جلسات قرآن را زنده نگهدارید

شهید محمود شیرک
همه چیزش مسجد بود و جلسات قرائت قرآن. ایمان و تمامی باورهایش را مدیون مسجد می دانست در مسجد آموخت که اگر چه خود محتاج باشد ولی باید به مستمندان کمک کند. حتّی اگر خود را به زحمت انداخته و شب ها تا دیر وقت کار کند و پولی به دست آورد تا آنها را لای دفتر و کتابی از دوستانش بگذارد بی آنکه او متوجّه شود، معاش زندگیش را فراهم کند.
در مسجد آموخت که لباس ساده بپوشد از غیبت و ریا و خودنمایی سخت متنفر شود. به عیّادت معلولین و مجروحین برود و در مقابل سختی ها و مشکلات چون کوه استوار بماند و با این همه پرهیزگاری، گمنام و پاک باقی بماند.
تنها وصیّت محمود شیرک به دوستانش باز همان مسجد است و جلسات قرائت قرآن:
«جلسات قرائت قرآن را که ثمره ی خون شهیدان است زنده نگه دارید برادران. اگر من چیزی می دانستم از همین جلسات قرائت قرآن بود.»(1)

خط سیر باید در مساجد و محافل قرآن تعیین شود

شهید سیّد جمشید صفویان
سیّد اعتقاد داشت نوجوانان و جوانانی که با قرآن و شعائر اسلامی آشنا می شوند تأثیر بسزایی در سازندگی و معنویّت جامعه خواهند داشت. اهتمام او به نوجوانان این بود که می گفت مسیر زندگی آن ها در این سنین مشخص می شود و تعیین خط سیر باید در مساجد و محافل قرآنی محقق شود.(2)

بهترین قاریان قرآن

شهید ابراهیم حوراسفند
از همان دوره ی کودکی به ویژه در سنین نوجوانی به تشویق و ترغیب پدر به یادگیری قرائت قرآن پرداخت. ابراهیم با دست یافتن به سرچشمه ی زلال حیات جاوید قرآن کریم به فراگیری و تدبّر و تعمق در آیات و مفاهیم قرآن می پرداخت و روز به روز بیش تر کویر تشنه ی جانش از سرچشمه وحی سیراب می گشت. پس از آشنایی با قرآن در زمینه ی قرائت پیشرفت زیادی کرده بود. صوت دلنشین و نیکویش وی را در زمره ی بهترین قاریان قرآن قرار داده بود و بعدها با پیشرفت در قرائت توانست مقام های ممتازی را کسب نماید.(3)

یک دوره تفسیر برایم بیاور

شهید علی دهقانی
علی خیلی به مطالعه ی کتاب های دینی و مذهبی علاقمند بود و از نظر اطلاعات علمی و آگاهی های دینی و اعتقادی در حد بالایی قرار داشت. در اوقات بیکاری بیش تر به قرائت قرآن و تفسیر و ترجمه ی آن می پرداخت و بعضی آیات را با ترجمه بر می گزید و در دفتری یادداشت می کرد، تا همیشه آن ها را مدنظر قرار دهد مادر شهید در این خصوص می گوید: «چند ماه قبل از شهادتش می خواستم به شیراز بروم. به علی گفتم: «پسرم چیزی لازم نداری. ابتدا مکثی کرد و گفت: اگر توانستی و برای تو زحمت نبود یک دوره تفسیر قرآن کریم برای من بیاور. کتاب ها را برایش تهیه کردم و با خودم آوردم. روزی از او پرسیدم: «با کتاب ها چه طوری؟» علی گفت: «اکثر شب ها که فرصت پیدا می کنم آن ها را مطالعه می کنم».(4)

به شرط خواندن سوره ی یاسین

شهید مصطفی شمسا
در مقر بودیم؛ شکلات هایی به نام شکلات جنگی برای بچّه ها آوردند. شهید مصطفی شمسا به برادران گفت که هر کس شکلاتش را به من بدهد، برایش قرآن می خوانم. من نمی دانستم که قضیه از چه قرار است. نزدیک من آمد و گفت: «شکلاتت را به من می دهی؟» گفتم: «می دهم به شرط این که برایم سوره ی «یاسین» بخوانی.»
شهید شمسا نیز قبول کرد. اکثر شکلات های بچّه ها را جمع کرد. هر چه به او گفتیم که این همه شکلات را برای چه می خواهی؟ چیزی نمی گفت. خیلی به او اصرار کردیم تا حقیقت را بگوید. سرانجام گفت که وقتی به بوشهر رفتیم می دانی.
گذشت و ما به بوشهر آمدیم. با هم به نزد یکی از خانواده های شهدای اداره ی بندر رفتیم. آن شهید 4 تا 5 بچّه ی کوچک داشت. وضع مالی شهید شمسا طوری نبود که بتواند برای آن ها چیزی بخرد. شُکُلات ها را بیرون آورد و به آن بچّه های شهید داد. آن موقع فهمیدم شکلات ها را برای چه می خواسته است. شرمنده شدم که به او گفته بودم در عوض گرفتن شکلات ها برای من سوره ی «یاسین» بخواند.(5)

من محکمترین سنگرها را دارم

شهید غلامرضا رحمانی انصاری
در یکی از شب های آماده باش منطقه، شهید رحمانی که یکی از راننده های خوب لودر بود، در زیر آتش دشمن بیرون سنگر در حال قرآن خواندن بود، من به سوی او رفتم و گفتم: «چرا در تاریکی قرآن می خوانی؟ الان آماده باش است و تو یکی از رانندگان خوب لودر هستی و باید خودت را برای عملیات آماده نگهداری. به سنگر بیا و در زیر روشنایی فانوس قرآن بخوان. سپس قرار شد که برای تقویّت سنگرها روی آن ها خاک بریزیم و هنگامی که شهید رحمانی روی سنگرها خاک می ریخت به او گفتم: «سنگرساز بی سنگر، تو هستی» شهید رحمانی با صلابتی هم چون کوه که از ایمان خالص و روح پر شور او سرچشمه می گرفت، در جواب گفت: «اشتباه می کنی، من محکمترین سنگرها را دارم که هیچ نیرویی قادر به شکستن و حتّی رخنه به آن نیست، سنگر من، امن ترین سنگرهاست که همانا توکّل به خدا است.»(6)

تلاش در قرائت، ترجمه و معنای آیات الهی

شهید محمّدعلی تنگستانی
او علاقه مند به درک و فهم مسائل و واقعیّت های زندگی بود و به همین خاطر نیز در کنار روخوانی و قرائت قرآن کریم، در زمینه ی ترجمه و معنای آیات الهی نیز تلاش می کرد. حدود 7 ماه، شب ها تا صبح می نشست و نمی خوابید و به راز و نیاز با خدا و تفکّر درباره ی مقام پاک او مشغول بود. او بالاخره به آن چیزی که می خواست رسید و بعد از شناخت خدا، در راه قرآن کریم و دستورات آن گام برداشت. در همین راستا جلسات آموزشی قرآن برگزار می کرد. وی، دوستان و جوانان محل را برای این منظور گرد خود جمع می نمود و توانست بعد از چند وقت، تعداد زیادی از یاران وفادار به انقلاب و اسلام را در محضر خود تربیت کند.
*
یکی از کارهای ارزنده و مهم ماشاءالله، گردآوری افراد بسیاری در مجالس و بحث های مذهبی و دینی بود. او در همین مجالس بود که توانست دسته و گروهی تشکیل بدهد که به طور منسجم و منظم، نوارها و اطّلاعیه های حضرت امام (رحمه الله) را انتشار می دادند.(7)

سوره ی زالزال و تحوّل عظیم روحی

شهید ماشاءالله ناجی بوشهری
از عبدالرحمن تنگستانی شنیدم که: «ماشاءالله تنگستانی، در مسجد توحید، جلسات آموزش قرآن دارد و ناجی نیز در این مجالس معنوی به طور مرتّب شرکت می کرد. در یکی از این جلسات، شهید «ناجی» قرآن را باز می کند، آیه ی «إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا» می آید. همین سوره ی مبارک، تحوّلی عظیم و زلزله ای بزرگ در روح شهید بوجود می آورد که منجر به شهادت و سعادت ابدی او می شود».(8)

مطالعه ی قرآن و عمل به دستورات خداوند

شهید یوسف ناصری
یکی از توصیه های شهید به اطرافیان این بود که مطالعه و عمل به دستورات پروردگار یکتا که در قرآن کریم متجلّی گردیده را فراموش نکنند. شهید ناصری ضمن تأکید بر به جا آوردن نماز در اوّل وقت، تلاش زیادی برای آموزش قرآن به خانواده و اقوام از خود نشان داد و در یادگیری آنان، نقش بسزایی داشت. او همچنین دوستان خود را نیز به فراگیری و خواندن قرآن دعوت می نمود.(9)

تلاوت قرآن با ترجمه ی آن

شهید حسین رستمی
شهید علاقه ی خاصّی به قرآن به خصوص با ترجمه خواندن آن داشت و غروب ها و ظهرها بعد از نماز در مسجد برای مردم، قرآن را با ترجمه تلاوت می کرد و سعی می کرد مردم را با ترجمه ی قرآن آشنا کند. حتّی در وصیت نامه ی خود نیز از این مهم یاد می کند و به دوستان خود سفارش می کند که قرآن را حتماً با ترجمه برای مردم تلاوت کنند.(10)

قرآن بخوان تا ایمانمان بارور شود

شهید محمود بهرامی
ای دوست برای من قرآنی بخوان از شکوفه های سوره ی حمد بخوان، بخوان برای من ایّاک نعبد و ایّاک نستعین، بگو او می گوید اهدنا صراط المستقیم. از آیه های سوره ی تکویر بخوان. از آیه ی ایمان و جهاد از سوره ی صف که واژه ی مجاهدت است. از سوره ی جمعه برای من بخوان که از پیوند قلب های مسلمین سخن می گوید. و ای دوست قل هو الله احد بخوان که باید رهسپار شویم و همه را بیدار کنیم. بخوان لا اله الا الله، محرومین جهان باید بدانند که انا الیه راجعون. پس دست همدیگر را بفشاریم که آسمان ها بر ما بشارت می دهند. ادعونی استجب لکم که شوره زارهای خون رنگ جنوب، هنوز تشنه ی خون است و از خون من و توست، که باید نخلستان های این خطّه بارور شود. بارور ایمان و ثمره شان پیروزی.
زمین سبز است از خون شهیدان ... در ایّام گل و فصل بهاران
الهی دشمن قرآن بمیرد ... بمانده زنده آن پیر جماران.(11)

پی نوشت ها :

1. سیمرغ، ص ص 58-57.
2. آخرین دیدار، ص 226.
3. ستاره چیدنی بود، ص 47.
4. ستاره چیدنی بود، ص 165.
5. آخرین خلوت، صص 71-70.
6. سطری از دفتر عشق، ص 177.
7. نردبان توحید (2)، صص 70 و 71
8. نردبان توحید (2)، ص 193.
9. نردبان توحید (2)، ص 206.
10. نیلوفران خونین، ص 134.
11. شبنم سرخ، ص 91.

منبع مقاله :
(1389)، سیره ی شهدای دفاع مقدس 9، تهران: قدر ولایت، چاپ اول