نویسنده: ویلیام هاردی مک نیل
مترجم: مسعود رجب نیا



 

طی صد ساله ی میان 1850-1950م دگرگونی در شیوه ی حمل و نقل عملاً شکل کانون تمدن را تغییر داد. مسافت ها کوتاه شد و راه های سفر و وسایل ارتباط دگرگون گشت و مراکز بالفعل و بالقوه ی قدرت سیاسی عوض شد. این امر تنها یک جنبه، هر چند جنبه ای مهم و برجسته، از انقلاب تکنولوژی همگانی روزگار اخیر بود. حمل و نقل و ارتباطات با در نظر گرفتن حالت و وضع هم جواریها، همواره چهار چوب اساسی زیست جوامع بشری را تعیین کرده است. بنابر این، تنها مقیاس تازگی داشت. ولی مقیاس نکته ای است مهم، و با افزایش انواع وسایل حمل و نقل و ارتباطات، آنی ضرورت و هم چنین امکان تمدنی جهانی در سراسر کره ی زمین فراهم شد.
هر پیشرفتی در وسایل مکانیکی حمل و نقل، مایه ی نزدیکی فاصله میان بخش های مختلف زمین می شد و نقاط مهم و عمده ی جهان را از نظر فرهنگی (و نظامی) به تقسیمات جدیدی بخش می کرد. بدین گونه، پیشرفت در ساختن کشتی های موتوری که نخست با آهن و سپس با فولاد ساخته می شد، حمل و نقل دریایی را ارزان تر و مطمئن تر ساخت و بدین گونه بر اهمیت آن افزود. حفر کانال های بین اقیانوس سوئز (در 1869م) و پاناما (در 1914م) نیز در این امر مؤثر بود. ولی، کانال ها اهمیت راه های کهن را تجدید کردند.(1) کانال سوئز به ویژه با باز آوردن بسیاری از اهمیت پیشین خاورمیانه به عنوان چهار راه کهن عمده ی نیم کره ی شرقی، ناگهان وضع ژئوپولیتیک جهان کهن را دگرگون ساخت. کانال پاناما نیز بر توازن جهان اثر گذاشت؛ البته با میزانی کمتر، این کانال موقعیت نظامی امریکا را استوار ساخت.
پس از دهه ی 1870م، حمل و نقل دریایی موتوری امری سراسری و جهان شد؛ ولی حتی پیش از آن هم امکان آمد و شد مسافت های دراز با وسایل موتوری آشکار شده بود. کارخانه هایی که صفحات آنی برای کشتی ها فراهم می کردند. وسایل ضروری برای لوکوموتیوها را که از 1869م، در سراسر قاره به راه افتادند، نیز تهیه می کردند. با این وجود، راه آهن تنها نوآوری نبود: در بیشتر بخش های زمین ارتباطات تلگرافی بر حمل و نقل راه آهن در حدود یک یا دو دهه پیشی گرفته بود و پس از نخستین رواج شگرف راه آهن در دهه ی 1850م، پیشرفت های دیگری هم در امر وسایل حمل و نقل و هم ارتباطات با شدت و سرعت روی نمود و اتومبیل، کامیون، لوله کشی های بزرگ، و هم چنین تلفن، رادیو و تلویزیون پیدا شدند.
در کوتاه مدت، پیشرفت در ساختن وسایل حمل و نقل زمینی بر میزان تسلط اروپای غربی در کانون تمدن اوراسیا افزود. بیشتر طرح های نو در اروپا اختراع شده بودند که در آن توانایی فنی و مالی ساختن و بهره گیری از آنها هم موجود بود. بنابراین، نخستین بهره گیران از وسایل جدید حمل و نقل و ارتباطات حتی در خارج از اروپا نیز، بیشتر ریشه ی اروپایی داشتند. پس غربیان وسیله ای نو و نیرومند برای نفوذ در درون سرزمین های دور از دریاها و بندرهایی که غالباً نخستین مراکز برخورد ایشان با دیگر مردم بود یافتند.
اما بالمآل، باز شدن راه نفوذ در درون قاره ها و با وسایل تندرو، ارزان و مطمئن، خود وسیله ای شد برای بر اندازی سروری اروپای غربی از جهان. بدون ایجاد شبکه ی مکانیکی حمل و نقل زمینی، هرگز پیدایش کشورهای پهناوری چون امریکا و روسیه با سرزمین های حمل و نقل وسیعی نساخته بودند. بر سر راه ایجاد چنین شبکه ای مانع های سیاسی و مالی و جغرافیایی وجود داشت؛ ولی اینک امکان فنی آن پیدا شده بود. هر گاه نیک بنگریم سروری و فرمانروایی اروپا بر جهان و برتری آن در حمل و نقل دریایی، به دیده ی ما همان گونه شگفت جلوه می کند که به چشم یک قرون وسطایی.
سفر و حمل و نقل هوایی که بر سراسر جهان سایه گستر شده و حاصل اصلاحاتی است که در طراحی هواپیما در جنگ جهانی دوم پدیدار شده است، در آینده، بعد از کانون های تمدن متکی به حمل و نقل زمینی و دریایی گونه ی سومی خواهد شد؛ به سبب سهولتی که هواپیما در گذشتن از فراز مانع های زمینی دارد و با آن می توان میانبرهای قاره ای زد. نظر به این که بیشتر کانون های جمعیتی و کار در نیم کره ی شمالی گرد آمده است، راه هایی هوایی بر فراز اقیانوس منجمد شمالی متمرکز شده و نواحی شمالگان همان پایگاهی را یافته که خاورمیانه در طول تاریخ داشته است.
دگرگونی راه های حمل و نقل و دگرگونی کانون های محلی تمرکز وابسته بدان، شاید در برابر کوتاه شدن فاصله میان مردم و به همسایگی یکدیگر در آمدن آنان، چندان مهم جلوه گر نشود. بی گمان، گدارها و گردنه های صعب و کانون های پناهندگی مردم ابتدایی که روزگاری توان بر کنار داشتن مراکزی را از نفوذ وسایل حمل و نقل داشتند، اینک اهمیت خود را از دست داده بودند؛ نه جنگ های گینه ی نو می توانستند چنین کنند، و نه بیابان های جنوب غربی افریقا، نه جنگل های پر باران استوایی آمازون علیا، نه توندرا و نه دریاهای منجمد. هر گاه در آینده این سرزمین های دور افتاده مناسب و مهم شناخته شوند، آن گاه وسایل حمل و نقل و ارتباطات بدان سو متوجه می شوند و در اندک مدتی آن جا زیر نظر و تسلط گرفته می شود و مردم آن جا بی شک دیدی جهانی مانند مردم کانون های تمدنی امروزی جهان خواهند یافت.
دومین اثر ناشی از تکنولوژی امروزی در سراسر جهان، همانا سرعت افزایش جمعیت است. کاهش از شمار مردم بدوی و نیمه بدوی در برخورد با جنگ افزارهای نوپدید، میکرب و عوامل روان شناسی- اجتماعی که متمدنان حامل آن ها بودند، امری بود موقتی، چنین مردمی یا در مدت کوتاهی بر می افتادند یا پس از مدتی سازگاری زیستی یا فرهنگی با عوامل محیط بر شمار خویش می افزودند. اقوامی که بر جای ماندند، یا دارای شیوه ای از روابط خانوادگی بودند که توانست تلفات سنگین ناشی از بر خورد نخستین با تمدن را جبران کند و یا چنین شیوه ای را ایجاد کردند. پس، این چنین جامعه هایی چون از وسایل بهداشت همگانی و داروهای پیش گیرنده برخوردار شدند، با سرعتی شگرف رو به رشد نهادند. در نتیجه بر شمار جمعیت افریقاییان، سرخ پوستان و مائوریها یا مردم اقیانوسیه با چنان سرعتی افزوده می شود که در تمدن های کهن همانندی نداشته است. لیکن از لحاظ شمار مطلق نفوس، فزونی های به رساتی انبوه هنوز هم در آسیا، اروپا و غرب فراسوی اروپا متمرکز است که رشد جمعیتشان از پایه ای بس بر شمارتر آغاز شد و از قرن هفدهم میلادی (یا پیش از آن)، گذشته از موارد موضعی و مقطعی، هرگز وقفه نیافته است.
علل پدیده ی جهان گیر انفجار جمعیت کاملاً روشن نیست و چه بسا در جامعه های مختلف نیز متفاوت باشد. با این وجود، بعضی عوامل عمومی در آن مؤثر است؛ مانند بهره مندی از تکنولوژی پزشکی جدید که از برجسته ترین آنها است. این عامل، هم باعث افزایش است و هم امیدی برای مهار آن در آینده. افزایش میزان تولید خوراکی با به کار بستن شیوه های علمی، نیز وسایل حمل و نقل برای رساندن خوراک به نواحی قحطی زده، کارایی حکومت ها در بسیج وسایل و یاری به مردم قحطی زده، وجود آرامش و امنیت نسبتاً مطلوب در کمابیش سراسر جهان و کمی خونریزی در جنگ های دوران اخیر،(2) از عوامل دیگر افزایش نفوس هستند.
نظر به این که جمعیت با تصاعد هندسی افزایش می یابد، اگر وسیله ای برای ثابت نگه داشتن آن پیدا نشود، نوع بشر با امکان پر شماری افسار گسیخته در این زمینه رو به رو خواهد شد. این دورنمایی است که اخیراً ذهن بسیاری را مشغول داشته است. پیش بینی های ساده ی مبنتی بر میزان افزایش کنونی جمعیت نشان می دهد که جاهای نا مسکون یا کم جمعیت نمی تواند برای همیشه بسیاری جمعیت را جبران کند. ضمناً، از یاد نبریم که محدودیت های اجتماعی و اقتصادی نیز هست که زودتر دامن گیر می شود.(3) آینده ی افزایش جمعیت به هر جا که برسد، اینک موجب اسکان نواحی کم جمعیت شده و فاصله ی میان جوامع و تمدن هایی را که زمانی جدا و نیمه منزوی بودند، کاهش داده است.
این جنبه های تکنولوژی امروزی و محیط زیست انسان، هم راه با عامل همواره عمده ی گردش کالاهای یک دست و یکنواخت کارخانه ای در بخش های پهناور جهان، وسیله ای شده است برای به هم پیوستگی بر گشت ناپذیر جوامع بشری.
***
با افزایش وسایل، افکار و عقاید در جهان به شدت و به مقدار بیشتر پخش می شد. بی گمان، مانع های سیاسی و زبانی گاه از جریان یافتن اندیشه ها جلوگیری کرده است و دین با گروه های مذهبی و فکری هم از راهیابی در میان پیروان خویش سدهایی بر پا کرده است و اختلاف محلی یا طبقاتی در رسوم و آداب و سنت های فرهنگی کهن یا حتی سلیقه های فردی در جریان یافتن و انتشار فکر دیوارها ساخته است و نیز گه گاه موجب سوء تفاهم ها یا غلوها و مبالغه های گزاف شده است.(4) با این وجود، در بعضی رشته های فکری (به ویژه علوم طبیعی) و نیز فنون علمی (به ویژه مهندسی)، کسانی با نظریه های بسیار گوناگون و ریشه های فرهنگی متفاوت شرکت داشته اند.
یک جنبه ی پیچیدگی و سردرگمی دیگر هم وجود دارد و آن مربوط است به مردم فرهیخته و دانش آموخته و نکته بین جهان که از خود اطمینان ندارند. زیرا، ایشان بیش از یک مجموعه مفاهیم و ارزش ها در ذهن دارند که نمی دانند به هنگام ضرورت و بحران از کدام یک بهره خواهند گرفت. اصولاً نوزادان در قالب های سنتی- مسلمان، هندو، کنفوسیوسی یا مسیحی- به جهان پا می گذارند، سپس در آینده با جنبه ای خرد گرا، جزمی و انتقادی و نسبی گرای روزگار اخیر برخورد می کنند و با بار فرهنگی و فکری گوناگون به تردید می افتند که نظری را رد کنند، بپذیرند یا آن ها را در آمیزند و التقاطی از آن ها بسازند.
این امر نباید به ویژه اندوه بار یا نقص تلقی شود. کسی ممکن است دارای دو جهان فرهنگی کاملاً جداگانه باشد، میان آن ها دیواری بکشد، به هنگام مقتضی در رفتار و بینش از یکی بهره گیری کند و سپس به دیگری دست یازد. ولی، بازشناسی کامل آن ها از هم همیشه میسر نیست؛ زیرا دستورهای یک نظام فرهنگی به هنگام ضرورت و بحران، با دیگری سازگار نیست و مایه ی دگرگونی های ناگهانی در رفتار فرد می شود و همه ی کسان ذی نفع را دچار شگفتی و حیرت می کند.(5) در میان انبوه مردم، این چنین رفتارهای متغیر چه بسا که واکنش های فزاینده ای در جمعیت بر انگیخته و هیجان زده به بار آورد و ایشان را به دست زدن به کارهای خشونت آمیز ناگهانی بکشاند.
با این همه، اوضاع آن چنان هم که از این گفتار بر می آید، نومید کننده نیست. نوید کارگشا بودن امیدهای دنیوی و نظریه های غربی که کمابیش در سراسر جهان چیرگی یافته است، به گونه ای بارزی و امید بخش هستند و این ها هم مانند آرمان های دینهای کهن، چه بسا که پایداری در برابر نومیدی ها و شکست ها را به مردم الغا کنند. دست کم آشکار است که مردم همه ی ملت ها چون زمانی با اندیشه ی آزادی، برابری و برادری کمابیش با هر لحن و شدت و ضعفی آشنا شدند، سخت می توانند آن ها را خاموش کنند و هر گز آن ها را از یاد نمی برند. تصور افرادی با خوراک ها، جامه ها، خانه ها و آموزش مطلوب، به عنوان اعضای جامعه ای آزاد و آرام که در تعیین مشی نرم خود متعادل حکومت «خویش» شرکت دارند و در آسایش همگانی با منتهای کوشش خود دست اندر کارند، برای هر کس جاذبه ای فراوان دارد، هر فردی، چه با بیانی شیوا و چه با سخنی ساده و عوامانه؛ ممکن است نظر خود را برای همگان آزادانه بازگو کند.
کسانی که دورنمای آینده را هم چون کمال مطلوب برای بشر تصور می کنند، خویش را با شکافی بزرگ میان واقعیت و آرمان خویش رو به رو می بینند. این شکاف چنان پهناور است که دست بردن به عمل در جهان ناکامل واقعیت ها، نومید کننده به نظر می رسد و یا برای رسیدن به خوبی، متضمن آن چنان خشونتی است که در برابر منافع شخصی افراد، این شدت عمل خود نقض غرض می نماید. همین دشواری در دست یابی به بهشت زمینی، آرمان رسیدن به آن را زنده نگه می دارد. این اگر آرمانی سهل الوصول می بود، به زودی از نیروی الهام دهنده ی خویش تهی می شد؛ اما آن چنان که اکنون مستلزم تلاش و پیکار مردمان امروز و ایندگان است، در میانه ی سختی های نبرد دل ها را استوار می کند. در گرما گرم این تلاش، سنجیدن اختلاف میان هدف و وسیله و روشن گری در برگزیدن راه درست، تنها کار کسان نکته سنج و بیدار است و حتی این گونه کسان هم هرگز مطمئن نمی توانند باشند که آیا هدف «راهی را که باید برای رسیدن به آن بر گزید» توجیه می کند یا نه.
حتی با بررسی اجمالی جنگ ها، انقلاب ها، جنبش های اصلاحی سیاسی و اجتماعی، کوشش های جمعیت های بزرگ خیریه و خدمات اجتماعی و رفاهی و عوامل داعیان دینی در قرن گذشته پس از 1850م، نشان می دهد که بسیاری کسان حاضر و حتی خواستار کار و کوشش و رنج و در صورت لزوم، جان گذاشتن بر سر پیکار برای تحقق بخشیدن به بهشت زمینی هستند. آزادی خواهان [لیبرال ها]، میهن پرستان، سوسیالیست ها و کمونیست ها هر یک برای دست یابی به آرمان خویش در میدان سیاست کوشیده اند و نیز گروه بی شماری منفرداً و داوطلبانه برای دگرگونی ساختار گوشه ای از اوضاع اجتماعی سعی مبذول داشته اند تا به جامعه رویایی آزادی، برابری و برادری دست یابند.
هنوز پایان کار روشن نشده است و نمی توان آن را پیش بینی کرد. در آینده نیز آدمیان بی گمان به دنبال تصورات دیگری خواهند رفت. ولی، باید گفت که آرمان سعادت اجتماعی این جهانی هر چند ناقص در اجتماع آدمیان جلوه گر شده باشد، باز هم کشش و جاذبه ی این تصور در میان مردم پایان سده ی نوزدهم و آغاز قرن بیستم میلادی بود که صفات اساسی و پایه ای جهان میهنی سراسری دنیا را پی افکند. رواج صنعتی شدن و تأثیر حمل و نقل و ارتباطات مکانیکی بر تمدن جهانی ملموس شد؛ ولی راهی که برای رسیدن به آرمان ها باید برگزیده شود و بهره برداری از ثروت ها و نیروهای گرد آمده از صنعتی شدن، خود امری بر جسته و مهم بود. بدین گونه، به زودی نیروهای دو گانه ای که بر تاریخ غرب از 1789- 1917م- یعنی انقلاب های صنعتی و دموکراتیک- سایه افکن شده است، هم چنان در سراسر سالهای 1850- 1950م ادامه یافت و نیز چه بسا که در آینده هم ادامه یابد.
از 1917م، جهان غرب با فشارها و ناساز گاری های میان جنبش های برخاسته و ریشه گرفته از انقلاب های فرانسه و روسیه دست به گریبان بوده است. در جاهای دیگر در واقع، چنین چیزی در میان نبود یا دست کم تاکنون نبوده است. آن جا که «آزادی، برابری و برادری» به گونه ای کمابیش مؤثر در نهادها و سازمان ها جلوه گر نشده بود و تنها به صورت برنامه ای به چشم می خورد، برای رسیدن به آن بیانی ساده تر و شعاری روشن تر از آرمان های انقلاب فرانسه توسط روس ها اعلام شد و آن شعار «صلح، زمین، نان» بود که نه تنها در تناقض با شعار قدیمی انقلابی فرانسه جلوه نمی کرد، بلکه مانند نسخه ی جلا یافته ای از آن به نظر می رسید. معماهای آزادی که از دیدگاه غربیان و نکته یابی و خرده سنجی عنوان می شود، از آن روست که آنان وارث انقلاب فرانسه و در تردید نسبت به انقلاب روسیه هستند و برای دیگر مردمی که چندان پیشرفتی در دگرگونی های اجتماعی ناشی از دو انقلاب دوران اخیر در اروپا حاصل نکرده اند، چندان مفهومی ندارد.
بنابراین دست کم تا نیمه ی قرن بیستم میلادی، جریان های انقلاب در جهان غیر غربی تنها از یک مشرب فکری هر چند مشتمل بر برداشت هایی گوناگون از آن، ناشی می شد. همه جا، برنامه های عملیاتی از انقلاب های فرانسه و روسیه الهام می گرفت که با اصول سلسله مراتبی کهن رو در رو می شد و در برابر اندیشه های کهنه تر مربوط به طبیعت و سرشت آدمی به مخالفت بر می خاست. افراد در دوران زندگی، دیدگاه های بسیاری متفاوتی می یافتند که بیشتر در قطب های متقابل بودند. در نتیجه، اجتماعات در سراسر جهان صراحت مضمون فرهنگی و نهادی خود را از دست دادند. در هر بخش از جهان که اروپا نی مشتمل است،پاسخها در رشته مطالب زیر قرار گرفته اند: (1) تأکید مصرانه و لجاجت آمیز بر قوانین و رفتارها و باورهای الهام شده ی کهن؛(2) کوشش های سخت و خستگی ناپذیر برای اصلاح زمان حال با بازگشت به خلوص و پاکی کمابیش تصوری پندار و کردار و نهادهای قدیم؛(3) بی اعتنایی و موضع گیری انفعالی در برابر آشفتگی دردناک اندیشه ی آدمی که شاید گاهی با حمله هایی از اعمال دیوانه وار همراه بوده باشد؛(4) توطئه های دیوار نه وار در قالب انجمن های نهانی و سری در هم زیستی با پلیس مخفی؛(5) کوشش بیکران و بی انتها برای کسب قدرت و ثروت از سوی کسانی که از همه ی قید و بندها رهایی یافته اند؛(6) سر سپردگی، به هدفی، حتی به قیمت به فراموشی سپردن و چشم پوشی از همه ی مواهب عادی زندگی. پاکان، شریران، ترسوها، قهرمانان و نیز مردم عادی و خلاصه مردم، با همه ی طبایع و خلقیات گوناگون از جانب عوامل نامتوازن و ناسازگار بر انگیخته شدند و به هیچ پاسخ ثابت و استوار و قابل فهمی نرسیدند بنابراین، کلیت بخشیدن به صفات جاری در بخشی بسیار پهناور از جهان، امری می شود کمابیش قابل قبول.

پی نوشت ها :

1. عمال مستعمراتی اسپانیا در کارهای عادی، حمل و نقل با استر را در تنگه ی خاکی بر دور زدن گرداگرد امریکای جنوبی و دماغه ی هورن ترجیح می دادند؛ هم چنان که راه های کاروان روی خاورمیانه از دیرباز پیش از کشف راه گرداگرد افریقا و دماغه ی امید نیک، اقیانوس هند را با مدیترانه مرتبط می ساخت.
2. شمار مطلق تلفات نخستین و دومین جنگ جهانی بی گمان بسیار بود. ولی در مقایسه با شمار جمعیتی که درگیر جنگ بودند و به ویژه تلفات بالقوه ی مردم غیر نظامی، این میزان متعادل و بلکه کم است.
3. پیامدهای افزایش نفوس و سکونت مردم در آغاز عصر کشاورزی در دوران نو سنگی، دورنماهایی از افزایش اخیر به دست می دهد. افزایش جمعیت در آن هنگام نسبت به امروز بسیار زیادتر بود اما، این افزایش در میان جمعیت کشاورز به زودی پس از چند قرن با پر شدن جاهای نا مسکون و کم شدن زمین های کشاورزی پر حاصل رو به کاهش گذاشت. جنگ ها و کشتن نوزادان به همراه محدودیت های کمتری که برای تولید مثل وجود داشت، موجب شد که در چار چوب موانع مطلق ناشی از بیماری ها و قحطی تعادلی نسبی میان شمار جمعیت و میزان منابع معاش برقرار بماند.
4. جای تعجب بود اگر چنین نمی بود. حتی در جهان غرب محدود به اروپا نیز گوناگونی زبان ها، ترجمه ی دقیق مطالب را ناممکن می سازد. در واقع، هر کس که مطالب نوشته شده درباره ی نگاشته های خویش را خوانده باشد، می داند که ارتباط میان هم حرفه ها و هم زبانها نیز به ندرت به نحو کاملاً دقیق رخ می دهد.
5. برای بررسی در این مطلب حساس، نک : E. M. Forster, A Passage to India

منبع مقاله :
هاردی مک نیل، ویلیام؛ (1388)، بیداری غرب، ترجمه ی مسعود رجب نیا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.