نویسنده: زهرا محدثی خراسانی




 

پیروزی انقلاب اسلامی که با همت امام خمینی(ره) صورت گرفت، شور و هیاهویی توصیف ناپذیر را به دنبال داشت و اتحاد و صمیمیت خاصی بین مردم میهن ما برقرار کرد؛ اتحاد مردم مسلمان ایران در مراسم عزاداری فراق حضرت امام(ره)، یکبار دیگر تداعی کننده ی اتحاد روزهای خویش پیروزی انقلاب بود، که این بار در صورتی غم انگیز شاهد آن بودیم. شاهد سینه هایی سوزان از هجران یاری که کتاب تاریخ را با تورقی حماسه خیز از زردی نفرت انگیز به سبزی حیات بخش و روح نواز بدل کرد و جان های ملول را به شور و شعف فراخواند.
بی گمان امام راحل نیز از آن جا که انقلاب و اسلامی سازنده را در روح مردم بی قرار احیا کرد و همپای آنان با هدایت پیامبر گونه ی خویش، در به ثمر رسدن و شناساندن آن حضور داشت، در شمار شهیدان شاهد انقلاب است؛ و شاعران- این رسولان پیام و منادیان آزادگی- نیز به رسالت خویش تلاش نموده اند تا در سروده های خود به زنده بودن حقیقی شهید که حضرت امام پیر و مراد آنان است، اشاره و تأکید کنند.
به سوگ سروده ای در فراق حضرت امام خمینی(ره) اشاره می کنیم:
زنده تر از تو کسی نیست چرا گریه کنیم؟
مرگمان باد و مباد این که تو را گریه کنیم!
هفت پشت عطش از نام زلالت لرزید
ما که باشیم که در سوگ شما گریه کنیم
رفتنت آینه ی آمدنت بود، ببخش!
شب میلاد تو تلخ است که ما گریه کنیم
ما به جسم شهدا گریه نکردیم، مگر
می توانیم به جان شهدا گریه کنیم؟
گوش جان باز به فتوای تو دادیم، بگو
با چنین حال بمیریم و یا گریه کنیم؟
آسمانا! همه ابریم گره خورده به هم
سر به دامان کدام عقده گشا گریه کنیم؟(1)
آن چه در غالب سوگ سروده ها در فراق حضرت امام(ره) مشهود است، اشاره به تحول معنوی و تأثیرات ایشان در این زمینه می باشد.
شاعر نمی تواند دلتنگی خود را از فراق آن که زندگی را برای او با حقیقتی راستین قرین کرد و عطر مهرورزی را با شناساندن اسلام و پیروی از حق و عدالت به ارمغان آورد، پنهان کند. او در این فراق با روح بلند امام خویش عهد می بندد که بر پیمانی که او زمینه سازش بود، پایدار بماند و در فراز و فرودهای زندگی، از این اصول مبتنی بر حق و عدل، مدد جوید:
بی تو دلگیرتر از حوصله ی پاییزیم
همچنان برگ خزانیم و فرو می ریزیم
به تماشای کدام آینه دل خوش داریم
ما که از تیشه و از سنگ نمی پرهیزیم
مرگ می بارد از این ابر، خدایا مددی
که از این بارش سنگین به کجا بگریزیم!
بی تو آشفته ی دردیم و دوا می جوییم
بی تو از حادثه و خون جگر لبرییزم
ما همانیم که بودیم به پیمان شما
گرچه گفتند که ما کافر رنگ آمیزیم
دستمان بر سر بتخانه، تبر خواهد شد
باز با نام تو ای مرد! اگر برخیزیم (2)
پیرو همین اعتقاد است که شاعر در سوگ سروده هایش از ریا و تزویر، که گاه در اجتماع و مسائل سایسی امروز شاهد آن است، شِکوه می کند و بر این اصل معتقد است که گرچه آرامش حاکم امروز در جامعه متأثر از انقلاب امام خمینی(ره) است، اما حضور او خود پشتوانه ی محکم و آرامش آفرینی را رقم می زند؛ آرامشی که امروز بی حضور او کم رنگ شده و گاه نیرنگ و تزویر جایگزین آن شده است.
در این سوگ سروده ها، داغ امام در لحظه لحظه ی زندگی جاری است و شاعر این داغ را تا هماره، تازه و فراموش نشدنی می شمارد.
در خون اگر تمام زمین غوطه ور شود
بی یاد تو مباد شب ما سحر شود
از تو چقدر فاصله داریم و باز هم
می ترسم این که فاصله ها بیش تر شود
نمرود و چوب و سنگ، خدا می شوند و نیست
دستی که ناخدایی شان را تبر شود
رفتی و بر صحیفه ی دل ها نشسته است
داغی که هرچه می گذرد تازه تر شود،
این داغ اگر به سینه ی تاریخ حک شود
تقویم های روی زمین شعله شود...(3)
و در پایان این که، پس از او چنان که باید، دست یاریگری به سمت خلوت و اندوه بی قراران بلند نخواهد شد:
شکست اندوه تو پشت سپیداران دنیا را
چه کس بعد از تو تا خورشید و باران می برد ما را؟!
چه کس بعد از تو در پای شقایق آب خواهد ریخت
چه کس بعد از تو خواهد آب داد انبوه گل ها را
تمام ابرهای عالم از این داغ می گریند
مگر باور تواند کرد باران مرگ دریا را...(4)

پی نوشت ها :

1. محمدعلی بهمنی، گزیده ی ادبیات معاصر، شماره80، انتشارات نیستان، چاپ دوم، تهران، 1379، صص90-89 .
2. حسین اسرافیلی، آتش در گلو، انتشارات حوزه ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، تهران، 1381، ص14 .
3. راضیه رجایی، گزیده ی ادبایت معاصر، شماره117، انتشارات نیستان، چاپ اول، تهران، 1380، صص26-25 .
4. مرتضی نوربخش، گزیده ی ادبیات معاصر، شماره25، انتشارات نیستان، چاپ دوم، تهران، 1379، ص29 .

منبع مقاله :
محدثی خراسانی، زهرا؛ (1388)، شعر آیینی و تأثیر انقلاب اسلامی بر آن، تهران: مجتمع فرهنگی عاشورا