نویسنده: علی اکبر شعاری نژاد




 

رشد و تکامل حرکتی و عضلانی
چگونگی رشد و تکامل بدنی در کیفیت کل رشد و تکامل فرد اثر می گذارد؛ و کودک خود را ابتدا از راه بدنش می شناسد. به همین سبب، مطالعه ی چگونگی رشد و نمو بدنی از نخستین مسائل رشد و تکامل آدمی به شمار می رود. در بحث از رشد و تکامل بدنی طبعاً با توان کنترل اعضای بدن مواجه خواهیم شد یعنی کودک چگونه می تواند به تدریج اعضای گوناگون بدنش را تحت کنترل خودش در آورد و آنها را به شکل مطلوب و مورد نیازش حرکت دهد و کیفیت حرکات اعضایش را کنترل کند. در این مقاله به مطالعه موضوع بسیار مهم چگونگی رشد و تکامل حرکتی و عضلانی در آدمی می پردازیم.
منظور از «رشد و تکامل حرکیت» (motor development) رشد و تکامل کنترل حرکات اعضای مختلف و هماهنگی فعالیت مراکز عصبی، اعصاب و عضلات است. این کنترل از رشد و تکامل بازتابها و فعالیت کلی زمان تولد سرچشمه می گیرد تا به جایی می رسد که کودک به کمک دیگران نیاز ندارد و خود بر حرکات خویشتن مسلط است. به عبارت دیگر، عنوان «رشد و تکامل حرکتی» به همه روشها و شیوه هایی اطلاق می شود که دستگاههای گوناگون بدن برای حرکات خاص آمادگی پیدا می کنند و با یکدیگر هماهنگ می شوند.
رشد و تکامل فرد از لحاظ حرکت- یعنی رشد نیرو، سرعت و دقت در به کار بردن بازوها، ساقها و عضلات دیگر- اهمیت خاصی در رشد عمومی او دارد. از طرف دیگر، رشد حرکتی فرد با رشد ذهنی او بستگی کامل دارد. بدین معنا که فعالیت های حرکتی فرد در بیشتر رفتارهای ذهنی و هوشی او کاملاً مؤثرند زیرا او با چشم و دست خود، دنیای محیطش را کشف و بررسی می کند. او راه می رود، بازی و کنجکاوی می کند تا به این وسیله، بیشتر میل های خود را ارضا کند. رفتار حرکتی سبب می شود که فرد با دیگران روابط اجتماعی برقرار کند و روشهای همکاری را یاد بگیرد. همچنین رشد و تکامل حرکتی با رفتار هیجانی مربوط است بدین معنا که نیرو، سرعت، سازگاری عضلانی و مهارتهای فرد در او احساس موفقیت یا محرومیت و خشم یا ترس ایجاد می کنند. زیرا نظر هر شخص در سراسر زندگی نسبت به خودش، از چگونگی ادراک او نسبت به بدنش و خواص آن نیرو و مهارتش در فعالیت های بدنی، متأثر می شود. رشد و تغییرات بدنی، کودک را به یادگیری حرکات تازه نیازمند می سازد. خلاصه، بیشتر صفات شخصیت کودک در عمل و فعالیت وی ظاهر می شوند چنانکه یک کودک، علی رغم مشکلات و عجز خود، در فعالیت حرکتی اصرار می ورزد در صورتی که دیگری به سرعت دست می کشد و صرفنظر می کند. مثلاً کودکی از اینکه در مسابقه ای شرکت کند- با وجود اینکه در آن چندان مهارتی ندارد- تردید و دودلی به خود راه نمی دهد در صورتی که کودک دیگر با وجود توانایی و مهارت، از شرکت در همان مسابقه بیمناک است. پیشرفت کودک در مهارتهای حرکتی به فرصت های خاصی بستگی دارد که در دوران کودکی برایش فراهم می شوند. هاویگهرست می گوید: «گسترش دایره ی خویشتن فهمی یا خودشناسی کودک به مهارتهایی بستگی دارد که کسب می کند همچنانکه خودپذیری او تا اندازه ای از توانایی او به دریافتن اشکال گوناگون دنیای خارج از خودش سرچشمه می گیرد... هنگامی که در یک فعالیت گروهی شرکت می کند... مهارتهای خاص و اطلاعات معینی بدست می آورد فرصت می یابد که مهارتهای خود را در برابر همسالانش بسنجد و چگونگی واکنش همسالان به مهارتهای وی بر خودشناسی او می افزاید».
حرکات کودک را می توان بر دو دسته تقسیم کرد: دسته ی اول آنهایی هستند که به عضلات بزرگ بدن مربوطند و این حرکات در مراحل اولیه بدون نظم و ارتباط میان آنها انجام می گیرند یعنی یک عده حرکاتی هستند که هیچگونه تعادل و سازگاری حرکتی در آنها مشاهده نمی شود. کودک به تدریج می تواند بر این حرکات تسلط یابد و آنها را کنترل کند و این امر به نضج و تمرین او بستگی دارد. از این رو، باید مؤسسات تربیتی- بویژه مهد کودک ها و کودکستانها- فرصت های زیادی برای حرکات گوناگون کودکان آماده سازند و اسباب و وسایل متنوع و بیشتر- که کودکان را در بازی و بکار بردن اعضای گوناگون بدن کمک کنند- در اختیارشان بگذارند. زیرا از این راه است که کودکان، عضلات خود را تقویت می کنند و مهارتهای حرکتی گوناگون می آموزند. البته ممکن است کودکان آنها را بشکنند ولی باید به این اصل معتقد شد که: اسباب بازی برای کودک است نه کودک برای اسباب بازی. اصل تربیتی دیگر که رعایتش در کودکستان و سالهای اول دبستان ضرورت دارد، لزوم «تشویق» کودکان ضمن بازی و فعالیت است. تمسخر، سرزنش و عدم ارضای احتیاج به موفقیت در کودکان یک نوع «سد عاطفی» (emotional-blocking) ایجاد می کند که او را از هر نوع فعالیت و پیشرفت باز می دارد. در نتیجه، حرکات کودک کند می شوند و در آینده نیز هیچگونه تربیت در آنها مؤثر نمی شود. محرومیت کودک از لذت فعالیت منظم و مربوط به بازی، به بهداشت و سلامت عقلی او لطمه می زند زیرا بین احساس موفقیت یا سستی و نومیدی کودک و میزان موفقیت یا عدم موفقیت او در رفتارهای حرکتی و تسلط بر مهارتهای حرکتی هم بستگی وجود دارد. به طور کلی، فعالیت و خلاقیت به همدیگر بستگی دارند و محرومیت از حرکت و فعالیت، به احتمال زیاد به محرومیت از خلاقیت خواهد انجامید.
دسته ی دوم حرکاتی هستند که به عضلات کوچک بستگی دارند که از آن جمله «نوشتن» است. کودک بهنجار در چهار سالگی می تواند مداد یا قطعه گچی بدست بگیرد و خطوط نادرست ترسیم کند که علت آن، عجز او از تسلط بر عضلات کوچک است. همینکه در 5 یا 6 سالگی به مدرسه وارد می شود می تواند بنویسد ولی هنوز نظم و دقت لازم در نوشته های او مشاهده نمی شود، به کندی می نویسد و بیش از اندازه لازم به مداد فشار می دهد. بعلاوه، هنگام انتقال از یک حرف به حرف دیگر یا میان آغاز و انجام مقطع بیشتر توقف می کند. روشی که در آموزش نوشتن پیش گرفته می شود اثر بزرگی در تحصیل این مهارت دارد.
معلم می تواند به تدریج کودکان را به برطرف کردن این معایب راهنمایی کند و در این کار می تواند از نمونه های خطی چاپی استفاده کند. این نمونه ها ابتدا عبارت از خطوط منفصل هستند که به صورتهای گوناگون- افقی، عمودی و مایل
- در می آیند. بعد مرحله حروف و کلمات منقطع می رسد و کودکان را وا می دارند که قلم یا مداد خود را روی این حروف و کلمات بکشند. این تمرین نیز در کسب مهارتهای لازم برای نوشتن، کمک بزرگی به شمار می رود.
اهمیت تربیتی رشد عضلانی تنها به این نیست که سبب بستگی قسمت های گوناگون رشد به یکدیگر می شود بلکه نقش بسیار مهمی را در تکوین شخصیت کودک، به طور کلی، بازی می کند.
هدف رشد حرکتی این است که انقباض، انبساط و سازگاری عضلات مختلف بدن را کنترل کند. این حرکت، بر قدرت، سرعت و دقت کودک در بکار بردن اعضای بدن و تنظیم حرکات گوناگون- که برای انجام دادن عملی یا کسب مهارتی صادر می شوند- متکی است، بنابراین، از چگونگی رشد حرکتی کودک می توان به میزان و چگونگی نضج او پی برد.
نتایجی که از مطالعه ی رشد حرکتی در دوره ی کودکی و نوجوانی بدست آمده اند عبارتند از:
1.رشد و تکامل حرکتی در دوران کودکی و سالهای پیش از مدرسه از یک رشته اصول منظم پیروی می کند، اگرچه در هر سن، اختلافات وسیعی در رشد و تکامل مشاهده می شوند.
2.میزان رشد حرکتی در دانش آموزان کلاسهای ابتدایی از عوامل بیشتری، به ویژه نضج و تمرین، متأثر می شود.
3. رشد و تکامل مهارتهای حرکتی در دوره ی دبستان به نظم و حرکات دانش آموز بستگی دارد.
4. رشد و تکامل مهارتهای حرکتی پیچیده در دوره ی دبستان، بیشتر بر تمرین و تکرار وابسته است.
5. رشد حرکتی پسر و دختر تا دوره ی بلوغ چندان با هم فرق ندارد لیکن بعد از این مرحله، پسران بر دختران برتر می شوند.
رعایت نکات زیر به مربیان توصیه می شود:
1.کودکان برای رشد و تکامل بدنی خود به تمرینات بیشتر و مهارتهای اساسی نیازمندند.
2.کودکان برای نضج و کشف و تربیت استعدادهای خود به تمرین های متنوع نیازمند.
3.وادار ساختن کودکان به یادگیری یک مهارت، بدون اینکه آمادگی بدنی داشته باشند، زیان آور است.
4.کودکانی که به سرعت رشد می کنند برای تمرین تمام انواع مهارتهای حرکتی به فرصت های زیاد نیازمندند.
5.تجربه کودکان و رشد گسترش عملی مهارتها مستلزم بردباری بزرگسالان است.
6.کودکانی که مهارتهای حرکتی را یاد می گیرند به جا و فضای باز کافی نیاز دارند.
7.چون رشد و تکامل بدنی با رشد سایر قسمت ها بستگی دارد بنابراین باید فعالیت هایی را برای کودکان انتخاب کرد که نیازهای عاطفی، ذهنی و اجتماعی آنان را ارضا کنند.
8. لوازم و وسایل باید طوری انتخاب و قرار داده شوند که حتی کوچکترین کودکان در گروه نیز بتواند تجارب حرکتی موفقیت آمیز به دست آورد.

مشخصات عمده ی رشد عضلانی یا حرکتی

حرکت یکی از پدیدارهای مهم رشد و تکامل انسان است و دارای خصایصی است که مهمترین آنها عبارتند از:

الف. روش طولی و عرضی

همان طوری که در مبحث «خصایص عمومی رشد» اشاره کردیم رشد حرکتی از دو جهت طولی و عرضی انجام می گیرد.
همچنین، جنبه های رشد حرکتی در عضلات چشم، صورت و گردن بهتر آشکار می شوند. بدین ترتیب، که کودک در سه ماهگی چشم خود را به اشیای اطرافش می دوزد و تقریباً نمی خواهد چشم از آنها برگرداند. سپس عضلات چشمش رشد می یابند و به درجه ای از نضج می رسند که او می تواند اشخاص و اشیاء را در حال حرکت ببیند و به چپ و راست خود نگاه کند. بعد کاملاً بر عضلات چشم تسلط می یابد و حرکت آنها را کنترل می کند به طوری که می تواند حتی پاندول ساعت را در همان حرکات پی در پی و پیوسته ببیند.
با رشد حرکات چشم، عضلات گردن نیز رشد می کنند و کودک به بلند کردن سر و تسلط بر حرکت آن قادر می شود و می تواند مدتی آن را بلند نگاهدارد. پیش از پایان سه ماه اول زندگی، به خنده و تبسم اطرافیانش پاسخ می دهد و لبخند می زند و بدین ترتیب، نخستین قدم را برای رفتارهای اجتماعی و نشان دادن واکنش نسبت به محیط اجتماعی خود برمی دارد.
اگر چشمش به دستهایش بیفتد با انگشتان خود آنها را می گیرد یا در دهانش می گذارد، پس از آن فقط به انگشت شست اکتفا می کند و این انگشت، موجب تحریک حرکات لب، زبان و عضلات چهره او می شود. در پایان شش ماهگی کودک می تواند اشیایی را که به دست می گیرد برای تجربه به دهان ببرد.

ب. روش عام و خاص

حرکات کودک در آغاز تولد و مراحل اول زندگی تقریباً هدفی را دنبال نمی کنند و تمام بدن او را شامل می شوند. چنانکه- مثلاً هنگام یاد گرفتن هر نوع مهارت تازه، بیشتر اعضای بدنش را حرکت می دهد. سپس در اثر دگرگونی رشد و نمو، حرکات و اعمال او از روی دقت انجام می گیرند و از حرکات زایدش کاسته می شود تا سرانجام، به حدی می رسد که فقط اعضای مخصوص و لازم برای انجام دادن این مهارت را حرکت می دهد و حرکات خود را برای رسیدن به هدفی، محدود می کند. به همین سبب، کودک هنگام یادگیری مهارت «نوشتن» برای نخستین دفعه، پاها و ساقهای خود را حرکت می دهد، زبانش را بیرون می آورد، لبهایش را محکم به هم می چسباند و به دست و انگشتانش فشار می آورد. به تدریج که میان چشم و بازو و انگشتان، سازش حرکتی ایجاد شد در عمل «نوشتن» ماهر می شود.

پ. از عضلات بزرگ به عضلات کوچک

سازش حرکتی، میان عضلات بزرگ شروع و به تدریج به عضلات کوچک می رسد. بدین سبب، کودکان به بازیهایی مایل می شوند که مستلزم دقت نباشند بعد به تدریج می توانند به اعمال دقیقی بپردازند. از این رو، کودک ابتدا حروف را درشت می نویسد سپس با پیشرفت در رشد و تکامل و کسب مهارت نوشتن، می تواند ریز و کوچک بنویسد.

ت- از اسراف به صرفه جویی

با اینکه رشد و تکامل انسان از عام به خاص و از عضلات بزرگ به عضلات کوچک متوجه است، در عین حال به صرفه جویی در صرف انرژی و کوشش نیز توجه دارد. بدین معنا ابتدا که برای بدست گرفتن قلم، بیشتر اعضای بدنش را به حرکت در می آورد، یا در مهارتهای دقیق به جای عضلات کوچک، عضلات بزرگ بدن را بکار می برد انرژی بیشتر صرف می کرد در صورتی که بعد از رشد و تکامل، فقط اعضای لازم را بکار می برد مثلاً با انگشت می گیرد، سر برمی گرداند و ...

ث. از تجانس به تباین

کودک نوزاد مخلوقی است که حرکات اعضای گوناگون او دارای همانندی هستند. می توانیم با مقایسه ی نیمه ی راست بدن کودک با نیمه ی چپش، این تجانس را مشاهده کنیم. چنانکه می بینیم دست راست خود را با همان سرعت و قوت و سهولت دست چپ حرکت می دهد.
از تجارب لیدرر (R.K.Lederer) چنین برمی آید که بکار بردن یکی از دو دست، در سال اول زندگی آغاز می شود و شماره کودکانی که دست راست خود را بکار می برند با عده آنهایی که از دست چپ استفاده می کنند- بویژه میان ماههای ششم و یازدهم تولد- تقریباً برابر است. سپس این تعادل به هم می خورد و اغلب کودکان، دست راست خود را بکار می برند تا اینکه در پایان دو سالگی، این وضع کاملاً حالت ثبوت به خود می گیرد یعنی «تباین» پیدا می شود.
آزمایش های کار (M.Karr) بستگی میان سن زمانی و ترجیح بکار بردن یکی از دو دست را می رسانند. بنا به تجارب این دانشمند، ارتباط مزبور به صدی 77 می رسد یعنی توانایی کودک برای بکار بردن یکی از دو دست بیش از دیگری، به دنبال افزایش سن فزونی می یابد. اگرچه گروهی از روان شناسان و زیست شناسان بکار بردن دست راست را بیش از دست چپ، به وراثت نسبت می دهند لیکن نباید از تأثیر محیط غفلت کرد زیرا چنانکه از مطالعات دقیق در این خصوص برمی آید چپ یا راست دستی بیش از هر چیز، تابع قوانین یادگیری است و مانند سایر رفتارهای عادی نتیجه تمرین و تکرار است.
به عبارت دیگر، ترجیح یکی از دستها ممکن است علت فیزیولوژیک داشته باشد یعنی در یک طرف بدن، فعالیت زیادتر از طرف دیگر باشد و یا علت روان شناختی، چنانچه والدین کودک را به استفاده از دست معینی تشویق کنند و او با همان دست کار خواهد کرد. و اگر کودکی به علت به کار بردن دست چپ مورد انتقاد قرار گیرد احتمال دارد به عقب ماندگی درسی دچار شود.

ج. اثر سطح و میزان نضج

رشد عضلانی کودک با میزان نضج او برای انجام دادن حرکات گوناگون، بستگی کامل دارد. از آزمایشهای هیلگارد (T.R.Hilgard) این نتیجه بدست می آید که عادت دادن کودک به انجام دادن کاری یا کسب مهارتی وقتی مفید و موثر خواهد بود که نضج لازم برای آن را داشته باشد.
این دانشمند، یک عده کودکان دو ساله را به دو دسته تقسیم کرد. بعد در مدت یک سال به یک دسته از آنها، دکمه بستن و قیچی بکار بردن را یاد داد، و دسته دیگر را آزاد گذاشت. در نتیجه، گروه اول در دو مهارت نامبرده بر گروه دوم برتری یافت. سپس همان مهارت ها را به مدت یک ماه به گروه دوم آموخت. نتیجه نهایی این شد که هر دو گروه، در سن معین در این مهارتها با هم مساوی شدند.
روی همین اصل، معلم باید در تدریس هر ماده، میزان نضج لازم برای یادگیری آن را بداند و در غیر این صورت کودکان یاد نخواهند گرفت و رنج و مشقت معلم نیز بیشتر خواهد بود.

اصول رشد و تکامل حرکتی

بررسی های طولی گروه های متعدد کودکان نشان داده اند که رشد و تکامل حرکتی همانند رشد و تکامل عمومی از یک عده اصول پیروی می کند. این اصول عبارتند از:

1.رشد حرکتی به نضج عصبی عضلانی بستگی دارد

رشد و تکامل شکل های مختلف فعالیت حرکتی به رشد و تکامل جنبه های گوناگون دستگاه عصبی وابسته است و حرکت های مهارتی هنگامی میسر خواهد بود که مکانیسم عضلانی کودک نضج لازم را پیدا کند.

2. یادگیری مهارتهای هنگامی انجام می گیرد که کودک از لحاظ نضج یا بالیدگی آماده شود.

به تجربه ثابت شده است که تلاش به آموزش حرکات مهارتی به کودکان، پیش از اینکه دستگاه عصبی و عضلات آنها نمو و نضج لازم کرده باشند، بی اثر بوده است.

3. رشد و تکامل حرکتی از یک الگوی قابل پیش بینی پیروی می کند.

رشد و تکامل حرکتی از قانونهای حاکم بر جهت رشد و تکاملی پیروی می کند. الگوی قابل پیش بینی رشد و تکامل حرکتی را می توان در تغییر از فعالیت های عام و کلی به فعالیت های خاص، ملاحظه کرد.

4. برای رشد و تکامل حرکتی می توان هنجارهایی در نظر گرفت.

با توجه به اصل سوم، یعنی قابل پیش بینی بودن الگوی رشد حرکتی، می توان هنجارهایی را بر پایه سنی برقرار کرد و شکل های گوناگون فعالیت حرکتی را با آنها ارزیابی کرد. وجود این الگوها به والدین و دیگران امکان می دهد که بدانند از فرزندان خود در سنین مختلف چه انتظاراتی داشته باشند. همچنین با این الگوها می توانند میزان عادی بودن رشد و تکامل کودک را دریابند و بسنجند.

5. میزان رشد و تکامل حرکتی از تفاوتهای فردی متأثر می شوند.

با اینکه رشد و تکامل حرکتی از الگوهای همانند، به معنای وسیع کلمه، برای همه کودکان پیروی می کند لکن در اجزایش تحت تأثیر تفاوتهای فردی قرار می گیرد. بعضی از عوامل و شرایطی که در میزان رشد و تکامل حرکتی اثر می گذارند عبارتند از:
- سرشت زیستی (ژنتیک) شامل ساخت بدن و هوش.
- امکان فعالیت زیاد جنین.
- شرایط مساعد پیش از تولد بویژه تغذیه مادر.
- دشواری تولد مخصوصاً زمانی که با صدمه موقت مغزی همراه باشد که رشد حرکتی را به تعویق می اندازد.
- سلامتی و بهداشت و تغذیه خوب در دوران زندگی پس از تولد که در صورت نبودن موانع محیطی، رشد حرکتی را تسریع می کنند.
- برتری هوشی، رشد حرکتی کودکان بهره مند از هوشبهر (IQ) بالا سریع تر از کودکان عادی و پایین تر است.
-تحریک، تشویق و فرصت های متعدد و متنوع برای حرکت دادن همه قسمت های بدن، که موجب سرعت رشد و تکامل حرکتی می شود.
-حمایت افراطی از ظهور و رشد توانایی های حرکتی جلوگیری می کند.
-فرزند اول در رشد و تکامل حرکتی از فرزند آخر جلوتر است زیرا بیشتر مورد تشویق و تحریک والدین قرار می گیرد.
-زودرسی معمولاً رشد و تکامل حرکتی را به تعویق می اندازد زیرا سطح رشد و نمو هنگام تولد پایین تر از سطح عادی است.
-نقص های عضوی از قبیل نابینایی رشد حرکتی را به تعویق می اندازند.
-تفاوتهای جنسی، نژادی و اجتماعی اقتصادی.

تفاوت رشد حرکتی میان پسر و دختر

تجارب بعمل آمده نشان می دهند که در بیشتر مهارتهای حرکتی و کارهای مربوط به قدرت و سرعت، پسران متوسط بر دختران متوسط برتری دارند، و این تفاوت میان آنان با پیشرفت سن، افزایش می یابد چنانکه استعداد انجام دادن فعالیتهای حرکتی در دختران در 14 سالگی به حداکثرش می رسد در صورتی که پسران تا 17 سالگی از این لحاظ رشد می کنند. دختران فقط در بعضی از ورزشها می توانند با پسران مسابقه دهند و شرکت آنها در فعالیت بدنی پسران جنبه استثنایی دارد و نتیجه احتیاج اجتماعی است.
علت این تفاوت، به محیط و طبیعت بدن بستگی دارد بدین معنا که پسران معمولاً بیش از دختران، مجال فعالیت حرکتی دارند و زود می توانند- برخلاف دختران- در بازیهای گوناگون شرکت کنند و این خود در پیشرفت آنان کمک موثری است. از طرف دیگر، عامل بدنی، باعث ایجاد این تفاوت می شود یعنی تفاوتهای بدنی در برتری پسران بر دختران از حیث رفتارهای حرکتی تأثیر زیادی دارد چنانکه حجم بدن دختران، هنگام نضج جنسی، کوچکتر از پسران و بازوها و ساقهایشان نسبتاً کوتاهتر و تنه هایشان بزرگتر است و همین وضع و حالت، مانع شرکت دختران در بعضی از فعالیتهای بدنی می گردد.
دختران هنگام تولد از لحاظ «سن اسکلت» (skeletal age) تقریباً چهار هفته از پسران جلوترند و تا دوره بلوغ، سن اسکلت ایشان در حدود 125 درصد پسران همسال است. به همین سبب دختران دو سال زودتر از پسران به مرحله بلوغ و نوجوانی می رسند.

ترتیب رشد و تکامل حرکتی

مطالعات آزمایشی رشد و تکامل هماهنگی و همکاری عضلات نشان می دهند که کودک متوسط قادر است قسمت های مختلف بدنش را کنترل کند. و این بیشتر تابع قانون جهت رشد و تکامل است تا سن تقویمی کودک. بنابراین، ترتیب چهارگانه زیر را می توان در سیر تکامل عضلانی از یکدیگر تمیز داد:
1.رشد حرکتی در ناحیه سر.
2.رشد حرکتی در بازوان و دست ها.
3.رشد حرکتی در تنه، قسمت اصلی بدن.
4.رشد حرکتی در پاها.

1. رشد و تکامل حرکتی در ناحیه سر

کودک به زودی بر عضلاتی که حرکت چشم، تبسم، خنده و بلند کردن سر به آنها بستگی دارد به سرعت تسلط می یابد. موزونی و تناسب در حرکت چشم، که در بدو تولد بسیار ضعیف است، به سرعت افزوده می شود و هر نوزاد طبیعی و سالمی پس از چهار ماه قادر است که چشمان خود را در جهات مختلف و متناسب با وضع موجود حرکت دهد، کودک می تواند چشم خود را در دو ماهگی بر روی جسمی ساکن و در سه ماهگی بر روی جسمی متحرک متمرکز کند. تبسم در برابر قلقلک در هفته اول ظاهر می شود ولی لبخند در برابر تبسم شخص دیگر معمولاً تا سه ماهگی دیده نمی شود.

2. رشد و تکامل حرکتی در بازو و دست

از بدو تولد بازوان و دست های نوزاد پیوسته در حرکتند. در ابتدا حرکت بدون داشتن هدف و مقصد معین انجام می گیرد. این حرکات موقع خواب نیز دیده می شوند. آنچه که بیشتر از سایر حرکات تکرار می شود حرکت دست به طرف سر است.

هماهنگی بین چشم و دست

دست بردن به طرف یک شیء و گرفتن آن به استثنای مواردی که دست اتفاقاً به چیزی برمی خورد مستلزم هماهنگ چشم و دست با یکدیگر است و چشم همیشه حرکت دست را هدایت می کند. این وضع در حرکات اتفاقی و بی هدفی، که پس از تولد دیده می شوند، وجود ندارد. تا زمانی که بین چشم و دست هماهنگی بوجود نیامده است (از سه تا چهار ماهگی) دست بردن ارادی به طرف چیزی و گرفتن آن ممکن نیست. ابتدا کودک به چیز مورد علاقه اش خیره می شود بدون آنکه به طرف آن دست دراز کند. رفته رفته با افزایش هماهنگی در چشم، کودک دست به طرف اشیاء می برد. در چهار ماهگی کودک اشیاء را به کندی می گیرد. در شش ماهگی حرکات به صورت هماهنگ و موزون در می آیند، و چند ماه بعد کودک می تواند چیزی را بدون حرکات بیفایده و زاید در دست بگیرد و نیز می تواند مستقیماً دست به سوی چیزی ببرد و آن را در دست بگیرد و به طرف دهان خود بیاورد.

3. رشد و تکامل حرکتی تنه

نوزاد در هفته های اول قادر نیست که از پهلویی به پهلوی دیگر و یا از پشت به روی شکم بگردد. در دو ماهگی باید بتواند از پهلوئی به پشت برگردد و در شش ماهگی یک دور کامل بگردد. هنگام چرخیدن نخست سر و در آخر پا حرکت می کند.

نشستن

کودک زمانی می تواند به تنهائی بنشیند که عضلات بزرگ و ضخیم پشتش به حد کافی رشد و تکامل یافته باشند. پیش از آنکه او بتواند به تنهائی بنشیند باید تسلط کامل بر بدنش یافته باشد. کودک باید بین نه تا ده ماهگی قادر شود که به تنهایی برای مدت ده دقیقه بنشیند. معمولاً دختران زودتر از پسران و کودکانی که تحت مراقبت پزشکی بوده اند و از کودکانی که به آنها از این نظر توجهی نشده است می توانند بنشینند.
هنگامی که کودک برای دفعات نخست به تنهایی می نشیند برای حفظ تعادل خود به جلو خم می شود. بازوان خود را به اطراف دراز می کند تا بدین وسیله بتواند تعادلش را حفظ کند و یا پاهای خود را جمع می کند به ترتیبی که کف پاهای او در برابر یکدیگر قرار می گیرند و بدین وسیله بر سطح اتکای خود می افزاید موقعی که کودک در این وضع می نشیند نمی تواند بلند شود و چنانچه بکوشد تا حرکتی بکند معمولاً می افتد. زمانی که کودکان بتوانند به تنهائی و بدون اشکال بنشینند به جلو و عقب حرکت می کنند و این خود یک نوع بازی است.

4. رشد و تکامل حرکتی پاها

مردم اغلب گمان می کنند که کودک به سرعت راه رفتن را فرا می گیرد. ولی این تصور، صحیح نیست چه منشأ راه رفتن در واقع در همان زمان تولد و حتی پیش از آن جا دارد. کودک نخست حرکاتی مشابه قدم برداشتن انجام می دهد و در نتیجه همین حرکات کم کم می تواند هماهنگی بین عضلات بدن و پا بوجود آورد. گذراندن این مراحل برای راه رفتن دارای اهمیت اساسی است و کودک نمی تواند در مدت کوتاهی تمام آنها را انجام دهد. اکثر کودکان از نظر زیست شناسی از 9 تا 15 ماهگی آماده راه رفتن می شوند در این هنگام، استخوانها، عضلات و بدن آنقدر رشد و تکامل یافته اند که می توانند با یکدیگر همکاری کنند و در نتیجه، کودک راه می افتد. ولی نباید فراموش کرد که کودک در وهله اول به کمک و تشویق دیگران نیازمند است.

ایستادن

ایستادن مرحله ی پیش از راه رفتن است. ابتدا کودک با کمک اشیای موجود به حالت ایستادن در می آید و این آسانتر از آن است که کودک بخواهد با نیروی پاهای خود به حالت ایستادن در آید، چه در آغاز، پاهای وی هنوز به اندازه ی لازم در اختیار و قدرت او نیستند. کودک در آغاز، برای حفظ تعادل پاهای خود را از هم باز می گذارد و سر و قسمت فوقانی بدن را به طرف جلو متمایل می کند و این حالت، هنگامی که به تنهایی و یا به کمک چیزی می ایستد، دیده می شود. کودک رفته رفته از فشار روی شیء یا شخصی که در موقع ایستادن به او کمک می کند می کاهد و سرانجام خود مستقلاً می ایستد.

راه رفتن

پس از آنکه کودک تا حدی مطمئن شد که می تواند با کمک چیزی و یا شخصی بایستد سعی می کند که قدم بردارد. کم کم در این کار مهارت پیدا می کند تا جایی که با کمک شخصی و یا چیزی راه می رود. پس از آنکه دانشمندان گروههای بزرگی از کودکان را مورد آزمایش قرار دادند پی بردند که کودکان عموماً در یک سالگی می توانند با کمک شخص یا چیزی راه بروند. در چهارده ماهگی دو سوم کودکان می توانند بدون کمک دیگران قدم بردارند.
باید توجه داشت که هنگام راه افتادن، اختلاف زیادی بین کودکان از نظر سن وجود دارد. بعضی از آنها در هفت یا هشت ماهگی راه می افتند در حالی که برخی دیگر در هیجده ماهگی راه رفتن را شروع می کنند. همه کودکان در هنگام راه رفتن سر خود را شق نگه می دارند تا خوب بتوانند جلوی خود را ببینند. در موقع راه رفتن بدن کاملاً شق و بی حرکت است و حرکت پا موجب تغییر مکان می شود. تعادل لازم هنوز حاصل نشده است و برای حفظ توازن است که کودک بازوان خود را به طرف جلو می گیرد و یا آنها را جمع می کند و به بدن خود می چسباند. ولی با این همه گاهی زمین می خورد و علت افتادنش آن است که یکی از پاهایش را کمی بیشتر از معمول از زمین دور می کند و همین عمل باعث بهم خوردن تعادل می شود.

افزایش هماهنگی در راه رفتن

هنگامی که کودک راه می افتد در حرکات پا و حتی تمام بدنش نوعی زیاده روی دیده می شود. ولی از این زیاده روی کم کم کاسته می شود و بین حرکت دست ها و پاها هماهنگی بوجود می آید و این سبب می شود که کودک بهتر بتواند تعادل بدنش را حفظ کند. در اثر تمرین، فاصله قدمها بیشتر می شود و بی نظمی آنها کاهش می یابد. حرکت پاها سریع تر و موزون تر می شود و در نتیجه راه رفتن تندتر صورت می گیرد. راه رفتن روی پنجه پا رفته رفته به راه رفتن روی تمام کف پا تبدیل می شود. در چگونگی راه رفتن کودکان مختلف تفاوتهای بارزی مشهودند. سالها وقت لازم است تا راه رفتن شخص به صورت ثابت و مخصوص در آید.
منبع مقاله :
شعاری نژاد، علی اکبر؛ (1385)، روان شناسی رشد، تهران: نشر اطلاعات، چاپ نوزدهم 1388