نویسنده: محمد تقی تقی پور




 

عراق به عنوان یک کشور بزرگ اسلامی و سرزمین تاریخی برخوردار از تمدن، فرهنگ و موقعیت خاص ژئوپولیتیکی در منطقه ی خاورمیانه، از دیرباز مورد طمع قدرت های جهانخوار بوده است. با توجه به موارد مزبور، نزدیکی جغرافیایی عراق به سرزمین فلسطین، ویژگی دیگری به این کشور بخشیده است. بر این اساس کشور عراق در استراتژی پیرامونی صهیونیسم جایگاه ویژه ای داشته است. ارتشبد حسین فردوست درباره ی اهمیت و جایگاه عراق و اهداف قدرت های جهانی در این کشور نوشته است:
سرزمین عراق در جنگ جهانی اول توسط انگلیسی ها اشغال شد. انگلیسی ها به دلیل موقعیت ژئوپولیتیک عراق در منطقه و همچنین به خاطر ذخایر عظیم نفتی آن ترتیباتی دادند تا تسلط خود را محکم کنند و لذا فیصل - پسر حسین شریف مکه - را به سلطنت عراق نشاندند و برادر او به نام عبدالله را شاه اردن کردند. ملک عبدالله پدر بزرگ ملک حسین، شاه فعلی اردن، است. بدین ترتیب، انگلیسی ها قصد داشتند که بخش مهمی از دنیای عرب (عراق، اردن، سوریه) را به وسیله ی خانواده ی هاشمی حجاز اداره کنند و در بخش دیگر (سرزمین حجاز) خانواده سعودی، که رقیب خانواده هاشمی بود، را به قدرت رساندند. این همان سیاست معروف انگلیسی «تقسیم کن و حکومت کن» است. پس از جنگ جهانی دوم نفوذ انگلیسی ها در عراق محکم بود،‌ تا بالاخره با همکاری آمریکا در سال 1333 پیمان بغداد را تشکیل دادند و به نوعی برای عراق در منطقه مرکزیت قائل شدند. در این زمان شاه عراق، ملک فیصل دوم بود، ولی در واقع کشور توسط نخست وزیر او به نام نوری سعید اداره می شد که عامل درجه اول انگلیسی ها بود. ملک فیصل را چند بار در کاخ محمدرضا دیدیم. بسیار جوان بود [...]. خود فیصل بسیار مؤدب و مظلوم بود و همه کاره دربار ولیعهد به نام عبدالاله بود، که احتمالاً پسر عموی او بود. عبدالاله حدود 10 سال از فیصل بزرگتر بود و روابط بسیار نزدیک با انگلیسی ها داشت و در واقع مأمور آنها در دربار محسوب می شد [...].
در این زمان روحیات ضد انگلیسی در عراق بسیار رشد کرد و بخصوص افسران عراقی تحت تأثیر کودتای ژنرال نجیب و سرهنگ عبدالناصر و ناسیونالیسم عربی ناصر قرار گرفتند و روس ها نیز این ناسیونالیسم را به شدت تشویق نمودند. بدین ترتیب در سال 1337 کودتای سرتیپ عبدالکریم قاسم صورت گرفت و رژیم سلطنتی در عراق سقوط کرد [...]. (1)
به هر حال در سال 1337، به علت ناآرامی هایی که در مرز عراق و سوریه بود، ستاد ارتش عراق یک تیپ به فرماندهی سرتیپ قاسم و معاونت سرهنگ عبدالسلام عارف را به این منطقه اعزام می دارد. تیپ کمی از بغداد خارج می شود و شب توقف می نماید و قاسم و عارف طرح حمله به بغداد و کودتا را آغاز می کنند. ساعت 3/5 صبح تیپ به جای حرکت به سمت سوریه، به بغداد مراجعت می کند. قاسم با تیم انتخابی خود به طرف کاخ می رود و عارف با تیم مربوطه به سمت رادیو. قاسم عبدالاله (ولیعهد)، فیصل (شاه) و کلیه اعضاء خانواده سلطنتی را، پس از خلع سلاح گارد، در سینه دیوار تیرباران می کند و پس از مدتی نوری سعید را، که فرار کرده و در غاری مخفی شده بود، دستگیر و او را نیز تیرباران می کند. اجساد همگی به گاری بسته شده و در خیابانهای بغداد نمایش داده می شود. کودتای عراق در آن زمان بزرگترین حادثه منطقه تلقی می شد و هم غرب و هم محمدرضا را به وحشت انداخت و از آن زمان تیرگی روابط رژیم محمدرضا و جمهوری عراق آغاز شد که تا سال 1975 ادامه یافت.
کودتای قاسم پیشرفت مواضع شوروی در منطقه تلقی می شد و توسعه فعالیت کمونیست ها در عراق ثبات به نفع غرب را به خطر می انداخت. لذا، آمریکا و انگلیس به تقویت رژیم محمدرضا و رژیم اردن دست زدند ولی همزمان نیز تلاش هایی صورت گرفت تا با نفوذ در ارتش عراق به تدریج نیروهای متمایل به شوروی و یا ناسیونالیست ها پس زده شوند. بدین ترتیب، قدم به قدم راه برای صعود صدام حسین هموار شد. قاسم پس از حدود 4 سال حکومت [در سال 1340] توسط عبدالسلام عارف برکنار و کشته شد و بدین ترتیب حزب بعث عراق به قدرت رسید. این قدم اول به سود آمریکاتلقی می شد و پس از چندی عارف [در سال 1345] در سانحه هوایی کشته شد و برادرش سپهبد عبدالرحمن عارف، رئیس جمهور شد و بالاخره [در سال 1347] حسن البکر، عبدالرحمن عارف را بدون مقاومت از کشور خارج کرد و عازم انگلستان نمود و قدرت را به دست گرفت. اعزام عارف به انگلستان این فرضیه را مطرح می کند که وی از آغاز مهره انگلیسی ها بوده است. در این زمان صدام حسین دبیر شورای انقلاب و معاون رئیس جمهور شد. این نشانگر آن بود که ارتش عراق صدام را برای ریاست جمهوری قبول نداشت و باید فرد خوشنامی به قدرت می رسید و لذا سرتیپ حسن البکر، که مورد قبول ارتش بود، برای این نقش انتخاب شد. ولی به تدریج صدام نقش فائقه را در حکومت عراق به دست گرفت و خیلی زود روشن شد که همه کاره ی عراق اوست. در اینکه طرح دیکتاتوری صدام - مهره مورد نظر آمریکا - از مدتها پیش برنامه ریزی شد و قدم به قدم اجرا گردید، تردید ندارم. در زمانی که هنوز البکر رئیس جمهور بود، صدام با قدرت کامل ناگهان در مراسم افتتاح دوره ی دانشگاه جنگ بغداد با لباس ارتشبدی - یعنی بالاترین درجه نظامی -ظاهر شد. صدام فردی غیر نظامی بود و این عمل عجیب او سبب شد که تعدادی از افسران حاضر به عنوان اعتراض مراسم را ترک کنند. [...].
در سال 1975 آمریکا تصمیم گرفت که به فعالیت شورشیان کُرد عراق پایان دهد (2) و لذا با وساطت بومدین قرارداد 1975 الجزایر بین محمدرضا و صدام (دبیر شورای انقلاب عراق) منعقد شد. این قرارداد بیش از همه به سود صدام بود و درخواست آمریکا نیز همین بود وگرنه دلیلی نداشت که به جای حسن البکر، صدام قرارداد را امضاء کند. قرارداد 1975 موجب شد که 90 هزار کُرد طرفدار بارزانی به ایران خواسته شوند و پس از سال ها جنگ با کردها پایان یابد و ارتش عراق را از صدام ممنون کند. بنابراین، صدام در نقش ناجی ارتش عراق در الجزایر ظاهر شد. قرارداد الجزایر هیچ شبهه ای در آمریکایی بودن صدام باقی نمی گذارد. [...].
نقش آمریکایی صدام در مسئله ی اتحاد سوریه و عراق نیز ظاهر شد. گفته می شود که البکر موافق اتحاد دو کشور است و لذا حافظ اسد به بغداد رفت. روشن است که اتحاد سوریه و عراق به سود شوروی تمام می شد و آمریکا و انگلیس مخالف آن بودند. رئیس MI-6 سفارت انگلیس در تهران صراحتاً به من می گفت که دولت انگلستان خواستار عراقی مستقل و بدون اتحاد با سوریه است. در نتیجه صدام به دستور آمریکا، ظرف 24 ساعت این طرح را به هم زد و حافظ اسد را محترمانه به فرودگاه برد و به خانه اش فرستاد. او سپس حسن البکر را تحت عنوان ضعیف مزاج در خانه بستری کرد و شبانه 21 نفر از مقامات عالی عراق، از جمله جناح بعثی هوادار سوریه، را تیر باران نمود و خود را رئیس جمهور اعلام کرد [1357]. (3)
حدود سه دهه فعالیت مستمر و مرموز سرویس های اطلاعاتی اسرائیل علیه عراق، به ویژه در مناطق کُردنشین آن کشور و تحریک برخی گروه ها و احزاب کُرد و ایجاد درگیری ها و جنگ های خونین در آن منطقه، تماماً نشان از موقعیت ژئوپولیتیکی عراق در استراتژی پیرامونی اسرائیل دارد.
رئیس وقت ساواک طی ملاقاتی با ایسر هارل رئیس وقت موساد، در سال 1338، با یادآوری منافع مشترک اسرائیل و ایران، تلاش ها و اقدامات شوروی و جمال عبدالناصر را برای بسط نفوذ خود در عراق مورد بررسی قرار داده و پیروزی احتمال هر یک از آن دو را در کشور عراق، تهدیدی برای منافع دو رژیم صهیونیستی و پهلوی ارزیابی کرده است. تیمور بختیار رئیس ساواک پس از تحلیل وضعیت داخلی و سیاست خارجی حاکم بر عراق، به راه های پیشگیری از بروز هر گونه حادثه جدید مغایر با منافع اسرائیل و ایران شاهنشاهی در عراق، چنین اشاره کرده است:

نظریه ی رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور درباره ی وضع سیاسی خاورمیانه
پس از تشکر از آقای هارل و دولت اسرائیل اشاره شد که هر دو کشور ایران و اسرائیل دارای منافعی مشترک در برابر وضع سیاسی خاورمیانه می باشند. سپس وضع سیاسی خاورمیانه به شرح زیر تشریح شد.
مخاطراتی که ما با آن مواجه هستیم از صورت اخلالگری خارج و جنبه ی تهدید به خود گرفته است. روسیه ی شوروی دارای هدفهای استراتژیکی است که برای پیشروی به سوی آن از وسایل مختلف مانند ناسیونالیسم عرب - کمونیسم و رخنه ی صلح آمیز استفاده می کند و هر وقت دولتی مانع این پیشروی شود با تهدید شوروی روبرو می گردد.
اگرچه ما واقفیم که شوروی در پی تهدیدات خود وارد جنگ نخواهد شد و آنها را بدون اهمیت تلقی کرده و به او جوابگویی می کنیم اما این کشور به طور غیر مستقیم وارد منطقه ی دیگری از خاورمیانه شده و ممکن است عملیات اصلی خود را علیه ایران از آنجا آغاز نماید.
البته هر دوی ما متفق القول هستیم که باید از تجاوز غیر مستقیم شوروی جلوگیری کرد ولی به این منظور باید به هر قیمت شده راه حلی عملی بیابیم و پس از توافق درباره ی آن کوشش کنیم متفقین دیگر خود را (مانند ترکیه - آمریکا و انگلستان) نیز با خود همراه سازیم. بدیهی است اگر راه حل ما منطقی باشد آسانتر می توانیم دوستان خود را قانع کنیم. مسئله ی مهم پیدا کردن این راه حل است وگرنه همگی از خطرات موجود واقف و از وضع کشورهای عرب آگاهیم. با وجود این به جاست نظر سریعی به دو کشور عرب که امروز در دو قطب مخالف یکدیگر قرار گرفته اند یعنی عراق و جمهوری متحده عرب بیفکنیم.
الف- تشریح اجمالی وضع مصر
کسی که پای شوروی را به خاورمیانه باز کرد ناصر بود. او بود که وضع ثابت این منطقه را به هم زد و ناسیونالیسم عرب را آلت پیشرفت شوروی قرار داد. اخلالگری در کشورهای عربی به وسیله ی مصر شروع شد و او بود که زمینه ی انقلاب عراق را فراهم کرد (اگرچه تاکنون خود از آن استفاده ای نبرده است).
اگر امروز ناصر و قاسم با یکدیگر اختلاف دارند این امر را نباید دال بر اختلاف ناصر با کمونیسم دانست. حقیقت امر این است که قاسم سدی در برابر آرزوهای جاه طلبانه ناصر شده است و ناصر برای از بین بردن او به حربه ی مخالفت با کمونیسم متوسل گشته است. وگرنه روابط مصر و روسیه هم اکنون نیز رضایت بخش بوده و بر طبق اطلاعات دقیقی که ما در دست داریم خروشچف در نامه ی خود به ناصر از او پشتیبانی کرده و وی را دلگرم ساخته است. روزی که قاسم سرکوب و ناصر در عراق موفق شود بدون شک دیگر صحبتی از جدال با کمونیسم در میان نخواهد بود.
ب- تشریح اجمالی وضع عراق
عراق با سرعت به سوی کمونیسم می رود. اطلاعات موثقی که در دسترس ما است حاکی از نیرومندی روزافزون کمونیستها و تقویت کادر اداری آنها است و علت اساسی این امر ورود پیاپی کمونیستهای فراری ایرانی به عراق است.
(برای ما که در طول چهارده قرن گذشته دائماً با عراق ارتباط داشته ایم همیشه شاهد بوده ایم که الهام بخشنده هر نهضت سیاسی عربی ایرانیها بوده اند و از اینجا است که این بار نیز ما نگران هستیم وگرنه از نهضتی که در آن فقط اعراب دخالت داشته باشند بیمی نداریم).
کمونیسم مانند سرطانی است که وقتی در یک نقطه نفوذ کرد به توسعه خود ادامه می دهد و قطع یک شاخه آن باعث توسعه سریعتر آن می شود. هم اکنون در عراق علائم ظهور یک انقلاب کمونیستی را می توان مشاهده کرد. مثلاً چند روز پیش در بصره افسری بازنشسته شد و در میان سربازان شایع گردید که علت بازنشسته شدن او عضویت وی در حزب بعث بوده است. بلافاصله سربازان به افسر مزبور حمله ور شده و او را تکه تکه کردند.
عناصری که کمونیست نیستند و فعلاً با دولت عراق همکاری می نمایند یکی پس از دیگری خود را از کار به کنار می کشند زیرا کمونیستها مایلند کسانی در رأس کار بمانند که صد در صد از مرام آنها پیروی نمایند.
ما صرفنظر از اطلاعات مکتسبه با چشم خود از اسکله های آبادان و خرمشهر شاهد عبور کشتیهای روسی که اسلحه و افراد مسلح به عراق وارد می کنند هستیم. بارزانیها وقتی از راه ایران به شوروی رفتند در حدود 250تا 270 نفر بودند ولی کردهایی که با کشتی روسی به عراق بازگشتند در حدود 850 نفر بودند صرف نظر از این نکات که دال بر توسعه نفوذ کمونیسم در عراق است باید توجه داشت که ممکن است در آینده قاسم به عنوان حفظ صلح درخواست ورود ارتش شوروی را به عراق بکند و این زمزمه ایست که از هم اکنون به گوش می رسد و چنین استدلال می شود همانطور که دولت لبنان از آمریکا تقاضای ورود سربازان آن کشور را نمود قاسم نیز حق دارد از شوروی چنین درخواستی را بکند.
اگرچه امروز هنوز قاسم و کمونیستها کاملاً در عراق مسلط نیستند و شاید ما و دول غربی امکاناتی در آن کشور داشته باشیم ولی در آینده نزدیکی دیگر چنین امکاناتی برای ما وجود نخواهد داشت. اگر تصور شود که امکان دارد با گذشت زمان قاسم را به سوی خود جلب کنیم خیال خامی در سر پروریده ایم و در حقیقت به منافع ملتهای خود خیانت کرده ایم. این طرز فکر برای کسی که خانه اش دور از کانون آتش است امکان دارد ولی برای ما به هیچ وجه بخشودنی نیست. فراموش نکنیم که فعلاً سیاست شوروی در عراق اعمال می شود و به فرض اینکه بدبین نبوده و قاسم را کمونیسم ندانیم و وفادار به سیاست جهان آزاد تصور کنیم به هر حال وی قادر به انجام عملی مخالف سیاست شوروی در شرایط فعلی نیست و نمی توان قبول کرد که قاسم قادر باشد به طور محرمانه و با کمک یکی دو مشاور وضع موجود را تغییر دهد.
حال اگر بخواهیم در خوشبینی خود باقی باشیم و عراق را رها کنیم تا آزادانه به سوی آینده خود پیش رود دورنمای چنین آینده ای چه خواهد بود؟ در این صورت سه حالت ممکن است رخ دهد:
1- عراق کمونیست می شود.
2- ناسیونالیسم عرب پیروز می شود.
3- عبدالکریم هم کمونیستها و هم طرفداران ناصر را از بین می برد.
اگر احتمال وقوع هر یک از این سه شق را بسنجیم باید اذعان داشت امکان بروز شق سوم بینهایت ضعیف است و شاید از یک درصد تجاور نکند. بدیهی است که ما نمی توانیم مبنای سیاست خود را بر احتمال بسیار ضعیفی قرار دهیم.
بنابراین یکی از دو حالت دیگر صورت حقیقت به خود خواهد گرفت یعنی اگر عراق کمونیست نشود ناصریست خواهد شد.
شاید یکی از این دو حالت برای کشورهای ما خطری نزدیکتر و دیگری خطری دورتر محسوب می شود ولی به هر حال هر دو خطرناک هستند.
حال باید دید در برابر وقوع چنین احتمالاتی وضع آینده عراق چگونه خواهد بود و مثلاً اگر عراق کمونیست شود چه وضعی پیش می آید آیا ناصر از بین می رود و یا خود را آماده ی فعالیتهای دیگری در نقاطی دیگر می کند و همچنان عامل پیشرفت مقاصد شوروی می شود؟
ما به عراق نزدیک هستیم و اطلاعات ما درباره ی آن کشور تقریباً دقیق است. در چند روز اخیر زمزمه تشکیل جمهوریهای فدرال عرب و کُرد در عراق به گوش می رسد که در آن ملامصطفی رهبر جمهوری کرد و عبدالکریم قاسم رهبر جمهوری عرب خواهد بود. این امر کاملاً موافق با آرزوی شوروی است که مایل است عراق را به جمهوریهای کوچک تقسیم کند تا بعداً اتحاد جماهیر شوروی بزرگتری بوجود آورد.
در این صورت باید به مخاطراتی که نصیب ایران و ترکیه می شود توجه کرد. اگر کُردها پایگاهی در خاورمیانه پیدا کنند مسئله ی دشواری را بوجود می آورند و ما مطمئن نیستیم که دول بزرگ غربی از چنین دولتی پشتیبانی نخواهند کرد. اگر چنین فرضی به وقوع بپیوندد صرف نظر از مخاطراتی که نصیب ایران و ترکیه می شود باید از خود سئوال کرد روش شوروی نسبت به مصر و بالعکس چه خواهد بود.
وقتی روسها به مطلوب خود برسند و مصر را در برابر عمل انجام شده قرار دهند شوروی از نو کوشش خواهد کرد و احتمالاً موفق خواهد شد مصر را برای اخلالگری و عوامفریبی در سایر کشورهای عرب و برهم زدن اساس دولت اسرائیل تحریک نماید.
بدین صورت دورنمای آینده بسیار وحشتناک است. با وجود کمونیسم و یا ناصریسم در عراق خطر به همان شدت سابق می باشد بخصوص که امیدی به مستقل بودن قاسم نمی توان داشت و نباید سیاست خود را بر چنین آرزویی مبتنی سازیم.
راه حل وضع فعلی عراق
دست به روی دست گذاردن و شاهد تحول وقایع بودن کار خطرناکی است و بنابراین باید به هر قیمتی شده در جستجوی راه حلی باشیم. این راه حل باید چنان باشد که نه کمونیسم و نه ناصریسم را قبول کنیم. اگر ما بتوانیم با اعمال سیاست صحیحی هر دو خطر را از عراق دور سازیم قدم مفیدی برای حفظ آرامش خاورمیانه برداشته ایم. بخصوص نباید فراموش کرد که اگر کمونیسم در عراق از بین برود امکان کمک غرب به ناصر کمتر خواهد شد. اگر امروز آمریکاییها مایل به نزدیکی به ناصر هستند علت آن پیدایش کمونیسم در عراق است. حال باید دید چه عواملی برای ایجاد یک نهضت ضد کمونیسم و ضد ناصریسم وجود دارد چنین عواملی در داخل عراق یافت می شوند ولی اولاً کافی نیستند ثانیاً فردا دیگر وجود خارجی نخواهند داشت. و اما در خارج عواملی هستند که قادر به دخالت در داخل عراق می باشند. این عوامل عبارتند از: کُردها - طایفه شمار، قبایل جنوبی عراق - نفوذ ایران در میان شیعیان عراق نفوذ ترکها در میان اقلیت ترک کرکوک و موصل و همچنین نفوذ و پرستیژ ملک حسین در عراق.
هیچیک از این عوامل به تنهایی قادر به تغییر وضع فعلی نیستند و اگر بخواهیم عمل مثبتی انجام دهیم باید دو نکته ی زیر را رعایت کنیم:
اولاً عملیات داخلی و خارجی باید با یکدیگر توأم شوند.
ثانیاً آینده ی حکومت و زمامداران عراق که باید نه کمونیسم باشند و نه طرفتار ناصر مورد مطالعه قرار گیرد به نظر ما کسی که می تواند در این میان رل فعالی را بازی کند ملک حسین است.
در صورتی که نظریات مذکور مورد توافق کلی شما باشد می توان جزئیات امر را به وسیله ی کمیته های خاصی تهیه نمود. این تنها راه حلی است که به نظر ما می رسد و در غیر این صورت فقط باید به انتظار معجزه ای بود. اگر ما در این مورد موافقت کنیم می توان بعداً بعضی مطالب را با ملک حسین روشن ساخت. مثلاً شرط کمک به وی ممکن است صلح با اسرائیل باشد تا اسلحه شورویها برای نگه داشتن وضع تشنج آمیز خاورمیانه از دست آنها خارج شود. همچنین شاید بتوان مسائل دیگری را نیز با او حل کرد.
در پایان پیشنهاد شد در صورتی که امری فوری ایجاب کرد در عرض چهل و پنج روز آینده که مصادف با مسافرت اعلیحضرت همایونی است ملاقاتی در تهران ترتیب داده شود و پس از مدت مذکور رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور برای گرفتن نتیجه قطعی از این مذاکرات حاضر به مسافرت به خارج است. به هر حال توصیه شد هر دو سازمان مرتباً با وسایل مخابراتی موجود با یکدیگر در این مورد تماس گیرند. (4)

ایسر هارل رئیس وقت موساد، طی گفت و گویی با مقامات ساواک در سال 1339 ش، دیدگاه های خود را درباره ی عراق چنین بیان می کند:

نظریه آقای هارل درباره ی وضع سیاسی خاورمیانه
سئوال اول: چه سیاستی را باید نسبت به عراق اتخاذ کرد؟
جواب: علت اصلی موفقیت فعلی کمونیستها در عراق این است که عبدالکریم قاسم به منظور مقابله با ناصر و حفظ موقعیت خود ناچار است به کمونیستها متکی شود. بالنتیجه هر نوع تحریک و یا فعالیت تخریبی که عبدالناصر در داخل عراق می نماید کمکی به توسعه ی نفوذ کمونیستها است که از این جریانات استفاده می نمایند.
بنابراین تنها روش عاقلانه ای که می توانیم اتخاذ کنیم این است که چون نمی توانیم عملیات تخریبی ناصر را در عراق متوقف کنیم باید حداکثر کمک معنوی را در ظاهر به قاسم بنماییم. بدین ترتیب در صورتی که قاسم کمونیست باشد بهانه ای به او داده نمی شود تا نفوذ کمونیستها را بیش از پیش توسعه دهد و عناصر ضد کمونیست را سرکوبی نماید. و اما در صورتی که قاسم کمونیست نباشد این کمک معنوی وظیفه ی قطعی ما است.
سئوال دوم: صرف نظر از کمک معنوی به قاسم آیا صلاح نیست عناصر ضد کمونیست عراقی که در حال حاصر در تمام طبقات به تعداد زیاد وجود دارند تشویق و تقویت نمود؟
جواب: هر عملی به منظور متشکل ساختن و تحریک عناصر ضد کمونیستی عراق ممکن است آنها را به مخاطره انداخته و سبب سرکوبی آنها شود. به علاوه در این صورت فرصت بیشتری نصیب کمونیستها خواهد شد تا نفوذ خود را توسعه دهند. در شرایطی فعلی تنها روش صحیح عناصر ضد کمونیست عراقی کوشش در حفظ بقای خویش است این عناصر با نگهداری موجودیت خود ممکن است در وضع مساعدتری بتواند اقدامات مفیدی نمایند. بنابراین نه تنها باید از تحریک آنها خودداری نمود بلکه از لحاظ تاکتیکی روش این دستجات باید تظاهر به همکاری و پشتیبانی از دولت عبدالکریم قاسم باشد. هر نوع سیاست دیگری که برخلاف روش فوق الذکر در پیش گرفته شود خطرات عمده ای دربر خواهد داشت. (5)

طرح سلطنت ملک حسین در عراق

سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی با جلب موافقت ساواک طرحی را در راستای استراتژی پیرامونی صهیونیسم در منطقه ی خاورمیانه تهیه و تدارک دیده بود که براساس آن سرزمین عراق تحت حاکمیت ملک حسین پادشاه اردن قرار می گرفت و از این طریق مرزهای امن اسرائیل کاملاً تضمین می شد. این طرح که به بهانه مبارزه و مقابله با کمونیست و ناصریسم در کشورهای عربی و اسلامی، به خصوص عراق، تهیه شده بود نیازمند جلب موافقت آمریکا، انگلستان و ترکیه بود که اسرائیلی ها به طور جدی سعی در دستیابی به آن هدف داشتند. رژیم صهیونیستی در آن زمان یکی از سه گزینه پیروزی کمونیسم، پیروزی ناصریسم و موفقیت عبدالکریم قاسم را در عراق فراروی خود می دید. اما پس از رایزنی با رئیس وقت ساواک، گزینه ی چهارم را که همان عملیات پنهان تفویض رهبری نهضت مخالفان رژیم وقت عراق به ملک حسین پادشاه اردن بود، برگزید و با کمال اشتیاق در دستور کار خود قرار داد.
سخنان ایسر هارل رئیس وقت سرویس اطلاعاتی اسرائیل در پاسخ به رئیس وقت سازمان (ساواک) در این باره چنین است:

اظهارات آقای هارل در جواب رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور
من به طور کلی با تمام نظریات شما موافقم و قبول دارم که کمونیسم و ناصریسم به یک اندازه خطرناکند. اظهارات امروز صبح من مفهوم این را نداشت که ما خطر کمونیسم را از ناصریسم کمتر دانیم و اگر گفتم که با کمک کردن به ناصر نمی توان عراق را نجات داد قصدم این نبود که نباید فکری برای عراق کمونیست فردا کرد.
در صورتی که راه حلی پیدا شود تا عراق در آنِ واحد از کمونیسم و ناصریسم نجات یابد مطئن باشید ما با تمام قوا در راه پیروزی این هدف کوشش خواهیم کرد.
مطالبی که درباره ی مصر گفتید مورد موافقت کامل من است و نیازی به تکرار آن ندارم. همچنین با نظر شما درباره ی عراق موافقم و شکی نیست که وضع عراق رو به وخامت می رود. قرائن متعددی موجود است که از تقویت حزب کمونیست آن کشور حکایت می کند. من به هیچ وجه با کسانی که در غرب تصور می کنند با تقویت و پشتیبانی از ناصر می توان عراق را نجات داد موافق نیستم. تنها نتیجه کمک غرب به عراق توسعه عملیات تخریبی ناصر در آن کشور و تسریع بسط نفوذ کمونیستها خواهد بود.
موضوعی را که مایلم روشن سازم این است که به کمونیستهای عراق نباید کمک کرد و عمل ناصر در حال حاضر کمک به آنها است و ادامه چنین عملیاتی جز کمک به پیروزی کمونیستها نتیجه دیگری نخواهد داد.
من در تشریح وضع خاورمیانه فقط سه راه حل را پیش بینی کرده بودم که عبارت بودند پیروزی کمونیسم و یا پیروزی ناصریسم و یا پیروزی قاسم و استقلال وی. امروز عصر شما با پیشنهاد خود امکان چهارمی را در میان گذاشتید که من در نظر نگرفته بودم و با آن کاملاً موافقم. چیزی که هست اگر این راه چهارم وجود نداشت باز هم من شق سوم را ترجیح می دهم.
و اما در مورد راه حل پیشنهادی شما مایلم خطرات و فواید آن را تشریح کنم. خطرات این راه حل عبارتند از:
1- به محض تشکل عناصر ضد کمونیست عراق ممکن است ناصر و قاسم از این موضوع اطلاع پیدا نمایند وقتی قاسم مطلع شد بدون شک از شوروی درخواست کمک بیشتری را خواهد کرد. و یا اینکه خود شورویها به وی پیشنهاد کمک می نمایند و به هر حال خطر شوروی در عراق افزایش خواهد یافت.
2- به محض اینکه قاسم از تشکل مخالفین خود آگاه شود آنها را تهدید نموده و سعی می کند پراکنده سازد و شاید در این راه موفق شود.
3- چنانچه قاسم احساس خطری کند ممکن است از شوروی کمک طلبد. در این صورت اگر شوروی نیروی کمکی فرستاد باید دید آمریکا چه روشی را اتخاذ خواهد نمود. اگر آمریکا از اعزام نیرو خودداری کند تمام این طرح مقرون به شکست است.
برای توجیه مطلب جنگ سوئز را به خاطر آوریم. عملیات سوئز به آسانی با موفقیت روبرو شد و نزدیک بود ناصر را واژگونه سازد. ولی عاملی که مانع موفقیت شد عدم جلب قبلی موافقت آمریکا بود که پس از شروع عملیات سوئز تبدیل به مخالفت قاطعی گردید. (6) به همین ترتیب نیز در مورد طرح پیشنهادی شما اگر از آمریکا مطمئن نباشیم نمی توان امید موفقیت داشت و اگر دخالت آمریکا خطر بروز جنگ بین المللی را ایجاد کند شاید آمریکا حاضر به اتخاذ چنین تصمیمی نباشد.
در مورد استفاده از ملک حسین به منظور رهبری نهضت مخالف رژیم فعلی عراق باید اذعان داشت این فکر برای من تازگی دارد و به نظر من بسیار مهم می رسد. ولی چون از نظریات دولت خود در این باره آگاه نیستم عجالتاً به توضیح نظر شخصی اکتفا می کنم و بعداً نظر دولتم را به اطلاع شما خواهم رسانید.
استفاده از ملک حسین فکر بسیار خوبی است ولی با سابقه ای که از روابط بین اردن و اسرائیل دارم مطمئنم دولت من فقط تحت شرایط خاص و با توافق قبلی حاضر به پشتیبانی از ملک حسین خواهد بود. در ضمن یک مسئله مهم حقوقی نیز به میان می آید زیرا اگر وی پادشاه عراق شود ارتش این کشور می تواند در مرز اسرائیل مستقر گردد در حالی که عراق برخلاف تمام کشورهای دیگر عرب با اسرائیل قرارداد متارکه جنگ را امضاء نکرده است. بنابراین در این مورد ملک حسین باید به ما اطمینانهایی بدهد. چنانچه ملک حسین مایل باشد ما همانطور که قبلاً نیز گفتم حاضریم به او کمک کنیم و مرز مشترک بین دو کشور را تضمین نماییم تا او ارتش خود را برای مقاصد ضروری تر به نقاط دیگر کشور منتقل سازد. شکی نیست که خود این امر برای ملک حسین کمک بزرگی است.
البته احتیاجی به تذکر این نیست که شما نیز به سهم خود شرایط مورد علاقه خود را به او ارائه خواهید داد. (مثلاً شرایط مربوط به خلیج فارس و مسائل دیگر که من نمی توانم دقیقاً درباره ی آن گفتگو کنم). خلاصه اینکه به نظر من اجرای طرح شما منوط به پنج شرط زیر است:
1- تمام عوامل ضد کمونیستی عراق مورد مطالعه قرار گرفته و وسائل اتحاد آنها فراهم شود. در این باره تنها به حرف نمی توان اکتفا کرد بلکه باید در عمل صحت گفتار خویش را نشان داد.
2- هر اقدامی که می شود باید کاملاً پنهانی و سری باشد. کوچکترین لغزشی در این مورد سبب سرکوبی عوامل ضد کمونیسم خواهد شد (مانند شورش شواف). در آغاز کار باید بیشتر عوامل شرکت کننده از حقیقت امر مطلع نباشد و تا آخرین لحظات به آنها توضیح دقیقی داده نشود زیرا در غیر این صورت حیات عوامل ضد کمونیست در خطر خواهد بود.
3- باید آمریکا موافقت خود را با این طرح اعلام کرده و وعده دهد که هر عمل احتمالی شوروی را خنثی نماید. در غیر این صورت چنین اقدامی خطرناک خواهد بود.
4- چنین اقدامی باید تحت لوای یک نفر عرب باشد و انتخاب ملک حسین بدین منظور کاملاً بجا است. ولی پشتیبانی از او منوط به وعده هاییست که وی درباره ی رژیم آینده عراق و روابط آن با ایران و ترکیه و اسرائیل خواهد داد.
5- اجرای این طرح باید با موافقت ترکها و انگلیسیها انجام گیرد زیرا این دو کشور به تغییر وضع موجود عراق علاقمند هستند و بدون پشتیبانی صمیمانه آنها نمی توانیم عمل مثبتی انجام دهیم. پنج شرط مذکور در فوق برای اجرای طرح پیشنهادی شما لازم و مورد موافقت دولت من خواهد بود. (7)

رئیس ساواک، ضمن ارایه اخبار و اطلاعات مربوط به تماس ها و گفت و گوهای ایران با دولت مرکزی عراق به رئیس موساد، نسبت به آینده حکومت عبدالکریم قاسم ابراز تردید می کند. او از اینکه قاسم نتواند خود را در برابر موج کمونیسم و ناصریسم در منطقه مستقل نگه دارد، اظهار نگرانی کرده و با موضع موافق موساد با طرح توطئه آمیز ساواک مبنی بر وارد کردن ملک حسین پادشاه اردن به ماجرای عراق، ابراز رضایت می کند. رئیس ساواک با تأکید بر فعال کردن ترکیه و جلب موافقت آمریکا و انگلیس در این باره، در حفظ اسرار این عملیات توطئه آمیز اصرار می کند.

پاسخ رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور به آقای هارل و دنباله مذاکرات [:]
همانطور که قبلاً نیز اشاره کردم امکان اینکه قاسم بتواند در برابر کمونیسم و ناصریسم مستقل بماند بسیار کم است حتی اگر وی چنین فکری را نیز داشته باشد کمونیستها به او اجازه اجرای این نقشه را نخواهند داد و در صورت لزوم با از بین بردن او ممکن است مانع موفقیت وی شوند. در تماسهایی که ما با قاسم داشتیم همیشه صحبت درباره ی دوستی و حفظ روابط حسنه بود ولی این امر هرگز از مرحله حرف تجاوز نکرد و بنابراین وی یا حسن نیت دارد و یا قصد اغفال. اگر حسن نیت داشته باشد در هر صورت قدرت اجرای آن را ندارد و نمی تواند کشور را اداره کند. بررسی شخصیت قاسم نشان می دهد که وی مردی که بتواند با مانورهای ماهرانه عراق را از چنگال کمونیسم و ناصریسم نجات دهد نیست. به همین دلیل نیز من امیدی به مستقل شدن قاسم ندارم.
درباره ی مطالبی که شما راجع به جلب موافقت آمریکائیها و ترکها و انگلیسیها گفتید کاملاً موافقم. هارل سؤال کرد منظور توافق بین دو کشور خودمان است یا با ملک حسین و چه موقع با آمریکائیها موضع را در میان می گذاریم. که جواب داده شد قبلاً بین خودمان موافقت می کنیم و بعداً آمریکاییها را با اصول آن آشنا می سازیم. حق تقدمی نمی توان قائل شد البته موضوع آمریکاییها جنبه ی حیاتی دارد. بدیهی است اگر ترکها هم کمک کنند زودتر می توان موافقت آنها را گرفت. نکته ی مهم این است که برای اجرای این طرح باید عامل اختفا و سرعت را در نظر گرفت به طوری که در [از] جنگ داخلی در کشور عراق جلوگیری شود.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور اظهار داشت با شرایط پنجگانه آقای هارل که عموماً صحیح و منطقی است موافقت دارد و در ضمن تأکید کرد که قبل از کمک به ملک حسین تضمین کافی درباره ی صلح رژیم آینده عراق با دولت اسرائیل شرط اصلی همکاری خواهد بود.
طرفین موافقت کردند که برای آغاز اجرای طرح باید بررسی دقیقی درباره ی شخصیتهای عراقی که مخالف رژیم فعلی و ضد کمونیست هستند مطالعه دقیقی بشود و کسانی را که دو سرویس می شناسند متقابلاً به اطلاع یکدیگر برسانند.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور اظهار داشت که باید ترکها را که قبلاً موافق با سیاست نرمش نسبت به عبدالکریم قاسم بوده اند با طرح اخیر خود موافق سازیم و در این باره ایران اقدام خواهد کرد.
در هر حال ایران به دلائل متعدد، از هر کشور دیگری نسبت به وضع عراق علاقمندتر است. در هر صورت جلب موافقت ترکها قدم اولیه جلب نظر آمریکاییها خواهد بود. و اما آمریکاییها در صورتی با این طرح موافقت خواهند کرد که اولاً موفقیت آن به ایشان ثابت شود و ثانیاً نظر ما درباره ی حکومت آینده روشن باشد آقای هارل اظهار داشتند که آمریکاییها بدون نظر اسرائیل در خاورمیانه اقدامی نخواهند کرد و یادآور شدند که چون اسرائیل با نقشه نوری سعید به منظور الحاق اردن به عراق مخالف بود آمریکاییها نیز اظهار مخالفت کردند.
در پایان طرفین موافقت کردند که کمیته های مربوط به بررسی طرح پیشنهادی در تهران تشکیل شوند. تماس مداوم با دستگاه امنیتی داشته (کسب اطلاع و خبر از خود آنان به طور رسمی) و به طور کلی فعالیت خارج از دفتر را زیاد نموده مقرر فرمایند یک نفر کارمند تعیین و اعزام گردد.
محل کار نمایندگی تاکنون در منزل شخصی بوده و اخیراً نمایندگی معایب این امر را گزارش نموده که مورد تأیید می باشد، مقرر گردید با وزارت امور خارجه مذاکره شود که دفتر نمایندگی با دفتر نماینده وزارت خارجه در یک جا متمرکز باشد (در بعضی از نمایندگی ها مانند بیروت و عمان نیز سابقه دارد) و به نسبت، اجازه یک اتاق نمایندگی از طرف ساواک داده شود. این موضوع مورد موافقت جناب آقای میرفندرسکی واقع گردید و قرار شد که در محل بررسی گردیده و گزارش شود که پس از عزیمت و بررسی در محل به عرض خواهد رسید.
موکول به امر عالی است (8)

قدرت یابی صدام تحت نظارت موساد

جایگاه عراق در استراتژی پیرامونی اسرائیل، از یک سو و پیمان همکاری ساواک و موساد از سوی دیگر، ایجاب می کرد، طرف ایرانی از طریق نفوذ در کلیه دوایر و مراکز متعلق به عراق، چه در داخل و یا خارج آن کشور، هر گونه اخبار و اطلاعاتی مورد نیاز اسرائیل را جمع آوری و در اختیار مأموران موساد قرار دهد. خبر مربوط به واگذاری دومین زیردریایی از طرف دولت انگلستان به اسرائیل، نمونه ی اطلاعاتی است که نمایندگی ساواک در پاکستان از طریق نفوذ در سفارت عراق در آن کشور، به دست آورده و سپس در اختیار اسرائیلی ها قرار داده است:

به پیوست یک قطعه عکس نامه مورخ 16 آذر 46 مدیر اطلاعات نظامی عراق به وابسته نظامی عراق در کراچی در مورد واگذاری دومین زیردریایی از طرف دولت انگلستان به اسرائیل و یک برگ ترجمه آن که وسیله یکی از مأموران نمایندگی ساواک در پاکستان تهیه گردیده است جهت استحضار تقدیم می گردد.
اهم مطالب آن به شرح ذیل از لحاظ مبارک می گذرد:
روزنامه الفولکس بلات سخنگوی حزب الشعب در شماره 20 آذر 1967 خود نوشته است که انگلستان دومین زیردریایی را تحویل دولت اسرائیل داده است که ظرفیت این زیردریایی بالغ بر 1500 تن می باشد و از نظر اندازه ظرفیت همان زیر دریایی را دارد که شوروی به مصر داده است. (9)

ترجمه ی اصل سند به خوبی نشانگر حساسیت های ضد اسرائیلی در میان برخی کشورهای عربی و اسلامی از یک سو و سرسپردگی و مزدوری سلطنت پهلوی در قبال اسرائیل، از سوی دیگر است:

جمهوری عراق
ریاست ستاد ارتش
اداره ی کل ستاد
شماره - ش 11826/9/23/1
تاریخ - 7/ دسامبر 1967
به - وابسته نظامی (کراچی)
موضوع - دومین زیردریایی انگلیسی برای اسرائیل
اطلاع حاصل کردیم که روزنامه ی الفولکس بلات سخنگوی حزب الشعب که اکنون حزب مزبور حکومت را در دست دارد در شماره ی مورخ 1967/11/11 خود چنین نوشته که انگلستان دومین زیردریایی را تحویل اسرائیل داده و ظرفیت هر یک از آنها بالغ بر 1500 تن می باشد و از نظر اندازه ظرفیت همان زیردریایی را دارد که اتحاد شوروی به مصر تحویل نموده. روزنامه می گوید که اولین زیردریایی بعد از جنگ ژوئن 1967 به اسرائیل تحویل داده شد.
خواهشمند است مصراً درباره ی صحت این خبر تحقیق نموده تا معلوم شود این زیردریایی ها و مشخصات مورد بحث آنها چیست و نتیجه را به ما اعلام دارید.
امضاء
سرهنگ ستاد
شفیق حمودی الدراجی
مدیر اطلاعات نظامی
رونوشت به اداره ششم
خواهشمند است با وابستگان نظامی عرب و غیره تماس گرفته و در اطراف موضوع مورد بحث بالا تحقیق و نتیجه را اعلام دارند.

گزارش دیگر ساواک در سال 1353، درباره ی اوضاع داخلی عراق و سیاست خارجی حزب بعث، روابط دولت مرکزی بغداد با شوروی و جهان عرب، مسأله روابط فلسطینی ها و دولت عراق و...، همگی نشان دهنده حساسیت بسیار بالای ساواک و اسرائیل درباره ی اوضاع داخلی و حوادث مربوط به کشور عراق است:

عراق
1- اوضاع داخلی
ظرف یک سال گذشته رژیم بعثی عراق همچنان مواجه با افزایش نارضایی های عمومی - فعالیت گروههای مخالف و نابسامانیهای اقتصادی بود.
تشکیل هشتمین کنگره حزب بعث (از 18 الی 1352/10/22) و به دنبال آن انتخاب اعضاء کمیته کشوری که اکثر آنان از یاران صدام حسین تکریتی (معاون شورای انقلاب عراق) بودند، موقعیت وی را در کادر حاکمه بعث بیش از پیش تقویت نموده و با کنار گذاردن عناصر مخالف وی نظیر سپهبد صالح مهدی عماش از پست معاون ریاست جمهوری به سمت سفیر در شوروی [.] صدام حسین تکریتی به عنوان عامل تعیین کننده سیاست داخلی و خارجی عراق مشخص شد.
طی این مدت بروز مجدد بحران کُرد و ناکامی رژیم از حل آن در صحنه های نظامی و سیاسی نه تنها وجهه بعث حاکم را در اذهان عمومی در پایین ترین سطح خود قرار داد بلکه خود منجر به بروز اختلاف نظراتی گردید که نتیجه آن انجام پاره ای تغییرات در مشاغل نظامی و سیاسی از جمله احضار سرلشکر طه شکرچی فرمانده نیروهای عملیات عراق از شمال و نیز احضار استاندار سلیمانیه بوده است.
افزایش فعالیت گروههای مخالف از جمله ناسیونالیستهای عرب - روحانیون و عناصر دست راستی نظیر حزب فاطمی (شیعیان عراق) و جمعیت اخوان المسلمین موجب شد که دولت شدت عمل بیشتری از خود نشان داده و عده ای از مخالفین را دستگیر و تحت شکنجه قرار دهد. در ارتش نیز زمزمه های مخالف افزایش یافت و بعث که بیشترین کوشش خود را معطوف جلوگیری از هر گونه نغمه مخالف در صفوف نظامیان می نماید دست به بازداشتهای متعددی زد که یک مورد آن بازداشت متجاوز از 150 نفر از افسران ارتش از جمله سرلشگر رشاد حمادی (فرمانده سابق نیروهای عراقی در اردن) در اوائل فروردین 1353 بوده است.
در شهریور ماه 1353 نیز عده دیگری از افسران دستگیر و یا از مشاغل خود برکنار گردیدند که از جمله آنان برکناری سرتیپ داود الجنایی از سمت فرماندهی گارد جمهوری و دانشکده افسری می باشد.
علیرغم شدت عمل دولت مخالفین با انجام اقدامات خرابکاری - انتشار اعلامیه های مخالفت آمیز و نیز اقدامات تروریستی کوشش کردند موجودیت خود را به اثبات برسانند. خرابکاری در بانک رافدین بغداد - کار گذاردن مواد منفجره در دفاتر پلیس - باشگاه افسران بغداد در شهریور 1353 نمونه هایی از این اقدامات بوده که در حال حاضر نیز کم و بیش ادامه دارد.
به موازات شدت عمل دولت در قبال مخالفین و ایجاد هر چه بیشتر رژیم پلیسی مقامات بعثی درصدد برآمدند با انجام پاره ای اقدامات تحبیبی از افکار عمومی نموده باشند و متعاقب افزایش درآمدهای حاصله از نفت مقامات عراق اقدام به افزایش حقوق و مزایای کارمندان نظامی و غیر نظامی نموده و ضمن تقلیل مالیاتها و عوارض اقداماتی در زمینه ی آموزش رایگان به عمل آوردند. لکن این اقدامات آثار عمده ای در کاهش نارضایی عمومی و نتیجتاً در تخفیف تشنجات اجتماعی - سیاسی و اقتصادی عراق نداشته است.
2- سیاست خارجی
الف - روابط با شوروی
روابط عراق با کشورهای کمونیستی و در رأس آن شوروی طی یک سال گذشته همچنان حسنه و مبتنی بر همکاریهای همه جانبه و گسترده در زمینه های مختلف نظامی - اقتصادی - فنی و غیره بود.
طی این مدت گرچه اختلاف نظراتی در بعضی از مسائل منجمله مسائل بین الاعراب بین طرفین حاصل شد لکن این اختلاف نظرات آثار عمده ای در روابط طرفین بر جای نگذاشته است.
امضاء دو فقره قرارداد فنی در زمینه ی ارتباطات و تلکس - انعقاد یک قرارداد همکاری فرهنگی در 1353/1/24 و نیز مسافرت شخصیتهای سیاسی و نظامی شوروی به عراق و بالعکس که از جمله آن مسافرت وزیر دفاع شوروی به عراق در اوایل فروردین ماه 1353 - مسافرت معاون اتحادیه انجمنهای دوستی شوروی به عراق و نیز مسافرت وزیر امور خارجه عراق به شوروی نشانه هایی از نزدیکی فیمابین می باشد.
در حال حاضر کماکان این همکاریها ادامه داشته و طرفین از یک تفاهم سیاسی در منطقه برخوردار هستند.
ب- روابط با کشورهای عربی
ظرف مدت مورد بررسی عراق در میان کشورهای عربی همچنان در یک انزوای سیاسی قرار داشت شرکت نیروهای عراق در جنگ اکتبر [1973 م / 1352 ش] اعراب و اسرائیل نه تنها اخلاء موجود در روابط عراق با دیگر کشورهای عربی درگیر در جنگ را برطرف ننمود بلکه به علت اتخاذ یک سیاست افراطی در مقابله با اسرائیل و مخالفت از پذیرش هرگونه راه حلهای صلح طلبانه و پذیرش این راه حلها از طرف کشورهایی نظیر سوریه و مصر فاصله های موجود میان عراق با این کشورها را بیشتر کرد.
ترس عراق از تشدید انزوای سیاسی در جهان عرب سبب شد که علیرغم اختلاف نظرات موجود میان عراق و مصر گامهایی در جهت نزدیکی دو کشور مصر و عراق برداشته شود.
از جمله یک مقاوله نامه اقتصادی و صنعتی بین عراق و مصر پس از مسافرت وزیر صنایع مصر به عراق به امضاء رسید که بر مبنای آن مصر از این پس در اجرای برخی از طرحهای عراق به آن کشور کمک خواهد نمود و مشاوراتی در مورد ایجاد صنایع مشترک بین طرفین به عمل خواهد آمد. دولت عراق نیز متعهد به تأمین کمبود نفت مصر گردیده است. در روابط عراق با سوریه نیز علیرغم اختلافات موجود متعاقب مسافرت محرمانه حافظ اسد به بغداد (در بهمن ماه 1352) بهبود حاصل گردید و عراق تعهد نمود وامی به مبلغ 50 میلیون دلار جهت کمک به اقتصاد سوریه پرداخت کند. شرکت اخیر عراق در کنفرانس سران عرب در رباط ظاهراً نشانه تعدیلی در سیاست افراطی آن کشور نسبت به مسائل مبتلا به جهان عرب بوده لکن همکاری عراق با سازمانهای افراطی فلسطین و انتشار اعلامیه متعاقب مسافرت یک هیئت فلسطینی متشکل از جبهه های افراطی (در 8 اکتبر 74) که در آن هرگونه راه حلهای صلح جویانه تخطئه شده نشانه ثبات واقعی بعث بوده و شاید دلیل عمده شرکت عراق علیرغم ادامه سیاست افراطی در کنفرانس رباط ایجاد تعدیلی در فشار انزوای سیاسی آن کشور در جهان عرب بوده است. (10)

پس از امضای قرارداد معروف الجزایر در سال 1975 بین محمدرضا پهلوی و صدام، ایگال آلون (11) وزیر امور خارجه وقت اسرائیل طی ملاقاتی با محمدرضا در این باره به گفت و گو می پردازد و نظر او را در این باره جویا می شود:

آقای ایگال آلون: از اعلیحضرت در مورد عراقیها و اعتماد به آنها صحبت کردم. فرمودند توافق ما مهم است ولی من هرگز به بعث اعتماد ندارم.
عرض کردم عبری ها می گویند احترام بگذار و بهش سوء ظن داشته باش. (12)

پس از امضای قرارداد الجزایر، ایران شاهنشاهی در حوزه همکاری با اسرائیل به منظور تحریک و تسلیح کُردهای عراق علیه دولت مرکزی بغداد، دچار محدودیت می شود. اما هوفی رئیس وقت موساد طی ملاقاتی با مقدم رئیس وقت ساواک، سعی دارد با تبیین خطر عراق برای ایران و اسرائیل، ضرورت همکاری علیه این کشور را به همتای ایرانی خود تفهیم کند!

ژنرال خوفی: دلیلی نمی بینم که در این مورد [دشمنان مشترک] موضوعی را مطرح کنم. مایلم بگویم روابط ما با شما چه در حال حاضر و چه در گذشته خیلی خوب می باشد در همسایگی شما کشور عراق قرار دارد ما توجه بیشتری به این کشور می کنیم زیرا با سایر کشورهای عربی فرق فاحشی دارد و برای ما تا دیگران خیلی خطرناک است.
تیمسار ریاست: اطمینان دارم که ما از طرف عراق در تهدید بوده ایم، آنچه در حال حاضر در ظاهر نمایان است با اصل فرق دارد. از نقطه نظر سیاسی برای ما فرق نکرده و آنچه در گذشته از طرف کشور عراق تهدید می شدیم الان هم این خطر پابرجاست.
ژنرال خوفی: می دانید در گذشته مصر از نقطه نظر نظامی دشمن ما بود. در این جنگ ها عراق دو یا سه بار علیه ما شرکت کرد. آن موقع سوریه که روابط بدی با عراق داشت بدون شرکت عراق وارد نبرد علیه ما می شد حالا که این دو کشور (سوریه - عراق) که با هم متحد شده اند برای ما خیلی خطرناک شده است. با وجود آنکه هنوز احتمال هیچ نوع جنگی از طرف این دو کشور علیه ما نمی رود ولی این دفعه اگر جنگی آغاز بشود فکر می کنم عراق پنج لشکر علیه ما وارد نبرد بکند که از این نظر می توان گفت خطر عراق برای ما بزرگ است. در مورد کسب اطلاعات از آن کشور تا قبل از خاتمه جنگ اکراد با ارتش عراق به راحتی می توانستیم عمل کنیم و پس از پایان جنگ استفاده از پوشش اکراد برای ما کمتر شده از نقطه نظر اخطار قبلی یعنی (پیش آگاهی) خیلی ضعیف هستیم.
تیمسار ریاست: بلی همانطور است. عراق از طرف ما نگرانی ندارد مدتها قبل درگیر مرزهای ایران بود الان آن درگیری برطرف شده او می تواند به راحتی علیه شما نیرو بفرستد. بخصوص از اینکه روابط خود را با سوریه حسنه کرده البته این به وضوح روشن است که برقراری روابط حسنه اخیر بین این دو کشور برای شما خیلی خطرناک خواهد بود. البته به طوری که گفتید در حال حاضر این یک نوع خطر بالقوه ای برای اسرائیل محسوب می شود. با وجود آنکه اتحاد سوریه و عراق خطری علیه شما است ولی احتمال حمله ی آن دو خیلی ضعیف است. (13)

مقامات ساواک و بالاتر از همه ی آنها، شخص محمدرضا پهلوی به عنوان شاه و بالاترین مرجع تصمیم گیری ایران، در مکانیسم اجرایی استراتژی صهیونیستی، به منزله ابزاری بود که اسرائیلی ها با ترفندها و توجیهات مختلف از آن بهره برداری می کردند. درخواست رئیس سرویس اطلاعاتی اسرائیل از رئیس ساواک، به منظور واسطه قرار دادن محمدرضا شاه در جلوگیری از فروش اورانیوم از سوی فرانسوی ها به عراق، خواندنی است:

مفتخراً به شرف عرض پیشگاه مبارک ملوکانه می رساند
ژنرال خوفی رئیس سرویس اسرائیل طی ملاقات روز پنجشنبه 35/4/24 [1355] با جان نثار اظهار داشت که فرانسه و عراق قراردادی به منظور تحویل راکتورهای اتمی از ناحیه فرانسه به عراق منعقد کرده اند. نوع و چگونگی این راکتورها طوری است که اورانیوم غنی شده را فرانسویها باید قبلاً تهیه کرده و در اختیار عراق بگذارند و همانطور که استحضار دارید از این نوع اورانیوم می توان به سادگی برای تولید سلاحهای هسته ای استفاده کرد.
رئیس سرویس اسرائیل استدعا کرد که ساواک ضمن تماس با سرویس فرانسه مخاطرات مربوط به این کار را به فرانسویها خاطر نشان سازد.
مراتب از شرف عرض پیشگاه مبارک ملوکانه می گذرد تا به هر نحو که اراده سنیه ملوکانه قرار گیرد عمل شود.
جان نصار - ارتشبد نصیری (14)

پی‌نوشت‌ها:

1. از اکتبر 1920 تا اواسط سال 1958، طی 38 سال، 58 کابینه در عراق تعویض شد. درباره ی اسامی وزیران، نخست وزیران و دولتمداران عراقی در این مقطع تاریخی، مراجعه شود به: ناصرالدین نشاشیبی، در خاورمیانه چه گذشت، ترجمه ی دکتر محمد حسین روحانی، انتشارات توس، چاپ سوم 1367، صص 397 تا 424.
2. هنری کسینجر پس از امضای قرارداد الجزایر، در 10 مارس 1975 طی نامه ای به محمدرضا پهلوی مراتب قدردانی خود را از این حرف شنوی شاه ایران به اطلاع او رساند. کسینجر در این نامه افزود: سیاست ما همچنان و مثل همیشه پشتیبانی از ایران به عنوان دوست نزدیک و وفادار و ثابت قدم ایالات متحده آمریکا می باشد. ن. ک: یادداشتهای عَلَم، نوشته اسدالله عَلَم، جلد چهارم، کتاب سرا، چاپ اول، 1380، ص 478.
3. خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، صص 554-557.
4. سند ساواک، نظریات رئیس ساواک درباره ی وضع سیاسی خاورمیانه، مورخ 1338/2/9.
5. سند ساواک، نظریه ی رئیس سرویس اطلاعاتی اسرائیل درباره ی وضع سیاسی خاورمیانه، مورخ 1339/2/9، طبقه بندی به کلی سرّی.
6. مخالفت آمریکا در این رابطه جنبه ی تاکتیکی داشت؛ زیرا آمریکایی ها در اصول و استراتژی با رژیم صهیونیستی برای تهاجم به مصر در سال 1956 مخالفتی نداشتند.
7. گزارش ساواک، مورخ 1338/2/9، ساعت 23، طبقه بندی به کلی سرّی.
8. گزارش ساواک، مورخ 1338/2/9، ساعت 24، طبقه بندی به کلی سرّی.
9. سند ساواک، مورخ 1346/11/22، شماره ی 19103 / [ناخوانا] 2، طبقه بندی به کلی سرّی.
10. سند ساواک، مورخ 1353/8/21، طبقه بندی سرّی.
11. ایگال آلون در سال 1918 در کَفَرتابور (مهاجرنشینی در الجلیل) در خانواده ای کشاورز از مهاجران یهود، متولد شد.
وی از اعضای مؤثر سازمان تروریستی پالماخ بود و در سال 1945 رهبر این سازمان شد. آلون از شاخص ترین رهبران نظامی در ارتش اسرائیل شد. او در سال 1948 فرمانده تیپ بود و در سال 1955 نماینده کِنِست شد. در سال 1960 در دولت بن گوریون وزیر کار بود. و بعدها مشاور ارشد نظامی لوی اشکول نخست وزیر شد. در سال 1968 معاون نخست وزیر و وزیر مهاجرت و جذب نیرو و در سال 1969 وزیر فرهنگ و آموزش بود. پس از جنگ 1973 در دولت اسحاق رابین به سمت وزیر امور خارجه منصوب شد. در سال 1980 در اوج رقابت با شیمون پرز برای به دست گیری رهبری حزب کارگر درگذشت.
وی مبتکر طرحی درباره ی تعیین تکلیف سرزمین های اشغالی کرانه غربی رود اردن از سوی حزب کارگر بود که به «طرح آلون» معروف است. (ن. ک: شریده).
12. سند ساواک، مورخ 1354/10/11، ملاقات دو جانبه ریاست ساواک (نصیری) با ایگال آلون وزیر امور خارجه اسرائیل.
13. سند ساواک، متن مذاکرات تیمسار ریاست ساواک با ژنرال خوفی [هوفی] رئیس سرویس اطلاعاتی اسرائیل، تهران، ششم آبان ماه 1357.
14. سند ساواک، نامه رئیس ساواک به محمدرضا پهلوی، تیر ماه 1355.

منبع مقاله:
تقی پور، محمدتقی؛ (1383)، استراتژی پیرامونی اسرائیل: اسرار عملیات مشترک موساد، ساواک، سرویس های اطلاعاتی ترکیه و اتیوپی در خاورمیانه و آفریقا، تهران: مؤسسه ی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ سوم.