انگیزه شناسی (2)
انگیزه جنسی
میل جنسی نیز یکی از انگیزه های فردی است که در انسان و حیوان وجود دارد. بطور مسلم وجود چنین انگیزه ای برای تداوم بقاء موجود زنده در روی زمین می باشد و اگر این انگیزه در موجود زنده وجود نداشت نسل او از روی زمین برچیده می شد.مولای بزرگوار، امام صادق(ع) می فرمایند:
« اگر محرک انسان برای عمل زناشوئی تنها تمایل به داشتن فرزند بود و هیچگونه لذتی در این عمل وجود نداشت، بعید نبود انسان در امر ازدواج آنقدر سستی نماید تا اینکه نسل او کم شود و به طور کلی منقطع گردد.»(1)
امام بزرگوار(ع) دراین کلام زیبا، بطور تلویجی به وجود میل جنسی و نقش آن در تداوم نسل انسان بر روی زمین اشاره فرموده اند که اگر این میل در انسان وجود نداشت و وجود چنین لذتی برای انسان حاصل نمی شد، نسل او از روی زمین منقطع می شد و از بین می رفت.
در انسان انگیزه های لذت جویی، به گونه های متفاوت وجود دارد، تمایل انسان به فرزند و مال و ثروت و دیگر مواهب زندگی، همگی از میل لذت جویی او سرچشمه گرفته است اما هیچکدام از آنها به اندازه میل جنسی قوی تر نیست.
مولای بزرگوار، امام صادق(ع) می فرمایند:
« مردم در دنیا و آخرت از هیچ عاملی لذت نمی برند که لذتبخش تر از میل جنسی باشد و این کلام خدای عزوجل می باشد که می فرماید:
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعَامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ ( آل عمران،14)
« عشق به خواستنی ها از جمله زنان و فرزندان و مال هنگفت اعم از زر و سیم و اسبان نشاندار و چار پایان و کشتزاران، در چشم مردم آراسته شده است. اینها بهره (گذران) زندگی دنیا است و سرانجام نیک نزد خداوند است.»
آنگاه فرمودند: اهل بهشت هم از هیچ لذتی، نه خوردنیها و نه نوشیدنیها، به اندازه لذت نکاح لذت نمی برند.»(2)
خداوند متعال در این آیه، همه عواملی را که موجب لذت مادی انسان باشد، بیان فرموده است. انسانها در بدست آوردن آنها که با انگیزه های لذت جویی همراه است، حرص و ولع خاصی از خود نشان می دهند؛ اما باید دانست که هیچکدام از این تمایلات، به اندازه ارتباط با همسر، قوی تر نیست.
بنابراین می توان دریافت که وجود میل جنسی برای تداوم نسل او در روی زمین همواره لازم و ضروری می باشد اما به سبب اینکه انسانها در به کار گیری این انگیزه نیز طریقه معتدل را رها نموده و راه افراط می پیمایند، با این عمل موجب هلاکت خود می گردند و به همین مناسبت است که از دیدگاه اسلام، زیاده روی و به کارگیری نامعقول میل جنسی، مذموم شناخته شده است.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:
« کسی که مغلوب شهوت خویشتن است، ذلت و خواری اش بیش از برده زر خرید است.»(3)
بنابر این کسی که در میل جنسی راه افراط می پیماید، با این عمل خود باعث رسوایی خویشتن می گردد.
مولای بزرگوار، امام صادق (ع) می فرمایند:
« مرد با ایمان هرگز مغلوب شهوت خود نمی شود و شکمش باعث رسوایی او نمی گردد.»(4)
در این روایت امام بزرگوار(ع) راه رهایی فرد از امیان جنسی و پر خوری را، داشتن ایمان قلبی بیان می فرمایند؛ زیرا فرد با ایمان به علت وجود روح ایمان، خود را در به کارگیری اعتدال این انگیزه ها ملزم می داند و راه افراط نمی پیماید.
نکته مهمی که در بحث انگیزه جنسی وجود دارد، آن است که منشاء و خاستگاه این انگیزه نیز قلب انسان می باشد؛ زیرا انسان بر اساس این انگیزه، لذت میل جنسی را در قلب خود ادراک می نماید.
روایات زیادی وجود دارد که این موضوع را ثابت می کند که تنها به یکی از آنها اشاره می گردد:
در روایتی از مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین (ع) بطور تلویحی این موضوع مورد بررسی قرار گرفته است.
آن بزرگوار می فرمایند:
« از غلبه شهوات بر قلبهایتان بپرهیزید به راستی که این کار اولش بندگی نفس و آخرش هلاکت است.»(5)
بر همین اساس، انگیزه جنسی نیز همانند انگیزه های دیگر از قلب انسان سرچشمه می گیرد و لذا مطالعه این انگیزه ها، وجود قلب را به اثبات می رسانند.
بنابراین بطور کلی می توان گفت که خاستگاه انگیزه های گرسنگی و تشنگی و میل جنسی، قلب معنوی انسان می باشد؛ زیرا اگر در قلب انسان انگیزه ای به این عوامل موجود نباشد، امکان ندارد که انسان به سوی غذا خوردن و نوشیدن و میل جنسی تمایل از خود نشان بدهد.
انگیزه های اجتماعی
انسان به جهت اینکه در اجتماع زندگی می کند، موجودی اجتماعی است و به همین مناسبت دارای نیازهایی می باشد که اگر به صورت انفرادی زندگی می کرد، به آن نیازها رغبت نشان نمی داد.نیازهایی را که فرد به سبب زیستن دراجتماع در وی پدیدار می گردد و سعی در بر آوردن آن نیازها می نماید، انگیزه های اجتماعی گویند.
یکی از ویژگی های انگیزه های اجتماعی آن است که مخصوص انسان است و در حیوانات مشاهده نمی شود.
انگیزه های اجتماعی انسان ابعاد گوناگونی دارد. مهمترین این انگیزه ها نیازهایی هستند که در آغاز بحث، بر اساس روایتی از دیدگاه مولای بزرگوار، امام صادق (ع) ارائه گردید که بعضی از آن ها را مورد بررسی قرار می دهیم.
انگیزه ی دنیا دوستی ( ثروت طلبی)
یکی از انگیزه های اجتماعی که برای انسان داشتن آن لذت فراوانی دارد و او برای به دست آوردن آن متحمل زحمات فراوانی می گردد و از نگهداری آن لذت فراوان می برد، میل ثروت اندوزی است.باید دانست که تمام نیازهای انسان بر اساس لذت پایه گذاری شده است. فردی که برای به دست آوردن مال و ثروت متحمل زحمات و مشقات فراوان می گردد، به خاطر وجود لذتی است که در به دست آوردن آن در قلب وی پدیدار می گردد.
بدون تردید همه انسانها از داشتن مال و ثروت، لذت می برند و همین انگیزه لذت جویی است که آنها را به جمع آوری مال و ثروت ترغیب و تشویق می نماید.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند:
« مال و ثروت مایه اصلی شهوات ( و لذتهای) بشر است.»(6)
بر اساس کلام مولای بزرگوار(ع) جمع آوری مال و ثروت دارای انگیزه لذت جویی است و همین عامل است که انسان را به جمع آوری ثروت، ترغیب و تشویق می نماید.
باید دانست ثروت اندوزی در مراحل طبیعی به خاطر بی نیاز بودن از دیگران و خود را پیش دیگران خوار و خفیف نساختن، از نظر اسلام پسندیده است و کسی به خاطر چنین روشی در زندگی، مورد نکوهش قرار نگرفته است.
شخصی با نگرانی حضور مولای بزرگوار، امام صادق(ع) آمد و عرض کرد:
به خدا قسم ما سخت گرفتار دنیا طلبی شده ایم و دوست داریم که به مال و ثروت دنیا دست یابیم وضع ما چگونه است؟
امام بزرگوار(ع) از او سؤال کردند:
دوست داری با مال دنیا چه کنی و در آمدت را در چه راهی صرف نمایی؟
آن مرد جواب داد؛ قسمتی را در بهبود زندگی خود و خانواده ام صرف نمایم، صله رحم کنم و به بستگان تهی دستم کمک نمایم، در راه خدا به فقرا و مستمندان بدهم، به سفر عبادت حج و عمره بروم.
امام بزرگوار(ع) فرمودند:
« نگران نباش، کار تو دنیا طلبی مذموم و نکوهیده نمی باشد، بلکه این کار تو آخرت طلبی است.»(7)
بدست آوردن ثروت به خاطر بی نیاز بودن از دیگران و رسیدگی کردن به وضع رفاهی خانواده خود و وابستگان و برای انجام اعمال پسندیده، نه تنها مذموم نیست؛ بلکه مورد تأیید اسلام نیز می باشد. فردی که هدف او از به دست آوردن مال و ثروت، رفاه خانواده خود باشد عمل او به هیچ وجه دنیا طلبی محسوب نمی گردد.
مولای بزرگوار، امام رضا(ع) می فرمایند:
« از لذت های دنیوی نصیبی برای کامیابی خویش قرار دهید و خواسته های نفس را از راههای مشروع بر آورید.
مراقبت کنید در این امر به یاری این امور، دنیای خود را سامان بخشید.»(8)
بر اساس رهنمود امام بزرگوار(ع) اگر طلب نمودن مال دنیا به صورت طبیعی و معمولی باشد، هیچ مشکلی برای انسان به وجود نمی آورد. انسانی که بتواند خود را با دستورهای مکتب اسلام مطابقت دهد، ضمن اینکه نیازهای اجتماعی خود را به طور طبیعی بر طرف نموده، خویشتن را نیز در جامعه خوار و خفیف نساخته است.
بدون تردید، زیاده روی در انگیزه مال پرستی برای انسان، مخاطراتی از نظر روانی به بار می آورد؛ زیرا کسانی که حرص بیش از حد به جمع آوری مال و ثروت از خود نشان می دهند به نارسایی های روانی دچار می گردند.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند:
« زیادی مال و ثروت قلب را فاسد می کند و گناهان را رشد می دهد.»(9)
زیادی بیش از حد ثروت باعث تمایل شدید قلبی به سوی میل لذت و افزون طلبی می گردد انسان برای به دست آوردن مال و ثروت بیش از حد از هر راهی که ممکن است، اقدام می کند و لذا ممکن است که از راههای نامشروع و حرام نیز اموالی به دست آورد. به همین دلیل بر اساس خوردن مال حرام، قلب انسان فاسد می گردد و گناهانی که در این زمینه مرتکب می شود، افزایش می یابد.
در کلامی دیگر مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) آثار سوء مال پرستی و ثروت اندوزی را اینگونه بیان می فرمایند:
« دوست داشتن دنیا، عقل را فاسد و قلب را از شنیدن سخنان حکمت آمیز باز می دارد.»(10)
کلام امام بزرگوار(ع) مبنی بر آن است که لذت بردن از جمع آوری ثروت موجب فاسد شدن عقل و فساد قلب می گردد؛ زیرا زمانی که گرایش به لذت جویی در قلب فردی شعله ور گردد، قدرت تعقل و اندیشه در وی تضعیف می شود و فرد توانایی درست اندیشیدن را از دست می دهد و در نتیجه سخنان حکمت آمیز و نصیحتی که او را آگاه سازد، در قلب وی مؤثر نمی شود. چنین فردی، چشم حقیقت بین خود را از دست داده است.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:
« وقتی که دیده کسی به سوی شهوت باز شود، چشم قلب از عاقبت و سلامتی کور می شود.»(11)
وقتی که تمایلات لذت آفرین در کسی بیدار شود، چشم حقیقت بین قلب او را کور می سازد و مانع می شود که او حقیقت جهان هستی را بنگرد و از آن پند گیرد.
بدین ترتیب، می توان دریافت که میل لذت، عامل بسیار نیرومندی است که اگر از حد فراتر رود، عقل انسان را تحت الشعاع خود قرار می دهد و از آشکار شدن آن خودداری می نماید.
بنابراین روش متعادل آن است که انسان از این انگیزه، به حد طبیعی و معتدل استفاده کند و با افزون طلبی و شهوت پرستی، سلامت روانی خود را به مخاطره نیندازد.
انگیزه ریاست طلبی
یکی از انگیزه های اجتماعی که در افراد جامعه قابل مشاهده می باشد، انگیزه ریاست طلبی است. منشاء این انگیزه های دیگر، عامل لذت جویی انسان می باشد.فرد ریاست طلب، برای رسیدن به هدف مطلوب خود و از مشاهده تحت سلطه بودن دیگران لذت می برد.
از دیدگاه اسلام، انگیزه ریاست طلبی مذموم و نکوهیده شمرده شده است، مگر آنکه فرد بخواهد با این عمل خود خدمات شایسته ای در جامعه انجام دهد.
روایت بسیار زیبایی از مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) بیان گردیده است که ما را در فهم این موضوع یاری می دهد.
عبداله بن عباس گوید:
در ذی قار، نزد امیرالمؤمنین(ع) رفتم و ایشان نعلین خود را پینه می زد. از من پرسیدند: بهای این نعلین چه مقدار است؟
گفتم: بهایی ندارد.
فرمودند:
« به خدا این نعلین پاره را از حکومت بر شما دوست تر دارم مگر آنکه حقی را بر پا سازم و یا باطلی را براندازم.»(12)
بطور مسلم انگیزه حکومت طلبی و ریاست خواهی در قلب مولای بزرگوار (ع) وجود ندارد و اگر تصدی حکومتی را قبول کرده اند به خاطر آن است که حقی را بر پا سازند و باطلی را از بین ببرند.
اگر انگیزه حکومت کردن با الگوی مولای بزرگوار(ع) منطبق باشد، پسندیده و مطلوب جامعه است اما اگر هدف فردی از حکومت کردن، سیطره بر مردم و رسیدن به هدف های مادی باشد، چنین فردی با این عمل خود، خویشتن را به هلاکت انداخته است.
مولای بزرگوار، امام صادق (ع) می فرمایند:
« هر کس ریاست طلب باشد ( درنهایت) هلاک خواهد گردید.»(13)
کلام مولای بزرگوار(ع) از عاقبت شوم ریاست طلبی خبر می دهد و پیامبر بزرگوار(ص) چگونگی شومی عاقبت ریاست طلبی را اینگونه بیان می فرمایند:
« اگر بخواهید شما را ( از عاقبت) ریاست طلبی خبر می دهم که چیست.
اولین مرحله آن ملامت است و دومین مرحله ی آن ندامت و سومین مرحله آن عذاب روز قیامت می باشد.»(14)
کلام پیامبر بزرگوار(ص) حاکی از آن است که فرد ریاست طلب پس از طی مراحل ناراحتی های روحی و روانی سرانجام به عقوبت سنگین خود یعنی عذاب روز قیامت مبتلا می شود و این همان هلاکتی است که در انتظار فرد ریاست طلب می باشد.
مستی علم
دانشمندان از شریف ترین، قابل احترام ترین افراد جامعه می باشند و همه مردم به آنان به دیده احترام می نگرند. آن ها افرادی هستند که رهبری معنوی جامعه را بر عهده دارند و مردم پیرو رهنمودهای آنان در جامعه می باشند.اهمیت علم و عالم بر کسی از افراد جامعه پوشیده نیست، اما نکته بسیار مهم آن است که دانشمندان در معرض خطر بزرگتری قرار دارند و آن وجود مستی علم می باشد که در قلب هر دانشمندی می تواند وجود داشته باشد.
دانشمندان بر اساس دارا بودن علم و قابل احترام بودن در میان افراد اجتماع، ممکن است لذتی وافر، در قلب خود احساس کنند و همین لذت بیش از حد ناشی از علم، می تواند موجب هلاکت آنان گردد.
پیامبر بزرگوار اسلام (ص) از این انگیزه با عنوان شهوت مخفی نام برده و می فرمایند:
« از شهوت مخفی بپرهیزید، شهوت مخفی آن است که دانشمند دوست دارد افراد در محضر وی بنشینند.»(15)
وجود چنین خطری در قلب و روان دانشمندان، می تواند زندگی اخروی آنان را مورد تهدید قرار دهد.
مولای بزرگوار، امام باقر(ع) نیز می فرمایند:
« هر کسی علمی بجوید برای آنکه بر علما ببالد و یا بر سفیهان ستیزد و یا مردم را متوجه خود کند، باید آتش را نشستنگاه خود گیرد؛ زیرا که ریاست جز برای اهلش شایسته نیست.»(16)
ملاحظه می شود که دانشمندان نیز بر اساس عملشان در معرض خطر عظیمی قرار دارند. اگر دانشمندی علم خود را مایه تفاخر و تظاهر به مردم قرار دهد، بطور مسلم آتش سوزان جهان آخرت او را تهدید می کند.
مولای بزرگوار، امام صادق(ع) می فرمایند:
« ...گروهی از علما، علمشان را وسیله نمایش، مردانگی و نشانه خردمند بودن خود قرار داده اند، اینها در طبقه هفتم آتش جهنم قرار دارند.»(17)
خطر آتش جهان آخرت بر اساس تفاخر دانشمندان بر مردم، نسبت به اقشار دیگر جامعه بیشتر است و خطر بسیار جدی آنها را مورد تهدید قرار می دهد. قرار گرفتن در طبقه هفتم جهنم، سرنوشت بسیار بدی برای چنین افراد می باشد.
بر اساس آنچه که در مورد انگیزه ها گفته شد مسلم گردید که نیازهای انسان، هم می تواند جنبه فردی و هم جنبه اجتماعی داشته باشد. این نیازها در روایات اسلامی با اصطلاح شهوت مورد مطالعه قرار گرفته است.
این اصطلاح شامل جنبه لذت جویی انسان می باشد؛ زیرا که انسان از به کار گیری آن لذت می برد.
در تمام انگیزه هایی که در روایات فوق مطرح گردید. وجود میل لذت قابل مشاهده می باشد. و همین میل لذت است که انسان را به سوی آن انگیزه ها سوق می دهد. اگر نیروی لذت ( شهوت) در این انگیزه ها وجود نداشت، بطور مسلم هیچ فردی به سوی آنها با ولع خاصی گرایش پیدا نمی کرد. به همین مناسب است که افراط در این مورد، از سوی اسلام مذموم شناخته شده است.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) در زمینه افراط گرایی در میل لذت می فرمایند:
« بر شهوت خویش مسلط شو پیش از آنکه قدرت تجرّی پیدا کند و به تند روی عادت نماید؛ زیرا اگر شهوت در خودسری و تجاوز، نیرومند گردد. مالک و فرمانروای تو می شود و به هر سو که بخواهد ترا می کشاند و تو در مقابل نیروی آن تاب مقاومت نخواهی داشت.»(18)
دراین روایت، امام بزرگوار(ع) نقش میل لذت یا شهوت را در رفتار انسان مورد بررسی قرار می دهند.
افراط گرایی در میل لذت، اراده انسان را سست می کند و انسان نمی تواند مالک اراده خود باشد. سپس انسان را به هر سویی که بخواهد می کشاند و انسان در تبعیت آن، قدرت مقاومت نخواهد داشت. انگیزه های انسان اگر حالت نامعقول و افراطی پیدا کند، انسان را به گمراهی می کشاند. در انگیزه های فردی ضرر آن بیشتر متوجه خود فرد می شود؛ اما در انگیزه های اجتماعی ضرر آن متوجه اجتماع نیز خواهد شد.
مولای بزرگوار، امیرالمومنین(ع) در مورد سوءعاقبت پیروی از میل لذت جویی می فرمایند:
« آن کسی که نفس خود را در شهوات ناروایش اطاعت نماید، عملاً به تباهی و هلاکت خود کمک کرده است.(19)
انسانی که به دنبال لذت فراوان است. از عاقبت رفتار بد بی خبر است، زیرا هر گونه لذتی که خارج از تمایلات طبیعی و مجاز انسان باشد و به راه افراط بگراید، در نهایت به نوعی اندوه و پشیمانی منجر می گردد./
بر اساس مطالعه انگیزه های فردی و اجتماعی، متوجه می شویم که انسان دارای نیروی قدرتمندی می باشد که روایات اسلامی آن را تحت عنوان نیروی شهوت مورد بررسی قرار داده است، زیرا انسان موجودی است که بر اساس دو عامل شهوت و عقل آفریده شده است. نیروی شهوت انسان، همان میل لذت جویی او می باشد که از آغاز تولد در او وجود دارد که فرد را به سوی خوردن و آشامیدن به میل جنسی و نیازهای اجتماعی سوق می دهد. این نیرو در انسان تزکیه نیافته چنان قوی است که بر جسم و روان و رفتار او حاکم می باشد و او را به هر سویی که بخواهد، می کشاند این نیرو اگر در انسان تعدیل نشود، موجب گمراهی او از رسیدن به حقیقت و فاسد شدن قلب وی می گردد. تقویت این نیرو، موجب تقویت نفس امره در انسان می گردد.
پی نوشت ها :
1. وَلوکانَ اِنَّما یَتحرَّکُ للجِماعِ بالرَّغْبَةی فی الوَلَدِ کانِ غَیر بَعیدٍ اَن یَفتُر عَنهُ حَتَّی یَقِلَّ النَّسلُ او ینْقَطِعَ ( بحارالانوار، ج3، ص 79).
2. ما تَلَذَّذَ الناسَ فی الدُّنیا و الاخرةِ بِلَذَّةِ اکثَرَ لَهُمْ مِن لَذَّةِ النَّساءِ وَ هُو قولُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: « زُیِّنَ للنّاسِ حُبُّ الشَّهواتِ مِنَ النساءِ و البنینَ و القَناطیرِ المُقَنطَرَةِ مِنَ الذَهَبِ و الفِضَّةِ و الخَیلِ المُسَوَّمَةِ و الانعامِ و الحَرثِ، ذلک مَتاعُ الحیوةِ الدنیا والله عِندَهُ حسنُ المآب» ثمَّ قال: وَ انَّ اهل الجنَّةِ ما یَتَلَذَّذونَ بشیء منَ الجَنَّةِ اَشهی عِندَهُمْ مِنَ النَّکاحِ لا طعامَ و لا شرَاب ( تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 320).
3. مَغلوبُ الشَّهوَةِ اَذَلُّ مِن مَملوکِ الرَّقُ ( الحدیث، ج2، ص 211).
4. اَلمُؤمِنُ لا یَغلِبُهُ فَرَجُهُ وَ لا یَفضَحُهُ بَطنُهُ ( الحدیث، ج2، ص 209).
5. ایّاکُم وَ غَلَبَةَ الشَّهواتِ عَلی قُلوبِکُ فَاِنَّ بدایَتَها مَلَکَةً وَ نهایَتُها هَلَکَةٌ ( تحف العقول، ص 195).
6. المال مادَّةُ الشَّهواتِ ( الحدیث، ج2، ص 210).
7. لَیسَ هذا طَلَبَ الدُّنیا، هذا طَلَبُ الاخرَةِ ( همان، ج2، ص 38).
8. اِجعَلوا لانْفُسِکُمْ حَظَّاً مِنَ الدُّنیا بِاعطائِها ما تَشتَهی مِنَ الحَلالِ وَ ما لا تُثْلَمُ المُرؤةٌ و لا سَرَفَ فیهِ وَاسْتَعینوا بِذلِکَ عَلَی امورالدُّنیا ( الحدیث، ج2، ص 37).
9. کَثْرَةُ المالِ تُفْسدُ القُلوبَ وَ تُنشِیءُ الذُّنوبَ ( تحف العقول، ص 206).
10. حُبُّ الدّنیا یُفْسدُ العَقلَ وَ یُصِمَّ القَلبَ عَن سِماعِ الحِکمَةِ ( تحف العقول، ص 200).
11. اِذا اَبْصَرَتِ العَینُ الشَهوَةَ عَمِی القَلبُ عَنِ العافیةِ ( همان، ص 168).
12. واللهِ لَهِی احَبَّ اِلَیَّ مِن امرَتِکُم اِّلا اَن اُقیمَ حَقّاً او ادفَعَ باطلاً ( نهج البلاغه، خطبه 33).
13. مَن ارادَ الرَّئاسَةَ هَلَک (اصول کافی، ج3، ص 207).
14. اِن شَئتُم انبائِکُم عَنِ الأمارَةِ وَ ما هِی، اوَّلَها مَلامَةٌ وَ ثانیها نِدامَةٌ وَ ثالِثُها عذابُ یَومِ القیامَةِ ( نهج الفصاحه، ص 334).
15. اِحذَروا الشَّهوَةَ الْخَفیَّةَ: العالِمُ یُحِبُّ اَن یَجْلُسَ اِلَیهِ ( نهج الفصاحه، ص 410).
16. مَن طَلَبَ العِلمَ لَیباهِی بِهِ العُلماءَ اَو یُماری بِه السُّفَهاءَ اَو یَصْرِفَ بِهِ وُجوهَ النّاسِ اِلَیهِ فَلَیبتبوَّءُ مَقعَدَةُ مِن النّارِ، انَّ الرّئاسَعُ لا تَصلُحُ اِلّا لَاهلِها ( اصول کافی، ج1، ص 59).
17. وَ مِنَ العُلماءِ مَن یَتَّخِذُ عَلُمُهُ مُرُوَّةً و عقلاً، فذاکَ فِی الدَّرکِ السّابِعِ مِنَ النارِ ( خصال، ج2، ص 106).
18. غالِبِ الشَّهؤَةَ قَبَلَ قَوَّةٍ ضراوَتِها، فَانَّها ان قَویَتْ مَلَکْتَک وَ استفادَتُکَ وَ لَمْ تَقدِر عَلَی مُقاوِمتَها ( الحدیث، ج2، ص 215).
19. مَن اَطاعَ نَفْسَهُ فی شَهَواتِهِا فَقَد اَعانَها عَلی هَلَکَتِها ( همان، ج2، ص 211).
ژاله فر، تقی، (1386)، روانشناسی از دیدگاه مکتب اسلام، زنجان: نیکان کتاب، چاپ دوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}