نویسنده:اصغر حیدری*




 

بازخوانی مواضع و عملکرد شریعتمداری در برابر نهضت امام خمینی (س)

اشاره

فراگرد تحولات در ایران با سرعت زیاد در جریان است. هیچ روزی نمی گذرد که جمهوری اسلامی در سطح داخلی وجهانی با مسائل جدیدی رو به رو نگردد. هر روز جریانی تازه، ائتلافی جدید و تهاجمی نو به ساختار نظام جمهوری اسلامی وعملکرد آن شکل می گیرد که دور از انتظار نبوده ونیست. اگر چه این چالش ها به نوعی حرکت سازندگی نظام جمهوری اسلامی را کند خواهد کرد اما موج جدیدی از بیداری روز افزون و آگاهی بیشتر و قوی تر ملت ایران را از محیط پیرامون و دوستان و دشمنان آن به همراه خواهد داشت.
همه ما تصور می کردیم که ممکن است آرمان های امام از ناحیه دشمنان انقلاب اسلامی و نظام جمهوری
اسلامی مورد تهاجم جدید قرار گیرد اما کسی باور نمی کرد روزی بعضی از دوستان انقلاب و سرسپردگان به نظام جمهوری اسلامی که همه اعتبار، عزت، قدرت آزادی و مکنت خود را مدیون جمهوری اسلامی و آرمان های امام خمینی هستند، این سر سپردگی را مورد تردید قرار دهند و با کسانی، جریاناتی، احزاب و گروه هایی در داخل و خارج هم صدا شوند که هیچ گاه در تیشه زدن به ریشه استقلال، آزادی، کرامت، فرهنگ و هویت ملت ایران تردیدی به خود راه نداده اند. همه این اتفاقات به ما می آموزد که اگر قرار است تاریخ عبرت باشد باید صفحات آن پیوسته ورق خورده و رخدادها بازبینی شود.
ما با تعمیم رخدادهای تاریخی، خود را با الگوهای رفتاری انسان ها و تجربه های آنها د رهمه ادوارهمساز می کنیم و با این همسازی امکان پیشرفت جامعه خود را فراهم می سازیم. جامعه ای که پیوسته خود را با توصیف های تاریخی ارزیابی عقلانی می کند محال است در گردنه های سخت دگرگونی و اعتلا، سقوط کند.
مورخ در فرآیند بررسی های تاریخی عموماً به دنبال اسناد، مدارک و شواهد می گردد. این شواهد اگر چه بخشی به صورت نشان های خاص وجود دارد ولی بخش اعظمی از این شواهد به صورت متن می باشد. حال سؤال این است که یک مورخ متن هایی را چگونه باید تفسیرکند تا جامعه از طریق این تفسیر به درک درستی از سنت های فرهنگی خود نایل آید و این سنت ها را فراروی رفتارهای اجتماعی حال و آینده قراردهد؟
ما همه انتظار داریم که توصیف مورخ از گذشته معتبرباشد اما نمی دانیم که چنین اعتباری چگونه به دست می آید.
اکنون کشور ما در شرایطی قرار دارد که بازخوانی پاره ای از رخدادهای تاریخی برای آن ضروری است. مخالفان جمهوری اسلامی با همکاری های سازمان یافته، به دنبال آن هستند که نظام را در شرایطی قرار دهند که از اجبار برای کنترل نارضایتی و حفظ الگوهای کنش اجتماعی استفاده نمایند و ما می دانیم که استفاده از اجبار پیامدهای پیچیده ای دارد.
جمهوری اسلامی دارای ظرفیت های مردمی بسیاربالایی است. هر نظامی که دارای ظرفیت های مردمی باشد برای ایجاد الگوهای ثبات اجتماعی نیاز به استفاده از اجبار ندارد بلکه نیاز به آگاهی مردمش دارد و این همان چیزی است که مخالفان نظام از آن وحشت دارند.
بازخوانی پیوسته رخدادهای تاریخی یکی از بسترهای مناسب آگاهی بخش به مردم است؛ مخصوصاً رخدادهایی که هنوز آثار آنها در زندگی اجتماعی ما قابل لمس است. انتخابات دهم ریاست جمهوری به
ملت ما نشان داد که نباید آنچه را بعضی از گروه ها، شخصیت ها و جریان ها دراین سه دهه برملت ما تحمیل کردند از یاد ببریم.
مقاله حاضر پیرامون یکی از این افراد است. شاید عده ای معتقد باشند که طرح مجدد مسائل مربوط به این جریانات و افراد که مرده اند و از حافظه بعضی ها پاک شده اند، چه لزومی دارد؛ این تصور در آن دورانی که فصلنامه پانزده خرداد دور سوم فعالیت خود را در سال 83 آغاز کرد و از همان شماره اول به نقد خاطرات منسوب به آقای منتظری پرداخت، توسط بعضی از ساده انگاران مطرح شد؛ پیوسته به ما می گفتند داستان آقای منتظری تمام شده است؛ طرح مجدد این پیرمرد که مشاعر خودش را از دست داده و د رگوشه ای به کار خود مشغول است و تأثیری در رخدادها ندارد چه ارزشی دارد؟ درآن سال ها پاسخی که به این افراد دادیم این بود که منتظری بیش از آن که یک شخص باشد یک جریان مرموز و ضربه خورده از امام و ولایت فقیه است. جریانی که امام به درستی ماهیت آلوده و عمق نفاق درونی آن را شناخت و آینده آن را پیش بینی کرد. این جریان اگر کمترین روزنه ای پیدا کند مانند یک ویروس خود را بازسازی خواهد نمود.
وقایع انتخابات دهم ریاست جمهوری و دخالت مستقیم باند مهدی هاشمی قاتل و فتاوی غلاط و شداد منتظری علیه نظام ولایت فقیه و از همه عجیب تر رجوع بعضی از کسانی که در انتخابات نتوانسته بودند اعتماد مردم را جلب کنند به منتظری، برای به صحنه آوردن این جریان که با فرمان و دستور امام قرار بود به بایگانی تاریخ سپرده شود!! همه و همه نشان داد که چنین جریاناتی در هر لحظه و هردم در مقابل نظام های حق خود را بازسازی کرده و با امواج مختلف وارد صحنه خواهند شد.
سخن ما با دوستان این بود که از کارخانه تولید نفاق در تاریخ اسلام و جریان های عدالت خواه اسلامی لحظه ای نباید غافل شد؛ این کارخانه استعداد عجیبی برای بازسازی ضایعات تاریخی و نابودی هسته و حفظ ظاهری پوسته دین دارد و کسانی را به هم متصل خواهد کرد که هیچ گاه تصور نمی شد اینها در کنار هم قرار بگیرند و با دعوت ها و فتواهای خود پشتوانه هم کردند. عجیب است که این پیمان های تازه شکل گرفته به نام امام، انقلاب اسلامی و ارزش های انقلابی منقعد می شود اما حتی برای یک لحظه کسانی که در این پیمان های شوم قرار گرفته اند از خود سؤال نکردند مگر جریان های شبیه شریعتمداری و منتظری را امام به بایگانی تاریخ نفرستاد؟! پس چگونه می توان به نام دفاع ازامام، انقلاب اسلامی و میراث گرانقدر امام یعنی ولایت فقیه، چنین جریاناتی را که به امام و انقلاب خیانت کردند به صحنه آورد و دوباره به جان ملت ایران و آرمان های امام انداخت؟!
مسئله آقای شریعتمداری نه به عنوان یک فرد بلکه به عنوان یک جریان، از آن دسته رخدادهایی است که نباید تصور کرد به بایگانی تاریخ سپرده شده است؛ تاریخ دو دهه اخیر انقلاب نشان می دهد که این جریانات را منافقین در هر فرصتی چماق خواهند کرد و بر سرملت ایران خواهند کوبید. بازخوانی پیوسته تاریخ این جریان ها یک ضرورت اجتماعی در تاریخ تحولات دوران اخیر است که نباید اجازه دهیم از حافظه تاریخی ملت ما حذف شود.
15خرداد

تبیین مسئله

در بررسی مواضع و عملکرد شریعتمداری از سال 1341تا 1361 با ابعاد گوناگون شخصیتی و فراز و فرودهایی مواجه می شویم که باید با دقت مورد بررسی و تحلیل قرار گیرند تا دید واقعی و به دور از حب و بغض راجع به وی به دست آید. به اعتقاد نگارنده که بیشتر اسناد به جای مانده از دستگاه های اطلاعاتی، امنیتی، انتظامی و حتی اداری رژیم پهلوی پیرامون شریعتمداری را مطالعه و مورد دقت قرار داده است، نوع تعامل و موضع گیری وی در مقابل امام خمینی را می توان به چهار دوره اساسی تقسیم کرد:
1.سال های 1341تا1343 یعنی شروع نهضت امام تا تبعید ایشان؛
سال های بین1344 تا 1356 یعنی از تبعید امام تا شروع دیگر باره نهضت؛ اساس فعالیت های شریعتمداری در این سال ها را تعامل با رژیم پهلوی، تلاش جهت افزایش نفوذ مرجعیت خود در داخل و خارج کشور و به ویژه مقابله با همه گیر شدن مرجعیت امام خمینی تشکیل می داد. نمونه بارز این امر ترجمه و انتشار رساله شریعتمداری در کشورهای اروپایی وترکیه می باشد. یکی دیگر از نمونه ها، ارسال برخی از روحانیان طرفدار شریعتمداری با هماهنگی و همکاری ساواک، به افغانستان، پاکستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس جهت
معرفی وی به عنوان مجتهد اعلم و سوق شیعیان این کشورها به طرف او بوده است.(1)
3.سال های توفانی 1356 و 1357 با این خصوصیات : اوج گیری قیام خونین مردم ایران، از بین رفتن رژیم پهلوی، تلاش فراوان شریعتمداری جهت کاستن از سرعت انقلاب، جلوگیری از پیروزی آن و ممانعت ازشکست و از بین رفتن رژیم پهلوی؛
4.سال های 1358 تا 1361 با این ویژگی ها: مخالفت صریح شریعتمداری با قانون اساسی به دلیل گنجانیدن اصل ولایت فقیه در آن، حمایت بی وفقه وی از فتنه حزب خلق مسلمان ایران در آذربایجان که از اهداف اصلی حزب مذکور جلوگیری از تأیید قانون اساسی با اصل ولایت فقیه درهمه پرسی قانون اساسی بوده است؛ این حزب در حقیقت ابزار اعمال فشار شریعتمداری علیه رهبر فرزانه انقلاب و حداقل به چنگ آوردن قسمتی از قدرت حاکمیت ( مشخصاًً در مورد آذربایجان) بود؛ (2) و در نهایت حمایت از کودتای صادق قطب زاده با هدف شهادت امام، به چنگ آوردن زمام امور کشور و ترفیع درجه شریعتمداری به منصب ولایت فقیهی صوری، که سال ها بود در شوق رسیدن به آن می سوخت! عاقبت شریعتمداری مرجعیت خویش را نیز بر سرآن باخت.
در این مقاله به مواردی از مواضع و عملکردهای شریعتمداری در برابر نهضت امام خمینی می پردازیم. امید است خوانندگان گرامی از راهنمایی دریغ نورزند.

انجمن های ایالتی و ولایتی و لوایح شش گانه شاه

پس از فوت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، دولت لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی را در 16 مهر 1341 به تصویب رساند که در آن از شرایط انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان، قید
سوگند به قرآن حذف می گردید. مراجع و به ویژه امام خمینی احساس خطر نمودند که دولت درصدد اجرای سلسله اموری برخلاف اسلام و قرآن است؛ لذا به مقابله با لایحه مذکور پرداختند و عاقبت در 24 آبان همان سال، دولت مجبور شد اعلام کند که از اجرای لایحه منصرف شده است.
نزدیک دو ماه بعد یعنی در 19 دی 1341 شاه اعلام کرد قصد دارد اصول شش گانه ای را به همه پرسی بگذارد و با تصویب ملت، اصول مذکور را عملی سازد.(3) با توجه به اینکه این اصول زندگی اکثریت جامعه مسلمان ایران را تحت تأثیر قرار می داد و در امور بسیار مهم فرهنگی، تربیتی و اقتصادی تغییرات اساسی ایجاد می کرد، مراجع و روحانیان در مقابل آن واکنش نشان دادند. آنها انجام همه پرسی و ایجاد تغییرات اساسی در امور مذکورتوسط شاه را خلاف قانون اساسی که رژیم به آن تکیه می کرد می دانستند؛ چرا که در قانون اساسی، مقام سلطنت حق برگزاری همه پرسی را نداشت. از سوی دیگر، علما خود را به عنوان کارشناسان عالی فقه اسلامی و امین مردم، محق در اظهارنظر و
سبک و سنگین کردن اصول شش گانه می دیدند و به درستی از دخالت قدرت خارجی یعنی امریکا در القای اصول مذکورآگاه بودند.
با وجود مخالفت مراجع و تظاهرات مردم علیه اصول شش گانه، با اعمال زور حکومت و با دستور مستقیم شخص شاه، در روز 6 بهمن 1341 اصول مذکور به همه پرسی گذاشته شد و به ادعای دولت با پنج میلیون و ششصد هزار رأی موافق و چهار هزار و صد و پنجاه رأی مخالف، به تصویب ملت ایران رسید!(4)
در این دو رویداد مهم، شریعتمداری همراه دیگر مراجع به مخالفت به اقدامات خود سرانه دولت پرداخت. وی در تلگرافی به اسدالله علم نخست وزیر وقت، الغا اسلام و قید ذکوریت در انتخاب کننده و انتخاب شونده و تبدیل کلمه قرآن مجید به کلمه کتاب آسمانی را خلاف صریح قوانین شرع انور و اهانت به مقام شامخ و مقدس قرآن دانست. (5) او در آذر سال 1341 نیز اقدامات دولت در زمینه اصلاحات ارضی را عوام فریبی دانست.(6) اما چون با یورش نظامیان رژیم به مدرسه فیضیه در دوم فروردین 1342 مواجه شد و چنگ و دندان نشان دادن حکومت را دید، با توجه به روحیه خاصی که داشت ادامه مخالفت با حکومت را به صلاح خود ندید و در مذاکراتش با رئیس شهربانی قم در تاریخ 18 /1 /1342 قول داد در آینده هیچ گونه فعالیت و تحریکاتی علیه دولت و لوایح شش گانه ننماید؛ اعلامیه ای به چاپ نرساند و آیت الله خمینی را راضی کند که دست از مبارزاتش بردارد. اما بعداً به رئیس شهربانی قم اطلاع داد که نتوانسته
آیت الله خمینی را به دست کشیدن از مبارزات راضی کند. (7)
شریعتمداری در واقع از این زمان با ارتباطات آشکار و پنهان با سردمداران حکومت پهلوی ونیز خود شاه، از ادامه مبارزات دست کشیده و به شهادت اسناد باقی مانده، تا حدود زیادی نقش بازدارنده از فراگیر شدن انقلاب علیه رژیم را ایفا نمود. از سوی دیگر، وی از هر فرصت به دست آمده جهت تبلیغ خود و پیشبرد افکارش در سطح جامعه استفاده می کرد. شریعتمداری در مورخ 29 /2 /42 به پیشکار خود شیخ غلامرضا زنجانی گفت:
به هرطلبه ای که به منزل من می آید بگویید که آقا گفت محرم امسال تا می توانید برای من و خمینی تبلیغ نمایید و روی منابر بگویید مرجع تام شریعتمداری است و خمینی سرپرست طلبه هاست!(8)
وی چنین عنوان می کرد که «ما با اعلی حضرت همایونی اختلافی نداریم فقط با دولت اختلاف داریم که ممکن است حل شود.» (9)

پی نوشت ها :

*کارشناس ارشد ایران شناسی.
1. اسناد این مطلب در کتاب شریعتمداری به روایت اسناد که توسط نگارنده تدوین و تحقیق شده، دراختیارمرکز اسناد انقلاب اسلامی قرار دارد که امید است به زودی منتشر شود.
2. در این مورد رک: اصغر حیدری، حزب خلق مسلمان ایران، کیهان، تهران، 1387.
3. اصول شش گانه شاه عبارت بودند از : 1.الغای رژیم ارباب- رعیتی با تصویب اصلاحات ارضی 2-ملی کردن جنگل ها در سراسر کشور 3-فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی 4-سهیم کردن کارگران در منافع کارگاه ای تولیدی و صنعتی 5-لایحه اصلاحی قانون انتخابات 6-ایجاد سپاه دانش به منظور اجرای تعلیمات عمومی و اجباری.
4. برای توضیح بیشتر رک: روح الله حسینیان، 3سال ستیز مرجعیت شیعه (1343- 1341)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382؛ بهمن خدایی، همه پرسی های رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381؛ سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، عروج، 1386، ص252- 247.
5. حسن شکرزاده، مبارزات امام خمینی به روایت اسناد(از آغاز نهضت تا تبعید به ترکیه )، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386، ص 143.
6. همان، ص146.
7. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو اسناد، پرونده شریعتمداری؛ بعد از فاجعه فیضیه در پیامی به امام خمینی گفت: «اینها برنامه شان این است که شما و من را از میان بردارند، اینها دستور دارند؛ برای من از تهران اطلاع آمده که برای این کار دستور دارند، قدری ملاحظه بکنید.» امام در پاسخ پیام فرمودند:«آقای شریعتمداری ترسیده اند، تازه الان وقت کار است، الان وقت بهره برداری از فاجعه مدرسه فیضیه و روضه خوانی است!» خاطرات آیت الله مننتظری، ج 1، ص219.
8. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو اسناد، پرونده شریعتمداری.
9. همان.

منبع مقاله :
نشریه 15 خرداد، شماره21