ریشه های پان ترکیسم
فرضیه های نژادی ترک
تغییرات و تحولات اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در درون جوامع استعمارگر و مهاجم اروپایی در دوران رشد و توسعه ی کلنیالیسم و امپریالیسم سرمایه داری، زمینه و بستر اصلی تولّد، رشد و توسعه فرضیّه های نژادی «آریا» و «سامی» و تحولات اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در درون جامعه ی در حال فرو ریختن عثمانی که به گونه ای فزاینده تحت نفوذ و سلطه ی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی محافل استعمارگر اروپایی قرار می گرفت زمینه ی اصلی رشد تئوریهای نژادی «پان تورانیسم» و «پان تورکیسم» بود.فرضیّه های نژادی و به دنبال آن فرضیّه های نژادی «آریا» و «سامی» نخست در جوامع استعمارگر اروپا متولّد شد و سپس به صورت پایه و زمینه ی اصلی فرهنگ استعماری در جوامع شرقی تبلیغ گردید تا از طرفی نفوذ و سلطه ی اقتصادی و سیاسی امپریالیسم سرمایه داری بر این جوامع تثبیت شود و از طرف دیگر با ایجاد خصومت «نژادی» میان اقوام شرقی و تجزیه ی آنها مانع همبستگی این اقوام بر اساس تاریخ، فرهنگ و قومیّت مشترک چند هزار ساله گردند. فرضیّه های نژادی «پان تورانیسم» و «پان تورکیسم» نیز به دنبال فرضیّه های نژادی ساخت جوامع استعمارگر اروپایی با ابتکار، پیش سازی و دخالت عوامل فرهنگی و سیاسی استعماری برای وصول به هدف هایی که بدانها اشاره شد به یک جامعه ی استعمارزده القا گردید.
به نظر ضیاء گوک آلپ (Ziagokalp) شاعر و نویسنده ی ترک، واژه ی توران نام مشترک تمام اقوام ترک است «... لذا باید توران را به سرزمین بزرگ ترکها محدود کنیم که تمام شاخه های ترک را در بر می گیرد. اگر قبول کنیم که تاتارها، ازبک ها و قرقیزها که فرهنگ خاصّ خودشان را دارند یک ملّت خاص را تشکیل می دهند که تحت نام خودشان شناخته می شود، این ضرورت و نیاز پیش می آید که تمام خویشاوندان قدیمی را مانند... یک جامعه به هم پیوند دهیم و این واژه ی [پیوند دهنده] توران خواهد بود... و ما می توانیم تورکیسم (Turkgilik) را از نظر عظمت ایده آل به سه مرحله تقسیم کنیم:
1ــ ترکیه ای بودن (Turkijagylyg)
2ــ اوغوزی بودن (Oghusgykyg)
3ــ تورانی بودن (Turangylyg)...»(1)
این تقسیم بندی نشان می دهد که پان تورانیسم و پان تورکیسم از نظر اجتماعی و تاریخی به هم آمیخته و مراحل مختلف یک نظریّه اند به گونه ای که توضیح یکی بدون بررسی و توضیح دیگری ممکن نیست.
زیرعنوان:الف ــ پان تورانیسم
در قصیده ی معروف «توران» ضیاهء گوک آلپ مبلّغ نظریه ی پان تورانیسم آمده: «... سرزمین پدری برای ترکها نه ترکیه است و نه ترکستان بلکه سرزمین پدری بزرگ و جاویدان توران است...»(2) و در قصیده ی دیگری می گوید «... فرزندان اغوزخان هرگز وطن شان را که توران نام دارد فراموش نمی کنند.»(3) با توجّه به اشعار و مقالات گوک آلپ و دیگر نظریّه پردازان و مبلّغان پان تورانیسم و پان تورکیسم می توان گفت که «توران» چه از نظر جغرافیایی و چه از نظر ترکیب قومی ساکنان آن سنگ بنای اصلی نظریّات «پان» محسوب می شود.بر خلاف آنچه تبلیغ می شود، ضیاء گوک آلپ مبتکر و پدر نظریّه ی پان تورانیسم و پان تورکیسم نیست بلکه تنها مبلّغ محلّی آن می باشد. ضیاء گوک آلپ می نویسد: «... وقتی من در سال 1896 به استانبول رسیدم اوّلین کتابی که خریدم کتاب لئون کاهون بود که تهییج کننده و مشوق نظریّه ی پان تورکیسم بود.»(4) و «... بعداً من با حسین زاده علی بیگ ملاقات کردم و با نظریّات او درباره ی پان تورکیسم آشنا شدم.»(5) شعر حسین زاده درباره ی توران «اوّلین تظاهر و بیان پان تورانیسم (در ادبیّات ترک) بود»(6) در حالی که از حدود سال 1832 واژه ی توران از طرف دانشمندان بلغاری برای نامگذاری سرزمینهای ترک آسیای مرکزی و جنوب شرقی به کار می رفت(7) و از سال 1839 در بلغارستان تبلیغات فراوانی در باب توران به منظور اتحاد اقوام تورانی صورت می گرفت.(8) آرمینیوس وامبری استاد زبان در بوداپست و جاسوس معروف انگلستان(9) نیز در سال 1868، یعنی سالها پیش از شروع فعّالیت های سیاسی و فرهنگی علی بیک و ضیاء گوک آلپ، از نژاد تورانی در مقابل نژاد ایرانی سخن می گفت.(10) در سال 1911 (دو سال پیش از درگذشت وامبری در سال 1913) «... در بوداپست سازمانی به نام جامعه ی (سازمان) تورانی (Turanische Ge- sellschaft) که حدّاقل تا سال 1941 فعالیت داشت پایه گذاری شد.»(11) مبلّغ دیگر پان تورانیسم موریس کوهن با نام مستعار تکین آلپ بود که در آثار خود از سرزمین توران بعنوان «گهواره ی خلق ها و مبدأ نژاد و... سرزمین ایده آل پدری» ترکها یاد می کرد(12) بدون آنکه بتواند دلیل و مدرک روشنی درباره ی اقوام تورانی و سرزمین توران و این تعلّق تاریخی ارائه کند.
امّا توران «این وطن اوّلیه» کجا و ترکیب قومی ساکنان آن چه بوده است؟
درباره ی ترکیب قومی تورانیان نظریّات بسیار متفاوت و متناقصی وجود دارد که هیچ یک از نظر علمی قابل اثبات نیست. به نظر ضیاء گوک آلپ: «توران... ترکیب و تجمّع ترک ها، مغول ها، تونگوزها (قومی از مغول ها) است که به نامهای مختلف نامیده می شود و فنلاندیها و مجارها که از نظر زبان شناسی گروه اورال ــ آلتایی (Ural altaic) شناخته شده اند...»(13) در حالی که به عقیده ی برخی از مورّخان ایرانی، تورانیان و ایرانیان از یک «نژاد» اند.(14) و این امکان نیز از نظر دور نمی ماند که تورانیان ترکیبی از اقوام مختلف بوده اند: «... اقوام صحراگرد ایرانی استپ های شمال و شمال شرقی که ما آنها را اغلب تورانی می خوانیم هرگز از لحاظ نژاد یکدست نبوده بلکه گاه با عناصر دیگر نژادها آمیزش داشته اند. با توجه به رویدادهای تاریخی چنین بنظر می رسد که لسان ترکی از سده های قبل از میلاد در میان تورانیان آریایی نژاد آشنا بوده است.»(15) در شاهنامه ی فردوسی حضور اقوام ترک در توران به دوران فریدون می رسد که مانند قومی در کنار اقوام دیگر زندگی می کرده اند. تور فرزند فریدون به فرمان پدرش شاه «ترکان و چینیان» شد و سرزمینی که تور شاه آن شد توران نام گرفت. در شاهنامه از افراسیاب (فرزند پشنگ شاه توران) که نوه ی تور بود و به خونخواهی پدربزرگش (تور) که به دست منوچهر نوه ی ایرج (فرزند فریدون) کشته شده بود به جنگ با ایرانیان پرداخت، بعنوان پهلوان و سردار لشکر توران (تورانیان) به تفصیل سخن گفته شده است. با توجّه به این که تور مانند سلم و ایرج فرزند فریدون شاه بود نسبت خویشاوندی نوه اش افراسیاب نیز به همین خاندان سلطنتی (ایرانی) فریدون می رسد. درباره ی ترکیب قومی لشگر تورانیان (افراسیاب) هیچ اطلاعی در دست نیست اما به نظر می رسد که ترکان و ایرانیان در آن شرکت داشته اند. اگر قبول کنیم تور که شاه (ترکان و چینیان) شده بود با قشون و همراهان خود بدان دیار رفته، می توان پذیرفت که ترکان و چینیان قبل از آمدن تور در آنجا سکونت داشته اند و می توان احتمال داد که تورانیان از اقوام متعددی تشکیل می شده اند که حدّاقل ترکان، چینیان و بخشی از ایرانیان در آن بوده اند. بدین ترتیب، واژه ی توران نمی تواند نام مشترک فقط اقوام ترک باشد زیرا حدّاقل افراسیاب که عضوی از خاندان سلطنتی فریدون ایرانی محسوب می شود «تورانی» بوده است. ایرانی دانستن همه ی تورانیان نیز کنار گذاشتن ترکان و چینیان و انکار اطّلاعی است که شاهنامه به ما می دهد.
در بسیاری از موارد ترکیب قومی «تورانیان» بر حسب مصلحت سیاسی روز تغییر کرده است: «در دوره ی جنگ جهانی دوم، به نظر آلوآس فون پای کرت (Alois Von Paikret) که از پایه گذاران اصلی سازمان تورانی به شمار می رفت اقوام تورانی شامل: مجارها، فنلاندیها، بلغارها، ترکها، بخش بزرگی از ساکنان قفقاز، ترکهای تاتار، بخش عمده ای از اقوام ساکن سیبری، تبّتی ها، ساکنان هیمالیا، تامیل ها، مانجوها، چینی ها، کره ای ها، ژاپنی ها... جمعاً به 610 میلیون نفر می رسیدند.»(16) چنان که اشاره شد، درباره ی ترکیب قومی تورانیان نظریّات بسیار متفاوت و متناقض ارائه می گردد. به نظر عدّه ای «توران و تورانی از نظر علمی یک نامگذاری زبان شناسی است و نه نامگذاری جغرافیایی یا قومی.»(17) و «... مانند مفهوم آریا، واژه ی توران در زبان شناسی برای نامگذاری گروههای اورال ــ آلتایی به کار می رود.»(18) ماکس مولر زبانهای اورال ــ آلتایی را تورانی نام نهاد.(19) (توران واژه ای فارسی است).
زیرعنوان:محلّ توران
همچون بررسیها در مورد محلّ جغرافیایی «ایرانویج» بعنوان وطن اوّلیه ی «آریاییان»، و موطن اوّلیه ی «سامیان»، در مورد محلّ جغرافیایی توران نیز اختلاف نظر بسیار وجود دارد. نقاطی که معرّفی می گردد بیشتر به تعلّق وطنی و ملّی و نظریّات سیاسی پژوهشگران مربوط می شود تا به دلایل علمی؛ و تا زمانی که درباره ی ترکیب قومی تورانیان نظریّات مختلف وجود داشته باشد ناگزیر در مورد محلّ جغرافیایی «موطن اولیه» نیز اختلاف نظر خواهد بود. امّا حتّی اگر وجود قوم معینی به نام تورانی و سرزمین مشخصی به نام توران را بپذیریم باز این پرسش بدون پاسخ می ماند که این قوم یا اقوام از کجا به سرزمین توران آمده اند. یا باید ثابت کرد که محل جغرافیایی توران اقامتگاه اوّلیه ی حضرت آدم و حوا بوده، یا چنان که فرضیّه های مربوط به علوم طبیعی مطرح می کنند تکامل در آن محل صورت گرفته است. با توجّه به عدم امکان اثبات هر یک از دو نظر فوق، می توان گفت که اصولاً بحث درباره ی «موطن اوّلیه ی» هر قومی که مطرح باشد، و در این نوشته «تورانیان»، بحث بی حاصلی است.در مورد محلّ توران نیز، مانند ترکیب قومی تورانیان، عمدتاً به زبان شناسی مراجعه می شود. بسیاری از مورّخان محلّ جغرافیایی توران را «ماورالنهر بر آنطرف آب آموی و خوارزم تا دریاچه آرال، تا دشتهای روسیه و ناحیت ترک و خزر و چیم و ماچین و تبت و شرق ...» پنداشته اند.(20) با توجّه به متن شاهنامه، توران محلّ سکونت ترکان و چینیان را در بر می گرفته و بوسیله ی رود جیحون از سرزمین ایران جدا می شده است.(21) در این صورت چین یا بخشی از کشور چین جزئی از توران خواهد بود. پژوهشگرانی نیز هستند که توران باستانی را منطقه ای در آسیای میانه امّا «موطن اوّلیه ی آریاییان» می دانند.(22) به نظر مورّخان دیگر «... محلّ توران آسیای مرکزیست در منطقه کوههای اورال ــ آلتایی و... و یا از دریای خزر تا فلات ایران تا سرچشمه رودخانه سیر دریا و از رودخانه ایرتیش (Irtisch) تا فلات آکنولینسک (Akmolinsk).(23)» در «اوستا نام کشور توران است... از وجه تسمیه تور و تورانی در عصر اوستا بدرستی آگاهی نداریم... یادکردهایی که در اوستا به توران و تورانیان شده کم نیست. یکی از صریح ترین این اشارات در یشت پنجم وجود دارد. در یشت هشتم نیز جایی که از داستان ارخش (Erekhsa) (= آرش) تیرانداز معروف ایرانی یاد شده درباره ی مرز ایران و توران می توان استنتاج کرد...»(24)
در بررسیهای دیگری محلّ توران در سیبری کشف می شود: «ناحیه ای به نام مینوسینسک (Minoussinsk) (شهری واقع در سیبری در محل التقای شط ینی سئی و رودخانه مینوسینسک) یکی از مناطق باستانی است که آثار مکشوفه آن سیر تمدن بعضی اقوام و ملل مانند سیت ها و سارمات ها را که ایرانی الاصل بوده اند بر ما معلوم می دارد. پاره ای از این اقوام در منظومه های حماسی ایرانی بنام تورانیان معروف اند... سرزمین توران در این دوران (تقریباً قرن 6 ــ 5 میلادی) دقیقاً در محلی نزدیک مینوسینسک و پازریک قرار دارد که زمانی پایگاه سیت ها (تورانیان) بوده است...»(25) و نظر دیگر این که «... نام توران اغلب به منطقه ای داده شده که تاتار نامیده می شود. هیچ جا در میان ترکهای آسیایی نام توران پیش نمی آید امّا به اندازه ی کافی در میان قبایل ترک که تاتارهای سیبری نامیده می شوند به گوش می خورد.»(26)
چه درباره ی ترکیب قومی تورانیان و چه درباره ی محلّ زندگی و سرزمین تورانیان اطّلاعاتی که ارائه می گردد کاملاً درهم و متفاوت است. به کمک زبان شناسی هم مسئله حل نشده و نخواهد شد چون مفاهیم زبان شناسی را (چنان که در مورد آریاها و سامی ها نیز گفته شد) نمی توان به قوم شناسی تعمیم داد. زیرا «... عالم علم درباره ی زبان گذشته مردم آسیای میانه تا آستانه هزاره سوم و دوم قبل از میلاد هیچ اطّلاع مثبتی در دست ندارد.(27)
با توجّه به آنچه درباره ی ترکیب قومی و محلّ جغرافیایی توران آمد می توان گفت که واژه ی توران بر خلاف نظر ضیاء گوک آلپ و دیگر جانبداران نظریّه ی پان تورانیسم نمی تواند نام مشترک فقط «اقوام ترک» باشد بلکه در این مورد با ترکیب اقوام مختلف سروکار داریم و هر یک از این اقوام می تواند خود را تورانی بداند و بخواند. «... ممکن است ترکهای تورانی عقیده داشته باشند که بقایای نژاد قدیمی ترک هستند که در طول زمان تحولات فراوانی را در آسیای مرکزی گذرانده و در دوره های اولیّه هینگ نو (Hiung- Nu) نامیده می شدند، امّا این اقوام در طول زمان بر اثر جنگها، مهاجرت ها و اختلاط های قومی و فرهنگی که طیّ قرنها در این منطقه از دنیا فراوان رخ داده با سایر اقوام مخلوط شده اند.»(28)
زیرعنوان:ب ــ پان تورکیسم
در مورد فرضیّه های مربوط به پان تورکیسم نیز مانند بررسیها در مورد اقوام «آریا» و «سامی» با بررسیهای تاریخی و کشفیّات مورّخان مصلحتی و زبان شناسان سرو کار داریم. در این خصوص نیز افسانه ها و خیالپردازی های شاعرانه که در پاره ای موارد به آنها جنبه ی دینی نیز داده می شود ارائه می گردد.گفته می شود: «... یافث پسر حضرت نوح هشت پسر داشت که برادر بزرگتر ترک نامیده می شد و بر برادران دیگر ریاست داشت و در نزدیکی رودخانه ایزیک کول (Issik- kol) در محلی بنام سه لن کی (Selenkej) زندگی می کرد. ترک دو پسر به نام های توئک (Tuek) و هاکال (Hakal) داشت... توئک دارای فرزندان دوقلو به نام های تاتار و مغول شد. ترکهای اصلی و واقعی از نسل مغول اند نه تاتار»(29) و « ... کارا (Kara) پسر بزرگ مغول بود. یکی از فرزندان او به نام اوغوزخان مسلمانی متعصّب بود که در تاریخ ترک اولیّن و پرقدرت ترین شاهزاده ی ترک معرّفی می شود. اوغوزخان شش پسر داشت که هر یک را چهار پسر بود و چنان که در افسانه آمده در دوران او مردم تحت فرمانش به خود نام ترکمن (Turkman) یعنی ترک ها (Turkentum) دادند.»(30) بر طبق منابع دیگر، اوغوزخان پسر کاراخان پسر بزرگ دیک بو کوی (Dik- Bukui) پسر بزرگ معروف آبلوجی خان که بطور مستقیم از فرزندان نوح بود منشأ ترکان است.(31) اگر آنچه را در این افسانه ها آمده اند بپذیریم، برادری یافث با حام و سام و لذا خویشاوندی فرزندان و اعقاب آنان با یکدیگر و اگر پیرو فرضیّه های نژادی باشیم «هم نژادی» اقوام منتسب به این سه برادر را پذیرفته ایم.
افسانه ی دیگری که درباره ی منشأ اوّلیه ی قوم یا اقوام ترک شهرت دارد افسانه گرگ خاکستری است. بر پایه ی این افسانه که در منابع چینی قرن ششم میلادی ذکر شده: «توکوئه (TU'- kue) طایفه ای از هیونگ نو (هون ها) هستند و نام خانوادگی آنان آشینا A- schina است. آنها (هیونگ نوها) گروه خواصّی را تشکیل می دادند که از یک کشور همسایه شکست خوردند. تمام وابستگان این قوم جز یک پسر ده ساله از میان رفتند. سربازان دشمن... او را نکشتند امّا پاهایش را بریده و او را به داخل باتلاقی که از علف پوشیده شده بود انداختند. در آنجا ماده گرگی به سر می برد که پسر بچه را با گوشت تغذیه کرد. بدین ترتیب پسر بچه بزرگ شد و با ماده گرگ آمیزش نمود و گرگ آبستن شد. امّا وقتی شاه (کشور مجاور) مطلع شد که این پسر بچه هنوز زنده است مجدداً کسانی را فرستاد که این جوان را بکشند. فرستادگان گرگ ماده ای را نزد این جوان دیدند و خواستند گرگ را هم بکشند اما گرگ ماده به کوهی در شمال کشور کاو ــ چه آنگ (Kao- tschang) (تورفان Turfan) فرار کرد. در این کوه غاری بود که در آنجا دشتی... با چند صد مایل وسعت که دورادورش را کوهها حلقه وار فرا گرفته بودند قرار داشت. گرگ ماده خود را در این کوهها پنهان نمود و پس از مدتی ده فرزند پسر زائید. وقتی این پسر بچه ها بزرگ شدند با زنانی از سرزمین های دیگر، ازدواج کردند که فرزندانی زاییدند. هر یک از اعقاب آنان نام خانوادگی (معیّنی) برخود گذاشت. یکی از این خانواده ها خود را آشینا نامید. فرزندان آنان و فرزندان فرزندانشان افزایش یافتند تا این که چند صد خانواده شدند. بعد از چند نسل همه با هم از غار خارج شدند و به یو ــ یوها (Ju- Ju) خدمت می کردند (یو ــ یوها همان قوم یو ــ یوان (Jou- Jan) هستند که در برخی منابع یوان ــ یوان (Juan- Juan) یا یوئی ــ یوئی (Jui- Jui) نیز نامیده می شوند). آنها در دامنه ی جنوبی کین ــ شان (آلتائی) بعنوان آهنگر برای یو ــ یوها کار می کردند. از آنجا که کین ــ شان مانند کلاه خُود به نظر می رسید (دره های اطراف شبیه کلاه خُود بود) و آنها به کلاه خُود تو ــ کوئه می گفتند خود را نیز توکوئه نام دادند... و به روایت دیگر از منابع چینی: اجداد تو ــ کوئه (جمع کلمه ترک) از کشور سو که در شمال هیونگ نو قرار داشت آمده اند. فرمانروای طایفه ی آنان آپانگ پو (A- Pang- Pu) هفده برادر داشت که یکی از آنان ای چی نی شی تو (I- Tschi- Ni- Schi- Tu) نام داشت و از ماده گرگ متولّد شده بود. آپانگ پو و برادرانش بطور طبیعی عقب مانده بودند بدین جهت کشورشان از جانب دیگران نابود شد امّا چون ای چی نی شی تو را یک روح (شبح) لمس کرده بود او این تونایی را داشت که باد و باران را احضار کند. او با دو زن ازدواج کرد. گفته می شود که یکی دختر خدای تابستان و دیگری دختر خدای زمستان بوده است. یکی از آنان چهار فرزند پسر آورد. یکی از پسران به یک قوی سفید تبدیل شد و دیگری کشوری میان رودخانه آفو (Afu) و کین (Kien) تأسیس نمود، سومی بر رود چوچوئه فرمانروایی می کرد و برادر چهارم در کوه تسین سه چو چوشی سکونت داشت؛ او برادر بزرگتر بود. در این کوه گروه های دیگری از طایفه ی آپانگ پو زندگی می کردند امّا در آنجا سرمای شدید حکمفرما بود. برادر بزرگتر برای آنان آتش تهیه نمود تا خود را گرم کنند و زنده بمانند. بدین ترتیب آنان نجات یافتند و برادر بزرگتر را بعنوان حاکم خودشان انتخاب کردند و او را تو ــ کوئه نامیدند.»(32)
در پاره ای از منابع دیگر گفته می شود که گرگ خاکستری زنی به نام زنا (Zena) و به روایت دیگر بورا (Bura) بوده که به معنای گرگ خاکستری است. این زن پسر بچه ای را که تنها مانده بود یافت و تربیت کرد و این پسر بچه، پدر اوّلیه ی قبیله ی ترک (یا به نظر مغول ها پدر اوّلیه ی قبایل مغول) شد.(33) به نظر می رسد عدم توّجه به این نکته که «گرگ خاکستری» می توانسته نام یک انسان هم باشد موجب بروز سوء تفاهمی شده که هنوز ادامه دارد. به نظر پاره ای از موّرخان، افسانه ی گرگ خاکستری اصولاً منشأ اروپایی دارد (اشاره به افسانه ی مربوط به ایجاد شهر رم در ایتالیا و دو پسر بچه به نامهای رموس (Remus) و رمولوس (Romulus) که از شیر گرگ تغذیه می شدند) و بوسیله ی هون ها به فرهنگ و افسانه های آسیایی منتقل شده است.(34)
درباره ی تو ــ کوئه نظریات دیگری نیز ابراز شده است: «... از میان قبالیل ترک ساکن شمال چین 500 خانواده یا قبیله ی آشینا را می توان نام برد که از امتزاج قبایل گوناگون پدیده آمده اند... چینیان اتباع خان های آشینا را به این نام نمی خواندند بلکه آنان را تو ــ کیو می گفتند... چینیان در زبان خود مخرج (ر) ندارند... این نام بعدها... به صورت تورکیوت خوانده شد که در واقع تلفظ درست واژه ی تو ــ کیو است که با مخرج (ر) همراه شده و به صورت تورکیو درآمده است. واژه ی تورک به معنیا نیرومند و استوار است... واژه آشینا را برخی به معنای گرگ دانسته اند. گرگ در زبان ترکی باستانی «بوری» و «کاسگیر» است ولی در زبان مغولی گرگ را شینو می نامند. پیشوند «آ» که پیش از شینو آمده است در زبان چینی نشانه ی احترام است. بدین روال واژه ی «آشینو» یا «آشینا» به معنای گرگ محترم و نجیب است... نکته ی مسلّم این است که در سده ی ششم میلادی نام گرگ در میان ترکان از اهمیّت و احترام فراوانی برخوردار بوده است (مانند شیر در افسانه ها و داستانهای ایرانی ــ ش ــ ر). بنابراین افسانه تورکیوت ها، ترکان از دودمان هون های غربی هستند که با نسل گرگ درآمیخته اند. باید یادآور شویم که هون های غربی به سال 469 میلادی تار و مار شدند امّا 77 سال بعد به سال 545 میلادی مردمی در این سرزمین پدید آمدند که خود را (تورکیوت) می نامیدند. از اینجا می توان به روشنی دریافت که ترکان نه از امتزاج گرگ و انسان بلکه از اختلاط اقوام و قبیله ها پدید آمده اند... از پژوهش های دانشمندان معلوم شده است فراریانی که منشأ آنان از قبیله ی هون ها بود و به زبان ترکی سخن می گفتند در جنوب رشته کوههای آلتای سکنی گرفتند. اینان با گروههایی از قبایل آشینا درهم آمیختند و تورک یا تورکیوت نامیده شدند.»(35)
پایگاه و محتوای نظری، سیاسی و تاریخی پان تورکیسم آثار شرق شناسان اروپای قرن هیجدهم و نوزدهم بود.(36) با توجّه به فهرست کتب سیاسی، فلسفی و تاریخی که از آثار نویسندگان اروپای غربی ترجمه شده و در عثمانی انتشار یافته(37) و همچنین فعالیّت های فرهنگی و سیاسی سازمان یافته می توان به خوبی نشان داد که روشنفکران ترک سخت تحت تأثیر فرهنگ استعماری و القائات سیاسی و نژادی و جهت دار محافل سیاسی کشورهای سرمایه داری استعماری قرار گرفته اند. از مهمترین این آثار می توان کتاب «تاریخ عمومی هون ها، ترک ها، مغول ها و دیگر تاتاران غربی» اثر ژوزف دو گوئین یه (j. De. Guigne) را نام برد. به طوری که ضیاء گوک آلپ می نویسد: «... نوشته ی دو گوئین یه در اواخر سلطنت سلطان عبدالعزیز و اوایل سلطنت سلطان عبدالحمید در استانبول مورد توجه عمیق روشنفکران قرار گرفت... یک انجمن علمی در سال 1851، یک دارالفنون در سال 1863، و یک مدرسه ی نظامی که با این روح جدید پالایش یافته بود تشکیل شد و به سازمان دادن و تبلیغ پرداخت... در این دارالفنون سلیمان حسین پاشا (1893ــ 1838) تدریس می کرد. سلیمان پاشا نخستین پایه گذار پان تورکیسم است. کتاب تاریخ دو گوئین یه بطور مشخص تورکیسم سلیمان پاشا را تحت تأثیر قرار داد و او بر اساس منابع این کتاب ترکیه را نوشت.»(38) و ادامه می دهد: «... این سلیمان پاشا بود که به ما یاد داد که هون ها، در تاریخ هیونگ نو (Hiungnu) در تاریخ چین، اوّلین اجداد ترک ها هستند و اوغوزخان باید همان مِه تِه (Mete) پایه گذار دولت هیونگ نو باشد.»(39) دو گوئین یه در تاریخ بسیار مفصّل خود درباره ی هون ها، ترک ها و مغول ها سعی در اثبات این نکته دارد که: «... ترک ها که سرزمین تاتارها را تصرّف کرده اند بدون واسطه از اعقاب هون های قدیمی بوده اند...»(40) و «... منشأ اولیه مغول ها ترک های قدیمی بوده اند...»(41) بدین ترتیب، خویشاوندی تاریخی هون ها، ترک ها و مغول ها همچون یک حقیقت تاریخی به روشنفکران ترک عرضه گردید و چنان که اشاره شد بعنوان پایگاه نظری و تاریخی در تألیفات و نظریات سلیمان پاشا، ضیاء گوک آلپ و دیگر نظریّه پردازان پان تورکیسم به کار رفت.
هون ها اقوامی بودند که در توندراهای شمال اورال مسکن داشتند و در قرن پنجم میلادی از طریق ولگا به شرق اروپا هجوم بردند. آتیلا شاه هون ها بود.
درباره ی ترکیب قومی هون ها نظریّات متفاوتی وجود دارد و گفته می شود که: «هون ها اسمی است که بیزانس به این گروه از اقوام داده است. اینها (این اقوام) چه نامی به خود می دادند، نمی دانیم.»(42) اثر دیگر در این باره (پان تورکیسم) کتاب قواعد زبان ترکی تألیف لولملی داویدز (Lumley- Davids) (لندن ــ 1832) است. این اثر نه فقط بدین جهت که در آن به قواعد زبان ترکی نظم و ترتیبی داده شده بود اهمیّت یافت بلکه بعنوان یک اثر مهم تاریخی مورد توّجه روشنفکران ترک قرار گرفت زیرا در مقدّمه ی آن، تاریخ اقوام ترک، زبان و گویش های ترکی از زمانی که بدانها سخن گفته شده بود همراه با احترام و تحسین فراوان درباره ی نقش ترک ها در تمدّن جهانی مورد بررسی قرار گرفته بود.(43) از نظر سیاسی می توان آرمینیوس (هرمان) وامبری زبان شناس، استاد دانشگاه بوداپست و جاسوس برجسته و معروف انگلستان را پایه گذار پان تورکیسم دانست. هرمان وامبری، که همان آرمینیوس وامبری است، در سال 1873 درباره ی وحدت اقوام ترک چنین اظهارنظر کرد: «برای سلطنت بر ترکیه، خاندان عثمانی در قیاس با خاندان بزرگ رومانف (خانواده سلطنتی روسیه ش ــ ر) که توانسته عناصر متفاوت را با زور و حیله بهم ربط دهد می توانست از عناصر ترک که با زبان، مذهب و تاریخ مشترک از سواحل آدریا (دریای آدریاتیک ش ــ ر) تا دوردست های چین (سکونت دارند) امپراتوری قوی تری بنیان بگذارد. آناتولی ها، آذربایجانی ها، ترکمن ها، اوزبک ها، قرغیزها و تاتارها عناصری مجزّا هستند که می شد از آنها یک غول نیرومند ترک به وجود آید که بهتر بتواند خود را با خصم شمالی مقایسه کند (رقابت کند) تا ترکیه ی امروزی.»(44)
آرمینیوس وامبری که در خدمت استعمار انگلستان بود: «... در مدت اقامتش در استانبول کوشش می کرد توجّه روشنفکران ترک را به خویشاوندی نژادی و فرهنگی شان با ترک های آسیای مرکزی جلب کند.»(45) وامبری «... با بسیاری از ترک ها تماس و با سلطان عبدالحمید شخصاً دوستی داشت... او از رابطه ی قومی و زبانی میان ترک ها و مغول ها سخن می گفت و نظریّاتی را که بوسیله ی دانشمندان بلغاری تکامل یافته بودند ارائه می داد. آنها ترک ها، فنلاندیها، بلغاریها و استونی ها و دیگر اقوام را در گروه تورانی قرار می دادند.»(46) وامبری که می کوشید در رقابت استعماری روسیه و انگلستان در آسیا دشمن نیرومندی در برابر روسیه به وجود آورد، سخت پان تورکیسم را تبلیغ می کرد و بر مسئله ی خویشاوندی ترک ها و مغول ها تکیه می نمود و معتقد بود که ترک های اصلی از نسل مغول ها هستند نه تاتار، و نظر می داد که اقوام ترک در هجوم هون ها به اروپای شرقی شرکت داشته اند.(47)
یکی از نتایج خویشاوند شمردن ترک ها و هون ها این شد که آتیلا و چنگیز از جانب پان تورانیست ها و پان تورکیست ها بعنوان قهرمانان بزرگ تاریخ ترک مورد تکریم و تجلیل قرار گرفتند. ضیاء گوک آلپ در اشعار خود می گوید: «... آتیلای من، چنگیز من، این قهرمانان که شهرت بزرگ نژاد مرا می سازند دچار تهمت و افترا شده اند در حالی که کمتر از اسکندر و سزار نبوده اند.»(48) نکته ای که مورد توّجه گوک آلپ و بسیاری از پان سازها و پان بازها در همه ی اقوام و ملل قرار نگرفته و نمی گیرد این است که چه آتیلا، چه چنگیز و چه سزار و اسکندر و همتایانشان از سایر اقوام و ملل، از نظر تاریخ و تمدّن بشری در سطح بسیار نازلی قرار دارند زیرا تجاوز، خونریزی و کشتار و غارت از طرف هر کس و رهبر و پیشوای هر قوم و نمایندگان هر ملّت و طبقه ای صورت گیرد کاری غیرانسانی و غیراخلاقی است و تجاوز به حیات انسانها، بدون توّجه به قومیّت متجاوز و متجاوزان چه در گذشته های دور یا نزدیک و چه در زمان حاضر انجام گرفته باشد محکوم و مردود است. نه فقط تجاوز و ظلم و غارت بلکه باید متجاوز، ظالم و غارتگر را در همه ی اشکال آن محکوم دانست و رد کرد نه اینکه متجاوز خودی را «فاتح» شمرد و به او افتخار کرد امّا متجاوز بیگانه را «وحشی و غارتگر» دانست و به او لعنت فرستاد.
درباره ی نژاد ترک ها نظریّات دیگری نیز ابراز شده است: «جلال الدین پاشا این نظر را که ترک ها با هون ها و مغول ها از یک نژاد هستند رد می کرد و جانبدار این نظر بود که ترک ها و اروپایی ها به یک نژاد تعلّق دارند. تور ــ آریا (Turo- Aria).»(49) (اثرات سیاسی و اجتماعی این نظر تا به امروز هم می رسد و بخشی از طبقات متوسّط و ثروتمند ترکیه خود را اروپایی می دانند.) درباره ی خویشاوندی قومی ترک ها با سایر اقوام نیز اظهارنظر شده که: «ترک ها از نسل هیتی ها هستند و بدین جهت ترک ها موجد بزرگترین فرهنگ تاریخ شده اند.»(50) و درباره ی مقام فرهنگی ترک ها گفته شده که: «ممکن است ترک ها خط را به آشوری ها یاد داده باشند.»(51) «... زبان سومری ها بوجود آورنده ی فرهنگ بابل، با ترک خویشاوند است.»(52) نظیر چنین سخنانی را در میان جانبداران فرضیّه های نژادی «آریا» و «سامی» نیز می توان یافت. ناسیونالیست های نژادی و پان سازهای همه ی اقوام و ملل می کوشند منحصراً و تنها، قوم و ملّتی را که بدان تعلّق دارند پایه گذار و مشعلدار فرهنگ جهان معرّفی کنند و برای وصول به هدفهای طبقاتی و سیاسی با سهل انگاری و بزرگواری یک جانبه به بررسی مسائل تاریخی می پردازند.
درباره ی اقوام آخایی (هی تیت ها) که از هزاره ی سوم در شرق آسیای صغیر اقامت داشته اند می توان نشان داد که: «... ختی یان ملت واحدی نبودند بلکه مجموعه ای از ساکنان اولیه ی آسیای صغیر و مهاجرین بودند... در کشور آخایی علاوه بر زبان ختی یان هشت زبان مختلف دیگر نیز رایج بود که این امر نشانه ی وجود و نفوذ اقوام و فرهنگ های مختلف در این منطقه است.»(53)
هی تیت ها قوم واحدی نبودند تا قوم واحدی نیز از آنان منشعب گردد. چه در ترکیب قومی و چه در ترکیب فرهنگی هی تیت ها تعداد زیادی از اقوام شرقی (از جمله اقوامی که بدانها آریا گفته می شود) شرکت داشته اند و بدیت لحاظ نمی توان پیشرفت های فرهنگی در کشور آخایی را به حساب قوم خاصی گذاشت. و امّا درباره ی سومر: «سومر نامی فرضی است که اوپرت به مناسبت اینکه زبان مردم این ناحیه (جنوب بین النّهرین) دارای لغات غیرسامی بود به ساکنان این منطقه داد. نام فرضی سومر دارای ریشه و محتوای تاریخی، قومی و فرهنگی نیست و تنها لفظی قراردادیست و چیزی به نام کشور و ملّت سومر وجود نداشته است.»(54) مردمی که در جنوب بین النّهرین زندگی می کردند چه از نظر قومی و چه از نظر فرهنگی ترکیبی از اقوام مختلف شرق بوده اند، اعم از ساکنان اوّلیه و مهاجرین از نواحی مختلف (درباره ی منشأ این مهاجران نظریّات بسیار متفاوت و متضادی ارائه می گردد). «در زبان سومری علاماتی وجود دارد که می تواند دلیل رابطه ی آنان با شرق، اقوام هندی موهنجودارو، مغول یا آفریقایی (بانتو) یا اقوام ایلامی (حلتمتی)(55) باشد.» در این مورد هم با ترکیب قومی و فرهنگی اقوام شرق در جنوب بین النّهرین سروکار داریم. خط آشوری نیز چنان که اسناد تاریخی ثابت می کند مرحله ای از تکامل خط در جامعه ی بزرگ شرق بوده(56) که در آن اقوام مختلف و متعدّد سهم داشته اند. این که قوم خاصّی خطّی را به قوم دیگر یاد داده باشد فاقد مبنای علمی و تاریخی است.
فرضیّه های پان تورکیسم و پان تورانیسم گرچه در طول زمان از حیث محتوای نظری و تاریخی دستخوش تغییرات فراوان گردید امّا جنبش سیاسی «پان» که آغاز شده بود ادامه یافت. روشنفکران ترکیه (عثمانی) در دوره ی عبد الحمید سخت تحت تأثیر مطالب کتاب لئون کاهون (Leon Cahun) (1841-1900) نویسنده ی فرانسوی قرار گرفتند. کاهون با سازمان ترک های جوان تماس داشت.(57) «به نظر کاهون ترک ها رابط میان تمدّن چینی ها و ایرانی ها بودند... کاهون با یک سبک بسیار شاعرانه که بر خواننده ی ترک اثر می گذاشت از آینده ای بسیار مثبت برای ترک ها و فعّالیت های فرهنگی آنان سخن می گفت.»(58) در آثار ضیاء بیک که (بعداً ضیاء پاشا شد) و نام ادبی گوک آلپ را در آثار خود به کار می برد می توان تحوّل و ادامه ی فرضیّه های پان تورکیسم و پان تورانیسم را نشان داد. او می نویسد: «از وقتی پانزده ساله بودم... کتاب تاریخ سلیمان پاشا در من گرایش به ناسیونالیسم ترک را رشد داد. وقتی در سال 1312 (1896) به استانبول آمدم اوّلین کتابی که خریدم کتاب لئون کاهون بود... به نظر می رسد این کتاب برای آن نوشته شده بود که به ایده آل پان تورکیسم حرکتی شدید بدهد.»(59) با مقایسه ی نظریّات گوک آلپ با اصول نظریّات کاهون و این که: «تاریخ داستان وار ترکیه که بوسیله ی کاهون نوشته شده بود بر ضیاء گوک آلپ اثر فوق العاده ای داشت»(60)، می توان اثرات کتاب کاهون را از نظر فرهنگی و سیاسی دنباله نفوذ فرهنگی و سیاسی کتاب دو گوئین یه روی ضیاإ گوک آلپ و دیگر نظریه پردازان پان در ترکیه دانست.
با توجّه به تفاوت های جسمانی کاملاً آشکار میان ساکنان ترکیه و اقوام ساکن در آسیای مرکزی و سیبری، فرضیّه های نژادی که بر تفاوتهای جسمانی انسانها تکیه کرده و بر این اساس میان گروههای انسانی نژادهای «والا و پست» را تعیین می کند نمی توانست پایه و اساس نظریّه ی پان تورکیسم و تجمّع اقوام مختلف در یک واحد سیاسی و اجتماعی باقی بماند و نیاز به شیوه ی استدلال جدیدتری برای مشروعیّت بخشیدن به فرضیّه ی پان تورکیسم کاملاً محسوس بود. ضیاء گوک آلپ، ناسیونالیسم (پان سازی) بر اساس نژادی و خونی را با صراحت رد می کرد و ملّت را چنین تعریف می نمود: «ملّت چیست؟ چه پیوندی که ما داریم می تواند بر پیوند نژادی، قومی، جغرافیایی، سیاسی برتری داشته باشد؟ جامعه شناسی تعیین می کند که این پیوند وحدت در تربیت و فرهنگی یعنی وحدت در احساس است. ملت (ناسیون) به هیچ وجه یک گروه نژادی، خونی، جغرافیایی یا تجمّع اجباری نیست بلکه ملّت از افرادی تشکیل شده که زبان مشترک، مذهب مشترک، اخلاق مشترک و... داشته باشند یعنی از یک تربیت بهره مند شده باشند... هر جا یک فرهنگ غالب باشد آنجا یک ملّت است... هدف ناسیونالیسم ترک این است که در این اجتماع بزرگ کشورها فقط یک فرهنگ غالب باشد.(61) ضیاء گوک آلپ بعنوان نظریّه پرداز پان تورکیسم بطور مفصّل از اخلاق صحبت می کند و می نویسد: «هر ملّت بزرگ در یک زمینه ی معیّن از تمدّن مقام اوّل را یافته است، یونان قدیم در ورزش، رومی ها در قانون، اسرائیلی ها و اعراب در دین، فرانسوی ها در ادبیّات، آنگلوساکسون ها در اقتصاد، آلمان ها در موزیک و متافیزیک و ترک ها در اخلاق مقام اوّل را به دست آورده اند.»(62)
این سخنان و تجلیل پیاء گوک آلپ از آتیلا و چنگیز، نظرش درباره ی فرهنگ غالب (ترک) و تخیّلات شاعرانه اش درباره ی سرزمین پدری توران و... نشان می دهد که میان اصول آراء وی و نظریّات پان تورکیست هایی که بر خویشاوندی نژادی و خونی تکیه می کنند فاصله ی زیادی وجود ندارد و در آخرین تحلیل ــ گرچه با شیوه های مختلف ــ همه خواستار سلطه اند و به یک نتیجه می رسند. کوشش برای خالص کردن زبان ترکی با بیرون راندن تمام لغات و ریشه های عربی و فارسی از آن، همراه با تلاش برای جانشین کردن آنها با لغاتی دارای ریشه ی قدیم ترکی و صرف جدید(63) از جلوه های بارز پان تورکیسم و کوششی برای تحریف واقعیّت جامع ترک، جدا کردن اقوام ترک از اقوام خویشاوند در جامعه ی بزرگ شرق و القای بیگانگی و شکاف میان آنها به شمار می رود. در چنین کوششی که فقط به خالص کردن زبان محدود نمی شود، این حقیقت مورد توجّه قرار نمی گیرد که فرهنگ اقوام شرقی به معنای وسیع آن در طول هزاران سال چنان به هم عجین و آمیخته شده که تلاش برای تجزیه ی آن نفی خود است. پان تورکیست ها: «... یک زبان جدید، ادبیّات جدید و یک فرهنگ جدید را وعده دادند. قول داده شد که زبان از کلمات عاریتی از فارسی و عربی پاک و جبهه ی مبارزه با ادبیّات قدیم گشوده شود.»(64)
از آنچه گذشت می توان دید که پان تورکیسم در طول زمان همیشه دارای محتوای معیّنی نبوده و پاره ای از پان تورکیست ها بر وحدت فرهنگی (فرهنگ غالب) و گروهی دیگر بر خویشاوندی نژادی و خونی تکیه می کرده اند (و می کنند).(65) درباره ی غیرعلمی بودن فرضیّه های نژادی تا حدی سخن گفته شده است. نکته ای که باید مورد توجّه قرار گیرد این است که هر کجا سخن از «فرهنگ غالب» در میان باشد ناگزیر سخن از «فرهنگ مغلوب» و «فرهنگ والا» و «فرهنگ نازل» نیز در میان خواهد بود. امّا آن کس و آن گروه که فرهنگ قوم خود را «والا» بداند و «غالب» بخواهد و به ترکیب آن با دیگر فرهنگ ها توّجه نکند خود را در حقیقت و عمل در حدّ یک نژادپرست خجالتی قرار می دهد که با شیوه ی ظریف تری در پی پان سازی است؛ امّا دم خروس از جیب قبایش دیده می شود. این نکته نه فقط درباره ی پان تورکیسم بلکه درباره ی همه ی پان های دیگر نیز صادق است.
بررسیهای مفصّل و دقیق نشان می دهد که: «پان تورکیسم و پان تورانیسم جنبشی سیاسی است»(66)؛ جنبشی که از نظر فرهنگی و سیاسی سخت تحت تأثیر فرهنگ استعماری و سیاست استعماری دول اروپایی قرار داشته است. این جنبش در مراحل آغازین از طرف افرادی مانند آرمینیوس وامبری که در پی یافتن متحدّی برای انگلستان در مبارزه با نفوذ روسیه در آسیا بود تبلیغ می شد، امّا پس از افزایش روابط نظامی، اقتصادی و سیاسی آلمان با عثمانی پان تورکیسم مورد حمایت محافل آلمانی که در حال مبارزه با انگلستان و روسیه (اسلاوها) بودند قرار گرفت و سخن از برادری جنگی چند هزار ساله میان ترک ها و آلمان ها و دشمنی مشترک آنان با اسلاوها به میان آمد.(67)
پان تورکیسم و پان تورانیسم نیز مانند جنبش های سیاسی پان ایرانیسم، پان عربیسم و پان های دیگر (پان ژرمانیسم، پان اسلاویسم و...) ابزاری سیاسی برای وصول به هدف های سیاسی معیّن اند. بر حسب نیاز استعمار سرمایه داری و طبقات حاکم محلّی، فرضیّه های «پان» زمانی چه با تحلیل نژادی و چه با استدلال های زبان شناسی در این یا آن کشور مطرح یا به بوته فراموشی سپرده می شوند. نکته ی اصلی این است که ناسیونالیسم های نژادی (پان سازی) در همه ی اشکال آن بخشی از فرهنگ استعماری است و ارزش علمی و پایگاه تاریخی ندارد. استعمار سرمایه داری آگاهانه و با قصد میان اقوام و گروه های انسانی اختلاف می اندازد تا حکومت کند و تاکنون توانسته در شرق، اقوام خویشاوند در جامعه ی بزرگ شرق را از یکدیگر جدا کند و به جان هم بیدازد و موفّق هم بوده است.
پی نوشت ها :
1. Hartmann, Richard Ziagökalp. Grundlagen des Türkischen Nationalismus In: Orientalische Literaturzeitung XXVII, 1925, S.590.
2- Jäschke, Gottfried: Der Turanismus der Jungtürken. In: Die Welt des Islam. Bd. 23 (1941) H/1, 2, S.5.
3- همانجا، زیرنویس، ص5
4- Hartmann, Richard: S. 579.
Ziagökalp: The Principles of Turkism, 1968. Leide p. 9.-(چاپ اوّل، آنکارا1920)
5- Ziagokalp, p.9.
6- Ziagokalp, p. 5.
7- Jäschke, Gottfried: S.1.
8- Landau, Pan Turkism in Turkey, London, 1981, p.5.
9- Adler, Lory and Dalpy, Richard: The Dervish of Windsor Castel; The Life of Arminuis Vambery. London 1979.
نیز ن-ک: محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی انگلیس و ایران در قرن نوزدهم، جلد سوم تهران1335 صص668-658.
10. Arminius Vambrey: Sketches of Central Asia. London 1868 (Rep 1970, Arno Press, USA) p. 28.
11. Jäschke, Gottfried: S.1.
12. Tekinalp / Mois Cohen: Turkismus und Panturkismus. Weimar 1915, S. 15.
- نام واقعی این نویسنده که در جهت سیاست آلمان، پان تورکیسم را تبلیغ می کرد مویس کوهن است نه تکین آلپ. در این کتاب که مطالب آن بیشتر تبلیغ سیاسی است تا بررسی تاریخی، مویس کوهن از همکاری نژاد ژرمن با ترک ها علیه نژاد اسلاو سخن می گوید و خواستار وحدت اقوام با آلمان است.
13- Ziagokalp, p. 19.
14- ن-ک: لغت نامه دهخدا، جلد15- ترک- تی یر، تهران1343، ص1103.
- رضا، عنایت الله، آذربایجان و اران، آلبانی های قفقاز، تهران1360، صص81-63.
- شهیدی مازندرانی(بیژن)، مرزهای ایران و توران بر بنیاد شاهنامه، تهران1376 (بخش یکم تورانیان).
- سجادیّه، محمّدعلی، پژوهشی در تبار مشترک ایرانیان و تورانیان، تهران1368.
15- بیات، نادر، تورانیان، تهران1367، صص47-45.
16- Jäschke, Gottfried: S.1.
17- Zarevand: United and Independent. Turana, London 197I, p. 2. (V. N. Dadrivan, Leiden, 1971)
ترجمه شده از زبان ارمنی.
18- Czaplicka, M.A.: The Turks of Central Asia in History and at the Present Day. Oxford 1918, p. 19.
19- بیات، نادر... ص47.
20- لغت نامه ی دهخدا... ص1103.
21- همانجا و ن-ک کریمان، حسین، پژوهشی در شاهنامه، تهران1357.
22- رضا، عنایت الله، آذربایجان... صص81-63.
23- Zarevand, p.2.
24- رضی، هاشم، فرهنگ نامهای اوستا، تهران1346، صص356-355.
25- بیات، نادر... صص51 و29.
26- Czaplicka: p. 19.
27- بیات، نادر... ص37.
28- Czaplicka: p. 108.
29- Vámbéry, Hermann: Das Türkenvolk in seinen ethnologischen und ethnographischen Beziehungen. Leipzig 1885, S. 2,3.
30- همانجا.
31- Czaplicka: p. 15.
32- Liu Mau Tsai Die Chinesichen nachrichten zur Geschichte der Ost-Turken (TU-KUE) erste buch Wisbaden, S.5 und 6
- Zweite buch... S. 488.
- Clausen, Sir Grard, "Turks and wolves" in Studia Orientalia (1964), pp.1-22.
ون-ک
Henderson, Alexander: "The Pan-Turanian Myth In Turkey Today". In: The Asiatic Review, XLI (145). Jan 1945, p. 90.
33- Czaplicka: p. 14
-Rosenberg, Franz, Turkismus und Turanismus in: Volkstum im Sudosten, Dez. 1942 Wien, S.20.
34- همانجا.
35- رضا، عنایت الله، ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، تهران1365، صص34-13.
- ن- ک:
Deguigne, Jos.: Geschichte der Hunnen und Türken, der Mongols und andere occidentalen Tataren vor und nach Christi Geburt bis auf jetzigezeiten. Aus den chinesischen Büchern und orientalischen Handschriften der Königlichen Bibliothek in Paris verfa't, übersetzt von Johann Carl Dáhnert. Greifswald 1768. Zweiter Band, Siebtes Buch, S. 3u. 4.
36- Kushner, David: The Rise of Turkish Nationalism 1876-1908. London 1977,p.9.
- Heyd, Uriel: Foundations of Turkish Nationalism - The Life and Teaching of Ziagökalp, 1950 (REP 1979 USA. Westport) p.32, 105.
37- Tekinalp: S.7 und 81.
38- Ziagökalp, p. 2,3,4.
39- همانجا، ص45.
40- De Guigne (1768) S. 3.
41- De Guigne: Dritter Band (1769), Fünfzehntes Buch, S.4.
- Ahler, Kürsta, Elcin
Zur Fruhen Staatenbildung von Steppen Volkern - uber Soziound Psychogenese der Eurasische Nomaden - Reich. Ambeispiel der Hsiung - Nu und Goturken Mit Einen Exkurs uber Die Skythen - Ber-lin 1994.
42- Vámbery, H: Türkenvölker, S. 65.
- Altheim, Franz
Geschichte der Hunnen - Berlin 1969
- Gvbl, Robert, Dokumene Zur Geschichte der Iranischen Hunnen in Baktrin und Indien Wiesbaden 1967 Vorwort IX-X.
در این کتاب اظهارنظر شده که طبقه ی حاکم هون ها ایرانی بوده اند.
43- Kushner, D: S. 9.
- Lumley, Davids, Arthur
A Grammer of the Turkish Language, London 1832 pp. i-ixviii
44- Landau... p. 2.
- Vambery, Arminius,
Travels in Centran Asia. London 1863, p.435.
45- Kushner, S. 9.
46- همانجا، ص10، ون-ک:
Vámbery, A.: Sketche of ..........p.284.
47- Vámbery, A.: Das Türkenvolk. S. 3, 11, 64.
48- Tekinalp: S. 16.
49- Kushner, S.9.
50- گنجی، اکبر، «ناسیونالیسم ترک»، نامه ی فرهنگ، سال اوّل، شماره ی اوّل پائیز1369ص87.
51- Kushner, S. 32.
52- گنجی، اکبر... ص87.
53- درباره ی هیتیت ها (ختییان) ن-ک جامعه ی بزرگ شرق، تألیف نگارنده، تهران بهار1370، صص245-233.
54- Heinson, Gunnar: Die Sumerer gab es nicht. Frankfurt/M. 1988, S. 8.
55- درباره ی سومر ن-ک جامعه ی بزرگ شرق، صص183-151.
56- درباره ی آشور ن-ک جامعه ی بزرگ شرق، صص274-261.
57- Léon Cahon: Introduction L'Histoire de L'asie. Turcs et Mongols des Origines á 140 S. Paris 1896.
58- Kushner S. 10.
59- Hartmann, R.: Ziagokalp. S. 584.- Ziagokalp, p. 9.
60- Jäschke, Gottfried: Der Turnismus und die Kemalistische Türkei. In: Beiträge zur Arabistik, Semitistik und Islamwissenschaft. Leipzig 1944, S.475.
61- Hartmann, R.: A. 588-589.
62- درباره ی نظریّات ضیاء گوک آلپ (ضیاءپاشا) به این دو منبع مراجعه شود:
-Hartmann, 607.
- Ziagokalp 10.
63- Ziagokalp, p. 6.
64- Tekinalp, S.6.
65. Rosenberger, Fran: Turkismus und Turanismus. In: Volkstum im Südosten. Wien Dez. 1942, S. 198.
- Landau, Jacob - M: pan – Turkism in Turkey. London 1981, p. 3.
نقشه ی جغرافیایی توران روی جلد مجلّه ی BOZKURT (بوزگورت به معنای گرگ خاکستری) دیده می شود. این مجلّه در سالهای1942-1939 منتشر می شد. در بالای جلد مجلّه این جمله به ترکی چاپ شده است: «نژاد ترکبالای همه نژادها»
66- Czaplicka, S. 9.
- Arnakis, G.G.: "Turkism: An Aspect of Turkish Nationalism". Balkan Studies, Salonica, 1, 1960, pp. 19-32.
67- Tekinalp… S. 46-47 Henderson, Alexander, S. 89.
رواسانی، شاپور، (1380)، نادرستی فرضیه های نژادی آریا، سامی و ترک، تهران: اطلاعات، چاپ دوم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}