نویسنده: جعفر نوری (1)

منبع: راسخون





 

چکیده:

کرمانشاه یکی از ایالت های غربی ایران است که از دوران صفویه به بعد به دلیل جایگاه استراتژیک و مرزی آن بخصوص نزدیکی به عثمانی از اهمییت ویژه ای برخوردار بود. نادر شاه افشار با احداث قلعه و توپخانه در این شهر در راستای مبارزه با عثمانی این اهمییت را دو چندان کرد، بطوری که بیشتر تلاش سرداران مدعی قدرت بعد از مرگ نادر مصروف تصرف این شهر شد. بدین ترتیب کرمانشاه بعد از مرگ نادر بارها و بارها آماج حملات مدعیان قدرت قرار گرفت، اما به سبب استحکام و مجهز بودن قلعه به توپخانه از تسخیر آن ناتوان ماندند. سرانجام کریم خان زند موفق شد بعد از حملات پیاپی قلعه را تصرف کند. در طی دوران زمامداری کریم خان زند کرمانشاه نیز همچون دیگر نقاط ایران رویه های از آرامش را به خود دید اما با مرگ او کرمانشاه همچون دیگر نواحی تحت تسلط کریم خان صحنه درگیری و آشوب میان جانشینان او و حاکمان محلی کرمانشاه شد.

کلید واژه:

کریم خان زند، قلعه نادری،ایل زنگنه،کرمانشاه، الله قلی خان زنگنه

مقدمه:

کرمانشاهان از همان روزگار باستان به دلیل نزدیکی به تیسفون پایتخت ساسانیان از جایگاه و اهمیت خاصی برخوردار بود. به دنبال حمله اعراب به ایران،کرمانشاه به دلیل اینکه در مسیر راه حمله اعراب قرار گرفت تا حدودی شکوفایی خود را از دست داد. اگر چه حکومتهای مستقل از قرن دوم به بعد در ایران شکل گرفت اما کرمانشاه به همراه سایر ایالات غربی ایران تا قرن پنجم در سیطره بغداد و خلافت عباسی قرار داشت.در عصر حکومت سلجوقیان و ایلخانان مغول کرمانشاهان جزء ایالت تازه تاسیس یعنی کردستان بود. با این وجود کرمانشاه طی قرنهای متوالی پنجم، ششم و هفتم به دلیل منازعاتی که حکومتهای وقت ایرانی با هماسیگان غربی داشتند،جولانگاه جنگ و نبرد بود. در عصر تیموریان نیز این روال همچنان ادامه داشت. با تشکیل حکومت صفویه در سال 907 ه ق این شهر نیز تحت تسلط صفویان در آمد. در این دوره کرمانشاه به دلیل نزدیکی به بغداد و دست اندازی دولت عثمانی به نواحی غربی ایران به جولانگاه جنگ و مبارزه دو متخاصم تبدیل شده بود. بطوری که گاه تحت تسلط عثمانی و گاه تحت تسلط صفویان بود. تا اینکه از سال 1048 ه ق به بعد امرای زنگنه مورد محبت شاهان صفویه قرار گرفته و حکومت کرمانشاه و نواحی اطراف به این خاندان سپرده شد. ازیاد نفوذ سران زنگنه در دربار صفوی که با صدر اعظمیشیخ علی خان زنگنه به اوج خود رسید سبب شد تا این شهر در اواخر دوره صفویه جایگاه و اهمییت خاصی پیدا کند. بدنبال سقوط صفویان کرمانشاه بار دیگر آماج حملات عثمانیها قرار گرفت. در عصر حکومت نادر شاه افشار کرمانشاه پایگاه و مرکز هدایت توپخانه نادر علیه عثمانیها بود. در واقع نادر شاه افشار با ساختن قلعه و توپخانه در شهر کرمانشاه اهمییت نظامی این شهر را دوچندان کرد و همین مسله باعث شد تا کرمانشاه بعد از مرگ نادر آماج حملات سرداران مدعی قدرت و جانشینان نادر شود.
این پژوهش درصدد است تا به بررسی اوضاع سیاسی کرمانشاه در عصر زندیه از خلال منابع اصیل و مرتبط بپردازد و از این طریق پرتوی هر چند اندک به اوضاع سیاسی این شهر در عصر زندیه بیفکند. روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی است که از منابع درجه اول و تحقیقات نوین برالی دستیابی به تحلیل بیشتر سود برده شده است.

اوضاع سیاسی کرمانشاه بعد از مرگ نادر تا قدرت گیری کریم خان

با انتشار خبر مرگ نادر ایران زمین بار دیگر با ناآرامیهایی گسترده ای مواجه شد که حدود دو دهه بطول انجامید. کرمانشاه در این دوران بعد از اصفهان دومین شهر مهم سیاسی و نظامی محسوب می شد. علت این اهمییت وجود قلعه عظیم نادریدر این شهر بود که یک فرسنگ با شهر کرمانشاه فاصله داشت و در واقع این قلعه پایگاه نیروهای نادری، مرکز قورخانه،ذخیره مهمات،دروازه غرب و محل اردوکشی علیه قوای عثمانی شمرده می شد. تشکیلات توپخانه و باروت های قلعه برای آنانکه درصدد دست یابی به قدرت بودند به مثابه اهرمی قدرتمند بود. علاوه بر آن این قلعه در واقع بر سرا راه شرقی–غربی عراق آذربایجان به مرکز عراق عجم و خرم آباد قرار داشت.مجموعه این عوامل سبب شد تا در طی این دوران گروههای متعددی بر سر دستیابی بر این شهر به نزاع با یکدیگر بپردازند. دستیابی به کرمانشاه و قلعه نظامی آن می‌توانست به عنوان وزنه قابل توجهی در ارتقاء قدرت سیاسی نظامی آنها مطرح باشد. لذا اهتمام این گروه‌ها بر آن بود که این منطقه مهم و استراتژیکیرا در حوزة قدرت خود نگه دارند. این ماهیت ویژه نظامی و سیاسی هم از سوی سردارانی که از درون ساختار قدرت نادری برخاسته بودند و هم از سوی نیروهای جدیدکه بعد از مرگ نادر سر بر آورده بودند مانند بختیاریها، زندیه، آزادخان افغان و سران محلی بخوبی درک می‌شد.
در سالهای پایانی سلطنت نادرشاه امیر ولدخان یاربیک خان توپچی باشی از جانب نادر عهده دار حکومت کرمانشاهان بود که بعد از مرگ نادر از سوی علیشاه افشار جانشین او همچنان در سمت خود ابقا شد. (گلستانه، 1344:20- پری، 1368:22) علیشاه بعد از مدتیابراهیم خان برادر خود را به سرداری اصفهان و صفحات غربی کشور منصوبکرد ابراهیم بعد از آنکه برادر را درگیر تحولات مناطق شرق و دفع مدعیان می دید، در هوای خودسری افتاد و بر آن شد تا زمینه را برای سلطنت خود فراهم کند. از جمله اهرمهای مهم قدرت که می توانست ابراهیم را در رسیدن به هدفش یاری دهد تصرف و در اختیار داشتن قلعه نادری در کرمانشاه بود. دراین راستا ابراهیمسپاهی به فرماندهی محمدخان افشار و دیگر سرکردگان به سمت کرمانشاهان اعزام کرد تا قلعه نادری را از روی صلح یا جنگ تصرف کنند اما با توجه به اینکه تجهیزات نظامی موجود در قلعه در اختیار ولدخان بود سپاه محمدخان شکست خورد و ابراهیم خان در تسخیر قلعه ناکام ماند. (گلستانه،1344:23)
عدم موفقیت محمدخان افشار در تسخیر قلعه نادری، ابراهیم خان را بر آن داشت تا دست به تأیید و ترغیب حسین خان زنگنه از خوانین محلی کرمانشاه که تلاشهایی را در راستای تسلط بر کرمانشاه آغاز کرده بود و از حمایت محلی قابل توجهی هم برخوردار بود، بزند. حسین خان زنگنه بر آن بود تا میرزا محمدتقی نماینده باقی مانده دولت نادری را از راه حیله و تزویر از میان بردارد اما نقشه او قرین موفقیت نشد و میرزا محمدتقی به اصفهان گریخت. میرزا محمد تقی در اصفهان دست به تطمیع و تحریک سلیم خان قرقلو که از جانب ابراهیم خان به سرداری عراق منصوب شده بود زد و با دریافت کمک نظامی از وی موفق شد حسین خان زنگنه را شکست دهد و به قتل برساندو بار دیگر بر کرمانشاه مسلط شود. با این تفاوت که حاکمان کرمانشاه این بار به نوعی تحت تسلط ابراهیم خان قرار گرفتند. با مرگ حسین خان تلاش خوانین زنگنه برای تسلط بر کرمانشاه پایان نیافت و بار دیگر کرمانشاه در سال 1162 ه ق مورد هجوم یکی دیگر از خوانین زنگنه به نام امام قلی خان زنگنه که در سپاه ابراهیم خان خدمت می‌کرد و به دنبال شکست ابراهیم از او جدا شده بود، قرار گرفت. اگر چه امام قلی خان در ابتداء بر کرمانشاه تسلط پیدا کرد اما متحصنین قلعه نادریبا تقاضای کمک از حسینعلی خان اردلان حاکم کردستان اردلان و کمکهای او از محاصره رهایی یافتند و سپاه امام قلی خان را با شکست مواجه کردند و عاقبت با حیله و تزویر و کمک مهرعلی خان تکلو او را به قتل رسانند (گلستانه،1344:126-137- شعبانی، 1377:88). در این مرحله اگر چه سعی خوانین محلی بر آن بود تا از این اوضاع متشنج و هرج و مرج استفاده کرده و بر کرمانشاه تیول حکومتی خود مسلط شوند اما استحکام قلعه نادری و درایت نماینده حکومت افشاری یعنی میرزا محمدتقی خوانین محلی را در رسیدن به این هدف ناکام گذاشت و باعث شد تا آنها فقط بر مناطق اطراف قلعه مسلط شوند.

اوضاع کرمانشاه در دوران قدرت گیری کریم خان زند

همزمان با آغاز جنگ و گریزهای کریم خان برای رسیدن به قدرت در صفحات غربی و جنوبی ایران، قلعه نادری کرمانشاه همچنان در تصرف میرزا محمدتقی و عبدالعلی میش مست عرب بود. کریم خان که تلاش‌های خود را برای دستیابی به قدرت آغاز کرده بود پس از متحد ساختن ابوالفتح خان با خود، موفق شد نواحی عراق،تهران و قزوین را بدون خونریزی تصرف کند و ایلات مختلفی را به سوی خود جذب کند. پس از تسخیر این نواحی کریم خان زند عازم کرمانشاه شد و در بیستون مورد استقبال خوانین آنجا قرار گرفت. خوانین کلهر در هارون آباد «اسلام آبادکنونی» که محل تجمع این ایل بود از خان زند استقبال و پذیرایی به عمل آوردند. خان زند که قصد تصرف قلعه نادری را داشت و بدین منظور مرتضی قلی خان زنگنه حاکم وقت کرمانشاه را مامور جذب نیرو در میان ایلات زنگنه و کلهر و سایر ایلات کرد. به روایت گلستانه مولف تاریخ گلستانه که خود در این زمان در هارون آباد بود کریم خان در این مرحله از تصرف قلعه نادری بازماند چرا که تصرف آن آسان به نظر نمی‌رسید لذا به سوی سنندج رفت. (گلستانه،1344: 152 و 153 –پری،1368:35) چنین به نظر می‌رسد که کریم خان پی به اهمیت این مسئله برده بود که تصرف قلعه نادری نیاز به یک نیروی کاملاً منسجم و وقت کافی دارد لذا دفع مدعیان قدرت که دائماً در فعالیت و تحرک بودند برای کریم خان ارجحتر از فتح قلعه نادری بود. بدین ترتیپ شرایط و مقتضیات کریم خان را بر آن داشت که از فتح قلعه دست برداردو مرتضی قلی خان را همچنان در سمت حکمرانی کرمانشاه ابقاء نماید.
کریم خان بعد از نبردهای متعدد با مدعیان قدرتدر سال 1165 ه ق در اصفهان به تخت نشست و خود را وکیل الدوله نامید با وجود جلوس او به تخت سبلطنت، مدعیان قدرت یعنی علیمردان خان بختیاری، آزاد خان افغان و اسماعیل خان فیلی هنوز بطور کامل منکوب نشده بودند و برای رسیدن به قدرت در تاخت تاز بودند. کریم خان بعد از جلوس به تخت سلطنت و کسب قدرت نظامی دیگر لزومی نمی دید تا قلعه نادری کرمانشاه که به لحاظ نظامی و سوق الجیشی اهمییت ویژه ای داشت به دست رقیبان بیفتد، چرا که اشغال و تصرف این قلعه توسط رقیبان می توانست آنها را بیش از حد قدرتمند سازد. لذا او در اقدام نخست بر آن شد تا قلعه نادری کرمانشاه را از دست متصرفین آن خارج سازد. در این راستا کریم خانحکومت لرستان و کرمانشاهان و کردستان را به محمدخان زند پسر عموی خود داد. محمدخان نیز برادرش صادق خان زند را به سمت حکمرانی کرمانشاه منصوب کرد. در این مرحله ظاهراً میرزامحمدتقی و عبدالعلی خان با توجه به قدرت کریم خان فرستاده او صادق خان را بعنوان حکمران کرمانشاه پذیرفتند، اما صادق خان به علت بی تجربگی در امور حکومت داری به زودی بنای ظلم و تعدی در کرمانشاه نهاد در نتیجه این ظلم و تعدی عبدالعلی خان و میرزامحمدتقی علیه او موضع گرفتند و در فکر توطئه و آشوب علیه صادق خان برآمدند و در این راستا دست نیاز به سوی رقیبان کریم خان یعنی آزاد خان افغان و علی مردان خان بختیاری دراز کردند. (گلستانه،1344: 163 -156– ورهرام، 1366: 45-46 – پری:1368: 51) در واقع متحصنین قلعه از اوضاع سیاسی ایران آن روز به خوبی استفاده کردند، زیرا مدعیان قدرت در گوشه و کنار به دنبال یافتن متحد جهت حذف همدیگر بودند. از طرفی دیگر تقاضای کمک برای مقاومت در مقابل سپاه زندیه می‌توانست به عنوان نقطه اتکایی برای سردارانی همچون علیمردان خان و آزاد خان برای حذف رقیبی چون کریم خان مطرح شود، اگر چه قبل از این تقاضای کمک آزادخان افغان از میرزا محمدتقی و عبدالعلی میش مست برای تصرف نواحی آذربایجان و کرمانشاه با پاسخ رد سران میرزا محمد تقی و عبدالعلی روبه رو شده بود چرا که قلعه داران به نیت اصلی آزاد خان مبنی بر حکومت بر نواحی کرمانشاه آگاهی یافته بودند. (ورهرام، 1366: 47)
علی مرادخان بختیاری در پاسخ به این تقاضای کمک متحصنین قلعه کرمانشاه دست به مکاتبه با سران قلعه زد. علی مرادخان در این نامه خواستار اطمینان خاطر از کمک سران قلعه جهت دفع خان زند شد. سران قلعه که خود را در شرایط سختی می‌دیدند و پیمان همکاری و اتحاد با علی مرادخان را به مثابه روزنة امیدی می‌پنداشتند به او قول محکم همکاری دادند لذا علی مردان روانه کرمانشاه شد. (جزایزی، 1384:1924 –کسروی،126) اسماعیل خان فیلی نیز خود را به کرمانشاه رساند تا حلقه متحدین متشکل از علیمرادخان و اسماعیل خان و سران قلعه کرمانشاه علیه خان زند متکاملتر شود بدین ترتیب کرمانشاه مرکز تجمع مخالفین کریم خان شد (گلستانه،1344: 194 و 195). متحدین در پل شاه کرمانشاه تجمع کرده و منتظر ورود سپاه زندیه شدند کریم خان به محض آگاهی از تشکیل این جبهه محمدخان زند را به مقابله متحدین فرستاد اما سپاه محمدخان در مقابل حملات سپاه متحدین تاب مقاومت نیاورد و شکست خوردند و متفرق شدند. محمدخان خود در این جنگ زخمی شد. علیمرادخان و اسماعیل خان به تعقیب سپاه شکست خورده و فراری زند نپرداختند. علیمردان خان 40 روز در کرمانشاه ماند. (گلستانه،1344: 194 و 195 –پری،1368:52 –نامی، 1317: 31)
کریم خان که نمی خواست جناح متحدین در کرمانشاه مستحکم شود این بار بر آن شد تا خود با سپاهی به کرمانشاه بتازد، اما اتحاد محمدحسن خان قاجار با علیمردان خان مانع از این اقدام کریم خان شد. در واقع اشتغال کریم خان به نبرد با دیگر مدعیان قدرت مثل محمدحسن خان قاجار عامل مهمی در تقویت هر چه بیشتر متحدین و شکست سپاهیان زند بود. کریم خان که توان نبرد در دو جبهه بصورت همزمان را نداشت بر آن شد تا از طریق اتحاد با نیروهای محلی زنگنه و کلهر که قبلاً وفاداری خود را به او نشان داده بودند با متحدین در کرمانشاه مقابله کند (گلستانه، 1344:202 - 197).شاید بتوان گفت که این اتحاد نوعی معاملة دو طرفه بود و سود طرفین باعث تقویت هر چه بیشتر آن می‌شد از یک طرف سران ایلات کلهر و زنگنه کرمانشاه با اقدام خود به سرکوبی متحدین و دشمنان کریم خان یعنی علیمردان خان و قلعه داران می‌پردازندواز سوی دیگر این ایلات که کرمانشاه را از دیرباز تیول محلی خود می‌دانستندو بر آن بودند تا امور این منطقه را خود بدست بگیرند در نتیجه این اتحاد می توانستند به هدف خود دست یابند.به روایت گلستانه مردم کرمانشاه که از هشتاد هزار نفر متجاوز بودند اساساً و مذکوراً خواستار نابودی آنها بودند متعهد شدند که با همکاری همدیگر قلعه را مورد حمله و محاصره قرار دهند، اما مقاومت اهل قلعه با وجود اینکه از لحاظ معیشت در شرایط خوبی نبودند باعث شد تا آنها این بار نیز از محاصره رهایی یافته و محاصره کنندگان قلعه که از ایلات و سران زنگنه و کلهر بودند را شکست دهند.
بدنبال شکست ایلات زنگنه و کلهر، سران قلعه با آگاهی به این مسئله که دیر یا زود مورد حمله خان زند قرار خواهند گرفت در یک اقدامی عجولانه اما مدبرانه دست به تخلیه شهرکرمانشاه کوچاندن سران و کدخدایان و معتبرین این شهر به داخل قلعه نمودند. سران زنگنه وضعیت اسفناک شکست خود را به محمد خان زند که در واقع نماینده کریم خان در صفحات غربی بود، گزارش دادند. محمدخان ضمن اعتراض به عملکرد ایلات زنگنه و کلهر، صادق خان برادر خود را برای دومین بار به دفع شورشیان اعزام داشت. صادق خان که به موانع فتح و استحکام بیش از حد آن قلعه اطلاع داشت، بر آن شد تا طبق تاکید و سفارش برادرش از در دوستی با قلعه داران برآید و از این طریق قلعه را فتح کند اما متحصنین قلعه که به حلیه او آگاه بودند تسلیم نشدند در نتیجه نبردی که میان سپاهیان زند و متحصنین قلعه کرمانشاه در گرفت. سپاه متحصنین قلعه به فرماندهی عبدالعلی میش مست موفق شدند سپاهیان زند را شکست دهند. لذا صادق خان برای دومین بار در دفع شورشیان قلعه کرمانشاه ناکام ماند و اسفناک تر آن که این بار زنان صادق خان به اسارت قلعه داران درآمدند. (گلستانه،1344: 220- 226- پری، 368 1: 57-58).
محمدخان به محض اطلاع از شکست صادق خان و وخامت اوضاع منتظر بازگشت او نماند و بلاتامل با ده هزار سوار به طرف کرمانشاه حرکت کرد و بر شد تا با سیاست تهدید و بخشش قلعه را تصرف کند. اما قلعه داران به رهبری میرزا محمدتقی با آگاهی بر اینکه اگر خود را تسلیم سردار زند کنند کشته خواهند شد، بر آن شدند تا همچنان به تحصن و دفاع از قلعه بپردازند. قلعه‌ای که فتح آن برای سران زندیه به افسانه مبدل شده بود. کمبود آذوقه ساکنان قلعه را در شرایط نامطلوبی قرار داده بود. سران قلعه بر آن شدند تا بار دیگر از علیمردان خان درخواست یاری کنند اما علیمردان خان همکاری خود را منوط به مقاومت قلعه داران تا وقتی او موفق اخذ کمک نظامی از مصطفی خان بیگدلی که در عثمانی بود دانست. چرا که در آن موقع سپاه علیمردان خان به خاطر شکستهای پیاپی از سپاه زندیه نمی توانستند بدون یاری و کمک مصطفی خان حاضر به مقابله با سپاه زندیه نبودند. پیام علیمرادخان مبنی بر مقاومت اهل قلعه تا رسیدن کمک قوت قلب دیگری برای متحصنین قلعه شد و باعث شد تا آنها همچنان بر مواضع خود اصرار بورزند ((گلستانه،1344: 231 -225). این نبرد آنچنان اهمیت پیدا کرده بود که کریم خان به محض مطلع شدن از مکاتبه و ارتباط سران قلعه کرمانشاه با علیمرادخان و مصطفی خان و از ترس اینکه مبادا اتحادیه‌ای دیگری علیه او صورت بگیرد فتح قلعه را ضروری دید و شیخ علی خان زند را با تعدادی سوار به کمک محمدخان فرستاد و خود نیز روانه بیستون گردید (نامی، 1924:33-گلستانه،1344: 262). سران زند قلعه را محاصره کردند. اگر چه منفجر ساختن باروت داخل قلعه توسط شخصی از ایل زنگنه وقفه‌ای را در عملکرد متحدین پیش آورد (گلستانه،1344: 252 و 251 –پری،1368: 61 - 57) . اما بیش از هر دلیل دیگری تجمع سپاه زند که به دنبال محمدخان، شیخ علی خان و خود کریم خان نیز وارد کرمانشاه شده بودند و همچنین سیاست خاص کریم خان که همواره سعی می‌کرد دشمنانش را از طریق بخشش و در گذشتن از خون آنها به طرف خود جذب کند باعث شد تا قلعه داران دست از تحصن قلعه کشند. از طرف دیگر قلعه داران نیز خود به این نتیجه رسیده بودند که حتی با وجود کمک علیمردان خان دیگر نمی‌توان از چنگ سپاهیان عظیم زندیه رهایی جست و همچنین به این سیاست کریم خان مبنی بر بخشش دشمنانش اعتماد کامل داشتند. لذا درصدد تسلیم برآمدند و بدینگونه بود که قلعه عظیم نادری به تصرف سپاه زندیه درآمد. محمدخان بعد از تصرف قلعه و خالی کردن آن از تجهیزات نظامی از ترس آنکه مبادا قلعه همچنان بعنوان مامنی برای شورشیان باقی بماند دستور تخریب آن را صادر کرد (گلستانه،1344:263– پری، 1368: 64-66).

کرمانشاه بعد از تصرف قلعه

بعد از تصرف قلعه نادری محمدخان زند حسب الحکم کریم خان، علی مرادخان زند را به حکمرانی کرمانشاه منصوب کرد. و کرمانشاه برای روزهایی چند روی آرامش را به خود دید و بنا بر قولی که کریم خان برای تامین جانی به قلعه داران داده بود میرزا محمدتقی در کرمانشاهماندگار شد (پری، 1368:67). به بدنبال شکست کریم خان از آزادخان در نبرد سیلاخور بود که آزادخان بار دیگر برای مدت کوتاهی بر صفحات غربی کشور مسلط شد. آزادخان که از اقامت میرزامحمدتقی و عبدالعلی در کردستان اطلاع داشت و از نارضایتی آنها نسبت به حکومت زند اطلاع داشت. طی فرمانی میرزامحمدتقی را به حکمرانی کرمانشاه منصوب کرد. میرزا محمدتقی گلستانه اگر چه به ظاهر از این حکم که آن را دون خود می‌پنداشت از آزادخان اظهار نارضایتی کرد اما در خفی نیز درصدد مقابله با او برآمد (گلستانه،1344: 273 و 274 پری، 1368:74). شاید بتوان دلیل این عدم اتحاد میرزامحمدتقی و عبدالعلی خان با آزاد خان افغان را در دو دلیل خلاصه کرد نخست ترس میرزامحمدتقی از ایلات و سران محلی زنگنه و کلهر که دل با کریم خان داشتند دیگر آنکه ایلات زنگنه و کلهر و سرداران آنها از عداوت آزادخان سنی مذهب با شیعیان اطلاع داشتند لذا بر دفع او تاکید می‌کردند. میرزا محمدتقی که توسط محمدخان زند خلع سلاح شده بود و دیگر سپاهی برای او باقی نمانده بود و ایلات محلی در مقابل آزادخان می دید، لذا درصدد مقابله با او برآمد. سران ایلات زنگنه و کلهر با هم متحد شدند و برای مقابله با آزاد خان از گیلان غرب تجمع کردند و شهر کرمانشاه را تخریب کردند که مبادا به دست آزاد خان افغان بیفتد، در این حین بود که به علت کینه‌ای که سران زنگنه از میرزا محمدتقی داشتند چرا که آنها میرزامحمدتقی را عامل قتل حسین زنگنه وکوری امام قلی زنگنه و تسلط علیمرادخان بختیاری بر کرمانشاه می‌دانستند، فرصت را مناسب دیده و در صدد قتل او برآمدند. اگر چه گلستانه در کتابش از صادر شدن دستور قتل میرزا از جانب محمدخان زند تاکید می‌ورزد اما شاید انتساب این قتل به خان زند به دلیل کینه‌ای بود که گلستانه از خاندان زندیه داشته است و بعید به نظر می‌رسد که محمدخان دستور قتل او را داده باشد و قتل او بیشتر به دلیل همان عداوت و کینه‌های سران زنگنه از شخص میرزا محمدتقی بود (گلستانه،1344: 312 پری، 1368: 83). در این دوران که درگیری و نزاع بر سر قدرت میان سرداران نامور یعنی آزادخان افغان و علیمرادخان بختیاری و محمد حسن خان قاجار و کریم خان زند بود و دامنه این نبردها بیشتر به صفحات غربی کشیده شده بود بیشتر شاهد درگیری این جناح‌های قدرت برای تسلط بر این شهر که اهمیت آن به وجود قلعه نادری و تجهیزات نظامی داخل آن بر می‌گشت از یک سو و نزاع خانداهای محلی بخصوص زنگنه برای تسلط بر این شهر که گاه مجبور به اتحاد با این جناح های قدرت بودند هستیم لذا در این دوران آشوب و هرج و مرج ایران و به تبع آن کرمانشاه روی آبادانی به خود ندید در این دوران کرمانشاه چندین بار تخریب شد و حتی ساکنان آن گاهی اوقات به زهاب و حتی بغداد کوچانده شدند. نکته قابل تأمل دیگر که در این عصر ما به ندرت به درگیری های خاندان های محلی زنگنه و کلهر بر می‌خوریم این خاندان ها در بیشتر این اوقات در کنار هم بودند

کرمانشاه در عصر ثبات قدرت کریم خان زند

به دنبال قتل محمد حسن خان قاجار در سال 1172 هـ. ق و فرار آزادخان، کریم خان تقریباً موفق شده بود که رقیبان اصلی را شکست داده و از میدان رقابت بیرون راند اگر چه وجود دشمنانی مثل اعراب جنوب و حکومت های آن گهگاه کریم خان را آزار می‌داد اما سلسله زندیه کریم خان به دنبال یک دوران طولانی و پر هرج و مرج و ناآرامی تقریبا دورانً آرامش رانسبت به دوران قبل آغاز کردند که کرمانشاه به تبع اکثر نواحی تحت تسلط کریم خان از این به بعد تا مرگ کریم خان یک دوران ثبات را طی می کرد اگر چه اهمیت شهر کرمانشاه به عنوان شهر سرحدی و همسایه دشمن بزرگ عثمانی همچنان بر دوام بود با وجود آنکه دولت عثمانی به هنگام منازعات و جنگ قدرت سرداران بعد از نادر به دلیل مشغول بودن به مرزهای خود در اروپا کمتر به نواحی غربی ایران دست اندازی کرد اما در این دوران اختلافات خود را با ایران از سر گرفت و هر از چند گاهی زد و خوردهای در نواحی غربی با سپاه ایران داشت. کریم خان پس از قتل محمدحسن خان قاجار در سال 1172 هـ.ق که حکومت بلامعارض ایران را عهده دار گردیده بود به قول گلشن مراد ایالت و دارایی کرمانشاهان و محال قلمرو علیشکر و سرحد را به الله قلی خان زنگنه نوه مرحوم شیخ علی خان داد (غفاری، 1369: 231). در این دوران بازسازی مجدد شهر کرمانشاه و سازماندهی منطقه آغاز شد. حکومت الله قلی خان زنگنه بر ایالت کرمانشاهان و توابع که در واقع یکی از مقتدترین حکمرانان بر منطقه مذبور بود پس از شیخ علی خان بوده است در واقع تجدید حیات تاریخی و اجتماعی منطقه کرمانشاه در عصر زندیه محسوب می‌شود. منابع از ثبات و آرامش کرمانشاه به تفضیل یاد کرده اند و از الله قلی خان زنگنه به خاطر برقراری این ثبات و آرامش به نیکی یاد کرده اند. علاوه بر ثبات داخلی جنبة دیگر اقدامات الله قلی در راستای ثبات بر شهر کرمانشاه همکاری با سران زند و کوتاه کردن دست عثمانی ها از غرب کشور است. در سال 1188 هـ.ق به دنبال استقرار عبدالله پاشا در زهاب بود که کریم خان نظر علی خان زند را مأمور مقابله با او کرد نظر علی خان با همکاری الله قلی خان زنگنه ابتدا سعی کرد تا عبدالله پاشا را به مصالحه و اطاعت وادارد اما موفق نشده لذا با همکاری الله قلی خان زنگنه به زهاب حمله کرده و عبدالله پاشا را شکست دادند و در تعقیب و محاصره بغداد نیز خان زنگنه شرکت داشت (غفاری،1369: 319 و 320؛ بهبهانی،1372: 190).

کرمانشاه از مرگ کریم خان تا آغاز قاجاریه

عدم تعیین جانشین از سوی کریم خان باعث گردید تا به فاصله کمی از مرگ او کشمکشهای متعددی میان فرزندان او بر سر جانشینی صورت گیرد. علاوه بر کشمکش‌های متعدد فرزندان کریم خان برای دستیابی به تخت سلطنت، مرگ وکیل زمینه ساز طغیان‌های متعددی از سوی سر جنبانان محلی شد، قدرت‌های سرکشی که توسط کریم خان مهار شده بود و اینک با مرگ او بندها را پاره کرد. خلاصه آنکه به‌قول غفاری «هر جا سرکشی سر به سروری آورد و هر صاحب داعیه‌ای ادعای زیاده روی و آغاز خودسری کرد. در کل بلاد و به هر مرز و دیار هر زیردستی که کینه ای دیرینه از زبردستی در دل داشت به اندک فرصتی مکنون خاطر خود را آشکار و از نو آتش برافروخت (غفاری کاشانی،1369: 507).
در زمان مرگ کریم خان زند الله قلی خان زنگنه همچنان بر کرمانشاه حاکمیت داشت. مرگ کریم خان، شیراز پایتخت زیدیه را به کانون مبارزه میان بازماندگان کریم خان یعنی زکی خان، ابوالفتح خان و صادق خان مبدل ساخت. این امر یعنی عدم وجود یک حکومت متمرکز و قوی باعث شد تا حکمرانان محلی در گوشه و کنار ایران درصدد استقلال و کسب قدرت برآیند. کرمانشاه و حکمران آن یعنی الله قلی خان زنگنه نیز از این امر مستثنی نبود لذا الله قلی خان در جهت کسب فدرت در گام نخست به ذوالفقارخان حاکم شورشی خمسه و زنجان پیوست (غفاری،1369: -490). ذوالفقار خان که از منصوبان کریم خانی بود پس از مرگ او در هوای سلطنت افتاده و قزوین ساوه را تصرف کرد و درصد حمله به اصفهان بود. (شعبانی، 1377: 115)
دلایل پیوستن الله قلی خان زنگنه به ذوالفقار خان حاکم شورشی خمسه را اینگونه می‌توان توجیه کرد که الله قلی خان با آگاهی از اوضاع هرج و مرج سیاسی ایران آن روزها و با توجه به خلاء قدرتی که در مناطق غربی و شمال غربی کشور بعد از مرگ کریم خان به وجود آمده بود می خواست با کمک ذوالفقار خان اتحادیه ای قدرتمند در مقابل نوادگان و بازماندگان کریم خان به وجود آورد و با استفاده از این قدرت دست به توسعه طلبی ارضی بزند و برای خود قدرتی دست پا کند. اما نقشه الله قلی خان زنگنه نه تنها قرین به موفقیت نشد بلکه به شکست او انجامید. علیمراد خان زند که در این زمان در اصفهان استقرار داشت برای مقابله ذوالفقاز خان و متحد شورشیش یعنی الله قلی خان آماده شد. او از اصفهان و ذوالفقار خان از همدان به سوی هم حرکت کردند در بشراء «روستایی میان خاور همدان و شمال شهرستان اراک» در نبردی سهمگین که بین دو طرف درگرفت ذوالفقارخان شکست خورد. الله قلی خان نیز به ناچار از در عذرخواهی درآمد و از ترس جان به اردوی علیمراد خان رفت و تقاضای عفو و بخشش کرد و علیمراد خان نیز به استشفاع هدایت الله خان که خود نیز در زمرة حکام شورشی به ذوالفقار خان پیوسته بود و به درخواست سران نظامی اردوی علیمراد خان مورد شفاعت او قرار گرفته بود، مورد عفو قرار گرفت (غفاری،1369: 496). تواریخ محلی اردلان، خسرو خان والی اردلان راواسط عفو االله قلی خان معرفی میکنند (مردوخ، ج 2. بی تا:136 –مستوره اردلان،بی تا:70). با وجود آنکه غفاری کاشانی می‌نویسد که «علی مراد خان پس از عفو الله قلی خان حکومت کرمانشاهان او را به عم او علی خان شفقت و عنایت شد و الله قلی خان را نظر به مراعات بزرگی دودمان بلکلیه از سرگناهان گذشته مستلزم رکاب و لقب امیرالامرایی و رکن الدوله داده، از جمله حاشیه نشینان مجلس بهشت آئین ساختند و علیخان را به جای او و جانشین ساختند» (غفاری،1369: 497). اما هیچ یک از منابع عصر زندیه از علیخان آنچنان که مورد ادعای غفاری است به عنوان حاکم کرمانشاه تا سال مرگ الله قلی یعنی 1199 هـ.ق نامی نبرده اند و حتی در صفحات بعدی خود کتاب گلشن مراد و در جریان رفتن علی مراد خان زند به کرمانشاه در سال 1194 هـ.ق از الله قلی خان به عنوان حاکم کرمانشاه نام برده شده است (غفاری،1369: 537) ادعای غفاری کاشانی در باب جانشینی حاجعلیخان به جای الله قلی خان را اینگونه می‌توان توجیه کرد که علیمراد خان زند که درصدد استفاده از قریحیه و استعداد نظامی الله قلی خان جهت غلبه بر دیگر رقیبان بود لذا او را اردوی نظامی خود نگه داشت و در غیاب او امور کرمانشاهان را حاجعلیخان رتق و فتق می کرد.
الله قلی خان زنگنه با پیوستن به علیمراد خان زند رسماً وارد عرصه کشمکش میان بازماندگان کریم خان شد. او همراه لشکریانش در نبرد علی مرادخان زند علیه علیقلی خان فرزند صادق خان، علی مردان را یاری داد. بدین ترتیب کرمانشاهان در حوضه فرمانروایی علیمراد خان زند درآمد و مستقل از امر نهی فرمانروایان زندیه در شیراز بود. الله قلی خان با توجه به جبهه بندی و متحد شدن با علی مراد خان زند با دیگران مدعیانی که قصد پیوستن به علیمراد خان را داشتند نیز همراه و همگام بود در همین راستا از محمدجفر خان زند نیز که قصد پیوستن به علی مراد خان را داشت استقبال کرد (غفاری،1369: 558 - 549– ورهرام – 1366: 57-60).
با به قتل رسیدن صادق خان زند و دو پسرش در فتح شیراز، علی مرادخان بر تخت سلطنت زندیه جلوس کرد. او 3 سال سلطنت کرد. در طول مدت سلطنت 3 ساله اوکرمانشاه و حکمران آن الله قلی خان دورانی از آرامش را سپری کردند. سکوت منابع در باب کرمانشاه و اوضاع آن در طول این 3 سال حاکی از آن است که در این سالها حادثه برجسته ای به لحاظ سیاسی و نظامی در این ایالت رخ نداده است چرا که الله قلی خان از حامیان علی مرادخان در طول دستیابی به مقام سلطنت بود. تنها وقایع سیاسی حائز اهمیت در طول حکومت 3 علیمرادخان در کرمانشاه، قتل حکمران سنقر یعنی عباسقلی خان به دست عبدالله پاشا مرزدار عثمانی که به ایران پناهنده و به دستور علی مردان خان در سنقر مستقر شده بود علیمرادخان محمدجعفر خان را برای تأدیب او فرستاد و عبدالله پاشا با آگاهی از ورود محمدجعفر پا به فرار گذاشت (غفاری،1369: 650). علی مراد خان اگر چه نتوانست به مثابة کریم خان حکومت مقتدر و قدرتمندی به وجود آورد با این وجود شاید بتوان گفت که در طول حکومت 3 ساله او رویه‌های از امنیت و آرامش بر قسمت های تحت حاکمیت او حکمفرما شد.کرمانشاه همان گونه که ذکر شد به دو دلیل نخست انکه حاکم آن الله قلی از حامیان و دوستان علی مرادخان بود و دوم به جهت نزدیکی این شهر به محل استقرار علی مرادخان یعنی اصفهان که فرصت هرگونه سرکشی نافرمانی را از حاکم آن میگرفت. مرگ علیمراد خان زند زمینه ساز شورشها و طغیان‌های زیادی در گوشه و کنار کشور شد به خصوص آن که جانشین او یعنی جعفرخان نیز در رتق و فتق امور ناتوان بود و با دشمن قوی قدری به نام آغا محمدخان قاجار روبه رو بود که دائم در حال جنگ و پیشروی در مناطق شمال و مرکزی ایران بود و همه همت توانش را مصرف کنترل و سرکوبی اوکرده بود. اوضاع هرج و مرج سیاسی حاکم بر کشور و خلاء قدرتی که در مناطق غربی به وجود آمده بود بخصوص ناتوانی خان زند در جهت کنترل بر اوضاع باعث شد تا الله قلی خان زنگنه حاکم توسعه طلب کرمانشاه نیز همچون دیگر مدعیان در فکر دعوی تاج و تخت بیفتد. دعوی پادشاهی الله قلی خان زنگنه همگام شد با توسعه طلبی و فزون‌خواهی خسروخان والی اردلان. غفاری کاشانی به طور واضحی علت نزاع و درگیری میان خسروخان و الله قلی خان را بیان نمی کند بلکه می‌نویسد که «به جهتی از جهات بین آنها نزاع پدید گشته و شعله های آتش عداوت طرفین از حد گذشته( غفاری ،1369: 670 ) میرزا شکر الله سنندجی صاحب فخر الکتاب نیز تحریک الله قلی خان زنگنه توسط محمدرشید بیگ و اتباع را علل درگیری و حمله ذکر می کند (سنندجی، 1375 :123 ) به نظر می‌رسد که همزمان شدن توسعه طلبی دو والی همسایه ،خسرو و الله قلی» سبب درگیری میان آنها شد الله قلی خان با سپاهی بیست هزار نفری و با فرماندگی محمد رشید بیگ وکیل و نصیر خان کلیائی از صحنه و کنگاور به سمت سنندج حرکت کرد. با وجود آنکه سپاهیان خسروخان به لحاظ تعداد کم بودند اما جرأت و پایداری آنها در میدان جنگ وهمچنین تاکتیک جنگی باعث شد تا سپاهیان خسروخان بر سپاهیان الله قلی خان غلبه کنند و الله قلی خان خود نیز به ضرب شمشیر رضابیگ کلهر کشته شد. (سنندجی، 1375: 126 -124 ؛آصف،1348:403). با مرگ الله قلی خان زنگنه کرمانشاهان تحت تسلط خسروخان درآمد خسروخان که اکنون با فتح کرمانشاهان و نواحی اطراف آن قدری به هم زده بود با جعفرخان زند کوس مخالفت می زد و جهت مقاومت در برابر خان زند به ایجاد اتحادیه ای متشکل از محمدحسین خان گروس و اسماعیل خان زند و علی خان افشار ایرلوی خمسه دست یازید و موفق به شکست جعفرخان زند در بهار همدان شد (غفاری،1369:675 –آصف، 1348:450) خسروخان اردلان حاج علی خان عموی الله قلی خان زنگنه را حاکم و روانه کرمانشاهان نمود (سنندجی،1375:127) بدین ترتیب به حیات الله قلی خان زنگنه که شاید بتوان گفت از مقتدرترین سران زنگنه در کرمانشاهان بعد از شیخ علی خان زنگنه بود پایان داده شد.
پس از مرگ الله قلی خان زنگنه 1199 هـ.ق حاج علی خان زنگنه عموی حکمران مزبور به حمایت خسروخان اردلان حکمران کردستان به حکومت کرمانشاهان رسید. شخصیت مردمی و دینی حاج علی زنگنه باعث شد آقا محمدعلی مجتهد معروف توجه آقا محمدخان قاجار را به ایشان معطوف گرداند اگر چه حاج علی خان زنگنه توسط جعفرخان زند که سلطنت رو به زوال زندیه در مقابل یورش‌های آغا محمدخان قاجار را ادامه می‌داد، نیز به حکومت کرمانشاهان منصوب شده بود. انتصاب و تأئید حاج علی خان زنگنه به حکومت کرمانشاهان از سوی جعفرخان زند که مورد حمایت مخالفین او یعنی خسروخان والی اردلان و آغا محمدخان قاجار بود حاکی از آن است که جعفرخان با این اقدام خود می‌خواست مانع از ایجاد جبهه ای جدید علیه خود باشد معارضات جعفرخان زند با خسروخان والی اردلان عاقبت به شکست جعفرخان در همدان انجامید و به اصفهان گریخت. شکست جعفرخان زند را شاید بتوان پایان تسلط خاندان زندیه در مناطق غربی کشور قلمداد کرد. اگر چه اسماعیل خان بعدها در این مناطق کری و فری کرد. با فرار جعفرخان به سمت اصفهان، و تمایل خسروخان اردلان به آقا محمدخان، عرصه برای ورود آغا محمدخان به مناطق غربی کشور کاملاً خالی بود. لذا او به سوی همدان حرکت کرد و در آنجا مورد استقبال قرار گرفت (ناسخ التواریخ، ج 1، ص 49). با کشته شدن لطفعلی خان زند اگر چه طومار حکومت خاندان زندیه در هم پیچیده شد اما بسیاری ازشاهزادگان زندیه برای در امان ماندن از گزند آقا محمدخان به اطراف ایران پراکنده شدند و حوادث و تحولاتی را رقم زدند از جمله این شاهزادگان اسماعیل خان زند بود. که هوای به خودسری عزم تسخیر کرمانشاهان کرد و در رمضان 1201 هـ. ق به این شهر حمله کرد.حاج علی خان حاکم کرمانشاه مراتب را به اطلاع آقا محمد خان رساند و از خسروخان حاکم اردلان و حامی خود یاری خواست خسروخان بدون آنکه منتظر دستور آقا محمدخان بماند. با لشکری جرار به یاری حاج علی خان زنگنه شتافت اسماعیل خان به محض اینکه ورود او را به نزدیکی کرمانشاه شنید به کوه بیستون قرار کرد آقا محمدخان که دستوری برای خسروخان مبنی بر کمک به حاج علی خان زنگنه در دفع غائله اسماعیل خان زند ارسال داشته بود خود نیز پشت سر این فرمان با سپاهی راهی کرمانشاه شد. خسروخان سپاه فراری اسماعیل خان زند را تعقیب کرده و در مسیر خود به این سپاه رسید که در آنجا جنگ سختی اتفاق افتاد که طی آن اسماعیل شکست خورد. و بدین ترتیب غائله اسماعیل خان زند پایان یافت (تاریخ کردستان. بی تا: 144 –مستوره اردلان، بی تا: 81).
در اثنای همین سالها بود که محمدعلی مجتهد معروف کرمانشاهی در مورد آقا محمدخان قاجار از کرمانشاه به تهران دعوت شد. روضه الصفا آورده است که «در ایام مراجعت از آذربایجان آقا محمدخان ملاحسین ملاباشی مازندرانی را از خمسه به کرمانشاهان مأمور و جناب فضای مأب مجتهد الزمانی آقا محمد علی خلف الصدق آقا باقر بهبهانی رحمه الله علیه را به حضور اعلی خواند و در کمال حرمت و عزت شبها تا هفت ساعتی از آن جناب اخذ مسائل نمود، و حقایق مطالب و معارف را اکتساب همی کرد» «روضه الصفا، ج9، ص241».
با وجود وضعیت بحرانی و آشوب سیاسی سالهای اواخر زندیه یعنی انتقال حکومت از زندیه به قاجاریه که نقاط مختلف ایران زمین عرصة کشمکش و نبرد میان بازماندگان زندیه و خان قاجار بود شخصیت برجسته دینی و دنیوی حاج علی خان زنگنه که حکومت کرمانشاه را در این مقطع زمانی در دست داشت موجب گردید که این شهر برخلاف تحویل و تحولات پیشین اندکی آرامش داشته و کمتر روبه ویرانی نهد. سالهای آرام و پرباری که به لحاظ فرهنگی و اجتماعی که کرمانشاه در طی روزگار حکومت حاج علی خان زنگنه سپری کرد را می‌توان با توجه به توصیفاتی که احمد آقا در مرات الاحوال بدست می‌دهد بازیافت. احمدآقا می‌نویسد. خان معظم الیه حاج علی خان زنگنه زیاده از سابقین رشتة ارادت آن جناب] آقا محمدعلی] را بر گردن گرفت، و در عهد او فتنه انگیزان بومی و برونی سر در زاویة خمول کشیدند و رعایا و برایا در مهد امن و آسایش بودند، و به استعداد ذاتی و مکارم اخلاقی احترام به علما کرام بسیار می‌کرد، به صحبت ایشان راغب و به تحقیقات مطالب علمیه شایق بود. لهذا از نیکان و پارسایان جهان و در عداد مستعدان و دانشمندان و جامع بین الدنیا و الاخره شد. با آن حکومت و تسلطی که داشت؛ مجتهد و شب زنده دار بود، و هرگز چیزی از فرایض و سنن از او فوت نمی‌شد، گاهی به سماع سرود و غنا و آلات لهو راغب نبود و نشنیدیم که در مدت العمر خمر یا دیگر از مسکرات را استعمال کرده باشد، و در ادای زکات و حقوق شرعیة واجبه و مندوبه گاهی تصور نکرده، و مال حرام و شبهه را اصلاً در مصرف خود در نمی‌آورد، بلکه مایحتاجش را از مزارع و باغات و مملوکات خود می‌گذرانید.
و هر گاه کس را به سبب جرم و خیانت تأدیب می‌کرد و از او به صیغة جریمانه چیزی می‌گرفت، بعد از شش ماه او را در خلوت طلبیده به انواع معذرت راضی می‌کرد؛ و می‌گفت که اگر سیاست مثل تو و دیگران نکنم امو ولایت و رعیت در هم می‌شود، و اگر از حکومت کناره کنم، دیگری خواهد آمد و به انواع ظلم و ستم مبتلا خواهید شد، پس آنچه از او گرفته بلکه مع شیئی زاید به او مسترد می‌کرد. و بعد از اخذ ایمان مغلظه بر خلفای این امر رخصتش می داد، وصیت نامة آن مرحوم سرمشقی است به جهت علمای عظام تا به عوام چه رسد.
از یمن همت آن عالی جاه و برکت انفاس شریفة آن جناب آن دیار]کرمانشاه [آباد و محسود کل بلاد شد، از اطراف و اکناف عالم مردم در آنجا جمع می‌شدند، و در اول قریه‌ای بومد بسیار خراب، و در این اوان از بلدان عظیم الشأن محسوب است. تمام اهالیش عارف به جزئیات مسائل فروعیه شده اند؛ حتی اکراد که همه نمازگزار و از جملة اخیار گردیدند؛ جمعی را به جهت تعلیم احکام بر دهات معین نمود که به انواع وعد و وعید و در عصرش به جهت آنکه مورد عنایات و الطاف شوند اغلب ناس به اندک وسعتی به حج بیت الله، و زیارات عتبات عالیات می‌رفتند، و زکات را بر ملا می‌دادند؛ به خلاف اوقات دیگر که از خوف آنکه حکام و کدخدایان ایشان را در داخل اصحاب دول بدانند و در هنگام گرفتن مال خراج سلطانی به ایشان ظلم و ستم بیشتر کنند هر کس را فکر همین است که داخل فقرا و گایان محسوب اگر چه گدایان و ارباب استحقاق نیز از دست این ظالمان نجات ندارند، و اگر کسی را به جرم و جریمتی گرفتار می‌کرد و آن شخص فرار و به عتبة آن جناب [آقا محمد علی] پناه می‌گرفت دیگر احدی را مجال دم زدن نبود و عفو از جرائمش می‌نمود، چنانکه این شیوة مرضیه را تمام حکام ذوی الاحترام بلکه پادشاه ایران بالتمام مرعی می دارند که عتبة علما را پناه مقصرین می دانند و حرمت آستانة ایشان را نگاه می‌دارند سیما عالمی را که از این خاندان و فاضلی را که از این دودمان باشد (مرآت الاحوال، 1370:152). بنابر این در فاصله بعد از مرگ کریم خان کرمانشاه به لطف وجود حکمران مشهورش الله قلی خان زنگنه دورانی شکوفای به لحاظ امنیت و آرامش از سر گذراند و امنیت و آرامش ایجاد شده توسط خان زنگنه به رشد و شکوفایی در تمام ابعاد سیاسی،اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی انجامید.

نتیجه:

از اوسط عصر صفوی به بعد، با ورود خاندان زنگنه به وادی قدرت که تیولداران کرمانشاه بودند و تلاش این خاندان در راستای تامین امنیت و آبادانی، کرمانشاه دورانی از آرامش همراه با ترقی در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی طی کرد. اما این آرامش و امنیت خیلی زود با سقوط دولت صفویه همچون سایر نقاط ایران از کرمانشاه نیز رخت بر بست و کرمانشاه نیز همچون سایر نقاط ایران به محل کشمکش سرداران محلی و مدعیان قدرت تبدیل شد. گرچه دوران کوتاه مدت حکومت نادر به واسطه احداث توپخانه نادری رویه های از امنیت نظامی بر این شهر حاکم شد اما با مرگ نادر بار دیگر این نزاعها و درگیریها از سر گرفته شد. اما این بار مسله مهم بر تحولات و درگیریهای این شهر توپخانه نادری بود. توپخانه ای که در اختیار داشتن آن برای مدعیان قدرت بسیار حائز اهمیت بود. صف آرایی سران محلی زنگنه و کلهر از یک طرف متحصنین قلعه در طرف دیگر و سرداران مدعی قدرت در برابر هم این شهر را به کانون درگیری تبدیل کرده بود. در نهایت کریم خان بعد از آنکه قدرت خود را در نواحی داخلی مستحکم کرد موفق شد با کمک سران محلی بر این و قلعه آن تسلط پیدا کند و امنیت را در این شهر حاکم کند و شهر را به سران محلی زنگنه سپرد در واقع کریم خان و جانشینانش به خوبی پی برده بودند که اداره این شهر بدون کمک گرفتن از عناصر و خوانین محلی امکانپذیر نیست. به دنبال این ثبات و نظم سیاسی شکوفایی و رونق اقتصادیز نیز در این شهر حکمفرما شد.

پی‌نوشت‌:

1- مدرس دانشگاه و دانشجوی دکتری تاریخ ایران اسلامی

منابع تحقیق:
گلستانه، ابوالحسن محمدبن امین (1344)؛ مجمل التواریخ پس از نادر، به سعی و اهتمام مدرس رضوی، چ دوم، تهران، ابن سینا
بهبهانی، احمد بن محمدعلی (1372)؛ مرآت الاحوال جهان نما، مقدمه و تصحیح و حواشی علی دوانی، تهران، مرکز فرهنگی نشر قبله
مردوخ (بی تا)؛ تاریخ کرد، سنندج، کتاب فروشی غریق
سنندجی، میرزا شکرالله (1375)؛ تحفه ناصری در تاریخ و جغرافیای کردستان، تهران، امیر کبیر
سپهر، محمدتقی (1337)؛ ناسخ التواریخ، به اهتمام جهانگیر قائم‌مقامی، تهران، امیرکبیر
پری، جان. ر (1368)، تارخ ایران بین سالهای 1779 – 1747(کریمخان)، ترجمهمحمدعلیساکی، تهران،
اردلان، مستوره (بی تا)؛ تاریخ اردلان، به تصحیح حیرت سجادی، نسخه خطی کتابخانه سنندج محمدهاشم (1357)؛ رستم التواریخ، به اهتمام محمد مشیری، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی
نامی، محمدصادق (1317)؛ تاریخ گیتی گشا، به تصحیح و مقدمه سعید نفیسی، تهران، انتشارات اقبال
ورهرام غلامرضا (1366) تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر زند،نشر معین،تهران
شعبانی رضا (1372)، تاریخ تحولات سیاسی- اجتماعی ایران در دوره های افشاریه و زندیه، انتشارات سمت، تهران
جزایری، عبدالله بن نورالدین، (۱۳۸۴) تذکره شوشتر، نشر معتبر
غفاری کاشانی، ابوالحسن،(1369 ) گلشن مراد، به اهتمام غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، انتشارات زرین
هدایت رضا قلی خان، (1380) روضه الصفا، به تصحیح و تحشیه جمشید کیانفر – انتشارات اساطیر، تهران