جهان در آغاز مسیحیت
مترجم: مسعود رجب نیا
با وجود رواج نوآوریهای دینی در سرزمین های پراکنده ی جهان اوراسیا قلب این جهان- چین و هند و روم- کمابیش محافظه کار ماند. رفتار و اندیشه های بیگانه به هیچ روی از دید دانشمندان این تمدن ها که هم اینک به میراث فرهنگی شایسته ای دست یافته بودند که از آن خودشان بود و می توانستند از دیگر پدیده هایی که با آن سازگاری نداشت چشم پوشی کنند، جالب توجه نمی نمود.
در خاورمیانه وضع دگرگون بود. تمدن شهرهای بزرگ چندین ملیتی، آن جا از دست اسکندر و جانشینانش چنان ضربتی خورده بود که گرایشی یافته بود به از هم پاشیدگی و باز آمدن به عناصر متشکل پیشین؛ یعنی مصری، بین النهرینی، یهودی و ایرانی. هر یک از این فرهنگ ها، می بایستی با ویرانگری جذب کننده ی هلنیسم مهاجم جداگانه کنار بیایند. نه دانش کاهنی بین النهرین از این ضربت جان به در برد و نه مصری. بروسوس بابلی (حدود 250 پ م) که به جزیره ی اژه ای کوس مهاجرت کرده بود و در آن جا دانش کاهنان بعل مردوک را در زمینه اخترشناسی و تاریخ به یونانی ترجمه کرد؛ و مانتون مصری که در همین زمان ها به ترجمه ی روایت های تاریخی زادگاه خود دست زد، نمودار بازپسین نفس تلاش های فکری کاهنان این دو سرزمین هستند. این دین های باستان بین النهرینی و مصری که به تنهایی و متکی به نفس خویش دیگر نمی توانستند به زندگی ادامه دهند، دچار دگرگونی های شگرفی شدند و با اندیشه ها و رفتارهای یونانی درآمیختند و دین های رازگونه ی شرقی پدیدار ساختند که سراسر جهان رومی را از سده ی اول پ م به بعد فراگرفت. از مصر، آیین ایزیس و سراپیس و از بین النهرین، «دانش» طالع بینی آمد. دانش های خاورمیانه در چنین جامعه ای به شکل های مبدل و پنهانی و تعدیل شده به حیات خویش ادامه دادند؛ ولی سهم هر یک از این دو ملت در این مجموع قابل شناخت بود.
از سوی دیگر، یهود توانستند استقلال سنت فرهنگی خود را حتی در برابر شوربختی های سیاسی مکرر حفظ کنند. در طی شورش 66 تا 70م، سپاهیان رومی هیکل بیت المقدس را ویران کردند و کاهنان آن را پراکنده ساختند. ولی، کنیسه های پراکنده شده نشان می دادند که می توانند دین خویش را با نبودن مرکز بیت المقدس نگاه دارند. با تباهی شگرف روستاییان یهود در یهودیه در نتیجه ی دومین شورش فلسطینیان (132-135م) نیز، آیین یهود گزندی ندید؛ زیرا جامعه های یهود پراکنده و سرگردان در شهرها برپا ماندند. باری، انگیزه ی مسیحایی و رهایی بخشی که مایه ی برپایی سرکشی های ویرانگر 66-132م شد، فروکش کرد. دیگر چشم به راه آمدن مسیح در کوتاه مدت نبودند و امید های ناشکیبای روزگاران پیشین به بررسی های دانشمندانه در امور شرعی و بحث در کلمات و مفاهیم کتاب مقدس و جدل در این مباحث منجر شد. مکتب های خاخام ها به عنوان نهاد عالی دین یهود، جای گزین هیکل شد؛ زیرا ضروری بود که کارشناسانی در امور شرعی و انبیایی که بتوانند متن های مقدس را تفسیر کنند و با رویدادهای گوناگون زندگی روزانه منطبق سازند، پرورش یابند. مهم ترین مکتب از این دست در جلیل (1) بود که در آن متن های قانونی کتاب های مقدس عبری در سده ی دوم میلادی توجیه و بیان می شد. بدین گونه، آیین یهود دینی زنده بر جای ماند و با پیشوایی خاخام های دانشمند نشان داد که می تواند در برابر هلنیسم و مسیحیت پایداری کند.(2)
وضع ایران در میانه بود. بی گمان، روایت های ادبی ایران از روزگار زرتشت تا هنگام زندگی نو یافتن فرهنگ ملی در زمان ساسانیان پس از 226م، کمابیش ادامه یافت. ولی در ضمن، چنان که از متن های ادبی و فکری مبهم و تاریک پیشین اوستا، کتاب مقدس آیین زرتشتی ساسانیان برمی آید، در بسیاری موارد تلفیق و در هم پیوستگی و آمیزش سخنان و عبارات به جای مانده است.(3)
کوتاه سخن آن که، جهان میهنی خاورمیانه ی باستان چه در زمینه ی فرهنگی و چه سیاسی در 100پ م-200ماز هم پاشید. نفوذهای هلنی و هندی در این پاره از جهان گسترش یافت و مهاجمان استپ نیز بر این درآمیختگی تأثیر نیمه متمدنانه ی تازه ای افزودند و نتیجه ی فرهنگی این امور، همانا گونه ای آمیختگی فرهنگی شد که بیشتر نمادی دینی یافت.
***
در جهان رومی چنین از هم پاشیدگی روی ننمود. در آن جا سنت های تمدنی یونانی و هلنیستی گو این که غالباً به کاهش گرایید، بر جای ماند. فلسفه و معانی بیان و تاریخ نگاری و ادبیات یونانی همانندی هم در لاتینی یافت و ضمناً زبان لاتینی دارای مجموعه واژه های علمی شد توانای انتقال فرهنگ عالی یونانی شرقی به مردم گوناگون ساکن مدیترانه ی غربی. کار عمده ی ترجمه و تطبیق دانش یونانی به لاتینی را در سده ی اول پ م، سیسرون (ف در 43 پ م) و لوکرتیوس (ف حدود 55پ م) و کاتولوس (ف حدود 54 پ م) از پیش بردند. در نسل بعد ویرژیل (ف 19 پ م) و هوراس (ف 8پ م) و لیوی (ف 17پ م) ادبیات لاتینی را نیروی بیان کامل و فوق العاده بخشیدند. از آن پس، دوران آرامش و آسایش و تن پروری اشراف رومی از پیدایش آثار فکری یا هنری جلوگیری کرد.عشق به هنر و گاهی دل بستگی به آثار کهن بر جای ماند که تنها در ایام های زهرآگین تاریخ های تاسیت (ف حدود 117م) نمودار شده است.
درسده ی دوم میلادی، اندک رونقی در ادبیات یونانی پدیدار شد (برای مثال پلوتارک، ف حدود 120م)و یک طبقه بندی علمی یونانی مؤثر در اثر جالینوس (ف حدود 200م)در پزشکی و بطلمیوس (ف پس از161م) در اخترشناسی و جغرافیا فراهم شد. کمال، نازک کاری و دقت ریاضی اخترشناسی و هیئت بطلمیوس و باریکی و نظام کار جالینوس در پزشکی، به دیده ی نسل های بعدی در حد اعلای تکامل می رسید و از این رو علم یونانی تا قرن ها راکد و بی پیشرفت برجای ماند. ضمناً عطف توجهی که به سوی ماورالطبیعه و به ویژه مسائل کلامی پیدا شده بود، نیز به همین سرنوشت گرفتار شد.
به تشخیص قانون دانهای رومی در چندین نسل، قوانین طبیعی آن چنان که از لحاظ ریاضی و تعریفی توسط بطلمویس و جالینوس نمودار شده بودند، همانندی جالب توجه و شاید نه چندان تصادفی با قانون ملت ها و طبیعت داشت. علوم حقوقی رومی در آثار کسانی مانند اولپیان و پَپینیان سده ی دوم و آستانه ی سده ی سوم میلادی، به اوج کمال رسید. تصور قانونی عینی که بر امور آدمیان قابل انطباق باشد و در عین حال مطابق طبیعت و خرد و جدا از الهام الاهی و تخیلات یا شهوت های انسانی باشد، خاص روم و جامعه های مشتق از ان بود. بی گمان، دیگر ملت های متمدن دارای قوانین و مجموعه ی قوانین بودند؛ ولی قوانین آنها معمولاً محدود بود به امور جنایی و مدنی و تنها روابط خصوصی و شخصی را تابع مقررات مرسوم و خصوصی می دانستند.(4) حقوق رومی آن چنان که در فضای چندین ملیتی امپراتوری بالیده بود، کوشید تا طبقه بندی منظم و قواعد آشکاری را بر موارد کثیر و آشفته ی امور مدنی و خصوصی حاکم سازد. مفاهیم مالیکت، پیمان و تصاحب که مسائل بسیار خصوصی در زندگی روزمره ی ماست، آن چنان که به چشم و احساس ما در نمی آید، با باریک بینی و دقت نظر تعیین شده بود؛ چنان که دعاوی خصوصی را می شد در بررسی های حقوقی در آورد و بر طبق قوانین منتشر شده از طریق قضایی حل کرد. از لحاظ یک جامعه ی درآمیخته، فرد گرا و شهری، امتیاز این نظام حقوقی بسیار فراوان بود؛ زیرا این نظام می توانست داد و ستد با بیگانگان را حتی با فقدان اصول مرسوم مورد موافقت همگان قابل اطمینان و مقرون به امنیت کند. هیچ یک از تمدنهای کهن، چنین نظام حقوقی باریک اندیش و جامعی فراهم نساخته بود. در جاهای دیگر، رسوم بومی و آداب جاری در میان گروه ها و سنت های خانوادگی زمینه ی استوارتری داشت و اختیارات شخصی مأموران رسمی حکومتی و زور و قدرت افراد از نفوذی پهناورتر و نیرومند تر برخوردار بود.
ارزش قوانین رومی برای تمدن اروپایی آینده بسیار شگرف بود. چون زندگی شهری در اروپای غربی پس از سده ی پانزدهم میلادی رو به گسترش گذاشت، مجموعه قوانین رومی آماده و در دسترس بود. سرمشق هایی که این قوانین برای تشکیل مجدد قوانین آشفته ی معمول شده در فاصله ی فترت بعد از حکومت روم به دست داده بودند، خود تنظیم عرصه ی نوپدید شهری و فعالیت بازار آن را آسان و استوار ساخت.(5)
در هند در فاصله ی زمانی 100پ م- 200م، در هنر و ادبیات گسترشی پهناور روی نمود که به پدیداری آثار «کلاسیک» یا جاویدان دوران امپراتوری گوپتا (320- 535م)منجر شد. دو حماسه ی ادبی هند، مهابهاراته و رامایانا شاید در حدود 200 م رو به کمال می رفتند و ادبیات سانسکریت بر پایه ی طرح پانینی در این هنگام رو به حالتی اصیل اگر چه ساختگی و منظم پیش می رفت. اما، تردید در تاریخ رویدادها در هند، انتسابِ بیشتر آثار هنری برجسته ی سانسکریت را به تاریخ های معین و قطعی پیش یا پس از 200 م ناممکن می سازد. پس چنین می نماید که بهتر است این مبحث را به فصل آینده احاله کنیم؛ گو این که در چنین صورتی، چه بسا از اهمیت و ارزش کامیابی های دوران پیش از گوپتا بی جهت کاسته باشیم.
***
چین دست کم چند مورد اشکال در خصوص ترتیب تاریخ عرضه می دارد. در زمان پادشاهی دودمان هان، استوار کامیابی شگرف میراث چند گانه ی سنت های چینی زیر درفش آیین کنفوسیوس رسمی شد. علم ریاضیات و اخترشناسی که شاخه ی فرعی اختلاف گاه شماری بود، رو به گسترش گذاشت.(6) ولی، بررسی های ادبی و زبان شناسی توجه پژوهندگان چینی را به خود جلب کرد؛ زیرا بررسی اصالت متن ها از مهم ترین امور تلقی می شد و این موضوع انگیزه ی جدل های سختی میان دو مکتب «متن نو» و «متن کهن» گردید.(7) این مکتب ها گذشته از باریک بینی در شیوه ی بیان بر سر مسئله ی این که چگونه از عقاید بین یانگ و اندیشه های همانند آن در رنگ بخشیدن به تعبیر کنفوسیوسی خویش بهره گیرند، اختلاف داشتند. پژوهندگان «متن کهن» ، مطلب تعبیر را منکر شدند و آن را نیشخند کردن و به مضحکه کشیدن آموزش استاد خویش تلقی کردند، و پژوهندگان «متن نو» به تعبیر و تفسیر پرداختند و به اشارات و مظاهر برجسته (و گاهی هم سبک و پیش پا افتاده)در پشت ظواهر خطوط توجه کردند و به خیال خود مفهوم ها و معنا ها را بیرون کشیدند. گذشته از مبحث های متناقض و خلاف یکدیگر که بسیار بود، این مناظرات دست مایه ی فراهم آمدن نخستین فرهنگ واژه های چینی شد که به شیوه ای که هنوز هم رایج است، بر حسب ریشه های علامت های نوشتاری تنظیم شده اند.در زمان دودمان هان، آثار تاریخی چین هم رو به پیشرفت گذاشت. سوما چیئِن (145-86 پ م) به تاریخ چند جلدی چین (که همه ی جهان را از دیدگاه چینی می دید) پرداخت که پایه ای شد برای ادامه ی تاریخ چین که تا امروز هم نوشته شده است. سوما چئین این نظر را پذیرفت و ان را قاعده ی خویش ساخت که در دومانی با یک فرمانروای با فضیلیت پایه گرفته است و سپس رفته رفته از فضیلت جانشینانش کاسته می شود تا آن که آسمان شکیبایی از دست می دهد و دودمان تازه ای را جایگزین ایشان می کند. این نظریه پیشینه ای بس کهن در چین دارد، ولی سوما چیئن نخستین کسی بود که رویدادهای تاریخ را در این قالب ریخت و کامیابی او مایه ی پیروی تاریخ نگاران بعد از او از این الگو شد. تاریخ سوماچیئن گذشته از این که شرح وقایع سیاسی را بدین قالب ریخته است، مشتمل بر گفتارهایی است در موضوع هایی مانند موسیقی، قربانی کردن، مهندسی آب و شیوه های جنگی از آغاز پیدایش آنها تا زمان نگارنده. موضوع های دیگر این تاریخ شامل سرگذشت خاندان های اشراف کهن چین است و ضمناً مفصل ترین بخش این تاریخ متضمن گفتارهایی است در شرح احوال کسان برجسته. تاریخ سوماچیئن وسعت نظر و پهناوری دید هرودوت را با دقت نظر و باریک بینی توسیدید (اگر چه بیشتر چنین نیتی داشت تا واقعیت عملی) در آمیخت و سرمشقی که بر جا گذاشت، الگویی شد برای تاریخ نویسان بعدی چین.(8) در نتیجه، پان کو (32-92 م) دومنین مورخ برجسته که درزمان هان می زیست، کاملاً از سرمشق سوماچیئن در نگاشتن تاریخ دودمان هان قدیم پیروی کرد.(9)
کمابیش ار جریان فکری جامعه ی هان آگاهی داریم. گویا در آن دانایان تائوئیست بسیار بودند که در پی آزمایش های شیمیایی تهیه ی معجون عمر دراز یا حتی زندگی جاویدان بودند. پاره ای از اصطلاحات و پایه های فکر کیمیایی اسلامی و اروپایی پویا از این رهگذر ریشه گرفته باشد؛ ولی انتشار کیمیا به سوی غرب مانند حرکت طالع بینی به سوی شرق، تنها در سده های بعد از 200 م آشکار شد. محافظه کاری در فرا گیری دانش چنان استوار بود که حتی هنگامی که روابط بازرگانی اسباب برخورد فکری را فراهم ساخته بود، مبادلات جدی ناچیزی انجام گرفت تا آن که کشمکش های اجتماعی سخت، روش هموار و کهنه ی محافظه کارانه ی چین و هند و اروپا را برهم زد و در هم نوردید.
***
محافظه کاری در امور فنی اندکی کمتر بود. داد و ستد و گیاهان و جانوران سودمند روی نمود. ولی زبردستی، چیره دستی و کاردانی پیشه وران، و راز کار و حرفه ی ایشان با سرعت کمتری منتشر می شد. برای مثال، آشنایی با پنبه و نیشکر و طیور خانگی که همه نخست در هند به ثمر رسیدند و اهلی شدند، به سوی چین و مغرب اوراسیا در این زمان ها منتشر شد. ضمناً از چین زردآلو و هلو و شاید مرکبات و آلبالو و بادام به مغرب اوراسیا راه یافت. در برابر، چینیان یونجه یا اسپست و بعضی انواع سبزیجات و نیز اسبان تنومند ایرانی را وارد کردند.(10)برای جهان گردان، آوردن تخم گیاهان خارجی آسان بود. ولی مهارت ها و رازهای کارهای دستی را به این آسانی نمی شد فرا گرفت و منتقل کرد. باری، پیشه وران چابک دست که کالاهایی برای صادرات و برای بازرگانان سرگرم در داد و ستد های خارجی می ساختند، طبیعتاً هیچ گاه خواهان انتشار و صدور اسراسر کار خود به سرزمین های بیگانه نبودند. در نتیجه، امور فنی وابسته به صنایع یا صنایع ابتدایی، در مرزهای جغرافیایی خویش در این زمان ها ثابت و بی حرکت می ماند.(11)
آسیاب ها و فنون شیشه سازی روم گویا در جهان، پایه ای والا داشت. فولاد هندی به کیفیتی عالی رسیده بود. که در امپراتوری روم خریدار بسیار داشت ولی در آن امپراتوری قابل تقلید نبود. ابریشم چین به هند و خاورمیانه و روم برده می شد؛ اما رازهای آن تا سده ی ششم میلادی به بیرون چین راه نیافت.(12) فنون سپاهی رومی به ویژه قلعه کوبی و برآوردن استحکامات آنان، در هند و شاید حتی در چین نامی بلند یافته بود.(13) و گویا کشتی های رومی کامیابی جدیدی در ساختمان های ناوها به هند بخشید که موجب گسترش و انتشار فرهنگ هندی در نخستین سده های پس از میلاد در کرانه های دریاهای دوردست شد.(14)
اما به طور کلی از تاریخ امور فنی، آگاهی ما آن چنان ناچیز است که امکان پرداختن تصویری دل خواه را نمی دهد. چون مهارت ها و فنون هر یک از سرزمین ها و جامعه های متمدن کمابیش با هم برابر بودند؛ تفاوت ها در این زمینه ها چندان چشم گیر نیست. شیوه های کارهای دستی البته در همه جا رایج بود؛ زیرا تازه بهره گیری از نیروی طبیعی آغاز شده بود و استفاده از اسیاب و آن هم عمدتاً در آرد کردن گندم تاره معمول می شد.
در سراسر جهان متمدن ثروت وابسته بود به کشاورزی. اکثریت تامی از مردم سرزمین های متمدن کشاورز بودند و شاید محصول عمده از سرزمین هایی به دست می آمد که در آن جا فنون آبرسانی امکان زندگی انبوهی از مردم را فراهم می ساخت و در بخش های کم جمیعت، کشاورزی دیمی وابسته به میزان باران و گاهی خانه خرابی از سیلاب. تا هنگامی که اروپای غربی شیوه های کشاورزی که بتوان با بهره گیری از آن ها در دشت های هموار اشباع شده از آب کشت کرد فرا گرفت، بیشتر کشاورزی ناگزیر در کوهپایه ها و به ویژه در زمین های زه کشی شده (یعنی زمین های شنی و گچی) به عمل می آمد. بدین گونه، مرزهای دوردست غربی جهان ارواسیا از لحاظ ثروت کشاورزی نسبت به سرزمین های خشک تر مدیترانه و خاورمیانه عقب مانده بود و در هیچ جا کشاورزی در سرزمین های پرباران نمی توانست با پرثمری دره های آبیاری شده ی چین و هند و خاورمیانه پهلو زند.
همه این مبادلات فکری و فنی وابسته بود به کوشش عمدی آدمیان و در برابر، بی اعتنایی و نادانی و بی توجهی هم مانع این مبادلات می شد. ولی، در انتشار میکروب ها چنین مانع هایی نبود. بیماری های واگیردار که در روزگاران پیشین در یک یا چند جای جهان کهن شناخته شده بود، توسط کشتی های بازرگانی و کاروان ها از یک سر اوراسیا به سر دیگر آن منتقل می شد و به عکس. ولی، در این زمینه ها تردید وجود دارد و هیچ بررسی دقیقی از آگاهی های در دسترس به عمل نیامده است. بنابراین، هر اظهار نظری درباره ی تاریخ بیماری ها یا افزایش و کاستی جمعیت در جهان کهن را تنها می توان حدسیات گرفت. اسناد هندی حتی نمی توانند در حدسیات هم ما را راهبر باشند. ولی، بررسی شیوه ی تنظیم شبکه ی آبراهه های بین النهرین نمودار آن است که میان سده های سوم و ششم میلادی جمعیت آن سرزمین به اوج رسید.(15) اسناد چینی و رومی نسبتاً شناخته ترند و نشان می دهند که اوج جمعیت در زمانی پیشتر یعنی سده ی اول میلادی روی نمود. از سده ی دوم میلادی به بعد طاعون، سخت مایه ی کاستی در جمعیت روم و چین شد و گویا شگفتی نباشد که این جامعه های جای گزین شده در دو انتهای جهان اوراسیا، می بایست از بیماری ها گزند بیشتری می بردند تا خاورمیانه که در آن رفت و آمد پیشینه ی بیشتری داشت و مردم بومی در برابر بیماری ها مصونیتی یافته بودند که در شرق دور و غرب دور هنوز پدیدار نگشته بود.(16)
بیماری های عفونی و واگیردار را که مستقیماً ناشی از دربستگی و بن بستی جهان اوراسیا بود، می توان مسئول انحطاط و کاستی شدید جمعیت (17) روم دانست که در این امپراتوری مشکل شگرفی به وجود آورد و در سده ی سوم میلادی، به مقیاس شوربختی عظیمی جلوه گر شد.(19) کاهش بزرگی در جمعیت چین، گویا در دوران فرمانروایی هان اخیر یا بازپسین روی نموده بود.(20) و تهاجمات نیمه متمدنان که در شرق دور و غرب در سده های سوم و چهارم میلادی بسیار بالا گرفت، شاید ناشی باشد از کاهش شگرف جمعیت در پشت مرزهای رومی و دیوار چین.(21)
پینوشتها:
1. جمعیت این سرزمین در جنگ بزرگ 135 تا 231م پراکنده نشد.
2. Salo W. Baron, A Social and Religious History of the Jews (2nd ed.; Philadelphia: Jewish Publication Society, 1952), II, 89-128.
3. Jacques Duchesne- Guillemin, Ormazd ET Ahriman, L' Adventure dualist dans l' antiquate (Paris: Presses Universitires', 1953), pp. 55-134; H. S. Nyberg, (Die Religionen des alten Iran,) Mitlehungen Eder Vorderasiatische- aegvptischen Gesllschaft, Band 43 (Leipzig: J. C. Hinrichs, 1938); R. C. Zaehner, Dawn and Twilight of Zoroastrianism.
4. درج روابط خصوصی در محدوده ی قانون رومی، بی گمان میراثی بود که از استبداد سازمان نخستین پولیس ناشی می شد که حکومت را بر همه ی پیوندهای آدمیان برتری داده و چیره ساخته بود.
5. گذشته از این، پیوند میان قانون بشری، قانون طبیعی و قوانین علمی طبیعت همیشه با هم نزدیک بوده است. فکرهایی که به یافتن قانونی فرمانروا در یک نوع فعالیت و کار خو گرفته بودند، گرایشی داشتند که قوانین جاری در دیگر عرصه ها را هم بررسی کنند. قس: ملاحظاتی که درباره ی نظریات و حدسیات ایونی و قانون پولیس در گذشته بحث شد. به عکس به جامعه هایی که قانون چندان زمینه و نفوذی هم چون روم نداشت، مردم هم چندان توجه به رفتار طبیعت بی جان نداشتند. پس گزاف نیست اگر گفته شود که علم امروزی بسیار مرهون قوانین رومی است. نک: مقایسه ی نگرش و طرز تلقی چینیان نسبت به قانون بشری و علمی با اروپاییان در: Needham, Science and Civilization in China, II, pp. 518-583.
6. نظام های گوناگون گاه شماری وسیله ای شدند در اختلافات سیاسی و به ویژه در زمان غاصبان وانگ مانگ (24م- 9پ م). در نتیجه ی این پیکارها گروه ها، هان اخیر گاه شماری جدیدی را پذیرفت که از نظر اختر شناسی دقتی کمتر از آن چه در زمان وانگ مانگ به کار گرفته می شد، داشت. نک:
Wolfram Eberhard, (Contributions to the Astronomy to the Han Period, III,) Harvard Journal of Asiatic Studies, I, (1936), PP. 194-241.
برای بررسی مفصل بحث فنی و موضوعی در هیئت ریاضی چینی، نک:
Joseph Needham, Science and Civilization in China, III, pp. 1-461.
7. هواخواهان «متن نو» تعبیرات خود را بر آثار برجسته ی کنفوسیوسی نهادند که متن های آنها در آغاز دودمان هان، پس از آن که امپراتوران چئین کتاب های کنفوسیوسی را (در 213پ م) ممنوع ساختند و جمع آوری کردند، بازسازی شده بود. پژوهندگان «متن کهن» از سویی مدعی شدند که نظریات خویش را بر متن های اصلی تری که به خط و شیوه ی کهن بودند و نیز متن های تاریخ دار پیش از نابودی آنها استوار ساخته اند.
8. Burton Waston, Ssu-ma Ch'ien: Grand Historian of China (New York: Columbia University Press, 1958).
بخش هایی از اثر او به فرانسه ترجمه شده است:
Edouard Chavanes. Les Memoire histories' de Ssuma- Ts'ien (5 vols. Paris Leroux, 1895-1905).
9. هومر دابز بخشی از اثر پان کو را درباره ی رویدادهای امپراتوری ترجمه کرده است:
Pan Ku, the History of the Former Han Dynasty, trans. Homer H. Dubs (3 VOLS.; Baltimoer, Md.: Waverly Press, 1938-55).
10. Charles Singer et al., A History of Technology, II, p. 199; Roman Ghirshman, L'Iran des Origins a l.Islam p. 256; Alphonse de Candolle, the Origin of Cultivated Plants (New York: D. Appleton & Co., 1902)
11. ابتکارها و نوآوری های فنی چینی گویا به ویژه هم برجسته بود و هم پابرجا و بی حرکت. نک:
J. Needham, Science and Civilization in China, I, 240-243.
12. Charles Singer et al., A History of Technology, II, pp. 57, 322, 593-601; G. F. Hudson, Europe and China (London: Edward Arnold & Co., 1931), pp.63-102, 120-122.
13. Sir Mortimer Wheeler, Rome beyonde the Imperial Frontiers, p. 160; Homer H. Dubs, A Roman City in Ancient China (London: China Society, 1957).
14. این مطلب فرضیه ای است مبتنی بر ستایش از «کشتی های زیبا ساخت یَوَنَه ها» (یعنی ایونیان یا کلاً یونانیان) در شعر تامیل دوران نخستین در جنوب هند. نک:
Wheeler, Rome beyond the Imperial Frontiers,
15. Thorkild Jacobsem and Robert M. Adams, (Salt and Silt in Ancient Mesopotamian Agriculture,) Science, CXXVIII (1958), P. 1251; Agriculture and Urban Life in Early Southwestern Iran,) Science, CXXXVI (April, 1962), PP. 116-119.
16. شدت شیوع بیماری تازه و بی سابقه در میان مردمی که از نظر زیست شناسی بی دفاع هستند، در موارد بسیاری در جهان غربی دیده شده است که ناویان و دیگر اروپاییان بیماری های سبکی مانند آبله یا حتی سرماخوردگی را در میان سرخ پوستان و اسکیموها و مردم پولینزی افکندند و از این بیماری های بالنسبه سبک از نظر اروپاییان، این مردم دور دست چه تلفات گرانی دادند. ظاهراً اروپاییان (و اسیاییان) از رهگذر سرو کار داشتن مداوم با بیماری ها مصونیت یافته بودند و این مصونیت شاید در آغاز عصر مسیحیت روی نموده باشد. درباره ی بیماری های واگیر دار، نک:
George Sticker, Abhandlungen aus der Seuchengeschinchte und Seuchenlehre, Band I, erster Tail: Die Geschichte der Pest (Giessen: Alfred Top Elman, 1908); W. H. S. Jones, Malaria: A Neglected Factor in the History of Greece and Rome (Cambridge: Macmillan & Bowes, 1907); Benno von Hagen, Die Pest in Altertum (Jena: Gustav Fisher, 1939).
درباره ی چین، نک:
K. Chimin Wong and Wu Lien-the, History of Chines Medicine (Shanghai: National Quarantine Service, 1936), pp. 53-138.
اما هیچ یک از این آثار برشمرده شده، اطلاعات در دسترس را با پرسش های برجسته و مهمی که در نظر داریم، بررسی نکرده است. هنوز هم یک بررسی تاریخی از طاعون در جهان به عمل نیامده است.
17. از آن جا که برآورد نظری پدیده ی جمعیت حتی در روزگار ما که اطلاعات نسبتاً دقیقی از آن چه روی می نماید در دسترس است، ممکن نمی شود، پس مضحک است گفته شود که می توان از افزایش و کاهش جمعیت به روزگار کهن برآوردی به دست داد. گذشته از طاعون، بیماری های دیگری هم از جریان گسترده تر حاصل از بهبود ارتباطات شایع شدند و بی گمان، مایه ی تهدید بیشتری شدند برای مردم روم. غوطه خوردن در تفننات شگفت و اعمال جنسی یا خوی استحمام در آب بسیار گرم (که بدین گونه تخمه ی مرد را نابود می کردند)شاید توجیهی باشد از کاستی تولید نسل طبقات بالای امپراتوری روم و نیز شرایط اقتصادی و روانی هم بی گمان، در میزان افزایش نفوس در میان روستاییان و پیشه وران مؤثر بوده است. اهمیت نسبی و تأثیر عملی این عوامل دیگر را نمی توان سنجید و تعیین کرد.
19. درباره ی اهمیت اساسی کاهش جمعیت در تاریخ روم، نک: اظهار نظرهای مؤثر و تکان دهنده ی کتاب زیر:
Arnold Hugh Martin Jones, Ancient Economic History: An Inaugural Lecture Delivered at University College, London (London: H. K. Lewis, 1948).
20. Hans Bielenstein, (the Census of China during the Period 2- 742 A. D.,) Museum of Far Eastern Antiquities, Stockholm, Bulletin, XIX (1947), PP. 125-163.
21. کاهش شگرف جمعیت خود مایه ی بهبود وضع میشد؛ یعنی از میزان محصول می کاست که خود موجب کاهش داد و ستد در راه های دور می شد، به ویژه هنگامی که این داد و ستد مربوط به کالاهای تجملی و مورد نیاز توانگران باشد. ولی، چون ارتباط با بخش های دوردست و شگفت جهان کاسته می شد و انتقال بیماری ها به نسبت در دو انتهای جهان اوراسیا رو به کاهش می گذاشت، هنوز خون بازماندگان مصونیت کسب کرده را در رگ های خویش نگاه می داشتند که بدان معنی بود که هر گاه بیماری بار دیگر شایع می شد، نتایج مرگ باری را که در سده های دوم تا چهارم میلادی گریبان گیر مردم شده بود، نداشت.
* هویت عبارت است از مجموعه ای از ویژگی و شناسه ها و الگوهای رفتاری و اکتسابی که قوم و ملت و تمدنی را از دیگر اقوام و ملل و تمدن ها متمایز می سازد.(1). و هویت دینی به معنای تعلق و تعهد به جامعه ی دینی است. همان چیزی که یهود از آن بی بهره است و هیچ گاه طعم تعهد به جامعه ی دینی را نچشیده است. هم چنان که در کتاب مقدس به این واقعیت اشاره شده و داستان اعتراض بنی اسرائیل به موسی و گوساله پرستی و بهانه های مختلف را در اسفار مختلف بیان می کند. اما استعمارگران همه ی زمان ها و همه ی اقوام همواره برای ضمیمه سازی ها و غصب تصرفات و سلطه گری های خود، توجیهی تراشیده اند. معمولاً بهانه ی آنان یک «برتری» فرهنگی بوده است که به مهاجم و غاصب، یک به اصطلاح «مأموریت تمدن بخش» از طرف «نژاد» خود برای دیگران را اعطا می کرده است و بهانه مذهبی، کمک کار با ارزشی برای فتوحات استعماری، یا به طور کلی تر، برای سلطه ی یک گروه اجتماعی در بر دیگری بوده است. همه چیز بر ما مجاز می شود وقتی که «قوم برگزیده ی» خداوند و «عامل مطلق» باشیم؛ و برخلاف ادعای نویسنده ی این کتاب، شاید مهم ترین توصیف از قوم یهود همان سخن گوستاو لوبون فرانسوی در کتاب خطر الیهود العالمیه باشد که گفته است: اگر بخواهیم خصوصیات یهود را بررسی کنیم این طور نتیجه می گیریم که یهود مانند انسان هایی هستند که تازه از جنگل فرار کرده و به شهرها روی آورده اند و به طور کلی آن ها عاری از خصوصیات انسانی هستند و خود پست ترین افراد بشر با کثیف ترین وضعی روی کره ی زمین زندگی کرده و آن را به لجن کشیده اند.
1. آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، مترجم: باقر ساروخانی، تهران: کیهان، 1380. ص 2/45. محمد منصور نژاد، دین و هویت، تهران: مؤسسه ی مطالعات ملی، تمدن ایرانی، 1385، ص 3/0175. روژه گارودی، پرونده ی اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، مترجم: نسرین حکیمی، تهران: وزارت ارشاد اسلامی، 1364، ص 4/072. محمد حسن وزیری کرمانی، اسرائیل فاشیسم جدید، تهران: بنگاه ترجمه نشر کتاب، 1359، ص 46.
/م
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}