نویسنده: روح الله شریعتی




 

تاریخچه شهر حله

حله شهری است در نزدیکی بغداد. این شهر قدمت زیادی نداشته و از ابتدای تأسیس، مرکزی برای تجمع شیعیان علوی بوده است. یاقوت حموی در معجم البلدان می گوید:
حله نامی برای چند مکان است که مشهورترین آن ها، حله ی بنی مزید است و آن شهری بزرگ بین کوفه و بغداد ... اولین شخصی که حله را بنا نهاد سیف الدوله صدقة بن منصور مزیدی بوده است. وی که موطن پدری اش اطراف رود نیل بوده و با وجود قدرت و مکنتی که داشت از آن جا که بین ملوک سلجوقی جنگ رخ داده بود در محرم سال 495هجری به این موضع نقل مکان نمود ور در این موضع که نی زار و پناهگاه وحوش بود منازلی بنا نهاد و شروع به عمران و آبادانی آن جا نمود [ تجار و بارزگانان برای فروش کالاهاشان به آن جا هجوم آوردند] و بعد از مدت زمانی کوتاه از شهرهای بزرگ و زیبای عراق در آمد. (1)
علامه مجلسی در بحار الانوار می گوید:
مروی است که فقیه نامور شیعه، مرحوم ابن زهره در سال 574 هجری وارد شهر حله شد. درشهر به گونه ای سؤال بر انگیز به اطراف می نگریست. از ایشان علت این امر سؤال شد، گفت: من می دانم که شهر شما فضیلت زیادی دارد. سؤال شد چه فضیلتی؟ ایشان در جواب، روایتی با سند متصل صحیح از مولی امیر مؤمنان علی بن ابی طالب نقل کرد، بدین صورت که اصبغ بن نباته می گوید: من هنگام ورود علی(ع) به صفین هم راه ایشان بودم، ایشان روی تل عریر ایستادند و سپس اشاره فرمودند به نی زاری بین بابل و آن تل بود و فرمودند: شهری و چه شهری!! من عرض کردم: آقای من، شما فرمودید شهر!، آیا این جا شهری بوده و ویران شده و حال اثری از آن دیده نمی شود؟ فرمودند: خیر، در آینده شهری در این جا بنا می شود که به آن « حله ی سفیه» می گویند، آن شهر را مردی از بنی اسد بنا می کند، درآن گروهی از خوبان زندگی می کنند که اگر خوبی یکی از آن ها را تقسیم نمایند همه خوب می شوند. (2)
مرحوم مجلسی به نقل از تاریخ مفید، آخرین سال های قرن پنجم را سال های بنای شهر حله به دست سیف الدوله می داند. (3) این شهر به زودی از شهرهای پر رونق و بزرگ عراق شد و شیعیان در آن جا سکنی گزیدند. از این شهر عالمان بزرگی؛ از جمله ابن ادریس، یحیی بن سعید، هبة الله بن نما و معدبن فخار برخاسته اند. وجود حاکمان دانشمندان یا دوست دار دانش و دانشمندان در گسترش اوضاع فرهنگی هر شهر یا کشوری بسیار مؤثر است. برخی از مزیدیون که همان بنیان گذاران حله بوده اند خود از عالمان و دانشمندان نام دار به شمار می روند. تشویق حاکمان حله سبب شد که از طرف و اکناف فقها، ادبا و شاعران مسلمان به شهر حله هجوم آورده و خود را در پناه حکومت عالمان مزیدی قرار دهند. این امر مقدمه ای برای جنبش علمی این شهر در قرن هفتم گردید.
شهر حله در زمان حکومت بنی عباس به سبب اهل تسنن بودن حاکم بغداد و درباریان او مورد توجه حکومت قرار نگرفت، و فقط به اخذ مالیات و مواجب و تعیین حاکم و قاضی بسنده می شد، عالمان شهر با حکومت ارتباطی نداشته و شاید بتوان گفت که نقطه مقابل حکومت را تشکیل می دادند، زیرا دستگاه عباسی مذهب تسنن را ترویج کرده و به آزار و اذیت و حتی قتل و غارت شیعیان دست می زد؛ از این رو، شیعیان از حکومت متنفر بودند، چنان که یکی از اولادان ابن طاووس که از عالمان بزرگ حله بود، هنگامی که به بغداد مهاجرت کرد، از طرف خلیفه [ احتمالاً با وساطت وزیر او که شیعه بود] به او پیشنهاد ریاست سادات عراق و به اصطلاح نقیب النقبایی شد، اما نپذیرفت با این که وزیر خلیفه اصرار زیادی بر این امر داشت.
به هنگام حمله ی هولاکو - چنان چه در قسمت اوضاع سیاسی عصر محقق خواهیم گفت - عالمی دینی هم چون سدیدالدین یوسف بن المطهر، داماد محقق با جرأت تمام به اردوگاه مغول می رود و با سیاست و کیاست خود حله و سه شهر دیگر را از ویرانی و قتل و غارت حتمی نجات می دهد. قدرت عالمان دینی در مواردی که از قدرت های دیگر یأس حاصل شود، می تواند نجات دهنده ی انسان ها باشد. عالمان دینی با این که وظیفه اصلی شان هدایت معنوی بشر به سوی کمال است. در مواردی که احساس وظیفه کنند به نجات دین و هدایت مردم و حکومت می پردازند. شهر حله از همان آغاز موطن فقیهان شیعه و جایگاه تربیت عالمان دین دار بوده است، وجود چنین عالمانی باعث شد که از مردم شهر با اوصافی زیبا یاد شود.
در کتاب تاریخ العراق چنین آمده است:
بعد از کشتار بغداد در اثر فاسد شدن اجسادی که در کوی و برزن ریخته شده بود بیماری وبا درشهر شایع شد و اهل حله و کوفه و مسیب [ نام بیابانی در آن حومه است] مواد غذایی برای فروش به بغداد می آوردند و با وجوه آن کتاب های نفیس و دیگر مایحتاج خود را به قیمت ارزانی می خریدند. (4)
وجود عالمان و فرهنگ دوستان سبب شده بود که در عوض مواد غذایی که اهالی حله به مردم بغداد می فروختند کتاب هایی خریدار ی کنند که این نموداری از ساختار فرهنگی در جوامع دینی است.

موقعیت فرهنگی شهر حله

حوزه های علمیه از صدر اسلام که به دست پیامبر اکرم (ص) تأسیس گردید منشأ تحولات فرهنگی در عالم اسلام بوده است. اولین حوزه، خانه پیامبر بود و بعدها خانه های اصحاب و مساجد بدان اضافه شد. در این حوزه ها بر اثر تعلیمات پیامبر افراد زیادی به اسلام گرویدند و هر کدام مبلغی برای دین اسلام شدند. بعد از پیامبر تا مدتی خلفای ایشان متکفل تأسیس و اداره ی این گونه حوزه ها بودند. از زمان حضرت علی (ع) به بعد ائمه اطهار (ع) به طور مخفیانه و یا علنی شاگردانی تربیت کردند که هر کدام در نقطه ای از عالم اسلام ثمرات شایانی از خود بر جای نهادند. بعد از غیبت کبری (320هجری) تا کنون فقها و دانشمندان اسلامی تکفل این امر گشته و هر کدام حوزه هایی برای ترویج و گسترش احکام دین تأسیس کرده اند. استاد مطهری می گوید:
علم فقه ... سابقه هزار و صد ساله دارد؛ یعنی از یازده قرن پیش تاکنون بدون وقفه حوزه های فقهی برقرار بوده است، استادان، شاگردانی تربیت کردند که. آن شاگردان به نوبه خود شاگردان دیگری تربیت کرده اند تا عصر حاضر و این رابطه استاد و شاگردی قطع نشده است. (5)
از آغاز غیبت کبری تا عصر محقق حلّی مجتهدین و فقهایی؛ هم چون شیخ صدوق، عیاشی، ابن عقیل، ابن جنید، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، ابن براج، ابوالصلاح حلبی، سلار، ابن زهره، ابن حمزه، ابن ادریس و محقق حلّی عهده دار مرجعیت شیعه بوده و یکی پس از دیگری در تأسیس و اداره حوزه ها در شهرهای مختلف نقش به سزایی داشته اند.
مدرسه ی فقاهت حلّه [ظاهراً] از زمان ابن ادریس در قرن ششم به طور رسمی آغاز به کار می کند. بعد از او معاصرانش؛ مانند یحیی بن سعید (جد محقق)، معد بن فخار و هبة الله بن نما و سپس شاگردانش؛ هم چون فخاربن معد، حسن بن یحیی و محمد بن جعفربن نما اداره آن مدرسه را به عهده می گیرند. ابن ادریس که خود از دانشمندان بنام عالم تشیع به شمار می رود توانست بعد از صد سال که فقهای شیعه طوسی پیروی تام می کرده و جرأت ابراز نظری خلاف عقیده وی نداشتند، اجتهاد را از رکود به درآورده و با نقد و ایرادهای گوناگون به آرای شیخ طوسی، جرأت اظهار نظر را طبق اجتهاد شخص مجتهد - ولو خلاف نظر شیخ باشد- به حوزه فقاهت بازگرداند. به جرأت می توان گفت که ابن ادریس با تربیت شاگردانی دانشمند و تألیف کتاب فقهی «سرائر» مؤسس حوزه حلّه بوده است. البته بعد از ایشان شاگردان فقیهش؛ هم چون ابن نما با تأسیس مدرسه ای و گزینش طلاب از شهرهای مختلف و تربیت آن ها که در نهایت از فقها و دانشمندان بزرگ شیعه شدند، توانستند به ایده استادشان به طور گسترده تر جامه ی عمل بپوشانند و حوزه علمیه ی حلّه را به یکی از بزرگ ترین مراکز علمی - فقهی و ادبی شیعه مبدل سازند و شاگردانی؛ از قبیل محقق حلّی و علامه را تربیت کنند. این گونه مراکز سبب روآوری گروه زیادی از شیفتگان علوم اسلامی به تحصیل این علوم شد. در حلّه خاندان های دانشمند بسیاری؛ از جمله خاندان محقق، این طاووس، آل معد و آل نما سبب گسترش روزافزون حوزه حله شدند. اینان علاوه بر این که با بیش تر علوم اسلامی مورد نیاز آشنا بودند، هر کدام در علمی خاص مهارت ویژه ای داشتند، به گونه ای که استاد مسلم آن علم به شمار رفته و دیگران در مشکلات آن علم به آن ها رجوع می کرده اند. علامه حلی در اجازه اش به بنی زهره در این زمینه می گوید:
شیخ اعظم خواجه نصیرالدین محمد طوسی (ره) وزیر هولاکو در سفری که به حله آمده بود فقهای حله گرد او جمع شدند. خواجه خطاب به فقیه دانشمند نجم الدین جعفر بن سعید [ منظور محقق حلی است، نام جد ایشان سعید بوده و بدین جهت جعفر بن سعید گفته شده است] کرده و پرسید: اعلم این دانشمندان که این جا جمع اند، کیست؟ محقق در جواب گفت: همه از علما و فضلا می باشند و اگر یکی از آن ها در علم و فنی اعلم است دیگری در علمی دیگر اعلم است. خواجه پرسید: اعلم در بین اصولیین کیست؟ محقق به پدرم، سدیدالدین یوسف بن المطهر و فقیه مفید الدین بن جهم اشاره کرد و گفت: این دو در علم کلام و اصول فقه اعلم اند. (6).
از این گفته علامه روشن می شود که در این حوزه، علوم مختلفی تدریس می شده و هر دانش پژوهی به فراخور استعداد و علاقه ی خویش در یکی از علوم مهارت می یافته است. در این جا است برخی از علومی را که در حوزه علمیه شیعه، به ویژه حوزه حله در قرن هفتم تدریس می شده با اسامی برخی از دانشمندان برجسته ی علم متذکر شویم:

1. فقه:

در این علم دانشمندانی، نظیر محقق حلّی، علامه حلّی، احمد بن طاووس، علی بن طاووس، یحیی بن سعید، طمان ابن احمد، محمد بن محمد کوفی، حسن بن ابی طالب آبی و سدیدالدین یوسف بن مطهر سر آمد بوده اند.

2. اصول:

در این علم دانشندانی، هم چون محقق، علامه، یحیی بن سعید، محمد بن جهم و سدیدالدین یوسف بن مطهر مهارت ویژه ای داشته اند.

3. کلام:

دانشمندانی، نظیر نجم الدین قزوینی، محقق، علامه و ابن میثم از برجستگان این علم به شمار می روند.

4. فلسفه:

در این علم دانشمندانی، هم چون مولی محمود شیرازی، علامه حلّی و ابن میثم سرآمد بوده اند.

5. نجوم:

برخی از دانشمندانی که از اعوان خواجه بوده اند، از استادان این علم، محسوب می شوند؛ از قبیل مولی محمود شیرازی، مؤیدالدین عروضی، نجم الدین قزوینی، کامل بغدادی و... .

6. رجال:

در این علم تقی بن داود، حسن بن یحیی ( پدر محقق) ، محقق و علامه سرآمده بوده اند.

7. منطق:

دانشمندانی، نظیر تقی بن داود و علی بن عمر کاتبی قزوینی از استادان این علم به شمار می آیند.

8. ادبیات:

در این علم دانشمندانی، از قبیل یحیی بن سعید، محمد بن جهم، حسین بن ابان و تقی بن داود سر آمد بوده اند.

9. تفسیر:

در علم تفسیر قاضی بیضاوی از استادان بر جسته بوده است.

10. ریاضی:

کسانی که هم راه خواجه نصیر بودند در این علم مهارت ویژه ای داشتند؛ مثل محی الدین اخلاطی و کامل بغدادی.

11. هندسه:

افرادی که هم راه خواجه بوده اند، از قبیل عروضی و کامل بغدادی از استادان این علم محسوب می شوند.

12. شعر و عروض:

در این علم دانشمندانی، نظیر محفوظ بن و شاح، محمد بن جهم، عبدالعزیز سرایا الحلی و علی بن محمد بن وزیر العلقمی سرآمد بوده اند.

13. طب:

در علم طب فخرالدین که هم راه خواجه نصیر بوده است، از استادان این علم به شمار می آید.

عوامل ایجاد مدارس علمیه، به ویژه مدرسه ی حله

با نگاهی گذرا به تاریخ تشیع مشاهده می کنیم که حوزه های علمیه روز به روز از نظر کمی و کیفی گسترش داشته است، و گاه درشهرهای مذهبی، مثل مدینه، نجف، کربلا و قم گاه در شهرهای مرکزی کشورهای اسلام، مثل بغداد و اصفهان و گاه در شهرهای دیگر اسلامی، هم چون حلب و حله و ... شکل می گرفته است.
عواملی که در ایجاد حوزه های علمیه و یا گسترش آن ها دخیل بوده، بدین قرار است. (7)
1. محیط؛ 3. زمان و 3. شخصیت فقها و دانشمندان

1. محیط:

محیط مساعد عامل مهمی در ایجاد حوزه های علمیه است. محیط های مذهبی، مانند شهرهای مذهبی - زیارتی در ایجاد حوزه ها تأثیر به سزایی دارد. زیرا در شهرهای مذهبی در کنار زیارت گاه ها همواره مدارس نیز تأسیس می شود و هم چنین علاقه به صاحب بقعه و اقامت در کنار زیارتگاه باعث می شود که افراد. این گونه شهرها را به آسانی برای اقامت و تحصیل انتخاب کنند. از طرفی درشهرهایی که مردم آن جا را عقاید و اخلاق اسلامی بهره فراوانی دارند. علاقه ساکنان به ترویج دین سبب گسترش حوزه های علمیه می شود و از طرف دیگر مرکزیت برخی شهرها نیز باعث گسترش حوزه ها در آن شهرها گردیده است. البته در این شهرها عکس العمل حکام، در ترویج و یا عدم ترویج حوزه های علمیه نقش به سزایی داشته است.
در عصر خلفای عباسی شهر حله از شهرهای شیعه نشین عراق به شمار می رفت. شهری که اکثریت آن را شیعیان تشکیل می داد و یکی از پناه گاه های شیعیان بعد از نجف و کربلا بوده است. اواخر حکومت عباسی ها، یعنی زمانی که هولاکو به بغداد برای فتح آن نزدیک می شد. به تدبیر علمای شهر حله به هم راه سه شهر کوفه، کربلا و نجف از یورش خون خواران مغول در امان ماند. امنیت حله در آن ویران گری ها خود می توانست عاملی برای جذب دانش پژوهان اسلامی به حوزه علمیه حله شود.

2. زمان:

دومین عاملی که در ایجاد گسترش حوزه های علمیه نقش به سزایی داشته، زمان است. عوامل و وقایعی که در زمان ها اتفاق می افتد باعث ترویج و گسترش حوزه های علمیه می گردد؛ برای مثال، انقلاب اسلامی ایران با توجه به ماهیت اسلامی خود، در گسترش کیفی و کمی حوزه های علمیه ایران تاثیر زیادی داشت. برخی از نویسندگان(8) معتقدند که مهم ترین عامل ایجاد حوزه علمیه حله در قرن هفتم، حمله ی مغول به بغداد و انتقال حوزه بغداد به حله به سبب ایمن بودن آن شهر از هجوم مغولان بوده است. این نویسنده بر آن است که تحولات سیاسی زمان، به خصوص حمله به بغداد و ایمنی حلّه موجب وورد جنبش علمی از بغداد به حله شده و حلقه های درسی و بحث کتاب خانه ها و مدارس گسترش یافته و کم کم حوزه ی حله در شمار یکی از حوزه های بزرگ عالم تشیع درآمد. اما باید گفت که این که ایشان استقرار مدرسه فقه را در حله به سبب اشغال بغداد می داند، به عللی قابل ایراد است، زیرا اولاً: سال ها قبل از هجوم مغول، کتاب خانه شیخ طوسی را حکومت عباسی اشغال کرد و ایشان چگونه بعد از خروج شیخ طوسی ( یکی از علمای بزرگ تشیع) از بغداد، حوزه علمیه تشیع می تواند در بغداد از خود نمودی داشته باشد، در حالی که در بغداد حوزه های اهل تسنن به کمک حکم عباسی گسترش می یافت؛ به نظر می رسد که حوزه ی تشیع بغداد سال ها قبل از هجوم مغول، یعنی در اواسط قرن پنجم از بغداد به نجف منتقل گردید، چون وفات شیخ طوسی را در سال 460هجری ذکر کرده اند و واقعه حمله مغول در سال 655 هجری بوده است و چگونه ممکن است که حکام عباسی با آن لجاجتی که با شیعیان داشته اند بگذارند نزدیک به دویست سال حوزه علمیه در بغداد فعال بماند. (9) البته ناگفته نماند که نویسنده مذکور مهاجرت شیخ طوسی به نجف و رفتار حکام عباسی با شیعیان را از نظر دور نداشته است.
ثانیا:
این عقیده با تاریخ حوزه حله سازگار و هم آهنگ نیست، زیرا همان گونه که در بخش قبل گفتیم. حوزه حله ی از زمان ابن ادریس، یعنی حدود یک صد سال قبل از حمله ی مغول تأسیس شد و سپس شاگردان آن فقیه بزرگ مانند فخاربن معد، حسن بن یحیی ( پدر محقق) و ابن نما در ترویج و گسترش حوزه ی علمیه حله نقش به سزایی داشتند. در زمان محقق و سپس علامه هجوم دانش پژوهان به حوزه حله بیش تر از قبل شده و علمای زیادی در حوزه حله به تدریس می پردازند، ولی این را نمی توان عوامل تأسیس حوزه دانست، بلکه می توان آن را گسترش حوزه ی که یادگاری ابن ادریس در این شهر بوده است به شمار آورد.
به طور خلاصه ممی توان گفت که پدیده های زمانی نیز مانند مکان تأثیری بسیار در ایجاد حوزه های علمیه دشته اند. و وقایع زمانی را نمی توان در ایجاد یا گسترش حوزه های علمیه بی تأثیر دانست.

3. شخصی عالمان:

مهم ترین عاملی که در ایجاد مدارس فقه و حوزه های علمیه نقش به سزایی دارد، شخصیت عالمان است. علمای فِرق اسلامی با الهام از وحی و سنت پیامبر، در پی ترویج شریعت اسلامی به تربیت دانش پژوهان علوم اسلامی پرداخته و بدون هیچ چشم داشتی حوزه های علمیه را تأسیس کرده و به راه های مختلف، احکام اسلام را گسترش می دهند. برخی از علمایی که بعد از غیبت کبری مدتی مرجعیت شیعه را به عهده داشته و در پی آن به تأسیس مدارس فقه و دیگر علوم اسلامی همت گماشته اند و به اصطلاح شهید مطهری حلقه ی استاد و شاگردی شان تا به حال متصل است، عبارت اند از:
1- شیخ مفید (381-413هجری) ؛ 2- سید مرتضی (413-436هجری)؛ 3- شیخ طوسی (436-460هجری)؛ 4- قاضی ابن براج (460-481هجری)؛ 5- ابوعلی مفید ثانی (481-520هجری)؛ 6- ابوالمکارم ابن زهره (520-588هجری) ؛ 7- ابن ادریس حلی (585-598هجری)؛ 8- سید فخار بن معد موسوی (598-630هجری)؛ 9- محمد بن نماء حلی (630-645هجری)؛ 10- محقق حلی (645-676هجری)؛ 11- یحیی بن سعید (676-690)؛ 12- علامه حلی (690-726هجری)؛ 13- سید عمدالدین حسینی (726-754هجری)؛ 14- فخرالمحققین (754-771 هجری)؛ 15- شهید اول (771-786هجری)؛ 16- فاضل مقداد (786-826 هجری) و 17- ابن فهد حلی (826-841 هجری) .
اساتید و فقهای یاد شده در هر شهری که بوده اند حوزه علمیه آن شهر در آن زمان گسترش زیادی داشته است؛ برای مثال، از زمان شیخ مفید تا شیخ طوسی؛ بغداد و سپس نجف و حلب و از زمان ابن ادریس به بعد، شهر حله مرکز حوزه های علمیه و موطن فقهای بزرگ عالم تشیع بوده است؛ یعنی از سال 585 هجری مرجعیت عالم تشیع به حله منتقل شده و تا زمان وفات ابن فهد حلی (841هجری) که شاگرد حوزه حله بود، مرجعیت به دست فقهای حوزه حله بوده است. ناگفته نماند که بعد از حله شهرهای جبل عامل، نجف و قم موطن فقهای نامدار شیعه و جایگاه حوزه های علمیه جهان تشیع بوده است.
بنابر آن چه گفته شد می توان نتیجه گرفت که اولاً: وجود علمایی، هم چون ابن ادریس، محقق و علامه شاگردانشان در شهر حله روز به روز بر رونق حوزه علمیه حله افزود، به خصوص وجود محقق حلی که با سبک علمی خاص خود و تربیت طلاب در شته های مختلف، در گسترش آن حوزه تأثیر به سزایی داشته، به حدی که برخی از نویسندگان محقق را بنیان گذار و یا احیا کننده حوزه حله گفته اند. و ثانیاً : حمایت خواجه نصیرالدین طوسی، وزیر هولاکو و مساعدت های مالی او به علمای دینی در ازدیاد روز افزون دانش پژوهان مسلمان در حوزه حله تأثیر بسیاری داشته است. هم چنین رابطه ی استاد و شاگردی بین خواجه و علمای حوزه حله و آمد و شد او به آن شهر بر عظمت آن حوزه افزود.

ویژگی های حوزه حله

هر یک از حوزه های علمیه در طول یازده قرن، از آغاز غیبت کبری تا به حال، ویژگی هایی داشته و در گسترش علوم اسلامی نقشی ایفا می کرده است. حال در این جا به بررسی ویژگی های و محاسن حوزه حله می پردازیم(10):

1. تنظیم ابواب فقه:

شیخ طوسی سعی و تلاش بسیاری در گردآوری فروعات فقهی داشته، ولی در تنظیم ابواب فقه موفق نبود است. ابواب فقه بدون نظم خاص منطقی در کتاب های فقهی و روائی جمع شده بود. غافل از آن که تنظیم ابواب در فهم آن اثر شایانی دارد. زیرا برخی از ابواب وابسته ی برخی دیگرند و قواعدی که در بعضی از ابواب گفته می شود در ابواب دیگر نیز جریان دارند. محقق اولین فقیهی بود که در کتاب « شرایع الاسلام » ابواب فقهی را که به یک دیگر وابسته بوده در یک عنوان کلی در آورده است. ایشان در این کتاب تمامی ابواب فقه را در چهار بخش تنظیم کرده که می توان آن را ابواب را در نموداری این گونه رسم کرد:
در هریک از این بخش ها ابواب فقهی تقسیمات خاصی را در بر می گیرد که به طور منظم و با عنوان های ارکان، فروعات، اطراف، نظرات، خاتمه، و غیره آمده است.
نظم دیگر کتاب های فقهی محقق که خود ابتکاری دیگر از این فقیه است، ترتیب احکام و مسائل فقهی می باشد که ابتدا واجب سپس مستحب و در پی آن حال مکروه و در نهایت حرام را آورده است. تنظیم ابواب فقه از عصر محقق تا به حال مورد عنایت فقها بوده و آن ها در کتاب های خویش این ترتیب را رعایت می کنند. البته تغییرات کمی در آن داده شده، ولی اساس ابتکار محقق هم چنان محفوظ مانده است.

2- تألیف کتاب های فقهی در فه مقارن:

هر یک از مذاهب اسلامی در برخی از فروعات، احکام ویژه ای دارند، آگاهی به آن احکام و استدلال مربوط به آن بر ای دانشمندان فرق دیگر مفید است. پیش از قرن هفتم در هیج یک از حوزه ها کتابی که در ابواب مختلف فغقه نظر بزرگان هرفرقه را با استدلال بیان کرده باشد، مشاهده نمی شود، برای اولین بار محقق حلی با نگارش کتاب « المعتبر فی شرح المختصر» و سپس شاگرد ایشان، حسن بن یوسف معروف به علامه ی حلی، در کتاب تذکره الفقهاء این روش را در پیش گرفتند. خصوصیتی که علامه حلی نسبت به دیگر فقها داشته تسلط بسیار به فقه مذاهب اهل سنت بوده است. وی گاه از فقهای مذاهب اهل سنت در جواب دادن به مسئله ی درباره ی آن مذاهب آماده تر بود، زیرا در درس فقهای بزرگ مذاهب شرکت می جسته و با کتاب های آن ها ممارست زیادی داشته است. احاطه ایشان به مسائل فقهی شیعه به قبل از بلوغ و دوران طفولیت ایشان بر می گردد، چه این که ایشان قبل از سن بلوغ مجتهدی مسلم در فقه شیعه به شمار می آمد. وی با تبحر ویژه خویش در فقه مذاهب اسلامی کتابی در فقه مقارن به نگارش در آورد و با این حرکت مذاهب اسلامی را هر چه بیش تر به یک دیگر نزدیک کرد.

3. تدوین مجموعه هایی مشتمل بر موارد اختلاف بین فقها:

از عصر ائمه تا محقق روایاتی که از ائمه به فقها برای افتاء در ابواب مختلف فقه می رسیده مختلف و متعارض بوده است، بدین جهت مسائل اختلافی بسیاری بین فقهای شیعه به چشم می خورد. در قرن هفتم برای این مشکل چاره ای اندیشیده می شود و علامه ی حلی با نگارش کتاب « مختلف الشیعه» مسائلی را که در آن اختلاف نظر شده با نظرهای مختلف بیان می کند و استدلال های آن را از زبان صاحب نظران مطرح می کند تا فرد بتواند با احاطه ی برآرای مختلف و استدلال های مربوط به آن، نظر صائب و درست را به دست آورد.

4. تنظیم احادیث و تقسیم آن ها:

با حمله ی حکومت عباسی به کتاب خانه ی شیخ طوسی و اشغال آن و سپس حمله وحشیانه مغول به ممالک اسلامی، آثار فرهنگی - مذهبی مسلمانان و یادگار ارزنده محدثان و فقهای بزرگ مسلمان به تاراج رفته و یا سوزانده شده و از آن کتاب خانه ها، جز معدود کتاب هایی بر جا نمانده بود. این اندیشه که با دوری از عصر ائمه دانشمندان و به خصوص روز به روز بر حجم احادیث مجعول افزوده می شود، دانشمندان و به خصوص محدثان شیعه را بر آن داشت که برای صحت و سقم حدیث تقسیمات چهارگانه ای ابداع کرده و بدین وسیله سدی بر راه جاعلان قرار دهند. این ابداع که از ابتکارات شاگردان حوزه حله بود، احادیث را به صحیح، سحن، موثق، و ضعیف تقسیم نمود که این امر مجتهدان را به نظر صحیح راهبری می کند و اثری ارزنده برای عالم اسلام به شمار می آید.

5. ارائه ی سبک علمی خاص در تدوین و تدریس کتاب های فقهی:

کتاب هایی که در عصر غیببت صغری و بعد از آن در فقه تدوین می شد بیش تر متن احادیث معصومین را در بر می گرفت؛ مثل کتاب هایی که از محمد بن بابویه، فضل بن شاذان، محمد بن یعقوب کلینی و دیگران بر جای مانده است. به عبارت دیگر مصنفین، متن احادیث رابه عنوان کتب فقهی به مقلدان خویش ارائه می دادند، این گروه به اصحاب حدیث مشهور شدند. اما سالیانی بعد فقهایی، مانند علی بن بابویه، ابن جنید، مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی سبک دیگری در کتاب های فقهی ارائه دادند و کتاب های خاص فتوا در زمینه های مختلف نوشتند، این گروه به اصحاب فتوا معروف شدند. محقق حلی این دو نوع کتب را با سبکی خاص که هم شامل احادیث معصومین، و هم مشتمل بر فتاوای فقهای مشهور گذشته باشد، با هم تلفیق کرد که در این سبک، نظرها همواره با احادیث مربوط به آن گفته می شود و نظر صائب با استدلال منطقی ارائه می گردد.

پی‌نوشت‌ها:

1. یاقوت بن عبدالله حموی، معجم البلدان، ج2، ص 294.
2. « عن الصبغ بن نباته: قال: صحبت مولای امیر المؤمنین (ع) عند وروده الی صفین و قد وقف علی تل عریز ثم اومأ الی اجمة ما بین بابل و التل و قال: مدینة و ای مدینة! فقلت له یا مولای اراک تذکر مدینة، اکان ههتا مدینة و انمحت آثارها؟ فقال (ع) : لا ولکن ستکون مدینة یقال لها الحلة السفیة یمدن رجل من بنی اسد یظهر بها قوم اخیار لو اقسم احد هم علی الله لابر قسمة». بحار الانوار، ج 57، ص 223.
3. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج95، ص 197.
4. همان، ص 40.
5. مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ص 58.
6. شیخ یوسف بحرانی، لولوه البحرین، ص 230 و علامه مجلسی، بحارالانوار، قسمت اجازات.
7. ر. ک: محمد مهدی آصفی، مقاله ی تاریخ فقد اهل بیت.
8. محمد مهدی آصفی، تاریخ فقه اهل بیت، ( مقدمه کتاب ریاض العلماء) ص 53، و کیهان اندیشه. شماره 5.
9. شاید بتوان، گفت که طی این دو قرن، حوزه علمیه تشیع در بغداد به صورت ضعیف بوده و به گونه ای که با خشونت حکام عباسی منافاتی نداشته است.
10. محمد مهدی آصفی، تاریخ فقه اهل بیت (ع)، ص 57.

منبع مقاله: شریعتی، روح الله؛ (1347)، اندیشه سیاسی محقق حلی، قم: بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ دوم.