نویسنده: محمد تقی تقی پور




 

بسط حضور و نفوذ اشخاص و گروه های سیاسی و یا کانون ها و سرویس های اطلاعاتی اسرائیل در ترکیه و ایران، چه از طریق برقراری روابط بین دولت ها و چه از طریق بهره گیری از حضور یهودی های مقیم آن دو کشور، در مجموع زمینه ها و شرایط را برای اجرای اهداف و برنامه های منطقه ای صهیونیسم در این دو کشور فراهم ساخت. رژیم صهیونیستی، همزمان با این تمهیدات، طرح همکاری سه جانبه ی سرویس های اطلاعاتی اسرائیل، ترکیه و ایران پهلوی را به طور جدی در دستور فعالیت های خود قرار داد. تا آنجا که توانست براساس یک پروتکل رسمی و در عین حال سرّی، با انعقاد چنین پیمانی، تلاش های اطلاعاتی سه دولت مزبور را، در چهارچوب اهداف اسرائیل، مبنی بر تعقیب استراتژی پیرامونی آن رژیم در حوزه های جغرافیایی خاورمیانه ی عربی تا آفریقا، سازماندهی و متمرکز کرده و به خدمت گیرد.
براساس این پیمان سه جانبه، سرویس های اطلاعاتی ایران پهلوی و ترکیه موظف و متعهد شده بودند بر مبنای یک سری قواعد، اصول و مقررات تعیین شده در قالب طرح های مورد نظر و دیکته شده ی اسرائیل، همه ی توان و تلاش های جاسوسی و اطلاعاتی خود را علیه کشورهای اسلامی و عربی منطقه و علیه آرمان مسلمانان، و به خصوص فلسطین به کار گیرند. این پیمان دو کشور ایران شاهنشاهی و ترکیه را موظف و متعهد می ساخت تا بر مبنای قراردادهای سه جانبه مورد اشاره (که در واقع صهیونیست ها آن ها را طراحی و تدوین می کردند) با اخلال، تحریک قبایل، گروه ها، و طوایف محلی و از طریق مأموران و عوامل خود، هر گونه اغتشاش و ناآرامی اجتماعی و سیاسی را در داخل کشورهای اسلامی و عربی به نفع اسرائیل دامن بزنند. صهیونیست ها با بزرگ نمایی خطر شوروی و کمونیسم برای کشورهایی مثل ایران و ترکیه و حتی دیگر ممالک اسلامی، سرویس های اطلاعاتی ایران پهلوی و ترکیه را همراه با سرویس اطلاعاتی اسرائیل، وادار به دخالت های پنهان در امور داخلی کشورهای مختلف عربی، از پاکستان تا عربستان، عراق، کویت، کشورهای حاشیه ی خلیج فارس، اردن، سوریه، مصر، سودان، اتیوپی، سومالی، کنیا، اوگاندا و بعضی دیگر کشورهای منطقه ی خاورمیانه و حتی آفریقا می کردند. حضور و نفوذ این سرویس ها در میان کُردها که منطقه ای وسیع بین ایران، ترکیه، عراق، و سوریه زندگی می کنند در ردیف طرح های قدیمی اسرائیل بود که توانسته بود با کمک سرویس اطلاعاتی ترکیه و ایران شاهنشاهی، استراتژی خود را به آسانی در آن مناطق تعقیب کند. دو سرویس اطلاعاتی ایران شاهنشاهی و ترکیه نیز بر طبق پیمان سه جانبه ی اطلاعاتی از هیچ گونه تلاش و کوششی در چهارچوب پروتکل های همکاری مورد اشاره در خدمت آرمان صهیونیسم کوتاهی نمی کردند. دو سرویس اطلاعاتی ایران شاهنشاهی و ترکیه، در برخی مواقع چنان در مسیر مطامع اسرائیل قرار می گرفتند که حتی مصلحت سیاسی و منافع ملی کشور خود را نیز زیر پا می گذاشتند، و کشورها و دولت های اسلامی و عربی منطقه را وادار به عکس العمل می نمودند. اسناد به جا مانده از سازمان اطلاعات و امنیت کشور ایران شاهنشاهی، موسوم به ساواک درباره ی این همکاری سه جانبه، نشست ها، کنفرانس ها و گزارش های داخلی کمیته های آن، اطلاعات ذی قیمتی به خوانندگان ارایه می دهد. این اطلاعات اگرچه ممکن است به لحاظ موضوعی، محتوایی و حتی تاریخی، از انسجام کافی برخوردار نباشد، لیکن به دلیل بازگویی اسرار پَس پرده تاریخ معاصر در این حوزه، و افشای عملیات های رمزآلود صهیونیست ها در جهان اسلام، به ویژه با خدمت گرفتن دولت های ترکیه و ایران پهلوی، بسیار جدید و قابل توجه است. به خصوص از این زاویه، که مخاطب به روشنی می بیند، سرویس های اطلاعاتی ایران پهلوی و ترکیه به مثابه ی شعبه ای از سرویس اطلاعاتی اسرائیلی ها در میان ممالک و ملت های اسلامی کاملاً در خدمت مطامع و آرمان صهیونیسم جهانی عمل و اقدام کرده اند. البته این مباحث به معنای عدم سوء استفاده و دخالت اسرائیل در مسایل داخلی خود این کشورها نیست. به بیان دیگر، علی رغم این همکاری اطلاعاتی سه جانبه، سرزمین و مردم ایران در دوره ی پهلوی و یا سرزمین و مردم ترکیه، در سایه ی این همکاری ها و ارتباط های اطلاعاتی، در حاشیه ی امن قرار نمی گرفتند، بلکه صهیونیست ها اغراض خود را چه به طور مستقل و چه حتی با همکاری این دو سرویس، اما با ترفندها و توجیهات رمزآلود سیاسی و اطلاعاتی، در داخل این دو کشور نیز دنبال می کردند. برای مثال، اعتراف یکی از سَر جاسوسان اطلاعاتی رژیم صهیونیستی درباره ی دخالت پنهان صهیونیست ها و سرویس اطلاعاتی آن ها در ایران دوره ی شاهنشاهی خواندنی و تأمل برانگیز است.
یعقوب نیمرودی (1) از مأموران کارکشته ی سیاسی و اطلاعاتی صهیونیست ها، پس از سال ها فعالیت سیاسی، اقتصادی، جاسوسی و اطلاعاتی در ایران پهلوی، در گفت و گویی با یک روزنامه نگار اسرائیلی، درباره ی عمق و گستره ی جنایات و خیانت های صهیونیست ها در ایران گفته است:
اگر یک روز به تو اجازه دهند که از کارهایی که ما در تهران انجام داده ایم، آگاه شوی، از آنچه می شنوی، وحشت خواهی کرد. حتی نمی توانی آن را تصور کنی. (2)
یک نشریه ی صهیونیستی نیز در سال 1356، درباره ی اهمیت پیمان اطلاعاتی سه جانبه، در مسیر تعقیب استراتژی پیرامونی اسرائیل نوشت:
روزی خواهد رسید که تاریخ سیاسی اسرائیل به رشته ی تحریر درآید. بدون اینکه اسرار و مطالب محرمانه در نوشتن آن مزاحمتی ایجاد نمایند و آن وقت معلوم خواهد شد که این (پیمان پیرامونی) تا چه حد برای اسرائیل مفید بوده است. (3)
البته صهیونیست ها بخش عمده ای از نفوذ خود را در دستگاه سیاسی و اطلاعاتی بعضی کشورهای اسلامی، مرهون فضای سیاسی رعب آور و شرایط روانی منحصر به فردی می دانند که آن ها خود از طرق مختلف در میان سران و مقامات بلند پایه دستگاه های حکومتی این کشورها به وجود می آوردند. و از این طریق آن ها را از جنبه ی سیاسی و روانی تحت انقیا خود درمی آوردند. در این باره نوشته اند:
در چشم شاه، اسرائیل حتی می توانست چیز فوق العاده ارزشمندتری به دوستان خود بدهد: نفوذ جاری یهودیان در ایالات متحده و در واقع سراسر جهان. (4)
دیوید کیمچی (کیمخی) (5) [از مقامات بلند پایه ی سرویس اطلاعاتی اسرائیل] به یاد می آورد که چگونه اگر مقاله ی ضد ایرانی در یک روزنامه ی ایالات متحده و یا حتی اروپا چاپ می شد، شاه ما را فرا می خواند و می گفت، چطور می گذارید یک چنین کارهایی انجام دهند. ما بیهوده تلاش می کردیم، ثابت کنیم بی گناهیم و اظهار می کردیم که همه ی مطبوعات جهان زیر کنترل ما نیست و آن طور که مردم فکر می کنند، اختیار بانک های دنیا را در دست نداریم.
حییم هرتزوگ که اینک [1991 م / 1380 ش] رئیس جمهور اسرائیل است و قبلاً به عنوان رئیس اطلاعات نظامی [اسرائیل] با شاه سابق ایران برخوردهای زیادی داشته است، ادعا می کند که وی [شاه ایران]، هر فرد اسرائیلی را به مثابه ی رابطی با واشنگتن می پنداشت. (6)
این رعب و شرایط روانی حاکم بر شخص محمدرضا شاه یا رؤسای ساواک و حتی دولتمداران و رؤسای مورد نظر در کشور ترکیه، روند امور را به نفع صهیونیست ها تغییر می داد. زیرا این قبیل حکام و مقامات، در قبال خیانت ها و جنایت های اسرائیل و جاسوسان و مأموران صهیونیست در کشور و خانه ی خودشان، به طمع دستیابی به یک سری خواست های شخصی، سکوت پیشه می کردند و این خود چراغ سبزی بود که اسرائیلی ها را وادار می کرد تا با گستاخی هرچه بیشتر مقامات، نهادها، وزارت خانه ها و سازمان زیر مجموعه ی آن ها را آن گونه که منافع صهیونیست ها اقتضا می کرد بدوشند.

پی‌نوشت‌ها:

1. یعقوب نیمرودی فرزند صیون، افسر پیشین سازمان اطلاعات نظامی اسرائیل و از بنیانگذاران شبکه های جاسوسی موساد در ایران و عراق و شیخ نشین های خلیج فارس بود. او در سال 1936 م، در یک خانواده ی یهودی عراقی در بیت المقدس به دنیا آمد. در سال های 1940-1947 به اتفاق اسحاق ناون دوست دوران کودکی اش و شخصیت بلند پایه ی بعدی در دولت اسرائیل، در سازمان «هاگانا» به فعالیت های تروریستی علیه مسلمانان فلسطین اشتغال داشت و در جوانی عضو شعبه ی عربی گروه تروریستی پالماخ شد. طبق اسناد موجود، ظاهراً نیمرودی برای نخستین بار در تاریخ 1334/10/30 ش، از طریق مرز ترکیه وارد ایران شد و به طور رسمی متصدی معاونت «آژانس یهود» در تهران گردید. او با مجوز و تأیید محمدرضا پهلوی با ساواک رابطه برقرار کرد. یعقوب نیمرودی به عنوان رابط موساد «سرویس زیتون» با ساواک، تا سال 1348 ش، نقش مهمی در تبدیل ساواک به زائده سازمان اطلاعاتی اسرائیل ایفا کرد. فعالیت های او در عرصه ی جاسوسی و اطلاعاتی محدود نبود. وی با هدایت لردویکتورروچیلد و در همکاری با شاپورریپورتر مجری طرح های پیچیده ای در عرصه های فرهنگی و اقتصادی نیز بود. یعقوب نیمرودی تا آخرین ماه های سلطنت پهلوی با حمایت موساد محموله های سری خود را از مرزهای ایران عبور می داده است. طبق اسناد موجود، بخش عظیمی از این محموله ها، آثار باستانی و اشیاء عتیقه ای بوده است که توسط نیمرودی و سرویس جاسوسی اسرائیل از ایران به سرقت می رفت. (خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، ج اول و نیز ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج دوم، صص 125-126. نیز سازمان های یهودی و صهیونیستی در ایران، صص 134-135).
2. کاکبورن، ص 166.
3. علی اکبر ولایتی، ص 102؛ به نقل از: روزنامه ی اومر، مورخ 2536/10/8 [1356]، بایگانی وزارت امور خارجه، نمایندگی ایران در تل آویو، سال 1356-1357.
4. کاکبورن.
5. دیوید کیمچی یا کیمخی را یکی از ترس آورترین مأموران اطلاعاتی پرورش یافته در موساد به شمار آورده اند. او در دهه ی 1950 به موساد پیوست و در بخش آفریقایی این سازمان سرپرستی عملیات نفوذ به درون دولت های تازه استقلال یافته ی آفریقایی را به عهده داشت. از دیگر فعالیت های او تحریک کُردها برای قیام علیه دولت مرکزی عراق در دهه ی 1960 بود.
او در آخرین دوران فعالیت خود در موساد، معاون این سازمان بود؛ اما به دلیل ناراحتی ناشی از عدم انتصابش به سمت ریاست سرویس اطلاعاتی مزبور، آن سازمان را ترک و به پست مدیر کلی در وزارت امور خارجه رضایت داد. کیمچی در سال 1985 فعالیت های دولتی را کنار گذاشت؛ لیکن در سال 1988، طی دو دوره ی ریاست جمهوری رونالد ریگان در آمریکا، نماینده ی اسرائیل در امور آمریکای مرکزی بود.
گفته می شود نامبرده در سال های اخیر نمایندگی شائول نهمیا آیزنبرگ یکی از سرمایه داران مشهور اسرائیلی را به عهده داشته و به علاوه هنوز هم پست سفیر عمومی اسرائیل را یدک می کشد.
6. همان منبع، ص 164.

منبع مقاله:
تقی پور، محمدتقی؛ (1383)، استراتژی پیرامونی اسرائیل: اسرار عملیات مشترک موساد، ساواک، سرویس های اطلاعاتی ترکیه و اتیوپی در خاورمیانه و آفریقا، تهران: مؤسسه ی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ سوم.