نویسنده: آیت الله دکتر احمد بهشتی




 

هیچ سِمت و مسئولیتی بدون شرط و قید نیست. هیچ کس نمی تواند خارج از ضوابط شرعی و عقلی و قانونی عهده دار مسئولیتی شود.
متأسفانه، آن جا که برای انسان پای قبول مسئولیت به میان می آید، شیرینی پست و مقام نیز در کامش گوارا می افتد و همین، باعث می شود که مسئولیت را فراموش کند و به لذت کرسی و مقام، دل گرم شود.
آن ها که از خدا می ترسند و به روز رستاخیز می اندیشند، شیرینی جاه و مقام را با تلخی کیفر و عقاب اخروی معامله نمی کنند و مسئولیت را برای خدمت می پذیرند، نه برای لذت. اگر برای آن ها لذتی باشد، در این است که به مردم خدمت کنند و از این راه، رضای خدا را به دست آورند.
بنابراین، باید مسئولیت به افرادی داده شود که واجد شرایط باشند و هدفی جز خدمت و تحصیل رضای حق نداشته باشند.
تکیه زدن بر کرسی نمایندگی برای آن هایی که شیفته و دل باخته جاه و مقامند، لذت دارد؛ اما این لذت مقطعی به وزرو و بال و تلخکامی های بعدی نمی ارزد.
آن هایی که دل باخته جاه و مقام نیستند، تنها به خدمت می اندیشند و اگر بدانند کارآمد نیستند یا کسان دیگری هستند که در عرض آن های کارآمدترند، صحنه را خالی می کنند.
مرحوم نائینی با عنابت به این که قوانین باید خلاف شرع نباشد و مجلس باید مشروعیت داشته باشد، در شرایط نمایندگی به سه نکته توجه کرده است: سیاستمدار بودن، نداشتن طمع و داشتن غیرت دینی و وطنی.
هر کدام از این ها نیازمند توضیح است:

الف) سیاستمدار بودن

کسی که اهل سیاست نیست، چگونه می تواند قانون گذاری باشد که مصوبات او و همکارانش در جهت خیر و صلاح مردم باشد؟
کسی که نتواند خیر و صلاح مردم را تشخیص دهد، چگونه می تواند به مردم، از طریق وضع قوانین مفید، خدمت کند؟
آدم جاهل و خام در سیاست، به جای خدمت، خیانت و به جای اصلاح، افساد و به جای ترمیم، تخریب می کند.
سیاست، تنها سیاست داخلی نیست. سیاست خارجی هم مهم است. سیاستمدار واقعی کسی است که دنیا را بشناسد و ترفند حکومت ها را درک کند و مکاری های استعمارگران را در جبین آن ها بخواند.
تعبیر مرحوم نائینی در این باره چنین است:
علمیت کامله در باب سیاسات و فی الحقیقة مجتهد بودن در فن سیاست. (1)
آری، کسی که در سیاست، مقلد است و باید مجری خط سیاسی گروه یا حزبی باشد و خود اهل تشخیص و تحقیق نباشد، به درد نمایندگی مردم نمی خورد.
البته نظارت دقیق شورای نگهبان و آگاهی و هوشیاری مردم می تواند خطر راه یافتن اشخاص فاقد بینش و آگاهی کامل سیاسی به مجلس را به حداقل، بلکه به صفر برساند. اگر اکثریت قاطعی آگاه باشند و اقلیت ناچیزی ناآگاه، لطمه ای به کار مجلس نمی خورد.
فقیه بزرگوار، مرحوم نائینی، دانش و احاطه کامل نمایندگان را به این می داند که: «در فن سیاست و حقوق مشترکه بین الملل و اطلاع بر دقایق و خفایای حیل معموله بین الدول و خبرت کامله به خصوصیات وظایف لازمه و اطلاع بر مقتضیات عصر» (2) به اجتهاد کامل رسیده باشند و هیچ مسئله ای را با ساده اندیشی پذیرا نشوند.
به نظر این فقیه توان مند، هر گاه «این علمیت کامله به فقاهت هیئت مجتهدین منتخبین برای تنقیض آرا و تطبیقش بر شرعیات» (3) همراه شود و فقهای مجلس در حدی از اقتدار باشند که بتوانند آرای خلاف شرع را نقض کنند، مجلسی مشروع و توان مند پدید خواهد آمد.
مجلس، قوه عقل نظری جامعه و دولت، قوه عقل عملی است. اگر عقل نظری ناتوان باشد، از عقل عملی چه کاری ساخته است و اگر عقل عملی ناقص باشد، کُمیت عقل نظری هم لنگ است.
مرحوم نائینی به محلس به دید عقل نظری و قوه علمی نگاه می کند. به همین جهت است که معتقد است اگر نمایندگان مجتهد در سیاست باشند و اگر فقها در نقض آرای خلاف شرع، گرفتار محدودیتی نباشند «قوه علمیه لازمه در سیاست امور امت، به قدر قوه بشریه، کامل می شود و نتیجه مقصود، مرتب می گردد». (4)
مهم، تحقق چنین وضعی است. چه باید کرد که نمایندگان، مجتهد در سیاست باشند و فقهای جامع الشرائط در تنقیض آرای خلاف شرع آن ها حاکمیت داشته باشند؟ آیا کارهایی که در انقلاب مشروطیت، انجام شد، کافی بود؟ تجربه نشان داد که خیر.
هنگامی که در رأس نظام مشروطیت، پادشاهی باشد با آن همه اختیاراتی که در قانون اساسی مشروطیت، منعکس است، معلوم است که آرزوها بر باد می رود و نهضتی مقدس، به شکست می انجامد.
البته هر شکستی مقدمه پیروزی است. اصولآً شکست ها آبستن پیروزی هایند. (5) شکست مشروطیت، تجربه ای بود که دانش مندان جامعه فکر تازه ای کنند و نظامی پدید آورند که عیوب مشروطیت را نداشته باشد. نویسندگان و طراحان قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، با استفاده از تجارب مشروطیت، توانستند به تدوین یک قانون اساسی مترقی بپردازند و تحت رهبری یک فقیه جامع الشرائط به تصویب اکثریت قاطع ملت برسانند.
نکته قابل توجه این است که نه قانون اساسی مشروطیت، درباره شرایط نمایندگی ملت، مطلبی دارد و نه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. تنها چیزی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران جالب توجه است، حق نظارت شورای نگهبان است که این خود می تواند ضابطه مندی نمایندگان را تضمین کند. به علاوه در متن سوگند نامه نمایندگان مجلس شورای اسلامی نکاتی ذکر شده که تنها نمایندگان واجد شرایط، جرأت می کنند که طبق آن متن، سوگند یاد کنند و متعهد به اجرای مفاد آن شوند. آن نکات، بدین قرارند:
پاسداری از حریم اسلام، نگاهبانی دست آوردهای انقلاب اسلامی و مبانی جمهوری اسلامی به عنوان امینی عدل، وظایف وکالت، رعایت امانت و تقوا، پای بندی به استقلال و اعتلای کشور، حفظ حقوق ملت، خدمت به مردم، دفاع از قانون اساسی در گفته ها و نوشته ها و اظهار نظرها، دفاع از آزادی مردم و استقلال کشور و... . (6)
مطابق متن سوگندنامه، کسی که امین و عادل نباشد، شایسته نمایندگی نیست.

ب) بی غرضی و بی طمعی

چون غرض آمد، هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
به راستی که طمع و غرض، دیده بصیرت انسان را کور می کند و او را از تشخیص حقیقت یا بیان و اظهار آن، بازمی دارد.
نائینی می فرماید:
چنان چه پای ادنی شایبه غرضانیت و اندک طمع چپاول و ادّخار اموال و خیال نیل ریاست و نفوذی- خدای نخواسته- در کار باشد، موجب تبدّل استبداد شخصی به استبداد جمعی واسوء از اول خواهد بود. (7)
نکته جالبی است. مشروطیت برای گریز از استبداد شخصی است؛ ولی اگر نمایندگان گرفتار طمع و غرض باشند، مردم از دامی می رهند و به دامی بدتر گرفتار می شوند. آن ها از استبداد شخصی به استبداد جمعی می رسند که از شعب آن، استبداد گروهی و جناحی و حزبی است.
این جاست که نائینی به بخشی از فرمان مالک اشتر استدلال می کند که در آن، درباره شرایط اشخاصی که باید طرف مشورت باشند، سخن گفته شده است. (8)
امیرالمؤمنین علی علیه السلام به مالک اشتر فرمود:
لا تُدخلَنَّ فی مشورتِکَ بخیلاً یعدلُ عَنِ الفضلِ و یعدک الفقرَ، و لاجباناً یُضعِفُکَ عن الأمور، و لاحریصاً یُزَیِّنُ لکَ الشرة بالجورِ، فإِنَّ البخلَ و الجبنَ و الحرصَ غرائز شَتّی یَجمعُها سوءُ الظنِّ بِاللهِ؛ (9)
در مشورت خود، بخیلی که تو را از نیکی و بخشش بازمی دارد و از تهی دستی می ترساند و ترسویی که تو را از کارها سست می گرداند و آزمندی که علاقه به ستم گری را در نظرت می آراید، راه نده؛ زیرا بخل و ترس و آز، غریزه هایی هستند که بدگمانی به خداوند، آن ها را گرد می آورد.
آری، محور بخل و ترس و آز، سوءظن به خداست. هر گاه افراد گرفتار بخل و ترس و آز، نتوانند طرف مشورت مالک اشتر باشند، چگونه می توانند در مجلس شورا، قانون گذار باشند و درباره دخل و خرج مملکت، تصمیم درست بگیرند. مشاوران مالک، تصمیم گیرنده نیستند؛ ولی مجلسیان تصمیم گیرنده اند.
اگر نمایندگان مجلس به غرض و طمع آلوده شوند، نمی توانند مشاوران خوبی برای دولت مردان و قانون گذار شایسته ای برای مردم باشند.
امیر مؤمنان علی علیه السلام در خطبه ای از خطبه های جنگ صفین، بعد از آنی که کراهت خود را از این که او را دوستدار ستودن و خواهان ستایش شنیدن، پندارند، اعلام می دارد، به مخاطبان خود می فرماید:
فلا تکُفّوا عن مقالةٍ بحقٍّ أَو مشورةٍ بعدلٍ؛ (10)
از گفتار به حق یا رایزنی به عدل، باز نایستید.
آن هایی می توانند سخن حق بگویند و در مشورت ها و رایزنی ها جانب عدالت را رعایت کنند، که از طمع و غرض، به دور باشند.
حضرتش اعلام داشته است که نمی خواهد با او به گونه ای سخن گویند که با جباران سخن می گویند و به گونه ای از او فاصله گیرند که از تندخویان فاصله می گیرند. او از ظاهر سازی بیزار است و از این که شنیدن حق را بر او سنگین پندارند، گریزان است و از این که او را بزرگ انگارند و با مبالغه و گزافه گویی، درباره اش بزرگ نمایی کنند، پریشان است؛ چرا که آن زمامدار یا مسئولی که چنین باشد، نه تنها از عمل به حق و عدل گریزان است که از شنیدن آن نیز متنفر است.
از این رو فرمود:
مَنِ استثقلَ الحقَّ أَن یقالَ لَهُ أَوِ العدلَ أَن یُعرَضَ علیهِ کانَ العملُ بهما أَثقلَ علیه؛ (11)
آن کس که شنیدن حق بر او دشوار باشد و از عرضه عدالت بر او، آزرده خاطر گردد، عمل به آن ها برایش دشوارتر و سنگین تر است.
فلسفه وجودی مجلس شورا مهار کردن مسئولان و زمامداران است. اندیش مندان بشر برای محدود کردن استبداد، به فکر تشکیل مجلس افتادند. اما کدام مجلس؟ آیا مجلسی که از افراد مغرض و طمّاع تشکیل شده یا عده قابل توجهی از آن، چنین باشند، می تواند عهده دار چنین مقام شامخی باشد؟
وجود یک دستگاه مشورتی قوی و متعهد و عاری از ترس و طمع، ملت و مملکت و نظام حکومت را از خطرات حفظ می کند. حکومتی که از مشاوره گریزان است و نمایندگان ملت را با تهدید و تطمیع، از بیان حقیقت و رفع و دفع ظلم باز می دارد، ضامن بقا ندارد و دیر یا زود، محکوم به فنا و زوال می شود. به همین جهت است که امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود:
لامظاهرةَ أَوثقُ مِن المشاورةِ؛ (12)
هیچ پشتیبانی استوراتر از رایزنی نیست.
و نیز فرمود:
لاغنی کالعقلِ، و لا فقرَ کالجهلِ، و لامیراثَ کالأَدبِ، و لاظهیرَ کالمشاورةِ؛ (13)
هیچ ثروتی، مانند عقل و هیچ فقری مانند جهل و هیچ میراثی مانند ادب و هیچ پشتیبانی مانند مشاوره نیست.
حکومت، بدون حکمت و ادب و مشاوره، پست ترین نوع حکومت است. مدینه یا مملکت فاضله، همان است که حکیمان عادل و عادلان حکیم، مسند نشین اجرا و تقنین و قضاوت آن باشند.
تأثیر زمامداران و مجلسیان، تأثیر متقابل است. زمامداران، مجلسیان را با تهدید و تطمیع، گرفتار ترس و طمع و غرض می کنند و مجلسیان، با خودداری از حق و عدالت، مجریان را به استبداد و کبر و غرور و خود پسندی گرفتار می سازند.
حضرتش در پیش گویی های خود فرمود:
روزگاری بیاید که جز سخن چین، مقرّب نشود و جز بدکار، ظریف شمرده نشود و جز منصف، تضعیف نگردد. در آن روزگار، صدقه را زیان و غرامت شمرند و صله رحم را به دیده منت بنگرند و عبادت را وسیله بزرگی فروختن بر مردم انگارند. (14)
چنین روزگاری، سخت ترین روزگارهاست. خدا کند که مصداق چنین روزگاری، روزگار ما نباشد.
فعند ذلک یکونُ السّلطانُ بمشورةِ النِّساءِ و إِمارةِ الصّبیانِ و تدبیرِ الخصیانِ؛ (15)
در چنین روزگاری، زمامداری با مشورت زنان و امارت کودکان و تدبیر خواجگان است.
منظور، حاکمیت خصلت زنانگی و روحیه کودکی و دون همّتی خواجگی است. اگر زنان به درجه ای از کمال برسند که خصلت زنانه را مهار کنند و تسلیم عواطف زنانه نباشند و عقل را بر احساس و درایت را بر سبک سری ترجیح دهند، مانعی در راه مشاوره آن ها وجود ندارد. مردها هم اگر اسیر سبک سری خوی و خصلت زنانگی و روحیه کودکی و خواجگی شوند، در خور مشاوره نیستند.
آن بزرگوار در وصیت خود به امام مجتبی علیه السلام فرمود:
و إِیّاکَ و مشاورة النّساءِ، فإِنَّ رأَیهُنَّ إِلی أَفنٍ و عَزْمَهُنَّ إِلی وَهْن؛ (16)
از مشاوره با زنان بپرهیز که زنان، سست رأی و در تصمیم گرفتن، ناتوانند.
از جمله فوق، استفاده می شود که علت لزوم پرهیز از مشورت با زنان سستی رأی و ناتوانی در تصمیم گیری است.
علمای علم اصول، معتقدند که علت، می تواند حکم را تخصیص یا تعمیم دهد.
اگر طبیبی به بیمارش بگوید: انار نخور؛ زیرا ترش است. از علت این حکم، دو مطلب استفاده می شود: یکی تعمیم حکم از انار ترش به چیزهای ترش دیگر. دومی تخصیص حکم به انار ترش و خارج شدن انار غیر ترش.
حکم ممنوعیت مشورت با زنان، به سستی رأی و ناتوانی در تصمیم گیری، تعلیل شده است. این تعلیل، اولاً، مورد را تخصیص می دهد. بنابراین، زنانی که کرامت نفسانی و انسانی خود را ارج نهاده و استحکام رأی و قوت تصمیم پیدا کرده اند، مشمول این حکم نیستند. ثانیاً، این تعلیل، مورد را تعمیم می دهد. بنابراین، مردانی که گرفتار سستی رأی و ناتوانی در تصمیم گیری اند، نیز شایسته مشاوره نیستند.
هدف از مشاوره، مشارکت عقل ها و تجربه ها در تصمیم گیری و پرهیز از استبداد است. اگر طرف مشاوره، عقل و تجربه و تعهد نداشته باشد، از استبداد، پرهیز شده است. منتها هنگامی که گروهی فاقد عقل و تجربه و تعهد، به رایزنی پردازند و رأی آنها لازم الاتباع باشد، به جای استبداد فردی، استبداد جمعی حاکم می شود. هر گونه استبدادی، موجب هلاکت است. هر چند استبداد جمعی- به هر صورتی که باشد- مهلک تر است.
حضرت درباره اهمیت مشاوره فرمود:
مَن استبدَّ برأیتهِ هلک، و من شاوَر الرجالَ شارکَحها فی عقولِها؛ (17)
هر کس به رأی خود استبداد کند، هلاک شود و هر کس که با مردان به مشورت نشیند، در خرد آنان شریک گردد.
شرکت در عقل ها بسی مهم است. اگر حدود و شرایط مشورت رعایت شود، سیاست و زعامت، سامان می یابد. امام صادق علیه السلام فرمود:
مشورت، حدودی دارد. هر کس حدود آن را بشناسد، منفعت می برد و اگر نه، زیان آن بر مستشیر، بیش تر از فایده آن است. (18)
این بزرگوار، در ادامه سخت، به شمارش حدود و شرایط پرداخته، که بدین قرار است:
1. طرف مشاوره عاقل باشد؛
2. آزاد و متدین باشد؛
3. دوست و برادر (دینی) باشد؛
4. باید به راز مستشیر آگاه باشد و در عین حال، راز را فاش نکند.
سپس می فرماید:
فإِنَّهِ إِذا کانَ عاقلاً انتفعتَ بمشورتهِ، و إِذا کانَ حرّاً متدیناً جهدَ نفسَهُ فی النصحةِ لکَ، و إِذا کانَ صَدیقاً مواخیاً کَتَمَ سرَّک إِذا أَطلعتَهُ علیهِ، و إِذا إطلعتَهُ علی سرِّکَ فکانَ علمُهُ به کعِلِمکَ، تمّتِ المشورةُ و کمُلَتِ النصیحةُ؛ (19)
هر گاه عاقل باشد، از مشورت او سود می بری و هر گاه، آزاد و متدین باشد، در خیرخواهی تو تلاش می کند و هر گاه، دوست و برادر (دینی) باشد، راز تو را که به او گفته ای، کتمان می کند و هر گاه، رازت را به او بگویی و علم او به آن، ماند علم تو به آن باشد، مشورت و خیرخواهی تمام و کامل می شود.
ملاحظه می کنیم که در بیانات امام صادق علیه السلام جنسیت، مطرح نیست؛ بلکه عقل، آزادی، دیانت، دوستی و اخوت، آگاهی از راز و رازداری مطرح است. هر کس این ویژگی ها را دارد، در خور مشاوره است و هر کس آن ها را ندارد، در خور مشاوره نیست. خواه زن باشد، خواه مرد، خواه پیر باشد، خواه جوان، خواه دارای پست و مقام باشد، خواه نباشد.
و نیز آن بزرگوار فرمود:
لاتَستشِر العبدَ و السَّفَلةَ فی أَمرِکَ؛ (20)
برده و اشخاص پست را در کار خود مورد مشورت قرار نده.
قطعاً منع از مشاوره بردگان، به همان دلیل است که مشاوره با سافلان روا نیست.
ملاک عدم جواز، سافل بودن است. اگر کسی برده باشد، ولی اهل دانش و عقل و تجربه باشد، حکم دیگری دارد.
امیر مؤمنان علی علیه السلام در فرمان مالک اشتر فرمود:
وَتَوّخَ مِنهُم أَهلَ التجربةِ و الحیاءِ مِن أَهلِ البیوتاتِ الصّالِحَةِ و القدم فی الإِسلامِ المتقدّمَةِ؛ فإِنّهم أَکرمُ أَخلاقاً، و أَصحُّ إِعراضاً، و أَقلُّ فی المطامعِ إِشرافاً، و أَبلغَ فی عواقبِ الأُمور نظراً؛ (21)
از میان عاملان، کسانی بجوی که اهل تجربه و حیا و از خانواده های شایسته و پیش تاز در اسلامند. آنان، اخلاقی کریمانه تر و آبرویی بهتر و طمعی کم تر و نطری دقیق تر و صایب تر دارند.
این مطالب، هر چند در مورد عاملان و کارگزاران حکومت است، ولی به طور قطع، شامل نمایندگان مجلس نیز می شود. اینان نیز از نظامات حکومتی امروز باید از صفات کمالیه ای که برای کارگزاران، لازم است، برخوردار باشند.
قوه مقننه، به منزله عقل نظری و قوه مجریه به منزله عقل عملی و قوه قضائیه به منزله وجدان یا نفس لوّامه نظام حکومتی است.
هیچ کدام از اعضای قوای سه گانه نباید به لحاظ تجربه و حیا و شرافت خانوادگی و سبقت در اسلام، از دیگران دنبال باشد. ملاک، کرامت اخلاقی و آبرومندی و نداشتن طمع و دقت نظر و صواب اندیشه است. کسانی که واجد این اوصافند، عناصری صالحند و صد البته که با وجود اصلح، نوبت به صالح نمی رسد. در دوران امر میان صالح و اصلح، باید اصلح را مقدم داشت. چنان که با یکسان بودن سایر شرایط، اعلم و اعقل، اولویت و تقدم دارد.

ج) غیرت کامله و خیرخواهی

غیرت و غرور دینی و ملی، برای هر انسانی لازم است. انسان، همان گونه که به دین و جان و مال و ناموس خود اهمیت می دهد، باید به جان و مال و ناموس و دین مردم، اهمیت دهد، بلکه این ها را عزیرتر دارد، تا آن جا که اگر لازم شود، جان و مال خود را در راه اسلام و وطن اسلامی قربانی کند.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله فرمود:
الغیرةُ مِنَ الأِیمانِ، و البذاءُ مِنَ النفاقِ؛ (22)
غیرت، از ایمان و زشت گویی از نفاق است.
امام هشتم علیه السلام فرمود:
فی الدیک الأَبیضِ خمسُ خصالٍ الأَنبیاءِ؛ معرفتُهُ بأَوقات الصلاةِ، و الغیرةُ، و السَخاءُ، و الشجاعَةُ و کثرةُ الطروقَةِ؛ (23)
در خروس سفید، پنج خصلت از خصلت های پیامبران است: شناختن اوقات نماز، غیرت، سخاوت، شجاعت و مراقبت دایمی ناموس.
در میان اوصاف ابراهیم و موسی، غیور بودن، جلوه خاصی داشته است. (24)
موسی با کسی رفاقت نمی کرد، تا همسرش را نبیند. (25)
امام صادق علیه السلام فرمود:
إِنَّ المرءَ یحتاجُ فی منزلِهِ و عیالِهِ إِلی ثلاثِ خصالٍ یتکلّفها و إِنْ لم یکنُ فی طبعِهِ ذلک: معاشرةٍ جمیلةٍ، وسعةٍ بِتقدیرٍ، و غیرةٍ بتحصینٍ؛ (26)
مرد در مورد منزل و عیالش به سه خصلت احتیاج دارد که اگر در طبیعتش نیست، به تکلف آن ها را بر خود هموار می سازد: معاشرت نیکو و گشایش به اندازه و غیرت برای حفظ ناموس.
همان گونه که بی غیرتی ناپسند است، افراط در غیرت نیز زیان بار است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
لاغیرةَ فِی الحلالِ؛ (27)
در امر حلال، غیرت نیست.
امیر المؤمنین علی علیه السلام فرمود:
غیرةُ المرأَةِ کفرٌ، و غیرةُ الرّجلِ إِیمانٌ؛ (28)
البته روشن است که غیرت دینی و وطنی زنان نیز نشانه ایمان آن هاست.
این که امیر مؤمنان علی علیه السلام فرموده است: «غیرت زن، کفر و غیرت مرد، ایمان است» برای این است که حساسیت های زنانه آن ها را گرفتار اعمال ناپسندی می کند که ناگزیرند که برای گریز از چنین خطراتی مبارزه با نفس امارّه کنند. در روایت آمده است که زنی نزد امیر مؤمنان علیه السلام آمد و عرض کرد که شوهرم با کنیزم درآمیخته است. فرمود:
إِن کنتِ صادقةً رجمناهُ، و إِن کنتِ کاذبةً جَلَدناکِ؛ (29)
اگر راست می گویی، او را سنگ سار می کنم و اگر دروغ می گویی، تو را تازیانه می زنم.
عرض کرد: مرا به خانه ام بازگردانید.
در حدیثی آمده است که زنی برهنه نزد پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله آمد و گفت: کار زشت کرده ام. مرا پاک کن. علت این بود که شوهرش را با کنیزش هم بستر دیده و غیرت زنانه، او را به زنا کشانده بود. (30)
اسلام به غیرتی که به دور از افراط و تفریط باشد، اهمیت می دهد. افراط و تفریط در غیرت، انسان را گرفتار ذلت و زبونی و گناه و بدنامی می کند.
پیامبر گرامی اسلام، به منظور قطع ریشه های فساد، دستور گشتن چند اسیر جنگی را صادر کرد؛ ولی یکی از آن ها را از مرگ معاف داشت. او علت را پرسید. حضرت فرمود:
إِنَّ فیکَ خمسَ خصالٍ یحبُّه اللهُ- عزَّوجلَّ- و رسولُ الله صلی الله علیه و اله، الغیرةَ الشدیدةَ علی حرمِکَ، و السخاءَ، و حسنَ الخلقِ، و صدقَ اللسانِ و الشجاعَة؛ (31)
در تو پنج خصلت است که خدا و پیامبر آن ها را دوست می دارند: غیرت شدید بر حرم حریمت، سخاوت، خوش خویی، راست گویی و شجاعت.
این مرد، اسلام آورد و اسلامش نیکو بود. او در رکاب پیامبر خدا صلی الله علیه و اله جنگید تا به شهادت رسید.
آری، به واسطه غیرت و شرافت، از مرگ ننگین رها شد و به مرگ شرافت مندانه، جان باخت.
افراد غیور، نه تنها خیرخواه خویش و خانواده خویشند و از هر گونه ننگ و عاری می پرهیزند، بلکه خیرخواه ملت و مملکت خویشند و دین و وطن و ملت خود را صمیمانه و ایثارگرانه پاسداری می کنند.
این خصلت خداپسندانه باید در نمایندگان مردم در عالی ترین درجه، تحقق داشته باشد.
فقیه نامدار، آیة الله نائینی در تبیین و توضیح شرط مورد بحث می فرماید:
«غیرت کامله و خیرخواهی نسبت به دین و دولت و وطن اسلامی و نوع مسلمین» (32) یعنی او برای نمایندگان ملت مسلمان، غیرت معمولی و عادی را کافی نمی داند. نماینده امت مسلمان، نه تنها برای وطن جغرافیایی ارزش قائل است، که به وطن اسلامی نیز علاقه و دل بستگی دارد. وطن اسلامی حد و مرز نمی شناسد. هر جا که مسلمانانی زندگی می کنند، وطن اسلامی است.
این وطن مصر و عراق و شام نیست
این وطن شهری است کو را نام نیست
نماینده ملت مسلمان، غرور ملی را در چارچوب غرور اسلامی و دینی و مذهبی و غیرت وطنی را در چارچوب وطن اسلامی می پذیرد و در عین حال، به استقلال ملت ها و دولت های اسلامی احترام می کند و آماده هر گونه همکاری و تعاون و تعاضد و داشتن روابط حسنه و دوستی متقابل، می باشد و به هیچ قدرتی اجازه تعدی و تجاوز نمی دهد.
غیرت و غرور اسلامی نمایندگان مردم، این گونه باید باشد: «بر وجهی که تمام اجزا و حدود و ثغور مملکت را از خانه و ملک شخصی خود به هزار مرتبه عزیزتر و دماء و اعراض و اموال آحاد ملت را مثل جان و عرض و ناموس شخصی خود گرامی بداند. ناموس اعظم کیش و آیین را اهمّ نوامیس و استقلال دولت اسلامیه را که رتبه حراست و نگهبانی همه را در عهده دارد، تالی آن شمارد» (33) سمتی که به نمایندگان مردم داده می شود، حفظ و حراست دین و استقلال مملکت و دولت است. دولت نیز وظیفه اش حراست و نگهبانی ملک و ملت است. چنین دولتی باید تقویت شود. نمایندگان مردم، تبلور و تحقق آرمان های مردمند. مردم برای وطن و دولت خود، احترام قائلند و در راه حفظ و حراست آن، جان فشانی می کنند. فردوسی گفته است: «چون ایران نباشد، تن من مباد».
ایران باستان، ایران غیر اسلامی بود؛ ولی مردم، در راه حفظ آن، جان فشانی می کردند. امروز، ایران، ایران اسلامی و ملت مسلمان است. ملت مسلمان نیز در حفظ و حراست مهین اسلامی خود جان فشانی می کنند. نمایندگان ملت نیز باید چنین باشند.

موقعیت اقلیت های دینی

هم ملت، مسلمان است و هم اکثریت قاطع نمایندگان ملت. نه ملت، حاضر است حقوق اقلیت ها را زیر پا گذارد و نه نمایندگان ملت.
اقلیت ها نیز باید نمایندگانی صالح در مجلس داشته باشند؛ چرا که آن ها نیز ایرانی اند و در سرنوشت مملکت شرکت دارند. نمایندگان آن ها نیز به تمام وظایف سایر نمایندگان، مکلف و موظفند، مگر پاسداری و حراست از اسلام.
نائینی در این باره می نویسد:
حتی نسبت به فرق غیر اسلامیه هم هر چند نظر به اشتراکشان در مالیه و غیرها و هم به واسطه توقف تمامیت و رسمیت شورویت عمومیه بر دخولشان در امر انتخاب- لامحاله- باید داخل شوند و اگر از صنف خود کسی را انتخاب کنند، حفظ ناموس دین از او مترقب نباشد، لکن خیرخواهی نسبت به وطن و نوع، از آنان هم مترقّب و اتصافشان به اوصاف مذکوره در صلاحیت برای عضویت کافی است. (34)
باید دید که از نمایندگان مجلس چه انتظاراتی داریم؟ آیا آن ها را برای فتوا و مرجعیت و قضاوت و امامت جمعه و جماعت می خواهیم یا برای نظارت بر دولت و حفظ و حراست مملکت و آگاهی دقیق بر درآمدها و هزینه ها و قانون گذاری؟
ممکن است کسی برای این کارها خوب و برای این کارها بد باشد و بالعکس. بدین ترتیب، می توان عنوان امانت و عدالت را که در اصل شصت و هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده، مخصوص به همین امور کرد، نه این که از نماینده مجلس عدالت امام جمعه و جماعت را انتظار داشته باشیم. «بالجمله، عقد مجلس شورای ملی برای نظارت متصدیان و اقامه وظایف راجعه به نظم و حفظ مملکت و سیاست امور امت و احقاق حقوق ملت است، نه از برای حکومت شرعیه و فتوا و نماز جماعت. و شرایط معتبره در این باب، اجنبی و غیر مرتبط به این امر است. چنان چه صفات لازمه در این باب هم که امهات آن ها ذکر شد، اجنبی و بی ربط به این ابواب است». (35)
تنها چیزی که بسیار مهم است، این است که نمایندگان ملت، عاشقانه به مردم خدمت کنند و دین و دولت را حراست نمایند و قانونی برخلاف شرع انور به تصویب نرسانند. حسن انتخاب ملت و نظارت دقیق مسئولان انتخابات، همه اغراض و غایات را تأمین می کند، جز عدم مخالفت مصوبات با شرع انور که آن هم باید به وسیله فقهای حاضر در مجلس، تضمین شود.
نائینی می فرماید:
و از برای مراقبت در عدم صدور آرای مخالفه با احکام شریعت، همان عضویت هیئت مجتهدین و انحصار وظیفه رسمیه ایشان در همین شغل، اگر غرض و مرضی در کار نباشد، کفایت است. (36)
حقیقت این است که تقوا و تعهد و تخصص، در همه مراحل، کارساز است. اگر این ها باشد، کارها رو به راه و اوضاع، به سامان است و اگر این ها نباشد، کارها آشفته و اوضاع، نا به سامان و پریشان است. تقوا و تعهد و تخصص و پرهیز از غرض و مرض، هم برای نمایندگان، ضروری است و هم برای فقهایی که بر آن ها نظارت دارند، تا مصوباتشان مخالف شرع انور اسلام و مذهب حقّه جعفریه اثنا عشریه نباشد.

وظیفه مردم

در حقیقت، محور اصلی مشروطیت، مردمند. اگر مردم، محوریت خود را بر مبنای غیرت دینی و ملی، حفظ کنند، همواره مجلسی ملی و اسلامی خواهند داشت. اولین وظیفه مردم، همین محوریت است.
پس اولین وظیفه که بعد از استقرار این اساس سعادت- بعونِ اللهِ و حسنِ تأییده- در عهده دین داری و وطن خواهی ایرانیان است، این است که در مسئله انتخاب، چشم و گوش خود را باز کنند، اغراض شخصیه و قرابت با زید و صداقت با عمرو و عداوت با بکر را در این مرحله کنار گذارند. مصداقیت «شَرُّ الناسِ من باع دینه بدنیا غیره» (37) را مانند جمله ای از ظالم پرستان عصر بر خود روا ندارند. این معنا را خوب نصب العین خود نمایند که این انتخاب برای چه و این منتخبین را بر چه دسته مردم و از برای چه مقصد می گمارند. (38)
نکند که آرایی که در صندوق ها ریخته می شود، تیرهایی باشد به سوی اسلام و استقلال و ملیت و مبادا که در این رأی دادن ها یا کناره گیری ها خدا را به خشم آورند و خود را در معرض کیفر و انتقام اخروی قرار دهند.
هر که را- بینهم و بین الله- دارای اوصاف مذکوره و وافی به مقصد یافته و در محکمه الهی- عزّ اسمه- از عهده جواب آن توانند برآیند، انتخاب کنند و الّا مسئولیت حقوق سی کرور خلق را- علاوه بر مسئولیت های از جهات عدیده دیگر که اجمالاً مبین شد- به محض قرابت یا صداقت یا سایر اغراض نفسیه، به عهده خود وارد نیاورند. (39)
اگر انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان، از اغراض شخصی و گروهی نپرهیزند، مملکت و دولت را به فاجعه می کشانند.
حفظ ناموس و دین مبین و تحفظ بر استقلال دولت و قومیت خود و حراست حوزه و ممالک اسلامیه را بر هر غرضی- چنانچه از سایر ملل مشهور است- مقدم دارند. (40)

پی نوشت ها :
 

1. تنبیه الامة و تنزیه الملة، ص 124.
2. همان.
3. همان، ص 124.
4. همان.
5. قرآن کریم می فرماید: (فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْرًا إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْراً) (انشراح (94) آیه های 5، 6).
6. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل شصت و هفتم.
7. تنبیه الامة و تنزیه الملة، ص 124.
8. همان، ص 88 و 89.
9. نهج البلاغه (فیض الاسلام)، نامه 53، ص 989.
10. همان (ترجمه شهیدی)، خطبه 214، ص 250.
11. همان.
12. همان، حکمت 113، ص 380.
13. همان، حکمت 54، ص 370.
14. همان، حکمت 102، ص 377.
15. همان.
16.همان، نامه 31، ص 307.
17. همان، حکمت 161، ص 391.
18. سفینة البحار، ج 1، ص 718.
19. همان.
20. همان.
21. نهج الباغه، نامه 51.
22. سفینة البحار، ج 2، ص 238.
23. همان.
24. همان.
25. همان.
26. همان.
27. همان.
28. نهج البلاغه، حکمت 124.
29. سفینة البحار، ج 2، ص 238.
30. همان.
31. همان.
32. تنزیه الامة و تنزیه الملة، ص 125.
33. همان.
34. همان، ص 125.
35. همان، ص 125 و 126.
36. همان.
37. بدترین مردم کسی است که دین خود را به دنیای دیگری بفروشد.
38. تنبیه الامة و تنزیه الملة، ص 126.
39. همان، ص 126 و 127.
40. همان، مرحوم نائینی در پایان مطالب فوق می گوید: «نسأله سبحانه تعالی أن یؤیدنا و یسدّدنا و أن یجمع علی اتلهدی کلمَتنا و علی التقی شملَنا بمحمد و آله الطاهرین».

منبع مقاله :
بهشتی، احمد؛ (1382)، اندیشه سیاسی نائینی، قم: مؤسسه بوستان کتاب، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم