علل و اسباب غیبت امام مهدی (عج) (2)
کلامی زیبا از حضرت علی (علیه السّلام)
در پایان این قسمت از بحث، مناسب است که توجه خوانندگان محترم را به فرمایش حضرت امیر المومنین (علیه السّلام) که بیانگر بعضی از علل و حکمت های غیبت است جلب کنیم. آن جا که حضرت به کمیل بن زیاد نخعی می فرماید:«اللهمَّ بلی! لا تخلو الأرض من قائم لله بحجّة، إما ظاهراً مشهوراً، و إما خائفاً مغموراً، لئلّا تبطل حجج الله و بیّناته، و کم ذا و أین اُولئک؟ اُولئک و الله الأقلّون عدداً، و الأعظمون عند الله قدراً.
یحفظ الله بهم حججه و بیّناتِهِ حتّی یودعوها نظراءهم، و یزرعوها فی قلوب أشباههم.
هَجَم بهم العلم علی حقیقة البصیرة، و باشروا روح الیقین، و استلانوا ما استعوَرهُ المترفونَ، واَنسوا بما استوحش منه الجاهلون، و صحبوا الدنیا بأبدان أرواحها معلّقة بالمحلّ الأعلی.
اُولئک خلفاء الله فی أرضه، و الدعاة إلی دینه، آه آه شوقاً إلی رؤیتهم!». (1)
« بار خدایا! چنین است که زمین هرگز از کسی که با حجت و دلیل، قیامِ به حق نماید و دین خدا را بر پا دارد خالی نخواهد ماند؛ خواه این کس ظاهر و آشکار باشد [مانند امامان یازده گانه ی معصوم علیهم السلام] خواه در حال ترس و پنهانی [مانند امام دوازدهم حضرت مهدی (علیه السّلام) [تا دلایل الهی و مشعل های فروزان خدا از بین نرود. و آنان چند نفرند و کجایند؟ به خدا سوگند که تعداد اندک و مقام و منزلتشان در نزد خدا بسی بزرگ و ارجمند است. زیرا خدا به وسیله ی آنان حجت ها و دلایل روشن خویش را پاسداری می کند،
تا آن را به کسانی مانند خود بسپارند و بذر آن را در دل های افرادی مثل خودشان بیفشانند.
علم و دانش با بینش حقیقی به آنان رو می آورد و آنها، روح یقین را با نهادی آماده و پاک لمس می کنند و آنچه را دنیا پرستان هوس باز، دشوار و ناهموار شمارند، آنها برای خویش آسان و گوارا دانند و آنچه را جاهلان از آن هراسان باشند آنان بدان اُنس گیرند. زیرا آنان دنیا را با بدن هایی همراهی می کنند که ارواحشان به جهان بالا پیوسته است.
آنان در زمین، خلفای خدا و دعوت کنندگان به دین او هستند. چقدر مشتاق و آرزومند دیدارشان هستم!»
آنچه حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در این حکمت برای کمیل بن زیاد بیان فرموده است، جز بر پیامبر اکرم و امامان معصوم بعد از آن حضرت ، بر هیچ مقام و شخصیّتی منطبق نمی شود. حتی ابن ابی الحدید نیز این جملات امام (علیه السّلام) را بیانگر اعتقادات شیعه می داند و می گوید: « این جمله اعتراف صریح امام نسبت به مذهب امامیّه است». (2)
نکاتی چند از کلام حضرت علی (علیه السّلام)
حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در این کلام ژرف و پُر محتوا، نکات مهمی را بیان داشته اند که به آن اشاره می کنیم:1- امام (علیه السّلام) قبل از هر چیز توجه جامعه ی بشری - به خصوص مسلمانان-را به ضرورت مسئله امامت و رهبری خاطر نشان فرموده و نیاز مبرم جامعه اسلامی را، در هر عصر و زمان، به وجود امام واجد تمام شرایط که از سوی خدا انتخاب شده باشد، متذکر شده و در بیانی شیوا و دعاگونه، خداوند متعال را بر صدق گفتار خود که بیان یک حقیقت دینی و ضرورت اسلامی است گواه گرفته است که نباید صحنه ی زمین از امام و رهبری که بیانگر حقایق و خواسته های الهی است خالی بماند. زیرا اگر زمین از حجت خدا خالی بماند، دلایل الهی آسیب پذیر می شود و نشانه های خدا در زمین باطل خواهد شد.
2- نکته دیگری که امام (علیه السّلام) بدان اشاره فرموده اند تشریح موقعیت امامان راستین و جانشینان واقعی پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم اسلام است که در وجود خود و فرزندان معصوم آن حضرت خلاصه گردیده است. لذا حضرت بار دیگر نظر جامعه را به این نکته توجه می دهد که عهده دار مقام امامت و رهبری مسلمانان، از طرف خدا تعیین می شود. این امام، ممکن است به دو وجه وظیفه ی خطیر امامت را انجام دهد و در هر حال مردم را به سوی خواست خدا هدایت نماید و این معنا از دو جمله ی مختصر و پرمحتوای آن حضرت استفاده می شود که فرمود :«إما ظاهراً مشهوراً و إما خائفاً مغموراً». زیرا یا این گونه است که جامعه ی اسلامی بعد از پیامبر اسلام فرمایشات آن حضرت را در مورد اطاعت و فرمان برداری از امام و رهبر واجد تمام شرایط - که از سوی خدا به وسیله ی پیامبرش اعلان گردیده است - به کار می گیرند و زمینه و شرایط برای فعالیت همه جانبه امام و حجت بعد از پیامبر فراهم می گردد که در این صورت، امام زعامت
مستقیم جامعه ی اسلامی را به دست می گیرد و به طور ظاهر و آشکار در میان مردم به هدایت و ارشاد آن ها می پردازد و تمام دستورات و قوانین اسلام را مانند پیامبر اجرا می کند و یا این گونه است که مردم نسبت به امام و رهبر معصوم، فرمان بردار نیستند که در این فرض نیز از دو حال خارج نیست؛
حالت اول این است که گر چه امام (علیه السّلام) به واسطه ی غصب خلافت از سوی دیگران، از آزادی برخوردار نیست، لکن تا حدّی می تواند در جهت نشر علوم قرآن و ترویج احکام اسلام و جوابگویی به مشکلات فکری فعالیّت کند همانطوری که هر کدام از امامان معصوم ما، مشکلات علمی و فکری و سایر مشکلات جامعه را در حدّ امکان به نحو احسن می گشودند.
حالت دوم این است که بر اثر حاکمیت زمامداران خودسر و ستمگر و نامساعد بودن زمینه و شرایط لازم برای انجام وظیفه ی رهبری ، امام (علیه السّلام) - از ترس جان خود و شیعیان - ناگزیر می گردد که به صورت ناشناس و پنهانی به سر برد تا زمینه و شرایط کافی برای حضور وی در جامعه فراهم شود. مانند امام دوازدهم، حضرت مهدی (علیه السّلام) که با چنین موقعیت دردناک و جانسوزی روبرو گردید و جوّ حاکم به حدّی تیره و نامساعد بود که امام (علیه السّلام) را وادار به اختفای از دشمن و غیبت از انظار عمومی کرد؛ به طوری که بر اساس روایاتی که در این رابطه آمده است، شیعیان به جهت رعایت مسایل امنیتی ، حتی از تصریح نام مبارک امام دوازدهم (علیه السّلام) منع شده بودند و با رمز و اشاره درباره ی آن حضرت سخن می گفتند. (3)
3- نکته دیگری که از کلام حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) استفاده می شود این است که امام (علیه السّلام) به تعداد امامان اشاره فرموده است و با ادای سوگند، قلّت و محدودیّت امامان معصوم را خاطر نشان کرده است. این موضوع با در نظر گرفتن روایات فراوانی که از پیامبر اکرم درباره ی خلفای دوازده گانه آن حضرت آمده است تنها با عقیده ی شیعه ی امامیّه که قائل به امامت دوازده امام هستند، منطبق می گردد.
4- آخرین نکته ای که متذکر می شویم این است که ایشان، پس از برشمردن برتری ها و ویژگی های ممتازی که در این گروه و عدّه کم موجود است، اوصاف و صفاتی را برای آنان ذکر می کند که جز در پیامبران و جانشینان آنان چنین صفاتی وجود ندارد.
حضرت می فرماید: «اینان خلفای خدا در زمین و دعوت کنندگان به دین او هستند».
این بیان را قرآن کریم در مورد پیامبرانی مانند داود (علیه السّلام) آورده است و از وی به عنوان خلیفه ی خدا در زمین نام برده است چنانکه می فرماید:
(یا داوُدُ إِنّا جَعَلناکَ خَلیِفَةً فِی الأَرضِ فَاحکُمُ بَینَ النّاسِ بِالحَقِّ) (4)
«ای داود! ما تو را خلیفه خود در زمین قرار دادیم. پس در بین مردم به حقّ داوری کن».
از توجه به فرمایش حضرت علی (علیه السّلام) که از آن افراد، به عنوان خلفای خدا در زمین یاد می کند و همچنین با توجه به این نوع از آیات قرآن کریم،
نکته ای که بدان پی می بریم این است که جز پیامبر گرامی اسلام و جانشینان بر حقّ آن حضرت، که نقش رهبری و تعلیم و تربیت صحیح جامعه را بر عهده دارند، کسی دیگر نمی تواند حجت و خلیفه ی خدا در زمین باشد.
بنابراین، روشن شد که مقصود علی (علیه السّلام) از بیان عدّه ی خلفا، همان امامان و پیشوایان راستین شیعه است که مسئولیت امامت و رهبری جامعه ی اسلامی از طرف خدا به وسیله ی پیامبر بر دوش آنها نهاده شده است.
بدیهی است کسانی که بعد از پیامبر گرامی اسلام به طور خودسرانه و بدون توجه به سفارشات آن حضرت و نصّ صریح قرآن در مورد امامت حضرت علی (علیه السّلام) زمام امور را به دست گرفتند، نمی توان از آنان به عنوان خلیفه ی خدا یاد کرد. زیرا خلیفه ی خدا کسی است که از طرف خدا به وسیله ی رسولش انتخاب شده باشد. لذا اگر کسی از آنان به عنوان خلیفه ی خدا تعبیر کند بر خلاف صریح آیات قرآن عمل کرده است.
با این بیان روشن می شود که مدّعیان مقام خلافت که بعد از پیامبر در برابر اهل بیت آن حضرت تشکیل جبهه داده بودند، «خلیفة الله» نبودند. زیرا هیچ گونه نصّ و دلیلی که حاکی از خلیفه ی اللّهی آنان باشد از طرف خدا و رسول، اعلام و ارائه نگردیده است. همین طور آنان خلیفه ی مردم هم نبودند؛ زیرا در موقع انتخاب آنان به آرای عمومی مراجعه نشده بود و کسانی که از آنان به عنوان خلیفه یاد کردند اولاً از خودشان بودند مثل این که عمر دست به پشت دست ابی بکر زد و از او به عنوان خلیفه یاد کرد و ثانیاً تعداد آنها در آغاز کار به اندازه ی تعداد انگشتان یک دست هم نبود.
زیرا طبق شواهد تاریخی، آغاز کار، بیعت فقط توسطّ ابوبکر و عمر و ابو عبیده ی جرّاح (گورکن) انجام گرفت. (5) به همین جهت چنین انتخابی هیچ جنبه ی قانونی ندارد و هیچ یک از مسلمانان نباید آن را بپذیرند.
این موضوع را ما می توانیم از سخنان گُهربار حضرت شاه ولایت، مولانا امیر المومنین علی (علیه السّلام) استفاده کنیم؛ آن حضرت می فرماید:
«و اعجباه! أتکون الخلافة بالصحابة و لا تکون بالصحابه و القرابة».
«چه شگفت آور است! آیا رسیدن به خلافت، تنها با نام و نشان صحابی داشتن روا است؛ امّا با نام و نشان صحابی داشتن و قرابت و خویشاوندی پیامبر روا نیست».
در همین راستا، حضرت خطاب به غاصبین خلافت فرمود:
فإن کنت بالشوری ملکتَ اُمورهم ... فکیف بهذا و المشیرون غیّب
وإن کنت بالقربی حججت خصیمهم ... فغیرک أولی بالنبیّ و أقرب (6)
پس چگونه بیعت منعقد شد و رأی گیری به عمل آمد؟! امّا این که می گویی از نزدیکان پیامبر و خاندان او هستی، بدان که غیر تو (یعنی: من که علی هستم) از تو به پیامبر نزدیک تر است».
4- امتحان مردم
یکی دیگر از مصالح و حکمتهای غیبت امام عصر (علیه السّلام) آزمایش و امتحان شیعیان است. زیرا براساس آنچه از آیات قرآن و روایات اسلامی که همواره بوده و هست. قرآن کریم می فرماید:(اَلّذی خَلَقَ المَوتَ وَ الحَیوةَ لِیَبلُوَکُم أیُّکُم أَحسَنُ عَمَلاً) (7)
«خداوند کسی است که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را آزمایش و امتحان کند که کدام یک از شما بهتر عمل می کنید».
امتحان، وسیله ای است برای ظهور کمالات و استعدادهای درونی انسان که شخصیت افراد و درجه ی ایمان و صبر و استقامت آن ها را در مقام اطاعت از اوامر خداوند و رسول او روشن می کند.
آزمایش دوران غیبت، سخت ترین آزمایش ها
چنانکه از روایات و اخبار استفاده می گردد، امتحان و آزمایش به وسیله ی غیبت امام (علیه السّلام) به چند جهت از شدیدترین امتحان ها است:جهت اول:
این که، از روایاتی استفاده می شود که مومنین و افرادی که در زمان غیبت آن حضرت به سر می برند از حیث درجه و مقام بر کسانی که در زمان حضور پیامبر و سایر ائمه علیهم السلام بودند برتری دارند. لازمه ی این برتری و موقعیّت ، شدّت و سختی امتحان آنها است که به وسطه ی طولانی شدن غیبت امام و حجت خدا، متوجّه آنان می شود؛ لکن آنان ذرّه ای شکّ و تردید به خودشان راه نمی دهند و با اخلاص کامل بر اعتقاد به امامت آن حضرت ثابت و استوار می مانند.چنانکه حضرت علی (علیه السّلام) از پیامبر نقل می کنند که خطاب به وی فرمود:
«یا علیّ، و اعلم أنَ أعجب الناس إیماناً و أعظمهم یقیناً یکونون فی آخرالزمان لم یلحقوا النبیّ و حجبتهم الحجّة، فآمنوا بسواد علی بیاض». (8)
« ای علی! بدان که عجیب ترین افراد از جهت ایمان و بزرگی یقین، قومی هستند که در آخرالزمان به سر می برند. زیرا آنان، در عین حال که پیامبر را ملاقات نکرده اند و امام و حجت خدا نیز از آن ها محجوب و غایب است، به وسیله سیاهی ها و خطوطی که در کاغذها مانده است، ایمان آورده اند».
در روایت دیگری ابن عباس از پیامبر اکرم نقل می کند که آن حضرت فرمودند:
«علی بن ابی طالب (علیه السّلام) امام و جانشین من بر امت من است. از فرزندان علی است همان قائم منتظری که زمین را از قسط و عدل پر می کند همان طوری که از جور و ستم پر شده باشد».
آنگاه حضرت فرمودند:
«والّذی بعثنی بالحقّ بشیراً انّ الثابتین علی القول به فی زمان غیبته لأعزّ من الکبریت الأحمر».
« سوگند به خدایی که مرا به حق مبعوث داشت و بشارت دهنده قرار داد؛ کسانی که در زمان غیبت آن حجت خدا بر قول و اعتقاد به امامت وی ثابت بمانند از طلای سرخ - یا یاقوت سرخ - کمیاب ترند!»
جابربن عبدالله انصاری بلند شد و عرض کرد: «آیا برای قائم (علیه السّلام) غیبتی است؟»
حضرت فرمود:
«آری، به خدا سوگند! «وَ لُیِمَحّصَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمحَقَ الکافِرِینَ» (9)؛ تا خداوند بندگان با ایمان را خالص گرداند و امتحان کند و کافران را نیست و نابود گرداند». (10)
دشواری حفظ ایمان در دوران غیبت
جهت دوم:
این که، پیشامد های ناگوار و دگرگونی هایی که در دوران طولانی غیبت رخ می دهد، مردم را نیز متحوّل و دگرگون می سازد به طوری که حفظ ایمان و استقامت در راه آن، بسیار سخت و دشوار است که حتّیامامان پیشین نیز، جامعه شیعه را در جریان آن قرار داده اند و آن ها را از سختی ها و مشکلاتی که در راستای حفظ ایمان در زمان غیبت متوجّه آنان می شود، خبر داده اند.
حضرت صادق (علیه السّلام) فرمود:
«إن لصاحب هذا الأمر غیبة ، المتمسّک فیها بدینه کالخارط للقتاد - ثم قال هکذا بیده - ثم قال: فأیّکم یمسک شوک القتاد بیده؟ ثمّ أطرق ملیّاً، ثمّ قال: إنّ لصاحب هذا الأمر غیبة، فلیتّق الله عبد و لیتمسّک بدینه». (11)
«کسی که بخواهد در زمان غیبت صاحب الأمر (علیه السّلام) به دین خود چنگ بزند و به لوازم دینداری ملتزم باشد، مانند کسی است که بخواهد با کشیدن دست، خارهای درخت قتاد را بکَنَد. سپس حضرت فرمودند: کدام یک از شما می تواند خارهای درخت قتاد را با دست بگیرد؟
بعد فرمودند: به درستی که برای صاحب این امر، غیبتی است که باید بنده ی خداف تقوا و پرهیزگاری را پیشه ی خود سازد و به دینش چنگ زند».
آری! در دوران اندوهناک غیبت آخرین حجت و ذخیره ی خدا در زمین، ظاهر فریبنده ی امور دنیوی، یکی پس از دیگری، جلوه گر می گردد و دل افراد را فریفته و اسباب گوناگون گناه و معصیت، بیش از پیش فراهم شده و در دسترس همه قرار گیرد. بساط لهو لعب، غنا و نوازندگی و طرب،
همه جا گسترده می شود و با اختلاط و امتزاج های نامشروع مرد و زن، زمینه ی بیشتری برای دسترسی به گناه فراهم می گردد. علاوه بر آن، قدرت های طاغوتی و غیر دینی نیز در افزایش گناه و معصیت تأثیر فراوان دارند. در آن دوران، دینداران حقیقی به ظاهر، ذلیل، و بلهوسان نابکار به ظاهر، عزیزند؛ امر به معروف و نهی از منکر فراموش، و انجام منکرات در هر کوی و برزن متداول و مرسوم می گردد.
بنابراین باید گفت که دینداری، سخت و مشکل است. لذا عظمت افرادی که در شرایط سخت و دشوار غیبت، دین خود را حفظ کنند و بر اعتقاد به امامت حضرت مهدی (علیه السّلام) ثابت و استوار بمانند، روشن می شود امید آن که خداوند ما را از ثابت قدمان بر اعتقادات صحیح اسلامی و امامت ائمه معصومین علیهم السلام قرار دهد و مقدّمات ظهور حضرت را فراهم نماید.
وسوسه های فکری و اعتقادی در زمان غیبت
جهت سوم:
جهت دیگری که امتحان و آزمایش شیعیان را در زمان غیبت دشوار می کند، وسوسه های فکری است که متوجه شیعیان می شود و احیاناً بعضی از آن ها را دچار شک و تردید می کند.دشوار بودن مسئله از این جهت، به قدری دردآور است که طبق بعضی از روایات، وقتی امام صادق (علیه السّلام) موقعیّت شیعیان زمان غیبت را ملاحظه می کردند، آنچان ناراحت و اندوهناک و گریان شدند که اصحاب آن حضرت، شگفت زده و متحیّر گشتند. چنانکه از سَدیر صیرفی نقل شده که گفت: در موقعی که حضرت امام صادق (علیه السّلام) مسئله غیبت را متذکّر
شدند، به قدری ناراحت و گریان بودند که عقل از سر ما پرید و از ناله های هولناک آن حضرت قلب های ما به فغان و خروش آمد.
آنگاه وقتی از حضرت، علّت ناراحتی و اندوهشان سؤال شد، فرمود:
«وقتی گرفتاری های شیعیان را در زمان غیبت ملاحظه می کنم و می بینم که بسیاری از آنان از دین و عقیده ی خودشان برگشته اند، این چنین ناراحت می گردم و حزن و اندوه بر من غالب می شود.
فأخذتنی الرقّة، و استولت علیّ الأحزان». (12)
آیا در زمان غیبت همه ی شیعیان دچار شکّ و تردید می شوند؟
اینک در این جا سؤالی مطرح است و آن است که آیا به واسطه ی طولانی شدن غیبت امام عصر (علیه السّلام) همه ی شیعیان دچار شکّ و تردید نسبت به آن حضرت می شوند؟در پاسخ این پرسش باید بگوییم: چنانکه از روایات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلّم و ائمه ی معصومین علیهم السلام استفاده می شود، چنین نیست که تمام شیعیان دچار شکّ و تردید شوند. زیرا شواهد تاریخی نیز نشان می دهد که معمولاً در مسایل اعتقادی و ایمان به خدا و پیامبران الهی، گر چه در مواردی تعداد زیادی از دین و اعتقادات صحیح منحرف می شدند، لکن چنین نیست که به طور کلّی در همه ی افراد، ارتداد حاصل شود و همگان به انحراف کشیده شوند؛ بلکه همیشه عدّه ای- اگر چه اندکی از آنها- بر دین و اعتقادات صحیح باقی می مانند.
قرآن کریم این حقیقت را در ماجرای طالوت و جالوت بیان می کند و می فرماید:
( فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتَ بِالجُنُودِ قَالَ إنَّ اللهَ مُبتَلِیکُم بِنَهَرٍ فَمن شَرِبَ مِنهُ فَلَیسَ مِنّی وَ مَن لَم یَطعَمهُ فَإنَّه مِنّی إِلّا مَنِ اغتَرَفَ غُرفَةً بِیدِهِ فَشرِبُوا مِنهُ إلّا قَلیلاً مِنهُم فَلَمّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ قالوا لا طَاقَة لَنا الیَومَ بِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ قَالَ الَّذینَ یَظنُّونَ أَنَّهُم مُلاقُوا اللهِ کَم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَت فِئَةً کَثیرةً بِإِذنِ اللهِ وَاللهُ مَعَ الصَّابرِینَ* وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنا أَفرِغ عَلَینا صَبراً وَ ثَبِّت أقدامَنا وَانصُرنا عَلَی القَومِ الکَافِرِینَ * فَهَزَمُوهُم بِإِذنِ اللهِ و قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَ آتاهُ اللهُ المُلکَ وَ الحِکمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ وَ لَو لا دَفعُ اللهِ النّاسِ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَفَسَدَتِ الأَرضُ وَلِکنَّ اللهَ ذُوفَضلٍ عَلَی العالَمِینَ). (13)
« هنگامی که طالوت سپاهش را باخود برد، به آنان گفت: خداوند شما را به وسیله ی نهر آبی آزمایش می کند؛ هر کس از آن بنوشد، از من نیست و هرکس جز یک پیمانه ننوشد، از من است که جز عدّه ی کمی همه از آن نهر نوشیدند. آن گاه افرادی که از بوته ی آزمایش به سلامتی بیرون آمدند، وقتی از نهر گذشتند از کمی افراد و نفرت خود ناراحت شدند و گفتند: «ما توانایی مقابله با نیروهای جالوت را نداریم».
آنان که می دانند خدا را ملاقات خواهند کرد، با قدرت ایمان و تکیه بر یاری خداوند گفتند: « چه بسیار گروه های کوچکی که به فرمان و یاری خدا بر گروه های بزرگ و عظیم دشمن غلبه یافتند و پیروز گردیدند. زیرا خداوند با صبر پیشگان است».
سپس همان گروه اندک، امّا با ایمان، در مقابل سپاهیان انبوه جالوت به استقامت پرداختند و گفتند: « پروردگارا! پیمانه ی صبر و استقامت را بر ما فرو ریز و ما را در مقابل دشمن ثابت قدم دار و ما را بر کافران، ظفر و پیروزی عنایت فرما».
آن ها به فرمان خدا سپاه دشمن را به هزیمت و فرار واداشتند و داود، جالوت را کشت و خداوند، حکومت و دانش را به وی بخشید و آنچه خواست به او تعلیم داد. و اگر خدا بعضی از مردم را به وسیله ی بعضی دیگر، دفع نمی کرد، زمین پر از تباهی و فساد می شد، لکن خداوند نسبت به جهانیان لطف و احسان می نماید».
با توجه به مفهوم آیات کریمه و روایات اهل بیت علیهم السلام جواب پرسش فوق بیشتر روشن می شود. زیرا درست است که طولانی شدن غیبت، در روحیه و افکار و احیاناً اعتقادات مردم تأثیر می گذارد، لکن موجب نمی شود که تمام معتقدین به امامت امام غایب (علیه السّلام) در عقیده و اعتقاد خود سست شوند، بلکه مومنین و معتقدینی هم وجود دارند که امتداد غیبت، ذرّه ای در ایمان راسخ آنان خلل وارد نمی کند چنانکه احادیث فراوانی نیز مؤیّد این معناست که نمونه ای از آنها را ذکر می کنیم:
عن أبی عبدالله (علیه السّلام) قال: «أقرب ما یکون العباد من الله عزّوجلّ و أرضی ما یکون عنهم إذا افتقدوا حجّة الله
عزّوجلّ، فلم یظهر لهم و لم یعلموا بمکانه، و هم فی ذلک یعلمون أنّه لم تبطل حجج الله [عنهم و بیّناته] فعندها فتوقعوا الفرج صباحاً و مساءً، و إنّ أشدَّ ما یکون غضب الله تعالی علی أعدائه إذا افتقدوا حجّة الله فلم یظهر لهم، و قد علم أنَّ اولیائَه لا یرتابون، و لو علم أنّهم یرتابون لما غیّب عنهم حجّته طرفة عین، و لا یکون ذلک إلا علی رأس شرار الناس». (14)
«از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است که فرمودند: «بهترین زمان قرب بندگان به خدا و بهترین زمان رضایت و خشنودی خداوند از آن ها، زمانی است که آن ها حجت خدا را در میان خدا نیابند و مکان وی را ندانند و در عین حال، می دانند که حجت و برهان خداوند باطل نمی شود. و زمین از حجت خالی نمی ماند). در این هنگام است که باید شما شیعیان هر صبح و شام، منتظر فرج امام (علیه السّلام) باشید. شدیدترین زمان غضب خدا بر دشمنانش نیز، زمان غیبت حجت او است. خداوند می داند که بندگان واقعی وی به جهت غیبت حجّتش، دچار شکّ و تردید نمی شوند. زیرا اگر چنین بود، خدا لحظه ای حجت خود را از بندگانش غایب نمی فرمود و این امر (مسئله غیبت) نمی باشد مگر به خاطر شریرترین افراد مردم».
پی نوشت ها :
1- نهج البلاغه، حکمت 147.
2- شرح نهج البلاغه، ج 18، ص351.
3- درباره ی صدور این روایات و بحث و بررسی آنها دانشمندان بزرگ شیعه کتاب های زیادی را نوشته اند. در این باره به کتاب ارزشمند «الذریعه، ج10» مراجعه کنید.
4- سوره ی ص، آیه 26.
5- شرح این ماجرا را باید از کتب مفصّلی که در این موضوع نوشته شده جستجو کرد. به کتاب عبقات الانوار، میرحامد حسین هندی رحمة الله و بحار الانوار، علّامه مجلسی رحمة الله و سایر کتب مربوطه مراجعه شود.
6- نهج البلاغه ی صبحی صالح، حکمت 190؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 18، ص 416، حکمت 185.
7- سوره ملک، آیه2.
8- کمال الدین، ص 288، ح8.
9- سوره آل عمران، آیه 141.
10- کمال الدین، ص 287، ح7.
11- اصول کافی، ج1؛ 335، ح1؛ کمال الدین، ص 346.
12- کمال الدین، ص 353و 354.
13- سوره بقره، آیات 249ـ251
14- کمال الدین، ص 337، ح10.
علی پور، حسین؛ (1380)، جلوه های پنهانی امام عصر (علیه السّلام)، قم: مسجد مقدس صاحب الزمان(جمکران)، چاپ سوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}