نویسنده: ویلیام هاردی مک نیل
مترجم: مسعود رجب نیا



 

پیمان کارلوویتس در 1699 م که به موجب آن امپراتوری عثمانی بیشتر سرزمین مجارستان را به اتریش واگذار کرد، نقطه ی عطفی شد در توازن نظامی میان جهان اسلام و اروپا. تنها شانزده سال پیشتر در 1683، ترکان غرب را با شهربندان وین به شگفتی انداخته و ترسان ساخته بودند. پس از پیمان کارلوویتس، دولت عثمانی همواره خویشتن را در موضع دفاعی و ناتوان از برابری نظامی با امپراتوری های همسایه ی اروپا می دید. آشفتگی های شدید و روزافزون درونی که با سر بر داشتن فرمانداران محلی علیه قدرت سلطان پا گرفته بود، با نا امنی برپا شده به دست گروه های راهزن بالا می گرفت. در همین هنگام دو امپراتوری دیگر اسلامی نیز گرفتار بحران های شگرفی شدند، با مرگ اورنگ زیب در 1707 م، هند با پیکارهای هندوها، سیک ها، مسلمانان، فرانسویان و انگلیسیان برای دستیابی بر میراث دولت گورکانیان هند که زمانی از شکوه و عظمتی برخوردار بود، به آشوب کشیده شد. تنها دو سال بعد، امپراتوری صفوی با یک سرکشی از سوی افغان ها در هم ریخته شد و تا بیست سالی قلمرو صفوی با پیکارهای عثمانیان، روس ها، افغان ها و ازبکان برای تصاحب بخش هایی از ایران، گرفتار آشوب بود.
بنابراین، آشفتگی سیاسی در قلبگاه اسلام از رونق اقتصادی آن جا می کاست. وانگهی، دگرگونی روی نموده در بازرگانی که با افزایش فروش پارچه ها و دیگر ساخته های کارخانه های اروپا مایه ی کسادی بازار محصولات کاردستی شهرهای اسلامی شد، برتری خرد کننده ی اقتصاد اروپا که با عرضه ی کالاهای ماشینی حاصل می شد، در سده ی نوزدهم نمایان شد و در حدود 1830 بالا گرفت. تنها پس از این زمان بود که زندگی سنتی جوامع شهری اسلامی رو به تباهی گذاشت. ولی در سراسر سده ی هیجدهم میلادی، اقتصاد اسلامی (جز در حاشیه ی بخش های افریقا و جزیره های دور دست جنوب شرقی آسیا) مانند سیاست آن، همه جا از گزند حمله ی اروپا رو به تنزل و انحطاط و شکست می رفت.
شوربختی های سیاسی در تاریخ اسلام بی سابقه نبوده ولی همواره گذرا و موقتی بوده است. حتی تصرف عراق به دست مغول و برافتادن خلافت عباسی، اندکی بعد با گرویدن ایلخانان به ایمان راستین و رونق و گستردگی اسلام در همه ی مرزها جبران شد. پس، بازتاب بیشتر مسلمانان در شوربختی رسیده در سده ی هیجدهم میلادی/ دوازدهم هجری، همانا ناشکیبایی بود برای از سر گذاشتن توفان و ضمناً وفاداری به اصول گذشته تا آن جا که اوضاع و مقتضیات اجازه می داد.
اما چون توفان پایان نگرفت، دو گونه ی واکنش در جامعه های اسلامی کسب اهمیت کردند. از سویی مصلحان استدلال می کردند که اسلام با گذشت قرون و اعصار رو به فساد رفته است و به ویژه توحید محض آن با پرستش مقدسان و حرمت گذاری اولیاءالله که صوفیان به دامن اسلام در آوردند، خدشه دار شده است. پس، تنها با تأکید مجدد بر حقیقت راستین پهناور و استوار ایمان ناب اسلامی آن چنان که پیامبر اکرم موعظه می فرمودند، می توان نظر مساعد خدا را باز آورد و جهان را در مسیر درست آن گذاشت. یکی از جنبش ها، در عربستان میانه با دعوت محمد بن عبدالوهاب (1703- 1792 م / 1115- 1206) سرگرفت؛ نفوذ وهابیان به تدریج در بیرون بیابان عربستان پدیدار شد ولی هنوز هم در جهان اسلام از اهمیت آن کاسته نشده و هنوز هم بر اندیشه ی مؤمنان مؤثر ماست.
دومین واکنش عبارت بود از گرفتن عواملی از تمدن اروپاییان که مایه ی کامیابی ایشان شده است. آشکارترین عامل همانا فنون نظامی بود و از 1716 م / 1128 هـ به بعد، مأموران عثمانی به کوشش های گاه و بی گاه برای پایه گذاری سپاه خود بر الگوی اروپا دست زدند. ولی، تا صد سالی محافظه کاری بی نرمش ینی چریها و علمای امپراتوری، همه ی این کوشش ها را ناکام ساخت. دگرگونی های آغاز شده به دست سلطانی با وزیری اصلاح طلب، مکرراً توسط سرکشی های مردم در پایتخت که با پشتیبانی شورش های ینی چریها برپا می شد، بی اثر ماند. حتی پس از 1826 م / 1241- 1242هـ که سلطان از توپخانه ی تعلیم دیده به شیوه ی اروپا برای سرکوبی سرکشان ینی چری در قسطنطنیه بهره جست، پایداری در برابر اصلاح همچنان برپا و ریشه دار ماند. گرفتاری هایی که با مشکلات خارجی روی می نمود، در آمیخته با شورش های داخلی و ناکامی های ناشی از جنگ های روی نموده با دولت های عمده ی اروپایی، سلطان را از کوشش ضروری برای تقویت سازمان های نظامی باز می داشت. هیچ شخصیت نیروممند و پر نفوذی بر اورنگ شاهی عثمانی تکیه نزد که انقلابی از بالا پدید آورد و در نتیجه اصلاحات نافرجام ماند. اما، درباره ی امپراتوری گورکانیان هند باید گفت که فرمانروایان آن با تقلید از شیوه های نظامی اروپا، چندان کوششی برای رهایی خوی به جای نیاوردند. در این ضمن غاصبان گوناگون تخت و تاج صفوی ناگزیر شدند برای حفظ پایگاه لرزان خویش به شیوه ای محافظه کارانه در امور اجتماعی و سیاسی دست زنند. حتی در امپراتوری عثمانی اصلاحات به مذاق شمار بسیار اندکی خوش می آمد. انبوه بزرگی از مسلمانان در حالتی بی حرکت ماندند، بی آن که توان برابری با اوضاع جدید را که ناشی از برتری نظامی و فرهنگی اروپا بود، خواه از نظر اندیشه و خواه از لحاظ عمل، داشته باشند. جهان اسلام مدت ها پس از آن که سده ی نوزدهم از نیمه گذشت، با سنت گرایی کورکورانه و آویختن به مظاهر پوسیده یک نظم اجتماعی رو به زوال دست به گریبان بود.
منبع مقاله :
هاردی مک نیل، ویلیام؛ (1388)، بیداری غرب، ترجمه ی مسعود رجب نیا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.