نویسنده:دکتر شهلا باقری
استادیار دانشگاه تربیت معلم



 

الگوهای مدیریتی در خانواده و نقد آنها

پژوهشگران خانواده سعی در شناخت و درک عواملی دارند که تعیین کنند چه کسی بر چه چیزی و بر چه کسی در خانواده حکومت می کند.(Ponazetti , James J. (ED).C 2003) استفاده از واژگانی همچون قدرت و مشتقات معنایی آن (نفوذ، اقتدار، سلطه، زور) برای تحلیل حکمرانی و فرمان روایی در خانواده به کار گرفته شده است. درباره مفهوم سازی ابعاد قدرت در خانواده، از سوی نظریه پردازان اجماع کامل وجود ندارد. با وجود اختلافات نظری، بسیاری از محققان در تحقیقات خود، وجه تصمیم گیری (Decision making) را به عنوان مصداق مفهوم قدرت در خانواده به کار می برند. با آنکه مفهوم مدیریت در خانواده با مفهوم قدرت و شاخص اساسی آن، یعنی «تصمیم گیری»، به اتمام نمی رسد و مدیریت ابعاد و وجوه دیگری را در بطن خود دارد، لیکن به منظور نقل ادبیات حاکم بر عرصه خانواده، به بیان الگوهای برآمده از قدرت در خانواده و نقد آنها می پردازیم.
تصمیم گیری درخانواده می تواند هر یک از وجوه ترغیب، تحریک، اجبار و فعال کردن تعهد افراد باشد. این وجوه، ابزارهایی هستند که در رفتار دیگران تغییر ایجاد می کنند؛ به این معنا که بر اساس ترغیب و مجاب سازی و یا بر مبنای اجبار و زور به مرحله اجرا درآید. براین اساس است که می توان تصمیم گیری ها در خانواده را به «اقتدار گرایانه» و «دموکراتیک» تقسیم بندی نمود. تصمیم گیری های دموکراتیک به مشارکت و حضور فعال اعضا در فرایند اخذ تصمیم اشاره دارد و تصمیم گیری های اقتدارگرایانه به حاکمیت و محوریت یک فرد به عنوان رئیس یا ارشد در اخذ تصمیمات با کمترین توضیح دلیل اخذ آنها دلالت می کند.«این روابط قدرت (دموکراتیک و اقتدارگرایانه) در تعاملات بین افراد
خانواده را روابط «دو سویه یا متقارن» و «یک سویه یا نامتقارن» نیز نامیده اند.(Tavormina, 197,P.433)
در این زمینه، آدورنو و همکارانش برای بررسی روابط قدرت در خانواده به عناصری مانند نوع و میزان هماهنگی و کنارآمدن پدر و مادر با یکدیگر برای حل مسائل اشاره کرده اند و ازاین طریق، به وجوه اقتدارگرایانه و دموکراتیک بودن روابط بین فرزند ـ والدین رسیده اند.(Adorno, 1950,P.313-314)
جامعه شناسان با توجه به نحوه تصمیم گیری ها و وجوه مختلف اعمال قدرت در خانواده، در مجموعه شیوه های وادار کردن افراد به انجام امور را به شرح زیر طبقه بندی کرده اند:
1. استفاده از منابع زور و اجبار؛
2. راهبرد کاربرد منابع پاداش؛
3. راهبرد کاربرد منابع اطلاعاتی؛
4. راهبرد کاربرد منابع هنجاری.
بر این اساس، می توان گفت: در وجه زور و اجبار نوعی تهدید و توهین، در وجه پاداش نوعی چانه زنی و تحریک، در وجه اطلاعات نوعی اقامه دلیل و توضیح دلیل انجام یک عمل و در وجه هنجاری نوعی داعیه اقتدار وجود دارد.(Ponazetti , James J. (ED).C 2003)
این مسئله که توزیع قدرت در درون خانواده و میزان برخورداری هر یک از زوجین و فرزندان از قدرت چگونه است و الگوهای تصمیم گیری (حاکمیت پدر، حاکمیت مادر و...) به چه صورت است، ساخت قدرت در خانواده را مشخص می کند. برخی از محققان، ساخت تصمیم گیری در خانواده را در سه مقوله دسته بندی کرده اند:
1. خانواده هایی که درآنها پدر بیشترین قدرت تصمیم گیری را داراست؛
2. خانواده هایی که در آنها مادر بیشترین قدرت تصمیم گیری را داراست؛
3. خانواده هایی که در آنها پدر و مادر به طور یکسان دارای قدرت تصمیم گیری هستند.(Sidanius and Pena ,2001,P.5)
برخی از دیگر ازمحققان در بررسی الگوهای ساخت قدرت در خانواده به سه سطح توجه کرده اند. در یک سطح ساخت قدرت بین زن و شوهر را مطرح می کنند که اشاره به روابط بین زن و شوهر در حد تعیین و گرفتن تصمیمات دارد. دراین سطح، روابط می تواند به صورت سلطه زن یا شوهر و یا به شکلی برابرانه برقرار باشد. در سطح دوم، به الگوهای نقش والدین توجه نموده اند و در نهایت در سطح سوم، ساخت های تربیت فرزندان را مطرح کرده اند که این ساخت از یک طیف تشکیل شده است که در یک سرآن سلطه کامل والدین و در طرف دیگر، نظارت حداقلی آنان بر فرزندان قرار دارد. این طیف از پنج نوع ساخت متفاوت تشکیل شده است:
1. ساخت مستبدانه: در این ساخت، پدر یا مادر صرفاً بر فرزندان دیکته می کنند و آنان حق اظهارنظر ندارند.
2. ساخت اقتدار گرایانه : پدر یا مادر به حرف فرزندان گوش می دهند، اما تصمیمات را خودشان می گیرند.
3. ساخت دموکراتیک : در این نوع، فرصت کافی برای اخذ تصمیم به فرزند داده می شود، ولی تأیید تصمیم با والدین است.
4. ساخت مبتنی بر برابری: در این نوع، سهم والدین و فرزند در اخذ تصمیمات به صورت مشارکتی و یکسان است.
5. ساخت مخیرانه : در این نوع ساخت، فرزندان نفوذ بیشتری نسبت به والدین در تصمیم گیری دارند. به عبارتی، تصمیمی که فرزند می گیرد مورد تمایل و توجه والدین قرار می گیرد. (Bates and others ,2003,P.170-190)
نکته مهم و قابل توجه آن است که شاید الگوهای مورد اشاره، از ساخت قدرت در خانواده و تنوع وجودی آن حکایت نماید، اما به هیچ وجه نشان دهنده حقیقت نفس الامری الگوی مطلو اداره امور خانواده نیست. توجه به تفاوت های روان شناختی زن و مرد در عرصه ایفای احسن وظایف و مسئولیت های خانوادگی، یک اصل اساسی و ضروری است. تفاوت در اندام های جنسی متفاوت، تکالیف و حقوق و شرایط جسمی و روانی متفاوتی را برای زن و شوهر با خود به ارمغان می آورد. این امر گستره تصمیم گیری و تصمیم سازی را در حیطه توانایی ها و توانمندی های روحی و جسمی زوجین متفاوت می سازد و تصمیمات را دراین عرصه تحت تأثیر خود قرار می دهد.
نکته اساسی دیگر نیزاین است که فرزندان در سنین مختلف رشد از توانایی های متفاوتی برخوردارند و میسر رشد و بالندگی آنان اقتضائات متفاوتی را در بر دارد و بدین معنا، حتی نمی توان از ساخت تصمیم گیری واحد و یکسانی سخن به میان آورد.

الگوی اسلامی مدیریت در خانواده

خانواده به عنوان یک مجموعه متشکل از زن و مرد، ساختار اولیه جامعه به شمار می رود واستحکام جامعه بر پایه خانواده قوام می یابد و محقق می گردد.
گر چه انعقاد زوجیت وتشکیل خانواده، به ظاهر از جریان عقد ازدواج بین دو فرد حاصل می آید، اما اسباب حقیقی تکون و تداوم این پیمان و پیوند، در فطرت آدمی و ویژگی های
ذاتی و نیازهای طبیعی آحاد تشکیل دهنده آن نهفته است. به عبارت دیگر، هر چند تکون مصادیق خارجی این نهاد، نتیجه توافق افراد خارجی مشخصی است، اما طبیعت این نهاد (مطلق خانواده) از طبیعت (خصایل و خصایص ذاتی) مثلث «زن و مرد و فرزند» سرچشمه می گیرد.
خانواده سالم با دو رکن اولیه «زن و شوهر» و رکن سوم «فرزندان» (در اغلب موارد)، پایدارترین تشکیلات و سازمان اجتماعی است که از ابتدای خلقت انسان شکل گرفته است. قرآن کریم مکرراً تأکید می نمایند که همه بشریت از یک خانواده گسترش یافته است (ر.ک به : نساء 1/ حجرات :13) و شکل گیری خانواده در ابتدا و گسترش آن توسط وحی الهی با ساز و کار خاصی مدیریت و سازمان دهی شده است. اصول اساسی حاکم براین مدیریت از دیدگاه قرآن کریم به قرار زیر است :
1. خلقت آدمی، خانواده بنیاد است (رک: قیامه :39 / نبأ: 8)؛
2. زوج آفرینی آدمیان بخشی از جهان بینی توحیدی است؛ حکمت ازواجی بشر، هم وزن و همتراز شگفتی های جهان است (ر.ک : شوری:11 / نبأ 6-8)؛
3. آفرینش زن از نقش بشری، و هم گوهری مرد و زن از آیات الهی است و همسری و هم سرایی زن و مرد بر ساخته و برآمده هم سرشتی آن دوست (ر.ک : زمر:6)؛
4. زن و مرد مبدأ و مایه بث و بسط بشریت اند و آن دو در تحقق مشیت خداوندی مبتنی بر تولید و توسعه نسل آدمی سهمی برابر دارند.(ر.ک : حجرات :13)؛
5. غایت تشکیل و تشکل نهاد خانواده آرامش و آسایش آنان است. تکون و تداوم نهاد خانواده بر دو عنصر «مودت» و «عشق» و «رحمت و بخشش» استواراست و در این امر نشانه و اسرار بسیاری نهفته است.(ر.ک: روم :21)
نظر به اینکه رابطه زن و مرد به روابط جنسی محدود نمی شود، از این رو، اسلام احساس آرامش و محبت متقابل را مهم ترین هدف ازدواج عنوان کرده است. شرع اسلام همواره بر برخورداری زوجین از زندگی اجتماعی آرام، دوستی، تفاهم و تأمین آرامش روحی و اعتماد متقابل تأکید کرده است. اسلام هر یک از زوجین را موظف به پایبندی به احکامی کرده است تا با همکاری یکدیگر فضای خانه خود را آکنده از عشق و احساسات پاک کنند.
تحقق اصل مودت و رحمت، حفظ آرامش و سکونت و زمینه سازی برای رشد و ارتقای مطلوب هر یک ازاعضای خانواده، رهین رعایت این وظیفه مهم از سوی زوجه است. از این رو، هرگونه عملی که موجب القای تشویش و نگرانی، اضطراب و نابسامی، غم و اندوه و کینه و نفرت در محیط خانه و خانواده باشد از دیدگاه آفریدگار هستی مذموم و مطرود است.
6. زن و مرد علاوه برآنکه هم گوهرند، به طور متقابل مایه ستر و سلامت همدیگرند. (ر.ک: بقره : 187)
منبع مقاله :
نشریه بانوان شیعه، شماره 20