نویسندگان:دکتر سید محمد تقی آل غفور/ فاطمه کاشف الغطاء
استادیار دانشگاه باقرالعلوم / کارشناسی ارشد علوم سیاسی



 

ارتباط شرایط اجتماعی ـ اقتصادی بر مشارکت سیاسی زنان در ایران

ارتباط شرایط اجتماعی ـ اقتصادی بر مشارکت سیاسی امری بدیهی است، لکن در جوامع مختلف و تحت تأثیر شرایطی ناهمگون، شاهد شکل گیری روابط متفاوتی بین این عوامل هستیم. تاریخ بعد ازانقلاب در ایران شاهد حوادث مهمی است که بر اساس آنها الگوهای خاصی از روابط اجتماعی را می توان مشاهده کرد. یکی از حوادث مهم، شرایط خاص پس از پیروزی انقلاب است که بیشترطالب حضور زنان در نهاد خانواده بود و بر نقش تربیتی زنان
در خانه و نسبت به فرزندان تأکید می کرد، لکن درعین حال، بر اهمیت تداوم فعالیت های اجتماعی و سیاسی زنان نیز تأکید می شد. دوره مهم دیگر، حوادث دوران جنگ بود. ضرورت های جنگ باعث شد که زنان در عرصه های سیاسی و اجتماعی فعال تر شوند. ضرورت حمایت مادی و معنوی از جبهه ها و افزایش سطح بیکاری به واسطه اعزام مردان به جبهه، باعث این افزایش فعالیت گردید. دوره سازندگی نیز شرایطی را به وجود آورد که باعث افزایش فرصت های تحصیلی و شعلی برای زنان شد. در این دوره توجه به حقوق اجتماعی زنان باعث شد تا آنان بیشتر به جایگاه سیاسی خود واقف شوند و خواستار مشارکت بیشتر در ساختار قدرت باشند. طبیعی است که ارتقای سطح تحصیلی، فرصت های بیشتر شغلی را برای افراد به وجود خواهد آورد و این امر باعث افزایش سطح درآمد آنهاست. افزایش درآمد با ایجاد فراغت باعث می شود تا افراد به مسائل سیاسی علاقه مند شوند و خواستار دخالت در فرایند تصمیم گیری باشند. در مورد ایران آمار دقیقی در خصوص تأثیر شرایط اجتماعی ـ اقتصادی بر مشارکت سیاسی زنان وجود ندارد. از سوی دیگر، حوادث و وقایعی که در بالا مطرح شد تأثیرات مهمی بر مشارکت سیاسی زنان گذاشته است و قطعاً نوع خاصی از اشکال مشارکت را موجب شد. برای مثال، مشارکت سیاسی زنان در دوره انقلاب بیشتر به شکل توده ای و در حمایت از روند انقلاب شکل گرفت و در زمان جنگ نیز ـ همان گونه که ذکر شد ـ خود را به صورت حمایت از جبهه ها نشان داد. نوع ارتباط میان شرایط اجتماعی ـ اقتصادی و مشارکت سیاسی زنان با بررسی عواملی که در مبحث پیشین توضیح داده شد، به شرح زیر قابل توضیح است :

1. اشتغال

اشتغال در لغت به معنای به کاری پرداختن و به کاری سرگرم بودن است؛ و البته به معنای توجه قلبی به کسی و یا کاری نیزآمده است.(دهخدا، 1338، ص 2632) در اصطلاح، تعریف پیچیده تری از اشتغال ارائه می شود : فرایندی که طی آن، منابع انسانی یک جامعه در جهت توسعه اقتصادی و اجتماعی به کار گرفته شوند. اشتغال حقی است که تک تک افراد جامعه اعم از زن و مرد، از آن برخوردارند. درحقیقت، جامعه متشکل از زنان و مردانی است که در قالب روابط متقابل اجتماعی، در عین وابستگی متقابل هریک از آنها به جنس دیگر، نقش و کارکرد ویژه ای را ایفا می کنند و زنان به عنوان درصدد قابل توجهی از جامعه، تأثیر مستقیمی بر توسعه سیاسی و اقتصادی جامعه دارند. از این رو، لازم است راهبردهای یک جامعه توسعه یافته بر مبنای مشارکت هر چه فعال تر زنان دراموراقتصادی، سیاسی و اجتماعی پی ریزی گردد، لکن در عمل تفاوت های عمده ای میان مسائل شغلی زنان و مردان وجود دارد.
در دوران های مختلف به مقتضای نیازهای اجتماعی ـ اقتصادی هرعصر، صاحب نظران هر یک به نوعی تفکیک میان کار زن و مرد و در نتیجه، تفاوت در مسائل شغلی آنها پرداختند و معمولاً انجام اموری را به زنان واگذار کردند که براساس اولویت حضور آنها درخانه باشد و امور دیگر را خاص مردان دانسته اند. مبنای این تقسیم بندی بر اساس «طبیعت» است. (ر.ک: مطهری، 1375) برای مثال، جامعه شناسان کارکرد گرا که تنها نقش اساسی زنان در جامعه را برآوردن نیازهای جنسی مردان و فرزند زایی می دانند، معتقدند که در این نقش ها نباید تغییری ایجاد شود. رابرت لین در کتاب زندگی سیاسی می نویسد: «مشارکت زنان در امور سیاسی یا هر نوع وابستگی خارج از خانه به معنای دزدی از فرصت های خانوادگی است.» (مرکزامور مشارکت زنان، توسعه و تعدد نقش ها، 1380، ص 11)
پارسونز معتقد است : زنان نباید در زندگی شغلی ازالگوی مردانه پیروی کنند و در رقابت مستقیم با مردان طبقه خویش برآیند؛ زیرا تغییر در فرصت های شغلی و ایجاد برابری موجب از هم گسیختگی ساخت خانواده خواهد شد.(همان)
در اندیشه اسلامی، بر یکسان بودن سرشت زن و مرد در خلقت تأکید می شود و هر دو را با هم به ساختن زندگی فرا می خواند و مسئولیت انحراف از مسیر یا پایداری در راه عقیده را به طور یکسان بر دوش هر دو می گذارد و نقش ها و مسئولیت ها را براساس تکامل انسانی بین آن دو تقسیم می کند.
قرآن کریم از حرکت زن و مرد یاد می کند، بدون آنکه برای مردان نقشی برتر و یا مهم تر از نقش زنان در نظر گرفته باشد و یکی از آن دو را به سبب پرداختن به نقش های ویژه مثل پدریا مادر بودن و یا همسر بودن، از پرداختن به نقش های اجتماعی محروم کند. دفاع از حقوق زنان با اعطای مقام «کوثر» به دخت پیامبر، ذکرنام زنان و مردان نیکوکار درقرآن، اعطای حق رأی به زنان، وجود برخی راویان حدیث در بین زنان، شرکت زنان در جنگ های صدراسلام و وجود الگویی همچون فاطمه زهرا و زینب کبری؛ زنانی که به سرنوشت سیاسی و اجتماعی جامعه خویش حساس بوده ورسالتشان را به خوبی انجام داده اند(همان، ص 12)، نشان از اهمیت مقام زن در اندیشه اسلامی دارد.
با بروز تغییرات درمبانی اجتماعی جوامع و حاکمیت دولت ها و تبیین و تثبیت قوانین، اشتغال نیز همچون سایر مسائل اجتماعی شکل خاصی پیدا کرده است. دراین دوران، زنان نیز همچون مردان پای به عرصه های اجتماعی جامعه نهاده، خواسته و ناخواسته به جرگه جویندگان کار پیوستند و به مرور زمان خواستار استقلال شغلی و داشتن فرصت های شغلی
متناسب با شئونات خود ودربرخی مواقع حتی خواستار فرصت های برابر با مردان شدند. رقابت در کسب موقعیت های شغلی ممتاز در میان مردان و زنان روز به روز بیشتر شده و زنان کوشیده اند تا با نشان دادن استعدادها و توانایی های خود در عرصه های کاری، عقب ماندگی های قرن های گذشته را جبران نمایند و با سرعت و دقت، در راه کسب امتیازات اجتماعی، از جمله اشتغال، پیشتازگردند. دراین راه، موانع متعددی بر سر راه آنها دیده می شود؛ از جمله اقتضائات طبیعی، دل بستگی ها و مسئولیت های خانوادگی، تعصبات فرهنگی یا دینی، ادبیات ملی و...
گروهی از زنان خود به این موانع اذعان داشته، خواهان شرکت دراین رقابت شغلی نشدند و آسایش و آرامش خود و خانواده خود را در صرف نظر نمودن از موقعیت پیش آمده دانسته اند، اما گروهی دیگر شتابان و مشتاق درپی کسب فرصت و بهره برداری مناسب از زمان برآمدند ودر این نبرد نابرابر، علی رغم وجود همه موانع، به پیش رفته و بهای شرکت دراشتغال فعال خویش را پرداخته اند. به همین دلیل، برخی ازآنها ازنعمت داشتن خانواده ای گرم و صمیمی محروم گشته و برخی دیگر، نعمت سلامت و توان جسمی خویش را درراه این مبارزه از دست دادند. برخی به تمام باورها، سنت ها و عادات رایج پشت پا زده و درصدد ایجاد جامعه ای دیگربا باورها و سنت های جدید برآمدند و بعضی دیگر در ضمن پایبندی به اعتقادات و باورها، به طراحی نظامی نوین در راه تحقق خواسته هایشان برخاستند. دسته ای در مقابل جنس مخالف خود (مردان) ایستاده و جنبش های طرف داری از حقوق زنان را پایه گذاری نموده اند ودسته ای دیگر، مردان را نه مقابل، بلکه مکمل خویش خوانده وکوشیده اند تا ضمن کسب حقوق شرعی و قانونی خود، به حقوق جنس مخالف احترام بگذارند و در عین استفاده از توانایی ها و تجربیات مردان، استقلال خود را نیز در عرصه اشتغال حفظ نمایند. درحالی که عده ای از زنان هر گونه سازش را به معنای عدول ازارزش های مورد درخواست زنان می پنداشته اند، عده ای دیگر پافشاری بر تفاوت ها را نوعی اعتراف به «تفاوت» دانسته، خواهان آن شده اند که در رقابتی سالم و بدون هیچ پیش داوری و جانب داری جنسیتی، امتیازات و توانایی های زنان به اثبات برسند. به نظرآنها، این پیشرفت است که با طبیعت سازگارتراست، هر چند راه وصول به اهداف مورد نظر دورتر باشد. درمقابل، عده ای دیگر خواستار کسب امتیازان ویژه و مباحث اختصاصی گشته اند. دلیل این گروه آن است که به منظور جبران استضعاف تارخیی و اجحاف به حقوق طبیعی و قانون زنان درگذشته، باید مسائل مربوط به آنها و از جمله اشتغال، با اهتمام و توجه بیشتری از سوی متولیان امور پیگیری شود، تا پس از احراز موقعیت های مساوی میان مردان و زنان، مسائل روند طبیعی خود را بپیمایند.(مرکز امور مشارکت زنان دفتر ریاست جمهوری، توسعه و تعدد نقشها، 1380، ص4)
درجمهوری اسلامی و با تغییراتی که در اثر وقوع انقلاب اسلامی در ارزش ها رخ داد و اهتمام ویژه امام خمینی به مسائل و جایگاه زنان، تمهیداتی در جهت احقاق حقوق زنان در نظرگرفته شد. در این زمینه، تأسیس برخی نهادهای قانونی و تشکل های دولتی و غیر دولتی قابل ملاحظه است.(ر.ک: تبیان، 1374)
منبع مقاله :
نشریه بانوان شیعه، شماره 20