پرسشی از محضر علامه مصباح یزدی

پرسش:

مجلس شورای اسلامی، هیئت دولت و برخی منابع قانونگذاری هر روزه به وضع قانون می پردازند، بنابراین آیا مأذون بودن از طرف خدا یا مأذون نبودن تأثیری بیش از یک گفته و لفظ دارد؟

پاسخ:

ارزش، اعتبار و مشروعیت قانون فقط به اراده تشریعی الهی است. حق قانونگذاری مختص به خداست و فقط قانونی که از جانب خداوند باشد معتبر است و اگر بناست قوانین متغیّر متناسب با شرائط زمان و مکان وضع شود باید با اجازه و رضایت خداوند صورت بگیرد.
اما اینکه اذن و رضایت خداوند چه تأثیری دارد از چند جهت قابل بررسی است:
اولاً برای اینکه نقش اذن را هر چند که امری اعتباری است به طور ملموس و روشن احساس کنیم می توانیم به زندگی اجتماعی انسانها نظر کنیم. همه ی مسائل اجتماعی تابع اینگونه اعتبارات هستند و تا این اذن و اجازه ها نباشد چیزی در امور اجتماعی رسمیّت پیدا نمی کند برای مثال شخصی که قرار است در آینده ی نزدیک به عنوان فرماندار شهر شما معرفی شود ولی هنوز حکم او ابلاغ نشده است و جلسه ی معارفه صورت نگرفته است، آیا او حق دارد به فرمانداری برود و پشت میز فرماندار بنشیند و مشغول کار شود؟ بدیهی است که چنین حقی ندارد و کارمندان او را بیرون می کنند و تا وقتی که ابلاغ او نیاید حرفش خریدار نخواهد داشت، هر چند ابلاغ او تنها امضای وزیر باشد، زیرا اعتبار او به همین امضاء است.
دوم اینکه: در بحث مشروعیت قانون بیان شد از آنجا که مردم نسبت به هم برتری ندارند و همه در نزد خدا یکسانند و هیچ کس مالک دیگری و حتی مالک خود هم نیست لذا نمی توانند همدیگر را الزام و امر و نهی کنند. حق ندارند به کسی دستور بدهند و او را وادار به کاری کنند. در صورتیکه می دانیم الزام ویژگی قانون است. اما خداوند که مالک همه چیز است و همه مخلوقات و آفریده های او هستند. تنها اوست که می تواند حکم براند و قانون وضع کند. دیگران بدون رضایت او هر چه حکم کنند و قانون بنویسند بی ارزش و بی اعتبار است و کسی خود را ملزم نمی داند که به آنها تن دهد مگر اینکه خداوند راضی باشد و اذن بدهد که در این صورت قانون آنها قانون خداوند محسوب می گردد و باید اطاعت شود. پس اثر اذن خدا مشروعیّت بخشی و ارزش دادن به قوانین بشری است.
سوم اینکه: وقتی گفته می شود خداوند اذن داده و به کاری راضی است منظور این است که از لحاظ واقع این عمل در مسیر صحیح واقع شده و در جهت همان مصالح واقعی است.
خداوند وقتی قانونی را وضع می نماید مصالح و مفاسد واقعی را در نظر می گیرد. زیرا او تکویناً ربّ انسان است و از سعادت و شقاوت او و از آنچه مربوط به مصالح اوست به خوبی آگاه ست و اگر به کسانی اجازه وضع قانون می دهد و به کار آنان راضی است به خاطر این است که می داند آنها در مسیر قوانین کلی الهی که خود او ترسیم نموده حرکت می کنند و لذا فقط به پیامبر(صلی الله علیه و‌آله) و ائمه (علیهم السلام) و منصوبین آنها این اذن را داده است؛ یعنی کسانی که از همه بهتر قوانین و اصول ثابت الهی را می شناسند و دلسوز مصالح و سعادت مردمند و به دلیل دارا بودن قوه ی عصمت در پیامبر و امامان معصوم، و عدالت و تقوی در منصوبین آنها، آنان از تعهّد لازم برای خارج نشدن چارچوب قوانین و احکام الهی و حرکت در مسیر دین و مورد رضای خدا برخوردار هستند. بنابراین تأثیر اذن خدا در این است که افراد ذی صلاح برای قوانین تحت قوانین کلی الهی را نشان می دهد.
در نتیجه: اذن خداوند تأثیری بیش از یک لفظ دارد که هم مشروعیت قانون را تأمین می کند و هم بیان می کند که این قوانین با توجه به آن اصول و قوانین کلی الهی وضع می شوند و هم افراد دارای صلاحیّت قانونگذاری را معیّن می نماید.
منبع مقاله :
مصباح یزدی، محمد تقی؛ (1391)، پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، قم: انتشارات مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سرّه)، چاپ اول