نویسنده: محسن مهاجرنیا




 

مسکویه بر مبنای«طبیعت»انسان را موجودی اجتماعی می داند و معتقد است انسان بالطبع حیوان مدنی است اگرچه طبع اولیه وی تنها یک گرایش است و هیچ گونه اجباری ایجاد نمی کند و با اجتماع گریزی و انزواطلبی انسان منافاتی ندارد، بدین سبب وی بعد از اثبات مدنی بالطبع بودن بشر، آن ها را به دو گروه اجتماع گرا و اجتماع گریز تقسیم می کند. این تقسیم بیانگر آن است که تن دادن به اجتماع با عقلانیت و ضرورت و قرارداد اجتماعی هم آهنگی و سازگاری دارد؛ یعنی در عین حالی که طبع آدمی به اجتماع گرایی حکم دارد، عقلانیت انسان هم اجتماع را برمی گزیند و انسان ها با قرارداد اجتماعی چگونگی زندگی خود را تعیین می کنند.
آن چه در فلسفه سیاسی فیلسوفان مسلمان، از جمله مسکویه باید روشن شود این است که بعد از اجتماع، نقش فرد در جامعه و سرنوشت سیاسی خود چگونه است و فرد با حکومت چه نسبتی دارد؟ معمولاً نسبت فرد با حکومت در دو مقوله ی «مشارکت سیاسی» و «مقبولیت اجتماعی»قابل طرح است. در فلسفه سیاسی فیلسوفان مسلمان مشارکت عمدتاً در قالب اصطلاح«تعاون» به کار رفته است. گستره ی معنایی تعاون بسیار وسیع تر از مشارکت است، زیرا مشارکت در جامعه برای تعیین سرنوشت سیاسی، حضور در تصمیم گیری ها و انتخاب هیئت حاکمه صورت می گیرد، در حالی که تعاون علاوه بر این موارد قوام جامعه را در پی دارد. اصل اجتماع بر شالوده ی «تعاون»ایجاد شده است و تمدن ها بر همین اساس سامان یافته اند:«بهذه المعاونه تتم المدنیّه و یصلح معاش الانسان؛ با تعاون، مدنیت کامل و معاش انسان تأمین می گردد»(1).
موشکافی در ماهیت تعاون، نگارنده را به این حقیقت رهنمون می شود که در جامعه مطلوب معلم ثالث همه ی افراد نقشی دارند و انزواطلبی و عزلت به شدت ذم می شود و افراد حضور در اجتماع را «حق» خود می دانند و اجتماع و نظام سیاسی حاکم بر جامعه را می شناسند و از آن انتظار اجرای عدالت داشته و با هیئت حاکمه بر مبنای محبت رابطه ی مستقیم دارند و برای رسیدن به غایات حکومت بدان یاری می رسانند و در عین حال هرگاه احساس کنند حاکمان به انحراف می روند از این موقعیت برخوردارند که آنان را انتقاد کرده و برای اصلاح امور نصیحت نمایند(2). در مقابل، حاکمان نیز بر این نقش اساسی مردم صحه می گذارند و می دانند که اگر در برابر آن ها پاسخگو نباشند مقبولیت خود را از دست خواهند داد:«و یَسقُطُ مِنْ عَینِ رَعیته»(3)، زیرا در فلسفه سیاسی معلم ثالث بین مقبولیت و پایگاه اجتماعی حکومت با مشارکت سیاسی شهروندان رابطه ی تنگاتنگی وجود دارد، به طوری که هر قدر نظام سیاسی این مقبولیت را حفظ و افزایش داده و در بین مردم نفوذ کند به همان میزان حضور مردم در صحنه سیاسی بیشتر خواهد بود. در حقیقت، اعتبار حاکمان سیاسی به توانایی و کارآیی شان در حل مشکلات و برآوردن خواست مردم جامعه بستگی دارد. اگر آن ها در برآوردن خواست های شهروندان ناتوان باشند حمایت مردم از آن ها کم و یا سلب می شود و در نتیجه، مقبولیت شان از بین رفته و حکومت مشروع و مقبول به«حکومت غلبه»تبدیل می شود، زیرا حاکمان برای ادامه ی حکومت خویش بر زور و غلبه متکی خواهند شد و مردمی که حکومت را قبول نداشته باشند هیچ گونه هم کاری با آن نخواهند کرد؛ در نتیجه، دو عنصر اساسی «مقبولیت» و «تعاون» در نظام سیاسی مسکویه با مشکل مواجه می شود. او در طراحی سیستم مشارکتی خود ابتدا به ترسیم نوع رابطه ی حاکمان و محکومان می پردازد و براساس مایه های اخلاقی«الگوی رفتاری»ای را با عنوان«رابطه ابوّت و بنّوت»در قالب دو نوع«حکومت ملکی» و «حکومت ولایی» تبیین می کند. ایشان در نوع اوّل می گوید:
و یجب أَن تکون نِسبَهُ المُلکِ اِلی رعیتهِ نسبه اَبَوَیّه و نِسبَهُ رَعَیَّتَهِ إِلَیهِ نِسبَه بَنویّه و نِسْبَهُ الرَّعیه بعضهم الی بعض نِسبَه اَخَویَّه حتّی تکونَ السَّیاساتُ مَحفوظَهً عَلی شرائِطِها الصِحیحَه؛ واجب است که نسبت شهریاران با شهروندان، هم چون رابطه پدر و فرزندی باشد، و رابطه ی بین شهروندان رابطه ی برادرانه باشد تا سیاست ها براساس شرایط مناسب خود جریان پیدا کند.(4)
و در مورد «حکومت ولایی»نیز می گوید:
اما ولایت، اسم مشترک است و تصرفات آن به حسب عنوان مولی است؛‌ یعنی رابطه دو جانبه بالا و پایین در آن وجود دارد و حقیقت در طرفین این است که بین آن ها ویژگی خاصی است؛ از طرف والیان مهربانی و شفقت و از ناحیه موّلی علیهم[ مردم] نصیحت و اطاعت مطرح است(5).
مسکویه بعد از طراحی الگوی رفتاری در رابطه ی شهریاران و شهروندان، به مفهوم«تعاون» و ضرورت آن در حیات اجتماعی می پردازد و در جواب «ابوحیان توحیدی»که از علل گرایش مردم به مشارکت سؤال می کند، می گوید:
بسیاری از امور انسانی جز با معاونت و هم کاری جمعی به سامان نمی رسد، زیرا فرد به تنهایی از انجام آن ناتوان است و در وجودش نقصانات زیادی هست و از طرفی، آثار خلاقیت و ابداع در صورت همکاری جمعی به ظهور می رسد و چون مشارکت کنندگان در مسائل حکومتی بسیارند و اختلاف آرا شدید است و خواسته های گوناگون در آن دخالت دارد، نیاز به رهبری و واسطه که نقش محوری ایفا کند، ضروری است.(6)
ایشان در جای دیگر می گوید:
چون انسان ها مدنی بالطبع اند نیاز به اموری دارند که روی آن ها پیمان ببندند و ملتزم به انجام آن شوند تا به مدد تعاون و مشارکت بر محور آن، زمینه تحقق اغراض دیگر فراهم شود. این امور گاهی در دین و سیره است و گاهی در مودت و معاملت و زمانی در حکومت و شهریاری است(7).
بنابر عبارت های مذکور، در فلسفه سیاسی معلم ثالث مشارکت پدیده ای مجرد و مجزا از سایر پدیده ها نیست، بلکه برای تحقق آن علاوه بر دستگاه فلسفی و حکومتی متناسب و حضور بالنده شهروندان در تعیین سرنوشت سیاسی و آشنایی آنان با حقوق و آزادی های فردی، به جامعه ای غایت گرا و فضیلتْ محور نیاز است تا انسان ها با تعامل و تعاون به حقیقت انسانیت و غایت خلقت نائل شوند.

شرایط و ویژگی های مشارکت تعاونی

از دیدگاه مسکویه، مشارکت تعاونی شرایط و ویژگی هایی دارد که عبارتند از:
1-تعاون بر دو پایه ی «حق» و «تکلیف»استوار است. شهروند نظام سیاسی مسکویه گاهی تنها بر مبنای حقوق خود نقش سازنده در سرنوشت جامعه دارد و گاهی ممکن است فاقد حق باشد، یا میل به اعمال حق خود نداشته باشد و یا حق خود را به دیگری واگذار کند، اما «تکلیف»شرعی او را ملزم به مشارکت می کند.
2-تعاون بر دستگاه فلسفی متناسب با خود مبتنی است و بر نوع خاصی از معرفت شناسی، انسان شناسی و هستی شناسی تکیه دارد.
3-تعاون تابعی از فلسفه ی غایت گرای مسکویه است، بدین سبب مشارکت تنها برای مشارکت و اعمال حقوق نیست، بلکه غایت مشارکت علاوه بر تأمین زندگی مادی، وصول به کمال و سعادت است.
4-برای تحقق مشارکت، به بسترهای مناسب و دستگاه حکومتی و ساختار قدرت و رهبری هم آهنگ با فلسفه سیاسی نیاز است.
5-جامعه مطلوب مسکویه علاوه بر غایت گرایی مبتنی بر فضیلت است.
6-تعاون در فلسفه سیاسی مسکویه براساس این پیش فرض است که شهروندان هم به حقوق خود آشنایی دارند و هم به شرایط و اوضاع حاکم بر جامعه واقف اند و می دانند که حاکمان سیاسی با اتصاف به شرایط دینی و مقبولیت اجتماعی بر روی کار آمده اند؛ بنابراین«تعاون» با آن ها برای نیل به سعادت هم حق و هم تکلیف است و در صورت ظلم و جور، مخالفت و انزجار از آنان نیز حق است و هم تکلیف.

انواع مشارکت تعاونی

در فلسفه سیاسی معلم ثالث مشارکت تعاونی بر مبنای اهداف آن شناسایی شده و در چهار نوع است:

1-مشارکت بدوی(معطوف به معاش)

مشارکت بدوی عمدتاً صبغه ی اجتماعی دارد و عبارت از هم کاری و هم یاری انسان ها برای قوام حیات مادی خود و تأمین حداقلی از ضرورت های اولیه زندگی است تا با کمک و مشارکت جمعی بتوانند زندگی خود را تأمین کنند. مسکویه با انتقاد از این نوع مشارکت، آن را بی ثبات و زوال پذیر می داند، زیرا در صورت وصول به ضرورت های اولیه زندگی انگیزه ی مشارکت فردی و جمعی از بین می رود؛ بنابراین، در جوامعی که همه ی شهروندان خواهان این نوع از مشارکت باشند یا نظام سیاسی شکل نمی گیرد و یا به تعبیر معلم ثالث، در این اوضاع و احوال، زوال نظام سیاسی پدید می آید:«هذهِ هی الحالُ الَّتی تُسمَّی خَرابَ المُدن»(8).

2-مشارکت عقلی

عقل در نظر مسکویه، برترین موهبت الهی و فصل ممّیز انسان از حیوان است(9).به مدد عقل هم قوای نفسانی و هم نظام اجتماعی به سامان می رسد و از هرج و مرج جلوگیری می شود(10). استحکام دین و تدبیر دنیا به واسطه عقل است(11). معلم ثالث بعد از بیان تعاون معطوف به معاش، با انتقاد از آن می گوید: انسان همانند سایر حیوانات نیست که همه چیزش در ضرورت های معاش و آن چه مطابق طبیعت اولیه او است خلاصه شود، بلکه نیاز به چیزهای دیگری دارد.
سپس در جای دیگر می گوید:
و لذلک اُمِّدَ بِالعَقل و اُعینَ بِهِ لِیَستَخدِمَ به کل شیءٍ وَ یَتَوَصَّلَ بمکانه الی کل ارب؛ انسان به سبب گستردگی نیازهای خود از عقل مدد یافت تا با کمک آن همه چیز را به استخدام درآورد و با تصرف در آن ها به حاجات خود برسد.(12)

3-مشارکت فضیلتْ محور

در این نوع مشارکت، شهروندان به ابعاد معنوی و نیازهای روحی توجه دارند و تعاون و هم کاری آن ها با یکدیگر و با حکومت برای رسیدن به فضایل و ارزش های انسانی و دفع شرور و زشتی ها از جامعه است. به اعتقاد مسکویه، تحصیل فضایل به تنهایی مقدور نیست، بلکه محصول مشارکت جمعی جامعه است؛ از این رو،‌با ردّ ایده ی کسانی که معتقدند فضایل را با زهد و عزلت هم می توان به دست آورد تصریح می کند که:
لیست الفضائل اعداماً بل هی افعال و اعمال تظهر عند مشارکه الناس و مساکنتهم و فی المعاملات و ضروب الاجتماعات؛ فضایل امور عدمی نیستند [ تا با عدم عمل و دوری از اجتماع به دست آیند]، بلکه آن ها اعمال وجودی هستند که در مشارکت و نشست و برخاست و انواع معاملات و اجتماعات بشری تحصیل می شوند(13).

4-مشارکت معطوف به توسعه

به نظر مسکویه، جامعه ای که همه ی توانایی های مشارکتی، اعم از تعاون در تأمین ضرورت های زندگی، توسعه مادی و فضایل معنوی را دارد و در جهت پیشرفت جامعه به کار می گیرد آن جامعه، توسعه یافته است. ایشان در «الهوامل و الشوامل» می گوید:
اما حال عمارتها فانما یتم بکثره الاعوان و انتشار العدل بقوه السلطان الذی ینظّم احوالهم و یحفظ مراتبهم و یرفع الغوائل عنهم و اعنی بکثره الاعوان تعاون الایدی و النیّات بالاعمال الکثیره التی بعضها ضروریه فی قوام العیش و بعضها نافعه من حسن الحال فی العیش و بعضها نافعه فی تزیین العیش فان اجتماع هذه هی العماره؛ آبادانی مدینه با کثرت یاوران، و گسترش عدالت به مدد سلطانی است که احوال مردمان را به نظم آورده و مراتب شان را حفظ، و مشکلات و دشواری های شان را برطرف می کند. مقصود از بسیاری یاوران، تعاون فکری و عملی در بسیاری از کارها است که بعضی در قوام زندگی ضروری اند، بعضی در زندگی بهتر سودمندند و برخی در آراستگی زندگی به فضایل نافع هستند و اجتماع این سه، عمارت و آبادانی و توسعه مدینه است.(14)

زمینه های مشارکت مردم در امور حکومتی

در فلسفه سیاسی مسکویه، شهریاران و شهروندان در چارچوب احکام و قوانین، حق حکومت و نصیحت دارند و هیچ کدام فراتر از حکم الهی از حق برخوردار نیستند و انتظارات آن ها در همین محدوده است. حکومت نمی تواند فرد را به کاری برخلاف دستورات شرع ملزم کند و فرد هم نمی تواند انتظاری خارج از این چارچوب داشته باشد و در مقابل، مردم هم حق دارند که دولت در تمام رفتارها و تصمیمات خود جانب عدالت و انصاف، درستکاری و شفقت را مراعات کند و چنانچه حکومت به وظیفه خود عمل نکند و یا فراتر از شریعت اعمال حاکمیت نماید وظیفه اطاعت، از شهروندان ساقط می شود.در اندیشه مسکویه، سه نوع کارکرد برای حکومت و تأثیر آن در گونه های مشارکت تعاونی پیش بینی شده که عبارت اند از:

1-انحراف حکومت از شریعت

در این مرحله ممکن است تصمیمات و رفتارهای حکومت با فضیلت های مورد اتفاق جامعه که ناشی از شرع اند، منطبق نباشد؛ برای مثال، رابطه محبت و شفقت به خشونت و به اصطلاح معلم ثالث، به «بَطشِ شَدید» و «عَسْفِ کثیر» تبدیل شود. این وضعیت خشونت بار شرایط شهریاری را ضعیف می کند:«فَهذِهِ حالٌ تُنقِصُهُ مِن شُرُوطِ المُلک». در نتیجه، حاکم از چشم شهروندان ساقط می شود:«یَسقُطُ مِن عَینِ رَعیَّتِه». مسکویه انحراف شهریار را به طبیب غیرمتخصصی تشبیه می کند که مدعی تضمین سلامت و اعتدال مزاج مریض ها است، ولی در عمل با سوءتدبیر و عدم مهارت، خود را رسوا می کند. شهریار نیز اگر در تدبیر و تصمیم گیری های خود شرایط و ویژگی های منطبق با شریعت را مراعات نکند نه تنها مردم از او اطاعت نمی کنند،‌بلکه از او بیزاری جسته و حمایت خود را از او بازمی گیرند:«یَستَدعی مِنَ النّاسِ اَن یَتَدَبَّرُوا بِتَدبیرهِ فَکَیفَ لا یَزدادُ النّاسُ مِنَ النُّفُورِ عَنهُ وَ الضّحکِ مِنهُ»(15). در نتیجه، مردم مشارکت خود را در صحنه سرنوشت سیاسی در قالب«النَصیحَهُ لِلأِمام»اعمال می کنند، چنان که مسکویه می گوید:
اَلاَسفَل اِلَی النَّصیحَه و اَلطاّعَه(16)؛ یعنی شهروند از شهریاری که واجد شرایط شرعی باشد اطاعت می کند و در صورتی که انحراف پیدا کند مهم ترین حق و تکلیف شهروند، انتقاد و نصیحت است.

2-مخالفت حکومت با شریعت

در فلسفه سیاسی معلم ثالث عنوان«ملک»برای حاکمی است که برحسب شرع عمل کند و در صورتی که تصمیمات و رفتارهای او براساس شریعت نباشد از حکومت او با عنوان«غلبه» و از حاکم با عنوان«متغلب» یاد شده است(17). در جامعه دینی که مردم پای بند شریعت اند، اعتقاد عمومی بر آن است که هرگونه مشروعیت و مشارکت باید مبتنی بر دین باشد، زیرا در غیر این صورت همه ی تعامل ها و تعاون های بین شهریار و شهروند، بلکه بین شهروندان مختل می شود. مسکویه در«تهذیب الاخلاق» حاکمان را مسؤول حفظ سلسله مراتب اجتماعی می داند و معتقد است براساس عنصر«عدالت» که از شرایط شرعی حکومت است، باید این مراتب را حفظ کرد:
و چون این مراتب، محفوظ به عدالت تامه و مساوات حقیقیه نباشد و در آن انحراف ایجاد شود فساد به او روی می آورد، ریاست ها دست به دست منتقل شده و کارها وارونه می گردد، شهریاری به ریاست تغلّب مبدل می گردد و به تبع آن محبّت شهروندان به عداوت تبدیل گشته و همه ی سلسله مراتب ریاست را تحت تأثیر قرار می دهد، محبّت اخیار مبدّل به دشمنی، و بغض اشرار مبدّل به محبت می شود و در آن وقت اُلفت به نفرت، و مودّت به نفاق تبدیل می شود و هرکسی به دنبال منافع خود می رود اگرچه به ضرر دیگران باشد، راستی از میان مردم برمی خیزد، خیرات مشترک از مردم دور شده، هرج و مرج که ضد نظام است دایر، و بازار تطاول و تعدّی و خرابی پدیدار می شود، قوانین مردم داری که خداوند مرتب فرموده و حکمت آن را لازم شمرده مضمحل و نابود گشته و اجتماع و تمدن به تفرقه و گمنامی و درنهایت، به نابودی خواهد کشید.(18)
به تعبیر مسکویه، شرایط مذکور موجب مخالفت مردم[ با حکومت] می شود و مخالفت هم سبب رمیدن و علت نفرت و ریشه دشمنی است:«هذا اِلی ما یَجْمَعُهُ مِن بَدیهَهِ المُخالَفَهِ وَ المُخالَفَهُ سَبَبُ‌الاِستیحاشِ وَ علَّهُ النُّفُورِ وَ اَصلُ المُعاداهِ»(19).

3- انطباق کارکرد حکومت با شریعت

به نظر مسکویه، هم قوام پادشاهی با شریعت است:«قِوام المُلکِ بِالشَّریعَهِ»(20) و هم دینْ اساس، و پادشاه نگهبان است:«اَلدّین اُسُّ وَ المَلکُ حارِسٌ»(21). بنابراین، حکومت باید همواره مراقب دین باشد:
شهریاری که نگهبان دین است باید بیدار بوده و در کارش مراقب باشد، کارها را به سستی نیندازد و خود را به لذت های فانی مشغول نکند و بلندمرتبگی و غلبه را جز از راه حقیقی آن نخواهد، زیرا اگر از حدود مملکت غفلت ورزد خلل و رخنه ایجاد شود، اوضاع آیین برهم خورد، مردم در شهوات خود فرو روند و آشوبگران پیدا شوند و در نتیجه، سعادت به شقاوت مبدل گردد، اختلاف و عداوت ها بالا گیرد، تفرقه در میان امت و ملّت به وجود آید، غرض شریف و مقصود والا از میان برود، نظام مخصوصی که صاحب شریعت را مقصود بُوَد از هم بپاشد و ساخته های خداوندی از هم بریزد، در آن وقت به تجدیدنظر نیاز شود و تدبیرها را به اعاده احتیاج باشد و وجود امام حق و پادشاه عادل لازم افتد.(22)
از مجموع دیدگاه های مسکویه به خوبی برمی آید که در صورت انطباق عملکرد حکومت با دین، مردم موظف اند هم کاری و اطاعت کنند. برای انجام این وظیفه، آن ها باید از حق«نظارت» دایم بر عملکرد حکومت و حاکمان برخوردار باشند؛ بنابراین، از مجموع آن چه درباره ی زمینه های مشارکت بیان شد می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1-نصیحت: نصیحت و پند زمینه ای است که در صورت انحراف حکومت، شهروندان می توانند در قالب آن حضور خود را در سرنوشت سیاسی نشان دهند.
2-اعلام انزجار و مخالفت: هرگاه حکومت از چارچوب قانون خارج شده و با آن مخالفت کند مردم با اعلام مخالفت، حضور خود را در عرصه سرنوشت سیاسی نشان می دهند.
3-پشتیبانی و حمایت: چنان چه حکومت در چارچوب قوانین مورد پذیرش جامعه عمل کند مردم با وی همکاری و تعاون خود را ادامه می دهند.
4-نظارت: شهروندان برای اعمال«حق» خود و انجام«تکلیف» در موارد حمایت و نصیحت حکومت و یا مخالفت با آن لازم است همواره بر اعمال حکومت نظارت داشته باشند.

پی نوشت ها :

1.همان، ص 35.
2.همان، ص 107.
3.همان، ص 344.
4.تهذیب الاخلاق، ص 132.
5.الهوامل و الشوامل، ص 107.
6.همان، ص 68.
7.همان، ص 121.
8.همان، ص 251.
9.الفوز الاصغر، ص 82 و 83.
10.تهذیب الاخلاق، ص 123.
11.الحکمه الخالده، ص 286 و 287.
12.الهوامل و الشوامل، ص 34.
13.تهذیب الاخلاق، ص 49.
14.الهوامل و الشوامل، ص 250.
15.همان، ص 335.
16.همان، ص 107.
17.همان، ص 107 و 108.
18.تهذیب الاخلاق، ص 133.
19.الهوامل و الشوامل، ص 179.
20.الحکمه الخالده، ص 371.
21.تهذیب الاخلاق، ص 129.
22.همان، ص 129 و 130.

منبع مقاله :
مهاجرنیا، محسن(1380)، اندیشه سیاسی مسکویه، قم، مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، دوم 1388