ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون



 
فون براون در باره‌ی استاد و راهنمای خود گفته است: «لحظه‌ی هیجان انگیزی فرا رسیده است که در آن انسان برای نخستین بار به یکی از کرات آسمانی گام نهاد، و نقطه‌ی اوجی در تاریخ بشریت پدید آمده است، نقطه اوجی که بانی و موجد آن هرمان اوبرت است.»
در نامه‌ای که این شاگرد کوشای پروفسور اوبرت به مناسبت هفتادمین سال روز تولد او برایش نوشت اشاره کرد: «من خود را مدیون کوشش‌هایی می‌دانم که شما برای ساختن زندگی من به کار بردید. شما راهنمایی داهی برای من بودید که مرا به عنوان محصلی جوان در شناخت نظریه‌ها و مسائل مربوط به تکنیک موشک‌ها یاری نمودید و شوق رؤیاگونه‌ی مرا برای کشف فضای بی‌کران به سمتی سوق دادید که تحقق آن را برایم میسر سازد. کاملاً آگاهم که تا چه حد افکار انقلابی شما دنیا را به پیش رانده و در تحقق پروژه‌های علمی راکت‌های فضایی ما تا چه اندازه سهیم بوده است و تا چه حد در پیش‌رفت برنامه‌های فضایی آینده‌ی ما می‌تواند مؤثر باشد.»
با وجود این، به رغم چنین قدر شناسی بی چون و چرایی، نام هرمان اوبرت غالباً زیر سایه‌ی شاگردش قرار می‌گیرد. این امر هر چند تا زمانی که ورنر فون براون به عنوان شاگردی از مکتب اوبرت شناخته می‌شود اشکالی ایجاد نخواهد کرد، با این حال عظمت نام براون بیش از چهار دهه بر این مکتب سایه انداخته و بزرگی نام اوبرت را خدشه‌دار ساخته است.
گفته شده است که در سال 1925 میلادی، آگهی مربوط به کتاب اوبرت با نام «راکت‌ها به سوی فضای سیارات» در جراید درج شده بود که توجه ورنر سیزده ساله را به خود جلب کرد و او با پرداخت همه‌ی پولی که در جیب داشت کتاب را خرید و شروع به خواندن آن کرد. ولی فقط ده درصد از مطالب آن را فهمید. به معلم ریاضی خود مراجعه کرد و با عنوان کردن مسأله پرسید «برای فهم این کتاب چه کار باید بکنم». پاسخ معلم چیزی بود که انتظار می‌رفت: «اول، ریاضی را خوب یاد بگیر.» دو سال بعد، ورنر فون براون کتاب را تقریباً حفظ بود.
در سال 1927، ورنر فون براون که در این فاصله تجربه اندوخته و کمی پخته‌تر شده بود، تحت تأثیر کتاب اوبرت در نامه‌ای به او نوشت: «می‌دانم که شما به آینده‌ی راکت اعتقاد دارید. من هم به آن معتقدم. و از همین رو به خود اجازه دادم تا طرح تحقیقاتی کوچکی را که تهیه کرده‌ام برای شما بفرستم....» و هرمان اوبرت با مشاهده‌ی کار او، از مدیاش به وی پاسخ داد که: «جوان، فقط همین طور ادامه بده. اگر این علاقه هم‌چنان در تو باقی بماند، حتماً چیزی خواهی شد!»
در آغاز سال 1930، اوبرت در مؤسسه‌ی تکنیک شیمیایی زاینیکن دورف رایش آلمان به کار پرداخت، جایی که قرار بود در آن موشک‌های مخروطی را مورد آزمایش قرار دهد. در این محل به دانشجویانی که دوره‌های عملی خود را می‌گذراندند و برای کمک به او به آن جا آمده بودند معرفی شد. ورنر فون براون هم در میان همین دانشجویان بود. فون براون بعدها در خاطرات خود یادآور می‌شود که: «نخستین شغلی که در کنار اوبرت نصیب من شد این بود که در نمایشگاه موشک‌های بین سیاره‌ای که در وارن هاوس برلین ترتیب می‌یافت به او کمک کنم. می‌بایست روزی هشت ساعت سر پا می‌ایستادم و به زن‌های خانه‌داری که مراجعه می‌کردند مرتباً توضیح می‌دادم قیمت یک موشک بین سیاره‌ای هفت هزار مارک است و یک سال تمام برای ساخت آن وقت صرف می‌شود»! علاقه‌ی ورنر فون براون به موشک مخروطی شکلی جلب شد که یکی از مدل‌های موشک‌های اوبرت بود. و همین امر، بعدها موجب شد که موضوع طراحی و ساخت موشک‌ها شهرتی جهانی یابد.
«طرحی که اوبرت ارائه کرده بود بر مسیر آینده‌ی زندگی من اثر گذاشت و به من نشان داد که حل مسائل مالی اجرای یک طرح، به اندازه‌ی خود طرح اهمیت دارد.» به علاوه، فون براون چیز دیگری هم از اوبرت آموخت: توجه کردن به افکار عمومی! سفرهایی که اوبرت به منظور برگزاری سخنرانی و ترتیب کنفرانس‌های مختلف در کشورها و شهرهای زیادی انجام می‌داد، و حمایتی که از او به عنوان یک دانشمند مورد توجه و محبوب مردمی به عمل می‌آمد، در ادامه خود زمینه‌ی تشویق برای کسب موفقیت برای شاگردانش تلقی می‌شد. آن چه که در سال‌های دو دهه‌ی پنجاه و شصت، با ایراد سخنرانی‌های علمی براون انجام می‌گرفت، و فعالیت‌هایی که مورد تحسین و حمایت همگان واقع می‌شد، همه به موازات همان چیزی بود که در گذشته از سوی اوبرت انجام یافته بود. خود فون براون هم به تأیید این نکته پرداخته است: «بدون اشاعه‌ی دانشی که مورد حمایت مردم باشد، امروز در امریکا هیچ سفری به فضا انجام نمی‌گرفت.»
اوبرت در سال 1929 موتور راکت خود را تکمیل کرد و همان طور که گفته شد قصد آزمایش آن را داشت. فون براون خاطره‌ی این روز را چنین نقل می‌کند: «اکثر شب‌ها، از سر شوق تا دیر وقت او را یاری می‌کردم. به عنوان دستیار اوبرت، تمام کوشش ما این بود که ثابت کنیم که با تعبیه‌ی محفظه‌ی خاصی در موشک و مقدار معینی سوخت مایع، خیلی راحت می‌توان آن را به حرکت در آورد، و مهم‌تر از همه این بود که اوبرت بتواند نتیجه‌ای عملی در این باره به دست آورد و به وسیله‌ی آن، کارش رسماً تأیید گردد.»
و سی سال بعد، فون براون نوشت: «هرگز آزمایش‌های مکرری را که در طول تابستان 1930 انجام دادیم فراموش نمی‌کنم، آزمایش‌هایی که در آن، در محفظه‌ی سوخت موشک، بنزین و اکسیژن مایع به کمک یک میله‌ی بلند و یک فتیله مشتعل شد و موشک به حرکت در آمد. امروز هم هر گونه ناکامی در آزمایش‌هایمان ممکن است اتفاق بیافتد. ولی همین آزمایش‌های اولیه‌ی ناموفق، برای توفیق کوشش‌هایی که بعدها اوتو لیلینتهال، ویس کوپف، و یا برادران رایت در فضاپیمایی مدرن به دست آوردند نقش عمده‌ای داشت.» بعد، در 23 ژوئیه‌ی 1930 بود که اوبرت به موطن خود، در ژیبن یورگن بازگشت. فون براون این مراجعت را دقیقاً به خاطر دارد و می‌نویسد: «اوبرت به دلیل این که دیگر یک شاهی برایش باقی نمانده بود و قرار بود وسیله‌ی معاشش از همان محل حرفه‌ی معلمی‌اش تأمین شود، مجبور شد به زادگاه خود برگردد و همه‌ی طرح‌هایی را که آماده ساخته بود و موتور راکتی را که اکنون به طرز هوشمندانه‌ای تهیه شده بود و می‌توانست مورد استفاده قرار گیرد و هر چیز دیگری را که یک سال و نیم تمام وقت صرف طراحی و آماده سازی آن کرده بود برایمان باقی گذاشت و با خود همراه نبرد.»
این کار جز آن که نشانگر عظمت روحیه‌ی خلاق و مناعت طبع او باشد معنای دیگری نداشت – آیا می‌توان باور کرد که اوبرت ارزش آن چه را که یک‌ سره رها ساخته بود نمی‌دانست؟ و یا آن قدر بی‌توجه و بی‌خیال بود که چنین سهوی از او سر زده باشد؟ چنین چیزی ابداً قابل تصور نیست، زیرا نه تنها اوبرت، بلکه هر کس دیگری هم که جای او می‌بود به سادگی تمام می‌توانست به ارزش آن چه که انجام گرفته بود پی ببرد. موشک مخروطی ساخت وی تقریباً مورد تأیید رسمی قرار گرفته بود و هم‌چنین مالکیت اختراع سه نوع راکت دیگر که آن‌ها را نیز به ثبت رسانده بود از آنِ او محسوب می‌شد. ولی در مورد چیزهای دیگر چه می‌توان گفت؟ اگر قرار بود که اوبرت در موردشان بیاندیشد، عاقبت به این نتیجه می‌رسید که «این چیزها فقط زمانی دارای ارزش هستند که به درد پیش‌رفت کار تکمیل راکت‌ها بخورند»! و سرانجام نیز همین طور شد. واین زیبن بورگی که پیشاهنگ علوم فضایی جهان محسوب می‌شود در طول زندگی خود هرگز به امتیازات مادی و یا حتی به شهرت و افتخاری که می‌توانست به دست آورد نیاندیشید، و تنها چیزی که فکرش را مشغول می‌کرد این بود که ثابت کند که افکار و اندیشه‌هایش بر پایه‌ی واقعیات استوار است.
چندی نگذشت که راکت، آماده‌ی پرتاب گردید. فون براون تا سال 1932 عضو تیم محققان راکت، زیر نظر رودلف نیل کار می‌کرد و پس از آن با سِمَت ریاست تیم به کومرز دورف انتقال یافت. پس از انجام موفقیت‌آمیز پرتاب مدل‌های آزمایشی کوچک، به تکمیل و ساخت مدل‌های بزرگ‌تر روی آورده شد. راکت آگرگیت 4، نخستین راکتی بود که توانست از میان فضای متراکم عبور کند. فون براون اهمیت نقش مساعی اولیه‌ی اوبرت و تأثیر آن در این مرحله از توسعه‌ی کار را در یک جمله چنین نقل کرده است: «تاریخ فناوری پر از شواهدی است که نشان می‌دهد که انتقال و به کار گیری قواعد ساده‌ی فنی در ابعادی بزرگ‌تر و وسیع‌تر، الزاماً به بروز مشکلاتی اساسی منتهی نخواهد شد.»
در سال 1945، ورنر فون براون از طرف ارتش ایالات متحده دستگیر و از پنه موند همراه با صد و بیست و هشت نفر از نزدیک‌ترین همکارانش و یک صد موشک آماده‌ای که جمع آوری شده بود به امریکا فرستاده شد. اسناد سری فنی که فون براون در اختیار امریکایی‌ها قرار داده بود بعدها به امریکا فرستاده شد. امریکا به وسیله‌ی موشک‌هایی که ساخت آن‌ها زیر نظر فون براون تکمیل گردید موفق شد نخستین ماهواره‌ی خود را در مدار زمین قرار دهد، و نخستین فضا نوردان امریکایی را به فضا بفرستد. و سرانجام شاهکار ورنر فون براون، یعنی ساترن پنج، ساخته شد که سفینه‌ی ماه نشین آپولو را به هدف خود رساند. مکتبی که سنگ بنای اولیه‌ی آن را اوبرت پایه گذاری کرده بود می‌بایست اهمیتی استوار می‌یافت.
اوبرت از نظر کاری دو بار دیگر نیز با شاگرد خود برخورد داشت: در سال‌های بین 1941 تا 1943 در پنه موند، و در فاصله‌ی سال‌های 1955 تا 1958 در هانتس ویل. و هر دو بار، فون براون مقام ریاست بر استادش را داشت، بدین صورت که فون براون سِمَت مدیر فنی را عهده‌دار بود و اوبرت نقش مشاور علمی او را داشت. در پنه موند، فون براون به اجرای دو طرح بسیار مهمی که اوبرت در امریکا تهیه کرده بود اقدام کرد که یکی طرح موشک‌های بالستیک مرحله‌ای و دیگری طرح مطالعه‌ی اساسی در بهینه سازی تقسیم مراحل تراکم‌های چندگانه بود. در مورد همکاری با اوبرت در هانتس ویل، تا به حال بسیار کم نوشته شده است. پروفسور اوبرت دقیقاً چهار سال در مرکز امریکایی تحقیقات راکت کار کرده ولی در کارهای مربوط به تکمیل ساخت موشک‌ها مشارکت نداشته بود. در آن جا هم از طرف براون به انجام اموری گماشته می‌شد که حاصل کارها در آینده‌ای دور می‌توانست به کار آید. در حقیقت اوبرت مدتی طولانی در هانتس ویل به سر نبرد. علت نماندنش در هانتس ویل – بر خلاف آن چه که روزنامه‌ها نوشتند – دلیلی صرفاً شخصی بود: مدت اقامتش در امریکا آن قدر نبود که بتواند در آن جا خود را بازنشسته سازد، و به همین لحاظ، نمی‌خواست حقوق بازنشستگی خود را که در این فاصله در آلمان موافقت شده بود به خاطر دوران خدمت معلمی‌اش در زیبن بورگ به وی پرداخت شود از دست بدهد.
از سویی دیگر، این پیشگام پیر همیشه آرزو می‌کرد «پیش‌رفت و تکامل راکت‌ها، به دست درست کاران انجام شود»، و می‌خواست از این زمان به بعد وقت خود را صرف مطالعات فلسفی مورد علاقه‌اش سازد.
گاه این تصور پیش می‌آید که چرا فون براون زمانی چند عمداً اوبرت را از کارها دور ساخت. خود اوبرت هم تا مدتی طولانی دچار همین تصور شده بود و همین عقیده را داشت. ولی بعدها، این نظر ناچار به سود فون براون تغییر کرد. وقتی قضیه بر سرِ کاری آن چنان مهم و بزرگ بود فون براون همیشه و همه جا آن را برای خود می‌خواست و رقیبی برای خود نمی‌تراشید. با وجود این، فون براون از نظر اخلاقی کمک فراوانی به هرمان اوبرت کرد، و این که نگذاشت تا استاد و راهنمایش هرگز به دست فراموشی سپرده شود همان چیزی است که اوبرت بدون هیچ تردیدی باید آن را مرهون فون براون بداند. هر بار و در هر موقعیتی که این آلمانی تغییر ملیت یافته و امریکایی شده آثار پیش‌گامانه‌ و کارهای اساسی و بنیادین اوبرت را مورد استفاده قرار می‌داد هیچ گاه فراموش نمی‌کرد تا خود را دست پرورده‌ی او معرفی کند. از میان شواهد فراوان در این زمینه، ذکر دو نمونه کافی است تا میزان اخلاص او به استادش را ثابت کند: ورنر فون براون یکی از افتخارات خود را در این می‌دانست که استادش اوبرت در سال 1961 توانسته بود نشان صلیب افتخار آلمان را نصیب خود سازد. و نمونه‌ی دیگر این که بنا بر ابتکار و تلاش پی‌گیر فون براون، در سال 1963 جامعه‌ی دست اندر کاران تهیه و تولید موشک در آلمان به نام انجمن هرمان اوبرت شکل گرفت و به ثبت رسید. واقعاً جای تأسف است که ورنر فون براون به آن زودی درگذشت. او قرارداد نگارش کتاب تاریخ سفرهای فضایی را امضا کرده بود و اگر مجال نوشتن آن را می‌یافت مطمئناً از استاد و راهنمایش اسطوره‌ای جاودان می‌ساخت.
هرمان اوبرت در باره‌ی او چگونه می‌اندیشید؟ درست همان طور که انتظار می‌رفت او بهترین احترامات را برای استعدادهای شگرف فون براون در سازمان دهی و کوشش‌هایی که از ابتدا در تأسیس مدرسه‌ی مربوط به راکت در برلین به عمل آورده بود ابراز داشت. نوشته‌ای از اوبرت در دست است که چگونگی برخورد و احساس او را نسبت به فون براون نشان می‌دهد. اوبرت در مقاله‌ای که به مناسبت شصتمین زادروز شاگردش نوشت اشاره می‌کند که: «دکتر فون براون، نماینده و معرف تحولی در تکنولوژی است. او هم‌زمان، دانشمندی متبحر، مهندسی کارآمد، و مدیری تواناست. همانند رهبر ارکستری که گروه تک نوازهای مختلف را رهبری می‌کند و همگان را به سوی هدفی یگانه سوق می‌دهد او نیز همین خصوصیات را در رهبری همکاران گوناگون خود داراست و این قابلیت در پرتو نیرومند شخصیت او فراهم گشته که زبانزد خاص و عام است. به ندرت کسی مثل او می‌تواند پی ببرد که چگونه باید از ظرفیت هر کس سود جست. او با وجود همه‌ی موفقیت‌های کاری خود، در روابط شخصی و عادی زندگی‌اش نیز مردی قابل ستایش باقی مانده است».
اویگن زنگر موضوع جالبی را مطرح ساخت: «مسأله‌ی مشکلی است که بدانیم در سلسله مراتب کنونی، به منظور پیش‌رفت زندگی بشری محققان و سازمان دهندگان در چه رده‌ای قرار می‌گیرند. این طور استنباط می‌شود که در کنار استفاده از کلیه‌ی ابزارهایی که برای پیش‌رفت زندگی بشر به کار می‌رود، محققان، واضعان قوانین، اسلوب‌ها، و خط مشی‌هایی هستند که با تکمیل و نهایی ساختن نظرات کاشفان و محققان قبلی – که پیش از این در اولویت قرار داشته‌اند – یا تأثیر خود، محقق را به تلاش دائم برای پیش‌رفت بشریت وا می‌دارند، و این در حالی است که سازمانده، در محدوده‌ی کارگاه، کارخانه، و دستگاه صنعتی خود، بالاتر از دیگران و در اولویت قرار می‌گیرد.»
در ارتباط با موضوع فوق، ورنر فون براون عقیده‌ی دیگری ابراز داشته است و هنگامی که او و اوبرت در سال 1963 درجه‌ی دکترای افتخاری دانشگاه فنی برلین را دریافت نمودند، در مصاحبه‌ای تلویزیونی به همراه اوبرت، اظهار داشت: «ما به هم جوش خورده‌ایم. پروفسور اوبرت مبتکر خلاقی است که همیشه بیست سال جلوتر از ما حرکت می‌کرده است و همواره ما را به تفکر وا می‌داشته است.» فون براون همین نظر را در مقاله‌ای به صورتی روشن‌تر تشریح کرده است که: «بدون تردید پروفسور اوبرت اندیشه‌های بسیاری را مطرح نمود که از سطح عادی اندیشه‌های بشری فراتر می‌رفته و از همین رو نامفهوم تلقی می‌شده است. ولی آیا یک انسان عادی چگونه می‌توانسته است در مورد فضای لایتناهی به چنین اندیشه‌هایی دست یابد؟ در این مورد، معیارهای معمول فاقد کارایی لازم خود هستند. دست تقدیر، این رسالت را بر عهده‌ی پروفسور اوبرت گذاشت که در ابعادی وسیع، نقش کاتالیزور را در انتقال واکنش‌های فوق طبیعی داشته باشد، واکنش‌هایی که امروز نمی‌دانیم تا چه حد تأثیراتشان می‌بایست بر تاریخ بشر جلوه‌گر شود و گستره‌ی آن از زادگاه خاکی ما فراتر رود. و سزاوار است که ما امروز، با فروتنی، احترام، و شگفتی در برابر مردی بزرگ قرار گیریم که همه‌ی زندگی‌اش را وقف تنها یک اندیشه ساخته است – اندیشه‌ای که دنیا را تکان داد و او چند دهه قبل به آن دست یافته بود – و برای تحقق این اندیشه از هیچ ستیزی نهراسید و در کار، خستگی به خود راه نداد و کوشش او همواره با تبسم همراه بود».
مقاله‌های ورنر فون براون در باره‌ی پیش‌رفت در ساخت راکت‌های عظیم و طرح اندیشه‌هایش در مورد سفرهای فضایی موجب گردید تا زندگی نامه‌های متعددی در باره‌ی زندگی او منتشر گردد. اعطای بیست و پنج دکترای افتخاری، شصت و دو نشان علمی و جوایز متعدد و هم‌چنین عضویت رسمی و یا افتخاری فون براون در بیش از سی مجمع علمی جهان، او را به عنوان مشهورترین چهره‌ی جهان در طراحی و ساخت راکت‌ها مطرح ساخت. ورنر فون براون در جهان غرب، و سرگئی پ. کورولیوف در روسیه که به عنوان دو تن از شاخص‌ترین شخصیت‌های پیش‌گام نسل دوم فضانوردی عنوان شده‌اند، هر دو به یک اندازه افتخارِ دست‌یابی به موفقیت در این زمینه را نصیب خود ساخته‌اند. افسوس که مرگ، خیلی زود گریبان آنان را گرفت و قابل توجه این که مرگ هر دوی آن‌ها بر اثر ابتلا به سرطان کلیه بود. در گزارشِ قابل توجه نورمان مایلر در مورد نخستین فرود بر سطح کره‌ی ماه، نقش با اهمیتی که ورنر فون براون، بیش از بیست سال در صنایع موشکی امریکا و در زمینه‌ی فضانوردی ایفا کرده بود به نحو غیر قابل تردیدی توصیف شده است:
«فون براون خالق موشک‌های عظیم حامل! البته که می‌توان او را مردی افسانه‌ای پنداشت. اگر در کوچه و خیابان از مردم عادی سؤال شود که ناسا چیست لابد نخواهند دانست که ناسا دقیقاً چه چیزی است. ولی اگر به دنبال این پرسش گفته شود: بسیار خوب، آیا می‌دانید که گرداننده‌ی برنامه‌های فضایی چه کسی است، مردم عادی احتمالاً پاسخ نخواهند داد که گرداننده‌ی برنامه‌های فضایی جیمز ا. وب بوده که از 1961 تا 1968 دستگاه ناسا را اداره می‌کرده است. مردم عادی در مورد دکتر پاین وحتی در مورد دکتر جورج ا. مولر که برنامه‌ی سفینه‌ی سرنشین‌دار را تهیه کردند نیز چیزی نمی‌دانند. مردم فقط و فقط در مورد ورنر فون براون شنیده‌اند. در واقع عنوان رسمی او فقط مدیر مرکز سفاین فضایی جرج ث. مارشال در هانتس ویل آلاباما بوده است و او از نظر سلسله مراتب در مرتبه‌ای بالاتر از دبوس و یا گیلروث قرار نمی‌گیرد، در حالی که دکتر مولر و دکتر پاین در سلسله مراتب ناسا در مقامی بالاتر از وی قرار داشتند. ولی صرف نظر از این رتبه بندی سازمانی، برای توده‌ی مردم، مطبوعات، گروه‌های ارتشی، و برای کارگران و تکنسین‌های صنایع تأسیسات و تجهیزات فضایی، او به عنوان سازنده‌ی واقعی، رهبر معنوی، کاشف قدرت محرکه، فیلسوف پیشرو، و نابغه‌ای در امر فضانوردی امریکا شناخته می‌شود.»