نویسنده: زهرا ارشادی (1)




 

چکیده

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زمینه طرح مسائل و مباحث نوینی فراهم شد که پیش از آن، ضرورت و انگیزه‌ای برای پرداختن به آنها وجود نداشت، یکی از این مسائل اصلاح ساختارهای نظام مدیریتی با بهره‌مندی از قرآن و رهنمودهای ائمه اطهار (علیهم‌السلام) بود. مباحث زیادی در این مورد مطرح شده از جمله این مباحث، مبحث مدیریت از منظر قرآن، مدیریت اسلامی، اخلاق مدیریت و... که از جنبه‌های گوناگون مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. مقاله پیش رو پس از ذکر مقدمه به آسیب‌شناسی رفتار کارگزاران در حکومت یا همان سازمان از جنبه‌های عدم
تخصص، جهل و نادانی، تمایل به گروه‌گرایی، خیانت و... می‌پردازد و پس از نقل و بررسی این موضوعات از دیدگاه قرآن و عترت (علیهم‌السلام) سپس به شرایط مدیران برای پذیرش این مسئولیت و نقش عدالت در وظایف مدیریت پس از قبول مسئولیت خواهیم پرداخت.

واژگان کلیدی:

آسیب شناسی، کارگزار، سازمان، قرآن، عترت، عدالت.

مقدمه:

از آنجائی که صلاح و فساد هر جامعه به زمامداران آن باز می‌گردد، از این رو بر آن شدیم که با خوشه‌چینی از مکتب وحی و کلام معصومین (علیهم‌السلام) نظری هرچند کوتاه بر مقوله مدیریت و رهبری مبتنی بر ارزشهای پذیرفته شده در یک نظام ولایی بیفکنیم. مدیریت در فرهنگ فارسی به معنای گرداننده، اداره کننده (کسی که کاری را اداره می‌کند)، کارگردان و قوام دهنده است. (2) در فرهنگ اسلامی نیز مدیریت عبارت است از ایجاد هماهنگی در اجزای یک نظام و فراهم کردن زمینه رشد و تعالی انسان‌ها از طریق ارائه خدمت شایسته به آنها، مطابق قرآن برای سیر به سوی الله. همچنین در کلام علی (علیه‌السلام) آمده: «و مکان القیم بالامر مکان النظام من الخرز یجمعه و یضمه فان انقطع النظام تفرق و ذهب ثم لم یجتمع بحذا فیره ابدا» (3)، زمامدار در جامعه مانند رشته مهره‌هایی است که آنها راکنار هم گرد آورده و به هم پیوند می‌دهد. اگر رشته بگسلد، مهره‌ها از هم جدا شده، پراکنده می‌شوند؛ و مادام که این رشته‌ها نباشد، هیچ گاه گرد هم نیایند. بحث مدیریت، در قرآن و سنت ریشه دارد؛ چرا که در قرآن آمده: «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ» (4) خدا اول مدیر و مدبر نظام احسن هستی است و اگر لحظه‌ای عنایت و لطف باریتعالی از مجموعه عالم برداشته شود، جهان کن فیکون خواهد شد و اقتضای مدیریت و تدبر ذات اقدس حق این است که بر بشر منت گذارده و رسولان خود را با ادله و براهین، برای تحقق حاکمیت الهی، مبعوث به رسالتشان کند تا اقامه قسط نمایند: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ». (5) با عنایت به اینکه اسلام آیین همه پیامبران است (ان الدین عندالله الاسلام) مدیریت انبیای الهی عموماً بر اساس شیوه مدیریت اسلامی بود و علت اصلی اینکه آنها کمتر موفق به تشکیل حکومت و یا تداوم آن شدند شیوه مدیریتشان بود، که آنها حکومت را برای حق می‌خواستند و دیگران برای حکومت. به عبارت دیگر، تحقق و تداوم حکومت بر مبنای شیوه انبای الهی، ارتباط مستقیم با زمینه‌های حق طلبی در مردم دارد. بر این اساس این مقاله ابتدا مختصری به آسیب‌شناسی رفتار کارگزاران و داشتن شرایط مهم مدیران برای بدست آوردن این مسئولیت و بکار بردن عدالت در این وظیفه خطیر از دیدگاه قرآن و عترت (علیهم‌السلام) می‌پردازد.
عدم تخصص و تجربه کارگزاران: استفاده از متخصصین و افراد مجری و با تجربه در هر کاری، هر پست مقامی امری همسو با عقل و همیشه مورد سفارش ائمه نیز قرار گرفته است بطوری که امام علی (ع) در نامه‌ای به مالک سفارش می‌کند تا در انتخاب کارگزاران خود، از متخصصین و افراد
با تجربه استفاده نماید: نظری فی امور عمالک... و توخ منهم اهل التجربه واله حیاء. در کارهای کارگزارانت اندیشه کن... و افراد با تجربه و با حیاء را از میان آنان برگزین. همچنین در اکثر متون اسلامی تخصص همراه تعهد به عنوان یک ارزش بیان شده و در قرآن چنین بیان شده «قَالَ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ‌ » (6) آنگاه که حضرت سلیمان از اطرافیان خود پرسید: چه کسی می‌تواند تخت فرمانروایی یمن را قبل از آمدن خودش بیاورد. «قَالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ‌ » (7) یکی از حضار مجلس گفت (عفریتی از جنّ گفت): من آن را قبل از آنکه از مکانت بپا خیزی، برایت مهیا می‌سازم، که بر این کار توانا و امینم. در داستان موسی و دختران شعیب (ع) نیز به ارزش تخصص و تعهد اشاره شد. موسی (ع) پس از کمک به دختران حضرت شعیب (ع) مورد دعوت آن حضرت قرار می‌گیرد و طبق نقل قول قرآن کریم، «قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ‌ » (8) دختر شعیب به پدرش می‌گوید ای پدر او را برای خدمت اجیر کن که همانا بهترین کارگزار و خدمت‌گزار انسان توانمند و متعهد و امین است. این آیه اشاره بر این نکته دارد که تخصص به تنهایی کافی نیست بلکه امانت و تعهد نیز از مشروط لازم برای کارگزاران اصلح می‌باشد.

جهل و نادانی:

جهل و نادانی کارگزاران در قرآن چنین آمده است، «قُلْ أَ فَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجَاهِلُونَ‌ » (9) ای پیامبر بگو: آیا شما نادانان دستور می‌دهید من (که پیامبر خدا هستم) غیر از خدا بپرستم؟ «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ‌ » (10). عف را پیشه خود ساز! امر بمعروف کن و از نادانان کناره‌گیری نما. «وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً » (11). بار امانت را انسان بدوش گرفت، زیرا او ستمگر و نادان است. رسول گرامی (ص) فرمود: فقری بدتر از جهل و مالی مفیدتر از عقل و عبادتی بهتر از فکر نیست. امام علی علیه‌السلام جاهل را همیشه در تندروان ویا سست عنصران می‌بینی. برای مثال: ابوموسی اشعری به علت نداشتن شعور و استقلال سیاسی عمروعاص او را فریب داد. در روایات ائمه اطهار (ع) برخورداری کارگزاران از شعور و آگاهی سیاسی به عنوان یکی از شرایط مهم و نگهدارنده عمود حکومت یاد شده، تا آنجا که علی بن ابی طالب (ع) آن را باعث آگاهی جامعه و استمرار ریاست دانسته است حسن السیاسه، قوام الوعیه: سیاست نیکو، استمراری جامعه را در پی دارد. (12)
تمایل به گروه‌گرایی کارگزاران: در زمان امام حسن مجتبی علیه‌السلام جامعه عراق یک جامعه متحد و منسجمی نبود، بلکه از قشرها و گروهای مختلف
و متضادی تشکیل شده و هیچ گونه هماهنگی و تناسبی با یکدیگر نداشند. پیروان و حامیان حزب خطرناک بنی‌امیه، خوارج، مسلمانان غیر عرب که از نقاط دیگر در عراق گردآمده بودند و بالاخره گروهی که عقیده ثابتی نداشتند و در ترجیح یکی از طرفین دیگر بر سر دو راهی بودند. این گروه‌گرایی‌ها، اختلاف عقاید و تشنج و پراکندگی طبیعتاً در صفوف کارگزاران و سپاه امام حسن علیه‌السلام نیز رخنه کرد و سپاه آن حضرت را به صورت ارتشی نامنظم و ناهماهنگ با ترکیبی ناجور در آورده بود، در نتیجه با این گروه‌گرایی‌ها، چند دستگی در برابر دشمن خارجی به هیچ وجه نمی‌شد روی چنین ارتشی حساب باز کرد و اعتماد کرد، زیرا مردم عراق مردمی متلون و بی وفا و غیر قابل اعتماد بودند که هر روز زیر پرچمی گرد می‌آمدند. همواره تابع وضع موجود و قدرت روز بودند و در مثل است که نان را به نرخ روز می‌خورند، در مورد گروه‌گرایی‌ در قرآن چنین آمده است، «إِذْ قَالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ‌ » (13) برادران یوسف گفتند: یوسف و برادرش بنیامین نزد پدرمان از ما محبوب‌ترند در حالی که ما گروهی نیرومند هستیم. تبعیض با تفاوت یکسان نیست. گروه‌گرایی، اگر بدون رهبری صحیح باشد و جهت‌گیری منفی و مخرب پیدا کند باید شدیداً کنترل شود، زیرا عوامل سقوط را سریع‌تر فراهم می‌کند. (14)
خیانت کارگزار: «إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْخَائِنِینَ‌ » (15) بی شک خدا خیانتکاران را دوست ندارد، «وَ أَنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِی کَیْدَ الْخَائِنِینَ‌ » (16) خدا حیله و نقشه خیانتکاران را به ثمر نمی‌‌‌رساند، «وَ لاَ تُجَادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتَانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ مَنْ کَانَ خَوَّاناً أَثِیماً » (17) «از کسانیکه به خودشان خیانت می‌کنند دفاع ممکن خیانت کردن به دیگران خیانت به رزق خود انسان است خدا هیچ خیانتکار و گناهکاری را دوست ندارد. » برای توضیح بیشتر به نکات مهم از تاریخ اشاره می‌نماییم. وجود فرمانده خائن در سپاه امام حسن علیه‌السلام، امام پس از ترک کردن کوفه به قصد جنگ با معاویه عبیدا... بن عباس را با دوازده هزار نفر، به عنوان سردار لشگر منصوب کرد و (قیس بن سعد) و (سعید بن قیس) را که هر دو از جان برکفان آن حضرت بودند به عنوان مشاور و جانشین آن تعیین نمود، تا اگر حادثه‌ای برای هر یک افتاد دیگری مسئولیت سپاه را بر عهده گیرد. (عبیدا... ) لشگر تحت فرماندهی خود را حرکت داد و در محلی به نام (مسکن) با سپاه معاویه روبرو شد و در همانجا سپاه خود را مستقر کرد و اردو زد. طولی نپایید که به امام حسین علیه‌السلام خبر دادند که عبیدا... با دریافت یک میلیون درهم رشوه از معاویه شبانه به همراه هشت هزار نفر به سپاه معاویه پیوسته است، خیانت این فرمانده خائن، در آن شرایط حساس و بحرانی روحیه سپاه را تضعیف و در تزلزل موقعیت نظامی امام علیه‌السلام تا چه حد تأثیر داشته است، ولی با درایت «قیس بن سعد» که مردی شجاع و دلیر و وفادار به خاندان ولایت بود، طبق فرمایشات امام فرمانده‌ای لشگر را به عهده گرفت و طی سخنان مهیجی تلاش کرد روحیه سربازان را تقویت کند، معاویه تلاش کرد امیر دلیر را نیز با پول بخرد ولی قیس زیر بار نرفت و فریب نخورد و همچنان در برابر دشمنان ایستادگی کرد (18). با عنایت به مطالب ذکر شده در این خصوص سخنی از ائمه اطهار (علیهم‌السلام) اشاره می‌کنیم، قال الرسول (ص): من فان مسلماً فلیس منا و لسنا منه فی الدنیا والآخره، رسول گرامی (ص) فرمود: کسی که به مسلمانی خیانت کند از دسته شیعیان ما نیست و در دنیا و آخرت از گروه ما نیست، قال الصادق علیه‌السلام: المؤمن اخوا المؤمن عینه و دلیله لا یخونه و لا یظلمه و لا یغشه و لا یعده عده فیخلفه، امام صادق علیه‌السلام: مؤمن برادر مؤمن است، دیده‌بان و راهنمای اوست، به او خیانت نمی‌کند، ظلم روا نمی‌دارد. خدعه و نیرنگ به او ندارد وقتی به او وعده دهد خلاف آن را ادا نمی‌کند.

تهمت:

تهمت در قرآن چنین بیان شده است، «وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَاناً وَ إِثْماً مُبِیناً » (19) کسیکه خطائی بکند، یا گناه انجام دهد
سپس آن را به کسی نسبت دهد که بیگناه است، بهتان بزرگی متحمل گردیده است. همچنین آمده است، «وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَاناً وَ إِثْماً مُبِیناً ». (20)
کسانیکه مرد و زن مؤمن را بدون جهت آزار می‌‌رسانند، بهتان و گناه بزرگی انجام داده‌اند. قال رسول‌ا... (ص): من بهت مؤمنا او مؤمنه اقیم فی طینه خیال او یخرج مما قال. رسول خدا (ص) فرمود: کسیکه به مرد یا زن مؤمنی بهتان بزند در «گل خبال» (منطقه‌ای که از شدت عذاب فکر از کار باز می‌ماند) زندانی می‌گردد تا گناهش بخشیده شود. قال علی علیه‌السلام: من وقف نفسه موقف التهمه فلا یلو من اساء به الظن امام علی علیه‌السلام فرمود:
کسیکه خود را در موضع اتهام قرار دهد، به کسی که به او گمان بد برد، بدبین نگردد.
عدم تعهد و وفای به عهد: در قرآن آمده «وَ مَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً » (21). کسی که به پیمان و عهد خود وفا کند بزودی پاداشی بزرگ به او عنایت خواهیم کرد. «وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدْتُمْ ... » (22) آنگاه که پیمان بستید به پیمان با خدا وفادار باشید. «إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمَانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ ... » (23) کسانیکه که پیمان به خدا و ایمان خود را به مبلغی
ناچیز می فروشند، در قیامت بهره‌‌ای ندارند. «قَد أفلَحَ المُؤمِنُونَ» (24)، «وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُونَ‌ » (25) مؤمنان رستگارند آنانکه نسبت به امانت‌ها و پیمانهای خود دقت میکنند و وظیفه خود را نسبت به آنها انجام میدهند. با تفکر در آیات قرآن کریم لازم است برای روشن شدن مطلب اشاره‌ای به نحوه اعزام سفیر از جانب سیدالشهداء علیه‌السلام به شهر کوفه و پیامدهای آن در رابطه با تعهد و وفای به عهد داشته باشیم. آنجا که سران شیعیان کوفه نامه‌هایی به حضور امام حسین علیه‌السلام نوشتند و از او دعوت کردند به عراق برود و رهبری آنان را در دست گیرد. اولین نامه در دهم ماه رمضان سال 60 هجری بدست امام حسین علیه‌السلام رسید. ارسال‌ نامه‌ها از طرف شخصیت‌ها و گروههای متعدد کوفی همچنان ادامه یافت تا جایی که در یک روز ششصد نامه به دست امام رسید و مجموع نامه‌هایی که به تدریج رسید بالغ بر دوازده هزار نامه گردید، امام پسر عمو، کارگزار و سفیر خود، (مسلم بن عقیل) را به نمایندگی خود به کوفه اعزام نمود تا اوضاع را بررسی نماید (به دیاری که مردمانش در پیمان‌شکنی زبانزد تاریخ هستند) کوفیان دیروز دریافت می‌کردند و امروز تیغ بر روی مهمان می‌کشیدند، در تاریکی همانند خفاشان خون‌آشام می‌مانند و آنگاه که نقاب برداشتند سفیر و کارگزار سیدالشهدا که آخرین لحظه در رکاب
آقایش شمشیر زد، در بالای دارالعماره سر از بدنش جدا کردند و پیکر پاکش را از بالای دارالعماره به پایین انداختند. با بررسی قیام امام حسین علیه‌السلام دو بخش مهم به چشم می‌خورد، زیرا انقلاب امام حسین علیه‌السلام تا عصر عاشورا بخش اول یعنی بخش خون و شهادت و ایثار خون بود و رهبر و پرچمدار آن نیز خود حسین بن علی علیه‌السلام بود. در حالی که بخش دوم آن از عصر عاشورا آغاز گردید و پرچمدار آن امام سجاد علیه‌السلام و زینب کبری علیه‌السلام بودند که پیام انقلاب و شهادت سرخ آن حضرت و یارانش را با سخنان آتشین خود به اطلاع افکار عمومی رساندند و طبل رسوایی حکومت پلید اموری را به صدا درآوردند (26). همچنین وفای به عهد از منظر ائمه معصومین (علیهم‌السلام) چنین بیان شده است، قال رسول‌الله (ص) من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر فلیف اذا وعد. رسول خدا (ص) فرمود: کسی که به خدا و روز قیامت ایمان آورده باید وقتی وعده دارد وفا کند. قال السّجاد علیه‌السلام: اخبرنی بجمیع شرایع الدین: قال قول الحقّ و الحکم بالعدل و الوفاء بالعهد از امام سجاد علیه‌السلام خواستند جمیع مقررات دین را بیان دارد. حضرت فرمود: حرف حق گفتن عادلانه حکم کردن و به عهد وفا کردن.

حیله مکر:

«إِنَّ الْمُنَافِقِینَ یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خَادِعُهُمْ » (27). منافقین به خدا نیرنگ می‌زنند، خدا هم به آنان حیله می‌زند «أَ فَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئَاتِ أَنْ یَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَشْعُرُونَ‌ » (28). کسانیکه در کارهای بد حیله می‌زنند عذابی دردناک خواهند داشت. قال رسول‌الله (ص) لیس منّا من ماکر مسلماً. رسول خدا (ص) فرمود: کسی که به مسلمانی مکر بزند از ما نیست. قال علی علیه‌السلام المکر و الخدیعه فی النّار. امام علی علیه‌السلام فرمود: مکر و خدعه کننده در آتش جهنم خواهد بود.
اختلاف میان کارگزاران بزرگترین آفت است: در آیات و احادیث ائمه معصومین نسبت به اتحاد و همبستگی توجه خاصی شده است چرا که قرآن مجید اختلاف را یکی از عوامل ذلت مسلمانان شمرده و آن را باعث از هم پاشیدگی مسلمین می‌داند «وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لاَ تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ‌ » (29). از خداوند و پیامبرش اطاعت کنید و اختلاف نکنید تا اینکه متفرق شوید و احترام شما از بین برود و صبر را پیشه کنید که به یقین خداوند با صابرین است. و نیز در مقابل اختلاف، وحدت به عنوان عامل عزت و بزرگی بیان شده است. و همانطور که رسول خدا (ص) فرمود: «امتی امتی اذا اختلف الناس بعدی و صاروا فرقهً فرقهً فاجتهدوا فی طلب دین الحق حتی تکونوا معل اهل الحقّ: امتم امتم»، زمانی که پس از من، مردم اختلاف کردند و گروه گروه شدند، پس بکوشید در به دست آوردن را حق تا از اهل حقّ بشمار آیید.
حسد ورزی: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ‌ *... وَ مِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ » (30) ای محمد (ص) بگو به خدای شکافنده صبح پناه می‌برم از شر مخلوق و شر حسود آنگاه که حسادت می‌ورزد. «قال رسول الله (ص) الحسد یأکل الحسنات کما تأکل النّار الحطب» رسول خدا علیه‌السلام فرمود: همانطورکه آتش هیزم را می‌خورد حسد نیز اعمال نیک را می‌خورد. قال رسول‌الله: الحسود لا یسود: رسول خدا (ص) فرمود: حسود به مقام ریاست به بهره‌ای نائل نمی‌گردد. قال علی علیه‌السلام: صحه الجسد من قلّه الحسد. امام علی علیه‌السلام: سلامتی بدن از کم حسادت ورزیدن است. قال الباقر علیه‌السلام لیس من اخلاق المؤمن الملق و الحسد الّا فی طلب العلم. امام باقر علیه‌السلام فرمود: در صفات مؤمن چاپلوسی و حسادت نیست، مگر اینکه در راه کسب علم مفید باشد.
عدم وفاداری (به اسلام و ولایت فقیه) کارگزاران: از نشانه‌های نفاق که در قرآن به آن اشاره شده است: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَ الْمُنَافِقَاتِ وَ الْکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُقِیمٌ‌ » (31) خدا به منافقان مرد و زن و کافران آتش جهنم را وعده داده است. «بَشِّرِ الْمُنَافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَاباً أَلِیماً » (32). به منافقان بشارت بده که عذابی دردناک در انتظار آن‌هاست. «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ » (33). ای پیامبر (ص) با
کافران و منافقین مبارزه کن و بر آن‌ها سخت بگیر. «وَ إِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَ إِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِءُونَ‌ » (34). آنگاه که با مؤمنین مواجه می‌شوند گویند ما با شما هستیم ولی زمانیکه با شیطانهایشان (منافقین) برخورد دارند گویند ما با شما هستیم و مؤمنین را مسخره می‌کنند. حجیت ولایت فقیه امری نشأت گرفته از روایات ائمه معصومین (علیهم‌السلام) در مورد اطاعت و تبعیت از فقیه جامع الشرایط نیز می‌باشد: امام صادق علیه‌السلام در این رابطه می‌فرماید: (در مواقع سردرگمی) به روایان حدیث ما و آنان که در حلال و حرام احکام ما نظر می‌کنند و احکام ما را می‌شناسند، مراجعه کنید و به حکم آنان راضی باشید من آنان را بر شما حاکم و ولی قرار دادم، پس اگر چنین ولی امری حکم داد و از او قبول نشد، حکم خدارا سبک شمرده و ما را رد کرده است و کسی که با مخالفت کند با خدا مخالفت نموده است و در مرز شرک با خدا قرار گرفته است. و همچنین امام صر علیه‌السلام فقیه جامع‌الشرایط ره به عنوان ولی و حجت از طرف خود معرفی نموده: امّا الحوادث الواقعه فارجعوا رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم و أنا حجه‌الله علیهم اما در حوادثی که رخ می‌دهد، باید به روایان و آشنایان حدیث ما مراجعه کنید چرا که آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنانم قال رسول الله (ص): «انّی لا اخاف علی امّتی مؤمناً مشرکاً امّا المؤمن فیمنعه الله بایمانه و امّا المشرکت فیخزنیه الله بشرکه و لکنی اخاف علیکم کلّ منافق عالم
اللّسان یقول ما تعرفون و یفعل ما تنکرون». رسول خدا (ص) فرمود: من برای امت خود نه از مؤمن می‌ترسم و نه از مشرک زیرا مؤمن بر اثر ایمانی که دارد کاری به کار برادر دینی خود ندارد مشرک را هم خدا بخاطر شرکش سرنگون می‌سازد. من برای شما فقط از منافق‌ها می‌ترسم. منافقی که آگاه است. با زبان مطالبی را می‌گوید که شما می‌دانید و عمل می‌کند آنچه را شما منکر آن هستید. قال رسول الله (ص): من کان له و جهان فی الدّنیا کان له لسانان من نار یوم القیامه. رسول خدا (ص) فرمود: کسی که در دنیا دو چهره باشد روز قیامت دو زبان از آتش خواهد داشت. قال رسول الله (ص): المنافق ثلاث علامات: اذا حدث و اذا وعد خلف و اذا ائتمن خان. رسول خدا (ص) فرمود: منافق سه علامت دارد: وقتی حرف می‌زند دروغ می‌گوید، وقتی وعده داد تخلف می‌کند و آنگاه که امانتی پیش او قرار گرفت خیانت می‌کند. قال علی علیه‌السلام: ان المنافقین کانوا یذکرون الله علانیه و لا یذکرونه فی السرّ. امام علی علیه‌السلام فرمود: منافقین با خدا در حضور مردم حرف می‌زنند اما در پنهانی بیادش نیستند. قال الحسین علیه‌السلام، ایّاک و ما نعتذر منه فانّ المؤمن لا یسیء ئ لا یعتذر و المنافق کلّ یوم یسی و یعتذر. امام حسین علیه‌السلام فرمود: از کاری که بعد از آن عذرخواهی کنی بپرهیز. زیرا مؤمن نه اشتباه می‌کند و نه عذرخواهی می‌کند. منافق هر روز کار بد می‌کند و عذر می‌خواهد.
قضاوت و رشوه: «وَ لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ وَ تُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقاً مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ‌ » (35). اموال خودتان را از طریق حرام و حلال بدست نیاورید و آن را در راه رشوه دادن صرف نکنید تا مقداری از اموال مردم را با علم از طریق گناه نخورید. در نظام اسلامی نه تنها رشوه گرفتن از بزرگترین گناهان است بلکه بر اساس بعضی از روایات در سر حد کفر و شرک است. امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: امّا الزبمانی الحکم فهو الکفر بالله در اسلام حتی قبول هدیه برای قاضی ممنوع است (البته هدایایی که به خاطر مقام قاضی و کار او خواه قبل از قضاوت خواه قبل از قضاوت داده می‌شود) داستان اشعث بن قیس، و هدیه‌ای که شبانه از حلوای مخصوص بر در خانه علی علیه‌السلام آورد معروف است. هنگامی که حضرت از او سؤال کرد این چیست؟ عرض کرد: هدیه‌ای است خدمت شما آورده‌ام! امام سخت عصبانی شد و بر سر او فریاد کرد: هبلتک الهبول اعن دین الله اتیتنی یتخذ عنی؟!... مادران فرزند مرده بر تو گریه کنند، آیا از این طریق در آیین خداوارد شدی که مرا بفریبی؟! (نام هدیه بر این حلوا گذاشته‌ای و نیّت واقعی تو رشوه است). قال رسول الله (ص): لعن الله الرّاشی و المرتشی و الماشی بینهما. رسول خدا (ص) فرمود: خدا لعنت کند رشوه دهنده. رشوهگیرنده و دلال آن را. قال النبی (ص): ایّکم و الرّشوه فانّها محض الکفر و لایشمّ صاحب الرّشوه ریح الجنه. پیامبر گرامی (ص) فرمود: از رشوه پرهیز کنید که مغز کفر است. کسی که در رشوه وارد گردد بوی بهشت را نمی‌شنود. قال علی علیه‌السلام: و لا تشی فی
الحکم فیذهب بالحقّوق... امام علی علیه‌السلام فرمود: کسی که می خواهد بر مسلمانان حکومت کند، نباید رشوه‌گیر باشد که حقوق مردم را زیر پا بگذارد. مدیران نظام اسلامی باید بدانند که بیساری از هدایای افراد، ممکن است به خاطر بهره‌گیری و سوء‌استفاده در شرایط دیگر باشد (36).
خشنودی خدا یا خشنودی خلق: «أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ کَمَنْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ » (37).
آیا کسی که خشنودی خدا را می‌جوید مانند کسی است که دنبال غضب خدا می‌رود! «ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَ کَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ‌ » (38) (روز قیامت از ناراحتی بر سر و صورت می‌زنند) زیرا اینان دنبال کارهائی رفتند که خدا را عصبانی می‌کردند و از بدست آوردن خشنودی خدا ناراحت بودند. قال الرسول (ص): «من طلب رضا النّاس یسخط الله حامده من النّاس ذاماً». رسول خدا (ص) فرمود: کسی که خوشحالی مردم را با نافرمانی خدا بدست آورد خدا ستایشگران مردم را بدگوی او قرار دهد. قال الرسول (ص): «من ارضی سلطاناً یسخط الله خرج من دین‌الله». رسول گرامی اسلام فرمود کسی که نیرومندی را از طریق خدا خوشحال گرداند از دین خدا بیرون رفته است. قال الباقر علیه‌السلام: «من طلب مرضاه النّاس بما بسخط الله کام حامده من الناس ذاماً». امام باقر علیه‌السلام فرمود: کسی که خشنودی مردم را از طریق عصبانی کردن خدا بدست آورد خداوند متعال ستایشگران مردم را بدگوی او قرار دهد. حرف
راست و محکم بشنوید، حفظ کنید و بگویید: «فلیتعقوا الله و لیقولوا قولاً سدیداً... » باید تقوی را پیشه خود سازید و حرف محکم و صحیح بگوئید. «و من احسن قولا مّمن دعا الی الله و عمل صالحاً... » چه کسی از آنکسی، که بسوی خدا دعوت می‌کند و کار خوب انجام بدهد سخنش بهتر است.

کبر و خودخواهی:

«و لا تمش فی الارض مرحاً ان ا... لا یحب مختال فخور» از روی فخر و مباهات روی زمین راه مرو که خدا خودخواهان فخر فروش را دوست ندارد. «ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین». کسانیکه از عبادت من سرپیچی کنند با خفت وخواری بزودی به جهنم ریخته می‌شوند. رسول گرامی (ص) فرمود: ستمگر، بخیل و منحرف وارد بهشت نمی‌گردد. امام باقر (ع) فرمود: خودخواهی شایسته خداست (زیرا همه چیز اوست) و خودخواه با لباس خدا مخالفت می‌کند و آن را مطاله می‌کند.
بی حالی کارگزاران: «وَ لاَ یَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَ هُمْ کُسَالَى وَ لاَ یُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ کَارِهُونَ‌ » (39) منافقین نماز خود را از روی میل و رغبت انجام نمی‌دهند و در راه خدا از روی بی میلی انفاق نمی‌نمایند. «وَ إِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلاَةِ قَامُوا کُسَالَى یُرَاءُونَ النَّاسَ وَ لاَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلِیلاً » (40) منافقین وقتی به نماز می‌ایستند کسل هستند. «قال الرسول (ص) للکسل ثلاث علامات، یتوانی حتی یفرط حتی یضیع و یصیع حتی یاثم». رسول گرامی (ص) فرمود: مردم بیحال سه علامت دارند: در کار سستی می‌کنند تا
فرصت از دست می‌رود، آنقدر فرصت را از دست می‌دهند که تکلیف را خراب می‌کنند و آنقدر تکلیف را بهم می‌زنند که به گناه و عصیان در برابر خدای مهربان قرار می‌گیرند. قال‌ الباقر علیه‌السلام ایاک و الکسل و الفجر فانهما مفتاح کل شر امام باقر علیه‌السلام فرمود: از بی حالی اظهار ناراحتی پرهیز کن، زیرا هر دو کلید تمام بدی‌ها هستند.
اذیت و آزار کارگزاران: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذَى » (41). کسانی که ایمان آورده‌اید صدقات خود را با منت گذاشتن و اذیت کردن باطل نسازید. «قال رسول‌ا... (ص) من اذی مؤمناً فقد اذانی و من فقد اذی‌ا. . فعلیه لعنه‌ا... و الملائکه و لناس اجمعین» رسول خدا (ص) فرمود: کسی که مؤمنی را آزار دهد مرا آزار داده و کسی که مرا اذیت کند لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم بر چنین فردی باد. «قال الرضا علیه‌السلام افضل ما توضل به الرهم کف الاذی عنها» امام رضا علیه‌السلام فرمود: بهترین راه صله رحم این است که از شکنجه دادن به وی صرف نظر گردد.
ظلم و کارگزاران: رییس نباید ظالم باشد؛ چرا که «... لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ‌ » (42)
ظلم در این جا همان عصیان است که طبق آیه شریفه مانع ریاست و امامت است. (آنهم در یک سازمان دینی). چگونه می‌توان از غیر عادل اطاعت کرد در حالی که قرآن می‌فرماید: «وَ لاَ تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ‌ ،الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لاَ یُصْلِحُونَ‌» (43) و فرمان افراط‌گران را پیروی نکنید. امیرمؤمنان می‌فرماید: «بدان که بهترین بندگان خدا پیشوای عادل است که هم خود هدایت شده و هم مردمان را هدایت کند. پس سنتی را که معلوم است بر پا کند و بدعتی را که مجهول است نابود کند. » «و نقول للذین ظلموا ذوقط عذاب النار التی کنتم بها تکذبون» روز قیامت به آنانکه ظلم کرده‌اند می‌گوئیم عذاب خدائی را که قبول نداشتید بچشید. «فیوئذ لا ینفع الذین ظلموا معذرتهم و لا هم یستعتبون» در روز قیامت عذرخواهی نمودن از ستمگران پذیرفته نیست و درخواست دفع شکنجه از آنان قبول نمی‌شود. و من یتعد حدود ا... فقد ظلم نفسه کسیکه از حدود خدا تجاوز کند بخودش ظلم کرده است. «و الذین هاجروا فی ا... من بعد ما ظلموا لنبوننهم فی الدنیا حسنه» کسانی که در راه خدا پس از اینکه مظلوم واقع شده‌اند مهاجرت کنند، آنان را غرق در آسایش خواهیم کرد. «قال رسول ا... (ص) اذا مدح الفاجر هتر العرض و غضب الرب» رسول خدا (ص) فرمود: «وقتی ستمگر و گناهکار ستایش شود عرش خدا می‌لرزد و خدا عصبانی می‌گردد. «قال رسول ا... (ص) ان اعجل الشر عقوبه البغی» رسول خدا (ص) فرمود: سریعترین کیفرها کیفر ظالم است. «قال علی علیه‌السلام یوم المظلوم علی الظالم اشد من یوم الظالم علی المظلوم» امام علی علیه‌السلام فرمود: کسی روز مظلوم به ستمگر سخت‌تر از روز قدرت ظالم بر مظلوم است. و از شرایط مهم توفیق در این وظیفه خطیر می‌توان موارد زیر را برشمرد:
رعایت عدالت، در تعریف عدالت گفته‌اند بخش کردن چیزی است. به طور یکسان و یا برابر داشتن همه را در یک چیز و با موازنه و برابری میان همه خواه در امری مادی و خواه معنوی و از نمونه دوم است آنچه از رسول (ص) روایت شده است «بالعدل قامت السموات و الأرض» یعنی همه اجزای جهان با موازنه نهاده شده است چنانکه اگر جزیی از آن نابجا و نامتناسب بود نظم جهانی به هم می‌خورد. عدل از نظر امامیه چنان مهم است که جزو اصول مذهب به شمار آمده است و معنی آن اقرار است بدانکه خداوند هر چه فرموده و هر حق که برای هر کس نهاده بر اساس عدالت است (44). عدالت در اسلام رکنی مهم است و در قرآن کریم کار به عدالت کردن به تقوی دست یافتن است که «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى » (45). رسول اکرم (ص) که خود مظهر کامل عدالت بود در سراسر زندگانی پر برکت خویش می‌کوشید تا اصحابش کار به عدالت کنند و از عدالت به یکسو نشوند. هنگامی که نزد بنی قریظه رفت تا در پرداخت خون‌بهای دو تن از بنی سلیم از ایشان یاری خواهد (یهود متعهد بودند در پرداختن خون‌بها رسول خدا را یاری کنند و رسول هم به ایشان... ) و آنان در نهان توطئه کردند که او را از پا درآورند. خداوند رسول را آگاهی داد و این آیه درباره آنان نازل شد که «و لا یجر منکم شنآن قوم علی ألّا تعدلوا». مبادا به خاطر کینه‌ای که از زشت‌کاری یهود در دل دارید زیاده‌روی کنید و کسی را به ناروا صدمه زنید. آری اسلام دین عدالت است و رسول خدا (ص) مجری و مظهر عدالت. تا آنجا عدالت کرد که در واپسین روزهای زندگانی در مسجد مدینه فرمود: هر کس نزد من حقی است برخیزد و درخواست کند، چون قرآن بدو دستور داده بود گوید: «آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتَابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ ». (46) (47) آنچنان که مسلمانان را فرموده است: «وَ إِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ » (48). در قرآن کریم بیش از ده بار درباره کار کردن به عدالت سفارش شده است. عدالت با خود، عدالت میان خود و مردم، عدالت میان خود و خدا. این مختصری درباره عدالت و سفارش بدان در عصر پیغمبر بود و از همین مختصر می‌توان اهمیت عدالت را در اسلام دریافت. اما در سخنان علی علیه‌السلام خطبه‌ها، ‌نامه‌ها و سخنان کوتاه بیش از سه برابر این مقدار را می‌بینیم. سفارش مردم به کار بستن عدالت، ‌سفارش به والیان و مأموران که کار به عدالت کنند و از راه عدالت به دیگر سو نروند. یکی از مصداق‌های بی عدالتی که می‌توان گفت مصداق بارز آن، افزون‌خوانی در مال و یا زیادت‌طلبی در مقام است. در توصیف اهمیت اعمال عدالت در حکومت اسلامی، مولا و مقتدایمان امیرمنان علی علیه‌السلام عدالت را از پایه‌های ایمان می‌شمارند و بر همین مبنا عدل را بر چهار استوار می‌دانند: ... و العدل منها علی اربع شعب:
علی غائص الفهم، و غور العلم، و زهره الحکمه، و رساخه الحلم، فمن فهم علی غور العلم؛و من علم غور العلم صدر عن شرایع الحلم؛و من حلم لم یفرط فی امره و عاش فی الناس حمیداً (49)... . و عدل نیز بر چهار پایه برقرار است، فکری ژرف‌اندیش، دانشی عمیق و به حقیقت رسیده، نیکو داوری کردن و استوار بودن در شکیبایی، پس کسی که درست اندیشید به ژرفای دانش رسیده و آن کس که به حقیقت دانش رسید، از چشمه زلال شریعت نوشید و کسی که شکیبا شد در کارش زیاده‌روی نکرده با نیکنامی در میان مردم زندگی خواهد کرد. یگانه عاملی که بین عناصر یک مجموعه ایجاد انسجام می‌کند، حفظ امانت و رعایت اعتدال در حقوق زیردستان است؛ و الا دلها ناآرام و دچار وحشت گشته و از پیرامون مدیر پراکنده و متفرق خواهند شد. خلاصه کلام این که وظیفه یک مسوول در حکومت اسلامی آن است که جز به عدل و امانت در برابر همگان، به امر دیگری نیندیشید و دوام حاکمیت خویش و دیگر صاحب منصبان را در پرتو عدل و امانت بداند و آن را به چیز دیگری تبدیل نکند، وگرنه خود سقوط خواهد کرد. « تقوا یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ‌» (50). کلام قرآن در ضرورت تقوا بسیار قابل تامل است. در این آیه شریفه، خداوند تقوا را در محاسبه و مراقبه تاکید می‌فرماید: انسان کامل
کسی است که مراقب با تقوای خود و نیز حسابرس با تقوای خوبی برای عمل خود باشد. از ویژگی‌های برجسته در مدیریت اسلامی، داشتن تقوا در عمل است. مدیر متقی در همه اعمال و کردار خود، در خلوت و جلوت، خدا را می‌بیند؛ چشمان او خیانت نمی‌کند، «یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ » (51). زبان او در اختیارش بوده و لجام گسیخته نیست؛ ما «یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ » (52)، هر قدمی که بر می‌دارد، ثبت و ضبط آن را در درگاه الهی می‌بیند؛ «وَ نَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ » (53) از اشاره‌ای که به آیاتی از قرآن کریم شد، می‌توان گفت که تقوا یعنی حفاظت و نگهداری نفس از آنچه به آن ضرر می‌رساند. مدیر متقی دائم مالک و حاکم نفس خود را به دست تقوا می‌دهد. حضرت علی علیه‌السلام هنگام بیعت مردم با وی در مدینه درخطبه‌ای در تبیین این واژه مقدس می‌فرماید: «... الا و ان الخطایا خیل شمس حمل علیها اهلها و خلعت لجمها فتقحمت بهم فی النار الا و ان التقوی مطایا ذلل حمل علیها اهلها و اعطوا ازمتها فارودتهم الجنه... » (54) آگاه باشید! همانا گناهان چون مرکبهای بد رفتارند که سواران خود (گناهکاران) را عنان رها شده در آتش دوزخ می‌اندازند. آگاه باشید! همانا تقوا، چونان مرکبهای فرمانبرداری است که سواران خود را عنان بر دست وارد بهشت جاویدان می‌کند. مدیران نظام مقدس اسلامی که مشکلات فراوانی در مسیر راه آنها کمین کرده، امکان آلودگی آنها به گناه زیاد است و ارتکاب آنها سلامت یک اداره اسلامی را به خطر انداخته و موجب هلاکت مدیر می‌شود؛ بنابراین بیش از همه، نیاز به اتصال به ریسمان محکم تقوا دارند: «... فاعتصموا بتقوی الله فان لها حبلا وقیقا عروته و معقلا منیعا ذروته. . » (55) پس به تقوا و ترس از خدا روی آورید که رشته آن استوار، دستگیره آن محکم و قله بلند آن پناهگاهی مطمئن است. از آثار عملی اتصال به این ریسمان محکم الهی این است که هر گاه فشارها و گرفتاری‌ها از جوانب مختلف به او هجوم آورند، خود را گم نکرده و با آرامش و متانت، برای برداشتن موانع تلاش می‌کند. «... و اعلموا انه من یتق الله یجعل له مخرجا من الفتن و نورا فی الظلم... » (56) بدانید هر که تقوای الهی داشته باشد، خداوند برای او راه خروج از فتنه‌ها را باز کرده و نوری برای بیرون شدن از تاریکی‌ها قرار می‌دهد. «شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلاَمِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ » (57) آیا کسی که خداوند سینه‌اش را آماده برای پذیرش اسلام کرده و در نتیجه پیوستن با نور الهی قدم بر می‌دارد، می‌توان با کسی که این گونه نیست، مقایسه کرد؟ شرح صدر، مرکب از دوکلمه «شرح» و «صدر» است و معنای آن سعه حیات انسانی و توسعه روح آدمی و توانمندی معنوی است. مدیر جامعه اسلامی از جهات گوناگون محتاج شرح صدر و در مواجهه با مشکلات ـ که ناشی از برخوردهای محیط کار (همکاران و ارباب رجوع و بعضا مغرضین) است نیازمند قدرت معنوی و روحیدر حسن برخورد با این مسائل بوده و هر مقدار اهمیت و جایگاه مسوولیت والاتر باشد، ضرورت وجود چنین قدرتی بیشتر است. در زندگانی حضرت موسی علیه‌السلام می‌خوانیم، آن هنگام که به مبارزه با طاغوت زمان خود فرعون ـ می‌رود، از خدا شرح صدر می‌خواهد «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی‌ *وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی‌ * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی‌ *یَفْقَهُوا قَوْلِی‌ » (58) تا بتواند بر مشکلات و ناگواری‌های مسیر فائق آید؛ و به تعبیر بهتر، شرح صدر در انسان، در حقیقت عنایت ویژه خداوند است؛ هر گاه خیر کسی را بخواهد. مشورت، خداوند بر پیامبرش واجب کرد، با آن که رهبری او، مصون از هر گونه خطا و اشتباه است، با جامعه و امتش به مشورت بپردازد. تا مسئولیت آن‌ها را در انجام خلافت الهی به آن‌ها بفهماند، و آنان را در این رسالت آمادگی بخشد: «وَ أَمْرُهُمْ شُورَى» (59) و بدیهی است که این مشورت از جانب رهبر، بزرگ‌ترین وسیله برای آماده ساختن امت برای به دست گرفتن خلافت و تأکید عملی بر روی آن است. «وَ قَالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ ... » (60) هنگامی که پادشاه مصر خوابی عجیب دید، خواست یوسف را نزد وی آورند تا در مورد خواب سوال کند. در شرایط بحرانی سازمان، برای حل معضلات و مسائل از مشاوران و
نخبگان باید بهره برد. حاکم در مشورت با دیگران، می‌پذیرد که قدرت از سوی مردمی که طرف مشورت قرار می‌گیرند، نظارت، پی‌گیری و کنترل شود. رسیدن به عدالت، در دنیای جدید، دارای روندی چند لایه و پیچیده گردیده است. اگر در کشوری مدیریت کارآمد وجود نداشته باشد و برنامه‌ریزی سنجیده و صحیح شکل نگرفته باشد، بستر مطلوب برای تحقق عدالت، مهیا نخواهد شد. شایسته‌سالاری، «إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ‌ » (61) پیامبر اکرم می‌فرمایند: سرپرست من خدایی است که این کتاب آسمانی را نازل کرده و او همه صالحان را سرپرستی و هدایت می‌کند. رعایت اصل شایسته‌سالاری لازم است حتی در مورد زیردستان، «إِذْ قَالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ‌ » (62) برادران یوسف گفتند: یوسف و برادرش بنیامین نزد پدرمان از ما محبوب‌ترند در حالی که ما گروهی نیرومند هستیم. تبعیض با تفاوت یکسان نیست. تبعیض، برتری دادن بدون دلیل است و تفاوت، برتری بر اساس لیافت. لذا برتری دادن افراد بر اساس لیافت‌هایشان در رده‌های مدیریتی، اصلی معقوق و تأیید شده است (63). گاه قدرت‌مدارانی به مسند توان اجتماعی تکیه می‌زنند و نیرو می‌یابند که به غیر از سود خود و اطرافیانش نمی‌اندیشمند این امر، البته از جاه و مقام سیاسی آغاز می‌شود و پس از اندکی بسیاری از دیگر
ساحت‌های اجتماع را از خود می‌کند وجود شایستگان در منصب حکومتی و دولتی که کمک بسیار به ثبات و اطمینان جامعه می‌کند و به مردم، این نشاط و امیدواری را می‌دهد که اگر تلاش کنند و شایستگی داشته باشند، می‌توانند در جایگاه قدرت قرار گیرند و از دیگر سو به آنان می‌باوراند که تکیه زنان بر صندلی قدرت، لیاقت کافی را دارند و این افراد بهتر و بیش از هر کس، می‌توانند جریان امور مملکت را به سوی عدالت هدایت کنند. غالب شدن این اندیشه بر جامعه، به افراد صالح، توانمند، خلاق و کارآ فرصت می‌دهد تا به درون حاکمیت راه یابند، به گوشه عزلت و خلوت نروند، جامعه و نظام‌های سیاسی از آنان استقبال کنند و به آنان فرصت دهند تا مدیریت کشور را بر عهده گیرند. علی علیه‌السلام به این امر توجه شایان دارد، گویی به خوبی دریافته است که اگر مدیر نالایق به حاکمیت برسد، ناعدالتی از درون حکومت، آغاز خواهد شد، حکومتی که همه تلاش و تکاپوهای آن برای رسیدن به عدالت شکل گرفته است. ایشان برای کارگزار حکومت چند ویژگی بر می‌شمرد که می تواند راهگشایی مناسب برای اجرایی شدن عدالت اجتماعی گردد. ایشان خطاب به مالک‌اشتر می‌فرماید: برای داوری میان مردم، از رعیت خود کسی را برگزین که نزد تو برترین است. آن که کارها بر او دشوار نگردد و ستیز با دشمنان او را به لجاجت نکشاند و در خطا پایدار نبود و چون حق را شناخته در بازگشت بدان در نماند و نفس او به طمع نگردد و برای رسیدن به حق، به اندکی
شناخت، بسنده نکند و در شبهه‌ها درنگش از همه بیشتر باشد و حجت را بیش از همه به کار ببرد، این ویژگی‌ها، به خوبی، فرد را در مسیر عدالت قرار می‌دهد و به او این اجازه را نمی‌دهد که از مسیر حق خارج شود. ایشان سپس ویژگی‌هایی دیگر برای کارگزاران بر می‌شمرد که بسیار قابل اعتنا است، ایشان صفاتی چون تجربه، حیا، اصالت خانوادگی، قدمت و دلبستگی در مسلمانی، اخلاق نیکوتر، آبروی بیشتر، طمع کمتر و عاقبت‌نگری را بر می‌شمرد که وجود هر یک از این خصیصه‌ها در مدیران و کارگزاران بیشترین تأثیرگذاری و ثبات در شخصیت را به ارمغان می‌آورد و به آنان توان می‌بخشد تا در حرکت به سوی عدل، استوار و محکم باشند. ضابطه مداری، «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ... » (64) ای کسانی که ایمان آورده‌اید! همواره عدالت را بر پا دارید و برای خدا گواهی دهید، اگر چه به زیان خود یا والدین و بستگانتان باشد. ضوابط بر روابط مقدم است، باید بر طبق ضابطه عمل نمود حتی اگر روابط را مخدوش نماید. آموزش کارکنان «لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ وَ رَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلاً» (65) خداوند در جواب کسانی می‌گفتند: که چرا قرآن یکباره نازل نمی‌شود و آیه به آیه فرود می‌آید، می‌فرماید: قرآن را به تدریج نازل کردیم تا این ارتباط دایمی باعث دلگرمی پیامبر شود.
آموزش کارکنان باید مرحله به مرحله و به تدریج پیگیری شود. یکی از وظایف مدیران ارشد، دلگرم کردن و اطمینان بخشیدن به مدیران رده‌های پایین‌تر است [13] .

نقش عدالت در وظایف مدیریت

با هر اختلافی که میان مدیریت‌پژوهان وجود دارد، می‌توان وظایف پنج‌گانه زیر را برای مدیریت مورد اتفاق دانست.

سازماندهی، برنامه‌ریزی، نظارت، رهبری و انگیزش (66).

برنامه‌ریزی:

برنامه‌ریزی مانند پلی است میان جایی که هستیم و جایی که می‌خواهیم به آن برسیم. برنامه‌ریزی یعنی انتخاب مأموریت‌ها، هدف‌ها و اقداماتی برای نیل به آنها، که مستلزم تصمیم‌گیری و انتخاب از میان بدیل‌ها برای اقدام آینده به سازمان است (67). «وَ کَتَبْنَا لَهُ فِی الْأَلْوَاحِ مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِیلاً لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا سَأُرِیکُمْ دَارَ الْفَاسِقِینَ‌» (68) در الواح تورات، به موسی در هر موردی پندی دادیم و به او گفتیم: آنها را با قوت اجرا کن و به قوم خود فرمان ده که بهترین آنها را انتخاب کنند و اجرا نمایند. برنامه‌ریزی و اجرا، «فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَ جَعَلَ اللَّیْلَ سَکَناً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْبَاناً ذ?لِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ‌ » (69) خداوند، شکافنده سپیده دم است و شب را مایه
آرامش و خورشید و ماه را وسیله شمارش ایام قرار داد. این است اندازه‌گیری و برنامه‌ریزی خداوند قدرتمند و دانا. برنامه‌ریزی دقیق و اجرای کامل برنامه‌ها، نیاز به علم و قدرت دارد، علم برای تدوین برنامه و قدرت برای اجرای نیکوی آنها. اگر برنامه با عدالت توام ضمن تسهیل در تحصیل اهداف سازمان و کمک به توسعه همه جانبه آن، موجب می‌شود که با استفاده از کمترین امکانات به بیشترین بهره‌وری دست یافت و در سریع‌ترین زمان به رشد همه جانبه رسید. البته عدالت درونی مدیر که او را فضیلت محور می‌کند و از رذایل دور می‌نماید و باعث دوری از گناه کبیره و عدم اصرار بر صغیره است وتبدیل به یک کنترل درونی برای اوست، باعث می‌شود تا جهت‌گیری برنامه‌هایش به گونه‌ای باشد که کوچکترین تضییع حقّی از کسی نشود و بیت‌المال حیف و میل نگردد؛ مدیران متکی بر کارشناسان و برنامه‌ریزان هستند. کارشناسان غیر عادل خیلی راحت می‌توانند چاه و چاله حفر کنند و مایه فروروی همه را در باتلاق فراهم کنند.

سازماندهی:

سازماندهی فرایند تعیین مورد استفاده از همه منابع موجود در نظام مدیریت به طور منظم است. این منابع، با توجه به هدف‌های نظام مدیریت و برای دست‌یابی به آنها به کار می‌روند. در سازماندهی تعیین می‌شود که افراد چه کاری در سازمان انجام خواهند داد و چگونه تلاشهای فردی آنان به بهترین شکل برای تحقق اهداف سازمانی ترکیب خواهد شد.
بنابراین، موقعیت هر سازمان به نتیجه فرایند سازماندهی بستگی دارد (70). در امر سازماندهی اگر سخن از مرحله تقسیم کار است؛ «وضع الشیء فی موضعه» است که بار کار را به دوش کسانی بگذاریم که از عهده بر آیند و تقسیم، منطقی باشد. زیرا در قرآن آمده است «وَ جَاءَتْ سَیَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ ... » (71) کاروانی از راه رسید و مامور آب را فرستادند تا آب بیاورد. این آیه بیانگر این است که تقسیم کار یکی از اصول مدیریت و زندگی و زندگی جمعی است. اگر سخن از ارتباطات و سلسله مراتب است، چنین بیان شده است «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ... » (72) ای کسانی که ایمان آورده‌اید از خداوند اطاعت کنید و فرمان پیامبر و جانشینان او را گردن نهید... برای انجام اهداف سازمانی باید تشکیلات مناسب و به تبع آن سلسله مراتب تعریف شود. و اگر بحث از شرح وظایف می‌شود، «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً» (73) خداوند، خطاب به رسول اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرماید: ای پیامبر! همانا ما تو را گواه بر مردم و بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم. مدیران باید شرح وظایف و حوزه مسوولیت افراد را در سازمان، هم برای خود آنان و هم برای دیگران مشخص و اعلام کنند. و مجموعه اینها سازمان را زیبا می‌کند.

نظارت:

«إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ» (74) دو فرشته بر دوش چپ و راست انسان قرار دارند که اعمال او را ثبت می‌کنند. نظارت باید همه جانبه باشد و به طور دقیق و کامل انجام گیرد تاهم بتوان به آن استناد کرد و اعتبار و ارزش داشته باشد. استونر می‌گوید: «کنترل مدیریتی (نظارت)، فرایندی است جهت حصول اطمینان از اینکه فعالیت‌های انجام شده با فعالیت‌های برنامه‌ریزی شده مطابقت دارد» (75) اگر انضباط در مدیریت منابع انسانی، برای اصلاح رفتار کارکنان است، نظارت در وظایف مدیریت برای اصلاح برنامه‌ها است. خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد (به علت اعمالشان) هیچ چیز مانع از آن نخواهد شد و آنان را در برابر وی، سروری نیست. » نکته‌ای که در این آیه هست اینکه مأموران زیادی از هر سو انسان را مراقبت می‌کنند و او را به فرمان خدا حفظ می‌کنند «یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ» (76) و اگر امر الهی به معنای حکومت و مدیریت خداوند باشد؛ یعنی در حقیقت این مأموران یک نظارت مدیریتی و از سوی خداوند انجام می‌دهند تا آنها حفظ شوند و خطا نکنند و کارها را درست انجام دهند و نکته جالب‌تر اینکه آنچه حاصل نظارت است تغییر و اصلاح برنامه توسط نظارت شوندگان است نه نظارت کنندگان؛
بدین مفهوم که نظارت کننده فقط وظیفه نظارتی خودش را انجام می‌دهد و اما نظارت او مایه تغییر امور توسط نظارت شوندگان خواهد بود.

رهبری:

رهبری و مدیریت در عرف امروز، با همه توسعه و شمولی که پیدا کرده است اگر بخواهیم مرادف و همانندی برای آنها در اصطلاحات اسلامی پیدا کنیم باید بگوییم ارشاد و رشد یا هدایت و رشد، قدرت رهبری همان قدرت بر هدایت و رشاد است در اصطلاح اسلامی (77). رهبری هنگامی تحقق می‌یابد که شخص بخواهد شخص دیگری را به منظور نیل به هدف‌های پیش‌بینی شده به کار وا دارد (78). موفقیت رهبران به این عوامل بستگی دارد: «ویژگی‌های آنان، شیوه رهبری، ماهیت کار و نیاز پیروان» (79) قرآن کریم تمامی عوامل فوق را در ضمن یک آیه بیان می‌فرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ‌» (80). به برکت رحمت الهی در برابر آنان (مردم) نرم و (مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از پیرامون تو پراکنده می‌شدند، پس آنان را ببخش و برای آنان آمرزش بطلب و در کارها با ایشان مشورت کن، اما هنگامی که تصمیم گرفتی (قاطع باش و) به خدا توکل کن؛ زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد. » از آیه فوق، شش اصل برای رهبری به دست می‌آید: «نرمی و مهربانی، عفو و بخشش، استغفار، مشورت، تصمیم‌گیری و توکل» این اصول در اصل عدالت مُنطَوِی است، انسان عادل و متعادل و دارای آرامش اعتدالی ـ مهربانی ـ بخشش خواهد داشت و از خداوند هم می‌خواهد که خاطی را ببخشد.
انگیزش: انگیزش یعنی جذب و برانگیختن مردم به سوی رفتاری که احساس کنند پاداشی در پی دارد (81). «وَ مَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ‌ » (82) خداوند در تشویق جهاد می‌گوید که هر کس تلاش کند پس برای خود می‌کوشد. برای تشویق کارکنان به تلاش‌های سازنده، منافع و نتایجی که آن کارها برای کارکنان دارد، بیان شود. در یک نظام عادل و با رهبری رییس عادل و ضدّ فسق و ستم، انگیزش در سطح بالا است. بنابراین، اگر از پنجمین وظیفه مدیر که عبارت است از انگیزش، بحث می‌شود، در حقیقت از نتیجه عدالت در سایر وظایف سخن به عمل می‌آید؛ یعنی انگیزش محصول طبیعی عدالت است.

خاتمه:

با توجه به اینکه مدیریت در غرب متولد شده و پیش‌تر نظریه‌پردازان آن غربی هستند اما با مطالعه بسیاری از رهبران و مدیران کارآمد می‌توان به مجموعه کوچکی از صفات مشترک برای شناسایی رهبران بزرگ آینده دست یافت و از شیوه مدیریتی مدیران موفق در سازمان‌ها بهره‌مند شد. همچنین تاثیر عدالت در مدیریت، در این مقاله بیشتر به بخش وظایف مدیریت مورد دقت قرار گرفت. البته بنای این نوشتار بر اختصار است. لذا به اشارات بیشتر اکتفا شد و بطور خلاصه اگر بخواهیم از انتخاب شایسته فرد برای مدیریت و تاثیر عدالت در کیفیت مدیریت مدیران سخن بگوئیم، باید از نظام‌های متعدد مبتنی بر عدالت سخن گفته شود. نظام گزینش عادلانه که عصاره آن شایسته‌سالاری است، نظام ارزیابی که حاصل آن شایسته‌شناسی است که این موارد حاصل آن دادن حقّ ذی حقّی است. و نظام رهبری عادلانه ثمره آن هدایت سازمان بسوی اهداف مورد نظر و اعضای آن به سوی فلاح و رستگاری است، این نظام‌ها و نظایر آن فرآورده عدالت در یک مدیریت هستند. بنابراین عمده‌ترین تاکید در نظام جمهوری اسلامی ایران برای انتخاب یک فرد مناسب برای مدیریت علاوه بر داشتن تحصیلات عالی حتی‌الامکان در یکی از رشته‌های مدیریت و یا گذراندن دوره‌های مدیریت ملاک آن بایستی قرآن و عترت (علیهم‌السلام) باشد و باید بر محوریت عدالت استوار گردد. و عدالت باید چند بعدی باشد تا زمینه‌ساز پذیرش عدالت مهدوی باشد.

پی نوشت ها :

1- کارشناس پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی تبریز.
2- محمد ری شهری محمد: اخلاق مدیریت، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، 1383، چاپ چهارم.
3- نهج‌البلاغه، خطبه 146.
4- سجده/ 5
5- حدید/ 25.
6- نمل/ 38.
7- نمل/ 39.
8- قصص/ 26.
9- زمر/ 64.
10- اعراف/ 199.
11- احزاب/ 72.
12- غررالحکم
13- یوسف/ 8.
14- قرائتی محسن: مدیریت اسلامی، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، شابک، 1384، چاپ اول.
15- انفال/ 58.
16- یوسف/ 52.
17- نساء/ 107.
18- جعفریان رسول: امامان شیعه، مؤسسه دارالالسلام، قم، 1418، چاپ دوم.
19- نساء/112.
20- احزاب/ 58.
21- فتح/ 10.
22- نحل/ 91.
23- آل عمران/ 77.
24- مومنون/ 1.
25- مومنون/ 8.
26- جعفریان رسول: امامان شیعه، مؤسسه دارالالسلام، قم، 1418، چاپ دوم.
27- نساء/ 142.
28- نحل/ 45.
29- انفال/ 46.
30- فلق/ 5-1.
31- توبه/ 68.
32- نساء/ 138.
33- توبه/ 73.
34- بقره/ 14.
35- بقره/ 188.
36- قرائتی محسن: مدیریت اسلامی، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، شابک، 1384، چاپ اول.
37- آل عمران/ 162.
38- محمد (ص)/ 28.
39- توبه/ 54.
40- نساء/ 142.
41- بقره/ 264.
42- بقره/ 124.
43- شعرا/ 152-151.
44- نهج‌البلاغه، حکمت، 224.
45- مائده/ 8.
46- شوری/ 15.
47- آیتی عدالحمید: نهج‌البلاغه، خطبه 228، (ص) 549.
48- نساء/ 58.
49- نهج‌البلاغه، حکمت، ‌خطبه 31.
50- حشر/ 18.
51- غافر/ 19.
52- ق/ 18.
53- یس/ 12.
54- مرحوم دشتی: نهج‌البلاغه، خطبه 16.
55- نهج‌البلاغه، خطبه 190.
56- نهج‌البلاغه، خطبه 181.
57- زمر/ 22.
58- طه/ 28-25.
59- شوری/ 38.
60- یوسف/ 50.
61- اعراف/ 196.
62- یوسف/ 8.
63- قرائتی محسن‌: مدیریت اسلامی، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ‌تهران، شابک، 1384، چاپ اول.
64- نساء/ 135.
65- فرقان/ 32.
66- اقتداری علی محمد: سازمان و مدیریت، ص 63.
67- فیضی طاهره: مبانی سازمان و مدیریت، صص 83-82.
68- اعراف/ 145.
69- انعام/ 96.
70- رضانیان علی: اصول مدیریت، ص 335.
71- یوسف/ 19.
72- نساء/ 59.
73- احزاب/ 45.
74- ق/ 17.
75- اصول مدیریت، ص 558.
76- رعد/ 11.
77- مطهری مرتضی: امامت و رهبری، ص 209، انتشارات صدرا، چاپ نهم.
78- مبانی مدیریت، ص 67.
79- مبانی مدیریت، ص 77.
80- آل عمران/ 159.
81- سید صمصام الدین قوامی: مدیریت از منظر کتاب و سنت، ص 463.
82- عنکبوت/ 159.

منابع تحقیق:
1- محمد ری شهری محمد: اخلاق مدیریت، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، 1383، چاپ چهارم.
2- نهج‌البلاغه، خطبه 146.
3- قرائتی محسن: مدیریت اسلامی، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، شابک، 1384، چاپ اول.
4- جعفریان رسول: امامان شیعه، مؤسسه دارالالسلام، قم، 1418، چاپ دوم.
5- جعفریان رسول: امامان شیعه، مؤسسه دارالالسلام، قم، 1418، چاپ دوم.
6- قرائتی محسن: مدیریت اسلامی، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، شابک، 1384، چاپ اول.
7- نهج‌البلاغه، حکمت، 224.
8- امام علی علیه‌السلام نهج‌البلاغه با ترجمه عدالحمید آیتی، خطبه 228، ص 549.
9- امام علی علیه‌السلام نهج‌البلاغه، حکمت، ‌خطبه 31.
10- امام علی علیه‌السلام، نهج‌البلاغه با ترجمه مرحوم دشتی، خطبه 16.
11- نهج‌البلاغه، خطبه 190.
12- نهج‌البلاغه، خطبه 181.
13- قرائتی محسن‌: مدیریت اسلامی، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ‌تهران، شابک، 1384، چاپ اول.
14- اقتداری علی محمد: سازمان و مدیریت، ص 63.
15- فیضی طاهره: مبانی سازمان و مدیریت، صص 83-82.
16- رضانیان علی: اصول مدیریت، ص 335.
17- اصول مدیریت، ص 558.
18- مطهری مرتضی: امامت و رهبری، ص 209، انتشارات صدرا، چاپ نهم.
19- مبانی مدیریت، ص 67.
20- مبانی مدیریت، ص 77.
21- سید صمصام الدین قوامی: مدیریت از منظر کتاب و سنت، ص 463.

منبع مقاله :
ــ، قرآن، مدیریت و علوم سیاسی(مجموعه مقالات)، مشهد: بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه، چاپ اول: 1388