الیگارشی حاخامی و یهودیت جدید (8)
یهودیان، جهان اسلام و اندلس
الیگارشی حاخامی و یهودیت جدید (8)
شبه جزیره ایبری سرزمینی است که مردم آن برای رهایی از ستم حکمرانان بیگانه داوطلبانه به سرداران عرب پیوستند.(1) به یاری این مردم بود که اسلام با سرعتی شگرف سراسر این شبه جزیره پهناور را فراگرفت. همین مردم گروه گروه به اسلام گرویدند و در پیوند با مهاجرین مسلمان تمدنی درخشان و شکوهمند را بنا نهادند.مردم شبه جزیره ایبری قریب به شش سده حکومت اشغالگران رومی را آزمودند و آنگاه نوبت به تاراج اقوام متعدد اروپایی رسید؛ و سرانجام قبایل ویسیگوت آلمانی(2) در سال 415 میلادی بر ایشان تاختند و حکومتی خشن و ستمگر را بنیاد نهادند.
این حکمرانان هیچگاه آرام نداشتند؛ یا با قبایل مهاجمی که از قلب قاره اروپا سرازیر می شدند در ستیز بودند یا در کوران جنگ های خونین خانگی سرزمین ایبری را به آتش می کشیدند. سرانجام، همین مردم طارق بن زیاد، سردار مسلمان، را از شمال آفریقا فراخواندند، به او راه نمودند و آنگاه که هفت هزار سپاهی طارق به خاک ایبری پا نهادند (رجب92ق./مه 711م.)ارتش انبوه پادشاه ویسیگوت بناگاه فروپاشید. آنچه رخ داد یک انقلاب اجتماعی سترگ بود و ربطی به کشورگشایی نداشت. طارق کاری جز گشودن راه برای مردمی به ستوه آمده نکرد. راز شکوفایی سریع و حیرت انگیز تمدن اسلامی اندلس در این است. معماران واقعی این تمدن همان مردم بودند نه مهاجرین مسلمان که هماره اقلیتی ناچیز به شمار می رفتند.
با شکوفایی تمدن اسلامی در شبه جزیره ایبری، مهاجرت یهودیان به اندلس نیز آغاز شد و به ایجاد انبوه ترین و مهم ترین جامعه یهودی این عصر انجامید. رافائل پاتای، ویراستار دایره المعارف صهیونیسم و اسرائیل، دوران فوق را "عصر طلایی" و "اوج شکوفایی فرهنگ یهود"در سال های پس از خروج یهودیان از فلسطین تا ظهور تمدن جدید غرب می خواند. در این زمان، یهودیان به چنان رفاه و رونق فرهنگی دست یافتند که در مآخذ تاریخی تنها نام سه هزار شاعر عبری زبان ساکن اندلس به ثبت رسیده است.(3)
بدینسان، از سده دوازدهم میلادی و در اندلس مرحله جدیدی از فرهنگ یهود آغاز شد. اندیشه فلسفی با موسی بن میمون(ابن میمون)(4)(1135-1204م.) فیلسوف مشائی، به یهودیت وارد شد. تاریخ نگاری یهود با ابراهیم بن داوود(5)(1110-1180م.)اوج گرفت و با یهودا هالوی(6)(1075-1141م.)شعر و ادب یهود شکوفا شد.
اندلس اسلامی مرحله جدیدی را در فرهنگ یهود گشود و یهودیان را از دنیای تنگ تلمودی خارج ساخت. این انقلابی در فرهنگ یهود به شمار می رود. در چنین فضایی است که از درون جامعه یهودی اندلس، شخصیت های نامدار پدید شدند: ابراهیم بن عزرا(7)(1092-1167م.)شاعر و متکلم و جهانگرد که دارای 108 جلد تألیف است، موسی بن عزرا(8)(1055-1135م.)شاعر عبری گو، سلیمان بن غابیرول(9)(1020-1057م.)شاعر و فیلسوف، بنیامین تودلایی(10)(نیمه دوم سده 12 میلادی)صاحب سفرنامه معروف و ده ها نام دیگر. به درستی باید گفت پایه های فرهنگ معاصر یهود در این عصر و در اندلس اسلامی نهاده شد؛ همانگونه که الیگارشی زرسالار معاصر یهودی نیز، چنانکه خواهیم دید، به طور عمده در این زمان و در اندلس تکوین یافت.
نویسندگان دانشگاه عبری اورشلیم اذعان دارند که در این دوران زندگی در سرزمین های اسلامی به مراتب آسانتر از سایر نقاط جهان بود و یهودیان این امکان را داشتند که کانون های فعال فرهنگی خویش را به پا کنند. لذا، "برای صدها سال اکثریت عظیم یهودیان در سرزمین های اسلامی می زیستند". آنان سپس یهودیانی را مثال می آورند که در اسپانیای اسلامی به مقامات عالی سیاسی رسیدند. حسدای بن شپروط در سده دهم میلادی، شموئیل نقید و پسرش یوسف در سده یازدهم نامدارترین اینان اند.(11)
حسدای بن شپروط(12)(915-970م.) نخستین یهودی است که در شبه جزیره ایبری به مقامات عالی دولتی رسید.
پدرش تاجری ثروتمند بود که در شهر قرطبه(کوردوبا)(13)پایتخت خلافت اموی اسپانیا، اقامت گزید. حسدای تحصیلات خود را در رشته طب به پایان برد و به خدمت دربار عبدالرحمن سوم، خلیفه اموی اندلس(300-350ق/912-961م.) درآمد. او در سال های بعد به مشاغل مالی، سیاسی و دیپلماتیک وارد شد و مأموریت های مهمی را در امپراتوری های بیزانس و "روم مقدس" و دربار شاهان مسیحی لئون(14) و ناوار(15)، در شمال اسپانیا، به انجام برد. در این زمان حسدای از سوی خلیفه اندلس رسماً به ریاست یهودیان منصوب شد. پس از درگذشت حسدای، تاجری ثروتمند به نام یعقوب بن جائو(16) (متوفی 990م.) به ریاست یهودیان اندلس رسید.(17)
حسدای بن شپروط از "شاهزادگان داوودی"است و علاوه بر منصب دولتی اش یهودیان اندلس نیز او را "ناسی" خود می دانستند. حسدای برای استقرار یهودیان در اندلس و ارتقاء آنان تلاش فراوان کرد و به کمک او بود که وضع یهودیان در اسپانیای اسلامی رونق فراوان گرفت و برخی از ایشان به مقامات مهم دولتی رسیدند.(18) حسدای در میان یهودیان جهان از احترام و اقتدار فراوان برخوردار بود و شأنی کمتر از "شاه داوودی" بغداد نداشت. برای نمونه، یهودیان مستقر در فرانسه در نامه ای به حسدای خود را "نوکران شما، جوامع فرانسه" می خوانند. یهودیان فرانسه با حسدای رابطه نزدیک داشتند و می کوشیدند به کمک او مقامات طلیطله را قانع کنند که از مال التجاره یهودیان فرانسه مالیات نگیرند یا آن را کاهش دهند.(19)
مهم ترین رهبر یهودیان اندلس اسلامی، پس از حسدای بن شپروط، شموئیل نقید است.
شموئیل نقید(اسماعیل بن نغزیله)(20)(993-1056م.)نیز، چون حسدای بن شپروط، به "خاندان داوود" تعلق داشت. او در قرطبه به دنیا آمد. از جوانی به تحصیل پرداخت و با زبان عربی و متون اسلامی در سطحی عالی آشنایی یافت. به غرناطه مهاجرت کرد و در یک مغازه ادویه فروشی به تجارت پرداخت. در این شهر به عنوان مردی ادیب و فرهیخته مورد توجه ابن العریف، کاتب(منشی)وزیر غرناطه، قرار گرفت. در سال 411ق/1020م. به دستگاه ابوالعباس، وزیر غرناطه، راه یافت. مورد توجه حبوس بن زاوی بن زیری، امیر بربر غرناطه، قرار گرفت و در حوالی سال 417ق/1026م. وزیر غرناطه شد. در سال 1027م. یهودیان اندلس شموئیل را به عنوان "نقید"(رئیس)خود برگزیدند. او با بادیس بن حبوس رابطه دوستانه برقرار کرد و در زمان مرگ حبوس به بادیس در غلبه بر برادران و تصرف قدرت یاری رسانید. بدینسان، در دوران حکومت بادیس(430-466ق/1038-1073م.) نیز با اقتدار تمام مقام وزارت را به دست گرفت. شموئیل 30 سال وزیر غرناطه بود که 18 سال آن در دوران بادیس بن حبوس است. او در این دوران فرماندهی ارتش غرناطه را به دست خود گرفت و 16 سال تمام در جنگ با سایر دولت های مسلمان اندلس، از جمله اشبیلیه بود(21).
پس از شموئیل، پسرش یوسف نقید(22)(1035-1066م.) وزیر دولت غرناطه شد. او در زمان مرگ پدر تنها 21 سال داشت؛ معهذا بادیس وی را به وزارت منصوب کرد. در زمان او نیز جنگ میان دولت های مسلمان غرناطه و اشبیلیه اوج گرفت. یوسف نیز، چون پدر، یهودیان ثروتمند را در پیرامون خود گرد آورد و آنان را در مقامات عالی دولتی گمارد.
در زمان وزارت او نفرت مسلمانان اندلس از جنگ افروزی و ثروت اندوزی یهودیان طغیان کرد. به نوشته دایره المعارف یهود، نویسندگان مسلمان آن عصر نفرت خود را از او بیان داشته اند. از جمله، ابواسحاق بن مسعود البیری، متفکر مسلمان، شعری علیه یوسف نقید سرود که در آن به ثروت عظیم وی و نقشش در انباشته کردن جیب سایر یهودیان اعتراضی سخت شده بود. این نفرت سرانجام تأثیر خود را بر جای نهاد و یوسف به اتهام قتل ولیعهد غرناطه و توطئه برای مسموم کردن بادیس به قتل رسید.(23)
شموئیل نقید متفکر و شاعر بود و دیوان او موجود است. بخش مهمی از این دیوان، اشعار حماسی و جنگی او به زبان عبری است. وی با حزقیا بن داوود، "شاه داوودی"، رابطه نزدیک و دوستانه داشت.(24)یوسف نقید نیز با "شاه داوودی" بغداد رابطه نزدیک داشت. دو پسر حزقیا، به دلایلی نامعلوم، از بغداد به اندلس گریختند و یوسف آنان را پناه داد. یوسف در سال 1055م. شعری در ستایش حزقیا سروده است.(25)
شموئیل نقید را از بنیانگذاران اصلی احداث کاخ افسانه ای الحمرا در غرناطه می دانند.(26) ثروت و قدرت شموئیل نقید را از این جمله معروف و خودستایانه اش می توان دریافت که گفته بود:" من داوود زمانه خود هستم".(27) دکتر نورالدین آل علی می نویسد ابن نغزیله(شموئیل نقید) در زمان خود دست بسیاری از یهودیان را در کارهای سیاسی و اقتصادی باز گذارد و "با وجود اینکه در دولت اسلامی به وزارت رسیده بود، در دل و در خفا به دشمنی و خصومت با مسلمانان می کوشید و کتابی در نقض قرآن به عنوان الابانه به زبان عربی تألیف کرد"(28).
نخستین اندیشمند مسلمان که ساختار سیاسی درونی یهودیان را مورد توجه قرار داد و خطر آن را درک کرد، ابومحمدعلی بن احمد سعید بن حزم اندلسی(384-457ق/ 994-1064م.)متفکر نامدار ایرانی تبار(29)است.
ابن حزم را از بزرگترین اندیشمندان جهان اسلام می دانند. او شاعر، مورخ، قاضی، فیلسوف و متکلم بود و قریب به چهارصد اثر مکتوب از خود برجای نهاده است. ابن حزم به عنوان مورخ ادیان شهرت دارد و مؤلف کتاب عظیم و پرمأخذ ملل و نحل است که دایره المعارف اسلام لیدن آن را "دایره المعارف اندیشه های دینی"می خواند.(30)
ابن حزم به دلیل پژوهش در تاریخ اندیشه های دینی با مسایل درونی جامعه یهودی آشنایی عمیق یافت و مبارزه قلمی را با شموئیل نقید آغاز کرد. او با نگارش رساله ای به نام الردّ علی ابن النغریله الیهودی به رساله الابانه شموئیل نقید پاسخ داد. ابن حزم در این رساله به بادیس بن حبوس، به دلیل پیوندش با یهودیان، به شدت حمله می کند و به او چنین هشدار می دهد:" باشد آن لعنتی که خداوند قوم یهود را به آن وعده داده است بر آنان و بر تو نیز فرود آید."(31)این رساله ابن حزم در سال 1960م. در مجموعه رسائل ابن حزم الاندلسی به وسیله دکتر احسان رشید عباس در قاهره به چاپ رسیده است.
ابن حزم در جدال قلمی خود با شموئیل به ویژه نهاد"رش گلوتا" و "خاندان داوودی" را مورد توجه قرار داد و بر اساس متون دینی یهودیان اعلام کرد که این تنها یک عنوان نمادین و تشریفاتی است و "شاه داوودی" هیچ اقتداری بر یهودیان و غیریهودیان ندارد. شموئیل نقید به رساله ابن حزم پاسخ داد و در آن برای "شاه داوودی" اختیاراتی واقعی قائل شد. او گفت که افتخار و اقتدار "شاه داوودی" مصداق این آیه "سفر پیدایش" (10/49)است که "عصای سلطنت از دست یهودا جدا نخواهد شد و کرسی حکمرانی از زیر پای او برون نخواهد رفت."(32) دایره المعارف اسلام لیدن جدال قلمی ابن حزم با شموئیل نقید را نشانگر اطلاع دقیق ابن حزم از تاریخ گذشته و وضع کنونی یهودیان می داند.(33)
ابن حزم به دلیل چنین مواضعی از اندلس تبعید شد، سال ها در روستایی در انزوا زیست و در آنجا درگذشت.
یکی از مهم ترین تحولات تاریخ یهود در دوران اسلامی گروش قبایل خزر به یهودیت است.
خزران قومی ترک نژاد و ترک زبان اند که در سده های هفتم تا دهم میلادی در شمال شرقی دریای سیاه و شمال غربی دریای مازندران حکومتی مستقل داشتند.
در حوالی سال 740 میلادی خاقان خزر و درباریان و اطرافیان او، یعنی طبقه حاکم این قوم، به آئین یهود گرویدند. دولت یهودی خزر حدود دو سده دوام داشت. در سال 354ق/965م. مورد حمله سخت روس ها قرار گرفت و متلاشی شد. تا اواسط سده دوازدهم میلادی بقایای قبایل خزر در منطقه وجود داشتند و از آن پس نشانی از ایشان در دست نیست.
نمی دانیم چه شد که ترکان خزر بناگاه یهودی شدند؛ و نمی دانیم پیوند آنان با کانون های مرکزی یهود در بغداد و اندلس چگونه بود. مکاتباتی منسوب به حسدای بن شپروط و فردی به نام یوسف، که ادعا می شود"شاه خزران"است، در کتابخانه "کریست چرچ" آکسفورد(34) موجود است. اصالت این مکاتبات مورد تردید است.(35). بهرروی، آنچه مهم است پیامدهای گروش خزران به یهودیت است. دایره المعارف یهود می نویسد:
[این دولت] راه های مهم تجاری[ولگا] را در کنترل گرفت و به مثابه دولتی حایل میان اسلام پرتکاپو و مردم اسلاوی که امروزه روس خوانده می شوند، نقشی حساس در تاریخ مسیحیت در شرق اروپا ایفا کرد.(36)
معنای ساده این سخن، که مخاطب آن مسیحیان اند، این است که اگر دولت یهودی خزر نبود، امروزه مردم روسیه و شرق اروپا مسلمان بودند. این ادعا جدی است. به سفرنامه ابن فضلان، که از مهم ترین منابع تاریخ کهن منطقه فوق است، توجه کنیم:
سفر ابن فضلان در سال 309ق/ 921م. است. اسلاوها به اسلام گرویده اند و مورد آزار ترکان خزرند. پادشاه مسلمان اسلاو سفیری نزد المقتدر، خلیفه عباسی، به بغداد می فرستد و خواستار تحکیم پیوندهای خود با مرکز جهان اسلام است.(37) ابن فضلان به عنوان سفیر خلیفه راهی سرزمین اسلاوها می شود. سفرنامه ابن فضلان سند گویایی است از رسوخ عجیب اسلام به اعماق سرزمین های امروزین روسیه.
در دوران معاصر، فرجام نامعلوم قبایل خزر برخی جدال های فکری را برانگیخته است.
گروهی از محققین برآنند که خزران به شرق اروپا کوچیدند و جوامع یهودی اروپای شرقی را بنیان نهادند. پروفسور پولیاک یهودی(38)، استاد تاریخ میانه یهود در دانشگاه تل آویو، بر این نظر است. او بخش مهمی از یهودیان کنونی را بقایای خزران ترک نژاد می داند. آرتور کستلر یهودی نیز در کتاب خزران خود همین نظر را ارائه داده است.
آنچه این ادعا را سبب شده بیشتر مناقشات نظری و سیاسی است. اینان معمولاً کسانی اند که پدیده خزران را دستمایه مناسبی برای مبارزه با نژادپرستی حاکم بر یهودیت امروزین یافته اند. این تلاشی ستودنی است. صبغه قومی یهودیت تا بدانجاست که آن گروه از پیروان دین یهود را که از نظر نژادی"یهودی" نیستند"یهودی شده"(39)، نه "یهودی"می نامند. چنین گروه هایی در میان سیاهان آفریقا، سرخپوستان مکزیک و حتی در ژاپن وجود دارند.(40)
چنین است که کستلر "افسانه خلوص نژادی" یهودیان را مردود می شمرد؛ بر اهمیت عنصر قومی "خزر" در ترکیب یهودیان معاصر تأکید می کند، و عواملی چون آمیختگی نژادی و تجاوزهای جنسی فاتحان متعدد سرزمین بنی اسرائیل را دلیل بطلان این "افسانه"می شمرد. معهذا، "خزران" و اغراق در کمیت آنان، و نیز تأکید بر استواری شان بر آئین یهود، دستاویز معقولی برای این مبارزه نیست.
طبق برخی گزارش ها، از جمله کامل ابن اثیر، پس از حمله سال 965 روس ها، خاقان خزر برای جلب حمایت مردم مسلمان خوارزم به اسلام گروید.(41) معلوم نیست این گزارش ها چرا نباید موردتوجه قرار گیرد و در مقابل خزران یهودیانی مقید و سرسخت تصور شوند که برای حفظ آئین خود به سرزمین های دوردست شرق اروپا پناه می برند؟! توجه کنیم که در زمان سفر ابن فضلان بخش مهمی از مردم سرزمین خزر مسلمان شده بودند تا بدانجا که پایتخت خزران در کنار رود ولگا به دو بخش تقسیم می شد؛ در یک بخش "شاه و همراهانش" سکونت داشت و در بخش دیگر مسلمانان. ریاست مسلمانان با یکی از غلامان مسلمان شاه به نام"خز" یا "خزمه"بود(42). گروش بقیه مردم خزر به اسلام در دهه های بعد کاملاً محتمل و معقول است.
تاکنون به فرجام ناشناخته قبایل خزر از زاویه گروش پسین آنان به اسلام توجه نشده است.
برخی محققین نام "خزر"(43) را در اصل "قچر"، از ریشه ترکی"قچمک"(کوچ روی، دویدن)، می دانند.(44) اگر حروف "خ" و "ز"را در این نام ناشی از تلفظ عبری آن بدانیم، تلفظ ترکی آن همان "قچر" یا "قجر"است. بدینسان، این فرضیه را قابل طرح می دانیم که خزران اسلاف"ایل قجر"ند که پس از مهاجرت به ایران به "قاجار" شهرت یافتند.
به نوشته سعید نفیسی، در منابع تاریخ ایران تنها از اواسط سده دهم هجری/ شانزدهم میلادی به نام "قاجار" و "قجر"برمی خوریم.(45)این ایل در گذشته در نواحی غربی دریای خزر، مأوای کهن قبایل خزر، می زیست و در دوران صفویه به ایران کوچید. یکی از مورخین معاصر می نویسد:
تحقیقات امروزی نشان می دهد که قاجارها از مغولان نبوده بلکه از قبایل ترک بوده اند. اما نه از ترکان غربی یعنی خویشاوندان یا بازماندگان سلجوقیان بلکه از ترکان شرقی دریای خزر و از خویشاوندان نزدیک خزرها و قبچاق ها و بلغارها و بچناق ها... ورود طوایف مزبور به ایران در حدود دو قرن پس از استیلای مغول بر ایران صورت گرفته و صفویه آنان را از آذربایجان به مازندران و گرگان و مرکز ایران(قزوین) یا به اراضی دوردست مرزی شرقی(بلخ) برده اند. این طایفه با طوایف افشار و بیات و بایندر همه ساکن غرب دریای خزر بوده و در زبان به هم بسیار نزدیک و در سرنوشت سهیم و مشترک بوده اند. ظاهراً شاه عباس آنان را به مهاجرت به قسمت های داخلی و شرقی واداشته ولی ورود آنان به استرآباد بسیار دیرتر صورت گرفته(46).
به نوشته فرهاد میرزا معتمدالدوله، اول کسی از قاجار که از گنجه به استرآباد آمد شاهقلی خان در اواخر سلطنت شاه سلیمان صفوی است. یکی از پسران او، به نام فتحعلی خان، نیای شاهان قجر است.(47) بدینسان، زمان استقرار قجرها در استرآباد را باید اواخر سده یازدهم هجری/سده هفدهم میلادی دانست.
بزرگترین اثر فلسفی یهودا هالوی، متفکر و شاعر نامدار یهودی اوایل سده دوازدهم میلادی، خزری(48) نام دارد. این اثر از بیانیه های مهم سیاسی و نظری یهودیت معاصر به شمار می رود. جالب است بدانیم که اصل آن به زبان عربی است و بعدها به عبری ترجمه شد. نام دوم آن این است: کتاب الحجه و الدلیل فی نصرالدین الذلیل.(49)
گفته می شود که یهودا هالوی بیست سال از زندگی خود را صرف تدوین این کتاب کرد و هدف اصلی اش پاسخگویی به قرائیون بود. خزری به صورت مناظره تدوین شده است. فرشته ای بر شاه خزران ظاهر می شود و او را به ترک بت پرستی فرا می خواند. او یک فیلسوف مشائی و سه اندیشمند مسلمان و مسیحی و یهودی را دعوت می کند. آنان نظریات خود را می گویند؛ و در این میان هالوی به مقایسه میان ادیان فوق دست می زند. سرانجام، شاه خزران، که با فیلسوف مشائی همدلی دارد، درمی یابد که مسیحیت و اسلام بر بنیاد یهودیت شکل گرفته اند؛ لذا برتری دین یهود را می شناسد و یهودی می شود. بخش مفصلی از کتاب به پرسش های شاه خزر از یهودی و پاسخ های او اختصاص دارد. و سرانجام، هالوی فیلسوف مشایی را نیز رها نمی کند و ناتوانی فلسفه ارسطویی را به اثبات می رساند.(50)
رافائل پاتای، جمعیت یهودیان جهان را در سده ششم هجری/ دوازدهم میلادی، یک و نیم میلیون نفر تخمین می زند که 1/4میلیون نفر یعنی 93/3 درصد آنها در سرزمین های اسلامی می زیستند و بخش مهمی از آنان ساکن اسپانیای اسلامی بودند. به همین دلیل یهودیان ساکن سرزمین های اسلامی، یهودیان سفاردی(از واژه "سفاردی"(51) عبری به معنای اسپانیا) خوانده می شدند. فرهنگ دوم این یهودیان اسلامی بود و به زبان "لادینو"(52)(یهودی اسپانیولی)یا زبان های شرقی سرزمین های ساکن در آن(عربی، آرامی و فارسی)تکلم می کردند. در این زمان تنها یکصد هزار نفر(6/7درصد از کل یهودیان) در اروپای مسیحی می زیستند که به یهودیان اشکنازی(53)(آلمانی) شهرت یافتند. این گروه به زبان "ییدیش"(54)(یهودی آلمانی)تکلم می کردند.(55)
به گمان ما، رقم 1/5میلیون نفر اغراق آمیز جلوه می کند. جمعیت یهودیان اسپانیا و پرتغال در اواخر سده پانزدهم 330 هزار نفر تخمین زده می شود. اگر بپذیریم به ویژه در اسپانیای اسلامی سکونت داشتند، که چنین بود، طبق ارقام رافائل پاتای، در اواخر سده پانزدهم باید تعداد آنها بسیار بیش از این می بود. مورخین دانشگاه عبری اورشلیم، شمار یهودیان جهان را در نیمه سده هفدهم تنها 675 هزار نفر می دانند.(56)
مورخین دانشگاه عبری اورشلیم نیز شمار یهودیان ساکن سرزمین های اسلامی را در این دوران بیش از 90 درصد کل یهودیان جهان ذکر کرده اند. دایره المعارف یهود می نویسد تا سده پانزدهم میلادی بخش عمده یهودیان در سرزمین های اسلامی و از جمله در اندلس سکونت داشتند.(57) از آن پس، و به ویژه از سده نوزدهم روندی معکوس آغاز شد و به تدریج "فرهنگ اشکنازی"بر جامعه یهودی غلبه یافت. در سال 1960 میلادی تعداد یهودیان "اشکنازی" 11 میلیون نفر و "سفاردی"تنها 500هزار نفر گزارش شده است.(58)
پی نوشت ها :
1.The Encyclopedia of Islam,New Edition,Leiden:E.J.Brill,1971,vol.3, p.492
2.Visigoth
3.Patai,"Jews",ibid,pp.76-77
4.Moses Maimonides
5.Abraham ibn Daud
6.Judah Ha-Levi
7.Abraham ibn Ezra
8.Moses ibn Ezra
9.Solomon ibn Gabirol
10.Benjamin of Tudela
11.Ben-Sasson,ibid,p.405
12.Hisdai ibn Shaprut
13.Cordoba
14.Leon
15.Navarre
16.Jacob ibn Jau
17.Judaica,vol.8,pp.533,1186;vol.10,p.950
18.نورالدین آل علی، اسلام در غرب، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1370، ص 296.
19.ibid,vol.8,pp.666-667
20.Samuel ha-Nagid(Ismail ibn Nagrela)
21.ibid,vol.14,pp.816-817
22.Jehoseph ha-Naghid
23.ibid,vol.9,pp.1324-1325
24.ibid,vol.14,p.817
25.ibid,vol.8,p.457
26.ibid,p.666
27.آل علی، همان مأخذ، ص 300.
28.همان مأخذ، ص 297.
29.دایره المعارف اسلام چاپ لیدن "محتملاً" ابن حزم را از اعقاب یک مسیحی مسلمان شده می داند.(The Encyclopedia of Islam,vol.3,p.790 این در حالی است که ابن حزم به صراحت خود را از تبار ایرانی و از مردم ایالت فارس خوانده است.(آل علی، همان مأخذ، ص 288).
30.The Encyclopedia of Islam,vol.3,p.795).
متن کامل ملل و نحل ابن حزم در سال 1317ق. در قاهره به چاپ رسیده است. طوق الحمامه ابن حزم به زبان های انگلیسی، روسی، آلمانی، ایتالیایی و فرانسه منتشر شده است. از آثار دیگر او باید به فضایل اهل اندلس و کتاب الاخلاق و السیر اشاره کرد.
31.آل علی، همان مأخذ، ص 297
32.Judaica,vol.6,p.1030
33.The Encyclopedia of Islam,vol.3,p.796
34.Christ Church Library
35.بنگرید به:Judaica,vol.10,PP.950-951
برای آشنایی با مضمون این مکاتبات بنگرید به: آرتور کستلر، خزران، ترجمه محمدعلی موحد، تهران: خوارزمی، 1361، صص 79 -94. کستلر اصالت این مکاتبات را پذیرفته است.
36.ibid,vol.8,pp.667
37.احمد بن فضلان، سفرنامه ابن فضلان، ترجمه سیدابوالفضل طباطبایی، تهران: شرق، 1355، صص 84، 98.
38.A.N.Poliak
39.Judaizer
40.بنگرید به:Judaica,vol.10,pp.397-402
41.ibid,vol.10,p.949
42.ابن فضلان، همان مأخذ، صص 115، 156.
43.Khazar
44.ibid,p.944
45.سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، تهران: چاپ جدید، بنیاد، 1373، ج1، ص 35.
46.عبدالحسین نوایی، ایران و جهان؛ از قاجاریه تا پایان عهد ناصری، تهران: هما، 1369، ج2، صص 14-15.
47.محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، به تصحیح دکتر محمداسماعیل رضوانی، تهران: دنیای کتاب، 1367، ج3، ص 1358. مقدمه کتاب فوق حاوی شرح مشروح و مفیدی درباره منشاء ایل قاجار است.
48.Kuzri
49.این کتاب نخستین بار در سال 1506م. به چاپ رسید و از آن پس بارها تجدید چاپ شد و به زبان های لاتین، اسپانیولی، آلمانی، فرانسه، ایتالیایی و انگلیسی نیز ترجمه و منتشر شده است. آخرین چاپ آن به زبان انگلیسی در سال 1964 است.
50.Judaica,vol.10,pp.363-364
51.Sephardim
52.Ladino
53.Ashkenazim
54.Yidish
55.Patai,"Jews",ibid,p.77
56.Ben-Sasson,ibid,p.792
57.ibid,p.393;Judaica,vol.12,p.254.
58.کستلر، همان مأخذ، ص 228.
شهبازی، عبدالله؛ (1377)، زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم 1390
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}