نگاه قدیس آوگوستینوس به کلیسای مسیحی
کلیسای زمینی و شهر خدا
اگرچه دست چین کردن نهایی نجات یافتگان و ملعونان فقط در داوری واپسین است که صورت خواهد گرفت، در این ضمن، کلیسا به عنوان نماینده ی شهر خدا بر روی زمین وجود دارد. شهر آسمانی مال این جهان نیست؛ شهر آسمانی
نویسنده: جورج کلوسکو
مترجم: خشایار دیهیمی
مترجم: خشایار دیهیمی
نگاه قدیس آوگوستینوس به کلیسای مسیحی
اگرچه دست چین کردن نهایی نجات یافتگان و ملعونان فقط در داوری واپسین است که صورت خواهد گرفت، در این ضمن، کلیسا به عنوان نماینده ی شهر خدا بر روی زمین وجود دارد. شهر آسمانی مال این جهان نیست؛ شهر آسمانی فقط در پایان زمان است که برپا خواهد شد. از طریق شفاعت و میانجیگری عیسی این امکان پدید آمده است که عده ای از مردم از دوزخ این زندگی نجات یابند و به رستگاری ابدی برسند. به این عده از مردم عشق خدا اعطا شده است؛ آنها با روی گرداندن از این دنیا و روی کردن به دنیای بعدی، از بیهودگی هستی و زندگی انسانی می گریزند. امّا اگرچه ما می دانیم که عضویت در کلیسا شرط ضروری رستگاری است، امّا کلیسا را نمی توان با شهر آسمانی یکی دانست. علاوه بر این، اگرچه اعضای دو شهر خصلتهای روانشناختی متفاوتی دارند، محال است بتوان به یقین دانست که هر شخصی سرنوشت کدامیک از این شهرهاست. و هیچ کس در ضمن نمی تواند بداند که خودش جزو رستگاران است یا جزو معلونان.
همه ی اعضای شهر آسمانی اعضای کلیسا نیستند. آشکار است که فرشتگان خیر متعلق به کلیسای زمینی نیستند، و نیز همه ی شهروندان شهر خدا که پیش از زمان عیسی زیسته اند و مرده اند. علاوه بر این، چون شیوه های خود خداوند اسرارآمیزند، همه ی نجات یافتگان اعضای کلیسا در هیچ زمان بخصوصی نیستند - آوگوستینوس خودش سی و سه سالی پیش از گرویدن به مسیحیت و پذیرش کلیسا زندگی کرده بود. کلّ چیزی که می دانیم این است که هر شخصی برای آنکه نجات یابد باید در زمان مرگش عضو کلیسا باشد. امّا همه ی آنهایی هم که عضو کلیسا هستند نجات نمی یابند. کلیسا گناهکاران را هم در کنار نجات یافتگان در بر می گیرد.
بار دیگر، چون عهد عتیق در شکلی تمثیلی حکایتی از حقیقتِ دو شهر دارد، آوگوستینوس به تمثیل کشتی نوح متوسل می شود، که در آن حیوانات پاک و ناپاک با هم در آمیخته بودند (City of God, 15.27). همانگونه که او در جایی دیگر می نویسد، «در این جهان هم، مثل دریا، هر دو نوع، بی آنکه از هم جدا شده باشند، شنا می کنند و در تورها هستند تا آنکه به ساحل برسند.» (18.49 ,P.831).
نگاه آوگوستینوس به کلیسا در کشمکش با دوناتوسیان تیزتر شد. دوناتوسیان شاخه ای از کلیسای آفریقایی بودند که دلشان می خواست مخالفانشان را از کلیسا بیرون برانند چون آنها با تعقیب و آزارکنندگان رومی همکاری کرده بودند. جدال و نزاع میان دوناتوسیان و مخالفانشان، که آوگوستینوس یکی از برجسته ترین این مخالفان بود، تا پایان کار افریقای رومی ادامه داشت. در واقع، شمار دوناتوسیان احتمالاً بیش از شمار مخالفشان بود. علی رغم تلاش دولت برای حذف دوناتوسیان (که بعداً بیشتر بدان خواهیم پرداخت) کلیسایس دوناتوسی تا فتح افریقا به دست مسلمانان در قرن هفتم دوام و بقا داشت.
آوگوستینوس با این نظر دوناتوسیان مخالف بود که فقط کسانی می توانند به عضویت کلیسا درآیند که گناه نکرده باشند. طبق نظر آنان، فقط آدمهایی پاک و خالص می توانستند به مناصب کلیسایی برسند. اگر آیین مقدسی را یک روحانی اداره کند که پاک و خالص نیست، این آیین اثر و نیرویی ندارد و نافذ نیست. آوگوستینوس این نظر را کاملاً رد می کرد. کلیسا را خدا برپا داشته است تا کارش را انجام دهد. قدسیّت و حرمت منصب کشیشی یا اسقفی است که به آیین مقدس نیرو می دهد و نه کیفیات و صفات شخصی کسسی که آن منصب را دارد. هر نظر دیگری بیش از اندازه قدرت کلیسا را به دست انسان می سپارد. بر همین وجه، آوگوستینوس معتقد است که نظر دوناتوسیان درباره ی کلیسا منجر به انفعال و کنار کشیدن از جهان می شود. توصیف اسقف دوناتوسی از کلیسایش مثل کشتی نوح است، پناهگاهی از این دنیا. امّا در کتاب مقدس، به مسیحیان دستور داده شده است که پیامشان را در سرتاسر جهان پخش کنند.
چون دونانوسیان کلیسایشان را منحصر به پاکان و خالصان کرده بودند، از تکلیف بسط و گسترش مسیحیت می گریختند: «ابرها می غلتند و تندر می زنند که خانه ی خداوند در سرتاسر زمین ساخته خواهد شد: و این قورباغه ها در باتلاق نشسته اند و غورغور می کنند - «ما تنها مسیحیان عالم هستیم».(1)
به گونه ای پارادوکسی، یکی از دلایل تأکید بیش از حد آوگوستینوس بر گناه و شرهایی که جهان را آلوده می کنند این است که این گناهان و شرها به کلیسا رفعت می بخشند و باعث اتکای بیشتر به آن می شوند. بار گناهی که شخص با آن دست و پنجه نرم می کند گناه جمعی نوع بشر است. هر شخصی طبق طبیعتش رفتار می کند، طبیعتی که گناه آلوده و منحرف است. تواناییِ اراده کردن خیر در زمانی که در این جهان هستیم و رسیدن به رستگاری در جهان بعدی بستگی به رحمت خداوندی دارد. بنابراین، کلیسا، که ناقل رحمت خداوندی است، ضروری است.
آوگوستینوس در سالهای آخر عمرش وارد بحث و جدلی طولانی با گروهی از نظریه پردازان مسیحی شد که نگاه متفاوتی به رستگاری و رحمت داشتند. این گروه، از روی نام پلاگیوس، متألّهی بریتانیایی که تقریباً همدوره ی آوگوستینوس بود، به پلاگیوسیان شهرت یافته اند. آنان بسیار کمتر دلمشغول بار گناه بودند و بنابراین از جهات مهمّی نظرشان به اندیشه ی کلاسیک بسیار نزدیکتر از نظر آوگوستینوس بود. اگر خیلی کلّی بخواهیم بگوییم، نظر پلاگیوسیان این بود که خداوند به انسان شریعت را داده است تا بتواند با پیروی از آن به رستگاری برسد. «آن کس که به خدا معتقد است، از فرامینش پیروی می کند. این همان عشق به خداوند است؛ یعنی اینکه ما همان کاری را می کنیم که خداوند فرمان داده است.» (2) پلاگیوسیان با رد اندیشه ی گناه نخستین و اسارت اراده، به کلام عیسی که در انجیل متی آمده است متوسل می شدند: «پس شما کامل باشید چنانکه پدر شما در آسمان است کامل است.» (3)
آوگوسیتنوس در بحث و جدل با این مخالفان، به معانی تلویحی کامل دیدگاه های مربوط به تقدیر از پیش معین و رحمت و شرور طبیعت بشری تکیه می کرد. پلاگیوسیان یک راه حل جذاب برای دست کم یک جنبه از مسئله ی شر دارند. با انسانها چنان رفتار می شود که استحقاقش را دارند؛ لعنت ابدی جزای عادلانه ی آنهایی است که از شریعت اطاعت نمی کنند، همانگونه که رحمت ابدی پاداش کسانی است که از شریعت پیروی می کنند. یولیانوس اکلانومی، یکی از مدافعان شاخص پلاگیوسیان، به آموزه ی گناه نخستین آوگوستینوس چنین پاسخ می دهد:
از من می پرسی چرا به این اندیشه رضایت نمی دهم که گناهی هست که جزئی از طبیعت بشری است... پاسخ من این است: این نامحتمل است، این نادرست است؛ این ناعادلانه و خدانشناسانه است؛ این باعث می شود به نظر چنان بیاید که گویی شیطان انسانها را آفریده است. این آزادی اراده (اختیار) را نقض و ویران می کند... چون می گوید انسانها نمی توانند فضیلتمند باشند، میگوید آنها در زهدان مادرانشان آکنده از گناهانِ گذشته اند. تو چنان قدرت عظیمی در چنین گناهی می بینی که نه تنها می تواند معصومیت طبیعی نوزاد را از بین ببرد و تیره کند، بلکه پس از آن نیز، برای همیشه، انسان را در طول زندگی اش مجبور می کند دست به هر نوع شرارتی بزند... (و) آنچه نظر تو را علاوه بر اینکه کفرآمیز است نفرت انگیز می کند، این است که نظر تو، به عنوان قاطع ترین برهانش، آگاهانه به آن شرم و حیای مشترکی حمله می برد که با آن ما اندامهای جنسی مان را می پوشانیم. (4)
در نظر پلاگوسیان، دلمشغولی آوگوستینوس به گناه ظاهراً بازگشتی عملی به مانویّت بود. علاوه بر نیکی خداوند، یک شرّ اساسی در جهان یله بود. چون آوگوستینوس معتقد بود عضویت در کلیسا برای رستگاری ضروری است، معتقد بود که نوزدانی که پیش از غسل تعمید می میرند محکوم به لعنت ابدی هستند. این اندیشه های هولناک است، و یولیانوس وحشتش را از آن چنین بیان می کند:
تو می گویی، «نوزادان کوچک زیربار گناه خودشان نیست که له می شوند، بلکه زیر بار گناه دیگران از پا در می آیند.» من، یولیانوس، از تو می پرسم، «پس به من بگو، بگو به من: این چه کسی است که بر موجودات بیگناه چنین مجازاتی را اعمال می کند... تو خواهی گفت، خدا. تو می گویی، خدا! خدا! او که عشقش را به ما توصیه کرد، او که ما را دوست می دارد، او که حتی پسر خودش را از ما مضایقه نکرد... و این همان خدایی است که تو می گویی ما را اینگونه داوری می کند؛ او آزار دهنده ی کودکان نوزاد است؛ او طفلهای کوچک را به دست آتش ابدی می سپارد؛ بجا و درست این است که با تو با این استدلال رفتار شود: تو چنان از احساس دینی دور افتاده ای، از تفکّر مدنی، و در واقع چنان دور از عقل متعارف، که فکر می کنی خداوند بزرگ می تواند مرتکب جنایتی خلاف عدالت شود، چنانکه حتی تصور چنین جنایتی در میان بربرها هم دور از ذهن است.» (5)
پاسخ آوگوستینوس در اینجا به زیر سؤال بردن دیدگاه های پلاگیوسیان هم در مورد خدا و هم در مورد انسان است. اینکه بگوییم خداوند ناعادل و نفرت انگیز است چون با طفلهای کوچک چنین رفتاری دارد، داوری کردن خداوند براساس معیارهای بشری است. امّا البته آوگوستینوس معتقد است میان بشری و الاهی فاصله ی زیادی وجود دارد. عقل بشری از درک حاکمیت مقاومت ناپذیر و اسرارآمیز الاهی بر جهان عاجز است. چنانکه گفتیم، مسئله ی شر، آنگونه ای که آوگوستینوس بار نخست با آن مواجه شد، مسئله ی توضیح دادن این است که چگونه خدایی نیک و قادر مطلق اجازه می دهد که شر سربرآورد. آوگوستینوس، زمانی که مانوی بود، معتقد بود که خداوند قادر مطلق نیست؛ شر نتیجه ی نیروهایی هستند که ورای مهار خداوند هستند. پاسخ او به به پلاگیوسیان بستگی به فقدان قدرت خداوند ندارد. در نهایت، آوگوستینوس منکر این می شود که خدا «نیک و خیر» است. وقتی که انسانها می پرسند چگونه خدایی خیر و نیک می تواند اینهمه چیزهایی را که خیر و نیک نیستند روا بدارد، آنها از کلمه ی «خیر و نیک» در همان معنای معمول انسانی اش استفاده می کنند، و و بدین ترتیب خداوند را با معیارهای انسانی داوری می کنند. امّا
آوگوستینوس معتقد است این معیارها در این زمینه به کار نمی آیند. نیکی خداوند بسی فراتر از نیکی انسانی است، آنقدر فراتر که انسان از فهم آن عاجز است. ما باید ایمان داشته باشیم که خدا نیک و خیر است، و هرکاری که می کند بخشی از نقشه ی اوست. لذا، اگرچه پلاگیوسیان در ایمنانی که به عقل دارند ما را به یاد فیلسوفان کلاسیک می اندازند، آوگوستینوس معتقد است که عقل ابزار مناسبی برای راه یافتن به اسرار خداوند نیست. عقل را باید با ایمان به وحی خداوند تکمیل کرد. عدالت خداوند از این ایمان نتیجه می شود. آوگوستینوس در شهر خدا می نویسد:
وقتی که به داوری خداوند می رسیم، که زمان آن را به معنایی خاص «روز داوری» و بعضاً «روز خداوند» نامیده اند، آنگاه کاملاً روشن می شود که داوریهای خداوند کاملاً عادلانه است... در آن روز نیز، آشکار خواهد شد بنا به کدام تصمیم عادلانه ای خداوند در این زمان حاضر اینهمه، و در واقع تقریباً همه ی داوریهای عادلانه اش را از درک و فهم انسانهای عادی پنهان نگاه داشته است. اما، در این موضوع یک چیز بر ایمان و سرسپردگی پوشیده نیست: و آن این است که آنچه پنهان است، عادلانه است (20.2 ,P.898).
آوگوستینوس معتقد است که در ضمن پلاگیوسیان درباره ی طبیعت بشری هم اشتباه می کنند. نظر پلاگیوسیان، در نهایت، بازگشت به ایمان فلسفه ی کلاسیک به عقل است. آوگوستینوس، که چنین ایمانی به عقل ندارد، می گوید شخص فقط اگر خدا قدرت عشق ورزیدن به خیر را به او عطا کرده باشد می تواند خیر را انتخاب کند. امّا چون تمنیات اکثریت آدمها معطوف این جهان است، خیر و نیکی هیچ جاذبه ای برای آنان ندارد. اینکه بگوییم به این آدمها فرمان داده شده است که از طریق پیروی از شریعت به کمال برسند، در واقع تعلیم رحمت نیست، چون چنین کمالی ورای دسترس آنان است. با توجه به نقص و ناکاملی بی انتهای طبیعت بشری، همه ی آدمها عادلانه محکوم خواهند شد - و عادلانه محکوم شده اند - به استثنای کسانی که خداوند به رایگان رحمت خویش را به آنان عطا کرده است. در سالهای بعدی، پیروان آوگوستینوس سخن او را درست یافتند، وقتی که دیدند با بدعت خوانده شدن پلاگیانیسم و رانده شدن پیروان آن از ایتالیا، یولیانوس مشغول تدریس کلاسیکها به کودکان شده است. (6)
پاورقی ها
1- Augustine, quoted by Brown, Augustine, p.221.
2. Pelagius, quoted by Brown, Augustine, p.347.
3. Pelagius, quoted by Brown, Augustine, p.34.
4.Mattew, 5:48; Brown, Augustine, p.353.
5. Julian of Eclanum, quoted by Brown, Augustine, pp.387.8.
6. Brown, Augustine, pp.391-2.
کلوسکو، جورج، (1390)، تاریخ فلسفه سیاسی، ترجمه خشایار دیهیمی، تهران: نشر نی، چاپ دوم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}