نویسنده: دکتر کمال پولادی




 

اسماعیلیه شاخه ای از جریان سیاسی- کلامی شیعه هستند که پس از درگذشت امام جعفر صادق فرزند دیگر او به نام اسماعیل را به جای امام موسی کاظم به امامت قبول کردند و معتقد به غیبت و مهدویت او شدند. آنها به شیعیان هفت امامی معروف هستند، اما جدایی آنها از بدنه ی شیعه و جدایی آنها از شیعه ی دوازده امامی فقط در عقیده مربوط به تعداد و نسبت امامان نیست. آنها از لحاظ رفتار سیاسی و برخی آموزه های کلامی نیز با شیعه دوازده امامی اختلاف نظر دارند. در ادبیات رایج در میان شرق شناسان از آنها به عنوان شیعیان تندرو و از شیعیان دوازده امامی به عنوان شیعیان میانه رو یاد می شود و این تنها به خاطر راهبردها و رفتارهای سیاسی اسماعیلیه نیست بلکه به خاطر آموزه های کلامی آنها نیز هست. از جمله اینکه برخی از جریان های اسماعیلیه تعبیر خاصی از امام داشتند که او را تا مقام الوهیت پیش می برد. علاوه بر این آنها نظریه ی خاصی درباره ی کیهان شناسی داشتند که برای امام در هستی شناسی جایگاهی در تکوین عالم قایل بود.
اسماعیلیه منظومه ی فکری و کلامی پیچیده ای پدید آورند که از فلسفه ی یونانی و اندیشه های ایران باستان بهره برده است. این منظومه به لحاظ نظری در برابر اندیشه ی سیاسی اهل سنت که روی هم رفته ساده تر بود و با مسایل عملی سروکار داشت بسیار پیچیده تر بود.
جنبش اسماعیلیه جنبشی گسترده و پویا بود و گستره ی سرزمینی و تاریخی وسیعی را دربرمی گرفت. علاوه بر این آنها در قالب خلافت فاطمیان مصر که از سال 362 آغاز شد بر بخشی از غرب جهان اسلام حکومت داشتند. آنها در زمان فعالیتهای پنهانی در نوشته های خود از رمز و کنایه استفاده می کردند. همه اینها باعث شده است که بازسازی نظریه ی آنها در یک منظومه ی منسجم دشوار باشد. به همین دلیل ما در این مختصر وارد مسایل مناقشه انگیز دیگر نظریات آنها نمی شویم و تنها به ذکر خطوط کلی نظریات آنها در باب دولت اکتفا می کنیم.
اسماعیلیه در عمده ترین آموزه های کلامی شیعه شامل قاعده ی لطف، امامت مبتنی بر نص، معصومیت امام، ولایت امام و غیبت امام با شیعه دوازده امامی اشتراک نظر دارند. اما در تعابیری که از این آموزه ها دارند در برخی موارد از آنها فاصله می گیرند. خطوط کلی نظریه ی اسماعیلیه در باب دولت را می توان چنین خلاصه کرد: تنها حکومت بر حق، حکومت دینی است که امام در رأس آن باشد. رهبری جامعه از جانب خداوند به امام تفویض شده است. بعد از پیامبر امام مأموریت او را ادامه می دهد. معنی باطنی وحی فقط بر امام آشکار است. رستگاری امت بدون شناخت امام زمان خود و بهره مندی از هدایت او میسر نیست. شاخه ای از اسماعیلیه که در ایران رشد کرد و به نزاریه معروف است امام را قطب عالم وجود به شمار می آورد.

رسائل:

مهمترین منابع برای شناخت آموزه های اولیه ی اسماعیلیه مجموعه نوشته هایی است به نام رسائل که توسط کسانی نوشته شده است که خود را «اخوان الصفا» می نامیدند. نویسندگان این رسائل که در واقع مبلغان اسماعیلیه در عرصه ی مبارزات ایدئولوژیک بودند از اطلاعات فلسفی شایان توجهی برخوردار بودند و بر کل اندیشه شیعه (نه فقط اسماعیلیه) تأثیر قابل ملاحظه ای داشتند. در رسائل بر مبارزه با حاکمان ستمگر برای رستگاری اخروی تأکید شده است، رستگاری اخروی منوط به عمل به امر خداوند است. در این مبارزه، امام به عنوان کسی که مخزن علم الهی و مفسر کلام خداوند است نقش اساسی دارد.

جایگاه امام:

امام در نظریه اسماعیلیه حتی بیش از شیعه دوازده امامی، محور نظم دینی و دنیوی جامعه (امت) است. فاطمیان مصر امام را به مثابه ی مفهوم محوری قانون و جامعه تبدیل کردند. اسماعیلیه تشکیلات سیاسی - مذهبی مفصل و پیچیده ای داشتند که نظام آن را با نظام کلامی خود درآمیخته بودند. این تشکیلات به صورت یک تشکیلات سلسله مراتبی بود که با چندین پله شامل داعیانی با درجات مختلف امام را به توده ی مردم وصل می کرد. شاخه نزاری که در ایران و شرق جهان اسلام گسترش یافت و مبارزاتی طولانی را با حاکمان ستمگر به پیش برد بنا به اقتضای مبارزات عملی در نظریه های خود بر اهمیت مفهوم و مقامی به نام حجت تأکید زیادی گذاشت. حجت در هنگام غیبت امام خلیفه او است. او با مدد از نور علی راه استقرار امامت راستین را هموار می کند. او با استعداد خود از نیروی لطف الهی برخوردار شده است و مردم را از امام آگاه می سازد.
منبع مقاله :
پولادی، کمال؛ (1387)، تاریخ اندیشه ی سیاسی در ایران و اسلام، تهران: نشر مرکز