نویسنده: علی اکبر شعاری نژاد




 

رشد اجتماعی فرد در مرحله نوجوانی از خانواده، مدرسه و گروه همسالان متأثر می شود که اینک به میزان تأثیر هر یک اشاره می کنیم:

الف. اثر خانواده در رشد اجتماعی نوجوان

رفتار فردی که دوران کودکی خود را با فقر و بی چیزی پیموده است با رفتار فردی که همه انواع ناز و نعمت برایش فراهم بوده است یکسان نمی شود. چگونگی ارتباط کودک با والدین و اطرافیانش، همچنین اطلاعات دوران کودکی، محیط و میزان اطاعت یا آزادی او نسبت به گروه و طایفه ای که عضوش می باشد در رشد اجتماعی نوجوان مؤثرند.

1. ارتباط کودک با والدین و اثر آن در نوجوانی

فردی که در دوره ی کودکی همواره تحت راهنمایی و رهبری والدین قرارگرفته است ناز پرورده و دردانه بار می آید، شخصاً به عملی نمی پردازد و در نوجوانی اعتماد به نفس ندارد و در برابر مشکلی، زود از پا در می آید و وقتی نمی تواند رغبت های خود را ارضا کند خود را حقیر و ناقص می پندارد در صورتی که اگر پدر و مادر به او اجازه می دادند که روی دو پای خود بایستد و تا حدودی آزادی عمل و فکر داشته باشد هرگز به چنین ناراحتی گرفتار نمی شد. اگر چنین کودکی به مدرسه بیاید وظیفه معلمان است که به تدریج و با دقت زیاد، در او اعتماد به نفس ایجاد کنند و او را به استقلال عملی عادت دهند و این امر با ارجاع مسئولیت های مختلف به او امکان پذیر است.
از آزمایشهای فیتز- سیمون (Fits-Simon) نتیجه می شود که مهمترین عوامل مؤثر در چنین بار آمدن کودکان، از این قرارند:
1. زیاده روی والدین و سایر افراد خانواده در توجه به نیازهای فیزیولوژیک کودک.
2. ارضای همه امیال روان شناختی کودک و افراط در حمایت او مانند: خوابیدن با او، دفاع از او هنگام ارتکاب خطا با عباراتی از قبیل: «نفهمید، او نبود، گربه بود و ...»
3. زیاده روی در تعریف کودک پیش دیگران یا به تنهایی.
4. اسراف در خرج کردن برای کودک، بدین معنا که مادر یا پدر مقدار زیادی از درآمد خود را اختصاص به فرزندش بدهد.
5. کمک به او در هر پیشامدی که برخورد می کند.
کودکی که برعکس طفل نامبرده، در دوران کودکی، مطرود باشد و مورد محبت کافی قرار نگیرد در بزرگی به مشاجره و خصومت با دیگران مایل می شود و می خواهد با فعالیت و حرکت زیاد، توجه دیگران را به سوی خود جلب کند.
این وضع و حالت نیز مانند کودک نازپرورده نتیجه عمل یک اجتماع بیمار می باشد. عوامل ایجاد کننده این حالت را می توان چنین خلاصه کرد:
1. افراط والدین و اطرافیان کودک در انتقاد و ترساندن او.
2. کتک کاری و تهدید او به طرد و بیرون کردن از خانه.
3. بی توجهی به کودک و برتری دادن یکی از برادران و خواهران بر او.
4. وادار ساختن کودک به انجام دادن کاری که بالاتر از استعداد و تواناییش می باشد.
5. زندگی کردن کودک در یکی از اتاق های بسته خانه.
6. محروم ساختن کودک از محبت و توجه لازم و کافی.
کودکی در زندگی خوشبخت است که خانواده اش از هر نوع افراط و تفریط برحذر باشد بدین معنا که نه او را نازپرورده و دردانه بار آورد و نه به کلی مطرود ساخته از محبت محرومش کند.

2. فضای روحی موجود در خانواده

فرد رشد و تکامل اجتماعی خود از فضای روان شناختی حاکم بر خانواده اش و ارتباطهای موجود میان افراد آن متأثر می شود و حالات روانی خود را به تقلید از والدین و اطرافیان با تکرار تجارب اولیه خانوادگی و تعمیم آنها و با هیجانهای تند و شدیدی که بر فضای زندگی او مسلط اند کسب می کند.
شخصیت سالم، جز در محیطی که اطمینان، وفاداری، محبت و الفت در آن معمول و حکمفرما هستند ایجاد نمی شود. خانواده ای که فردیت شخص را محترم می شمارد، او را به احترام بر خود عادت می دهد و یاری می کند که میان مردم محترم باشد و اطمینان لازم برای رشد و پرورش را به او الهام می کند. همچنین، فرد در دوره ی نوجوانی از وضع و حالت دموکراسی و آزادمنشی موجود در خانواده اش متأثر می شود در نتیجه در یک جامعه سالم، رشد و تکامل پیدا می کند و به طور صحیح برای محیط خارجی- که بقیه مراحل عمرش را در آن طی خواهد کرد- آماده می شود.
خانواده شایسته مربیگری با کودک در دوران طفولیتش همچون یک کودک رفتار می کند و هرگز نمی خواهد که او را در محیط اشخاص بالغ قرار بدهد بلکه برای او فرصتی آماده می کند که به رشد طبیعی خود ادامه دهد و از هر مرحله زندگی به قدر کافی و لازم لذت ببرد.
تشویش و اضطراب خانواده، مانع رشد صحیح نوجوان می شود و آنان را افراد غیرعادی بار می آورد. تعصب شدید پدر نسبت به طایفه اش همچنین پای بندی او به افکار و عقاید خود باعث می شوند که صداقت لازم میان او و فرزندانش کاهش یابد و حدود و موانعی میان ایشان ایجاد شود و نیز سبب می شود که پدر مظاهر اساسی رشد فرزندان خود را درک نکند و آنان را از اطمینان ضروری به انس و الفت با پدر، محروم سازد.
خانواده ای که برای کوچکترین موضوعی عصبانی می شود و به کینه توزی با مردم می پردازد و به انتقام راغب می شود، جز یک عده افراد بیمار، که همواره با اضطراب شدید و ناراحتی های روانی دیگر زندگی می کنند به جامعه تحویل نمی دهند.

3. از شیر گرفتن روان شناختی

در دوران نوجوانی علاقه فرد نسبت به خانواده اش کاهش می یابد و بیشتر با همسالان و دوستانش ارتباط برقرار می کند. سپس این ارتباط و علاقه نیز کاهش می یابد تا از نزدیک به جامعه اش مربوط شود. بنابراین وظیفه افراد خانواده اش است که او را بر این آزادی کمک کنند و بتدریج از سلطه خود بر او بکاهند تا قدمی در راه رشد و نمو خود بردارد. زیاده روی در رعایت و حمایت نوجوان از هر پیشامد تلخ و الم انگیز اثر مضری در او دارد و باعث تعویق از «شیر گرفتن روان شناختی» (psychological weaning) او می شود. نوجوان را شایسته است که شخصاً به خرید و تهیه لوازم و احتیاجات و پوشاک، انتخاب دوستان، گذراندن اوقات بیکاری، لذت بردن ارادی و تحکیم و تأکید مقام و موقعیت خود میان برادران و دوستان با فعالیت های متناسب اقدام کند. وظیفه خانواده است که فرزندان خود را در سن های نوجوانی در حل بعضی از مشکلات خانوادگی شرکت دهد، عقاید آنان را محترم شمارد، ایشان را به همکاری با والدین در برخی مسائل و فعالیت ها و ایجاد یک نوع دوستی صمیمانه میان خود و آنها عادت دهد.

4.وضع و موقعیت اجتماعی- اقتصادی خانواده

از مطالعات بلوکسما (D.D.Blocksma) چنین برمی آید که «وضع اجتماعی- اقتصادی» (socio-economic status) و فرهنگی خانواده، اثر عمیقی در رشد اجتماعی نوجوانان دارد. از این رو، رفتار فرد با اختلاف درجات خانواده، مختلف می شود زیرا هر طبقه از طبقات اجتماعی، روش خاص و معینی در زندگی دارد.
محیط خانواده در تعیین فعالیت های افراد آن بسیار مؤثر است. به همین سبب، رفتار افراد خانواده های ثروتمند با رفتار افراد خانواده های فقیر متفاوت است. همچنین، رفتار افراد خانواده های تحصیل کرده با افراد خانواده های بیسواد، اختلاف دارد. این اوضاع و حالات گوناگون نیز به نوبه خود، با مقیاسها و ارزشهای اجتماعی میزان تعامل فرد با آنها، ایمان و اطاعت یا سرپیچی نسبت بدانها، ارتباط نزدیکی دارد چنانکه گروهی از مردم فقط با دسته خاصی سازگاری می کند در صورتی که گروه دیگر با دسته ها و جمعیت های گوناگون و متعدد، ارتباط و سازگاری برقرار می سازد.

ب. اثر مدرسه در رشد اجتماعی نوجوان

محیط اجتماعی مدرسه وسیعتر از محیط خانه است و بیش از آن تابع دگرگونی های جامعه می باشد و اختلاف زیادی با محیط خانه دارد. از این رو، در نظرات، عادات و عقاید نسل های آینده، آثار قوی از خود می گذارد. زیرا مدرسه پلی است که ایشان از روی آن می گذرند و به جامعه وسیع می پیوندند.
وظیفه ی مدرسه است که با ایجاد و تشکیل فعالیت های اجتماعی گوناگون نوجوان را در رشد و کمال نضج کمک کند. همچنین، مدرسه است که او را با همسالانش جمع می کند و سبب می شود بعضی را دوست داشته از عده دیگر متنفر شود و مقام و موقعیت تحصیلی و اجتماعی خود را با آنها مقایسه کند، از طرز تفکر آنان متأثر شود به همکاری و فعالیت و کارهای دسته جمعی عادت کند، و بدین ترتیب راه و رسم رقابت های مطلوب را بشناسد و یاد بگیرد.
نوجوان در رشد و تکامل اجتماعی خود، از چگونگی ارتباط و علاقه اش نسبت به معلمان و میزان نفرت یا محبت خود به آنها متأثر می شود. این ارتباطها به اشکال و رنگهای گوناگون در می آیند که اساسشان به شخصیت معلم، میزان ایمانش به شغل خود، مقدار فهمش نسبت به مرحله نوجوانی و طرق رعایت و حل مشکلات آن بستگی دارد. چنانکه معلم مسلطی که با امر و نهی، تهدید و تعقیب و آزار و شکنجه بر کلاس حکم می کند دانش آموزان را از خود دور می کند، میان خود و آنها جدایی می اندازد و در نتیجه، به هیچ وجه مورد محبت آنان واقع نمی شود. برعکس، معلم دادگستری که همواره با دانش آموزان خود همکار و دوست صمیمی است و هنگام استمداد از او، هرگز به سرزنش آنان نمی پردازد و محبت و اعتماد آنها را به خود جلب می کند. آزمایشهای اندرسن (H.H.Anderson) و بریور (H.M.B. Brewer) نشان می دهند که مهمترین صفات ضروری برای معلم موفق در ارتباطهای اجتماعی عبارتند از:
1. دوست داشتن شغل خود و لذت بردن از آن.
2. ایمان به فعالیت و کار.
3. دوست داشتن دانش آموزان خود و میل به فعالیت با آنها.
4. توانایی برقراری روابط دوستانه با اطرافیان.
5. آگاهی به همه تحولات و دگرگونی های صحیح شغل خود.
6. مواجهه با مشکلات خود و دانش آموزان با کمال اطمینان و آرامش خاطر.
7. توانایی به مشاهده این مشکلات به طریقی که نوجوانان آنها را می بینند و به شکلی که ایشان از آنها متأثر می شوند.
8. متانت و اعتدال و احتیاط کاری.
9. ارتباط مستقیم با دانش آموزان.
مطالعات و بررسیهای اوستین (E.M.Austin) و نورتون (J.L.Norton) دلیل بر این هستند که امیال شغلی نوجوان از چگونگی ارتباط او با معلمان، دوستان، میزان میل او نسبت به مواد گوناگون درسی و اندازه تأثر این میل از آن ارتباط، متأثر می شود. بعلاوه، تأثر دختران نوجوان از معلمان خود بیش از تأثر پسران نوجوان از معلمان می باشد، به خصوص در اوایل نوجوانی که میزان این تأثر در هر دو جنس به اندازه ی نهایی خود می رسد.

پ. اثر همسالان در رشد اجتماعی نوجوان

گروه همسالان در دوره ی نوجوانی از افرادی تشکیل می شود که از حیث سن زمانی و عقلی به هم نزدیک هستند و میان خود یک وحدت ناگسستنی ایجاد می کنند که وضع اجتماعی خاص، و روش معینی در زندگی دارد. تعداد افراد این گروه، ده یا دوازده نفر می شود. و در رفتار هر یک از افراد تأثیر زیادی دارد. گاهی اثر آن در این دوره از زندگی، بیش از اثر خانه و مدرسه است. بتدریج که نوجوان به رشد و کمال نضج نزدیک می شود از گروه خود کمتر پیروی می کند و شدت انتسابش بدان کاهش می یابد.
گروه همسالان، فعالیت های خاصی دارد که آن را از سایر اجتماعات مشخص می کند بعلاوه، در انتخاب افرادش از اصول و مقررات خاصی پیروی می کند و آثار خوب و بدی در روحیه نوجوان منسوب بدان می گذارد که اینک به اختصار شرح می دهیم:

1. مظاهر فعالیت در گروه همسالان

گروه برای خود و فعالیت های افرادش مظاهر و جنبه های گوناگون انتخاب و تعیین می کند. مثلاً به عنوان گردش یا مسافرت و یا دیدار یکی از دوستان دور هم جمع می شوند. فعالیت فرد در هر گروه از تعامل موجود میان او و افراد دیگر، آداب و رسومی که گروه برای خود مقرر داشته است، آداب و رسومی که بر افراد خود فرض و لازم می کند، و فضای اجتماعی که بر آن حکمفرماست متأثر می شود. از این رو، نوجوان می خواهد که در پوشاک، زبان، لهجه، الفاظ و اسلوب، از دوستانش تقلید کند چنانکه مانند ایشان عمل می کند و سخن می گوید.
این نوع گروهها از افرادی تشکیل می شوند که هر یک را محیط فرهنگی خاصی است و در دگرگونی جامعه اثر می گذارد اختلاف طبقات موجود در گروه، طبقات پایین را تحریک می کند که برای هم سطح بودن با طبقات بالا، به فعالیت های علمی و اجتماعی بپردازند. بنابراین، وظیفه دولت و سایر مسئولان آموزش و پرورش اعم از خانه و مدرسه است که این گروهها را به طور غیرمستقیم و از دور، زیر مراقبت قرار دهند و از رهبری و راهنمایی آنها غفلت نکنند تا هدف مطلوب بدست آید.

2. انتخاب افراد گروه

از آزمایش هایی که در این خصوص بعمل آمده اند چنین نتیجه می شود که گروه همسالان با هر یک از افراد خود شرط می کند که نسبت به دوستانش مخلص باشد و از هر نوع سخن چینی و جاسوسی خودداری کند، در رفتار و روش خود پاکدامن باشد، احترام دوستان خود را نگاه دارد، در مواقع ضروری به ایشان کمک کند، امین و محتاط و مسلط بر خود باشد، از شنیدن فکاهیات شاد شود و خود نیز گاهی گفتنی های فکاهی بگوید، کینه توز و درشتخوی نباشد، و به فرمانروایی و حکمرانی بر دوستان و مردم نکوشد.

3. اهمیت و آثار گروه

فرد در دوره ی نوجوانی نه کودک است و نه بالغ، به همین سبب به گروه و جمعیتی نیازمند است که به سطح رشد و مظاهر فعالیت و فهم او پاسخ دهد و آنها را بفهمد تا فرد مقام واقعی خود را میان دوستانش دریابد. گروه همسالان به این معنا، یکی از عوامل ضروری برای رشد و تکامل اجتماعی نوجوانان است. و اهمیت آن در تربیت فرد بیش از والدین و معلمان می باشد. زیرا همین گروه است که محیط مناسب برای ایجاد عادت به گفتگوی اجتماعی، مهارتها و ارتباطها فراهم می کند و روح وابستگی به یک جمعیت را در او رشد و پرورش می دهد. استعدادهای اجتماعی او را آشکار می سازد در نتیجه میزان رهبری، پیشوایی، اطاعت و فرمانبرداری، حدود سازگاری و نفرت خود را درک می کند. همچنین، در رشد اخلاقی و میزان قبول مقیاسهای اخلاقی مؤثر است و نوجوان را در مرحله عدم اطمینان خاطر به علت رهایی از تسلط خانواده کمک می کند. علاوه بر آنها، نوجوانان را برای زندگی آینده و دوست داشتن اجتماع آماده می کند.
گاهی گروه همسالان، افراد خود را به دشمنی با جمعیتهای دیگر وادار می کند، در نتیجه فعالیتش منحرف شده، به عقاید خود متعصب می شود. گاهی نیز یکی از افراد خود را به علت مخالفت با عقاید گروه طرد می کند. بدین ترتیب، فرد شخصیت و موقعیت خود را در این محیط اجتماعی که در مراحل رشدش بر او حکمفرماست ادراک می کند و راه و زندگی را یاد می گیرد.
منبع مقاله :
شعاری نژاد، علی اکبر؛ (1385)، روان شناسی رشد، تهران: نشر اطلاعات، چاپ نوزدهم 1388