نویسنده: احمد راسخی لنگرودی




 

«هر فرد آدمی در راه نیل به کمال فطرتاً به اموری احتیاج دارد که در تنهایی قادر به اقدام و قیام به آنها نیست و فقط در اجتماعات و به وسیله تعاون می تواند به آن کمال برسد.»
«ابونصر فارابی»

ابونصر محمد بن محمد بن طرخان بن اوزلغ، معروف به فارابی در حدود سال 260 هجری در نزدیکی شهر فاراب از شهرهای تابع دولت سامانی و شهرهای خراسان زاده شد. از همان روزگار جوانی به تحصیل علم پرداخت. مدتی را در مسند قضاوت نشست. در حدود چهل سالگی در روزگار حکومت مقتدر عباسی (295-320ه-ق) دیار خود را به قصد بغداد برای تحصیل علوم مختلف از جمله منطق و فلسفه ترک کرد. سپس هشت سال را در شهرهای یونانی به منظور مطالعه کتاب های فلسفی گذراند.(1)
سی سال عمر خود را در تألیف و شرح و تعلیم آن گذرانید. در آشنایی با علوم مختلفی چون زبان، ریاضیات، نجوم، موسیقی، طبیعیات، الهیات، فقه و منطق همت گمارد و در این علوم زبانزد شد.
از جمله آثار فارابی کتاب « اغراض ما بعدالطبیعه» نام دارد که در شرح ما بعدالطبیعه ارسطو تنظیم شده است. مشهور است که ابن سینا با خواندن این کتاب توانست بر مشکلات کتاب ما بعدالطبیعه ارسطو که خواندنش به چهل بار انجامید، فائق آمد.
او را به حق معلم ثانی نام نهاده اند. ابن خلدون در وجه معلم ثانی خواندن او چنین می گوید:«ارسطو را معلم اول بدین جهت گفته اند که او آنچه از مباحث و مسائل منطق متفرق و پراکنده بود، جمع کرد و در تهذیب آنها کوشید و بنای آن را استوار کرد و اول علوم حکمیه و فاتحه آنها قرار داد و به سبب آنکه فارابی در این راه کوشید و تمام آن مسائل را از ترجمه های پراکنده و مشوش گرد آورده و در کتابی خلاصه کرد او را شبیه ارسطو کرد و از این رو او را معلم ثانی لقب داده اند.»(2)
از همین روست که وقتی از او پرسند؛ آیا تو داناتری یا ارسطو؟ در پاسخ می گوید:« اگر من در زمان او بودم، البته بزرگترین شاگرد او بودم.»(3)
غزالی با اینکه نقد افکار فلاسفه را وجه همت خود قرار داده است، فارابی و ابن سینا را در مقایسه با سایر فیلسوفان اسلامی برتر شناخته و به نقد نظریات فلسفی آن دو می پردازد. وی در آغاز کتاب تهافت الفلاسفه می نویسد:«من در میان فلاسفه اسلام، از ابونصر فارابی و ابوعلی کسی را برتر نمی شناسم. از این رو در مباحث علمی فقط بر این دو اعتراض می کنم؛ زیرا اگر خطای این دو ثابت شود، خطای دیگران به طریق اولی ثابت می شود.»
فارابی در عالم اسلام همان نقشی را داشت که فلوطین در فلسفه ی غرب،(4) ابن سبعین در عظمت فارابی چنین اظهار می دارد:« این مرد، مهمترین فلاسفه اسلام و آگاه ترین ایشان در علوم قدیمه است و تنها فیلسوف اوست». ماسینیون او را «اولین متفکر مسلمان و فیلسوف به تمام معنی می داند».(5) فارابی را به حق فیلسوف المسلمین نام داده اند. وی یکی از شارحان مسلم آثار ارسطوست؛ چنان که ابن خلکان گفته است به واسطه آثار اوست که فلسفه ی ارسطو در میان مسلمانان شناخته می شود.
اندیشه فلسفی در جغرافیای اسلام با ظهور فارابی موضوعیت یافت و محل اعتنای ارباب اندیشه قرار گرفت. تا جایی که برخی، سده چهارم هجری را عصر فارابی گرایی نام نهادند.(6) فارابی نامی آشنا در قرون وسطی به شمار می رفت. آثار او به زبان های عبری و لاتین ترجمه شد و مورد توجه متفکران یهودی و مسیحی قرار گرفت. کتابهای فارابی پس از مرگ وی اثر بزرگی بجا گذاشت تا جایی که چندین سده آنها را به عنوان کتب درسی در مصر و اسپانیا می خواندند.(7)
مجموعه آثار فارابی را برخی 74 و برخی 116 و عده ای نیز 187 کتاب و رساله بر شمرده اند. از این تعداد جز مقدار کمی الباقی از میان رفته اند و اثری از آنها به جا نمانده است. او در حالی که همچون افلاطون تحقق مدینه فاضله را در سر داشت در 339 هجری در دمشق بدرود حیات گفت.
سیاست مهمترین موضوع مورد علاقه فارابی است؛ در واقع هدف اساسی همه فلسفه او را سیاست تشکیل می دهد که در قالب چند اثر بدان پرداخته است. مهمترین آنها عبارتند از:«السیاسة المدنیه»،«کتاب الملة»،«فی الاجتماعات المدنیه»، «جوامع السیاسة»،«فصول المدنی» ،«تحصیل السعادة» ،«تلخیص النوامیس»، و «رساله فی آراء اهل المدینه الفاضله»، که رساله اخیر جامع مباحث سیاسی فارابی می باشد و متأخرین فارابی را به این کتاب می شناسند.(8)حتی رساله فی آراء اهل المدینه الفاضله « در میان طالبان فلسفه ی اسلامی چنان اعتباری کسب کرده است که تنها جمهوریت افلاطون با آن قابل مقایسه است.»(9) او برخلاف افلاطون و ارسطو سیاست را به عنوان یک گزارشگر در آثار خود مورد بحث قرار می دهد؛ اما آن چنان که انتظار می رود، مانند افلاطون تلاشی در جهت اجرایی کردن آن نمی کند.(10) با این همه فلسفه سیاسی وی دارای عمق و اهمیّت لازم است و در جای خود محل توجه می باشد.
هر چند برخی حدس می زنند زمانی که به نزد امیر حَلَب، سیف الدوله ابوالحسن علی بن عبدالله بن حمدان رفت این سودا را در سر می پروراند که اصول سیاسی و نظام حکومتی خود را در حوزه حکومت یکی از سلاطین جامه عمل بپوشاند و مانند افلاطون در پناه پادشاهی فیلسوف در آید و مدینه فاضله خود را محقّق سازد.(11)

پی نوشت ها :

1-محمد تقی دانش پژوه،«دورنمایی از زندگی و اندیشه فارابی»، نشریه دانشکده الهیات و معارف اسلامی مشهد، شماره 16-17، 1354ش، ص 152.
2-ابن خلدون، مقدمه تاریخ، ص 537، چاپ مصر، سال 1349ه.ق.
3-ابن خلدون، وفیات الاعیان، ج2، ص 197.
4-الفاخوری، حنّا؛ الجر، خلیل؛ تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، مترجم سید محمد آیتی، ص 397.
5-همان.
6-Ian Richard netton,al Farabi and his school,London,1992,pp.18-30
7-حلبی، علی اصغر، تاریخ فلاسفه ایرانی، ص 108.
8-بیومی، مدکور، ابراهیم، درباره فلسفه اسلامی روش و تطبیق آن، مترجم عبدالمحمد آیتی، ص 56.
9-حلبی، علی اصغر، تاریخ تمدن در اسلام، ص 501، انتشارات اساطیر، 1382.
10-یثربی، سید یحیی، مقدمه ای بر فلسفه سیاست در اسلام، ص 55، انتشارات امیرکبیر، 1387.
11-تاریخ تمدن در اسلام، ص 499.

منبع مقاله :
راسخی لنگرودی، احمد؛ (1390)، افق های ناکجاآباد، (سیری انتقادی در مدینه های فاضله)، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول