پرسشی از محضر علامه مصباح یزدی

پرسش:

چرا توده ی مردم در جریان نهضت مشروطیت از شعار دموکراسی و آزادی استقبال کردند؟

پاسخ:

می توان گفت آغاز مشروطیت، آغاز گسترش ارتباط فرهنگی ما و غرب بود و شعارهایی چون، آزادی و دموکراسی به عنوان سوغات غرب به بسیاری از نقاط دنیا ارسال می شد و ایران هم از این جریان مستثنی نبود. وقتی شعار دموکراسی به سرزمین ما منتقل شد، مانند بسیاری از کشورهای دیگر، در ایران هم این شعار مقبولیت عام یافت. علت چنین مقبولیتی در مجموعه ای از کتاب های تاریخی که جریان مشروطیت را بررسی کرده اند قابل کشف و پیگیری است و پرداختن به تمام علل به نحو تام و کامل از حوصله این نوشتار خارج است، ما فقط به مهمترین علل، آن هم به اختصار می پردازیم و مطالعات کاملتر را به کتب مبسوط تاریخی ارجاع می دهیم.
در یک تقسیم بندی کلی می توان مردم دوران مشروطیت را به سه گروه عمده تقسیم کرد: اول توده مردم بودند که از ظلم و ستم و استبداد درباریان خودکامه و مستبد به تنگ آمده بودند و در هر گوشه ای به دنبال رهایی از این وضعیت می گشتند، مردمی که حکومت تلخ و سیاه زورمداران، خوانین و فئودال ها، زجرشان می داد و زندگی فلاکت باری برایشان رقم می زد. این فضای خاص، مردم را از هر جهت آماده کرده بود تا برای رهایی از این اوضاع طاقت فرسا تلاش نمایند و کوشش کنند خود را از قید و بند استبدادها و خودگامگی ها رها نمایند. بنابراین وقتی شعار دموکراسی، حقوق مردم و آزادی مردم در انتخاب سرنوشت خویش مطرح شد، به راحتی آن را پذیرفتند و از آن استقبال کردند تا شاید از آن طریق از ظلم و ستمی که بر آنها می رفت خلاصی یابند و به قول معروف نفسی بکشند.
گروه دیگری که در جریان مشروطیت فعالیت می کردند، روشنفکران و تحصیل کردگان در غرب بودند که این سوغات (دموکراسی) را به ارمغان آورده بودند. این عدّه هم به دنبال آزادی و دموکراسی بودند. این گروه با مشاهده ی پیشرفت های صنعتی غرب و با تبلیغاتی که در غرب بر روی این افراد صورت گرفته بود، بهشت موعود خود را در آنجا یافته بودند و مقهور و مرغوب مغرب زمین و فرهنگ آن گشته بودند و به دنبال این بودند که ایران را هم رنگ غربی بزنند و در این راه حاضر بودند «از فرق سر تا نوک پا غربی شوند»، گرچه به هر قیمتی تمام شود.
این گروه، به دنبال آزادی و دموکراسی بودند اما با این تفاوت که آزادی مورد نظر اینها با آزادی مورد نظر مردم فرق داشت؛ مردم به دنبال آزادی از قید و بند حکومتهای خودکامه و مستبد و مخالف ارزشهای اسلامی بودند اما روشنفکران و غرب زدگان، بُعد و رویه ی دیگر آزادی و دموکراسی را می طلبیدند. آنها در پرتو این شعارها درصدد بودند که مردم را از اسلام دور کنند، تا دیگر پایبند قوانین و مقررات و ارزشهای اسلامی نباشند. این گروه، مفهوم عام و مطلق آزادی و دموکراسی را ترویج می کردند و به تقدیس و پرستش این ارمغان غرب می پرداختند و دیگران را نیز به پرستش آن دعوت می کردند، هدف از شعار دموکراسی این بود که ارزشهای اسلامی کنار گذاشته شود و دین از عرصه حیات سیاسی جامعه حذف گردد و آراء و خواست مردم جایگزین ارزشهای اسلامی و مذهبی گردد. کسانی که به این هدف پلید غرب زدگان و فراماسون ها واقف نبودند، به طور مطلق این شعار را می پذیرفتند، اما کسانی که دوراندیش و تیزبین بودند، عکس العمل نشان می دادند که این گروه، همان دسته سوم بودند.
دسته سوم، افراد آگاه و دوراندیشی بودند که نسبت به توطئه عناصر خودفروخته حساسیت نشان دادند و در راه روشن کردن مردم و هدایت آنها حتی حاضر شدند جانشان را فدا کنند و با همه وجود اعلان کردند که آزادی و دموکراسی مطلق که مستلزم مخالفت با اسلام و مقررات اسلامی است، ‌از دیدگاه اسلام و شریعت مطرود و محکوم است.
این گروه که عمدتاً بزرگان دینی و علما بودند و از یک سو با استبداد و خودکامگی زورمندان و حاکمان وقت مخالف بودند و از سوی دیگر با تخریب فرهنگی و دین زدایی روشنفکران غربزده، در برابر مشروطه مطلقه، مشروطه مشروعه را مطرح کردند که البته از ناحیه مخالفان با عکس العمل هایی همچون ارعاب و تهدید، تبلیغات سوء و ترور شخصیّت و درنهایت ترور فیزیکی مواجه شدند که از نمونه های بارز این دسته می توان از علمایی همچون: آیت الله بهبهانی، میرزای نائینی و شهید بزرگوار شیخ فضل الله نوری نام برد.
در انتها ذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که جدال و کشمکش یاد شده بین اصولگرایان و اسلام خواهان از یک سو، و دگراندیشان و غرب زدگان از سوی دیگر،‌ تا کنون ادامه دارد.
منبع مقاله :
مصباح یزدی، محمد تقی؛ (1391)، پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، قم: انتشارات مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سرّه)، چاپ اول