زمانه و زمینه ی مسکویه
زندگی مسکویه
ابوعلی مسکویه از فیلسوفانی است که نه تنها خود، زیست نامه ی خویش را در آثارش به قلم آورده است، بلکه معاصرانش نیز درباره ی اندیشه و شخصیت او غفلت نکرده اند. ابوحیان توحیدی(320-414ه.ق)، ابوبکر خوارزمی(-382ه.ق)، ابوسلیمان سجستانی(391ه.ق)و ابومنصور ثعالبی (350-429ه.ق)گوشه هایی از حیات علمی و شخصیت او را در آثار خود آورده اند.(1)از مجموعه آثار مسکویه چنین برمی آید که ابوعلی احمد بن محمد مسکویه رازی در نهم ماه صفر 421هجری قمری در اصفهان از دنیا رفته و در محله ی خواجو به خاک سپرده شده است(2). از تاریخ ولادتش اطلاعات دقیقی در دست نیست، اما برحسب قرائن و طول عمر ایشان، نوعی اتفاق نظر به وجود آمده که گویا وی در فاصله ی سال های 320-325 هجری قمری در شهر ری به دنیا آمده است.
قِفطی معتقد است که مسکویه عمرش طولانی بوده است:«عاش زماناً طویلاً»(3). و خود ایشان در«تجارب الامم»در ذیل حوادث سال 340هجری قمری از طول مصاحبت و کثرت مجالست با«ابومحمد مهلبی»وزیر دربار آل بویه خبر داده و در گزارش سال 341 هجری قمری از مقام ندیمی خود سخن رانده است 3(4) و چون «مهلبی»براساس نقل خودِ مسکویه، حدود هشت سال مقام وزارت داشت، در 27 جمادی الاولی 339 به مقام دبیری و در سال 345هجری قمری به مقام وزیری منصوب شد و تا هنگام وفات در 24 شعبان 352 در این منصب بود و در مجموع حدود چهارده سال در این دو مسؤولیت مهم اشتغال داشت؛ بنابراین، طول مصاحبت و مقام ندیمی مسکویه در دستگاه ایشان این فرضیه را ایجاد می کند که وی در این هنگام نباید کم تر از بیست سال داشته باشد و با همین مقدمات، بسیاری از شرح حال نویسان وی به همین نتیجه رسیده اند.(5)
شیخ عبدالله نعمه می نویسد:
چون نوشته اند که به مصاحبت وزیر مهلبی که در سال 339هجری وزارت به او رسید و در سال 352 درگذشت، نائل آمده است؛ از این رو، گمان نمی رود که مسکویه پیش از بیست سالگی به منادمت و مصاحبت مهلبی وزیر پرداخته باشد، هم چنان که گمان نمی رود مصاحبت او با مهلبی وزیر در سال مرگ وزیر اتفاق افتاده باشد و چه بسا چند سالی پیش از مرگ او بوده، به طور قطع یک جوان که هم صحبت یک وزیر باشد نباید بیست سال کم تر داشته باشد و آن چه به عقل نزدیک تر است، این است که مسکویه در آن اوان در دهه ی سوم زندگی بوده است و روی این تقریب، می شود گفت که تاریخ ولادت او در حدود سال 325هجری بوده است(6).
تردید در زمان مصاحبت و ندیمی مسکویه سبب ابهام در تعیین دقیق سال تولد وی شده است.
القاب مسکویه
الف)مسکویه
به رغم شبهه ای که در انتساب لقب مسکویه به خود او یا پدرش در بین متأخرین به وجود آمده به نظر نگارنده، مسکویه لقب خود او است. علاوه بر نقل پیشینیان و معاصران او(7)، خود در «تجارب الامم»، «جاویدان خرد»، «رساله فی ماهیه العدل»و »الهوامل و الشوامل» خویشتن را احمد بن محمد مسکویه نامیده است. اما چون مسکویه را پس از نام پدر یا جدش آورده برخی تصور کرده اند که لقب پدر و یا جد او می باشد و به اشتباه او را «ابن مسکویه»لقب داده اند(8). به نقل برخی، مسکویه اسم شهر و منطقه ای است که ابوعلی بدان منسوب است و یا معرّب مُشکوُیه است و چون وی مُشک را دوست می داشت این لقب را بدو داده اند؛ بنابراین، اصل واژه «مُشکوُیه»(به ضم میم و کاف) می باشد که معرب شده و به صورت مسکویه(به کسر میم و فتح کاف)درآمده است. اما به نظر می رسد مسکویه مرکب از دو بخش«مسک» و «اویه»است که مسک آن معرب مشک(به کسر یا ضم میم)است و «اویه» که پسوند فارسی است همانند سیبویه و دادویه بدون تصرف باقی مانده است. مشکویه در فرهنگ ها به سه معنا آمده است: گاهی به معنای کاخ و بالاخانه و سراپرده ی شاهان و گاهی به یک + نوع از نواهای موسیقی کهن اطلاق می شود و درگذشته نام شهرکی از توابع ری بوده است و برخی گفته اند که زادگاه ابوعلی مسکویه همین شهرک بوده است(9).ب)معلم ثالث
مسکویه در عرصه های مختلف علمی عصر خویش هم طراز فیلسوفانی، چون کندی، ابوعلی سینا، ابن عامری، ابوسلیمان سجستانی است و شارحان و گزارش نویسان وی را با القابی، از قبیل فیلسوف، حکیم، طبیب، ریاضی دان، شاعر، مورخ، مهندس و ادیب یاد کرده اند. مع الوصف، لقبی که وی را در فرآیند تاریخ اندیشه متمایز می سازد و او را از سرچشمه های تفکر محسوب می کند عنوان «معلم ثالث»است(10). پیش از وی ارسطو را در یونان باستان «معلم اوّل» و فارابی را در جهان اسلام «معلم ثانی»لقب داده اند و هر دویِ آن ها از جایگاه تأسیسی در بخش های فلسفه و حکمت در یونان و جهان اسلام برخوردار بودند. اعطای لقب معلم ثالث به مسکویه نیز در حالی که ابوعلی سینا، معاصر وی، هم نامزد این لقب بود حکایت از نقش تأسیسی وی دارد. نوآوری های او در ترسیم اصول و مبانی فلسفه اخلاق این لقب را به صورت انحصاری به وی داده است. دکتر امامی در این باره می نویسد:گویند مسکویه را معلم سوم بدان جهت گفته اند که در بازسازی شاخه ی عملی فلسفه یونان، یعنی فلسفه اخلاق و استوار کردن پایه های آن نقشی بی همتا داشته است، چنان که هیچ مصنفی که حتی تا امروز در فلسفه اخلاق کتابی نوشته، بر آن چه او آورده است چیزی نیفزوده. تهذیب الاخلاقش اوج سخن در فلسفه اخلاق اسلامی است... شگفتی در این است که برجسته ترین کتابی که در زبان فارسی هم در فلسفه ی اخلاق در دست است باز از آنِ مسکویه است؛ مقصود اخلاق ناصری است که خواجه نصیرالدین طوسی آن را بر پایه ی تهذیب الاخلاق مسکویه به فارسی نوشته است(11).
خواجه در مقدّمه اخلاق ناصری در توصیف کتاب مسکویه می گوید:
کتاب الطهاره(تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق)که استاد فاضل و حکیم کامل ابوعلی احمد بن محمد بن یعقوب مسکویه خازن رازی- سقی الله ثراه و رضی عنه و ارضاه- در تهذیب اخلاق ساخته است و سیاقت آن بر ایراد بلیغ ترین اشارتی در فصیح ترین عبارتی پرداخته، چنان که این سه-چهار بیت که پیش از این در قطعه گفته آمده است به وصف آن کتاب ناطق است:
بنفسی کتاب حاز کل فضیله... و صار لتکمیل البریه ضامناً
مؤلفه قد ابرز الحق خالصاً... بتألیفه من بعد ما کان کامناً
و وسمه باسم الطهاره قاضیاً... به حقّ معناه و لم یکن مایناً
جانم فدای کتابی که همه ی برتری ها را از آن خویش کرده و کامل کردن مردمان را تضمین نموده است. مؤلف آن حق ثاب را که پنهان بوده، هم با تألیفش آشکار کرده است و آن را نام طهارت نهاده و حق آن را بی هیچ دروغ ادا کرده است. هیچ کوششی را فرونگذارده و در اندرز مردمان هیچ دریغ نورزیده است.(12)
ج)خازن
قفطی(564-656ه.ق)در تاریخ الحکما چنین می گوید:مسکویه ابوعلی الخازن من کبّار فضلاء العجم و اجلّاء فارس له مشارکه حسنه فی العلوم الادبیّه و العلوم القدیمه کان خازناً للملک عضدالدوله بن بویه مأموناً لدیه اثیراً عنده(13)؛ ابوعلی مسکویه کتابدار بزرگان اهل فضیلت عجم و از متفکران والا مقام فارس است که در علوم ادبی و قدیم سهم زیادی داشته است او کتابدار سلطان عضدالدوله است و نزد او اعتماد و احترام خاصی داشت.
زمانه مسکویه
زندگی سیاسی مسکویه
زندگی سیاسی مسکویه از زمانی شروع شد که وی وارد دستگاه آل بویه شد و از مسقط الرأس خویش(ری)به بغداد(مرکز خلافت)مهاجرت کرد. بنابر آن چه گذشت، اگر او در طول ریاست و وزارت ابومحمد مهلبی با وی مصاحب بوده باشد به یقین، می توان ادعا کرد که دست کم 32 سال از عمر وی در عرصه سیاست سپری شده است، زیرا مهلبی در سال 340 هجری قمری منصب ریاست یافته و مسکویه کار خویش را با وی آغاز کرده است و بعد از او در دربارِ ابوالفضل بن عمید(353-360ه.ق) و ابوالفتح بن عمید(360-366ه.ق) و درنهایت، با عضدالدوله(360-372ه.ق) هم کاری داشته است. از قرائن تاریخی چنین برمی آید که مسکویه بعد از عضدالدوله در پنجاه سالگی با عالم سیاست وداع می کند، زیرا غایت و گمشده خود را در آن نمی یابد؛ از این رو، ترجیح می دهد که بقیه عمر را به تعلیم و تهذیب نفس بگذراند. دستاورد مهم وی در این دوران، کتاب نفیس«تهذیب الاخلاق»است که در حقیقت شاهکار فلسفی ایشان می باشد و همان است که سبب شهرت او و اعطای لقب معلم ثالث به وی گردید. برای درک موقعیت او لازم است به شخصیت وزرای چهارگانه آل بویه اشاره ای بکنیم:1- مسکویه و ابومحمد مهلبی وزیر
مهلبی از پیش قراولان آل بویه در حمله به بغداد بود و در سال 334 هجری قمری به همراه معزالدوله وارد مرکز خلافت شد. او مأمور ویژه معزالدوله در مذاکره با خلیفه المستکفی بالله بود و بعد از مرگ صیمری در سال 339هجری قمری به مسؤولیت مدیر اراضی خراجی منصوب شده و در سال 345هجری قمری رسماً خلعت وزارت را پوشید(14).مسکویه او را از شخصیت های بی نظیر سیاسی آن دوران می داند که همه ی اسباب و شرایط ریاست را داشته و در وزارتش هم به سیره ی گذشتگان آگاه بود و هم به مقتضای زمان عمل می کرد. در ادبیات، فصاحت و بلاغت، به ویژه در زبان فارسی یدِ طولانی داشت و به همین جهت توجه زیادی به عالمان، نویسندگان و ادیبان می کرد(15). مسکویه تصریح دارد که خودش زمان طولانی صاحب و ندیم او بوده است:«صاحب المهلبی و ندیمه لفتره طویله». مهلبی بنابر نقل مسکویه در27 رجب سال 352 در حمله به عمان با زهری که به او خورانده شد به قتل رسید و بعد از سیزده سال و سه ماه وزارت، از صحنه قدرت حذف شد(16).2- مسکویه و ابوالفضل بن عمید وزیر
بعد از وفات مهلبی در سال 352 هجری قمری مسکویه ترجیح داد بغداد (مرکز خلافت)را ترک کرده و به ری که در این زمان با بغداد رقابت می کرد، مهاجرت نماید. در مورد این که آیا بر اثر آزار مخالفان، بغداد را ترک کرد یا به دلیل شناختی که از ابن عمید داشت، از قرائن مختلف برمی آید که علاوه بر آزار مخالفان، سه دلیل مهم در تصمیم مسکویه در این مهاجرت دخیل بوده است که عبارت اند از:1-جاذبه های شخصیت فرهنگی و سیاسی ابن عمید، چنان که مسکویه در تجارب الامم مکرر بدان تصریح دارد که «ابن عمید هم در علوم غریبه و علوم دقیقه و هندسه و طبیعیات و هم در تدبیر جنگ و مملکت داری یگانه زمان بود»(17)و«فامّا اضطلاعه بتدبیر الممالک و عماره البلاد و استعزار الاموال فقد دلّت علیه رسائله»(18). چیرگی ابن عمید در کشورداری و آبادانی و بهره کشی از آن در نامه های او هویدا است.
2-کار در کتابخانه بزرگی که ابن عمید آن را در سال 355 هجری قمری گسترش بسیاری داده بود و در آن، آثار زیادی از فلسفه کلاسیک یونان و منشورات نهضت ترجمه شامل آثاری از فیلسوفان مسلمان، مانند کندی، فارابی، زکریای رازی، جابربن حیان و سایر شارحان و مترجمان وجود داشت، و مسکویه از همه این ها بهره گرفته است.
3-تحقیق در علم کیمیا و آشنایی با ابوطیب رازی که در این علم متخصص بود(19). البته آثار زیادی از این علم در کتابخانه بزرگ ابن عمید وجود داشت.
3-مسکویه و ابوالفتح بن عمید وزیر
بعد از درگذشت ابوالفضل بن عمید، فرزندش ابوالفتح در 22 سالگی مقام وزارت را به دست گرفت. در این زمان مسکویه چهل سال داشت. سابقه ی هم کاری او با ابوالفتح ریشه در دورانی داشت که وی در نقش معلم و استاد وی بود. مسکویه از هوش و ذکاوت ابوالفتح در کشورداری تمجید کرده و در شرح حوادث سال 361 هجری قمری از او با عنوان استاد یاد می کند:« دراین سال استاد بزرگوار ابوالفتح فرزند ابوالفضل بن عمید بر جای پدر به وزیری نشست.»(20) ایشان از خود لیاقت فراوانی نشان داد و در مقام رقابت با وزرای عزالدوله بختیار در بغداد توانست از خلیفه عباسی- طایع لله- لقب «ذوالکفایتین»بگیرد. مع الوصف، رفتارهای ناپسند او موجب انتقاد مسکویه از او نشد:لیکن این فرزند او، ابوالفتح، در کنار برتری علمی و ادب دبیری و تیزهوشی که داشت سبکی بچگانه و مستی جوانانه و بی باکی نیرومندانه نیز در او بود به خودآرایی و قدرت نمایی، با به خدمت گماردن دیلمیان و ترکان برای رکابداری در موکب ها دلبستگی بسیار نشان می داد... ابوالفتح بن عمید در سیر کردن این هوس خود اصرار داشت او می خواست از بیشترین امکانات آن بهره گیرد. این رفتار او رشک فراوان شاهان و صاحبان شمشیر و قلم را بر ضد او برانگیخت.(21)
4-مسکویه و دربار عضدالدوله وزیر
مسکویه از عضدالدوله به عنوان شخصیتی سیاسی-فرهنگی یاد می کند و در تهذیب الاخلاق چنین می گوید:«اعظم من شاهدت من الملوک(22)؛ او بزرگ ترین پادشاهی است که تاکنون مشاهده کرده ام». وی در سرآغاز تجارب الامم نیز آورده است:خداوند، ما کارگزاران سرورمان شهریار بزرگ[عضدالدوله دیلمی] و شکوهمند و سرچشمه نیکی ها را- که روزگارش دراز و دشمنش سرنگون- کشورش پایدار و دولتش نیرومند باد- نواخته است که ما را هم به دوران او پدید کرده و به روزگار او بپروریده و در سایه او جای داده و در پناه او فرود آورده و از کارگزاران ویژه ی او کرده است، چه از نواخت های او چندان برخورداریم که جز آفرین سپاسی و جز ستایش بهایی ندارد؛ پس با پنداری پاک و از سر راستی از خدا درمی خواهیم که روزگارش دراز کند و از آن چه ارزانی مان داشته هم چنان برخوردارمان بدارد.(23)
از تجارب الامم به خوبی استفاده می شود که عضدالدوله، مسکویه را به عنوان مشاوری حکیم و دارای اخلاقی والا می ستوده است. علاقه ی عضدالدوله به طب سبب شد که مسکویه کتاب های طبی«کتاب فی الادویه المفرده» و «کتاب فی ترکیب الباجات» را تألیف کند(24). رابطه ی صمیمی آن دو به گونه ای است که با مرگ عضدالدوله تحول عظیمی در زندگی مسکویه رخ می دهد، او در این هنگام پنجاه سال داشت و تجربه حضور سی ساله ی وی در صحنه سیاسی سبب شد که او برای همیشه آن را ترک کند و حدود نیم قرن باقی مانده ی عمر خویش را به تهذیب نفس و تعلیم و تربیت بگذراند. مسکویه شاهکار تاریخی خویش، یعنی تجارب الامم را با مرگ عضدالدوله متوقف می کند و با این که 49 سال بعد از آن زنده بوده است، ولی در سال 369هجری قمری تاریخ خویش را به پایان می رساند. از زندگی سیاسی معلم ثالث در مدت باقی مانده ی عمرش اطلاع دقیقی در دست نیست.
پی نوشت ها :
1.افزون بر این ها مترجمان و گزارش نویسان بزرگی، چون قفطی(564-656ه.ق)در «تاریخ الحکماء»، یاقوت حموی(574-629ه.ق)در «معجم الادباء»، بیهقی(575ه.ق)در«تاریخ حکماء الاسلام» و «تتمه صوان الحکمه»، شهرزوری(قرن 6 و 7ه.ق)در «نزهه الارواح و روضه الافراح»، ابن ابی اصیبعه (579-616ه.ق)در «عیون الانباء فی طبقات الاطباء»، صفدی(696-764ه.ق)در«الوافی بالوفیات» و در بین متأخرین افرادی، چون حاجی خلیفه(1067ه.ق)در «کشف الظنون»، عبدالله افندی(قرن 12ه.ق)در «ریاض العلماء»، محمدباقر خوانساری(1226-1313ه.ق)در «روضات الجنات»، شیخ آغابزرگ تهرانی(1293-1389ه.ق)در «الذریعه الی تصانیف الشیعه»، سیدحسن صدر(1272-1353ه.ق)در «تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام»، محمد مدرس(1296-1373ه.ق)در «ریحانه الادب»، محسن امین عاملی در «اعیان الشیعه»، محمد ارکون در «نزعه الانسنه» و برخی از مستشرقان، مانند«بروکلمان»، «ریتر» و «باسه» از ایشان یاد کرده اند، هم چنین محقق معاصر ایرانی دکتر ابوالقاسم امامی که تلاش زیادی در ترجمه ی آثار مسکویه و معرفی شخصیت وی داشته اند.
2.محمدباقر موسوی خوانساری، روضات الجنات، الجزء الاول، ص 257.
3.علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء، ص 332.
4.ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ترجمه علینقی منزوی، ج6، ص 163، 206 و 247.
5.احمد بن عبدالملک ابوعزه، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج6، مقاله دکتر ابوالقاسم امامی در مورد ابوعلی مسکویه، ص 56-62.
6.عبدالله نعمه، فلاسفه شیعه، ترجمه جعفر غضبان، ص 171؛ و دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج6، ص 56.
7.ابوحیان توحیدی(320-414ه.ق)که بیشترین ارتباط را با مسکویه داشته علاوه بر سؤال هایی که از مسکویه کرده، جواب های او را به همراه سؤالات در مجموعه «الهوامل و الشوامل»به چاپ رسانده است. «رساله فی ماهیه العدل»نیز پاسخ مسکویه به سؤال ایشان است، هم چنین او در کتاب های «الامتاع و الموانسه»، «مثالب الوزیرین»و«الصداقه و الصدیق»مسکویه را لقب خود ابوعلی احمد بن محمد دانسته است.
8.ر.ک:محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج1، ص 254؛ و شیخ آغابزرگ تهرانی، الذریعه، ج3، ص 347.
9.ابوالقاسم امامی، مقدّمه «تجارب الامم»، ج1، ص 25.
10.محسن امین، اعیان الشیعه، به کوشش حسن امین، ج3، ص 158.
11.ابوالقاسم امامی، مقدّمه«تجارب الامم»، ج1، ص 27.
12.خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، به کوشش مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، ص 35 و 36.
13.ابوالحسن علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء، ص 331.
14.تجارب الامم، ج6، ص 177-207.
15.همان، ص 163-164.
16.همان، ص 269.
17.همان، ص 333-342.
18.همان، ص 338.
19.محمد ارکون، نزعه الانسنه فی الفکر العربی، ترجمه هاشم صالح.
20.تجارب الامم، ج6، ص 363.
21.همان.
22.محمد ارکون، همان، ص 169.
23.تجارب الامم، ج1، ص 51.
24.علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء، ص 331 و 332.
مهاجرنیا، محسن(1380)، اندیشه سیاسی مسکویه، قم، مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، دوم 1388
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}