نویسنده: مسعود رضانژاد فهادان
منبع: راسخون



 

شرح حدیث: لَنْ یُهْلِکَ ٱمْرِؤٌ عَن مَشْوِرَة

مقدمه:

از نشانه‌های عاقل، استفاده از حداکثر ظرفیّت فکری در تصمیمات بزرگ است. فکر و ایده و هوش ما، تنها بخشی از ظرفیّت فکری مورد نیاز است. بخش دیگری از ظرفیّت فکری مورد نظر، استفاده از طرح و ایده دیگران است.
به عبارت دیگر ما از دو نوع، عقل بهره‌مندیم:
1. عقل متصل
2. عقل منفصل
عقل متصل، همان فکر و استعداد شخصی هر انسانیست. امّا علاوه بر آن، بخش بزرگی از بهره فکری هر انسانی در جمجمه دیگران قرار داده شده است که استفاده و بهره‌مند شدن از آن، با فن مشورت برای انسان حاصل می‌شود.
در این نوشتار به بررسی حدیثی از نبی مکرم اسلام حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله پیرامون آن خواهیم پرداخت: لَنْ یُهْلِکَ ٱمْرِؤٌ عَن مَشْوِرَة.

کلید واژه:

مشورت در لغت، نظرخواهی، هلاکت در مشورت، نهج الفصاحة، نهج الدرایة، شرح حدیث، هلاکت.

اصل مقاله:

حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند:
لَنْ یُهْلِکَ ٱمْرِؤٌ عَن (بَعد) مَشْوِرَة[1]؛ هیچ کس از مشورت هلاک نشود.
به نام خدا _ إبن فارس برای لغات مشتق از (شین _ واو _ راء) دو ریشه مجزا بیان نموده[2] که عبارتند از:

1. آشکار نمودن و إظهار کردن و عرضه نمودن چیزی
2. گرفتن چیزی
وی بسیاری از لغات مشتق از شور را به اصل نخست رجوع می‌دهد از جمله:
• مِشوار به معنای جایی که پهارپایان را برای اجاره و فروش عرضه می‌کنند[3].
• الشُّوار یا الشَّوار به معنای آلت تناسلی[4]
• الشِّوار به معنای وسایل و اثاثیه منزل[5]
• أشاره به معنای متعارف فارسی[6]
• الشّارة به معنای لباس نیکو و هیبت فاخر[7]

امّا او لغات مُشار و ملحقات آن را که به معنای عسلِ تصفیه شده و بدون موم است را به اصل دوم یعنی «گرفتن چیزی»، مرتبط دانسته است[8]. زیرا شُرتُ العسل به معنای گرفتن عسل ناب و جدا کردن آن از موم است.
امّا نگارنده معتقد است تمامی لغات مشتق از این سه حرف به اصل إبداء و إظهار یعنی همان اصل نخست إبن فارس، رجوع می‌کند.

بر همین اساس...

• عرب به اسباب ظاهری منزل، الشِّوار می‌گوید زیرا نسبت به دیگر اسبابی که در کمد و پستو پنهان می‌شوند تظاهر بیشتری داشته و آشکارتر است.
الشُّوار علاوه بر معنای فوق‌الذکر به معنای آلت تناسلی مرد و زن نیز می‌باشد زیرا در مواقع خاص و برای افراد خاصی عرضه و نمایانده می‌شود.
• همچنین اشاره را اشاره گویند زیرا به شکلی خاص یعنی با نشان‌ دادن انگشت سبابه یا حرکت خاص دیگری مثل حرکت‌ دادن چشم و سر، صحنه‌ای یا مطلبی پنهان به دیگری ارائه و إظهار می‌شود.
• سپس به هیبت و لباس نیکو، شارة گفته شد زیرا شخصی با هیبت و لباس نیکو، دائماً مورد اشاره دیگران قرار می‌گیرد.
• به مناظر زیبا نیز مشوار می‌گویند[9] زیرا به خاطر دل‌ربایی خاص خود، مورد توجه مردم قرار گرفته آنجا را به یکدیگر اشاره می‌کنند.
• در زبان عربی، شِرْتُ العسل به معنای جدا کردن عسل ناب از موم و شمع آن است زیرا وقتی عسل از مومش جدا می‌شود تازه نمایان شده گویا تا قبل از آن، تظاهری نداشت و پیدا نبود.

جالب اینکه مشورت نیز از همین اصل، إخذ شده زیرا کسی که مشورت می‌کند امر خود را به صاحب‌نظری عرضه کرده و پس از إظهار تمام جوانب مسئله، از او می‌خواهد تا نظر درست را از میان مجموع آراء موجود، سوا کرده و به صورت آشکارا، نشانش دهد.

نقض حدیث:

در این کلام نورانی، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله با ضرس قاطع، هلاکت بعد از مشورت را نفی نموده‌اند؛ در حالی که ما نمونه‌های فراوانی را سراغ داریم که با وجود اینکه پس از مشورت به صحیح بودن کاری به آن کار، اقدام شده با این حال در همان مسئله، تضرّر واقع شده ‌است. بالاتر از آن اینکه حتی ممکن است دلیل شکست برخی، مشورت باشد به گونه‌ای که اگر شخص، مشورت نمی‌کرد هرگز به فلاکت نمی‌رسید.
ما از این اشکال، پی می‌بریم مشورت، صِرف نظرخواهی نیست بلکه مشورت، یک فرایند است و به نتیجه حاصله از نظرخواهی و نظرپرسی از اشخاصِ صاحب‌نظر در صورتی که بهترین راه‌کار را ارائه کرده باشد در لغت، مشورت اطلاق می‌گردد.
به عبارت دیگر، چه بسا مراجعه ما به دیگری برای نظرخواهی منجر به مشورت نشود و تنها در صورتی که بهترین راه از میان تمام راه‌های ممکن، عرضه شود مشورت، تحقق یافته است.
با عنایت به مطالب بیان شده متوجه می‌شویم در بسیاری از مواقع، نظرخواهی ما از دیگران و حتی از صاحب‌نظران عنوان مشورت را کسب ننموده و بلکه صِرفاً نظرخواهی بوده است.
اینکه می‌بینیم مشورت، بهانه خوبی برای کسانی شده که پس از نظرخواهی از دیگران اقدام غلطی را که منجر به شکستشان شده را با آن توجیه می‌کنند به خاطر سوء برداشت از معنای مشورت است و إلّا مشورت به معنای:
• نظرخواهی و گرفتن پیشنهاد اهل خِبره؛
• و تفکر و تأمل بر روی آن تا حصول یقین به درستی؛
• و سپس عمل‌کردن به مقتضای آن می‌باشد.

نقل معتبرتر:

گفتی است این حدیث در منابع شیعه از جمله در کتاب المحاسن به جای لفظ «بعد» از حرف «عن»[10] استفاده شده است. که متأسفانه آقای پاینده در جمع‌آوری نهج الفصاحة، به جای استفاده از نقل معتبر شیعه از نقل اهل سنّت استفاده نموده‌ است.

تفاوت عن با بعد؟:

حضرت در این حدیث می‌فرمایند: هیچ کس به خاطر مشورت هلاک نمی‌شود امّا اگر به جای حرفِ «عَن»، واژه «بعد» جایگزین شود معنای حدیث این خواهد بود که بعد از مشورت هیچ کس هلاک نمی‌شود. در حالی که قبلاً هم بیان کردیم که علاوه بر اینکه مشورت یک فرایند است بعد از مشورت و تشخیص راه صحیح تا اجرایی کردن مفاد مشورت نیز یک فرایند است. به عبارت دیگر چه بسا کسی برای اقدام به کاری به بهترین عالَم مشورت کرده و بهترین گزینه را پیدا کرده باشد امّا این تمام کار نیست اجرایی نمودن مفاد مشورت و اینکه اوّلاً همان را انجام بدهم و درست هم انجام بدهم مطلب اضافه‌تری است که ممکن است رعایت بشود و ممکن است رعایت نشود و لذا نقل اهل سنّت، که می‌گوید: هیچ کس بعد از مشورت هلاک نمی‌شود صد در صد غلط است و صحیح آن همان است که در منابع معتبر شیعه به نقل از امام صادق علیه‌السلام فرموده‌اند: هیچ کس با مشورت هلاک نمی‌شود.
و اما روایاتی که دستور ترک مشورت با افراد خاصی مثل بزدل و خسیس را می‌دهد از این باب است که چون با نظرخواهی از چنین افرادی مشورت محقق نمی‌شود پس از آن‌ها نظرخواهی نکنید مثل آنجا که گفته می‌شود اگر وضو نداشته باشی نمازت باطل است زیرا نماز بدون وضو اصلاً نماز نیست و صِرف خم و راست شدن است. و لذا نتیجه می‌گیریم اینکه در روایات آمده فرضاً با بزدل مشورت نکنید منظور این است که: با بزدل مشورت محقق نمی‌شود لذا از او نظرخواهی نکنید.

نتیجه:

مشورت چنانچه در لغت بررسی شد فرایندی است که عبارت است از:

• نظرخواهی و گرفتن پیشنهاد اهل خِبره؛
• و تفکر و تأمل بر روی آن تا حصول یقین به درستی؛
• و سپس عمل‌کردن به مقتضای آن می‌باشد.

و لذا به مراجعه و نظرخواهی از غیر اهل خبره و صالِح، مشورت اطلاق نمی‌گردد بلکه به آن، نظرخواهی گفته می‌شود. همچنین گفتیم برای گرفتن نتیجه مطلوب، لازم است فرایند بعد از مشورت یعنی پیگیری و اجرایی نمودن مفاد مشورت یکی از لوازم مشورت است.

پی‌نوشت‌ها:

1. حدیث 2296 نهج‌الفصاحة
2. الشین و الواو و الراء أصلان مطَّردان، الأوّل منهما إِبداء شى ءٍ و إِظهارُه و عَرْضه، و الآخَر أخْذ شى ء. (معجم مقائیس اللغه، 3/226)
3. المکان الذى یُعْرض فیه الدّوابّ هو المِشوار. (همان)
4. الشَّوار: الفَرْج. (جمهرة اللغه، 2/735)
5. الشِّوَارُ: متاع البیت . (الصحاح، 2/704)
6. أَشَارَ إلیه، و شَوَّرَ: أَوْمَأَ، یکون ذلک بالکَفِّ و العَیْنِ و الحاجب . (المحکم و المحیط الأعظم، 8/118)
7. الشَّارَة: الهیئة و اللباس الحسن . (کتاب العین، 6.281)
8. الباب الآخر: قولهم: شُرْت العسل . (معجم مقائیس اللغه، 3/226)
9. مِشوار، أی مَنْظَر. (تهذیب اللغه، 11/278)
10. أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: لَنْ یَهْلِکَ امْرُؤٌ عَنْ مَشُورَة. (المحاسن ، 2/601)

کتابنامه:
1. پاینده، ابو القاسم ؛ (1363) نهج الفصاحة، تهران، انتشارات دنیاى دانش، چاپ چهارم.
2. ابن فارس، احمد بن فارس؛ (1404ق.) معجم مقاییس اللغه ، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اوّل .
3. ابن درید، محمد بن حسن؛ (1988م) جمهرة اللغة، بیروت، انتشارات دار العلم للملایین ، چاپ اوّل.
4. جوهرى، اسماعیل بن حماد؛ (1376) الصحاح ، محقق: احمد عبد الغفور عطار، بیروت، انتشارات دار العلم للملایین ، چاپ اوَّل.
5. ابن سیده، على بن اسماعیل ؛ (1421ق) المحکم و المحیط الأعظم ، محقق: عبدالحمید هنداوى، بیروت، انتشارات دار الکتب العلمیة، چاپ اوَّل.
6. فراهیدی، خلیل بن احمد؛ (1409ه.ق) کتاب العین، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم.
7. ازهرى، محمد بن احمد؛ (1421ق.) تهذیب اللغة، بیروت، انتشارات دار احیاء التراث العربی ، چاپ اوّل .
8. برقى، احمد بن محمد بن خالد؛ (1371) المحاسن ، مصحح: جلال الدین محدث، قم، انتشارات دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم.