نویسندگان: یان کریستنسن، هاگ واگنر و سباستین هالیدی
مترجمان: ابوالقاسم بشیری، جمشید مطهری و رحیم میردریکوندی



 

نکات کلیدی

فرآیندهای (1) ادراک اشخاص: (2)

توجه انتخابی، انگیزش، انتظارات و تجارب، بر ادراک ما از دیگران به عنوان موضوعات اجتماعی تأثیر دارند؛ بنابراین ادراک اشخاص مانند ادراک اشیاء نیست؛ زیرا ما با اشخاص دیگر تعامل (3) داریم. شش فرآیند در ادراک اشخاص معرفی شده است که عبارتند از: توجه، قضاوت شتابزده، اِسناد، تلویحات مربوط به صفات، شکل گیری برداشت ها و پیش بینی.

شکل گیری برداشت ها: (4)

ثبات میان موقعیت ها و جنبه های مختلف یک فرد، به ما امکان می دهد تا یک برداشت کلی از وی را شکل دهیم. صفات اصلی، متضمن مجموعه ای از صفات دیگر بوده و برداشت های ما را سازمان می دهند؛ در حالی که صفات فرعی این گونه نیستند. به نظر می رسد که هر کدام از ما دارای نظریه های ضمنی شخصیت هستیم که شامل باورهایی در مورد صفات ملازم با یکدیگر می باشند. شکل گیری برداشتها، تحت تأثیر اثر تقدم، اثر هاله ای و اثر انتظار قرار دارد. تأثیر این پدیده ها ممکن است به یک پیشگویی کامبخش منجر شود.

مدیریت برداشت ها: (5)

ما فعالانه می کوشیم تا تصویر خاصی از خود را به دنیا ارائه کنیم. یکی از پیامدهای شکست در مدیریت برداشت ها، احساس شرمساری است. علاوه بر این، زمانی که ما شاهد ناتوانی دیگری در ارائه ی یک خود مورد انتظار هستیم، ممکن است شرمساری همدلانه را نیز تجربه کنیم. در چنین شرایطی، گاهی برای کمک به دیگری در جهت مدیریت برداشت ها دست به کار می شویم.

فرآیندهای ادراک اشخاص

ادراک اشخاص (6) (یا ادراک اجتماعی (7)) چیزی بیش از آن است که تنها درک کنیم شخص دیگر یک شخص است و تشخیص بدهیم که آن شخص کیست. مراد اشخاص، تمام فرآیندهایی اشاره است که ما از راه آن ها دیگران را به عنوان موضوعات اجتماعی - و نه اشیای (8) صرف - می شناسیم. با وجود این، بسیاری از اصول کلی ادراک، مشابهت دارند. برای مثال، ما باید بر ویژگی های ظاهری اشخاص به عنوان یک محرک تکیه کنیم؛ فرآیندهای توجه انتخابی را به کار می گیریم؛ و ادراک ما از افراد، در معرض عواملی مثل انگیزش، انتظار و تجربه قرار دارد که بر استنباط های ما از ویژگی های ظاهری تأثیر می گذارند. با این حال ادراک اشخاص همانند ادراک اشیاء نیست. ادراک افراد را می توان تلاشی در جهت فهم (9) آن ها در نظر گرفت. ادراک افراد متفاوت است؛ زیرا ما در تعامل با افراد برخلاف اشیاء، آن ها را بر خلاف اشیاء، تغییر می دهیم.
در ادراک اشخاص، شش فرآیند معرفی شده است:

* توجه: (10)

ما افراد و ابعاد مختلف مورد نظر آنان را انتخاب می کنیم. ما می توانیم افراد را بر اساس ویژگی های بدنی و رفتاری آن ها وصف کنیم؛

* قضاوت ناگهانی: (11)

برای افراد یک استنباط کمابیش غیر ارادی با توجه به وضعیت ظاهری و رفتار افراد در مورد آن ها به وجود می آید. این قضاوت می تواند یک واکنش عاطفی (هیجانی)، یک قضاوت مقوله ای (مثل "باهوش" یا "برون گرا") و یا یک قضاوت کلیشه ای را ایجاد کند.

* اسناد: (12)

فرآیندهای اسنادی، با جمع آوری اطلاعات و تعمق بیشتر یا افزایش یکی از این دو از ویژگی های سطحی فراتر رفته؛ و به بررسی این موضوع می پردازند که وضعیت ظاهری یا رفتار فعلی افراد، تا چه اندازه منعکس کننده ی ویژگی های ذاتی آن ها و تا چه اندازه معلول عوامل موقعیتی است.

* تلویحات مربوط به صفات: (13)

ما بر اثر اسناد گرایشی، افراد را به ویژگی های درونی خاصی متصف می کنیم؛ این مسأله می تواند به این فرض منجر شود که اشخاص، دارای صفات دیگری هستند که به اعتقاد ما در زمره ویژگی های مشاهده شده قرار دارند. این موضوع، جنبه ی دیگری از کلیشه سازی (14) است؛

* شکل گیری برداشت ها: (15)

ویژگی ها و صفاتی که در دیگران ادراک می کنیم، برداشت ما از آنان را سازمان می دهد (در ادامه توضیح بیشتری خواهد آمد)؛

* پیش بینی: (16)

همان طور که نگرش اجتماعی، امکان پیش بینی رفتار را فراهم می آورد برداشت های ما از دیگران نیز، به پیش بینی رفتار آینده ی آن ها کمک می کند.

شکل گیری برداشت ها

در ادراک موضوعات برخی فرآیندها عمل می کنند و ما را وامی دارند تا موضوعات را به صورت پایدار و تغییرناپذیر ادراک کنیم. فرآیندهای دیگر، ما را در ساخت موضوعات ادراکی از اطلاعات جزئی یا مبهم، و ادراک موضوعات کل (17) به جای آمیزه ای از مؤلفه ها یاری می دهند. در ادراک اشخاص نیز، نیروهای مشابهی دخالت دارند. ما (18) را در موقعیت های مختلف، و نیز در جنبه های گوناگون از اثبات برخوردار باشد. این ثبات به ما امکان می دهد تا برداشت خود از دیگران را به صورت یک فرد کل شکل دهیم.
این فرآیندها را سالومون اَش (19) پنجاه سال پیش بررسی کرد. او نشان داد که افراد، صرفاً بر اساس چند ویژگی یا صفت (20) محدود به توصیف یکدیگر اقدام می کنند. تغییر برخی صفات می تواند به تغییر وسیعی در این توصیف (برداشت) منجر شود؛ در حالی که تأثیر صفات دیگر کمتر است. صفاتی که تغییرات وسیعی ایجاد می کنند، مثل گرمی (مهربان بودن) و سردی (بی احساسی)، به صفات اصلی (21) مشهورند. صفاتی که تأثیر ناچیزی دارند (مثل ادب یا صراحت کلام) صفات فرعی (22) نامیده می شوند (به تصویر 1 مراجعه شود). به نظر می رسد صفات اصلی، برداشت های ما را سازماندهی می کنند و نسبت به صفات فرعی، مستلزم تعداد بیشتری از صفات مرتبط هستند.
بعدها برونر (23) و تاگیوری (24) اظهار داشتند، هر کدام ما نظریه های ضمنی شخصیت (25) را در درون خود داریم که طبق آن ها حکم می کنیم کدام صفات همراه یکدیگرند. نظریه های ضمنی شخصیت، اغلب در بین افراد مشترک اند؛ به همین دلیل صفات اصلی سبب می شوند که افراد نسبت به تعداد زیادی از پاسخ دهندگان، برداشت های مشابهی داشته باشند.
بعدها برونر و تاگیوری به این نتیجه رسیدند که شکل گیری برداشت های ما نسبت به دیگران، دقیق نیست؛ حتی اگر جمع زیادی از ما با در نظر گرفتن اطلاعات مشابه، برداشت های یکسانی داشته باشیم. عوامل متعددی در این بی دقتی دخالت دارند. برداشت های اولیه، (26) یکی از عواملی هستند و می تواند بر چگونگی برخورد ما با اطلاعات بعدی در مورد یک شخص تأثیر بگذارد. این امر در اثر تقدم (27) قابل مشاهده است. بررسی چگونگی شکل گیری برداشت، نخست نشان داد که ترتیب ارائه ی صفات به پاسخ دهندگان، می تواند به طور قابل توجهی بر ویژگی های دیگری که آن ها برای فرد هدف برخواهند شمرد، تأثیر گذارد؛ به ویژه صفاتی که در آغاز لیست قرار دارند، تأثیر بیشتری [در شکل گیری برداشت] داشته، و تفسیر صفات بعدی موجود در لیست را تغییر می دهند. عامل دوم، اثر هاله ای (28) است. اثر هاله ای، عبارت است از گرایش به تلقی مثبت و عام در مورد یک شخص؛ این امر یا به دلیل تلفیق شناسایی یک صفت اصلی مثبت با اثر تقدم و یا به این دلیل که ما آن فرد را با یک موقعیت یا تجربه مثبت ربط می دهیم، در پی موارد عکس این موضوع (اثر هاله ای منفی) نیز رخ می دهد. این اثر، یک مؤلفه مهم در کلیشه سازی است. عامل سوم، اثر انتظار (29) (موقع) است. اعتقاد به این امر که اشخاص، به دلیل اطلاعاتی که درباره آن ها دریافت کرده ایم، یک ویژگی خاص دارند. این موضوع می تواند نه فقط بر برداشت ما از آن ها تأثیر گذارد، بلکه رفتار ما نسبت به آن ها را نیز تا اندازه ای تغییر دهد تا این که انتظارات ما - حتی اگر مبتنی بر اطلاعات غلط باشند - به واقعیت تبدیل شوند؛ یعنی برداشت ما به یک پیشگویی کامبخش (30) (معطوف به مقصود) منجر می شود.
روزنتال (31) و جاکوبسن (32) در نمایش کلاسیک این پدیده، به معلمان امکان دادند تا به یک مکالمه ی [ساختگی] گوش فرا دهند که در آن، یک گروه تصادفی از دانش آموزان بسیار باهوش معرفی شدند. پس از یک سال، مشخص شد که نمرات IQ واقعی این دانش آموزان و عملکرد آن ها در مدرسه پیشرفت کرده است. در این بررسی به دست آمد که این معلمان با این دانش آموزان به نحو متفاوتی رفتار می کردند؛ در نتیجه انتظارات خود آن ها محقق شده بود. این فرآیند (اثر انتظار) مشکلاتی را نیز به بار می آورد که برچسب زدن (33) نامیده می شود. زمانی که معلمان، والدین، و... انتظارات محدودی از افراد داشته باشند (برای مثال در مدارس مناطق محروم) توانایی های واقعی افراد شکوفا نخواهد شد.
** توضیح تصویر:
تصویر 1. صفات اصلی در مقابل صفات فرعی. با توجه به این که فهرست توصیفات شخصی، تنها در یکی از صفات "اصلی" فرق دارند؛ ولی افراد مایل اند تا برداشت های بسیار متفاوتی از این دو فرد داشته باشند.

مدیریت برداشت ها

همان طور که جلوتر گفتیم، ادراک اشخاص از ادراک اشیاء متفاوت است؛ چرا که ادراک اشخاص نوعی تعامل است. در این تعامل، شخصی که ادراک می شود فعالانه می کوشد تا تصویر خاصی از خود به دنیا ارائه کند. براساس اصطلاحات گافمن (34)، افراد در جهت مدیریت برداشت های دیگران در مورد خود تلاش می کنند. چنان است که گویی ما در یک بافت اجتماعی، عملکرد خود را (مانند یک هنرپیشه تئاتر) به نمایش می گذاریم. از آن جا که ممکن است در موقعیت های اجتماعی مختلف، نقش های متفاوتی داشته باشیم (برای مثال، کارگر، همسر، پدر یا مادر، یکی از فرزندان)، تلاش می کنیم تا با تدبیرهای خاص (برای مثال، با پوشیدن لباس های خاص، استفاده از واژگان خاص و با رفتارهای متفاوت)، زمینه ی برداشت های مناسب از خود را فراهم کنیم.
یکی از پیامدهای ناتوانی در مدیریت برداشت ها، شرمساری (35) است. ما [در چنین شرایطی] احساس می کنیم، که با ارائه ی یک خود (self) ناقص، احترام دیگران را از دست داده ایم. در بسیاری از موقعیت های اجتماعی، ما شرمساری همدلانه (36) را تجربه می کنیم، و این زمانی است که شاهد شکست دیگری در ارائه خودِ مورد انتظار یا برداشت مورد انتظار هستیم؛ به ویژه زمانی که آن شخص یکی از دوستان یا نزدیکان ما است. وقتی که در چنین موقعیت هایی قرار می گیریم، ممکن است برای کمک به دیگری در مدیریت برداشت ها وارد صحنه شویم. ما این کار را با بی توجهی به اشتباهات آنان یا با ارائه ادله قابل قبول برای رفتارهایی که در شرایط دیگر سبب مخدوش شدن وجهه ی افراد می گردد، انجام می دهیم. برای مثال، در یک گفت و گوی کسل کننده به جای این که به این موضوع اشاره کنیم، یک دلیل موجه پیدا کرده (مثلاً، بروم کمی آب بنوشم یا "همسرم نگران می شود") و جلسه را ترک می کنیم.

پی نوشت ها :

1. Percieving others.
2. Processes of person perception.
3. interaction.
4. Impression formation.
5. Impression management.
6. ادراک اشخاص: برچسبی کلی برای زمینه ای در روان شناسی اجتماعی که با موضوع چگونگی ادراک ما از دیگران سر و کار دارد. هر چند اصول کلی ادراک در این جا نیز مطرح است، انواعی از متغیرها و عوامل دیگر وجود دارد که افراد دیگر را موضوع ویژه ای برای ادراک می سازد (پورافکاری).
7. ادراک اجتماعی: به طور کلی، هر وجهی از ادراک که دارای جزء اجتماعی است. این اصطلاح، معمولاً در ارتباط با آگاهی خود از رفتارهای دیگران که نشان دهنده ی انگیزه ها و نگرش های آنان است، به کار برده می شود (همان).
8. موضوع: در مطالعات ادراکی و شناخت، وجهی از محیط که شخص نسبت به آن واقف است (همان).
9. underestand.
10. attention.
11. Snap judgement.
12. attribution.
13. Trait implication.
14. stereotypiny.
15. impression formation.
16. Prediction.
17. whole objects.
خاص از آن. part object شیء کل. در روان کاوی شیئی که نحوه واکنش نسبت به آن به گونه ای است که روشن است کل کانون پاسخ است نه جزیی یا وجهی مقایسه کنید با
18. consistency.
19. Solomon Asch.
20. traits.
21. central traits.
22. peripheral traits.
23. Bruner.
24. Tagiuri.
25. implicit personality theories.
26. first impressions.
27. primacy effects.
پدیده اولویت، یعنی مطالبی که نخست عرضه شده، بهتر از مطالبی که در میانه زنجیره مطالب ارائه شده است، به خاطر آورده می شود (همان).
28. halo effect: اثر هاله ای، یعنی تمایل به این که اجازه داده شود برداشت کلی از یک شخص یا صفت بارزی از او، در درجه بندی کلی در مورد او تأثیر بگذارد (همان).
29. effect of expectancy.
30. «self fulfilling prophecy» این اصطلاح برای اشاره به این واقعیت که غالباً رویدادها انتظار یا پیش گویی در می آید، به کار می رود، نه لزوماً به دلیل علم غیب شخص؛ بلکه از این جهت که او به گونه ای رفتار می کند که چنین اتفاقی را محتمل تر نماید.
31. Rosenthal.
32. Jacobsen.
33. labeling.
34. Goffman.
35. embarressment.
36. empathic embarrassment.

منبع مقاله :
کریستنسن، یان و هاگ واگنر و سباستین هالیدی؛ (1385)، روان شناسی عمومی، گروه مترجمان، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله)، چاپ اول.