مباحث سیاسی در رساله سه اصل
هدف اصلی این رساله، نقد اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر صدرالمتألّهین و به خصوص نقد وضعیت گروههایی از اهل علم و به ویژه نقد چگونگی رابطه ی آنها با دربار صفوی است.
نویسنده: نجف لک زایی
هدف اصلی این رساله، نقد اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر صدرالمتألّهین و به خصوص نقد وضعیت گروههایی از اهل علم و به ویژه نقد چگونگی رابطه ی آنها با دربار صفوی است.
به نظر ملّاصدرا، موانع و حجابهایی که اکثر مردم را از ادراک حقیقت و کسب علم الهی و علم مکاشفات محروم می دارد که در نتیجه از سعادت حقیقی بازمی مانند و دچار شقاوت می شوند، مشتق از سه اصل است:
اصل اوّل: «جهل است به معرفت نفس که او حقیقت آدمی است».
اصل دوّم: «حبّ جاه و مال و میل به شهوات و لذات و سایر تمتعات».
اصل سوّم: «تسویلات نفس اماره است و تدلیسات شیطان مکاره و لعین نابکاره که بد را نیک و نیک را بد وا می نماید».
به نظر صدرالمتألّهین، «جهل به معرفت نفس» از «معظم ترین اسباب شقاوت و ناکامی عقباست که اکثر خلق را فرو گرفته در دنیاچه؛ هر که معرفت نفس حاصل نکرده خدای را نشناسد [...] و هرکه خدای را نشناسد، با دوابّ و انعام برابر باشد».
وی در نقد رفتار متصوفه چنین گفته است:
«اگر ذره ای از نور معرفت در دل ایشان تابیده می بودی، کجا درِ خانه ی ظلمه و اهل دنیا را قبله ی خود می ساختند و همیشه با نفس و هوا نرد محبت می باختند».
روشن است که نقد متصوفه بهانه ای است برای طعن کسانی که به اهل دنیا و حکومت نزدیک می شوند و از این طریق منافع شخصی خود را تأمین می کنند و به دنبال تأمین منافع بندگان خدا نیستند.
آنچه در ادامه می آید، استنباط مذکور را تأیید می کند:
«همچنین است حال آنها که خود را از علما می شمارند و روی از جانب قدس و طلب یقین گردانیده، متوجه محراب ابواب سلاطین شده اند و ترک اخلاص و توکل کرده، طلب روزی و توقعِ آن از دیگران می نمایند».
وی در همین رساله و نیز در سایر آثارش بارها هشدار داده است که الفاظ علم و فقه و حکمت در زمان پیغمبر«ع» و سادات طریقت به معنای دیگر، غیر از معانی مصطلح در نزد متأخران، اطلاق می شده است.
«چنانچه بعضی از دانایان تصریح بدان نموده اند که در ازمنه ی سابقه لفظ فقه را اطلاق می کرده اند بر علم طریق آخرت و معرفت نفس و دقائق آفات و مکاید و امراض وی و تسویلات و غرور شیطانی فهم نمودن و اعراض نمودن از لذات دنیا و اغراض نفس و هوا و مشتاق بودن به نعیم آخرت و لقای پروردگار و خوف داشتن از روزشمار.
و اکنون پیش طالب علمان این زمان، فقه عبارت است از: استحضار مسائل طلاق و عتاق و لعان و بیع و سلم و رهانت و مهارت در قسمت مواریث و مناسخان و معرفت حدود و جرائم و تعزیرات و کفارات و غیر آن. و هرکه خوض در این مسائل بیشتر می کند، و اگرچه از علوم حقیقیه هیچ نداند، او را افقه می دانند. [... درحالی که] فقیه کسی است که بیش از همه کس از خدای ترسد و خوف و خشیت در دل وی بیشتر باشد».(1)
مباحث سیاسی کتاب کسر اصنام الجاهلیه
این رساله، در واقع مکمل رساله سه اصل است، با این تفاوت که اوّلی، به فارسی و این دوّمی به عربی تألیف شده است. کسر اصنام الجاهلیه توسط آقای محسن بیدارفر به فارسی و بنام «عرفان و عارف نمایان» ترجمه شده است؛ اگرچه ترجمه دقیق آن «شکستن بتهای جاهلیت» می شود. و این کتاب قصد وی از نوشتن آن را که همانا اصلاح گری و نفی خرافات از جامعه و فکر اسلامی است، به خوبی منعکس می کند. وی، خود در مقدّمه کتاب به انگیزه ی تألیف اشاره کرده است:در این زمان که تاریکی های نادانی و نابینایی در شهرها پراکنده گشته است و کوته فکری و نادرستی همه آبادیها را فراگرفته است، گروه هایی را می بینیم که با تمامی توان خویش، در عقائد و گفتار به نادانی و هذیان گرائیده اند و بر فسادگری در کردار اصرار می ورزند.
[...] چون دیدم که دفع این شرّ، کاری خطیر در امر دین است.
[...] از خداوند خیرجویی نموده [...] این رساله پرداخته گشت.
در همین رساله، رهبری و ریاست مدینه فاضله به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار گرفته و عالمان درباری مورد نقد و عناب قرار گرفته اند، ازجمله می نویسد:
«حال بنگر تا چگونه این رسمها از روی زمین برچیده شده و چگونه نامهای «صومی» و «شیخ» و «فقیه» به کسانی گفته می شود که صفاتی درست مخالف آنچه را باید، [داشته باشند] دارند چه؛ نام صوفی در این روزگار کسی را نهند که جماعتی به دور خود جمع کند و مجالس شکم چرانی و سماع و دست زنی و پای کوبی به راه اندازد. به همان سان، فقیه، کسی را می نامند که با فتاوی باطل و حکم های ظالمانه به حکام و سلاطین و ظالمان و دستیارانش تقرّب جوید و به آرای خود، موجب جرئت آنان در منهدم ساختن قوانین شرع و جسارتشان در ارتکاب محرمات و سلطه بخشی آنان بر مساکین و تصرف اموال آنان گردد؛ و همواره کوشش در ساختن کلاه شرعی ها و جدل های فقهی کند و موجب رخصت و جرئت در کارهایی شود که دین را سست نموده و متابعت روش مؤمنین را از میان ببرد [...] بر این قیاس نام حکیم نیز در این دوران بر طیب و شاعر و منجم اطلاق می گردد و حتی طاس گردان راه نشین را هم حکیم می نامند، در صورتی که خداوند درباره ی حکمت می فرماید: «کسی که حکمت به او داده شود، خیر فراوان به او داده شده است». [بقره/269]
وی در پایان این اثر، تأکید دارد که قصدی جز اصلاح نداشته است و در سخنان عتاب آمیزی که آورده است، شخص خاصی را در نظر نداشته است؛ بلکه می خواسته است گمراهی و فساد از جامعه ریشه کن شود:
«برادران و رهروان راه نجات، دانسته باشند که مخاطب ما در این نوشتار یک یا دو نفر معین نیستند [...] بلکه هدف، آگاهاندن افراد پاک دل و صاحبان ذوق سلیم است بر فساد زمانه و انحراف بیشتری مردمان از راه علم و عرفان و شیوع بیماری نادانی و گمراهی است میان اهل دوران».(2)
پی نوشت ها :
1- ملّاصدرا، رساله سه اصل، به تصحیح و اهتمام سید حسین نصر (تهران، دانشگاه تهران، 1340).
2- ملّاصدرا، عرفان و عارف نمایان (ترجمه کسر اصنام الجاهلیة)، ترجمه محسن بیدارفر (تهران، الزهراء، 1371).
لک زایی، نجف؛ (1381)، اندیشه سیاسی صدرالمتألهین، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ دوم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}