نویسنده: آیت الله دکتر احمد بهشتی




 

دیدگاه میرزای نائینی پیرامون ضرورت حکومت

ممکن است برخی مدعی شوند که درست است که حکومت برای جامعه ها ضرورت دارد و درست است که حکومت، جزء تار و پود فقه اسلامی است، ولی این امر ضروری، به حکم یک ضرورت برتر در عصر غیبت کبرا تعطیل پذیر است و اهل ایمان باید در این عصر از تشکیل حکومت و ورد در مبارزات حکومتی خودداری کنند.
اینان بدون توجه به جامعیت اسلام و ضرورت فطری و نیاز عقلانی حکومت و لزوم اجرای احکام و حدود الهی و حتمی بودن احکام و دستورهای حکومتی و نیاز به تشکل و تحصیل قوه، به لزوم تعطیل حکومت رأی داده اند.
روایاتی نیز داریم که رأی و نظر آن ها را تأیید می کند. در مرفوعه ربعی آمده است:
وَ اللهِ لا یَخرُجُ أَحَدٌ مِنّا قَبلَ خروجِ القآئِمِ إِلّا مَثَلُهُ کَمَثَلِ فَرْخٍ طارَ مِن وُکرِه قَبلَ أَن یَستَوِیَ جَناحاهُ فَأَخَذَهُ الصِّبیانَ فَعَبَثُوا بِه؛ (1)
به خدا، هیچ یک از ما قبل از قیام حضرت قائم، قیام نمی کند، جز این که مَثَل او مانند مَثَل جوجه ای است که قبل از محکم شدن بال هایش از آشیانه پرواز کند و کودکان او را بگیرند و با او بازی کنند.
اما صادق علیه السلام به متوکل بن هارون- همان کسی که صحیفه سجادیه را از یحیی بن زید گرفت و به عموزاده هایش محمد و ابراهیم سپرد، تا از گزند حوادث مصون بماند- فرمود:
ما خَرَجَ وَ لا یَخرُجُ مِنّا أَهلَ البَیتِ إِلی قِیامِ قآئِمِنا أَحَدٌ لِیَدفَعَ ظُلماً أَو یَنعَشَ حَقّاً إِلّا اصطَلَمَتهَ الْبَلیَّةَ وَ کانَ قِیامُهُ زِیادَةً فی مَکروهِنا وَ شیعَتِنا؛ (2)
هیچ یک از ما اهل بیت تا زمان قیام حضرت قائم (عج) برای دفع ظلمی یا به پا داشتن حقی قیام نمی کند، مگر این که گرفتار بلا و آفتی می شود و قیام او بر اندوه ما و شیعیانمان می افزاید.
و نیز امام صادق علیه السلام به سدیر فرمود:
یا سدیرُ، الزَم بَیتَکَ وَ کُنْ حلساً مِن أَحلاسِه، وَاسْکُن ما سَکَنَ اللّیلُ وَ النَّهارُ فَإِذا بَلَغَکَ أَنَّ السُّفیانیَّ قد خَرَجَ فَارحَل إِلَینا وَ لَو عَلی رِجلِکَ؛ (3)
ای سدیر! در خانه ات بنشین و مراقب زندگی خودت باش و مادامی که شب و روز آرامش دارند، تو نیز آرامش داشته باش. هنگامی که به تو خبر برسد که سفیانی خروج کرده، هر چند با پای پیاده، به سوی ما بیا.
این گونه روایات- که چند نمونه از آن ها را در این جا آوردیم- با ادله قطعیه ای که بر ضرورت تشکیل حکومت و لزوم اجرای کامل فقه، دلالت دارند، معارض است و نمی توان به سب این روایات، از آن ادله دست برداشت.
وانگهی در عصر حضور ائمه علیه السلام باید هر گونه قیامی به امر و دستور آن ها باشد و اگر افرادی پیدا شوند که بخواهند برای دفع ظلم و اقامه حق قیام کنند، ولی از امر و فرمان امام عصر خویش خارج باشند و خود سرانه به جنگ و مبارزه برخیزند، کار آنها مورد تأیید نیست، بلکه باید آن ها را از اعمال خودسرانه- که دود آن به چشم هگان خواهد رفت- بازداشت.
در صحیحه عیص بن قاسم (4) که امام صادق علیه السلام توصیه به تقوا کرده و دستور داده است که «و انظرو لأَنفسکم» (5) قیام زید بن علی علیه السلام را ستوده و او را مردی معرفی کرده که راست گو و عالم بوده و مردم را به ریاست خودش دعوت نکرده، بلکه آن ها را به رضای آل محمد صلی الله علیه و اله فرا خوانده و کسی بوده که اگر به پیروزی می رسید، به وعده خود وفا می کرد و قدرت حکومت را به صاحب اصلی می سپرد؛ اما قیام محمد بن عبدالله حسنی را مورد انتقاد قرار داده است؛ چرا که او در صراط مستقیم آل محمد صلی الله علیه و اله حرکت نمی کرد و امیدی نبود که اگر پیروز شود، حکومت را به صاحب اصلی بسپارد.
از کجا که این گونه روایات، در شرایط تقیّه صادر نشده باشد؟ اگر قدرت حاکم احساس کند که ائمه، شیعیان خود را به قیام و مبارزه فرا می خوانند، با آن ها چه رفتاری می کند؟ آیا صراحت لهجه ائمه اطهار علیه السلام نتیجه ای جز تار و مار شدن و در به دری شیعیان به دنبال داشت؟ در صحیحه عیص، میان قیام زید و قیام محمد، فرق گذاشته شده و این خود، حکایت از عدم تقیّه دارد و بنابراین، می توان به آن استدلال کرد که هر قیامی که در راه تحقق بخشیدن آرمان های مقدس ائمه اطهار علیه السلام باشد، مورد تشویق و تأیید است و هر قیامی که هدفی غیر از این داشته باشد، مورد انکار و مذمت است.
از این ها که بگذریم، سکوت یک پارچه مؤمنان و متدینان و روحانیان متعهد، مخصوصاً در دنیای امروز، نتیجه ای جز حاکمیت نظام لاییک ندارد.
سرنوشت کشور ترکیه، درس عبرت آموزی برای کشورهای مسلمان و امت اسلامی است. کشوری که روزگاری پایتخت خلفای عثمانی بوده و جهان اسلام را زیر نظر داشته، به جایی رسیده که نظام لاییک را حاکم می کند و حکومت آن، با کمال خشونت و بی رحمی، صدای ملت مسلمان آن کشور را خفه می سازد.
اگر عالمان دین و متدینان ترک در برابر آتاتورک خبیث می ایستادند، دین اسلام، خط و زبان رسمی مسلمانان از محوریت کشور ترکیه خارج نمی شد و مسلمانان و متدینان آن کشور- که اکثریت قاطع دارند- تحقیر نمی شدند.
در نهضت مشروطیت، اگر علما و مراجع خاموش می نشستند، مذهب جعفری، مذهب رسمی نمی شد و حضور پنج مجتهد جامع الشرائط در مجلس شورای ملی برای وتو کردن مصوبات مخالف اسلام، مورد تصویب نمایندگان قرار نمی گرفت.
روشن فکران غرب زده، مشروطیت منهای اسلام می خواستند. هر چند نتوانستند بر خواسته های غیر مشروع خود، جامه قانونی بپوشند و تصویب قانون اساسی از کنترل آن ها خارج شد، ولی در عمل- و باز هم به واسطه سکوت متدینان و روحانیان متعهد- به بسیاری از خواسته های خود رسیدند.
در انقلاب اسلامی و در جریان تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی روشن فکران غرب زده و ایادی استعمار و استبداد، تقریباً حاشیه نشین بودند و نتوانستند به هیچ یک از خواسته های خود دسترسی پیدا کنند.
سال ها از عمر پر برکت انقلاب اسلامی گذشت و هم چنان راه نفوذ دشمن بسته بود. متأسفانه در این سال ها ی اخیر با مطرح شدن جامعه مدنی و شعار دموکراسی، زمزمه هایی به گوش می خورد که معلوم است هدفی جز حذف اسلامیت از نظام جمهوری اسلامی و کنار زدن روحانیت ندارد. چه بسا آن هایی که از جامعه مدنی و دموکراسی سخن می گفتند، سوء نیتی نداشتند، بلکه خود تصریح می کردند که جامعه مدنی مورد نظر ما ریشه در مدینة النبی دارد و منظور از دموکراسی، دموکراسی دینی است، نه دموکراسی غربی، ولی به هر حال، این شعارها کار خودش را کرد. به عده ای جرأت داد که با طرح مسئله رفراندوم، قانون اساسی نظام را تضعیف کنند و با مطرح کردن شایعاتی بر ضد روحانیت، موقعیت این نهادمقدس را در میان مردم متزلزل سازند.
انتقادهایی که از روحانیت می شود، بعضی بجا و بعضی بیجاست. روحانیت باید انتقادهای بجا را بشنود و انتظارات مردم را برآورده سازد و در مورد انتقادهای بی جا باید از خود دفاع کند.
آلوده شدن نهاد مقدس روحانیت- که هدف اصلی دشمنان حاکمیت اسلام است- بسیار خطرناک است. حذف این نهاد مقدس، نتیجه ای جز حاکمیت نظام لاییک و فرو رفتن کشور در کام آمریکا ندارد.
اکنون برای این که ضرورت استمرار حکومت را در همه اعصار، با برجستگی نشان دهیم و از بحث های گذشته به یک جمع بندی کافی و وافی برسیم، به دو نکته مهم اشاره می کنیم که یکی جنبه عقلی دارد و دیگری جنبه نقلی.

1. جنبه عقلی

خداوند چرا پیامبران را فرستاد؟ آیا هدف بعثت پیامبران، تنها آخرت مردم بوده است؟ آیا سعادت دینوی مردم، در فلسفه بعثت انبیا نمی گنجیده است؟ مگر نه قرآن کریم، غایت و هدف بعثت انبیا را با ذکر جمله (لِیقومَ النّاسُ بِالْقِسْط) (6) برپا کردن نظام عدال و قسط قرار داده است؟ مگر ممکن است بدون تشکیل حکومت، به نظام عدل و قسط رسید؟ اگر این کار، بشری محض بود و نیازی به دین و رهبری دینی نداشت، قطعاً به عنوان هدف بعثت انبیا ذکر نمی شد.
آیا پیامبر اسلام و جانشینان بر حق او، تنها منصب موعظه و ارشاد و تعلیم داشتند و از منصب اجرایی و قضائی بر کنار بودند؟ قطعاً به یقین آن ها دارای چند منصب بودند. هر چند همه منصب های آن ها در همان منصب واحد رسالت یا امامت می گنجید. آن ها ولایت داشتند و به عنوان ولی امر مسلمانان عمل می کردند.
امامت و ولایت، تعطیل بردار نیست. زندگی اجتماعی بشر به گونه ای است که بدون امامت و زعامت، قابل دوام و استمرار نیست. اگر بشود شهری بدون زمین بنا کرد، می توان جامعه ای بدون حکومت تشکیل داد.
متکلمان ما امامت را لطف می شمارند. لطف زندگی انسان ها در استمرار امامت است. تا امامان معصوم علیه السلام بودند، حکومت از آنِ آن ها بود. در عصر غیبت، استمرار این لطف به وجود و حضور نایبان عام است. نایبان عام، معصوم نیستند، ولی اقرب انسان ها به امام معصوم علیه السلام می باشند. اینان باید استمرار بخش حکومت الهی ائمه علیه السلام باشند.

2. جنبه نقلی

در جنگ احد، دشمنان شایع کردند که پیامبر خدا صلی الله علیه و اله به قتل رسیده است. این شایعه سبب تضعیف روحیه مسلمانان و عقب نشینی آن ها شد. از این رو، خداوند فرمود:
(وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقَابِکُمْ؛) (7)
محمد، تنها پیامبری بود که پیش از او نیز پیامبرانی آمده بودند. آیا اگر بمیرد یا کشته شود، شما عقب گرد می کنید؟
از این آیه، استفاده می شود که مرگ یا قتل پیامبر نباید هیچ وقفه ای در کار مسلمانان پدید آورد. معلوم نیست که منظور، عقب نشینی از لحاظ تمام دستورها و اخلاقیات و اعتقادات دینی باشد. بعید است که مسلمانان بعد از پیامبر، دست از دین بکشند و بار دیگر به بت پرستی و شرک روی آورند. بلکه منظور این است که نباید با مرگ یا قتل پیامبر خدا، نظام تشکیلاتی دین متلاشی شود و مسلمانان دست از جهاد و مبارزه بردارند و میدان جنگ را رها کنند و راه را بر نفوذ همه جانبه دشمن بگشایند.
اگر پیامبر نباشد، جانشین دارد و فرماندهی میدان جنگ بر عهده جانشین اوست و کارها و سیاست ها باید به روال عادی خود استمرار یابد.
روزهایی که پیامبر گرامی اسلام، در بستر مرگ افتاده بود و همه می دانستند که او روزهای آخر عمر خود را سپری می کند، لشکر اسامه را بسیج کرد و بر متخلفان از لشکر وی، لعن فرستاد.
در حقیقت، رهبر بزرگ اسلام، می خواهد عملاً ثابت کند که بیماری یا مرگ رهبر، موجب وقفه و رکود برنامه های حکومتی نخواهد شد.
به یقین رفتن اسامه مصادف بود با ارتحال جان سوز آن رهبر الهی و آسمانی؛ ولی این ارتحال، موجب توقف اسامه با تعطیل کردن جهاد و دفاع نخواهد شد.
امروز هم اسامه های میدان جهاد و دفاع، نباید در ادامه کار و مسئولیت، شک و تردید به دل راه دهند. نه آن روز، خانه نشینی و گریز از مسئولیت های اجتماعی و سیاسی در خور شأن اسامه های مخلص و خداجو بود و نه امروز. نه جنگ جویان احد، حق داشتند به بهانه کشته شدن پیامبر، وظایف اجتماعی و سیاسی خود را- که در برابر اسلام سر تسلیم فرود آورده بودند- تعطیل کنند و نه میدان داران امروز انتفاضه فلسطین و دیگر انتفاضه ها که انتفاضه فلسطین نه اولین آنهاست و نه آخرین آن ها.
آن چه تغییر می کند قرن ها و دوره ها و نسل هاست و آن چه تغییر نمی کند حقیقت اسلام و نظام جاویدان آن است.
به چه حقی می توان اسلام را در احکام و آداب فردی محبوس کرد و از احکام و آداب اجتماعی آن، چشم پوشید؟
روح دین خدا تغییر نمی کند، جهاد و مبارزه و تشکیلات جهادی، روح دین است و به همین جهت، همه انبیا مبارزه و جهاد داشته و همه آن ها با انگیزه ای قوی در پی ایجاد تشکیلات بوده اند، اعم از این که توفیق پیدا کرده باشند یا پیدا نکرده باشند.
به همین جهت است که مرحوم نائینی می گوید:
چون به مقتضای حدیث صحیح «إِذا ظَهَرَتِ البِدَعُ فَعَلَی العالِم أَن یُظهِرَ عِلمَهُ و إِلّا فَعَلَیهِ لَعنَةُ اللهِ» (8) سکوت از... زندقه و الحاد و لعب به دین مبین و عدم انتصار شریعت مقدّسه در دفعه این ضیم و ظلم بین، خلاف تکلیف، بلکه مساعدت و اعانتی در این ظلم است. لهذا این اقل خدام شرع انور، در مقام ادای تکلیف و قیام به این خدمت برآمده، لازم دانست مخالفت این زندقه و الحاد را با ضرورت دین اسلام آشکار سازد».(9)
مقصود وی از زندقه و الحاد «ابقای شجره خبیثه ظلم و استبداد و اغتصاب رقاب و اموال مسلمین» (10) است.
این وظیفه تعطیل بردار نیست و همواره باید عالمان متعهد و آگاه به مقتضای زمان، استمرار بخش آن باشند.

پی نوشت ها :

1. وسائل الشیعه، ج 11، «باب 13 از ابواب جهاده، ص 36، ح 2.
2. ر. ک: مقدمه صحیفه سجادیه، ترجمه و شرح فیض الاسلام.
3. وسائل الشیعه، ج 11، «باب 13 از ابواب جهاد»، ج 11، ص 35، ح 1.
4. همان، ص 35، ح 1.
5. مواظب جان های خود باشید؛ یعنی جان، کالای بی ارزشی نیست که انسان آن ها را به هر بهانه و به دنبال هر سر و صدایی از دست بدهد و خود را قربانی هوس های این و آن کند.
6. حدید (57) آیه 25.
7. آل عمران (3) آیه 144.
8. هنگامی که بدعت ها ظاهر شد، بر عالم است که علم خود را ظاهر کند وگرنه لعنت خدا بر اوست.
9. تنبیه الامة و تنزیه الملة، ص 37.
10. همان، ص 26.

منبع مقاله :
بهشتی، احمد؛ (1382)، اندیشه سیاسی نائینی، قم: مؤسسه بوستان کتاب، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم