نویسنده: سیدرضا مؤدب




 

ابی عبدالله محمّد بن عمر بن حسین فخررازی (ت 606 هـ.ق.) صاحب تفسیر کبیر، متکلمّ و مفسر صاحب اندیشه، در مورد اعجاز قرآن معتقد است که قرآن کریم در اوج فصاحت، و دربرگیرنده ی تمامی فنون کلامی است همچنین اثبات اعجاز قرآن از نظر ایشان از دو طریق حصری ممکن است:
1. نخست، مقایسه قرآن یا دیگر کتابها و خطبه ها، که در آن صورت قرآن یا مساوی با سایر کلام فصحا است و یا زائد بر آنها و دارای برتری است و در صورت برتری، با برتری به حدّی نیست که خارق عادت باشد و یا برتری در حدّی است که خارق عادت و نقض عادت خواهد بود؛ قول نخست، یعنی: تساوی قرآن با کلام سایر فصحا و قول دوم، یعنی: برتری به حدی که خارق عادت نیست، هر دو در مورد قرآن، به هنگام مقایسه آن با دیگر کلامها، نادرست می باشد. پس می باید قول سوم، صحیح باشد؛ زیرا قول دیگری متصوّر نیست.(1)
ایشان معتقد است که قول اول و دوم از آن جهت باطل و نادرست است که اگر قرآن مساویِ کلام فصحا یا کمی برتر بود، ولی در حد خارق عادت نبود، پس می بایست در مقام معارضه و تحدّی، عربها به مانند آن را بیاورند؛ خواه به صورت گروهی یا انفرادی و خواه چند سوره یا یک سوره، در حالی که چنین امری در تاریخ واقع نشده است؛ ضمن آنکه عربها در شناخت لغت و اطلاع بر قوانین فصاحت و بلاغت، سرآمدِ روزگار خود و بر این کار انگیزه نیز داشتند و وقتی نیاورند، عجز آنها از این جهت، قرآن، کلام برتر و در حد خارق عادت بوده و هست و از این جهت، قرآن، همانند کلام آنها نبوده و تفاوت بین آن و کلام فصیح بسیار بوده است، به حدّی که مقایسه با دیگر فصحا، صحیح به نظر نمی رسیده؛ زیرا برتری قرآن کاملاً محسوس می باشد.
2. ایشان، طریق دوم را نیز در اثبات اعجاز فصاحتی و بلاغتی قرآن، از راه حصر چنین بیان می نماید که شأن قرآن از دو حال خارج نیست، یا در اوج فصاحت و در حد معجزه هست و یا چنین نیست؛ اگر شکل اول باشد، معلوم است که اعجاز قرآن ثابت شده است و اگر شکل دوم باشد، یعنی: قرآن در اوج فصاحت نبوده است، پس می باید معارضه و مانند آوری آن ممکن باشد؛ ولی عدم معارضه و نیاوردن به مانند قرآن، با توجه به اینکه بر فرض مذکور، معارضه ممکن بوده و انگیزه هم بر آن وجود داشته است، خود، معجزه و امری خارق عادت است.(2)
«فخررازی»، طریق دوم، یعنی: حصر از راه اوج فصاحتی را مناسب تر می داند (3) و معتقد است که در هنگام مقایسه قرآن با دیگر کتب، خطبه ها و ...، برتری فصاحت و بلاغت قرآن مورد قبول می باشد، زیرا فصاحت عرب در حد امور عادی و لکن فصاحت قرآن در حد اعلی و در نهایت آن است. ایشان در ترسیم و تبیین اوج اعجاز فصاحتی قرآن، بیان می دارد که در قرآن ویژگیهایی وجود دارد که اقتضای اولیه آن این بوده است که موجب کاستی و نقصان در اعجاز فصاحتی آن شود؛ اما با توجه به آن ویژگیها، باز قرآن در اوج فصاحت و بلاغت است؛ ویژگیهای مزبور به شرح ذیل هستند: (4)

1.عدم توصیف مشاهدات

غالباً، کلام فصحای عرب، در موضوع توصیف مشاهدات خود از شتر، اسب، جاریه، پادشاه، جنگ و هجومها بوده و عباراتی فصیح را، در امور مذکور ساخته و پرداخته اند و چنین توصیفی را موجب فصاحت و بلاغت دانسته اند، در حالی که قرآن از آنها دوری جسته و در عین حال، در اوج فصاحت است.

2. مراعات صدق و راستی

قرآن، راه صدق و راستی را برگزیده و از هرگونه افترا و دروغ پردازی به دور بوده است، در حالی که هر شاعر یا سخنور عربی که بخواهد از دروغ پردازی دوری گزیند و یا از مبالغه و گزاف گویی ها بهره نبرد، کلام او از نظر آنها ارزش فصاحتش را از دست خواهد داد و لذا شعرهای «لبید» و «حسان بن ثابت» پس از اسلام آوردن و قبل از اسلام آنها متفاوت است. تا آنجا که در مورد شعر گفته شده، «احسنها اکذبها» یعنی زیباترین شعر ساختگی ترین و تخیلی ترین آن است.

3.عمومیت فصاحت آن

غالباً، کلام فصیح شعر فصیح و یا یک قصیده، فصاحتش می تواند در حد یک عبارت و یا چند بیت آن محقق شود و باقی آن از فصاحت ممتاز، برخوردار نیست؛ در حالی که قرآن، تمامش فصیح هست، به شکلی که آوردن به مانند هیچ یک از بخشها و سوره های قرآن، برای مردم مقدور نبوده است، تا مانند آن را بیاورند.

4. تکرار عبارات قرآن

عبارات قرآن با آنکه در مواردی، تکرار شده است، اما هر کدام از آنها در اوج فصاحت هستند؛ در حالی که اگر شاعر در موضوعی شعری فصیح بسراید و چنانچه همان موضوع را در قالب الفاظ دیگری تکرار نماید، کلام و شعر دوم آن فصیح به شمار نمی آید و تکرار آن موجب ملالت و آزردگی خاطر است.

5. اهتمام قرآن و در بیان واجبات و ...

قرآن با توجه به اهداف هدایتگری آن، به بیان واجبات، محرمات، تأکید بر مکارم اخلاق، دوری بر ترک دنیا، زهد در آن و بیان جهات آخرت، پرداخته است و اقتضای پرداختن به چنین اموری، موجب کاستی و نقصان در فصاحت است، در حالی که این امور موجب کاستی در فصاحت قرآن نشده است؛ اگر در اشعار و کلام عرب، این ویژگیها وجود داشت و در برگیرنده ی امر و نهی و ... بود؛ ارزش فصاحتی را از دست می داد.

6. جامعیت قرآن

سخنانِ فصیح هر شاعر یا خطیبی، تنها در گستره و حوزه خاصی، برجسته و ممتاز است، به شکلی که در غیر آن حوزه و فن، او نمی تواند کلامی در خور فصاحت ارائه نماید؛ در واقع، تخصص هر فصیح و بلیغی در امر خاصی است، مانند اینکه گفته شده: شعر «امری القیس»، در بیان طرب و توصیف زنان و لشکر سرآمد است؛ شعر «نابغه» در ترسیم حالت خوف و ترس شعر «اعشی» در توصیف حالت نیاز و همچنین در توصیف خمر؛ شعر «زهیر» در توصیف رغبت، امید و ...
بدین سان، هر شاعری، شهرت و آوازه فصاحتی شعر او در جهت خاصی بوده و در غیر آن مورد، مقبولیت نداشته است و لکن قرآن با آنکه در گستره ای فراوان و در موضوعات متنوعی سخن گفته، در تمامی موارد از فصاحتِ سرشاری برخوردار است.

7.مصدریّت علوم

قرآن، منشأ و اصل علوم بسیاری به شمار می رود؛ زیرا، علم کلام و فقه، اصول فقه، نحو، لغت، اخلاق و ... همه از قرآن برگرفته شده اند و کتابی که بخواهد منشأ علوم باشد، آن هم در حد گسترده، طبیعی است که به نظر فصحا نمی تواند حالت فصاحت و بلاغت خود را حفظ نماید، چون ناچار است قوانین و دستوراتی را بیان نماید که در تبیین آنها، قالبهای کلام و نظم آن، در چارچوب قواعد فصاحت و بلاغت نمی گنجد، لکن قرآن با آنکه از نظر معنا و محتوا سرچشمه بسیاری از علوم و مفاهیم کلیدی است، اما باز در اوج فصاحت و بلاغت است. (5)
به نظر می رسد مواردی را که «فخررازی» بیان داشت، قابل تعمّق باشند و هر یک بتواند به نوعی اعجاز بلاغتی قرآن را ترسیم نماید؛ گرچه موارد مذکور قابل بازگشت به هم نیز بودند، در هر حال، اهتمام «فخررازی» به اعجاز بلاغتی، امری پسندیده است؛ اما باید دانست که اختصاص اعجاز قرآن بر جهات بلاغی، امری نادرست می باشد و بررسی جنبه های دیگر اعجاز قرآن نیز می باید مورد نظر قرار گیرد، البته توجه «فخررازی» به مسایل بلاغی قرآن، یا از جهت تخصص ایشان به این امر و یا حکایت از شهرت اعجاز قرآن در فصاحت، در قرن ششم و هفتم بوده است.

پی نوشت ها :

1.التفسیر الکبیر، ج2، ص 115.
2. التفسیر الکبیر، همان.
3. قابل ذکر است که طریق دوم، یعنی: اینکه قبرآن یا در اوج فصاحت است و یا نیست و اگر نیست پس عدم اتیان، خود امری خارق العاده است، این شکل با قول به صرفه سازگاری دارد که امروزه مقبولیت عامه ندارد و شاید طریق اول سازگارتر باشد.
4. التفسر الکبیر، ج2، ص 115.
5. همان، ص 116.

منبع مقاله :
مؤدب، سیدرضا؛(1390)، اعجاز قرآن، قم: مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم، چاپ دوم