روش های روان درمانی
روش درمانی وجودی - انسان گرای چیست؟
درمان وجودی در شرایطی شکل گرفت که مسئله ی بودن یا نبودن اهمیت یافته بود و ارزش های انسانی رو به افول گذاشته بود. در چنین شرایطی روان درمانی وجودی، بودنِ اصیل را مطرح کرد.به عبارت دیگر بودن یا هستی، کیفیت ویژه ی روان انسان است که به آن «قصدمندی» می گویند. یعنی انسان می تواند تصمیم بگیرد، اراده داشته باشد و موجودیت خود را ورای محدودیت ها تعیین کند. به این ترتیب، روبه رو شدن با اضطراب ناشی از تصمیم گیری، هدف این نوع درمان است.
درمان انسان گرا که تحت عنوان شخص محور مطرح است، تلاش می کند تا بدون قید و شرط فرد را بپذیرد. اصطلاح مُراجع بیش تر در درمان انسان گرا مطرح شد.
درمان شخص محور چیست؟
در این روش، درمان درمانگر غیرآموزشی است. یعنی به مُراجع رهنمود نمی دهد و نمی گوید چه کار کند یا نکند. به آن چه در خودآگاهی فرد است می پردازد و با گرمی با مُراجع خود برخورد می کند.در مواردی درمانگر از خودش هم حرف می زند و معتقد است مُراجع صلاح کار خودش را می داند. خلاصه این که رابطه ی انسانی و تجربه ی آن مهم و برجسته می شود. لازم به ذکر است که این روش در مشاوره جایگاه خاصی دارد.
درمان شخص محور |
افراد ذات خوبی دارند و خمیره ی آن ها کارآمد است. وقتی که در مسیر یادگیری ذاتی و فطری فرد مانعی ایجاد می شود از مسیر خود منحرف می گردد و در نتیجه بیماری شکل می گیرد. پذیرش بی قید و شرط و همدلی در درمان گام اول است. |
درمان وجودی |
کمک به بیمار برای غلبه بر اضطرابی که در هنگام تصمیم گیری دارد. انتخاب و اراده مفاهیم اساسی اند. روی جاهایی که فرد خودش نیست و از رابطه ی بین فردی اصیل با دیگران و خودش دوری می کند، تمرکز می شود. |
درمان گشتالتی |
افراد ذات خوبی دارند اما آگاهی آن ها از نیازها و امیال شان مخدوش شده است. درمان بر این جا و اکنون تمرکز می کند تا فرد از خودش با خبر شود. روبه رو شدن با ترس ها بسیار مطرح است. |
نقاط مشترک |
تمرکز بر اراده ی آزاد، مسئولیت و بینش مندی فرد، و این که بیماری توقف رشد شخصی است. |
نقاط متفاوت |
محصول درمان وجودی و گشتالتی، انسان های مبارز و شجاع اند که مقاومت و سرسختی بیش تری نشان می دهند، اما در درمان شخص محور «خود» با محیط اطراف سازگارتر می شود و همدلانه تر رفتار می کند. |
درمان شخص محور افراد ذات خوبی دارند و خمیره ی آن ها کارآمد است. وقتی که در مسیر یادگیری ذاتی و فطری فرد مانعی ایجاد می شود از مسیر خود منحرف می گردد و در نتیجه بیماری شکل می گیرد. پذیرش بی قید و شرط و همدلی در درمان گام اول است.
درمان وجودی کمک به بیمار برای غلبه بر اضطرابی که در هنگام تصمیم گیری دارد. انتخاب و اراده مفاهیم اساسی اند. روی جاهایی که فرد خودش نیست و از رابطه ی بین فردی اصیل با دیگران و خودش دوری می کند، تمرکز می شود.
درمان گشتالتی افراد ذات خوبی دارند اما آگاهی آن ها از نیازها و امیال شان مخدوش شده است. درمان بر این جا و اکنون تمرکز می کند تا فرد از خودش با خبر شود. روبه رو شدن با ترس ها بسیار مطرح است.
با خبر بودن از احساس فعلی و ابراز آن و پرداختن به کارهایی که نصف و نیمه رها شده اند نیز مورد توجه است.
نقاط مشترک تمرکز بر اراده ی آزاد، مسئولیت و بینش مندی فرد، و این که بیماری توقف رشد شخصی است.
نقاط متفاوت محصول درمان وجودی و گشتالتی، انسان های مبارز و شجاع اند که مقاومت و سرسختی بیش تری نشان می دهند، اما در درمان شخص محور «خود» با محیط اطراف سازگارتر می شود و همدلانه تر رفتار می کند.
معنادرمانی چیست؟
وظیفه ی معنادرمانی زنده کردن معنای زندگی برای بیمار است. مسئولیت، سنگ بنای معنادرمانی است. بر این اساس، درمان در این روش به وسیله ی معنابخشی به زندگی صورت می گیرد.پیام معنا درمانی، معنوی بودنِ انسان است. در این روش بر یگانه بودن فرد تأکید می شود و اعتقاد بر این است که انسان در حال تمرین تعالی بخشیدن به خود است. و در سخت ترین شرایط هم می تواند نگرش و نحوه ی برخورد خود با اتفاق های زندگی را انتخاب کند. همان طور که می بیند این نوع درمان نیز بر سخت کوشی و مبارز بودن انسان در مقابله با مشکلات زندگی تأکید دارد، ضمن این که انسان مسئول و پاسخگو نیز هست.
در زندگی رنج هایی وجود دارند که قابل تغییر نیستند. معنادرمانی شجاعانه رنج کشیدن را پیشنهاد می کند. وقتی مادری کودک خود را از دست داده، بازگشت کودک غیرممکن است اما مادر آزاد است تا برای رنج بردن خود معنایی بیابد. از این دیدگاه، زنده بودن یعنی رنج کشیدن، و معنایی برای رنج ها یافتن یعنی زندگی.
واقعیت درمانی چیست؟
نظریه ی واقعیت درمانی بر اساس استعاره های مهندسی و علم فیزیک پدید آمده است.در نتیجه تلاش شده تا رفتار انسان با سیستم های مهندسی مقایسه شود. به عنوان نمونه قیاس رفتار انسان با ترموستات اوج آن است. همان طور که ترموستات درجه حرارت خانه را کنترل می کند، انسان نیز با احساس کردن دنیای اطراف خود نحوه ی انتخاب ادراک ها را کنترل می کند.
بر این اساس نحوه ی پاسخ به ادراک ها انتخاب می شود. بدین ترتیب و با کنترل دنیا و خود، نیازها به بهترین شکل ارضا می شوند. پس جای تعجب ندارد که فرد جدا از تشخیص اختلالش، شیوه های اختصاصی خود را برای حفظ کنترل روی محیط اطراف داشته باشد.
یکی از نکته های جالب این رویکرد اصطلاح رابطه ی کیفی درون خانواده است. ما آزادیم تا این رابطه ی کیفی شفابخش را وارد روابط خود کنیم. مانند مادر و دختری که مدام با هم در حال جنگ و جدال هستند و اگر از آن ها پرسیده شود که مشکل شما چیست؟ یا طرف مقابل چه می گوید؟ حرفی برای گفتن ندارند و از توضیح روابط عاجزند، چرا که در کشمکش های آن ها، چیزی که دیده و شنیده نشده طرف مقابل است.
رفتاردرمانی چیست؟
این روش رفتار را به اجزای آن تقسیم کرده و تلاش می کند با استفاده از تکنیک های مختلفی چون آرامش عضلانی و ریلکسیشن، مواجه کردن فرد با ترس ها، تکرار رفتارها و بازی کردن نقش (یک آدم با جرئت)، رفتار بیمار (هدف) را تغییر دهد.یکی از پایه های رفتاردرمانی شرطی سازی است. مثل این که فردی عادت دارد از خواب که بیدار می شود سری به سرویس بهداشتی بزند تا این که بالای پشت بام برود. به عبارت دیگر، فرد به این حالت شرطی شده است. این نوع روش درمان بر اساس کار روی حیوانات در محیط آزمایشگاهی به دست آمده و بعد روی انسان ها گسترش یافته است. در این جا لازم است مهم ترین اصول رفتار درمانی که پایه ی شناخت درمانی و رفتار درمانی عقلانی - هیجانی نیز هست آورده شود:
1- رفتار بایستی به اجزای آن تقسیم شود سپس برای هر قسمت تکنیک ویژه ی آن مورد استفاده قرار گیرد؛ رفتار هر چیزی است که از موجود زنده سر می زند.
2- نیازی به درک ریشه های مشکل بیمار نیست و لازم نیست وقت درمان صرف پیدا کردن منشأ مشکلات شود.
3- در بررسی رفتار باید بر عوامل تعیین کننده ی فعلی (مثل این که فرد پس از عصبانی شدن سیگار می کشد حالا می توان موسیقی را جای آن گذاشت یا...) تأکید کرد.
4- رفتار درمانی روشی خلاصه و مستقیم است و بایستی محدوده ی زمانی مشخصی داشته باشد.
از ویژگی های بارز رفتاردرمانی، مقرون به صرف بودن آن از نظر زمان و هزینه است. هم چنین، رفتاردرمانی در زندان ها و مراکز بازپروری اقبال زیادی داشته و به ویژه در کار با معتادان در ترکیب یا فنون شناختی موفق بوده است.
شناخت درمانی چیست؟
محور شناخت درمانی بر الگوهای تفکر و باورهای افراد متمرکز است. این طرز تفکر است که باعث تخریب فرد و ایجاد اختلال می شود. در طی درمان، بیمار یاد می گیرد که افکار معقول و واقعی را جایگزین افکار غیرواقعی و مخرب خود کند. برای این کار درمانگران شناختی از بیماران خود می خواهند که افکارشان را یادداشت کنند و سعی نمایند آن ها را با شناخت های بهتری عوض کنند. در این روش درمانی ذهن انسان با رایانه (کامپیوتر) قیاس شده است.همان طور که اطلاعات و داده های غلط باعث ظاهر شدن پیام error یا خطا بر روی صفحه ی نمایشگر رایانه می شود، دادن افکار ناکارآمد و غیر منطقی باعث ایجاد رفتارهای نابهنجار می شود. بر این اساس مدل زیر ایجاد می گردد:
شکل: A-B-C مدل شناختی رفتاری
البته کم تر درمانگری به شکل اختصاصی شناخت درمانی انجام می دهد و اکثر درمانگران این مدل به صورت شناختی - رفتاری یا CBT کار می کنند. یعنی تکنیک های شناختی را با تکنیک های رفتاری ترکیب می کنند تا نتیجه ی بهتری حاصل شود. این روش نیز تعداد جلسه های محدودی دارد. به عنوان مثال ممکن است برای یک مورد افسردگی 12 تا 20 جلسه برگزار شود.
درمان شناختی - رفتاری بُرد روان درمانی را افزایش داده است و باعث شده که افراد بیش تری از روان درمانی بهره ببرند. به ویژه این که طولانی بودن سایر درمان ها و هزینه های بالای آن ها توده ی مردم را از خدمات روان درمانی دور کرده بود.
به طور معمول درمانگران شناختی - رفتاری برای افزایش اثربخشی از کاربرد هم زمان دارودرمانی نیز استفاده می کنند.
رفتار درمانی عقلانی - هیجانی چیست؟
هر چند پایه های این روش هم مثل شیوه های رفتاردرمانی و شناختی - رفتاری است اما برخلاف دو روش قبل که درمانگر نقش فعال و آموزش دهنده دارد، درمانگر رک تر و فعال تر به باروهای غیرمنطقی حمله می کند و ممکن است انتقادهای تندی از بیمار بکند.با این حال، جایگاه آموزش در این روش هم محفوظ است و درمانگر راه و رسم مقابله با باورهای غیرمنطقی را به بیماران آموزش می دهد.
به عبارت دیگر، درمانگر در عین حال که تکنیک های مختلفی را به کار می گیرد، از بحث و به چالش خواندن باورهای غیرمنطقی بیماران نیز غافل نمی ماند. به عنوان مثال درمانگر به بیمار آموزش می دهد که ترافیک (رویداد فعال کننده) باعث کلافگی (پیامد) او نشده بلکه باورهای (چه گیری افتادم، این چه وضع مملکته) او باعث احساس ها و رفتارهای بعدی او شده است.
هدف رفتار درمانی عقلانی - هیجانی، ایجاد تغییر در نظام باورهای فرد است که به دنبال آن عواطف و هیجانات نیز اصلاح می شوند. برخورد با کمال گرایی و ایده آل گرایی یا به اصطلاح، پرواز فکر در ابرها و رؤیاها، از اهداف دیگر این روش درمانی است.
مدل فراشخصی روان درمانی چیست؟
در این مدل بر تجربه های مذهبی و متعالی از نوع شرقی آن تأکید خاصی می شود و اعتقاد بر این است که شکوفایی فرد محصول اتصال او به خودش در یک فرآیند متعالی است.همان طور که رؤیا در روان کاوی شاهراهی به ناخودآگاه است، مراقبه (مدیتیشن) در روان درمانی فراشخصی شاهراهی به سمت تعالی و فراسوی نقاب های فرد است. این درمانگران امیدوارند فرد با شناسایی بخش های متعالی وجودش خود را بازیابد و در نهایت درمان شود.
همواره بحثی داغ در مورد رابطه ی مذهب و روان درمانی در جریان بوده است. بسیاری از روان شناسانی که در مورد روان شناسی مذهب کار می کنند، معتقدند که هدف مذهب رستگاری بشر و هدف روان درمانی سلامتی انسان است.
با این وجود، برخی رویکردهای درمانی می کوشند با داخل کردن مذهب و البته بیش تر معنویت در روان درمانی پلی بین این دو بزنند. به ویژه، طی چند سال اخیر موفقیت های چشمگیری در این زمینه صورت گرفته است، اما هنوز یک روش مدون و قابل تأمل در این مدل شکل نگرفته و اکثر شیوه ها هنوز در قالب یک رویکرد نظام دار خود را پیدا نکرده اند.
منبع مقاله: محمدپور یزدی، احمدرضا؛ (1357)، روان درمانی چیست؟ (آشنایی با مداخله ها و درمان های روان شناسانه)، تهران: نشر قطره، چاپ اول، (1388)
/م
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}