نویسنده: عبدالله شهبازی




 

در تمامی دوران غارتگری ماوراء بحار، زرسالاران یهودی و الیگارشی اروپا به سان اندامی واحد عمل می‌کردند. تهاجم به ماوراء بحار، پیدایش و شکوفایی اقتصاد پلانت‌کاری و تجارت جهانی برده، از آغاز تا پایان، با نام زرسالاران یهودی آمیخته است. برخی از اینان رسماً یهودی‌اند و بسیاری "نوکیش" (مارانو). پنهان شدن پلانتوکراسی سده‌های هفدهم و هیجدهم در زیر پوشش "نوکیشی مسیحی" (یهودیت مخفی)، پژوهش درباره سهم واقعی یهودیان را در این فرایند دشوار می‌سازد. معهذا، داده‌های تاریخی چنان گویاست که تردیدی در جایگاه مهم ایشان بر جای نمی‌گذارد.
در سده‌های شانزدهم تا هیجدهم بتدریج سیمای اقتصادی جامعه اروپا دگرگون شد؛ نیازهای جدید مصرفی سر برآورد و به تبع آن بازارهای جدید و گسترده برای "کالاهای ماوراء بحار" پدید شد.
یکی از مهم‏ترین تخصص‌های یهودیان، که مولود سرشت جهانوطنی و چند‌فرهنگی ایشان و به‏ویژه پیشینه زیست‌شان در دنیای اسلامی است، یافتن کالاهای جدید، ایجاد نیاز به مصرف آن در توده‌های مردم و سپس چنگ‌اندازی بر تجارت آن بود. این عاملی مهم در تکوین تمدن جدید غرب است و تا به امروز نیروی محرکه اقتصاد غرب به‏شمار می‌رود.
این تکاپو در دو شاخه جریان داشت: اول، کالاهای ارزانقیمت ولی دارای بازار انبوه؛ دوم، کالاها و بازارهای محدود ولی گرانقیمت و پرسود. نوع اول، شامل کالاهایی می‌شد که مصرف عمومی یافت چون شکر و تنباکو و قهوه. نوع دوم، کالاهایی است که مصرف محدود و مشتریان خاص داشت چون جواهرات و سنگ‌های قیمتی. مورخین دانشگاه عبری اورشلیم این مضمون را به شکل زیر بیان داشته‌اند:
وجه مشخصه تجارت یهودی تلاش برای توسعه تجارت از طریق تبلیغ [بازاریابی] (1) و متمرکز ساختن تکاپوی تجاری خود بر روی دو نوع کاملا متمایز از کالاها بود: کالاهای تجملاتی [لوکس] از یکسو و کالاهای مورد مصرف انبوه توده مردم از سوی دیگر. در برخی موارد، یهودیان نقش مهمی در توزیع انواع جدید کالا از منابع جدید ایفا نمودند. (2)
یهودیان در "کشف" یا متداول ساختن مصرف انبوه کالاهایی چون قهوه و تنباکو و شکر در اروپا جایگاه برجسته داشتند.
شکر، تنباکو، قهوه، زعفران و بسیاری کالاهای دیگر بطور عمده در سده‌های شانزدهم و هفدهم میلادی به اروپا راه یافت یا به نیاز اصلی زندگی مردم این قاره بدل شد. انحصار کاشت و تجارت آن نیز بطور عمده یا در انحصار یهودیان بود یا آنان سهم مهمی در این زمینه به دست داشتند.
در فرهنگ جدید غرب بسیاری از این کالاها هنوز نام شرقی (بیشتر عربی یا فارسی) بر خود دارد: شکر، (3) زعفران، (4) فلفل،(5) قهوه،(6) زنجبیل،(7) کتان (القطن)، (8) صابون، (9)کافور، (10) نارنج/ پرتغال، (11) کرباس(12) و غیره و غیره.
فلفل سیاه یک گیاه و کالای شرقی است و فلفل سبز و قرمز یک کالای بومی قاره آمریکاست که در سده شانزدهم میلادی به قاره اروپا راه یافت. (13)
قهوه در اصل گیاه بومی عربستان، و به روایتی حبشه، است. کشت قهوه، نخستین بار، مقارن با ظهور اسلام (سده هفتم میلادی)، در سرزمین‏های اسلامی رواج یافت. اولین اشاره مکتوب به نام "قهوه" در آثار ابوبکر محمد بن زکریای رازی (اوایل سده دهم میلادی) است. مصرف قهوه از سال 1554 میلادی در عثمانی رواج یافت، در سال 1615 به ایتالیا رسوخ کرد و در 1644 به فرانسه. (14) پیشتر گفتیم که نخستین قهوه‌خانه انگلیس در سال 1650 و به‏وسیله یک یهودی به‏نام یاکوب (یعقوب) به پا شد. (15)
شکر نیز یک کالای کاملا شرقی است. فرهنگ مصرف قند و شکر در ایران متداول بود و سپس به‏وسیله مسلمانان در حوزه مدیترانه رواج یافت. در دوران اسلامی، مصر به یکی از مهم‌ترین مراکز تولید قند و شکر جهان بدل شد. تا سده شانزدهم در اروپا شکر یک کالای کاملا لوکس و ویژه اشراف به‏شمار می‌رفت و تجارت آن بطور عمده در دست یهودیان، به‏ویژه یهودیان ساکن مصر، بود. مصرف این کالا در اروپا بهمراه قهوه و چای در میان همگان رواج یافت.
کشت نیشکر در قاره آمریکا در سال 1493 به‏وسیله کریستف کلمب آغاز شد. نخستین کارخانه‌های تولید شکر در سال‏های 1509 و 1511 در جزایر دومینیکن و کوبا استقرار یافت.
در گذشته شکر و قند تنها از نیشکر استخراج می‌شد. چغندر قند (16) یک گیاه بومی سواحل جنوبی مدیترانه (شمال آفریقا) است. استخراج شکر از این گیاه از اواخر سده هیجدهم متداول شد. (17)
تنباکو (18) یک کالای "آمریکایی" است. این گیاه در قاره آمریکا کشت می‌شد و دود کردن و جویدن تنباکو در میان سکنه بومی این قاره رواج داشت. کریستف کلمب و همراهانش نخستین اروپاییانی بودند که با این پدیده آشنا شدند. در حوالی سال 1550 کشیدن (دود کردن) تنباکو از طریق ماجراجویان دریایی در اسپانیا و پرتغال رواج یافت. در حوالی سال 1559 بذر گیاه تنباکو (19) به اسپانیا و در سال 1561 به شهر رم وارد شد. تنباکو را سِر جان هاوکینز در سال 1565 به انگلستان وارد کرد. در اوایل سده هفدهم کشت تنباکو در منطقه پالاتینیت (باواریا) آلمان، روسیه، عثمانی، ایران، سواحل غربی آفریقا، فیلیپین، چین و ژاپن آغاز شد. در اواخر این سده کشیدن (دود کردن) تنباکو در بخش مهمی از جهان معمول بود. (20) دود کردن تریاک‌ و سیگار تداوم این نوع جدید از مصرف و پدیده‌هایی کاملا جدید است. درباره تاریخچه کشت و مصرف تریاک در بحثی مستقل و مشروح سخن خواهیم گفت.
چای نیز، چون تنباکو و تریاک، یک کالای جهانی کاملا جدید است. در سال 1790 کلنل رابرت کید (21) (1746-1793) بذر گیاه چای را در باغ شخصی خانه خود در نزدیکی کلکته کاشت. این بذر به‏وسیله کشتی‏های کمپانی هند شرقی بریتانیا از کانتون (چین) به کلکته انتقال یافته بود. در پی توفیق کلنل کید، طی سال‏های بعد کمپانی کشت چای را در سراسر هند آغاز کرد. (22)
چنانکه می‌بینیم، بخش مهمی از این کالاها تنها برآورنده نیازهای مصرفی جدیدی است که بشریت در چند سده اخیر به آن اعتیاد یافته است. درباره پیشینه تجارت پنبه و منسوجات پنبه‌ای و نقش مهم آن در پیدایش انقلاب صنعتی و اروپای جدید پیشتر سخن گفته‌ایم.
تأمین تقاضای انبوه به تنباکو و شکر و پنبه و کالاهایی از این قماش و انباشته ساختن بازار مصرف رو به افزایش آن، "پلانت‌ها" و "اقتصاد پلانت‌کاری" و به تبع آن "تجارت جهانی برده" را گسترده ساخت و در این فرایند بود که طبقه جدید اشرافیت پلانت‌کار (پلانتوکراسی) ظهور کرد و به ثروت‌های انبوه دست یافت.
عصر اقتصاد پلانت‌کاری در تاریخ اروپا از جزیره سن‌توماس (سائوتم) (23) و با یهودیان آغاز می‌شود.
این جزیره‌ای است در غرب قاره آفریقا (خلیج گینه) که در سال 1470 میلادی به تصرف پرتغالی‏ها درآمد. در سال 1492 الیگارشی یهودی پرتغال نخستین پلانت بزرگ عصر جدید را در این جزیره بر پا کرد که در آن سه هزار برده سیاهپوست به کشت نیشکر اشتغال داشتند. در کنار این پلانت، کارخانه‌های تولید شکر نیز بر پا شد. در سال 1550، در دوران ژان سوم، صنعت نیشکر سن‌توماس به اوج تولید خود رسید. در این زمان شش پلانت بهمراه کارخانه و تصفیه‌خانه‌های متعدد در این جزیره به تولید شکر اشتغال داشت. سهمی که به پادشاه پرتغال داده می‌شد یک دهم تولید برابر با 150 هزار اروب (24) شکر بود. (25)
ورنر سومبارت می‌نویسد: "اولین تجار آمریکا یهودیان بودند و اولین تأسیسات صنعتی در قاره آمریکا به‏وسیله یهودیان برپاشد." (26) چنین است.
فرناندو نورونا (27) در حوالی سال‏های 1470-1540 می‌زیست. پدر بزرگش از یهودیان دربار کاستیل بود و خود از نزدیکان "مانوئل ثروتمند" پادشاه پرتغال. پس از بازگشت پدرو کابرال از سفر برزیل، که گفتیم گاسپار یهودی نیز با او بود، نورونا امتیاز تصرف و بهره‌برداری از این سرزمین "کشف شده" را از مانوئل دریافت کرد.
بدینسان، اولین "کمپانی برزیل" در پرتغال و به‏وسیله یهودیان/ مارانوها تأسیس شد که ریاست آن با فرناندو نورونا بود. او در سال 1503 با شش کشتی به برزیل رفت و اراضی وسیعی را اشغال و غارت کرد. در سال 1504 به لیسبون بازگشت و مانوئل به وی عنوان "شوالیه‌گری" اعطا نمود. از سال 1505، نورونا نماینده دربار پرتغال در سنای ونیز است؛ از تجار درجه اول بنادر پرتغال و ایتالیا و از بزرگترین ثروتمندان یهودی زمان خود. (28)
از سال 1542، در زمان ژان سوم پسر مانوئل، مهاجرت مارانوها، اشغال اراضی پهناور برزیل و تأسیس پلانت‌های نیشکر در این سرزمین آغاز شد. به‏نوشته سومبارت، یهودیان صنایع نیشکر خود را از جزیره سن‌توماس به برزیل منتقل کردند و نخستین مجتمع بزرگ پلانت‌ها و صنایع شکر در قاره آمریکا را بر پا نمودند. سومبارت می‌نویسد این مستعمره در آغاز کاملا به‏وسیله یهودیان و مجرمین انباشته شد. سالیانه دو کشتی حامل این دو گروه از پرتغال به برزیل می‌رفت. چنین بود که "یهودیان به سرعت به طبقه مسلط بدل شدند و تعداد قابل توجهی از ثروتمندترین تجار برزیل ‘مسیحیان نوکیش’ بودند."
در سال 1600 بخش مهمی از کشتزارها و تأسیسات تولید شکر برزیل به مارانوها تعلق داشت. در سال 1624 در برزیل 50 هزار نفر اروپایی سکونت داشتند که بخش مهمی از آنها مارانو بودند. در این سال الیگارشی ماوراء بحار هلند برای اخراج پرتغالی‏ها از برزیل "کمپانی هند غربی هلند" را در آمستردام تشکیل داد. بخش مهمی از سهام این کمپانی به یهودیان تعلق داشت. در سال‏های 1624 و 1630 هلندی‏ها و یهودیان به برزیل حمله بردند و مناطق مهمی از آن را تصرف کردند. بدینسان، در کنار مستملکات پرتغال، "برزیل هلند" نیز پدید شد و به یکی از مراکز استقرار یهودیان وابسته به الیگارشی آمستردام بدل گردید. در این زمان، 63 درصد مالیات اراضی برزیل به دولت هلند را یهودیان پرداخت می‌کردند.
در سال 1642 مردم بومی برزیل جنگ‏های چریکی گسترده‌ای را علیه اشغالگران اروپایی/ یهودی آغاز کردند. این جنگ 9 سال تداوم داشت و در جریان آن تعدادی از یهودیان به قتل رسیدند. در سال 1645 نیمی از سکنه غیر بومی "برزیل هلند" یهودی بودند. در سال 1649 پرتغالی‏ها کمپانی جدیدی برای اخراج هلندی‏ها از برزیل تأسیس کردند. بخشی از سهام این کمپانی نیز به یهودیان تعلق داشت. در جنگ میان هلندی‏ها و پرتغالی‏ها بر سر برزیل تأمین تدارکات و آذوقه طرفین با یهودیان بود. در نیمه سده هفدهم، تمامی پلانت‌های بزرگ برزیل به یهودیان تعلق داشت.
"کمپانی هند غربی هلند" از بدو تأسیس تا سال 1730 واردات بردگان سیاه به برزیل را در انحصار خود داشت. تکاپوی یهودیان/ مارانوها در این عرصه، به سهم بزرگ آنان در سرمایه و مدیریت این کمپانی محدود نبود. یهودیان مستقر در برزیل خریداران اصلی این بردگان در سواحل برزیل هلند بودند. آنان بردگان را بطور جمعی و نقد می‌خریدند و به شکل نسیه به پلانت‌کاران می‌فروختند و از این طریق سودهای هنگفت می‌بردند. به‏نوشته دایرة المعارف یهود، "یهودیان پول نقد داشتند و حاضر بودند بردگان را در ازای پیش خرید محصول شکر پلانت‌کاران [به شکل غیرنقدی] به آنان بفروشند." برخی یهودیان نیز، با مجوز کمپانی، به تجارت مستقیم برده اشتغال داشتند. از بزرگترین این تجار دو برادر به‏نام‌های دیوید و یاکوب سنیور (30) بودند. بزرگترین دلال بردگان سیاه در داخل برزیل نیز یک یهودی به‏نام مانوئل آلوارز کوریا (31) بود. او در عین حال نقش میانجیگری و دلالی میان کمپانی‏های پرتغالی و هلندی را به دست داشت. (32)
از مهم‌ترین اعضای الیگارشی یهودی برزیل در این دوران باید به دو خاندان کاسترو و فونسکا اشاره کرد. درباره خاندان کاسترو (یا دوکاسترو) (33) در آینده سخن خواهیم گفت. در اینجا یادآوری می‌کنیم که یکی از اعضای این خاندان، به‏نام آبراهام کاسترو، از حوالی سال 1520 وزیر مالیه مصر بود.
خاندان فونسکا شاخه‌ای از خاندان ابواب است:
خاندان اَبواَب (34) از مهم‌ترین اعضای الیگارشی یهودی اندلس است. نیای آنان اسحاق ابواب (1433-1493) نام داشت و از دوستان اسحاق آبرابانل معروف و استاد آبراهام زاکوتو، منجم دربار مانوئل، بود. در سده شانزدهم شاخه‌های این خاندان در شمال آفریقا، عثمانی، ایتالیا و غیره پراکنده شدند. (در بنادر ایتالیا به "ابواف" (35) معروف بودند.) مارانوهای این خانواده با نام‌های مسیحی فونسکا،(36) دیاز،(37) گومز، (38) فالیرو (39) و غیره شهرت دارند.
در نیمه اول سده شانزدهم، پسر اسحاق ابواب، به‏نام یعقوب ابواب، در قسطنطنیه (استانبول) مستقر شد و در همین زمان آبراهام، برادرش، با نام مسیحی دوارته دیاز، (40) در اسپانیا بود. در نیمه اول سده هفدهم، یکی از اعضای این خاندان را به‏نام متاتیاس ابواب (1594-1667)، و نام مسیحی مانوئل دیاز هنریکوئز، (41) در آمستردام می‌یابیم. در نیمه دوم سده هفدهم، پسر او به‏نام اسحاق متاتیاس ابواب (42) (1631-1702) از تجار هند شرقی در آمستردام بود و به‏نام "دنیس جنیس" (43) تجارت می‌کرد. او مولف چند کتاب و رساله است. در همین زمان ساموئل ابواب و سپس پسرش یاکوب حاخام یهودیان ونیز بودند. در سده هفدهم، الیاس ابواب در آمستردام چاپخانه‌دار و ناشر بود، دانیل در اوترخت (44) پزشک بود، دیوید ابواب به پوریتان‏ها پیوست و به دلیل انتشار رساله‌های متعدد در انگلستان چهره‌ای مشهور شد، ساموئل‌ در ونیز حاخام بود، و غیره. (45) گابریل گومز، کارگزار مالی کریستیان چهارم و فردریک سوم پادشاهان دانمارک در حوالی نیمه سده هفدهم، از این خاندان است.
از دهه 1640 تعدادی از اعضای خاندان ابواب/ فونسکا در برزیل مستقر شدند. اهمیت نقش این خاندان در برزیل و قاره آمریکا تا بدانجاست که امروزه یکی از خلیج‌های آمریکای مرکزی به‏نام آنان "خلیج فونسکا" نام دارد.
در نیمه دوم سده هفدهم، متنفذترین چهره این خاندان در برزیل و آمستردام اسحاق فونسکا اَبواَب (46) (1605-1693)، دوست مناسه بن اسرائیل اندیشه‌پرداز نامدار الیگارشی یهودی آمستردام، است. او پسر دیوید ابواب "پوریتان" است.
اسحاق فونسکا در سال 1642، بهمراه حاخام موسس رافائل اگوئیلار (47) و گروه کثیری از یهودیان، به برزیل رفت و به مدت 13 سال حاخام یهودیان برزیل بود. به این دلیل، او را نخستین حاخام قاره آمریکا می‌دانند. پس از حمله پرتغالی‏ها به مستملکات هلندی‏ها در برزیل (1649)، اسحاق فونسکا رساله‏ای در شرح "رنج‏های ملت یهود" نوشت به‏نام مشیت مقتدرانه الهی را گزارش می‌کنم؛ که به عنوان نخستین تألیف یهودیان در قاره آمریکا شناخته می‏شود. در سال 1654 به آمستردام بازگشت و حاخام یهودیان این شهر شد. او از کسانی است که در سال 1656 حکم به طرد اسپینوزا داد. وی از مروجین فرقه رازآمیز کابالا در اروپا بود و از هواداران سرسخت شابتای زوی در عثمانی؛ و در سال 1666 نامه‌ای به شابتای نوشت. اسحاق ابواب را مهم‌ترین اندیشه‌پرداز زرسالاری یهودی آمستردام پس از مناسه بن اسرائیل می‌دانند. (48)
از اعضای بعدی این خاندان به‏ویژه باید به دانیل فونسکا (49) (1672-1740) اشاره کرد. در سال 1702 به قسطنطنیه (استانبول) رفت و در آنجا یهودیت خود را آشکار ساخت. او به عنوان یکی از پزشکان نامدار پایتخت عثمانی در نیمه اول سده هیجدهم شناخته می‏شود. وی در عین حال کارگزار دولت فرانسه و پزشک و مشاور مورد اعتماد سفارت فرانسه نیز بود. پس از مدتی پزشک مخصوص سلطان عثمانی شد و تا سال 1730 در این سمت جای داشت. به‏نوشته دایرة المعارف یهود، "وی به توطئه‌های کارل دوازدهم، پادشاه سوئد، علیه روسیه و لهستان در دربار عثمانی کمک فراوان کرد." دانیل دوفونسکا سرانجام در پاریس مستقر شد. در این زمان، وی عضو برجسته محافل عالی اشرافی پاریس است و با ولتر دوستی دارد. (50)
درباره یاکوب آلوارز (آلوارو فونسکا)، تاجر بزرگ الماس لندن و مدرس، در آینده سخن خواهیم گفت.
به‏نوشته سومبارت، اولین فرماندار کل برزیل یهودی‌الاصل بود.(51) منظور سومبارت، ژنرال مانوئل دئودورو فونسکا(52) (1827-1892) است.
وی تحصیلات خود را در آکادمی نظامی به پایان برد و مدتی بعد در رأس محافل نظامی برزیل قرار گرفت. ژنرال فونسکا در سال 1889 پدرو دوم، امپراتور برزیل (1840-1889) و نوه ژان ششم پادشاه پرتغال، را برکنار کرد و به عنوان حکمران موقت قدرت را به دست گرفت. از نخستین اقدامات فونسکا پایان دادن به نفوذ رسمی کلیسا در دولت بود. ژنرال مانوئل فونسکا نخستین قانون اساسی جمهوری برزیل (1891) را تهیه کرد و خود به عنوان اولین رئیس‌جمهور در رأس دولت قرار گرفت ولی در اواخر این سال به علت شورش مردم مجبور به استعفا شد.
نفوذ خاندان فونسکا در برزیل تداوم یافت. بعدها (1906) هرمس رودریگز فونسکا (53) (1855-1923)، برادرزاده مانوئل، مارشال ارتش برزیل و وزیر جنگ شد. او در سال 1910 در انتخاباتی مخدوش به عنوان رئیس‌جمهور قدرت را به دست گرفت. ولی وی نیز سرانجام، در سال 1914، به دلیل آشوب‌های شدید ناشی از بحران اقتصادی کشور مجبور به کناره‌گیری شد. (54)
سومبارت نقش تجارت جهانی شکر را در پیدایش سرمایه‌داری و صنعت جدید بسیار مهم می‌بیند. او به عنوان نمونه به گزارش سال 1701 "شورای بازرگانی پاریس" اشاره می‌کند که در آن به نقش پلانت‌های قاره آمریکا در رشد صنعت کشتیرانی این کشور اشاره شده است. در این گزارش آمده است: "کشتیرانی فرانسه رشد خود را مدیون جزایر تولیدکننده شکر است و تنها به کمک آن است که نیروی دریایی ما می‌تواند حفظ شود و تقویت گردد." سومبارت می‌افزاید: "و باید توجه کنیم که تجارت شکر فرانسه تقریبا در انحصار یهودیان، به‏ویژه در انحصار خاندان ثروتمند گرادیس بوردویی، بود." (55) نیاز فراوان اروپا به شکر به‏وسیله‌ پلانت‌های برزیل و جزایر هند غربی تأمین می‌شد. سهم یهودیان در این میان چنان بود که در سال 1671 فرماندار جاماییکای انگلیس اعلام کرد هیچ یک از اتباع پادشاه انگلیس "به دلیل ذخایر پولی بزرگ و ارتباطات وسیع‌شان" سودمندتر از یهودیان و هلندی‏ها (مارانوها) نیستند. (56)
جزیره باربادوس از آغاز سلطه اروپاییان بر آن یک جزیره یهودی‏نشین بود.
این جزیره در سال 1625 مستعمره انگلستان شد و در سال 1641 کشت نیشکر در آن آغاز شد. صنعت تولید شکر در باربادوس چنان توسعه یافت که در سال 1661 چارلز دوم به آن گروه از پلانتوکرات‌های باربادوس که درآمد سالیانه‌شان بیش از ده هزار پوند استرلینگ بود عنوان بارونتی اعطا کرد. در سال 1676 سالیانه حداقل 400 کشتی باربری، هر یک حدود 180 تن، شکر خام تولید شده در این جزیره را حمل می‌کردند.
در سال 1655 انگلستان موفق شد جزیره جاماییکا را نیز از چنگ اسپانیا خارج کند. در سال 1664 توماس مودیفورد، (57) حکمران مستعمرات انگلیس در جزایر هند غربی، پلانت‌کاری و صنعت نیشکر را از باربادوس به جاماییکا نیز انتقال داد. در سال 1670 هفتاد و پنج کارخانه تولید شکر در جاماییکا کار می‌کرد. در سال 1700 شکر به صادرات اصلی جاماییکا بدل شد. سلطه یهودیان بر جاماییکا بدانجا رسید که در سال 1671 تجار مسیحی ساکن جاماییکا طی عریضه‌ای به دربار انگلیس خواستار اخراج یهودیان از این سرزمین شدند. این درخواست تأثیری معکوس بر جای نهاد. یهودیان از جاماییکا اخراج نشدند و با اقتداری بیشتر به حضور خود ادامه دادند.
همین امر در مورد مستعمرات فرانسه در آمریکا- چون مارتینیک، گوادلوپ و سن دومینگو- صادق است. در این سرزمین‏ها نیز منبع اصلی ثروت شکر بود و تجار درجه اول این سرزمین یهودیانی بودند که کنترل این صنعت را به دست داشتند. در سال 1655 اولین پلانت و تصفیه‌خانه بزرگ در مارتینیک به‏وسیله بنجامین داکوستای یهودی (58) ایجاد شد. وی در رأس 900 یهودی و 1100 برده از برزیل به این جزیره مهاجرت کرده بود. (59)
خاندان لوپز در نیمه دوم سده هیجدهم از صرافان بنام لندن بودند. در این زمان آنان از پرتکاپوترین و متنفذترین تجار ماوراء بحار و از بزرگترین پلانت‌کاران جاماییکا نیز به شمار می‌رفتند. پسر مناسه لوپز، بزرگترین صراف لندن در دوران سلطنت ملکه آن، به‏نام ماشه لوپز (60) در جامائیکا پلانت‌کاری بزرگ بود و پسر او، به‏نام مناسه ماشه لوپز (1755-1831)، در این جزیره به دنیا آمد. این پدر و پسر هر دو به مسیحیت گرویدند. (این دومین بار است که اعضای این خانواده مسیحی می‌شوند. بار اول در اسپانیا و بار دوم در مستعمرات انگلیس. بار اول کاتولیک بودند و بار دوم پروتستان.)
در اوایل سده نوزدهم، مناسه ماشه لوپز، که اینک مردخای رودریگز لوپز (61) نام داشت، از بزرگترین تجار جزایر هند غربی بود. او در اوایل سده نوزدهم به عضویت "پارلمان" (مجلس عوام) انگلیس درآمد و در سال 1805 مقام اشرافی "بارونت" به وی اعطا شد. سِر مردخای لوپز در سال 1819 به علت فساد مالی در انتخابات مدت کوتاهی زندانی شد ولی بار دیگر به پارلمان راه یافت. او در سال 1829 از سمت خود استعفا داد تا سِر رابرت پیل، نخست‌وزیر بعدی انگلیس، به جایش به مجلس راه یابد. (62) با ادامه سرگذشت خاندان لوپز در تاریخچه خاندان یهودی فرانکو آشنا خواهیم شد.
ورنر سومبارت می نویسد آمریکای شمالی موجودیت خود را مدیون رابطه نزدیک بازرگانی است که از اواخر سده هفدهم با جزایر هند غربی برقرار کرد. او می‌افزاید:
یانکی‌ها به خود می‌بالند که بدون [کمک] یهودیان کامیاب شدند. یک نویسنده آمریکایی، اگر اشتباه نکنم مارک تواین، زمانی علت اینکه گویا یهودیان سهم مهمی در [رشد اقتصادی] ایالات متحده نداشتند را این دانست که آمریکایی‏ها به سان یهودیان "تیز"ند اگر "تیزتر" نباشند. (اسکاتلندی‏ها نیز درباره خود چنین تصوری دارند.)
سومبارت این ادعا را رد می‌کند و می‌نویسد: "ایالات متحده آمریکا تا مغز استخوان از روح یهودی انباشته است." و "آمریکا در تمامی ابعادش سرزمین یهودیان است؛ این نتیجه‌ای است که بررسی منابع لاجرم ما را به آن هدایت می‌کند." (63)
در سال 1609 میلادی، کشتی یک ماجراجوی "انگلیسی" به‏نام هنری هودسن، (64) که در استخدام "کمپانی هند غربی هلند" بود، در جستجوی راهی به سوی هندوستان در گوشه‌ای از قاره آمریکا پهلو گرفت. این سرزمین محل زندگی ده‏ها هزار تن از مردم قبایل ایروکوئی (65) بود. ماجراجویانی که آنان را "هلندی" می‌خوانند، و نمی‌دانیم همه هلندی بودند یا نه، ابتدا با نیرنگ و در ازای مبادله کالا مقداری از اراضی منطقه را خریدند و سپس در جنگی خونین تمامی آن را تصرف کردند. (جزیره مانهاتان که امروز قلب تجاری نیویورک است به مبلغ 60 سکه طلای هلند و آن هم در ازای کالا خریداری شد.) این سرآغاز استقرار اروپاییان در منطقه‌ای است که در زمان سلطه هلندی‏ها نیوآمستردام نامیده می‌شد. این سرزمین در سال 1664 به تملک انگلیسی‏ها درآمد و چارلز دوم، پادشاه انگلیس، آن را به برادرش جیمز، دوک یورک، بخشید. نام "نیوآمستردام" به نیویورک و نام دژ آن از "قلعه آمستردام" به "قلعه جیمز" تغییر یافت. (66)
انگلیسی‏های "ناسیونالیست" هنری هودسن (متوفی 1611) را "انگلیسی" خواندند؛ خلیجی در کانادا و رودخانه‌ای در نیویورک را به یاد او نامگذاری کردند و بدینسان کمپانی مُعظَم مستعمراتی انگلیس در قاره آمریکا نیز از بدو تأسیس (1670) "کمپانی خلیج هودسن" (67) نام گرفت. این در حالی است که هیچ اطلاعی از زندگی "هودسن" پیش از سال 1607 در دست نیست و این از زمانی است که وی مدتی به استخدام "کمپانی مسکوی" درآمد و از سوی آن راهی دریاها شد. (68)
در سال 1654 یک کشتی حامل یهودیان وارد رودخانه هودسن شد. مسافرین این کشتی از برزیل به شمال قاره آمریکا آمده بودند تا دامنه تکاپوی خود را در این منطقه بگسترانند. آنان حامل نامه‌ای از هیئت مدیره "کمپانی هند غربی هلند" در آمستردام به استووسانت، (69) فرماندار "نیوآمستردام"، بودند. مضمون نامه این بود: "به دلیل حجم بزرگ سرمایه‌گذاری‌شان در خرید سهام کمپانی"، یهودیان می‌توانند در مستملکات کمپانی استقرار یابند و به تجارت بپردازند. (70) یکی از این مهاجرین موسس ابواب است که تا سال 1684 در نیویورک ماند. بدینسان، "نیوآمستردام" به پایگاه یهودیانی بدل شد که از برزیل می‌آمدند و رهسپار سایر مناطق آمریکای شمالی می‌شدند. کمی پس از ورود نخستین گروه یهودیان، اولین محموله بردگان سیاه نیز مستقیماً از قاره آفریقا وارد شد. در سال 1664 کل جمعیت این بندر به 1500 نفر رسید. (71) در سال 1911 جمعیت یهودیان نیویورک یک میلیون نفر گزارش شده است.


پی‌نوشت‌ها:

1. advertising
2. ibid, p.796.
3. sugar
4. saffron
5. pepper
6. coffee
7. ginger
8. cottton
9. soup, savon
10. camphire
11. orange
12. carbasum
13. Americana, vol. 21, pp. 683-684.
14. ibid, vol. 7, p. 187.
15. بنگرید به: همین کتاب، ج 1، ص 65.
16. Sugar Beet
17. Judaica, vol. 15, p. 487; Americana, vol. 25, p. 850.
18. tobacco
19. Nicotiana tobacum
20. Americana, vol. 26, pp. 800-801.
21. Robert Kyd
22. H. D. Darukhanawalla, Parsi Lustre on Indian Soil, Bombay: G. Claridge, 1939, vol. 1, p. 572.
23. St. Thomas (Sao Thome)
24. Arrobe: واحد وزن پرتغال برابر با 32 پاوند انگلیس. این واژه احتمالا از "قرابه" گرفته شده.
25. Sombart, ibid, pp. 32-33.
26. ibid.
27. Fernando de Noronha
28. Judaica, vol. 12, pp. 1216-1217.
29. Sombart, ibid, p. 33.
30. David, Jacob Senior
31. Manuel Alvares Correa
32. Judaica, vol. 4, pp. 172, 1322-1324; vol. 14, pp. 1662-1663; Ben-Sasson, ibid, p. 735; Sombart, ibid, p. 34.
33. Castro, de Castro
34. Aboab
35. Aboaf
36. Fonseca
37. Diaz
38. Gomez
39. Falleiro
40. Duarte Diaz
41. Mattathias Aboab (Manuel Diaz Henriques)
42. Isaac Mattathias Aboab
43. Dionis Genis (Denis Jenis)
44. Utrecht
45. Judaica, vol. 2, pp. 89- 94.
46. Isaac da Fonseca Aboab
47. Moses Rafael de Aguilar
48. ibid, pp. 95- 96; vol. 13, p. 1613.
49. Daniel de Fonesca
50. ibid, vol.6, p. 1414.
51. Sombart, ibid, p. 33.
52. Manuel Deodoro da Fonseca
53. Hermes Rodrigues da Fonseca
54. Americana, vol. 11, p. 506.
55. Sombart, ibid, p. 37.
56. Ben-Sasson, ibid, pp. 735-736.
57. Thomas Modyford
58. Benjamin da Costa
59. Sombart, ibid, pp. 35-37.
60. Massheh (Massey) Lopez
61. Mordecai Rodrigues Lopes
62. Judaica, vol. 11, p. 488.
63. Sombart, ibid, pp. 30, 37- 38.
64. Henry Hudson
65. Iroquois
66. Americana, vol. 20, pp. 235-237.
67. Hudson Bay Company
68. ibid, vol. 14, p. 522.
69. Stuyvesant
70. Sombart, ibid, p. 42.
71. Americana, vol. 20, p. 237.

منبع مقاله: شهبازی، عبدالله؛ (1377)، زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم (پائیز 1390)