نوجوانی و استقلال فکری و جنسی
نوجوانان سطح بالایی از رشد شناخت عام را از خود بروز می دهند. توانایی پذیرش و انتخاب دیدگاه دیگران، نوجوانی را به دوره ای آرمانی تبدیل می کند. همین توانایی ها سبب می شود که نوجوان با دیدگاه بزرگسالان مخالفت کند.
نویسندگان: یان کریستنسن، هاگ واگنر و سباستین هالیدی
مترجمان: ابوالقاسم بشیری، جمشید مطهری و رحیم میردریکوندی
مترجمان: ابوالقاسم بشیری، جمشید مطهری و رحیم میردریکوندی
نکات کلیدی
رشد شناختی در دوره نوجوانی:
نوجوانان سطح بالایی از رشد شناخت عام را از خود بروز می دهند. توانایی پذیرش و انتخاب دیدگاه دیگران، نوجوانی را به دوره ای آرمانی تبدیل می کند. همین توانایی ها سبب می شود که نوجوان با دیدگاه بزرگسالان مخالفت کند. اعتقاد نوجوان به این که نسل خودشان اولین نسلی است که مشکلات محیطی و اجتماعی را درک می کند، نمونه بارزی از حالت خودمرکزبینی نوجوان است که اغلب به صورت «افسانه شخصی» درمی آید، به طوری که نوجوان به منحصر به فرد بودن تجربه ی خود و آسیب ناپذیری اعتقاد پیدا می کند.هویت: (1)
اریکسون بر این باور است که وظیفه ی اصلیِ نوجوانی عبارت است از پرورش دادن احساس هویت در خود. مخالفت کردن نوجوان را می توان بخشی از این فرآیند در نظر گرفت. مخالفت های دوره نوجوانی، اغلب همراه با نوعی آشفتگی هیجانی است. عمده ترین عامل اجتماعی تأثیرگذار روی نوجوانان، همسالان آنان می باشند؛ یعنی کسانی که در کنار آن ها خودآگاهی خویش را بروز می دهند. از ویژگی های بارز دوره ی نوجوانی، همنوایی با گروه همسالان است.رابطه ی دوستی (2) و ارتباطات نوجوانان: (3)
نوجوانان برای جلب حمایت، به دوستان - عمدتاً به دوستان همجنس - رو می آورند. نوجوانی، با بلوغ جنسی همراه با کشش های جنسی عاشقانه نسبت به دیگران مشخص می شود. پسرانی که زود بالغ می شوند، از موقعیت اجتماعی بهتری برخوردارند که ممکن است تا بزرگسالی نیز ادامه داشته باشد؛ ولی در عین حال، ممکن است این افراد در روابط شخصی خود انعطاف ناپذیرتر و همنواتر، و در روابط شخصی خود رضایت کمتری داشته باشند. در مقابل دخترانی که بلوغ زودرس دارند، از موقعیت اجتماعی فوری برخوردار نیستند. قرار ملاقات هایی که نوجوانان در اوایل با دیگران می گذارند، بیشتر جنبه ی تفریحی دارد، و به حفظ جایگاه اجتماعی آن ها کمک می کند، و ماهیت ارتباطات را مورد کنکاش قرار می دهند.رشد شناختی در دوره ی نوجوانی
بر اساس طرح پیاژه از رشد شناختی؛ بسیاری از افراد در اواخر کودکی وارد مرحله ی نهایی، یعنی مرحله ی عملیات صوری می شوند. قطع نظر از این که ما تبیین پیاژه را بپذیریم یا نه، نوجوان سطح بالایی از رشد شناختی را از لحاظ توجه، حافظه، انعطاف پذیری، تفکر، توانایی استدلال و تجربه کردن را بروز می دهد. نوجوانان به میزانی که از این ویژگی ها برخوردارند، می توانند در آموزش رسمی پیشرفت سریعی داشته باشند. در مقابل، احتمال دارد که آموزش رسمی در سطح دبیرستان، خود به رشد این توانایی ها کمک کند. نه تنها همه نوجوانان به مرحله ی عملیات صوری نمی رسند، بلکه کسانی هم که به این مرحله می رسند، همیشه برای حل مسائل از استدلال صوری بهره نمی گیرند. بالاخص این امر در مورد مسائل شخصی صدق می کند که در آن نوجوان غالباً به شیوه های تفکر برمی گردد که ویژگی مرحله عینی یا حتی مرحله پیش عملیاتی است.توانایی پذیرش دیدگاه دیگران نوجوانی را به دوره ی آرمان گرایی (4) تبدیل می کند. در این جاست که شاید برای اولین بار، نوجوانان پی می برند که جهان به صورت ایده آل نیست؛ یعنی این که ظلم و بی عدالتی در جهان شیوع دارد؛ و این که مشکلات محیطی و اجتماعی از مسائل فوری و فوتی هستند. تلقی آنان از نسل های قبلی این است که آن ها نتوانسته اند این موضوعات را حل کنند و حل این مسائل، تنها به عهده آنان و نسل خودشان است. این نوع تلقی سبب می شود که آن ها درگیر بحث و مناظره با دیگران شوند و غالباً - به ویژه هنگامی که بزرگ تر می شوند - مشارکت فعالی در جنبش های مخالف دارند. این یکی از جنبه های رفتار اعتراض آمیز نوجوان (5) است که اغلب والدین را به عنوان نمایندگان مستقیم نسل های شکست خورده قبلی مورد هدف قرار می دهند. تفکر نوجوان در موضوعات اجتماعی، غالباً به دو امر متضاد تقسیم می شود؛ یعنی در تفکر او چیزها یا درست اند یا غلط، و این امر نمونه ای از بازگشت به تفکر عینی است.
نوجوانان بر این باورند که اولین نسلی که توانسته به مشکلات اجتماعی و محیطی پی ببرد، نسل خودشان می باشد، و این نوع اعتقاد، نمونه ای از خودمرکز بینی نوجوان (6) به شمار می آید. نوجوانان برخلاف خودمرکز بینی دوران کودکی، از ارزش ها و دیدگاه های دیگران آگاهی دارند؛ ولی به دیدگاه ها و ارزش های خودشان اولویت می دهند و آن ها را مقدم می دانند. زمانی که این اولویت دهی جنبه ی شخصی پیدا کند، افسانه ی شخصی نامیده می شود. آنچه او تجربه یا احساس می کند، قبلاً هیچ کس تجربه یا احساس نکرده است (به ویژه والدین؛ یعنی نوجوان به والدین می گوید شما نمی فهمید). جنبه ی دیگر این افسانه شخصی این است که نوجوان اعتقاد دارد که «این نمی تواند برای من اتفاق بیفتد». یکی از دلایل این که گاهی اوقات نوجوانان درگیر فعالیت های خطرناک (مثل رانندگی خطرناک و مزاحمت های خیابانی) می شوند، این است که احساس می کنند آن ها آسیب ناپذیرند.
هویت
اریک اریکسون (7)، نویسنده روان تحلیلی، در روی آوردن روان شناسان به مطالعه رشد در گستره ی زندگی، نقش بسیار مؤثری داشت. او اظهار کرد که وظیفه ی اصلی یک نوجوان، پرورش دادن احساس هویت در خود است. تا زمانی که کودکان به سرپرستان خودشان وابسته اند، نیاز نمی بینند که احساسی جداگانه داشته باشند، احساس جداگانه از این که چه کسی هستند و برای چه این جا زندگی می کنند. نوجوانان پیش از این که بتوانند هویت خودشان را بر ارزش ها و نگرش های خصوصی خود استوار سازند، باید وابستگی به نگرش ها و ارزش های والدینی را قطع کرده و به آن پایان دهند. اعتراض های دوره ی نوجوانی می تواند بخشی از این فرآیند در نظر گرفته شود. اغلب این اعتراضات با نوعی آشفتگی هیجانی همراه است. برخی ادعا کرده اند آشفتگی هیجانی در دوره ی نوجوانی، تا حدودی از ویژگی های جوامع صنعتی و پیشرفته به شمار می آید. در نظام های فرهنگی که از پیچیدگی کمتری برخوردارند، آینده کودک روشن و برنامه ریزی شده است؛ یعنی یک پسر ممکن است بدون توقف مشغول کمک کردن به پدرش در مزرعه شود تا نهایتاً در آینده مسؤولیت این مزرعه را به عهده بگیرد، و یک دختر نیز ممکن است با کمک کردن به مادرش در کارهای منزل، به تدریج خودش را برای همسر و مادر شدن آماده کند. در واقع هیچ کدام از دختر و پسر حق زیادی در انتخاب آن چه که خواهند شد، ندارند؛ به همین دلیل نگرانی چندانی نیز در مورد نقش خود در آینده ندارند. ظاهراً در فرهنگ های پیچیده، مجموعه ی وسیعی از امکانات در دسترس است که اغلب به بحران هویتی منجر می شود و نوجوان باید آن را حل کند.عمده ترین عامل اجتماعی تأثیرگذار روی نوجوانان، گروه همسالان آنان هستند. نوجوانان در برخورد با همسالان، جنبه ی دیگری از خودمرکزبینی خویش، یعنی خودآگاهی را بروز می دهند. هر نوجوان دختر یا پسری احساس می کند که او مرکز توجه است؛ یعنی این که دیگران مجذوب ظاهر و رفتار او هستند. او می پندارد که همه به او نگاه می کنند و قیافه و رفتارش را زیر نظر دارند؛ بنابراین دیدگاه های همسالان، برایشان بسیار مهم است. مهم ترین بخش این تمایل، این است که آنان علاقه دارند شبیه همسالانشان باشند. نوجوانی دوره ی همنوایی عمیق (8) است؛ اگرچه در این دوره نوجوان به جای هم رنگی با والدین و جامعه گسترده تر، خود را با ارزش های گروه همسالان (رفتار، مدهای لباس، سلیقه های موسیقی و غیره ی آن ها) همرنگ و سازگار می کنند؛ بنابراین مخالفت نوجوان در واقع تا حدودی نشانه همنوایی است.
رابطه ی دوستانه و روابط دوره ی نوجوانی
کودکان در اواسط کودکی، دوستانی عمدتاً از جنس خودشان دارند که با آن ها بازی می کنند و به نحوی وقت را می گذرانند. کودکان برای دریافت کمک، مشورت و حمایت عاطفی، بیشتر به والدینشان رو می آورند؛ ولی نوجوانان برای جلب حمایت عاطفی و بسیاری از انواع مشاوره، بیشتر و بیشتر به طرف دوستان، و باز هم عمدتاً دوستان همجنس رو می آورند. ارتباط با دوستان، یک جدایی روان شناختی بین نوجوان و والدین ایجاد می کند، و بخشی از فرآیند شکل گیری هویت به شمار می آید.از لحاظ جسمی، نوجوانی با بلوغ جنسی مشخص می شود. نوجوان نسبت به گروه همسالان جنس مخالف، نادیده تمایل جنسی و جاذبه عاشقانه پیدا می کند. در آغاز بسیاری از نوجوانان نمی دانند که چگونه به این احساس و کشش جنسی پاسخ دهند، و غالباً با دست انداختن و شوخی، تعاملات بین دو جنس در نوجوانان مشخص می شود. به دلیل این که میزان بلوغ همه ی افراد یکسان نیست، نوعی درهم ریختگی و فقدان الگو در این دوره رشد به وجود می آید. پسران دارای بلوغ زودرس، امتیازات اجتماعی فراوان و چشمگیری دارند؛ آن ها در بین دوستان پسر، در بین دختران و بزرگسالان محبوب تر و پرطرفدارتر از نوجوانانی هستند که دیرتر به بلوغ می رسند، و به عنوان افرادی وابسته، پر مدعا، ناپخته و یا جذابیت کمتر ارزیابی می شوند. بعضی از پسرانی که بلوغ زودرس دارند، امتیازات خودشان را به دوره ی بزرگسالی نیز گسترش می دهند. پسرانی که بلوغ دیررس دارند، در سن سی سالگی هنوز ثبات کمتر، اعتماد به نفس کمتر و خود پنداره ی ضعیف تری دارند. با وجود این، پسران با بلوغ زودرس همچنین اعتماد به نفس و بینش بیشتری از خود نشان می دهند؛ ولی بعدها - علی رغم این که از بسیاری جهات موفق ترند - انعطاف پذیرترند و همنوایی بیشتر داشته، از روابط شخصی خود رضایت کمتری دارند.
برعکس، دختران با بلوغ زودرس، از امتیازات و منافع اجتماعی آنی برخوردار نیستند. شاید علت این امر آن باشد که بلوغ زودرس برای دختران در سنی اتفاق می افتد که بیشتر همسالان آن ها هنوز در دوران اواسط کودکی قرار دارند که اساساً خیلی جذاب به شمار نمی آیند و هنوز آمادگی ندارند که به تمایلات جنسی بپردازند تا سبب تحریک مردان بشود؛ در نتیجه آنان ممکن است دچار دستپاچگی و کمرویی شوند. با وجود این، بعدها در پایان دوره نوجوانی به نظر می رسد که تفاوت اندکی بین دختران با بلوغ زودرس و دیررس وجود دارد.
معمولاً نوجوانانی که در فرهنگ های غربی زندگی می کنند، قرار ملاقات هایی با عده ای از اعضای جنس مخالف دارند؛ ولی این قرار ملاقات ها در اوایل نوجوانی اساساً به منظور همسرگزینی مورد توجه قرار نمی گیرد. این ملاقات ها چند کارکرد دارد؛ از جمله این که این فعالیت ها (هم در کل و هم به لحاظ جنسی) جنبه ی تفریحی دارد؛ برای حفظ موقعیت اجتماعی در بین همسالان و کشف ماهیت روابط است و بعدها در نوجوانی - اگرچه در دهه ی های اخیر رو به کاهش است - این قرار ملاقات ها و رابطه ها به فرآیندی برای همسرگزینی تبدیل می شوند. (9)
پی نوشت ها :
1. identity.
2. friendship.
3. relationships.
4. idealism.
5. adolescent protest.
6. adolescent egocentrism.
7. Erik Erikson.
8. deep conformity, conformity.
9. آنچه درباره ی روابط دختر و پسر در دوره ی نوجوانی در بالا ذکر شد، چیزی است که در فرهنگ غرب وجود دارد و هیچ تناسبی با جوامع اسلامی که ارزش های دینی بر آن حاکم است، ندارد. در فرهنگ اسلام این گونه روابط پیش از ازدواج بین نوجوانان دختر و پسر، ممنوع است. (مترجم).
کریستنسن، یان و هاگ واگنر و سباستین هالیدی؛ (1385)، روان شناسی عمومی، گروه مترجمان، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله)، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}