نیروی تخیل
به طور کلی انسان عواملی را که احساس کرده و به ادراک منجر شده است، به صورت یادگیری در ذهن و قلب خود ادراک می کند؛ به عبارت دیگر، ادراکات انسان ارتباط مستقیمی با احساس او دارند و او همان محرکاتی را که احساس کرده است، در ادراک خود می تواند تصور نماید.
اما باید توجه داشت که ذهن و قلب انسان دارای نیروی دیگری است که می تواند بدون احساس، عواملی را در ذهن خود تصور نماید.
بطور مثال، هیچکس اژدهای هفت سری را ندیده است، اما انسان دارای نیرویی در ذهن و قلب خود است که می تواند عوامل ندیده را نیز در ذهن خود به تصویر بکشد.
این نیروی ذهنی و قلبی انسان، نیروی وهم و هم تخیل نامیده می شود.
در زمینه نیروی وهم و تخیل انسان، مولای بزرگوار، امام جواد (ع) کلام ارزنده ای بیان فرموده اند که وجود این نیرو را در ذهن و قلب انسان مورد تأیید قرار می دهد.
ابوهاشم گوید؛ از مولای بزرگوار، امام جواد(ع) در توضیح آیه
لاَ تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ . ( انعام، 103)
سؤال کردم.
آن بزرگوار فرمودند:
« ای اباهاشم، اوهام قلب ها دقیق تر از بینایی چشم هاست؛ زیرا تو گاهی با اوهام قلبت سند و هند و شهرهایی که به آنها نرفته ای، درک می کنی ولی با چشمت درک نمی کنی.
اوهام قلبها خدا را نمی توانند درک کنند، تا چه رسد به بینایی چشم ها؟!»(1)
کلام مولای بزرگوار(ع) بیانگر وجود و هم و تخیل قلبی و ذهنی انسان می باشد که بسیار قوی تر و دقیق تر از تصوراتی است که انسان با حس بینایی خود آن را احساس و ادراک کرده باشد.
روایت دیگری از مولای بزرگوار، امام رضا (ع) بیانگر همین حقیقت است.
ابوهاشم گوید؛ به مولای بزرگوار، امام رضا(ع) عرض کردم؛ می توان خدا را توصیف نمود؟
آن بزرگوار فرمودند، مگر قرآن نمی خوانی؟
عرض کردم، چرا؟
فرمودند؛ مگر کلام خدای متعال را نخوانده ای که می فرماید:
لاَ تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ .
عرض کردم؛ چرا؟
فرمودند؛ « ابصار» چیست؟
عرض کردم؛ دیدن به وسیله چشم ها.
فرمودند:
« ( منظور اوهام قلبهاست) اوهام قلبها از بینایی چشم ها قوی تر است. اوهام نمی توانند خدای متعال را درک کنند ولی خدای متعال اوهام را درک می کند.»(2)
کلام مولای بزرگوار(ع) نیز بیانگر همان مفهومی است که در روایت اول مورد مطالعه قرار گرفت.
بدین ترتیب می توان دریافت که این نیرو می تواند یکی از ابزارهای بسیار مهم انسان برای رسیدن به آرمانهای فکری او بشمار آید.
بر اساس وجود همین نیرو است که برخی از نویسندگان مانند ژول ورن و... توانسته اند به خلق آثار ارزنده ای دست بزنند. آثار نیروی تخیل در نوشته های این نویسندگان به خوبی آشکار است و خلاقیت های ذهنی و قلبی انسان را مورد تأیید قرار می دهد.
اما باید توجه داشت که این نیرو، گاهی می تواند انسان را به سوی ادراکات نادرست نیز بکشاند.
بطور مثال، انسان خدای متعال را با حواس پنجگانه مشاهده و احساس نکرده است و در نتیجه نمی تواند ادراکی از او در ذهن خود داشته باشد؛ اما به دلیل اینکه انسان دارای نیروی وهم و تخیل است، حتی گاهی شاید یک تصور ذهنی از خدای متعال در ذهن خود ترسیم نماید که کاملاً از حقیقت به دور است.
با آنکه همه انسانها دارای نیروی تخیل می باشند و می توانند آنچه را که ندیده اند در تخیل خود، آن را به تصوّر در آورند؛ لیکن هیچ انسانی قادر نیست خداوند متعال را به چشم مادی خود مشاهده کند؛ زیرا هیچ احساسی از خدای متعال در دستگاه عصبی مرکزی او وجود ندارد؛ اما اگر به تک تک ذهن افراد مراجعه کنیم متوجه می شویم که هر کدام تصوری ذهنی، از خداوند متعال در تخیل خود دارند که هیچ ارتباطی با واقعیت توحید و شناخت خدای متعال ندارد.
همه این تصورات و تخیلات بر اساس عدم شناخت توحید می باشد.
اگر انسانها علم شناخت توحید داشته باشند خداوند را در تخیل خود به تصویر نمی کشند و در نتیجه گمراه نمی گردند.
مولای بزرگوار، امام باقر(ع) با کلام بسیار جالبی، این موضوع را برای ما بیان نموده و می فرمایند:
« آیا جز این است که خداوند بدین سبب عالم و قادر نامیده می شود که دانش را به دانشمندان و قدرت را به قدرتمندان عطا کرده است و هر چه را شما در دقیق ترین معانی آن به وسیله قوه وهم خود تمیز دهید، آن مانند شما، مخلوق و مصنوع است و به شما بازگشت دارد.
خداوند متعال، بخشنده ی حیات و زندگی، و مقدر کننده ی مرگ می باشد. شاید مورچه خیال می کند که خداوند نیز دارای دو شاخک است زیرا کمال مورچه به وجود اینهاست و تصور می کند که عدم اینها برای کسی که فاقد آنها باشد، مایه ی نقصان است. به گمان من، حال خردمندان بشر در توصیفی از خداوند متعال نیز به همین گونه است و نظیر چنین تصوراتی درمیان انسانها نیز قابل تعمیم است و همانند چنین تصورات نابجایی در ذهن انسانها نیز می تواند وجود داشته باشد.
انسانها ممکن است در تخیلات و تصورات خود، خداوند متعال را به آفریدگانش تشبیه نمایند.
حتی افراد دانشمند نیز ممکن است در اثر تخیلات ناآگاهانه خود، چنین تصورات باطلی در ذهن خود بپرورانند.
از پیامبر بزرگوار(ص) نقل شده است که فرموده اند:
« خداوند به هیچ چیزی شبیه نیست و هیچ چیزی به او شباهت ندارد و هر چه در وهم و خیال می آید خداوند خلاف آن است.»(3)
هر گونه تفکر شرک آلود و کفر آمیز که در نیروی تخیل انسان ظاهر شود، ناشی از عدم آگاهی او نسبت به حقیقت توحید می باشد. اگر انسان به حقیقت توحید آگاهی داشته باشد هرگز در خیال خود به خداوند، شبیه مانند قرار نمی دهد.
مولای بزرگوار، امام رضا(ع) می فرمایند:
« هر کس خدا را شبیه خلقش کند، مشرک است و هر کس چیزی را که نهی شده است به خدا نسبت دهد، کافر است.»(4)
بنابراین ایجاد تصویر ذهنی خداوند متعال، یکی از اشتباهات بسیار نادرستی است که گاهی در بعضی افراد قابل مشاهده است و انسان اگر لحظه ای به تفکر بپردازد، خواهد دانست که این عمل او ناشی از نادانی وی می باشد؛ زیرا خداوند متعال برتر از آن است که یک انسان بتواند او را در ذهن خود تجسم نماید.ممکن است این سؤال در ذهن انسان پدیدار گردد که پس چگونه باید به هنگام نماز خدا را تجسم نمود و او را عبادت کرد؟!
جواب این سؤال بسیار آسان است و در عین حال به مطالعه و تفکر بیشتری نیازمند است.
برای رسیدن به عبادت واقعی خداوند متعال، باید گفت که او را آنچنان که هست، باید شناخت و تنها رمز رسیدن به این حقیقت، راهنمایی ارزنده پیامبر بزرگوار (ص) می باشد که می فرمایند:
« خدا را چنان عبادت کن که گویی او را می بینی، اگر تو او را نمی بینی، او تو را می بیند.»(5)
کلام پیامبر بزرگوار(ص) تنها رمز رسیدن به ایجادچنین ادراکی است و انسان با عمل نمودن به این کلام زیبا، می تواند به حقیقت بسیار ارزنده ای نایل آید.
زمانی که انسان بداند واقعاً درمقابل مقام عظیمی قرار گرفته است که خالق اوست و او انسان را می بیند و از تمام مکنوتات قلبی وی آگاهی دارد، بدون تردید تمام توجه خود را به سوی او معطوف خواهد داشت.
نکته ی جالب توجه آن است که فرد باید همواره در نمازهایش چنین حالتی را محافظت نماید و به این عمل خود مداومت داشته باشد، زیرا با انجام گاه به گاه، انسان نمی تواند به توجه قلبی و خشوع برسد.
باید توجه داشت که کلام ارزنده پیامبر بزرگوار(ص) از دو مرحله بسیار مهم تشکیل یافته است که با بررسی آن می توان حقیقت بسیار بزرگی را به دست آورد.
بر اساس رهنمود آن بزرگوار، مرحله اول آن است که باید خدا را چنان عبادت کرد که گویی او را می بینیم.
بطور مسلم کسی نمی تواند چنین ادعایی بکند که به وقت نماز خدا را می بیند، مگر افرادی که به مرحله یقین رسیده باشند.
این موضوع، هدف بحث آینده ما را تشکیل خواهد داد.
فراز دیگر کلام پیامبر بزرگوار(ص) عبارت از این است که؛ خدا را چنان عبادت کن که گویی او تو را می بیند.
در این فراز از کلام آن بزرگوار نکته بسیار مهمی نهفته است و آن
اینکه انسان می تواند بر اساس نیروی وهم و تخیل خود چنین تصوری داشته باشد که خداوند متعال واقعاً او را می بیند و این موضوع، دور از دسترس ذهن انسان نیست؛ زیرا با توضیحی که در زمینه وهم و تخیل ذهنی و قلبی مورد مطالعه قرار گرفت، چنین تصوری کاملاً امکان پذیر می باشد.
بنابراین وظیفه ابتدایی انسان در عبادت آن است که بر اساس تخیل خود چنین تصور کند که واقعاً خدای متعال او را می بیند و تصور چنین حالتی نه تنها شرک نیست؛ بلکه عین واقعیت است؛ زیرا که برگرفته از کلام ارزنده پیامبر بزرگوار(ص) می باشد، به شرطی که تصور ذهنی از خدای متعال در ذهن خود ایجاد نکند.
باید توجه داشت که به هنگام نماز، مداومت به چنین تصوری، آثار بسیار ارزنده ای در ذهن و قلب انسان ایجاد می کند که مقدمه رسیدن او به مرحله بعدی، یعنی مشاهده خداوند از طریق قلب می باشد.
رسیدن به چنین مرحله ای دارای حالت عرفانی خاصی است که به یاری خداوند متعال، امید است بتوانیم نیل به این مرحله با شکوه را مورد بررسی قرار دهیم.
پی نوشت ها :
1. یا اَبا هاشِم، أَوهامُ القُلوبِ أَدَقُّ مِن أبصارِ العُیُونِ، انتَ قَد تُدرِکُ بِوَهمِکَ السَّنَدَ وَ الهِندَ و البُلدانَ الَّتی لَم تَدْخُلْها و لا تُدرِکُها بِبَصَرِکَ وَ أَوهامُ القُلُوبِ لا تُدرِکُهُ، فَکَیفَ أبصارُ العُیونِ؟! (اصول کافی، ج1، ص 133)
2. أنَّ أوهامَ القُلُوبِ أکبَرُ مِن أَبصارِ العُیوُنِ فَهُو لا تُدرِکُهُ الاوهامُ وَ هُو یُدرِکُ الاوهامَ ( اصول کافی، ج1، ص 133)
هَل سُمّیَ عالماً و قادِراً اِلّا لِانَّهُ وَهَبَ العِلمَ لِلعُلَماءِ وَ القُدرَةِ لِلقادِرینَ وَ کُلُّ ما مَیِّز تُموهُ بِاوهامِکُم فی اَذَقِّ مَعانیهِ مخلوقٌ مصنوعٌ مِثلُکُم مَردودٌ اِلَیکُم و الباری تَعالی واهِبٌ الحَیاةَ وَ مُقَدَّرُالموتَ وَ لَعَلَّ النَّملَ الصِّغارَ تَتَوهَّمُ اِنَّ اللهِ زَبانِیَتَینِ فَانَّها کمالَها و تَتَصَوَّرُ اَنَّ عَدَمَها نُقصانٌ لِمَن لا یَکونانِ لَهُ هکذَا حالُ العُقلَاءِ فیما یَصِفونَ اللهَ تَعالی بِهِ فیما احتَسَبَ وَ اِلَی اللهِ المَفْزَعُ ( محجة البیضاء، ج1، ص 219)
3. اِنَّ اللهَ لا یَشبَهُ شیئاً وَ لا یَشبَهُهُ شیءٌ وَ کُلُّ ما وَقَعَ فی الوَهمِ فَهُو بِخَلافِهِ ( همان، ج1، ص 219)
4. مَنَ شَبَّهُ اللهَ تَعالی بخَلقه فَهُو مُشرکٌ وَ من نَسَبَ الیهِ ما نَهی عَنٌ فَهُو کافرٌ ( عیون اخبارالرضا، ج1، ص 228)
5. اُعبُدِاللهَ کانَّکَ تَراهُ، فَاِنَ کُنتَ لا تراهُ فَانَّهُ یَراکَ ( نهج الفصاحه، ص 65)
ژاله فر، تقی، (1386)، روانشناسی از دیدگاه مکتب اسلام، زنجان: نیکان کتاب، چاپ دوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}