نویسنده: دکتر غلامعباس توسّلی




 

در زندگی موقعیتهای بسیاری پیش می آید که ممکن است فرد از کار محروم بماند. قبل از هر چیز از کارافتادگی (به دلیل حادثه یا بیماری)، بیکاری و بازنشستگی را یادآور می شویم.(1) جالب توجه است که در وضعیتهای مختلف، بسیاری از این گونه افراد با رفتارهای نابهنجار خود نشان می دهند که به فعالیت مجدد نیاز دارند تا بدین وسیله شخصیت خود را از نو بازسازی کنند یا تعادل روحی خود را به دست آورند. اگر مبتلایان به ناراحتیهای سیستم اعصاب را جزء معلولان به حساب آوریم، تأثیر مفید کار را در بهبود برخی از بیماریهای عصبی تصدیق خواهیم کرد. (2) از سرگرفتن فعالیتهای کار به وسیله ی بیکاران، بیماران و افراد بازنشسته، غالب اوقات آثار مثبتی از این نوع به همراه داشته و موجب تعادل روانی آنها شده است.

نقش گروه کار

به نظر برخی از مؤلفان کاری که فرد به تنهایی انجام دهد، فی نفسه اثر چندان مفیدی بر او نمی گذارد، بلکه این گروه کار است که در درون کارخانه یا اگر کارخانه خیلی بزرگ باشد در درون کارگاه برای فرد آثار مثبتی دارد. این نظری است که التون مایول و شاگردانش در این مورد ابراز کرده اند. به نظر این محققان انسان در مقام حیوان اجتماعی- که ویژگی اصلی اش اشتغال به کار است - نمی تواند ماهیت خود را نشان دهد و شخصیتش را شکوفا سازد، مگر در گروه کاری ای که فعالیت حرفه ای خود را در آن انجام دهد؛ بنابراین فرد در خانواده یا در کشور (که خیلی وسیع و غیرمشخص است) و یا در گروههای معنوی (مانند گروه مذهبی یا مسلکی) و امثال آن نمی تواند به تنهایی ماهیت خود را تحقق بخشد. اگر «جامعه ی خوب» وجود دارد، چنین جامعه ای را باید در گروه کار جستجو کرد. بنابراین سرپرست واحد اقتصادی کارخانه یا اداره یا واحدهای بهره برداری روستایی باید همواره از استعداد و مهارتهای اجتماعی (3) برخوردار باشد تا بتواند اعضا و کارکنان را برای هدفی که دارند، آماده کند و به قواعد و مقررات پایبند سازد و احساس امنیت لازم را در آنها به وجود آورد. در مکتب مایول، در هر گروه صنعتی مدیر حکم کلید را دارد. (4)
فریدمان در سال 1947 با انتقاد از مایول نشان داد که نظریات وی بر اساس سلسله اصولی است که سعی دارد بین گروههای کوچک و جامعه ی کل مشابهتهایی برقرار کند؛ یعنی جامعه ی بزرگ (با اتکا به سیاست مدیریت و سازمان عقلانی) باید بر اساس ویژگیهای گروههای کوچک سازمان یابد.
بررسیهای جدید درباره ی فعالیت در قالب کار و غیرکار نشان می دهد نظریه ی کسانی که تأثیر مثبت گروه کار را با خوشبینی تلقی می کنند، قابل دفاع نیست؛ زیرا این طرز فکر آمیخته به گرایشی است که الگوی مطلوب سازمان اجتماعی را در گروه کاری ای جستجو می کند که گویی فرد از قبل برای انجام آن ساخته شده است. روشن است که امروزه در نظر بسیاری از افرادی که به جوامع صنعتی متحول تعلق دارند، مرکز ثقل زندگی و میدان فعالیت فردی که مظهر گرایشهای انفرادی برای دست یافتن به سعادت و خوشبختی است، فعالیتهای غیرکار است. اگر گروه کار به نحوی سازمان یابد که بر حسب رؤیای مایول با فنون مناسب از هرگونه برخورد و منازعه داخلی برکنار بماند و هیچ گونه تصادم و تضادی در آن وجود نداشته باشد، در این صورت جامعه ای که بر چنین مبنایی سازمان یابد، خود را از اهرم گرانبهای بهبود وضع و ترقی که ناشی از تضاد درونی جامعه است، محروم خواهد ساخت.

کار و تقید

باید بر عامل تقید که خصوصیت فعالیتهای انسانی است و روان شناسان انگلیسی تجزیه و تحلیلهای دقیقی از آن به عمل آورده اند (5)، بیشتر تأکید کنیم. «تقید» ممکن است ریشه درونی یا بیرونی داشته باشد. تقید درونی معمولاً ناشی از آن است که فرد می خواهد استعداد و توان خود را در خدمت جامعه قرار دهد؛ یعنی به دلیلی آرمانی خود را مقید به کار کردن می داند یا می خواهد خلاقیت خود را در زمینه هنر، یا ابداع و ابتکارش را در زمینه علوم و فنون به منصه ظهور برساند. مثال بالزاک و مارسل پروست نشان داد که بالزاک که به دلیل تقید معنوی و مادی کار ادبی خود را انجام می داد، به یک معنی کارگر محسوب می شد.
کارهای اجباری مثل زندان با اعمال شاقه در گذشته و زندان با کار اجباری در این دوره نمونه هایی از کار با تقید بیرونی هستند. درباره ی کار با قید اخلاقی، موردی که فریسبی در نشریه ی «کارانسانی» (6) ذکر کرده است- و بیشتر جنبه ی طنز و مزاح دارد- مثال جالبی است. او می گوید: یک انگلیسی را در نظر بگیرید که در صندلی راحتی کنار باغچه منزلش نشسته است و پیپ می کشد، در این حال زنش او را وادار می کند از جا بلند شود و چمنهای باغچه را بزند؛ این عمل او - با اینکه با تقید همراه است- در ردیف امور داخلی خانواده قرار دارد و آن را «کار» به معنای خاص آن نمی دانیم. مثال دیگری که بیشتر می شود آن را «تقید اخلاقی» (فشار اجتماعی) دانست، رفتار برخی زنان شوروی سابق است. این زنان که درآمد شوهرانشان در سطح بالایی بود به دلیل ارزشهای اجتماعی خاص جامعه ی شوروی سابق، خود را ملزم به داشتن شغل می دانستند.
الزام اقتصادی یکی از عام ترین قیودی است که ممکن است همراه پدیده ی کار باشد. این الزام از طریق نیازهایی که در سطوح مختلف و به طور گسترده وجود دارند، ابتدا در ذهن ایجاد می شوند. نیازهای اساسی مانند غذا، لباس و مسکن در حد ابتدایی و خواسته های بسیار جدید و ظریف از این گونه است.
باید یادآوری کنیم که فرد به صورتهای گوناگون، عنصر تقید و الزام را پیوسته در فعالیتهای کار احساس می کند و حتی هنگامی که این احساس با خودآگاهی همراه باشد، ممکن است با رضایت از کار همراه شود. لیکن اگر کار با فشار و اجبار همراه باشد احساس رضایت مدت زیادی نمی تواند برقرار بماند، مگر آنکه بین فرد و فعالیتهایش سازگاری به وجود آید و فرد را نسبت به کار متعهد سازد.

رابطه کار و آزادی

اگر به تبعیت از متفکران بزرگ بپذیریم که برترین آرزوی نوع انسان عبور از بردگی به شرافت انسانی و از اسارت به آزادی است (این امر خصیصه اصلی و اهرم حیاتی نوع انسان به شمار می رود)، باید بپذیریم که امروزه در مقابل این آرمان دو مشکل بسیار بزرگ وجود دارد: یکی آنکه جنبه ی انسانی بخشیدن به کار و بازشناخت عوامل فنی، فیزیوژلوژی، روان شناسی، اقتصادی و اجتماعی آن دشوار است؛ در حالی که با شناخت این عوامل و با ایجاد سازگاری بین پست کار و کارگر، می توان در کارگر بیشترین علاقه و رضایت را ایجاد کرد. شکل دیگر این است که با کاهش ساعات کار چگونه می توان در زمان فراغت، شخصیت کارگر را پرورش داد و استعدادهای او را شکوفا کرد.
برای اینکه کارگران در ساعات فراغت خود به انواع «کارهای سیاه» یا مشاغل ثانوی نپردازند و به وسایل ارتباط جمعی رو نیاورند- این وسایل که اغلب برنامه های تکراری و تبلیغات و آگهی های با هدف یک شکل کردن آراء و کلی ساختن افکار و راندن آن به سمت «مصرف زدگی» دارند منجر به بردگی و تقید بیشتر کارگر می شوند- لازم است کارگر در محیطی دور از فشار قرار گیرد تا نیاز به انتخاب فرهنگ و آزادی فکر در او برانگیخته شود و در این صورت است که ساعات کار، نه تنها موجب آزادی بلکه لازمه ی آن خواهد بود.

پی نوشت ها :

1. ر.ک.: گزارش «روز بهداشت روانی»،‌ پاریس: 27-28 نوامبر 1955. گزارش گروه بررسی بهداشت صنعتی که به وسیلهClaud Veil مجله ی بهداشت روانی فرانسه، شماره یک، 1956، ص 61 و مابعد، ارائه شده است:
Claud Veil; “L’hygiene mentale”, No. 1, 1956.
2. Sivadon, P.; “Psychopathologie du travail”, L’evolution psychiatrigue; III, 1952.
3. Social skills
4. Mayole; The social problems of an industrial civilization; Boston: 1947
موضوعهایی که مایول مطرح کرده است در 1950 به وسیله هومنز و در 1951به وسیله وایت با دقت بیشتر از نو تشریح شده است و همچنین فیشر کِر در 1957، به طور مفصل در مورد آرای او بحث کرده است.
5. Hearnshaw, L. S.; Le but et le domaine de la psychologie industrielle(a) & Attiudes to Work(b); 1954.
6. Cf.Frisby, C. B.; Le travail humain; XVII, No. 1-2, Parise: 1954, p.1.

منبع مقاله :
توسلی، غلامعباس؛ (1375)، جامعه شناسی کار و شغل[ویراست 2]، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها(سمت)، مرکز تحقیق و توسعه ی علوم انسانی، چاپ دهم.