نویسنده: عبدالله شهبازی




 

ورنر سومبارت (1863-1941)، اقتصاددان و جامعه‌شناس برجسته آلمان و استاد ارشد دانشگاه برلین، از مهم‌ترین اندیشمندان اروپایی است که بطور تخصصی به پدیده زرسالاری یهودی پرداخته‌اند.
سومبارت، که به یک خانواده مرفه زمیندار تعلق داشت، در جوانی به مارکسیسم گروید و زمانی که جلد سوم کاپیتال مارکس برای نخستین بار منتشر شد (1894) شرحی برآن نوشت که مورد ستایش انگلس قرار گرفت. دو سال بعد، سومبارت کتاب سوسیالیسم و جنبش اجتماعی را نوشت که به چاپ دهم رسید و به 24 زبان ترجمه شد. چاپ دهم این اثر (1924) در دو جلد و حدود یکهزار صفحه است. در این زمان سومبارت گرایش‏های غیر مارکسیستی داشت و در اثر تجدیدنظر شده فوق دیگر از دیدگاه‏های مارکسیستی نشانی نیست. (1)
سومبارت را متعلق به مکتب فکری خاصی نمی‌دانند. او تحلیل‌گری مستقل است که بارها و بارها نظریاتش را مورد تجدیدنظر و بازنویسی قرار داد. سومبارت از نظر تیراژ کتاب‏هایش و ترجمه آن به زبان‏های گوناگون در میان اندیشمندان اقتصادی آلمان مقام نخست را دارد. علاوه بر کتاب فوق، مهم‌ترین آثار وی به شرح زیر است: سرمایه‌داری جدید (1903)، یهودیان و حیات اقتصادی (1911)، تجمل و سرمایه‌داری (1913)، جوهر سرمایه‌داری؛ پژوهشی در تاریخ و روانشناسی بازرگانان جدید (1915).
سومبارت و ماکس وبر دوست شخصی بودند و با هم نشریه آرشیو (2) را منتشر می‌کردند که از قطب‌های فکری آلمان آن روز بود. در این زمان میان این دو جدال قلمی مفصلی بر سر نقش یهودیان و پوریتان‏ها در پیدایش تمدن جدید غرب آغاز شد. سومبارت نقش یهودیان را در این فرایند برجسته می‌یافت و تأکید وبر بر جایگاه پوریتان‏ها بود. حاصل این جدال دو اثر نامدار است: اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری ماکس وبر که در سال‏های 1904-1905 تدوین شد (3) و یهودیان و حیات اقتصادی سومبارت. کتاب سومبارت درواقع ردیه‌ای است بر آراء وبر. ماکس وبر در چاپ سال 1920 کتاب خود به انتقادات سومبارت پاسخ داد و در آثار بعدی خویش نیز، جامعه‌شناسی دین و تاریخ عمومی اقتصاد، به نقد نظریات سومبارت پرداخت. کتاب سومبارت اثری است کلاسیک که به زبان‏های مختلف ترجمه شده، به چاپ‏های متعدد رسیده و بحث‌های فراوان را برانگیخته است. این کتاب در سال 1913 با عنوان یهودیان و سرمایه‌داری جدید به زبان انگلیسی ترجمه شد و به این نام شهرت یافت.
سومبارت یهودیت را یکی از عوامل متعددی می‌داند که سرمایه‌داری جدید را پدید ساخت نه تنها عامل. به‏زعم او برخی از این عوامل عبارتند از کشف قاره آمریکا و معادن نقره آن، ویژگی‏های قومی و نژادی ملت‌های اروپایی و تطور آن، و ابداعات و اختراعات فنی. به‏زعم سومبارت، کاپیتالیسم بدون هر یک از این عوامل، و نیز بدون یهودیان، تحقق نمی‌یافت؛ سرمایه‌داری برای زایش خود به ترکیب این عوامل مادی و معنوی نیازمند بود. او در مقدمه کتابش می‌نویسد:

در یک مطالعه تخصصی نظیر این کتاب، تأثیر یهودیان ممکن است بیش از آنچه درواقع بوده بنظر آید. این در ذاتِ چنین مطالعاتی است که به پدیده تنها از یک زاویه نگریسته می‌شود. اگر ما درباره تأثیر ابداعات فنی در حیات اقتصادی جدید نیز تحقیق می‌کردیم مسئله همینگونه جلوه می‌کرد. در یک تک‌نگاری، نقش موضوع بیش از جایگاه واقعی آن بنظر می‌رسد... بدون تردید، هزار و یک عامل به پیدایش نظام اقتصادی دوران ما یاری رسانیده است. بدون کشف آمریکا و ذخایر نقره آن، بدون ابداعات مکانیکی دانش فنی، بدون مختصات قومی ملت‌های جدید اروپا و تحولات آن پیدایش کاپیتالیسم جدید همانقدر غیرممکن بود که بدون یهودیان. در تاریخ طولانی [ظهور] سرمایه‌داری تأثیر یهودیان [تنها] یک فصل است. (4)

سومبارت یهودیان را قومی کهن می‌داند که چون مصریان و بابلیان و آشوریان و فنیقی‌ها در خاور‌نزدیک ریشه دارند با این تفاوت که یهودیان به دلیل انسجام گروهی و از طریق ازدواج درونی ویژگی‏های نخستین نژادی خود را حفظ کرده‌اند. سومبارت تأثیر اقوام بیگانه را در آمیختگی نژادی یهودیان ناچیز می‌داند و پدیده خزران را کم‌اهمیت می‌شمرد. به‏زعم او، خصایص انسان‌شناختی یهودیان، اعم از خصایص جسمانی و روانی/ فرهنگی، از گذشته دور تا به امروز بی‌تغییر مانده است. دلیل سومبارت بر تسلسل و تداوم نژاد یهود، مقایسه "خصلت‌های یهودی معاصر" با اسلاف او در اعصار گذشته است؛ عدم تغییر این خصلت‌ها بیانگر حفظ و تداوم "خلوص نژادی" یهودیان است. به‏نظر سومبارت، لجاجت، قدرت اراده و توان شگرف در انعطاف‌پذیری از جمله این خصایص‌اند. تمایل به مهاجرت و جابجایی جمعیتی و ایجاد مراکز بین‌المللی تجاری از طریق این مهاجرت‌ها نیز از خصیصه‌های اصلی روانی این قوم است. به‏نوشته سومبارت، "اندیشه تبعید محور اصلی ایدئولوژی یهود است." سومبارت اجباری بودن این "تبعیدها" را نمی‌پذیرد و می‌نویسد مهاجرت اولیه از فلسطین نیز بطور عمده داوطلبانه بود. به‏زعم سومبارت، کوچروی و تمایل به مهاجرت در ذات روان فرهنگی قوم یهود نهفته است. این خصایص یهودیان یک روانشناسی تمام و کمال و منحصربفرد قومی را می‌سازد. سومبارت بحث مفصلی در این زمینه ارائه می‌دهد و چنین نتیجه می‌گیرد: به تصاویر یهودیان در نقوش باستانی توجه کنید؛ "آنگاه قانع خواهید شد که در طول قریب به سه هزار سال نوع چهره یهودی تغییر اندکی کرده است." (5)
سومبارت مهم‌ترین عامل در حفظ و تداوم این خصایص را سرشت فرقه‌ای/ دینی یهودیان می‌داند. به‏زعم سومبارت، یهودیان "دینی‌ترین" جامعه بشری هستند. این تقید دینی به ایشان انسجام فرقه‌ای منحصربفردی بخشیده و ساختار درونی و سلسله مراتب (هیرارشی) آنان را استوار و بی‌تزلزل ساخته است. "سرشت فرقه‌ای" عامل اساسی حفظ "خلوص نژادی" یهودیان در این دوران طولانی بوده است.
یهودیان عشقی وافر به انجام مناسک دینی و قرائت تلمود دارند. طبق آموزش دینی آنان، موفقیت در کسب ثروت دنیوی به معنای آن است که فرد مقبول خداوند است و وظیفه یهودی است که ثروت‌های مادی و دنیوی به دست آورد و آن را در راه خواست دین خود خرج کند. سومبارت می‌نویسد:

در میان یهودیان ثروتمندترین آنان غالباً عالِم‌ترین آنان در مسایل تلمودی‌اند. آیا در میان آنان علم تلمود شاهراهی به سوی افتخار، ثروت و موفقیت نیست؟ عالِم‌ترین فقهای یهودی زیرک‌ترین سرمایه‌گذاران، پزشکان، جواهرفروشان و تجارند.

او برای نمونه، به یهودیان درباری اسپانیای مسیحی اشاره می‌کند و در دوران معاصرش به آمشل روچیلد (پسر بزرگ مایر آمشل روچیلد بنیانگذار خاندان روچیلد). بارون آمشل مایر روچیلد فرانکفورت اکیداً طبق قوانین دینی یهود زندگی می‌کرد و هیچگاه بر سر میز "بیگانگان" (غیر یهودیان) حتی لقمه‌ای نیز غذا نمی‌خورد حتی اگر این "بیگانه" امپراتور پروس بود. این بارون یهودی را در زمان حیاتش "زاهدترین" یهودی شهر فرانکفورت می‌شناختند و چنان عبادت می‌کرد که به شدت نحیف و بیمار شد. او در میان روچیلدها استثنا نبود. ویلهلم کارل نیز چنین زندگی داشت. او آخرین روچیلد شاخه فرانکفورت است؛ در سال 1901 درگذشت و معاصر سومبارت بود. این یهودی "زاهد" هیچگاه به کاغذی که پیشتر به‏وسیله "بیگانگان" لمس شده بود دست نمی‌زد و تنها اسکناس‌های کاملا نو را لمس می‌کرد. (6)
سومبارت جدایی یهودیان از ملت‌هایی که در میان آنان زندگی می‌کنند را ناشی از "احساس برگزیدگی" ایشان می‌داند و می‌نویسد: آنان از جوامع میزبان خود مجزا می‌زیند به دلیل احساس برتری که نسبت به دیگران دارند و خود را "قوم برگزیده" می‌دانند. نفرت آنان از دیگران، از دوران روم باستان نمایان است. قوانین یهودی بر دو گونه است: بخشی از این قوانین رابطه یهودی را با "برادرانش" تنظیم می‌کند و بخشی روابط با "بیگانگان" را. در این اصول و قوانین رابطه با "بیگانه" تنها بر مبنای ملاحظات شخصی یهودی تنظیم می‌شود و یهودی برای تأمین منافع خود شرعا‌ً مجاز است "بیگانه" را فریب دهد و با ترفند بر او چیرگی یابد. به‏نوشته سومبارت، یهودیان پرچمدار دفاع از فردگرایی (اندیویدوالیسم) هستند زیرا با هر نظمی، جز نظم خود، مخالفند؛ و دقیقاً به این دلیل است که آنان از "تجارت آزاد" و "مصرف آزاد" حمایت می‌کنند.
سومبارت معتقد است که روان یهودیان کاملا یک‌بعدی است، توانی شگرف در اخذ و ترکیب اندیشه دیگران دارد ولی خود عاجز از آفرینش است. او برای نمونه از یک جوان یهودی یاد می‌کند. می‌نویسد: زمانیکه در شهر برسلاو تدریس می‌کردم، یک جوان یهودی از منتهی‌الیه شرقی سیبری به این شهر آمد. او در نخستین روز ورودش یکی از آثار مارکس را از من قرض کرد، خواند، نزدم آمد، درباره مطالب آن بحث نمود و کتابی دیگر به امانت گرفت. این روش چند ماه ادامه یافت و سپس به روستای محل زندگی‌اش بازگشت. این جوان در این مدت هیچ تأثیری از محیط پیرامونش نگرفت، با هیچ کس آشنا نشد و هیچگاه به گردش نرفت. زندگی در برسلاو در کنار او، در دنیایی دیگر، جریان داشت و او مطلقاً به آن بی‌اعتنا بود. ولی او کاملا اندیشه‌های مارکس را فراگرفت. سومبارت می‌افزاید: "آیا این یک نمونه نوعی از یهودیان است؟ من تصور می‌کنم چنین است و شما هر روزه می‌توانید آن را ببینید." (7)
به‏زعم سومبارت، اخلاق دینی یهود مستلزم ایجاد رابطه‌ای "واقعی" و "معتدل" و در یک کلام "معقول" با دنیای پیرامون است و بدینسان "خرد‌گرایی" (8) را در بنیاد کردار اقتصادی و اجتماعی یهودی قرار می‌دهد و "صرفه‌جویی" و "اعتدال" در زندگی فردی و خانوادگی را در بنیان رفتار شخصی‌اش. لذاست که یهودیان "کم‌خرج‌ترین" جامعه بشری‌اند. سومبارت در پژوهش خود این "خردگرایی دینی" را در بنیاد رفتار جنسی یهودیان نیز می‌داند. به‏زعم او، آئین یهود "آمیزش جنسی را ممنوع نکرده، آن را عقلایی کرده است." بدینسان، سومبارت به نقش "عامل جنسی" در تداوم و تسلسل یهودیان و نیز در موفقیت اقتصادی و اجتماعی آنان بهای فراوان می‌دهد. بنظر او، تقید شدید جنسی یهودیان، که در آموزش‏های دینی ایشان ریشه دارد، ثبات کانون خانوادگی را سبب می‌شود. او بر اساس آمار نشان می‌دهد که طلاق در میان یهودیان نادر است. لذا، معتقد است یهودیان قومی‌اند با انرژی جنسی فراوان که به دستور دین خود مجبور به حبس کردن این انرژی‌اند و در نتیجه تکاپوی اقتصادی راهی است برای رها کردن این انرژی متراکم. (9)
وبر در کتاب جامعه‌شناسی دین (1922) این نظر سومبارت را، که "خویشتنداری جنسی" را در منشاء "اخلاق سرمایه‌داری" یهودیان می‌بیند، رد می‌کند. او می‌نویسد چنین مقررات اخلاقی در برخی از ادیان دیگر نیز وجود دارد و در میان مسلمانان نیز مجری است. معهذا، وبر در این اصل با سومبارت موافق است که کردار اقتصادی یهودیان تابع ایستارهای ارزشی دوگانه است: ایستارهای رفتار با "برادران" و ایستارهای رفتار با "بیگانگان". (10)
سومبارت نقش موثر یهودیان را در پیدایش تمدن جدید سرمایه‌داری غرب مولود عوامل زیر می‌داند:

1- پراکندگی آنان در مناطق وسیعی از جهان در عین حفظ پیوند و انسجام فرقه‌ای‌شان؛
2- موقعیت آنان در کشورهای اروپایی به عنوان "بیگانه" و "نیمه شهروند"؛
3- نقدینگی انباشت شده در دست آنان.

پراکندگی یهودیان سبب شد تا آنان خصلتی بین‌المللی بیابند و این امر نوعی "اعتبار جهانی" مالی برایشان فراهم آورد. او برای نمونه به خاندان لوپز اشاره می‌کند که در بندر بوردو استقرار داشت و شاخه‌های آن در اسپانیا، انگلستان، آنتورپ و تولوس پراکنده بود.
وضع نیمه شهروندی سبب شد تا آنان به صورت "کاست"‌هایی جدا از جوامع میزبان خود درآیند و این امر به آنان انسجام سازمانی و جمعی بخشید.
سومبارت انباشت نقدینگی هنگفت در دست یهودیان در سرآغاز دوران سرمایه‌داری جدید را به دلیل چنگ‌اندازی ایشان بر دو نوع کالا می‌داند: اول، معادن تازه کشف شده طلا و نقره در آمریکای مرکزی و جنوبی؛ دوم، پنبه و نیل که مواد اصلی صنایع نساجی بود.
به‏نوشته سومبارت، یکی از مهم‌ترین عوامل در رشد حیات جدید اقتصادی، انتقال مرکز تکاپوی اقتصادی از ملت‌های اروپای جنوبی (ایتالیایی‏ها، اسپانیایی‏ها، پرتغالی‏ها و برخی از آلمانی‏های جنوبی) به ملت‌های شمالی- غربی اروپا (هلندی‏ها، فرانسوی‏ها، انگلیسی‏ها و آلمانی‏های شمالی) بود.
حادثه دوران‌ساز در این فرایند، شکوفایی ناگهانی اقتصاد هلند بود و این انگیزشی شد برای توسعه امکانات اقتصادی در فرانسه و انگلیس. (11)
سومبارت مهاجرت یهودیان از اسپانیا و پرتغال را علت اصلی انتقال کانون تکاپوی اقتصادی از "ملت‌های جنوبی" به "ملت‌های شمالی- غربی" اروپا می‌داند؛ مهاجرتی که با سفر کلمب به قاره آمریکا و "کشف" جزایر هند شرقی به‏وسیله واسکو داگاما توأم بود. نخستین گروه مارانوهای پرتغالی در اواخر سده شانزدهم در آمستردام مستقر شدند و به سرعت بر جمعیت آنان افزوده شد. بدینسان، در آغاز سده هیجدهم آمستردام به کانون اصلی یهودیان اروپا بدل شد تا بدانجا که یهودیان این شهر را "اورشلیم جدید" می‌نامیدند.
به دلیل این مهاجرت، در سده‌های شانزدهم و هفدهم یهودیان به نیروی محرکه اقتصاد بنادر جنوبی اروپا بدل شدند. در سال 1550 سنای ونیز تصمیم به اخراج "یهودیان مخفی" (مارانوها) از این بندر گرفت. تجار مسیحی ونیز به شدت اعتراض کردند و اعلام نمودند که آنان نیز بهمراه مارانوها شهر را ترک خواهند کرد زیرا این امر به معنای ورشکستگی آنهاست. در این زمان، مارانوها تجارت پشم و ابریشم و پارچه با اسپانیا و تجارت شکر، فلفل و سنگ‏های قیمتی و مروارید با هند را در انحصار خود داشتند. بخش مهمی از صادرات ونیز به‏وسیله یهودیان انجام می‌گرفت و صرافان اصلی شهر یهودی بودند. از سده شانزدهم میلادی تجارت کالاهای لوکس اروپا تماماً در انحصار یهودیان بود: جواهرات و سنگ‏های قیمتی، مروارید و ابریشم، طلا و نقره اروپا تماماً به‏وسیله یهودیان تأمین می‌شد. مروارید و سنگ‏های قیمتی از برزیل و ابریشم از شرق می‌آمد. در سده هفدهم در تمامی شهرهای مهم هلند، فرانسه و انگلستان چنین وضعی پدید شد و یهودیان شریان تجارت و امور مالی را به دست گرفتند. در این زمان تقریباً تمامی تجارت بندر هامبورگ با اسپانیا و پرتغال و هلند به دست یهودیان بود و نیمی از کشتی‏هایی که بندر هامبورگ را ترک می‌گفتند به این سه کشور می‌رفتند. در سده هیجدهم تجارت با سرزمین‏های عثمانی در شرق مدیترانه (12) مهم‌ترین شاخه تجارت فرانسه بود و تقریباً بطور کامل در دست یهودیان قرار داشت. خریداران، فروشندگان، واسطه‌ها، صرافان و کارگزاران تجارت با عثمانی همه یهودی بودند. بخش عمده تجارت عثمانی با اروپا در انحصار یهودیان بود. (13)
سومبارت در تعریف "یهودی" با معضلی عجیب مواجه شد. "گفته می‌شود یهودیان اعضای جوامعی هستند که به دین یهود ایمان دارند." او این تعریف را نارسا یافت زیرا آن کسانی را که از جوامع دینی خود کناره گرفته‌اند ولی هنوز، خود و فرزندان و اعقاب‌شان، "یهودی" مانده‌اند در برنمی‌گرفت. "ما بارها و بارها با افرادی مواجه می‌شویم که مسیحی خوانده می‌شوند ولی درواقع یهودی‌اند." (14)
سومبارت نخستین اقتصاددان اروپایی است که به پدیده "یهودیان مخفی" توجه کرد، آنان را به عنوان عاملی مهم در تحلیل اقتصادی به کار گرفت و نقش‌شان را در فرایند تکوین تمدن جدید سرمایه‌داری کاوید. به‏زعم سومبارت، این "مسیحیان جدید" (15) پدیده ویژه‌ای هستند که تمامی اعتقادات و خصال یهودی را در خود محفوظ داشته‌اند و به سان یک "فرقه بسته" عمل می‌کنند. سومبارت برای نمونه به "نوکیشان" جنوب فرانسه اشاره می‌کند که در سده‌های پانزدهم و شانزدهم از اسپانیا و پرتغال آمدند. آنان در همه مراسم کاتولیکی شرکت می‌کردند. تولد، ازدواج و مرگ‌شان در دفاتر کلیساها ثبت می‌شد و برخی حتی کشیش می‌شدند. آنان در تحولات بعدی جامعه فرانسه نقش مهمی ایفا کردند. این "یهودیان مخفی" در استتار منشاء خود چنان مهارت داشتند که حتی متخصصان تاریخ یهود هنوز در این تردید دارند که آیا فلان خانواده یهودی‌تبار است یا نه. در مواردی که آنان نام‌های مسیحی برگزیده‌اند دشواری فزونتر می‌شود. به‏نوشته سومبارت، در میان مهاجران پروتستان سده هفدهم تعداد زیادی از این "یهودیان مخفی" را می‌توان یافت.
تا پایان دهه 1820 نیمی از یهودیان برلین به مسیحیت گرویده بودند. تعداد یهودیان مسیحی شده برلین تا زمان نگارش کتاب سومبارت 120 هزار نفر گزارش شده است. در وین نیز سالیانه بین 500 تا 600 یهودی به مسیحیت می‌گرویدند. در دهه 1840 تعداد "یهودیان مخفی" در شهرهای اروپا زیاد بود. طبق معتدل‌ترین برآوردها، در وین حداقل 12 هزار "یهودی مخفی" وجود داشت؛ تمامی تجارت منسوجات در دست آنها بود و شهر پر از مغازه‌های یهودی بود. ولی در فهرست رسمی تجار وین در این زمان تنها نام 63 یهودی دیده می‌شود.
سومبارت برای نگارش اثر خود کار پژوهشی مفصلی، بر اساس منابع یهودی، انجام داد و از نقش عظیم یهودیان و "مسیحیان جدید" در پیدایش "دنیای جدید" (ایالات متحده آمریکا) به حیرت افتاد. به تعبیر سومبارت، این "مسیحیان نوکیش" به حاملان "روح یهودی" در جامعه مسیحی بدل شدند. (16)
سومبارت معتقد است که "روح سرمایه‌داری" به‏وسیله یهودیان به اروپاییان انتقال یافت و سرانجام اروپاییان خود از این روح سرشار و عامل تحقق آن شدند. "کفار" (17) ارزش‏های بورژوایی را ناخواسته از یهودیان گرفتند؛ ارزش‏های نوین سرمایه‌داری به‏وسیله یهودیان به جوامع مسیحی راه یافت و سرانجام تمامی ارزش‏های مسیحی را ریشه‌کن ساخت. سومبارت در بررسی و نقد نظریه ماکس وبر، منکر نقش پوریتان‏ها در پیدایش و تکوین سرمایه‌داری جدید نیست ولی آن را زاییده یهودیت می‌داند. به تعبیر سومبارت، "یهودیت مادر سرمایه‌داری است و پوریتانیسم روح کمال یافته آن." و در جای دیگر به جدّ می‌نویسد: "پوریتانیسم همان یهودیت است."
سومبارت در بررسی پیوند یهودیان و پوریتان‏ها به جایگاه برجسته الیگارشی یهودی در انگلستان سده هفدهم اشاره می‌کند و تعلق رهبران "انقلاب پوریتانی" به "عهد عتیق". او می‌نویسد اندیشه‌های دینی اولیور کرومول بر "عهد عتیق" مبتنی بود؛ او سخت در آرزوی ایجاد سازشی میان "عهدین" بود و تشکیل اتحادیه‌ای از "مردم برگزیده خداوند" (یهودیان) و "انگلیس پوریتان". ناتانیل هولمز، (18) واعظ پوریتان، هیچ کاری را شایسته‌تر از خدمتگزاری خاضعانه به "مردم برگزیده خداوند" (یهودیان) نمی‌دانست. سومبارت می‌نویسد در زمان "انقلاب پوریتانی" همه چیز در انگلستان یهودی شد و اگر در پارلمان نیز به زبان عبری سخن می‌گفتند دیگر تردیدی نمی‌ماند که اینجا همان فلسطین است!
اعضای فرقه "لولرها" (19) خود را "یهودی" می‌خواندند و خواستار آن بودند که "تورات" به قانون جامعه انگلیس بدل شود. کارگزاران کرومول به او پیشنهاد کردند که در شورای مشاورین خصوصی‌اش هفتاد عضو بگمارد به تعداد اعضای شورای "سنهدرین". در سال 1653 ژنرال توماس هاریسون،(20) از فرقه آناباپتیست،(21) و حزبش از پارلمان انگلیس خواستار اجرای قوانین "تورات" شدند. او از پارلمان درخواست کرد که به جای روز یکشنبه روز شنبه به تعطیل عمومی بدل شود. شنبه عید یهودیان است. و سرانجام، بر روی پرچم پوریتان‏ها این عبارت مندرج بود: "شیر یهودا". (22)
سومبارت زرسالاری یهودی را از دولت اروپایی غیرقابل انفکاک می‌داند؛ در هرجای اروپا که دولتی وجود داشت "یهودیان درباری" منبع تغذیه مالی آن بودند. در اینجاست که او رابطه "دولت مدرن" و "یهودیت" را رابطه فائوست و مفیستوفلس می‌خواند.
به‏نوشته سومبارت، دولت‏های نوین اروپایی بر ارتش متکی بودند و یهودیان در دوران جنگ اسلحه، مهمات و سیورسات این ارتش‏ها را تأمین می‌کردند و از سوی دیگر پول مورد نیاز دولت‏ها را فراهم می‌آوردند. در سراسر سده‌های شانزدهم، هفدهم و هیجدهم یهودیان به عنوان "پیمانکار نظامی" و پولدارانی که حکمرانان اروپا بر حمایت مالی آنان اتکاء داشتند در زمره قدرتمندترین افراد اروپا بودند. نمونه‌ها فراوان است: فردریک اگوستوس، زمانیکه در سال 1694 دوک ساکسونی شد، گروه کثیری از زرسالاران یهودی را در پیرامون دربار خود گرد آورد. دانیل آبنسور، (23) یهودی پرتغالی که در سال 1717 در هامبورگ درگذشت، وزیر مختار لهستان در هامبورگ بود و فردریک اگوستوس، که اینک پادشاه لهستان بود، بدهی‏های هنگفت به او داشت. پیمانکار کل ارتش لویی چهاردهم، پادشاه فرانسه (1643-1715)، یک یهودی به‏نام یاکوب ورمز (24) بود. در سال 1716 یهودیان استراسبورگ وظایف اطلاعاتی و تدارکاتی ارتش فرانسه را عهده‌دار بودند. در اواخر سلطنت لویی چهاردهم و تمامی دوران لویی پانزدهم (1715-1774)، ساموئل برنارد (25) بانکدار شخصی پادشاه فرانسه بود. لویی چهاردهم با این یهودی ثروتمند در باغش قدم می‌زد و با او رابطه نزدیک داشت. یک نویسنده بدبین فرانسوی در آن عصر می‌نویسد: "تنها لطف او حمایت از دولت بود؛ چون طنابی که معدومی را بر سر دار نگاه داشته است." ساموئل برنارد پول مورد نیاز دولت فرانسه را برای جنگ با اسپانیا تأمین کرد و هزینه استقرار نامزد دربار فرانسه در سلطنت لهستان را متقبل شد. احتمالا این گفته مارکیز دانژو (26) در یکی از نامه‌هایش اغراق نیست که ساموئل برنارد را "بزرگترین بانکدار اروپا در عصر حاضر" خوانده است. در فرانسه نیز، چون هلند و انگلستان و دانمارک، زرسالاران یهودی در مقیاسی وسیع در توسعه "کمپانی هند شرقی فرانسه" مشارکت کردند. ولی درواقع در سده نوزدهم بود که آنان بر تمامی شئون اقتصاد فرانسه چنگ انداختند و خاندان‏های مهمی چون روچیلدها، دوپون‌ها، (27) هلفن‌ها، (28) کرفبیرها، (29) گادشوها،(30) دالمبرها(31) و غیره پدید شدند. سومبارت می‌افزاید: کاملاً محتمل است که در سده‌های هفدهم و هیجدهم یهودیان زیادی در فرانسه در زمینه امور مالی فعال بوده‌اند ولی به علت پنهان بودن یهودیت‌شان برای ما ناشناخته مانده‌اند.
سومبارت پیوند زرسالاری یهودی و دولت را در ایالات متحده آمریکا سخت استوار می‌یابد. در دوران جنگ‏های داخلی آمریکا حایم سالومون (32) در کنار مینیس (33) و کوهن‌ها (34) در جئورجیا تدارکات ارتش را تأمین می‌کرد. ولی مهم‌ترین یهودی این دوران رابرت موریس (35) بود که سرمایه مفصلی را در انقلاب آمریکا به کار انداخت. سومبارت می‌افزاید:

ایالات متحده هیچگاه بدون تأمین نیازهای ارتش آن به‏وسیله یهودیان نمی‌توانست به استقلال کامل دست یابد. (36)

از نظر ما، مهم‌ترین نقطه تمایز دیدگاه‌های ماکس وبر و ورنر سومبارت، تفاوت نگاه این دو به نقش مستعمرات در پیدایش تمدن جدید غرب است.
سومبارت اقتصاد پلانت‌کاری را "منبعی" از نیروی محرکه می‌داند که "موتور سرمایه‌داری را روشن کرد." و چون یهودیان نقش اصلی را هم در جزایر "هندشرقی" و هم در جزایر کارائیب داشتند، لذا سهم آنان را در پیدایش سرمایه‌داری جدید اساسی می‌شمرد. او به درستی توسعه‌طلبی ماوراء بحار را در منشاء پیدایش سرمایه‌داری جدید می‌بیند؛ به بررسی نقش یهودیان در آن می‌نشیند، در برخی موارد با نام از یهودیانی که به عنوان "مهاجرین جدید مسیحی" در قاره آمریکا مستقر شدند یاد می‌کند. سومبارت مستعمرات را منشاء انباشت نخستین سرمایه‌داری اروپا می‌داند و پایگاهی برای توسعه سرمایه‌داری جدید.
وبر، به عکس، نقش اقتصاد پلانتی را در پیدایش سرمایه‌داری جدید اندک می‌داند. استدلال وبر مبتنی بر واقعیت‌ها نیست بلکه تنها یک تحلیل نظری است. او می‌گوید مناسبات سرمایه‌داری تنها بر بنیاد اقتصاد بازار شکل گرفت و اقتصاد پلانت‌کاری، که مبتنی بر استثمار بردگان بود، چون ربطی به اقتصاد بازار نداشت نمی‌توانست نقشی در پیدایش اقتصاد سرمایه‌داری داشته باشد. سومبارت در پاسخ می‌نویسد که "ثروت تولید شده به‏وسیله بردگان می‌توانست در موضع دیگر به عنوان سرمایه‌ به کار رود و لذا سرمایه‌داری می‌تواند از منشاء‌های غیرسرمایه‌داری تغذیه کند." (37)
این نظر وبر نمونه برجسته‌ای است که تبدیل "تئوری" به سدی در راه شناخت عینی را نشان می‌دهد. کاملا روشن است که انباشت ثروت از مجاری "سنتی"، چون غارت و برده‌داری، می‌تواند در پایه عملیات "نوین" سرمایه‌داری قرار گیرد؛ و در عمل چنین نیز بود.
نظریه‌پردازی انتزاعی ماکس وبر ادامه دارد. او نقش مستقیم یهودیان را در توسعه سرمایه‌داری محدود می‌بیند زیرا، به‏زعم او، یهودیان "سنت‌گرا" بودند و نمی‌توانستند با تحول زمانه به پیش روند. وبر با سومبارت موافق است که یهودیان در شاخه‌های زیر نقش مهمی داشتند: تأمین مالی دولت‏ها، سرمایه‌گذاری در تصرف نظامی مستعمرات، ایجاد پلانت‌های بزرگ، تجارت و صرافی. ولی مدعی است که یهودیان در تولید صنعتی، که در بنیاد سرمایه‌داری است، نقش مهمی نداشتند. او می‌نویسد یهودیان "بقایای نمونه‌وار تجار بدوی‌اند." (38)
سومبارت، در پاسخ به وبر، نمونه‌های فراوانی از مشارکت یهودیان در صنعت جدید به دست می‌دهد. او ابتدا به دشواری شناخت نقش یهودیان در شرکت‌های سهامی اشاره می‌کند و می‌نویسد:

برای نمونه، چند نفر از مردم [آلمان] می‌دانند که آقای هاگن کلنی، (39) که بیش از هر کس دیگر در هیئت مدیره کمپانی‏ها عضویت دارد، نام اصلی‌اش "لوی" است؟
معهذا، سومبارت بر اساس اطلاعات قابل دستیابی و نام یهودیان شناخته شده نشان می‌دهد که 4/24 درصد اعضای هیئت مدیره و 3/13 درصد مدیران عامل کمپانی‏های مختلف آلمان در زمان او، در عرصه‌های گوناگون صنعتی از صنایع نساجی تا ذوب فلز و برق و شیمیایی، یهودی‌اند. (40)

سومبارت به سهم جدی یهودیان در سرمایه‌داری ایالات متحده آمریکا اشاره می‌کند به‏رغم اینکه در رسانه‌های این کشور در فهرست "مولتی میلیونرها" کمتر نامی از یهودیان مندرج است:
"تراست ذوب فلز" (41) که در سال 1904 با سرمایه اسمی 201 میلیون دلار ایجاد شد مخلوق گوگنهایم‌های یهودی است. در "تراست تنباکو"، (42) "تراست آسفالت"، (43) "تراست تلگراف" (44) و غیره و غیره، همه یهودیان نقش اول را دارند. سومبارت می‌افزاید:

به مجتمع عظیم راه‌آهن هریمن بنگریم. این مجتمع بطور عمده بر سرمایه کمپانی "کوهن لوئب"، موسسه نامدار بانکی نیویورک، متکی است.

سومبارت ایالت کالیفرنیا را از کانون‏های اصلی یهودیان می‌داند که از آغاز پیدایش بسیاری از سمت‌های مهم دولتی آن، از قضاوت تا فرمانداری و غیره، در دست یهودیان بوده است. در دوران اکتشاف طلا، یهودیان واسطه میان کالیفرنیا و ایالت‌های شرقی آمریکا و قاره اروپا بودند. عملیات مهم مالی آن زمان به‏وسیله افرادی چون بنجامین داویدسون (45) (کارگزار روچیلدها)، آلبرت پریست (46) در رودآیلند، آلبرت دایر (47)در بالتیمور، سه برادر لازارد که مجتمع بانکی بین‌المللی خود را در پاریس، لندن و سانفرانسیسکو داشتند، سلیگمان‌ها، گلازیرها (48) و ورمسرها(49) انجام می‌شد.
به‏نوشته سومبارت، بخش اعظم سیستم بانکی آمریکا به دست یهودیان است. او به "بانک لندن، پاریس و آمریکا" (50) (متعلق به زیگموند گرینبائوم(51) و ریچارد اتشول(52) )، "بانک انگلیس- کالیفرنیا"(53) (متعلق به لیلینتال(54) و ایگناس اشتینهارت(55) )، "بانک نوادا"،(56) "کمپانی یونیون تراست"، (57) "بانک کشاورزان و بازرگانان لوس آنجلس" (58) و غیره اشاره می‌کند.
جان روزنفلد (59) کنترل معادن زغال سنگ ایالات متحده را به دست دارد. "کمپانی تجاری آلاسکا"، (60) که به "کمپانی خلیج هودسن"(61) تبدیل شد، "کمپانی تجاری شمال آمریکا" (62) و غیره همه به یهودیان تعلق دارد. یهودیان شاخه‌های مهم اقتصاد ایالات متحده آمریکا- تجارت گندم، تنباکو، پنبه و غیره- را در انحصار خود دارند. سومبارت می‌افزاید: توجه کنیم که هم اکنون (1911) تنها در نیویورک بیش از یک میلیون نفر یهودی زندگی می‌کنند که بسیاری از آنان هنوز وارد چرخه سرمایه‌داری نشده‌اند. (63)

پی‌نوشت‌ها:

1. International Encyclopedia of the Social Sciences, vol. 15, pp. 57- 59.
2. Archiv fur Sozialwissenschaft und Sozialpoliti
3. ترجمه فارسی: ماکس وبر، اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری، ترجمه عبدالکریم رشیدیان و پریسا منوچهری کاشانی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1373.
4. Sombart, ibid, p. 6.
5. ibid, pp. 284-322.
6. ibid, pp. 195-196.
7. ibid, p. 262.
8. rationalism
9. ibid, pp. 230-238.
10. Max Weber, The Sociology of Religion, Boston: Beacon Press, 1964, pp. 247-248.
11. Sombart, ibid, p. 11.
12. Levant
13. ibid, pp. 13-24.
14. ibid, p. 7.
15. New Christians
16. ibid, pp. 7-9.
17. gentiles
18. Nathaniel Holmes
19. Levelers
20. Thomas Harrison
21. Anabaptist
22. Lion of Judah\ ibid, pp. 248-251.
23. Daniel Abensur
24. Jacob Worms
25. Samuel Bernard
26. Marquis de Dangeau
27. Dupont
28. Helphen
29. Cerfbeer
30. Godchaux
31. Dalembert
32. Haym Salomon
33. Minis
34. Cohen
35. Robert Morris
36. ibid, pp. 49-59.
37. ibid, p. lxxxii.
38. ibid, p. lxxxiii.
39. Hagen of Cologne
40. ibid, pp. 112-114.
41. Smelters' Trust
42. Tobacco Trust
43. Asphalt Trust
44. Telegraph Trust
45. Benjamin Davidson
46. Albert Priest
47. Albert Dyer
48. Glazier
49. Wormser
50. London, Paris and American Bank
51. Sigmund Greenbaum
52. Richard Atshul
53. Anglo-Californian Bank
54. N. Lilienthal
55. Ignatz Steinhart
56. Nevada Bank
57. Union Trust Company
58. Farmers' and Merchants' Bank of Los Angeles
59. John Rosenfeld
60. Alaska Commercial Company
61. Hudson Bay Company
62. North American Commercial Company
63. ibid, pp. 39-41.

منبع مقاله: شهبازی، عبدالله؛ (1377)، زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم (پائیز 1390)