو است و یا به گفته ی قدما، «استعاره ی تبعّیه از نوع استعاره ی مصرّحه» است.
در یک نظر، دقیقاً «در یک نوبت قمار» و «در یک بازی» و در نهایت «در یک ندب» معنی می دهد و اگر کسی یکی از این معانی، یعنی نوبت، بازی و ندب، را به جای نظر بیاورد، دقیقاً همان کاری را کرده است که یکی «ابر می گوید» را به ابر می بارد بدل بکند! درباره ی بیت حافظ، این حادثه رخ داده است.
6 نسخه (2 اقدم) به جای نظر، معنی مجازی آن، «ندب» را نوشته اند و این تحریف با نسخه ی «مج» (843 هـ .ق) آغاز می شود. متأسفانه در دفتر دگرسانی ها نیز مضبوط درست و ادبی «نظر» را در 19 نسخه (11 نسخه ی اقدم و نخستین» نادیده گرفته
بیت را به صورت زیر نوشته اند:
اهل نظر دو عالم در یک ندب ببازند |
در این حال، «اهل نظر» قمارباز واقعی می شوند و شکل استعاره از میان می رود و ادبیات به زبان بدل می شود.
این حادثه در بسیاری از ابیات روی داده است، که نقل همه ی آنها در اینجا ممکن نیست.
مرغ عزمم که همی زد ز سر سدره صفیر |
عاقبت دانه ی خال تو فکندش در دام |
«مرغ عزم» اضافه ی تشبیهی است و به لازم «صفیر زدن از سر سدره»، استعاره ای از مرغ عرشی در آن نهاده است و «ز سر سدره» نیز معنی مجازی دارد (مجاز به همانندی)، یعنی از اوج آسمان ها و بالاترین نقطه ی هستی. باز همان نسخه ی «مج» (843 هـ ق، نیم قرن پس از حافظ»، این استعاره را تشخیص نداده و چند نسخه ی دیگر نیز (7 نسخه)
بعد از آن نوشته اند: «مرغ عرشم که همی زد ز سر سدره صفیر...» و این شکل به متن دفتر دگرسانی ها نیز راه یافته و مضبوط درست 4 نسخه ی نخستین- یجـ، حیـ، کد، نحـ- با 3 نسخه ی دیگر به کنار رفته است و عدم توجه به این استعاره در یک ترکیب تشبیهی، موجب تحریفات گوناگونی شده است: مرغ عیشم، مرغ روحم، مرغ عمرم، مرغ عشقم... (نیساری، 1027:1385).
عدم توجه به شکل های خیالی، در بسیاری از ابیات دیده می شود، که ناگزیر به یکی- دو مورد اشاره می شود:
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو |
گر دهد دست که دامن ز جهان در چینم |
در 32 نسخه ی اقدم و نخستین، «جهان» آمده است، که به قرینه ی دامن «در چیدن» به علاقه ی حال و محل، مجازاً به معنی مردم جهان است (مجاز مرسل). کاتب نسخه ی «کهـ» (825 هـ ق)، استعاره را از میان برده و به جای «جهان»، «خسان» نوشته است و پس از وی، 5 نسخه ی دیگر نیز همین شکل را رونویسی کرده اند و یا خود ساخته و با خود گفته اند: دامن از خسان درچیدن صحیح است (مانند باریدن ابر و شکفتن گل) و همین شکل نیز بدون توجه به درستی معنی بیت، در متن دفتر دگرسانی ها راه یافته است.
بیشترین مشکلات مربوط به صناعات ادبی، به صنعت تصحیف نقطه مربوط می شود، که قدما اغلب کلمات را بدون نقطه می نوشته اند و شاعران در مواردی که معنی کنایی کلمه ای در اشکال مختلف به یک معنی منتهی می شد، از کتابت نقطه به عمد خودداری می کرده اند.
نظامی گنجه ای در مخزن الاسرار دو ترکیب «بَختوران» و «بخته» یا «تخته کردن» را بدون نقطه ی حرف اول نوشته است تا بگوید: شاعران می توانند پادشاهان و یا نیک بختان را به هر شکل که بخواهند، با سخن، تخته، یا پَخته و پُخته و بخته بکنند!
آنکه ترازوی سخن سخته کرد |
بَختوران را به سخن بخته کرد |
«تختوران» و «بختوران» هر دو صحیح است.
در این مورد، امثله ی زیادی از دیوان خواجه حافظ یادداشت شده است، که ذکر چند مورد از آنها ضروری می نماید:
ساغر ما که حریفان دگر می نوشند |
ما تحمل بکنیم ار تو روا می داری |
19 نسخه/ نکنیم: 11 نسخه/ دفتر دگرسانی ها: نکنیم (غ 392، بیت 4).
حافظ این خرقه که داری تو ببینی فردا |
که چه زنّار ز زیرش به خَفا بگشایند |
به خفا (بدون نقطه ی حرف اول): 18 نسخه/ به جفا: 20 نسخه/ دفتر دگرسانی ها: به جفا (2 /7-179).
اعتمادی بنما و بگذر بهر خدا |
تا بدانی که در این خرقه چه نادرویشم |
بدانی: 13 نسخه/ ندانی: 11+3=14 نسخه/ بدون نقطه: یک نسخه/ دفتر دگرسانی ها: ندانی (2 /7-301).
ابیات بی معنی در غزل حافظ
تا کی کشم عتابت زان چشم دلفریبت |
روزی کرشمه ای کن، ای نور هر دو دیده |
برابر 26 نسخه ی اقدم و نخستین، ترکیب «دلفریبت» صحیح است. یکی از کاتبان نسخه های متأخر (بنـ: 894 هـ ق)، یک قرن پس از خواجه حافظ، به جای این ترکیب زیبا، ترکیبِ «زان چشم نیم خوابت» نوشته است، تا با «عتابت» قافیه سازی بکند.
در دفتر دگرسانی ها، بدون توجه به بی معنی بودن این ترکیب در این بیت، نوشته اند: «تا کی کشم عتابت زان چشم نیم خوابت» (1 /8-370). می توانستند از املای ممال «عتیبت» برای قافیه سازی استفاده کنند، که نکرده اند!
بنده ی آصف عهدم، دلم از راه مبر |
که اگر دم زنم از چرخ، بخواهد کینم |
در دفتر دگرسانی ها این بیت را به حاشیه برده اند و در نتیجه، از نسخه هایی که به شکل بالا نوشته شده اند، آگاهی نداریم؛ لیکن در پاورقی صفحه ی 1177 نوشته شده است: «دلم آزرده مکن»:
7 نسخه/ «دلم آشفته مدار»: 1نسخه/ «دلم آزرده مدار»/ «دلم از جای مبر»: 1 نسخه.
ظاهراً «دلم آزرده مکن» صحیح است و «دلم از راه مبر» معنی ندارد و پریشانی نسخه ها نیز مربوط به همین است.
گاهی بیت هایی بر غزل ها افزوده شده است که واقعاً نامربوط است:
شاه را به بَوَد از طاعت صد ساله و زهد |
قدر یک ساعته عمری که در او داد کند |
به قول مطرب و ساقی، برون رفتم گه و بی گه |
که شیخم زین ره بی ره خبر دشوار می آورد |
در جمال تو چنان صورت چین حیران شد |
که حدیثش همه جا بر در و دیوار بماند |
سحر کرشمه ی وصلش بشارتی خوش داد |
که کس همیشه گرفتار غم نخواهد ماند |
به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم |
چو از دهان تواَم غنچه در گمان افتاد |
زبان ناطقه در وصف شوق نالان است |
چه جای کلک بریده زبان بیهده گوست |
عدم تشخیص موضوع غزل و معانی ابیات، اغلب سبب سهو خطا می شود:
تکیه بر اختر شبگرد مکن، کاین عیّار |
تاج کاووس ببرد و کمر کی خسرو |
«اختر شبگرد» از روی 11 نسخه نوشته شده؛ در حالی که در برابر 26 نسخه (با 11 نسخه ی اقدم)، «اختر شب دزد» صحیح است، که کنایه است از خورشید.
در حاشیه ی عربی... نوشته اند:
ازین افیون که ساقی در می افکند |
حریفان را نه سر ماند و نه دستار |
بت چینی عدو و شیخ ما مست |
دل اندر دام و میر صید غدّار |
خداوندی به جای بندگان کرد |
خداوندا ز آفاتش نگه دار |
هر سه بیت بالا با شماره های متوالیِ 11، 12و 13 به حاشیه رفته است؛ در حالی که غزل اسرار آمیز، صرفاً به خاطر بیت 12 سروده شده، که خواجه می خواسته است یکی از وقایع مهم شیراز در زمان حیات خویش را شرح بدهد، و
این بیت است که خواجه درباره ی آن می گوید:
بیا و حال اهل درد بشنو |
به لفظ اندک و معنیّ بسیار |
هر سه بیت باید به ترتیب در مرتبه ی 6، 10 و 13 قرار گیرد و از اجزای جداناشدنی غزل است.
2/2 -138: من که شب ها ره تقوا زده ام با دف و چنگ ...ناگهان سر به ره آرم، چه حکایت باشد!
«ناگهان: 19 نسخه/ «این زمان»: 16 نسخه.
«ناگهان» مضبوط 19 نسخه و حامل پیامی سخت ارجمند است که می گوید: این چه حکایتی است که من شراب را انکار می کنم و در حالی که با دف و چنگ شب زنده داری ها می کردم، ناگهان توبه کرده، سر به اطاعت آورده ام؟ یعنی در این توبه ی ناگهانی من رازی نهفته است.
بدون توجه به موضوع غزل، «این زمان» را انتخاب کرده اند.
عدم توجه به موضوع غزل و معانی متناسب با موضوع در غزل های زیر، همه قابل توجه است، که فرصت نقل و نقد آن همه نیست:
صبا به چشم من انداخت خاکی از کویش |
1 /2 -212
«کویش»: 19 نسخه/ «کویت»: 11 نسخه (مردود است).
حلقه ی پیرمغان از ازلم در گوش است |
1 /2 -182
«از ازلم»: 29 نسخه/ «ز ازل»: 13 نسخه (مردود است).
چشمم آن شب که ز شوق تو نهد سر به لحد |
1 /6 -182
«نهد»: 27 نسخه/ «نهم»: 10 نسخه (مردود است).
همو گلبرگ طری بوی وجود تو لطیف |
همچو سرو چمن خلد سراپای تو خوش |
1 /6 -256
در دفتر دگرسانی ها «بود» را «پود» فرض کرده، در مقدمه فصلی مشبع درباره ی صحت «پود» نوشته اند؛ در حالی که «پود وجود» در این بیت و این غزل، ترکیبی بی معنی است و «بودِ وجود» یعنی هستی وجود.
ای جهان دیده بودِ خویش از تو |
هیچ بودی نبوده پیش از تو |
(سرآغاز هفت پیکر نظامی گنجه ای)
همچنین است: «راز دار» در 26 نسخه، از غزل 2 /4-400، «خطاپوش» در 25 نسخه، از 1 /6-625، الخ.
بررسی غزل9، بیت 7 حافظ
کاتبان دیوان حافظ کلمه ی «آخُر» (=آخور)، به ضّم حرف خاء، را به کسر خاء و «آخِر» خوانده اند؛ در نتیجه، بیت زیر به اشکال مختلف و با پریشانی تمام در نسخه ها ظاهر شده است:
هر که را خوابگه این آخُرِ مشتی خاک است |
گو چه حاجب که بر افلاک ایوان را؟ |
نگارنده درباره ی این بیت، مقاله ای با عنوان «نقش یک حرف خودآوا، در تصحیح بیتی» نوشته که در نشریه ی دانشکده ی ادبیات فردوسی مشهد چاپ و منتشر شده است. در دفتر دگرسانی ها بیت به صورت زیر ضبط شده است، که بی گمان شکل درست نیست؛ ولیکن بسیار نزدیک به سروده ی خواجه است:
هر که را خوابگه آخر به دو مشتی خاک است |
و چه حاجت که بر افلاک کشی ایوان را؟ |
گاهی نیز کاتبان دیوان خواجه، به گمان نادرستی ترکیبی از ترکیبات بیت، آن را تغییر داده اند:
خوابم بشد از دیده درین فکر جگرسوز |
کآغوشِ که شد منزل و مأواگه خوابت؟ |
در دفتر دگرسانی ها به استناد چهار نسخه ی متأخر (قب، فخـ، سز، فظ) نوشته اند: «کآغوشِ که شد منزل آسایش و خوابت) در حالی که «مأواگه» در 12 نسخه (10 نسخه ی اقدم» آمده است و این ترکیب در نظم فارسی سابقه ی کاربردی دارد:
مأواگهِ جیفه ی حسودت |
جز سینه ی کرکسان مبینام |
خاقانی
آمد عجبش که آن چنان مرد |
مأواگه از آن خرابه چون کرد! |
نظامی
سلیقه ی شخصی در غزل حافظ
یکی از عوامل اصلی سهو و خطا در دو دفتر دگرسانی ها، اعمال نظر و سلیقه ی شخصی است. در مقدمه ی این کتاب گران سنگ آمده است:
«لازم است تصریح شود که در متن منتخب دفتردگرسانی ها، در هیچ یک از غزل ها مطلقاً نه تصحیح ذوقی و نه تصحیح قیاسی اعمال نشده است و منحصراً ضبط نسخه های خطی منبع مورد استناد قرار گرفته است».
الحق همین قرار از آغاز تا پایان متن ها اجرا شده؛ ولیکن در برخی موارد- که شمار آن بیش از حد انتظار است- سلیقه ی شخصی موجب ترجیح برخی از نوشته های کاتبان متأخر بوده است؛ به گونه ای که گاهی مضبوط اکثریت نسخ اقدم 26 گانه، یعنی نخستین دست خط های تاریخی، را نادیده گرفته، نوشته ی معدودی از کاتبان متأخر را در متن قرار داده اند.
برای فراهم آوردن امثله و شواهد مربوط به سلیقه ی شخصی، نیازی به مطالعه و بررسی غزل ها و ابیات و کلمات نیست؛ خوشبختانه مصحح با نهایت صداقت و بی نظری، اختلاف و نسخه بدل های یک یک کلمات را به صراحت در جدول دگرسانی ها یادداشت کرده اند.
غزل3، بیت1 /10: «در عشق کوش و»: 2 نسخه/ «در عیش کوش و»: 27 نسخه.
هنگام تنگدستی، درعیش و کوش و مستی |
کاین کیمیای هستی قارون کند گدارا |
بی گمان، مضبوط 27 نسخه را به سلیقه ی شخصی نادیده گرفته و با خود گفته اند «عیش» با تنگدستی راست نمی آید! در آن صورت، مستی را نیز می توانستند تغییر بدهند؛ همچنان که کاتب دو نسخه ی نخستین از نظر تاریخی- ک بجـ (811-813)- به جای «عیش» کلمه ی «عشق» را نوشته اند. عیش و مستی با تنگدستی و فراخی تناقض دارد؛ وگرنه عشق در همه حال امکان پذیر است و مطرح کردن تنگدستی برای آن مناسبتی ندارد.
غزل 3بیت 1 /11: «ترکان»: 7نسخه/ «خوبان»: 26نسخه.
خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند |
ساقی بده بشارت پیران پارسا را |
«خوبان پارسی گو»: عارفان از میان مردم فارسی زبان است و مراد، خود خواجه است که می خواهد بگوید اگر بیت پیشین عربی و فصیح و زیباست (آن تلخ وش...)، آن را هم من سروده ام؛ بروید به پیر پارسای من بشارت دهید که حافظ عمر می بخشد.
غزل 4، ابیات 6و 7: جدول مربوط به ترتیب متن (نیساری، همان:103) نشان می دهد که این دو بیت، ساخته و پرداخته ی کاتب نسخه ی خلخالی است و در هیچ یک از نسخه های 26 گانه ی قدیم تا سال 859 هجری دیده نمی شود.
غزل 9، بیت1 /7: هر که را...: به دو نسخه ی متأخر استناد کرده اند که در پایان قسمت پیشین (ابیات بی معنی) مطرح گردید. صحیح بیت به صورت زیر است:
هر که را خوابگه این آخُرِ مشتی خاک است |
ضبط این موارد موضوع دفتری است و علاقه مندان می توانند به جدول دگرسانی ها در هر دو دفتر مراجعه کنند. با این همه، نمونه هایی از آنچه یادداشت شده است، برای آگاهی اهل ادب ضبط می شود:
غزل 235، بیت 2 /45: «کشید سرمه ی ناز»: یک نسخه/ «سیه به سرمه ی ناز»: 32 نسخه.
چه فتنه بود که مشّاطه ی قضا انگیخت |
که کرد نرگس شوخش سیه به سرمه ی ناز |
به موضوع غزل عنایتی نداشته اند که ظاهراً چشم یکی از بزرگان را میل کشیده اند و به احتمال زیاد، این شخصیت محمّد مبارزالدین بوده و یا شخصیت دیگری، که کار اصلی آل مظفّر درباره ی فرزندان و برادران همین بوده است. در هر حال، خواجه می گوید این فتنه از قضا و قدر الهی سرچشمه می گرفت که نرگس شوخ او را با سرمه ی ناز (میل) سیاه کرد؛ در حالی که می دانیم برای کندن چشم ها، مفله ی چشم را ساعتی بیشتر مالش داده، می کندند و میل می کشیدند. خواجه کنایه ی این شکنجه ی وحشیانه را به زبان ادب بیان کرده است.
در هر حال، ترجیح یک نسخه بر 32 نسخه، تنها یک دلیل می تواند داشته باشد و آن سلیقه ی شخصی است؛ و گرنه هیچ مانعی ندارد که مصحح بپذیرد قطعاً نکته ای در اکثریت مطلق نهفته است که بر نگارنده پوشیده است.
ناگفته نماند که «کرد» را به ذوق شخصی «گرد» نوشته اند و «نرگس شوخت» نیز بر اساس 6 نسخه ضبط شده است.
غزل316، بیت2 /9: «دل نشان»: 22 نسخه↓/ «دُرفشان»:3 نسخه↑. یعنی مضبوط 3 نسخه را انتخاب کرده اند!
من و سفینه ی حافظ، که جز در این دریا |
بضاعت سخن دل نشان نمی بینم |
غزل 61، بیت 1 /2: «در رخ او»: 28نسخه↓/ «بر رخ او»: 8 نسخه↑.
مَردم دیده ز لطف رخ او در رخ او |
عکس خود دید و گمان بُرد که مشکین خالی ست |
غزل 130، بیت 1 /5: «از آن رو پاکبازان را صفاها با می لعل است»: 6 نسخه/ «از آن روی است یاران را صفاها با می لعلت»: 12+ 3 +2 +1=18 نسخه.
غزل 137، بیت 2 /3: «کز غمت دیده ی مردم همه دریا باشد»: 26نسخه↓/ «کز خیال تو مرا دیده چو دریا باشد»: 3نسخه ↑.
تا کی ای گوهر یکدانه روا خواهی داشت |
کز غمت دیده ی مردم همه دریا باشد |
غزل 194 بیت 2 /5: «شیخ ما گفت»: 18نسخه (11اقدم) ↓/ «پیر ما گفت»: 11 نسخه (2 اقدم) ↓/ «شیخ فرمود»: 4نسخه↑.
گر من از میکده همّت طلبم، عیب مکن |
شیخ ما گفت که در صومعه همّت نَبُود |
در دفتر دگرسانی ها نوشته اند: «شیخ فرمود که در صومعه همّت نبود».
بررسی غزل 1 /4-202حافظ
زاهد شهر چو مهر ملک و شحنه گزید |
من اگر مهر نگاری بگزینم، چه شود؟ |
«زاهد شهر»: 24نسخه/ دفتر دگرسانی ها از روی 13 نسخه: «واعظ شهر».
بررسی غزل 209حافظ
ز نقش بند قضا هست امید آن حافظ |
که همچو سرو به دشت نگار بازآید |
«سرو»: 24 نسخه/ دفتر دگرسانی ها از روی 3 نسخه: «نقش».
گاهی به نظر می رسد که اعمال نظر و سلیقه ی شخصی، ناشی از عدم آگاهی با معنی مقصود بوده و در نتیجه، به نیتّی خاص و به عمد، کلمه ای را عوض کرده اند:
ای نازنین پسر، تو چه مذهب گرفته ای |
کت خون ما حلال تر از شیر مادر است؟ |
«ای نازنین پسر»: 33 نسخه (15 اقدم)/ «ای نازنین صنم»: 9 نسخه (بیت 2، غزل 26)
گر آن شیرین پسر خونم بریزد |
دلا چون شیر مادر کن حلالش |
این بیت بدون استثناء در 36 نسخه آمده است و آن را از متن به حاشیه برده اند و منابع ترتیب نسخه ها را نداده اند (همان: غ 252).
ناگزیر باید توضیح داده شود که این دو غزل به یک موضوع مربوط است و در هر دو نیز آن «نازنین پسر» و این «شیرین پسر» را به شیراز دعوت کرده است.
شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم |
عیبش مکن، که خال رخ هفت کشور است |
ز ر کناباد ما صد لوحش الل |
که عمر خضر می بخشد زلالش |
میان جعفر آباد و مصلّی |
عبیرآمیز می آید شمالش |
به شیراز آی و فیض روح قدسی |
بخواه از مردم صاحب کمالش |
بی هیچ بحثی، در یک کلام گفته می شود که پیر طریقت حافظ از دنیا رفته و جوانی خرقه ی ایشان را پذیرفته است که نسبت به خواجه ی شیراز، که خود به سال های اواخر عمر رسیده است، حکم پسر را دارد و خواجه با این همه زیبایی و ملاحت، با آن جوان روحانی بیعت می کند و در هر دو غزل، خون خویش را بر ایشان حلال می داند؛ یعنی جان و مال من از آنِ آن ولیّ خداست.
ناگفته نماند که در غزل مربوط به مدح شحنه ی نجف، حضرت امیر مؤمنان، علی (ع)، نیز دو اصطلاح پدر و پسر را به کار می برد، که اصطلاح علم فتّوت است :
چند به ناز پرورم مهر بُتان سنگدل |
یاد پدر نمی کنند این پسران ناخلف |
بُتان سنگدل، شاهان و فرمانروایان فارس هستند، که خود از اهل طریقت و مرید المعتضدبالله در قاهره بوده اند و خواجه می فرماید این پسران سنگدل از پدر- امیر مؤمنان علی (ع)- یاد نمی کنند.
همین دو اصطلاح را در غزل دیگری نیز به کار برده است:
در مکتب حقایق، پیش ادیب عشق |
هان ای پسر، بکوش که روزی پدر شوی |
در غزلی گله آمیز نیز از همین جوان با عنوان کلّی «این پسران» نام می برد و خود را پدر تجربه می داند؛ که غزل خود نیازمند شرح مفصّل است:
پدر تجربه، ای دل، تویی، آخر ز چه روی |
طمع مهر و وفا زین پسران می داری؟ |
بررسی غزل1 /4 -369حافظ
متأسفانه بر اساس همان عقیده و سلیقه ی شخصی، «شیرین پسران» را کنار گذاشته اند در حالی که در 26 نسخه ضبط شده است، و از روی 6 نسخه- در واقع یک نسخه ی اقدم: ک- به جای آن «شیرین دهنان» نوشته اند:
در هوای لب شیرین پسران چند کنی |
جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده؟ |
گاهی نیز به نظر می رسد درک معنی در بیت صحیح اقدم دشوار می نموده و کاتب شکل بیت را عوض کرده است.
ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله |
گدای خاک درِ دوست پادشاه من است |
«گدای خاک درِ دوست» یعنی آن کسی که از در دوست خاک می خواهد تا سرمه ی چشم بکند. این ترکیب در 30 نسخه ضبط شده است. در دفتر دگرسانی ها از روی یک نسخه- نخستین نسخه ی خطی: یجـ- «کمین گدای در دوست» نوشته اند و هرگز در آن اندیشه نبوده اند که نخستین نسخه ی تاریخی نیز ممکن است خطا و سهو بکند و یا به سلیقه ی شخصی مطلبی را یادداشت نماید.
با همه ی اهمیت موضوع، گاهی به نظر می آید کار انتخاب کلمات را به دیگران سفارش داده اند و ایشان، از سر شیرین کاری و یا به شوخی تفریحی کار کرده اند:
حافظ به کوی میکده دایم به صدق دل |
چون صوفیانِ صفّه ی دارالصفا رود |
این متن از روی دو نسخه ی متأخر در حدود یکصد سال پس از زمان خواجه ی ساخته شده است. این دو نسخه عبارتند از: «پنـ» (894) و «حصـ» (898) و گرنه چگونه ممکن است مصحّح متن به 41 نسخه ی پیش از آن در مدت یکصد سال توجهی نکند؟ و قطعاً مصحّح متن خود دیده اند که در جدول مربوط به غزل 196 (نیساری، همان: 754) نوشته شده است:
2 /7: «صُفّه دارالصفا»: 2 نسخه← متن مستند است به پنـ، حصـ/ کد، مط، نط، سو، حقـ، حک: «صومعه دارالصفا»/22 نسخه ی دیگر: «صومعه دار از صفا».
نگارنده تشخیص نداده است که عیب مضبوط 22 نسخه ی اقدم و پیشین چه بوده است که آن را نپذیرفته اند؟
حافظ به کوی میکده دایم به صدق دل |
چون صوفیان صومعه دار از صفا رود |
یعنی: حافظ دایماً به کوی میکده به صدق دل از روی صفا و صمیمیّت می رود، همچون صوفیان صومعه دار.
طبیعی است که راز آوازه ی آسمان گیر خواجه ی شیراز در همین حذف بلیغ کلام ایشان نهاده شده است و او می تواند یک کلام چهل کلمه ای را در یک پیام بیست کلمه ای به خواننده ی بیت خود برساند. در هر حال، هرگز نمی توان قبول کرد که 22 نسخه ی اقدم، قابل تعویض با دو نسخه ی یک قرن پس از دوران شاعر بوده باشد!
این حادثه به همین جا ختم نمی شود و این پرده بارها تکرار می شود و باور کردنی نیست:
حافظ، چو نافه ی سر زلفش به دست توست |
دم درکش، ارنه باد صبا را خبر شود |
22 نسخه: «باد صبا را خبر شود»/ 2 نسخه: «باد صبا پرده در شود»/ متن دفتر دگرسانی ها: «پرده در شود» (20 /10-201).
در بیت 7 غزل 111، قطعاً دلیلی قانع کننده داشته اند که مضبوط 24 نسخه (12 نسخه اقدم) را حذف کرده، از روی سه نسخه ی دور افتاده نوشته اند: «سِحر با معجزه پهلو نزند، فارغ باش»:
بانگ گاوی چه صدا باز دهد؟ عشوه مَخَر |
سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد! |
در بیت 8، غزل 210، «شاهِ چون ماه» خواجه را که پیر طریقت است و رندانه معنی فرمانروا را نیز دارد تا صله ای بگیرد، در 31 نسخه نادیده گرفته، از دو نسخه ی یکصد سال پس از شاعر، که فاقد ارزش است، «یار چون ماه» نوشته اند و این کار به هیچ وجه با تحقیق علمی راست نمی آید و جای حرف نیست که غزل برای همین سروده شده است:
آرزومند رخ شاه چو ماهم حافظ |
همتّی، تا به سلامت ز درم بازآید |
همین کار را در غزل 210 نیز تکرار کرده، «مه صاحب قران» را در22 نسخه ناچیز شمرده، «مه نامهربان» نوشته اند، که ترکیبی ترانه ساز است. «قرآن» صفت مخصوص ماه و اصطلاح نجومی است؛ ولیکن «نامهربان» با ماه آسمان ارتباطی ندارد:
ای مه صاحب قران، از بنده حافظ یاد کن |
تا دعای دولت آن حسن روز افزون کنم |
معلوم نیست نام سلطان اویس چه زیانی به شعر حافظ می رساند که 31 نسخه ی خطی را خط زده، بیت را به حاشیه برده اند، در حالی که همین کلمه، تاریخ نظم غزل است:
بررسی غزل12 -143حافظ
من از جان بنده ی سلطان اُوَیسم |
اگرچه یادش از چاکر نباشد |
جای دیگر نیز بیتی را که از 25 نسخه حذف شده است، به متن وارد کرده اند. علت این کار نیز معلوم نیست و یادآور همان تفریح شوخ طبعان شیرین کار است:
پیر مغان حکایت معقول می کند |
معذورم ار محال تو باور نمی کنم |
این بحث تمام شدنی نیست و موضوع کتابی در حدّ غزلیات خواجه است که هیچ فایده ای نمی تواند داشته باشد و همین دو شاهد کافی است تا بدانیم دو دفتر گران قدر و گران سنگ دگرسانی ها را این تصحیح خدشه دار می کند و چاره ای جز بازنگری و اصلاح از روی نسخه های تصحیح نشده نیست.
نگرانی ها در غزل حافظ
در تطبیق مضبوط نسخه های دفتر دگرسانی ها با مضبوط نسخه های زنده یاد استاد دکتر خانلری، مطالبی دیده می شود که سخت نگران کننده است و دست پژوهشگر متن خواجه را می لرزاند و معلوم نمی شود که باید چه کار کند! آیا واقعاً ممکن است یکی از نسخه بردارانِ این دو بزرگوار کار او ساده و بی اهمیت تلقّی کند و در قید ضبط صحیح کلمات و ابیات و حتی ذکر نام نسخه ها نباشد! بی گمان همین اختلافات، خود موضوع دفتری است؛ ولیکن اکنون کسی را حوصله ی خواندن و نوشتن و حتی شنیدن این شواهد نیست و همین کافی است که بدانند هر دو متن را باید با احتیاط بنگرند:
یارب این کعبه ی مقصود تماشاگه کیست |
که مغیلان طریقش گل و نسرین من است؟ |
1 /6 -35
«این کعبه» در متن نسخه ی زنده یاد استاد خانلری به صورت «آن کعبه» ضبط شده است (غ53، بیت6). در تحقیق و تطبیق دگرسانی ها (همان: 213) معلوم می شود به مضبوط پنج نسخه ی نخستین- بجـ، ید، حبـ، تـ، سز- در نسخه ی خانلری اشاره ای نشده است! در حالی که هر 5 نسخه، ذیل منابع غزل 35 خانلری ذکر شده است. محال است بدانیم این پنج نسخه چگونه گم شده است!
من بگفتم شمّه ای از شرع شوق خود، ولی |
1 /3 -55
در متن نسخه ی خانلری، از روی 8 نسخه «می بگفتم» آمده است (غ 63). در دفتر دگرسانی ها (ص 55) تنها به یک نسخه ی «ی» (کد) اشاره شده و مضبوط 7 نسخه ی دیگر را معلوم نیست چرا ننوشته اند!
بیت 8-84 در دفتر دگرسانی ها به صورت زیر آمده است:
روان تشنه ی ما را به جرعه ای دریاب |
چو می دهند زلال خضر ز جام جمت |
ظاهراً همین بیت در غزل 89 خانلری به صورت زیر ضبط شده است:
تو را ز حال دلِ خستگان چه غم؟ که مدام |
همی دهند شراب خضر ز جام جمت |
در دفتر دگرسانی ها (ص 370) به این اختلاف اشاره ای نشده است که در متن خانلری از روی 6 نسخه ی اقدم- یجـ، حیـ، کا، طو، کد، کهـ- (ب، هـ، ح، ط، ی، ک) نوشته اند!
بیت10، غزل 103 در دفتر دگرسانی ها به صورت زیر ضبط شده است:
بیفشان جرعه ای بر خاک و حال اهل شوکت بین |
که از جمشید و کیخسرو فراوان داستان دارد |
و در صفحه ی 430 جدول دگرسانی ها، به صورت زیر نوشته شده است:
1 /10: «اهل شوکت بین»: 26 نسخه/ کد: «اهل دولت پرس»/ خ: «اهل دل بشنو»/ مجـ، ند، نز: «اهل شوکت پرس».
همین بیت در غزل 249 خانلری از روی 4 نسخه ضبط شده است، که هر چهار نسخه نوشته اند: «اهل شوکت پرس» (هـ، ط، ک، م= حیـ، طو، کهـ، لو).
در صورت تطبیق، ملاحظه می شود که هیچ یک از این نسخه ها در دفتر دگرسانی ها دیده نمی شود.
بیت4، غزل 112 دفتر دگرسانی ها به صورت زیر است:
نماز در خَم آن ابروان محرابی |
کسی کند که به خوناب دل طهارت کرد |
در جدول مربوط (ص 467) آمده است: «خوناب دل»: 11 نسخه/ «خون جگر»» 7 نسخه.
همین بیت در غزل 127 خانلری (بیت چهارم) عیناً ضبط شده، مگر آنکه به جای «خوناب دل»، ترکیب «خون جگر» آمده است. در تحقیق امر معلوم می شود 5 نسخه، یعنی نسخه های هـ، ز، ح، ط، ک (= بجـ، سز، کا، طو، کهـ)، همه «خون جگر» نوشته اند؛ لیکن در جدول دگرسانی ها از این پنج نسخه ی اقدم خبری نیست! آیا نسخه برداران زنده یاد خانلری توجه نکرده اند، یا در دفتر دگرسانی ها علاقه مند بوده اند «خون جگر» را «خوناب دل» بخوانند؟
آنچه برای ما نگران کننده است، این مطلب است که ترکیب «خوناب دل» در لغت نامه ی دهخدا نیامده است!
این رشته نیز سر دراز دارد و خود رساله ای بیرون از حوصله می خواهد. بیشتر از این، کارافزایی است و غرض، ویراستاری متن غزل ها در دفتر دگرسانی ها نیست؛ وگرنه موارد بسیاری درباره ی محذوفات و اضافات ناروا و خوانش نادرست ابیات نوشته شده است، که مقاله ای در این بحث تنظیم خواهد شد. این بررسی با نقد چسبیده نویسی کلمات و عدم رعایت رسم الخط فارسی بر اساس مصوبّه ی فرهنگستان زبان و ادب فارسی به پایان می رسد.
واقعیت این است که زیبایی خطّ فارسی در جدانویسی کلمات دو چندان می شود و علت آن نیز روشن است؛ چون این خط را از اندام بدن انسان، زیباترین موجود جهان هستی، گرفته اند: ر، ز: دست ها؛ ط، ظ: پاها؛ ص، ض: چشم ها؛ س، ش: دندان ها؛ ب، پ: لب ها؛ ل: بینی؛ الف: قد... الخ. در تحقیق دقیق مصوبّه ی فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز سرانجام تصمیم گیری نهایی بر زیبانویسی و جدانویسی کلمات ختم می شود؛ بنابراین گاهی چسبیده نوشتن یکی- دو کلمه با هم، نازیبا می نماید:
- بهیچروی (1 /7-71) به جای «به هیچ روی» حقگزار (2 /3-136) به جای «حق گزار» هر آنکو (1- 104) به جای «هر آن کاو» کاینهمه به جای «کاین همه» ازینگونه به جای «از این گونه» (1 /6 -139).
- «کاو» و «کاین» همه جا به صورت «کو» و «کین» نوشته شده است.
- همزه، که مخصوص کلمات عربی است، در واژگان فارسی زیبا نمی ماید: بگوئید، نوائی، گوئیا... .
- تشدید پیش از واو، که مطلقاً در تاریخ زبان فارسی، نه در نوشتن و نه در گفتن سابقه ندارد: «موئی و» (1/1-107) باید خوانده شود «مویی وُ». مخصوصاً در فعل ها این تشدید نابجاست: «کردیّ و». هرگز یک فارسی زبان نمی گوید: به بازار رفتیّ و انار خریدیِ و... .
- در میان کلمات ابیات، اغلب حذف حرف الف از کلمه ی «است» ضرورت دارد؛ ولیکن در این متن از اول تا آخر رعایت نشده است؛ چنان که می نویسند: کس نزده است (2 /5- 264) در حالی که «کس نزده ست» (مفتعلن) صحیح است.
- «جستجوی» و «گفتگوی» اصولاً به صورت «جست و جوی» و «گفت و گوی» نوشته می شود.
- اغلب «مَی»- به معنی شراب و باده- را با کسره نوشته اند. ضرورت دارد به لغت نامه ها عنایت و این قانون را رعایت فرمایند که هر حرف مفتوحِ پیش از یای ساکن، به صورت «ey» تلفظ می شود، نه ay یعنی رَی، دَی، مَی، خوانده می شود Mey،vey،Rey، و این تلفظ همین امروز در زبان مردم افغانستان و تاجیکستان باقی مانده است: «مَی می خورد» صحیح است؛ نه «مِی می خورد».
غلام همّت آن نازنینم |
که کار خیر بی روی و ریا کرد |
پی نوشت ها :
- دفتر دگرسانی ها در غزل های حافظ، برگرفته از پنجاه نسخه خطی سده نهم (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1385)، نوشته دکتر سلیم نیساری است. از دیگر آثار ایشان می توان به دیوان حافظ بر اساس نسخه های خطی سده نهم (تهران: سخن، 1387) و دستور خط فارسی، پژوهشی درباره پیوستگی خط فارسی با زبان فارسی (تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374) اشاره کرد. این مقاله در شماره 30 کتاب ماه ادبیات (مهرماه 1388) با عنوان «حافظ شناسی- نقد ادبی» به چاپ رسیده است.
- ر.ک به: ثروتیان ، بهروز، 1383، فن بیان در آفرینش خیال. چاپ اول، تهران: امیرکبیر.
- ر.ک به: ثروتیان، بهروز، 1388، شرح غزلیات حافظ، چاپ اول، تهران: نگاه.
- ر.ک به: آملی شمس الدین محمد بن محمود، 1380، فرهنگ اصطلاحات و تعریفات نفایس الفنون. گردآوری بهروز ثروتیان، چاپ اول، تهران: فردوس.
- ر. ک به: پی نوشت 2.
کتابنامه :
- ی، شمس الدین محمد بن محمود، 1380، فرهنگ اصطلاحات و تعریفات نفایس الفنون، گردآوری بهروز ثروتیان، چاپ اول، تهران: فردوس.آمل
- ثروتیان ، بهروز، 1383، فن بیان در آفرینش خیال. چاپ اول، تهران: امیرکبیر.
- ـــــــ، 1388، شرح غزلیات حافظ، چاپ اول، تهران: نگاه.
- حافظ شیرازی، شمس الدین محمد، 1379، غزلیات حافظ، به تصحیح بهروز ثروتیان، تهران: نگاه.
- ـــــــ1362، هـ. ق، دیوان حافظ، به تصحیح پرویز ناتل خانلری، دو جلد، تهران: خوارزمی.
- فردوسی، علی، 1387، غزل های حافظ (نخستین نسخه ی یافت شده از زمان حیات شاعر، گردآوری علا مرندی). تهران: دیبایه.
- نیساری، سلیم، 1385، دفتر دگرسانی ها در غزل های حافظ (برگرفته از پنجاه نسخه ی خطی سده ی نهم). چاپ اول، دو جلدی، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.پ
منبع مقاله :
خاتمی، احمد؛ (1386)، گزیده مقالات کتاب ماه ادبیات درباره نقد کتاب، تهران: نشر خانه کتاب، چاپ اول 1389
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}