نویسندگان:دکتر سید محمد تقی آل غفور/ فاطمه کاشف الغطاء
استادیار دانشگاه باقرالعلوم / کارشناسی ارشد علوم سیاسی



 

4. محل اقامت

محل سکونت زنان ایرانی را از لحاظ جغرافیایی و سیاسی می توان به سه بخش پیرامونی، نیمه پیرامونی و مرکزی تقسیم کرد. بین این سه بخش از نظر ویژگی های جمعیتی، موقعیت و سطح توسعه تفاوت هایی وجود دارد.
سطح توسعه استان ها و شهرستان های مرکزی محل سکونت زنان (مثل استان و شهر تهران) از لحاظ شاخص های چند گانه ای همچون اشتغال، تحصیل، ضریب توسعه و... از
استان های نیمه پیرامون (همچون همدان) و استان های نیمه پیرامون از استان های پیرامونی (مانند سیستان و بلوچستان ) بالاتر است. استان ها و شهرستان های مرکزی از لحاظ سیاسی و مدیریتی، یعنی بالا بودن شاخص ارتقای توانمندی ها بر حسب جنسیت و پایین بودن درصد نزاع های جمعیتی با انگیزه قومی، از استان ها و شهرستان های نیمه مرکزی، و این استان ها از استان ها و شهرستان های پیرامونی توسعه یافته تر هستند. با توجه به این که در طی چند سال اخیر میزان مشارکت مردم در انتخابات برگزار شده دراستان های مرکزی نسبت به نیمه پیرامونی نسبت به پیرامونی کمتر بوده است، از این رو، شاخص مشارکت مردم در انتخابات با سایر شاخص های توسعه سیاسی همخوانی مثبتی ندارد. استان ها و شهرستان های مرکزی از لحاظ نرخ با سوادی، نرخ ترکیبی ثبت نام درکلیه مقاطع تحصیلی، میزان دسترسی به آموزش و تعداد دانشجو نسبت به سایراستان ها و شهرستان های مناطق نیمه پیرامونی وضعیت بهتری دارند.
تحقیقات نشان می دهد مشارکت سیاسی زنان در استان های دارای موقعیت جغرافیایی ـ سیاسی مرکزی یا نیمه مرکزی (مثل تهران و همدان) نسبت به زنانی که در استان های پیرامون (مثل سیستان و بلوچستان )زندگی می کنند، بیشتر است. همچنین در استان هایی که از لحاظ شاخص های اقتصادی (نرخ اشتغال و سهم زنان در نیروی کار و...) سیاسی، اجتماعی و فرهنگی(نرخ باسوادی و درصد ثبت نام در مقاطع مختلف تحصیلی و...) توسعه یافته ترند و از نظر جمعیتی دارای تراکم جمعیت و درصدد جمعیت شهر نشین بیشتری هستند، درصد بیشتری از زنان در فعالیت های مدنی و سیاسی مشارکت دارند.(عبداللهی، 1383، ص 89 ( اما این وضعیت در مورد زنان روستایی که از امکانات اجتماعی محرومند، متفاوت است.
ـ‌زنان روستایی : بر اساس آمار رسمی کشور، نیمی ازجمعیت کشور را زنان تشکیل می دهند که حدود 11491693 نفر آنان زنان روستایی هستند. (مرکز آمارایران، 1371) دراین میان، زنان روستایی از محروم ترین اقشار جامعه محسوب می شوند که در مقایسه با مردان بیمارتر و بی سوادترند و از فرصت هایی که مردان برای بهبود شرایط خویش در اختیار دارند، محروم هستند. یکی از علت های اساسی این مسئله، الگوهای منفی و نادرست اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در مورد زنان و دختران روستایی است. (امیر احمدی و توکلی، 1380، ص 87).
پایین بودن امکانات آموزشی دختران روستایی نسبت به پسران، سرآغاز تبعیض علیه دختران روستایی است. بنا به گزارش صندوق کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف)، در سال 1999، هفت درصد دختران واجب التعلیم ایرانی قادر به حضور در مدارس ابتدایی (حتی برای تحصیلات مقدماتی) نیز نبوده اند که اکثر آنها در نقاط روستایی ساکن هستند. علاوه براین، بنا بر تحقیقات به عمل آمده در سال 1375، سهم دتران روستایی دانشجو از کل دانشجویان دختر کشور، فقط هفت درصد بوده است (همان، ص 84) از سویی دیگر، میزان دسترسی دختران به فرصت های مهارت آموزی نسبت به پسران در روستا کمتر است. دسته ای ازاین عوامل به جو فرهنگی بر روستاها بر می گردد که به آنها اجازه حضور در محافل مردانه را نمی دهد و برخی هم به نامناسب بودن زمان و مکان و محتوای برنامه ها و عدم هماهنگی با مشغله های دختران و زنان روستایی و نیز دلایل اقتصادی بر می گردد. میزان باسوادی مردان روستایی حدود 15 درصد بیشتر از زنان روستایی است. به عبارت دیگر، در حالی که در سال 1375 نزدیک به 77 درصد مردان روستایی باسواد بوده اند، میزان باسوادی زنان روستایی 64/5 درصد بوده است. اهمیت این مسئله زمانی روشن می
شود که امرآموزش را در یک مقوله زیر ساختی برای ارتقای سطح اجتماعی افراد بدانیم که زمینه ساز اشتغال، درآمد و افزایش مشارکت مدنی و سیاسی است.
در زمینه اشتغال، اشتغال زنان روستایی در آمارها به درستی نشان داده نمی شود و ارزش کار آنها به شکل واقعی محاسبه نمی گردد، این درحالی است که میزان ساعات کار زنان روستایی در کشور 25 درصد بیش از مردان است. دختران روستایی از سنین بسیار پایین (شاید از3 سالگی) در صنایع روستایی مشارکت می کنند. دوران کودکی برای دختران روستایی بسیار کوتاه است، چرا که با چشم بر هم زدنی باید وظیفه مادری را نیز به دوش بکشند. براساس آمار، به طور متوسط 75 درصد ازتولیدات صنایع دستی کشور در اختیار زنان است که دختران روستایی در میزان آن سهم عمده ای دارند.(همان، ص 85) لکن در برخورداری از حقوق اجتماعی همواره زیر سایه مردان روستا بوده اند. به این ترتیب، از لحاظ مشارکت سیاسی جزو حاشیه ای ترین نقاط جغرافیایی محسوب می شوند.

5. شرایط خانوادگی

یکی از مسائلی که در مشارکت سیاسی زنان تأثیر می گذارد شرایط خانوادگی آنهاست. خانواده های ایرانی در طیف وسیع فرهنگی قرار دارند که از لحاظ ویژگی های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و سطح توسعه فرهنگی در درجات متفاوتی طبقه بندی می شوند. به این ترتیب، زنان ایران خاستگاه های اجتماعی و محیط های خانوادگی متفاوتی را تجربه کرده اند و معمولاً درون خانواده هایی رشد یافته اند که والدین سطح سواد پایینی دارند و از این رو، مشاغل آنها پایین تر از سطح کارشناسی و کم درآمداست. زنان ایرانی در مقایسه با مردان
از فرصت ها و امکانات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و اقتصادی کمتری برخوردارند. (عبداللهی، پیشین، ص 75)
مشارکت سیاسی زنان با پایگاه های اجتماعی و نقشی که در جامعه به دست می آورند و وظایف و نقش هایی که در خانه دارند، در ارتباط است. یکی از آن شرایط، نقش مادری است. مسئولیت بقای نسل و وظایفی که به تبع آن به زن خانواده واگذار می شود، مهم ترین اختلاف را در مشارکت سیاسی زنان و مردان به وجود می آورد؛ چرا که وظایف بچه داری و خانه داری فرصت اشتغال به مسائل دیگر را اززنان می گیرد. به همین لحاظ، تولد اولین فرزند تأثیر خود را بر مشارکت سیاسی آشکار می کند. معمولاً زنانی که تازه مادر شده اند هیچ علاقه ای به مشارکت سیاسی ندارند. (مصفا، 1357، ص 61) بسیاری از زنان در سطوح بالای سیاسی ترجیح می دهند که ازدواج نکنند، یا در صورت ازدواج بچه دار نشوند. این مسئله در سن ورود زنان به سیاست مؤثر است.(همان) بنابراین، زنانی که به تشکیل خانواده و بچه دار شدن پرداخته اند، معمولاً پس از بزرگ شدن بچه ها، به مسائل سیاسی و اجتماعی علاقه مند می شوند و حمایت شوهران و خانواده برای آنها یک امر مهم محسوب می شود. مشارکت سیاسی زنان در سنین بالا معمولاً به اوج خود می رسد.

6. مؤلفه های شخصی

نظام شخصیتی به عنوان مجموعه تمایلات شکل یافته و منظمی است که از تعامل ارگانیسم با نظام اجتماعی به وجود می آید (عبداللهی، پیشین، ص 80) و به عنوان اصلی ترین ورودی حاصل از فرایند اجتماعی شدن افراد در تنظیم و هدایت کنش های آنان جایگاه و نقش بسیار مؤثری دارد. میزان رشد نظام شخصیتی زنان در همه ابعاد با میزان همکاری آنها با نهادهای
مدنی و مشارکت هرچه بیشتر آنها در مسائل اجتماعی و سیاسی ارتباط می یابد. بنابراین، میزان مشارکت در سیاست بر روی شخصیت درونی افراد و انگیزه بیشتر آنها برای مشارکت مؤثر است. زمانی که آمادگی بیشتری برای کمک به پیشرفت کشور و به تبع آن تمایل بیشتری به مشارکت سیاسی از خود نشان می دهند. در عمل نیز فعالیت سیاسی بیشتری انجام می دهند. ارزش ها و نگرش های زنان و نوع نگرش به مشارکت در کم و کیف مشارکت سیاسی زنان مؤثرند. زنان عامگرایی که به برابری زن و مرد از لحاظ حقوق و وظایف شهروندی قایلند و آنان که نسبت به انتخابات و نتایج آن نگرشی مثبت دارند و برای آن ارزش بیشتری قایلند، بیش از بقیه در فعالیت های مدنی و سیاسی مشارکت دارند. (اعزازی زنجانی زاده، 1372، ص 31)
احساسی که زنان درارتباط با میزان بهره مندی خود از عملکرد ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رسمی و غیر رسمی غالب در جامعه پیدا می کنند، در فعالیت های آنها مؤثراست. زنانی که احساس دانایی، احترام، امنیت، آزادی و عدالت کمتری دارند بیشتر به مشارکت سیاسی روی می آورند؛ زیرا آنها نهادهای رسمی (دولت) و غیر رسمی (قومیت و خانواده) را برای تحقق آرمان ها و منابع ارزشمند مورد نیاز خود ناتوان می بینند و ازاین رو، به نهادهای مدنی به عنوان نهادهای مستقل از بخش های رسمی و غیر رسمی که تبلور عینی و حقیقی اراده و مشارکت خود آنان است روی می آورند.
نوع پنداشتی که زنان از مقوله زن و مرد و دولت و ملت دارند، در تعاملات آنها مؤثر است. بنابراین، زنانی که انسان را موجودی خردمند و آزاد می دانند و بین زن و مرد از لحاظ حقوق ووظایف شهروندی تبعیضی قایل نیستند، دولت را نهادی مردم سالار می دانند که تابع اراده مردم یا ملت است، و برای مردم حقوق شهروندی مثل حق دسترسی به اخبار و
اطلاعات صحیح، حق تشکیل اجتماعات، حق نظارت بر دولت، حق برخورداری از حداقل امکانات زندگی ووظیفه شهروندی نظیر مشارکت فعال در تعیین سرنوشت خویش و کمک به پیشرفت جامعه قایلند، مشارکت سیاسی بیشتری دارند.
در مجموعه می توان گفت : مؤلفه های شخصی به عنوان عاملی که انگیزش را برای عمل مشارکت سیاسی به وجود می آورد، نقطه آغاز این حرکت محسوب می شود.

نتیجه

امروزه زنان ایرانی با اینکه از لحاظ موقعیت اجتماعی و اقتصادی (مثل تحصیلات، شغل و درآمد) در مقایسه با گذشته وضعیت بهتری دارند، ولی در مقایسه با مردان دچار عقب افتادگی هستند. بیش ازنیمی از زنان دارای تحصیلات دیپلم و بالاترند، ولی فقط 17 درصد از جمعیت فعال جامعه شاغلند و در این میان نیز بیش از80 درصد در مشاغل اداری و دفتری رده های پایین و کم درآمد فعالیت می کنند. پایین بودن نرخ اشتغال و نوع مشاغل زنان در مقایسه با مردان بیانگر این واقعیت است که برای اشتغال وارتقای شغلی زنان تنها تحصیلات کافی نیست؛ زیرا بخش قابل توجهی از زنان دارای تحصیلات برابر با مردان نتوانسته اند وارد بازار کار شوند. درصد کمی که وارد بازار کار شده اند در مقایسه با مردان از دست یابی به مشاغل هم سطح با تحصیلات خود محروم مانده اند. علاوه براین، بیش از هشت درصد زنان ایرانی هنوز نتوانسته اند از فناوری های نوین ارتباطی مثل اینترنت استفاده نمایند و فقط اطلاعات و اخبار را از طریق تلویزیون به دست می آورند و از این طریق فقط می توانند درجریان برخی از اخبار خاص مربوط به ایران و جهان قرار گیرند. بخش قابل توجهی از زنان ایرانی هنوز نسبت به حقوق و وظایف شهروندی و ویژگی های یک دولت مردم سالار و یک ملت حاکم بر سرنوشت خویش و مردم برخوردار از حقوق شهروندی، آگاهی لازم ندارند. بیش از نیمی از زنان ایرانی هنوز زن را کسی می دانند که باید به امور خانه داری بپردازد، و کار بیرون از خانه را به مردان وامی گذارند.(شادی طلب، 1376، ص 25) این ضعف های فرهنگی گاهی اوقات باعث می شود از ارتقاعی موقعیت اجتماعی ـ اقتصادی، سود مورد نظر حاصل نشود. درایران نیز این موانع به چشم می خورد؛ از این رو، حتی اگر شرایط اجتماعی و اقتصادی لازم برای بستر سازی توسعه مشارکت فراهم آید، ولی موانع فکری وفرهنگی هنوز باقی باشد، نمی توان بهره برداری مناسب را از این امکانات به عمل آورد. هرچند موقعیت مشارکتی زنان، پس از پیروزی انقلاب اسلامی بسیار مطلوب تر از دوره های قبل است، ولی تا رسیدن به استیفای کامل حقوق سیاسی زنان راه درازی در پیش است.
منابع تحقیق:
1. ابوت، پاملا، کلر، والا؛ درآمدی بر جامعه شناسی؛ نگرش های فمنیستی؛ ترجمه مریم خراسانی و حمید احمدی؛ تهران: دنیای مادر؛ 1376.
2. اطلاعات ضمیمه چهارشنبه 17 فروردین 1379.
3. اعزازی زنجانی زاده، هما؛ «بررسی موانع نظری و عملی افزایش مشارکت زنان»؛ مجله زنان، ش 100، 1372.
4. امیر احمدی، رحمت الله و مرتضی توکلی؛ زن مشارکت سیاسی و اجتماعی؛ دختران روستایی نیمه فراموش شده سرمایه های انسانی؛ تهران: برگ زیتون، 1380.
5. بدر بهشت، قاسم؛ گزارشی از وضعیت ترکیب جنسی در دانشگاه ها، سایت حوزه نت، net.Hawzah.
6. پیام زن، سال ششم، ش 64، تیر 1376.
7. دفتر امور زنان در نهاد ریاست جمهوری؛ مجموعه مقالات کنگره نقش زن در علم و صنعت و توسعه؛ تهران : نهاد ریاست جمهوری، 1374.
8. دفتر مطالعات و برنامه ریزی فرهنگی و اجتماعی؛ توسعه، مشارکت زنان، آموزش عالی؛ تهران: وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، معاونت فرهنگی و اجتماعی دفتر مطالعات و برنامه ریزی فرهنگی و اجتماعی، 1380.
9. دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه دهخدا؛ تهران : مؤسسه دهخدا، 1338.
10. راش، مایکل؛ جامعه و سیاست: مقدمه ای بر جامعه شناسی سیاسی؛ تهران : سمت، 1377.
11. روشندل، جلیل و دیگران؛ سیمای زن در جهان (آمریکا)؛ مرکز امور مشارکت زنان در ریاست جمهوری، تهران : زیتون، 1377.
12. زنان، ش 56، 1378.
13. زنان، ش 1، بهمن 1370.
14. سازمان برنامه و بودجه؛ سند برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران؛ پیوست شماره 2 لایحه برنامه (جلد اول و دوم)؛ تهران : سازمان برنامه و بودجه، شهریور 1378.
15. سایت مرکز آمار ایران.
16. سفیری، خدیجه؛ جامعه شناسی اشتغال زنان؛ تهران : بیان، 1377.
17. سلطان خواه، نسرین؛ همایش زنان دانشمند جهان اسلام؛ سایت اطلاع رسانی دولت، Dolat.ir
18. شادی طلب، ژاله؛ «مهم ترین مسائل زنان ایران چیست؟»؛ مجله زنان، ش 34، 1376.
19. طغرانگار، حسن؛ حقوق سیاسی ـ اجتماعی زنان قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران؛ تهران : مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383.
20. عبداللهی، محمد؛ «زنان و نهادهای مدنی»؛ مجله جامعه شناسی ایران؛ دوره پنجم، ش 2، تابستان 1383.
21. عفتی؛ موانع اشتغال زنان در ایران؛ نشریه زن روز، ش 1494، 1373، ص 6-11.
22. مرکز امور مشارکت زنان، دفتر ریاست جمهوری؛ توسعه و تعدد نقش ها؛ تهران : بزرگ زیتون، 1380.
23. ــــــــــــــــ؛ نگرشی بر تحلیل جنسیتی در ایران؛ تهران : برگ زیتون، 1380.
24. مصفا، نسرین؛ مشارکت سیاسی زنان در ایران؛ تهران: وزارت امور خارجه، 1357.
25. مطهری، مرتضی؛ نظام حقوق زن در اسلام؛ تهران: صدرا، 1375.
26. مک کنیگ، الیزابت؛ نقش آموزش زنان در توسعه اقتصادی؛ ترجمه غلامرضا آزاد (ارمکی)؛ تهران : روشنگران و مطالعات زنان، 1376.
27. موحدی، بهناز؛ «چالش های اشتغال زنان در ایران»؛ حقوق زنان؛ ش 21، 1381.
28. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام؛ تبیان؛ دفتر 8، تهران : عروج، 1374.
29. ــــــــــــــ؛ صحیفه نور؛ تهران : عروج، 1378.
30. وزارت آموزش و پرورش؛ آمار آموزش و پرورش در سال های 1347-1375؛ تهران : وزارت آموزش و پرورش.
31.Milbrath, Lester , Political Participation, U, S, A:Nally College ,Puslishing Company, 1977.

منبع مقاله :
نشریه بانوان شیعه، شماره 20