اگر میخواهی آسوده باشی فقیر باش ولی بخیل نباش!!
منبع: راسخون
شرح حدیث: " أقَلُّ النّاسِ راحَةً البَخِیل"
مقدمه:
پس از بررسی روایاتی که میفرماید: بخیل آسایش ندارد؛ حسود لذت نمیبرد! سؤالات متعددی ذهن انسان را به خود مشغول میسازد:1. آسایش یعنی چه؟ به چه چیزی لذّت میگویند؟
2. فرق آسایش و لذّت در چیست؟
3. چرا آسایش بخیل از همه کمتر است؟ اگر آسایش در ثروت است قاعدتاً میبایست آسایش فقیر، کمتر باشد نه بخیل!
در این نوشتار ضمن بررسی و شرح حدیثِ: "أقَلُّ النّاسِ راحَةً البَخِیل" از فرمایشات نبی مکرم اسلام حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله؛ به پاسخ سؤالات فوق خواهیم پرداخت.
علاوه بر اینکه همین جمله کوتاه از زبان معصومی صادر شده که عالِم به جمیع عوالم خلقت است لذا باید با دقّت بیشری به آن بپردازیم مثلاً باید بفهمیم آسایش بخیل از چه کسی کمتر است؟ زیرا اینکه آسایش بخیل از سخی کمتر است مطلب واضحی است که نیازی به بیان آن از زبان معصوم علیهالسلام نمیباشد. و لذا گویا مراد حضرت این است که بر خلاف تصور مردم، آسایش بخیل از همه، حتی از فقیر هم کمتر است.
کلید واژه:
شرح نهج الفصاحه، نهجالدرایة، بخیل کیست، آسایش، راحة، شرح حدیث، بخل معنوی، فقیر.اصل مقاله:
قالَ رسول الله صلی الله علیه و آله: أقَلُّ النّاسِ راحَةً البَخِیل[1]؛ آسایش بخیل از همه کمتر است.توضیح معنای لغوی بُخل:
راغب در کتاب مفردات، بخل را به إمساک و نگهداشتن و حبس نمودن اموالى که سزاوار نیست نگه داشته شود معنا نموده است[2].ظاهراً این معنا برای لغت بخل، جامع نیست بلکه اگر قید اموال را از تعریف راغب، حذف نماییم جامعیّت بهتری پیدا خواهد کرد. بر همین اساس، علامه مصطفوی، لغت بخل را اینگونه معنا کرده است: آرزوی اینکه به هیچ کس، هیچ چیز داده نشود[3].
توضیح دیدگاه علامه مصطفوی اینکه: آرزو از اشتغالات فکر است؛ پس نتیجه میگیریم بخل به معنای نوعی بیماری فکری و تنگ نظریست که انسان را در عطا کردن و خرج نمودن سختگیر مینماید.
چنانکه ملاحظه نمودید در تحقق معنای بخل، تفاوتی نمیکند که:
• بخیل مُعطی باشد یا دیگری؛• در خرج کردن برای خود، بخل بورزد یا در خرج کردن برای دیگران؛
• خرج مالی و مادی باشد یا معنوی و غیر مادی.
بلکه آنچه برای بخیل مهم است این است که چیزی به کسی نرسد!!
جالب اینکه، طبق مبنای ذکر شده، لغت بخل با واژه خیل دارای اشتقاق کبیر میباشد همچنین این لغت با واژه خبل نیز دارای اشتقاق اصغر میگردند. زیرا خبل چنانچه احمد ابن محمد فیومی در مصباح المنیر آورده به معنای جنون و کوتهفکری و ابلهی است[4]. همچنین خیل در اصل لغت به معنای گمان و تصور است[5]. و چنانچه واضح است گمان و تصور نیز مربوط به فکر است. و لذا لغات بخل و خیل و خبل، هر سه مربوط به اختلالی در امور فکر و ذهن انسان میباشند.
حقیقت یا مجاز؟!
از آنجایی که راغب، بخل را امساک در پرداخت مال، تعریف نموده تعریف او موارد غیر مالی را در بر نمیگیرد. از طرف دیگر در بسیاری از روایات اسلامی به انواع بخل غیر مالی تصریح شده است. طبق مبنای راغب، تمام این موارد از باب مجاز بوده و حقیقت بخل، تنها اختصاص به عطاء مالی خواهد داشت.این حرف کاملاً مردود است زیرا قاعدهای وجود دارد و آن اینکه امور معنوی به لحاظ دوام و بقاء، بر امور مادی، ارجحیّت داشته و اصالت دارند. قاعدتاً در بخل نیز چنین است و کسی که در بذل امور معنوی، خویشتنداری میکند از کسی که فقط در پرداخت مال، استنکاف میورزد بخیلتر است.
مصادیق بخل غیر مالی در روایات:
1. بخل از سلام: از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که خداوند متعال میفرماید: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ: إِنَّ الْبَخِیلَ مَنْ یَبْخَلُ بِالسَّلَام[6]؛ بخیل کسی است که از سلام کردن بخل بورزد.2. بخل در انجام واجبات: همچنین از امام کاظم علیهالسلام منقول است که: الْبَخِیلُ مَنْ بَخِلَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْه[7]؛ بخیل کسی است که نسبت به انجام واجبات دینی بخل بورزد. و لذا کسی که انفاق میکند ولی نماز نمیخواند هنوز بخیل است.
3. بخل در پرداخت زکات: نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله نیز میفرمایند: إِنَّمَا الْبَخِیلُ حَقُّ الْبَخِیلِ مَنْ لَمْ یُؤَدِّ الزَّکَاةَ الْمَفْرُوضَةَ مِنْ مَالِه[8]؛ بخیل به تمام معنا کسی است که از پرداخت زکات واجب، خودداری نماید.
4. خرج کردن در راه حرام، انسان را از بخل خارج نمیکند: قالَ الصادق علیهالسلام: إِنَّ الْبَخِیلَ مَنْ کَسَبَ مَالًا مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ وَ أَنْفَقَهُ فِی غَیْرِ حَقِّه[9]؛ همانا بخیل کسی است که مالی را از طریق حرام کسب نماید و سپس در جایی که شایسته نیست انفاق نماید. بر همین اساس کسانی که در زندگی اسراف و تبذیر دارند این دلیل بر جود و سخاوت آنان نمیشود زیرا سخاوت، بذل کردن مال در جایی است که شایسته خرج نمودن باشد نه مطلق خرج نمودن.
5. بخل در فرستادن صلوات: نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله میفرمایند: الْبَخِیلُ مَنْ ذُکِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ یُصَلِّ عَلَی[10]؛ بخیل کسی است که نام من نزد او برده شود و بر من صلوات نفرستد. اللهم صلّ علی محـــمدٍ و آل محمــــد.
معنای کلمه راح:
راحة به معنای آسایش و آرامش و هنگامِ فراغت است و لذا عرب به وسائل آسایش و راحتی، اسباب الراحة میگوید[11].راحة یا لذَّة؟
در روایات اسلامی معروف است که حسود کمتر از دیگران لذَّت میبرد از طرف دیگر در همان روایات تصریح شده که راحتیِ بخیل (نه لذّت او) از همه مردم کمتر است. از باب نمونه حضرت صادق علیهالسلام میفرمایند: أَقَلُ النَّاسِ لَذَّةً الْحَسُودُ وَ أَقَلُّ النَّاسِ رَاحَةً الْبَخِیل[12]. چه فرقی بین راحتی و لذّت وجود دارد. اضافه بر اینکه امام سجاد علیهالسلام نیز در مناجاتالذاکرین میان لذَّت و راحتی تفکیک قائل شده میفرمایند: أَسْتَغْفِرُکَ مِنْ کُلِّ لَذَّةٍ بِغَیْرِ ذِکْرِکَ، وَ مِنْ کُلِّ رَاحَةٍ بِغَیْرِ أُنْسِک[13].ظاهراً لذَّت به معنای کامجویی است و راحة در معنای مقابل سختی یعنی آسایش به کار میرود و از آنجایی که برای عاشق، هیچ کامی، لذیذتر از کام ذکر و یاد معشوق نیست حضرت به ما میآموزند تا از تمام لذتهایی که از غیر یاد حضرت باریتعالی، برایمان حاصل شده عذرخواهی کرده و طلب مغفرت نماییم زیرا تمام کام عاشق در ذکر معشوق است و عاشق لذَّتی جز یاد معشوق ندارد. از طرف دیگر عاشق، راحتی و آسایشی جز انس با معشوق نمیخواهد و لحظات غیر انس با معشوق برای عاشق نه تنها راحت نیست بلکه بسیار سخت نیز هست لذا حضرت دوباره به ما میآموزند از خدای متعال به خاطر تمام لحظاتی که دور از انس با او برای ما، آسایش و راحتی ایجاد کرده عذرخواهی نماییم.
راجع به حسود و بخیل نیز چنین است به عبارت دیگر، تمام توجه و نگاه حسود به نعمتهایی است که در دست دیگران است تا حدی که از داشتههای خود غافل میگردد. مسلّماً چنین انسانی نمیتواند از داشتههایش لذّت ببرد. ولی راجع به بخیل، قضیه غالباً بر عکس است. به عبارت دیگر بر عکس حسود که فقط به داشتههای دیگران توجه داشت بخیل به دارایی و داشتههای خویش، کاملاً توجّه دارد اتفاقاً برای همین هم هست که نمیتواند چیزی از آن را خرج کند. از طرف دیگر توجّه، توأم با لذّت است و لذا بخیل گرچه ممکن است از انباشت داشتههایش لذّت ببرد ولی کمتر با آنها به آسایش و راحتی میرسد.
تفاوت راحة و لذّت از دیدگاه حسن بن عبدالله عسکری:
امّا حسن بن عبدالله عسکری در کتاب الفروق فی اللغه تفاوتی ذکر کرده که برای نگارنده این مقاله اثبات نشد وی معتقد است راحة، اخص از لذت است بدین صورت که هرگاه آسایش و لذّتی برای انسان حاصل شود که مشتاقانه انتظار آن را میکشیده به آن راحتی گفته میشود ولی در معنای لغت لذّت، قیدِ انتظار زیاد، لحاظ نشده است[14]. وی سپس از باب مثال میگوید: کسی که پیش از تشنگی شدید آب بنوشد نوشیدن آب برای وی، توأم با راحتی نخواهد بود امّا کسی که پس از احساس تشنگی مدتی طعم تشنگی را چشیده باشد و سپس آب بیاشامد به آن راحتی گفته میشود.چرا بخیل آسایش ندارد؟
چنانچه قبلاً بیان شد بخل به معنای بیرغبتی به خرج کردن چه برای خود و چه برای دیگران است. مسلماً کسی که در زندگی برای خود خرج نمیکند زندگی راحتی نخواهد داشت امّا نسبت به دارا شدن دیگران به خاطر اینکه دنیا دائماً در حالِ داد و ستد است و کسی که بخیل است و چشم دارا شدن دیگران را ندارد گویا آن به آن و لحظه به لحظه در آتش دارا شدن و دادن و ستاندن دیگران میسوزد.علاوه بر اینکه کسی که به دیگران بخل میورزد به خود بخل ورزیده زیرا هر دادنی، ستاندی دارد و کسی که چیزی به دیگران نمیدهد قاعدتاً چیزی هم از آنان نمیستاند. خدای متعال در آیه 38 سوره محمــد (صلی الله علیه و آله) میفرماید: مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّما یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِه؛ هر کس بخل ورزد، نسبت به خود بخل کرده است.
بخل ورزیدن با فلسفه دارایی در تضاد است!
ثروت و مکنت اعم از ثروت مادی یا ثروت و مکنت معنوی دو کارکرد بزرگ را در زندگی انسان ایفاء میکند:• رساندن انسان به آسایش در این دنیا
• رساندن انسان به آسایش در سرای اخرت با پیرووزی در ابتلاء و امتحان پروردگار
جالب اینکه عملکرد انسان بخیل با این دو کارکرد در تضاد است. زیرا اوّلاً با بخل ورزیدن با وجود دارا بودن، خود و اطرافیانِ خود را از آسایشی که خاصیّت دارا شدن است محروم ساخته و ثانیاً در ابتلاء و امتحان پروردگار متعال، رو سیاه شده و او که میتوانست با داشتههایش هم در این دنیا آسوده زندگی کند و هم اسباب آسایش خویش را در سرای آخرت فراهم سازد نه این در این دنیا آسوده زندگی میکند و نه در سرای آخرت.
حضرت علی علیهالسلام در این باره میفرمایند: عَجِبْتُ لِلْبَخِیلِ الَّذِی اسْتَعْجَلَ الْفَقْرَ الَّذِی مِنْهُ هَرَبَ وَ فَاتَهُ الْغِنَى الَّذِی إِیَّاهُ طَلَبِ فَیَعِیشُ فِی الدُّنْیَا عَیْشَ الْفُقَرَاءِ وَ یُحَاسَب[15]؛ از بخیل در شگفتم که به سوى فقر مىشتابد، با اینکه از آن گریزان است و توانگرى را که همواره در طلب آن است، از دست مىدهد لذا در دنیا مانند فقراء زندگى مىکند و در آخرت مانند توانگران حساب پس مىدهد.
عُسر، نقطهیِ مقابل راحتی!
مؤیّد این روایت، آیه 8 تا 10 سوره لیل است. خداوند در آن آیات به بخیل، وعده عُسر و سختی در دو عالَم را داده است: وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ (...) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری؛ امّا کسانی که بخل میورزند (...) پس به زودى کار او را (در دو عالم) دشوار مىکنیم.عفو دیگران، سبب جلب آسایش و آرامش:
یکی از چیزهایی که بذل آن به انسان آسایش و آرامش هدیه میدهد روحیه بخشش و گذشتن از خطاهای خلق الله است کسی که نسبت به عفو و بخشش اشتباهات خلق الله بخل می ورزد نسبت به کسی که برای خدا از خطاهای دیگران چشم پوشی میکند آرامش و آسایش کمتری دارد.مختال فخور کیست؟
خداوند در قرآن، سه مورد[16] از عبارت مختال فخور یعنی متکبر فخر فروش، استفاده کرده است که در دو مورد آن بلافاصله به معرفی مختال فخور پرداخته است. "الَّذینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْل"؛ یعنی مختال فخور و متکیر فخرفروش کسی است که بخل میورزد و مردم را نیز به بخل ورزیدن امر میکند.اینکه چرا متکبر فخر فروش هم بخل میورزد و هم دیگران را نیز به بخل سفارش میکند این است که یکی از ریشههای بخل، تکبر است و کسی که خود را آقای عالَم میپندارد دوست ندارد دیگران از آنچه او دارد دارا گردند زیرا او گمان میکند در صورتی که مردم نیز دارا گردند سروری و آقایی را از او ستانده بنابراین به کسان دیگری هم که دست بخشش دارند توصیه آمرانه میکند تا آنها نیز همچو وی بخیل باشند.
در بیان ریشه بخل باید عرض شود که بخیل، توهّم از دست دادن دارد توهم از دست دادن دارایی مادی یا از دست دادن جایگاه معنوی و وجهه و سیادت. زیرا انسان متکبر چنانچه ذکر شد تکبر میورزد زیرا گمان میکند اگر تواضع خرج کند ازآقایی و سیادت میاُفتد یا اگر انفاق نمیکند بدان خاطر است که ترس فقر دارد.
خداوند متعال در آیه ۲۶۸ سوره مبارکه بقره میفرماید: الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیم؛ شیطان شما را از تهیدستى بیم مىدهد و شما را به زشتى وا مىدارد؛ و[لى] خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و نعمت بخشیدن مىدهد، و خداوند گشایشگر داناست.
علی ابن ابراهیم قمی در تفسیر خود در ذیل این آیه آورده است: فَإنَّ الشَّیطان یَقُولُ لا تَنفَق فَإنَّکَ تَفتَقِر[17]؛ یعنی شیطان می گوید انفاق نکن زیرا روزی خودت به آن نیازمند می گردی و فقیر می شوی.
طبق فرمایش امام صادق علیهالسلام منشأ اصلی بخل، سوء ظنّ به پروردگار منّان است از اینکه جای مال انفاق شده را پُر کند یا اینکه با تواضع از آقایی بیفتد، حَسَبَ الْبَخِیلَ مِنْ بُخْلِهِ سُوءُ الظَّنِّ بِرَبِّهِ مَنْ أَیْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِیَّة[18]؛ سوء ظنّ به پروردگار باعث میشود بخیل، بخل بورزد و لذا اگر کسی یقین داشته باشد که خداوند جای آن را پُر میکند انفاق کرده و دیگر بخل نمیورزد.
و در آخر اینکه بخل ورزیدن در تمام امور، بیاعتمادی به وعده خدا و اعتناء به حرف شیطان است.
نتیجه:
گرچه ثروت میتواند برای انسان آسایش به ارمغان بیاورد ولی آسایش، خاصیّت ذاتی ثروت نیست زیرا چه بسا اشخاصی که ثروت دارند ولی هرگز به آسایش نرسیدهاند نمونه آن، بخیل است. از طرف دیگر سختی و عُسر، خاصیّت ذاتی فقر و نداری نیست زیرا چه بسا افرادی که فقیرند ولی راحت زندگی میکنند اتفاقاً در این حدیث، نبی مکرم اسلام حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله با هیأت افعل تفضیل فرمودهاند: آسایش بخیل از همه (حتی فقیر) کمتر است. و این یعنی آدم میتواند در فقر راحت زندگی کند ولی ابداً نمیتواند بخیل باشد و راحت زندگی کند.پینوشتها:
1. نهجالفصاحة، حدیث 431
2. إمساک المقتنیات عمّا لا یحق حبسها عنه، و یقابله الجود. (مفردات راغب، 1/109)
3. أنّ الأصل الواحد فی المادّة: هو التمنّى بأن لا یعطى أحد شیئاً سواه. (التحقیق، 1/244)
4. الخَبْلُ: بِسُکُونِ البَاءِ الْجُنُونُ و شِبْهُهُ کالهَوَجِ و البَلَه. (مصباح المنیر، صفحه 163)
5. یَخَلْ أَی یظن، و هو من باب ظننت. (لسان العرب، 11/226)
6. الکافی، 2/645
7. الکافی، 4/45
8. الکافی، 4/46
9. تحف العقول، صفحه ۳۷۲
10. مکارم الأخلاق، صفحه ۳۱۲
11. الرَّاحَة: هنگام فراغ، رفاه و آسایش؛ اسبابُ الرّاحَة: وسایل راحت و آسایش. (فرهنگ ابجدی، 414)
12. من لا یحضره الفقیه، 4/395
13. زاد المعاد- مفتاح الجنان، صفحه 416
14. أن الراحة من اللذة ما تقدمت الشهوة له و ذلک أن العطشان اذا اشتهى الشرب و لم یشرب ملیا ثم شرب سمیت لذته بالشرب راحة و اذا شرب فی أول أوقات العطش لم یسم بذلک، و کذلک الماشی اذا أطال المشی ثم قعد و قد تقدمت شهوته للقعود سمیت لذته بالقعود راحة. (الفروق فی اللغه، 1/115)
15. خصائص الأئمة علیهم السلام، صفحه 101
16. تفسیر القمی، 1/92
17. آیات 18 سوره لقمان _ 23 سوره حدید _ 36 سوره نساء
18. اختصاص، شیخ مفید، صفحه ۲۳۴
1. قرآن کریم
2. ابن بابویه، محمد بن على؛ (1414ق.) من لا یحضره الفقیه، مصحّح: على اکبر غفارى، قُم، انتشارات دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم.
3. ابن شعبه حرانى، حسن بن على؛ (1363) تحف العقول، مصحّح: على اکبر غفارى، قم، انتشارات جامعه مدرسین، چاپ دوم.
4. بستانى، فواد افرام؛ (1375) فرهنگ ابجدی، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ دوم.
5. پاینده، ابو القاسم؛ (1363) نهج الفصاحة، تهران، انتشارات دنیاى دانش، چاپ چهارم.
6. راغب اصفهانى، حسین بن محمد؛ (1412ق) مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، انتشارات دار القلم، چاپ اوّل.
7. شریف الرضى، محمد بن حسین؛ (1406ق.) خصائص الأئمة علیهم السلام (خصائص أمیر المؤمنین علیهالسلام)، محقق: محمد هادى امینى، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوى، چاپ اوّل.
8. طبرسى، حسن بن فضل؛ (1370) مکارم الأخلاق، قُم، انتشارات شریف رضى، چاپ چهارم.
9. عسکرى، حسن بن عبدالله؛ (1400ق) الفروق فی اللغة، بیروت، انتشارات دار الافاق الجدیدة، چاپ اوّل.
10. فیومى، احمد بن محمد؛ (1414ق) المصباح المنیر فى غریب الشرح الکبیر للرافعى، قُم، انتشارات موسسه دار الهجرة، چاپ دوم.
11. قمى على بن ابراهیم؛ (1367) تفسیر قمى، محقق: سید طیب موسوى جزایرى، قم، انتشارات دارالکتاب، چاپ چهارم.
12. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق؛ (1407ق) الکافی، محقق: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، تهران، انتشارات دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم.
13. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى؛ (1423ق.) زاد المعاد- مفتاح الجنان، محقق: علاءالدین اعلمى، بیروت، انتشارات موسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ اوّل.
14. مصطفوی، حسن؛ (1430ق) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بیروت ـ قاهره ـ لندن، انتشارات دار الکتب العلمیة- مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، چاپ سوم.
15. مفید، محمد بن محمد؛ (1413ق.) الإختصاص، محقق: گروه محققان، قم، انتشارات الموتمر العالمى لالفیة الشیخ المفید، چاپ اوّل.
16. مهنا، عبد الله علی؛ (1413ق) لسان اللسان، بیروت، انتشارات دار الکتب العلمیة، چاپ اوّل.
/م
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}