ویژگی‌های هیئت عزاداری در تراز آرمان‌های امام حسین (ع)
 
چکیده
مجالس عزاداری باید برخوردار از ویژگی‌هایی باشند تا مخاطبان بهترین بهره را از آنها برده و معرفت و محبت مردم نسبت به اهل بیت(ع)، اهداف قیام عاشورا و آرمان‌های امام حسین(ع) افزایش یافته به نحوی که بتوان پیوندی میان این ارزش‌ها با زندگی روزمره برقرار کرد. به عبارتی، این اهداف و آرمان‌ها نباید تنها محدود به ساعات حضور در مجالس عزاداری شده و افراد پس از پایان مراسم نیز دچار تغییر و تحولات روحی و فکری شده و بتوانند آن ارزش‌ها را به زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی خود گره بزنند.

تعداد کلمات 6838/ تخمین زمان مطالعه 34 دقیقه
نویسنده: آیت الله سید محمد حسن میرجهانی(ره)

یک مجلس عزاداری خوب دارای شاخصه هایی است و آن مشتمل است بر چند مطلب که رعایت آنها بر علاقمندان بسیار لازم است تا عمل ایشان مقبول واقع شود و مثمر ثمرهای خوب گردد، ان شاء الله تعالی.


مطلب اول

[در بیان وظایف برپا دارندگان عزا]

مجالسی که برای عزاداری اهل بیت پیغمبر(ص) برپا می شود باید به قصد قربت و برای خشنودی خدای تعالی و مرضیه خاطر خاتم الانبیاء و فاطمه زهرا و ائمه هدی -صلوات الله علیهم اجمعین- و خالی از شوائب شرک و ریا باشد و برای خودنمائی و اغراض فاسده دنیویّه نباشد تا تأسیس آنها موجب سعادت دو جهانی و رستگاری در دنیا و آخرت گردد که قطعاً چنین مجالسی منظور نظر آل محمد(ع) و خشنودی آنها خواهد بود و از شعائر بزرگ الهی و کاشف از تقوی و ورع برپا کننده چنین مجالس است و مصداق آیه شریفه: (و من یعظم شعائر الله فإنها من تقوی القلوب)(1) در حق او صادق خواهد بود.
پس باید دانست که از جمله شعائر دینی و مذهبی که فوق العاده دارای عظمت و اهمیت است، تأسیس و تشکیل مجالس و اجتماعات دینی و مذهبی است، در صورتی که شرایط مشروع بودن آن رعایت شود و طبق مقررات مشروعه تشکیل و تنظیم و برگزار گردد تا انگیزه رضایت و خشنودی خدا و رسول و ائمه(ع) شود. زیرا که بوسیله برپا داشتن و اجتماع در اینگونه مجالس و استماع سخنان بزرگان اهل دانش، مفاسد و زشتی های دینی و دنیوی اجتماعی و فردی و اخلاقی را زایل می کند و از پس زوال و تخلیه شدن از آنها، شنونده متصّف به صفات حمیده گردد و خود را اصلاح کند.
شکی نیست که احیا کننده چنین مجالسی مأمور به شیعیان و مشمول دعای امام صادق(ع) و سایر ائمه طاهرین -علهیم السلام- خواهد بود، چنانچه آن حضرت فرموده:
«رحم الله من أقام أمرنا».(2)
یعنی: (خدا رحمت کند کسی را که بپا دارد امر ما را).
و به پسر سرحان فرموده:
«ای داود، دوستان ما را سلام برسان از ما، و بگو به آنها که بپا دارند امر ما را، و بدانکه جمع نمی شوند دو نفر ازآنها که بپا دارند امر ما را مگر آنکه سوم از ایشان ملکی باشد که طلب آمرزش کند بر ایشان، و فخر نماید خدا برای این دو نفر به ملائکه خود، پس هرگاه با هم جمع شوند دوستان ما با همدیگر و در مجمع خود ما را یاد کنند امر ما را از جمع شدن ایشان و یاد کردنشان ما را زنده می شود امر ما. و بهترین مردمان پس از ما کسی است که یاد کند و زنده بدارد امر ما را، و دعوت کند مردمان را بیاد آوری از ما».(3)
و در روایت دیگر نیز از آن حضرت روایت شده که فرموده:
«ای کاش هر پانزده قدم پانزده قدم دوستان ما گرد یکدیگر جمع می شدند و به یاد کردن از ما، امر ما را زنده می داشتند».
پس تأسیس چنین مجالسی از عبادات مطلوبه و محبوبه نزد خدا و رسول او و ائمه هدی -صلوات الله علیهم اجمعین- و تأمین سعادت دنیا و آخرت و آمرزش گناهان خواهد بود به سبب دعای آن بزرگوار.
چون این مطلب دانسته شد اکنون شرائط و وظائف تأسیس کننده این گونه مجالس را نیز باید دانست و مواظبت کرد تا موجب اجر جزیل و ثواب جمیل گردد و آنها از این قرار است:

اول
چنانچه ذکر شد تشکیل چنین مجالسی باید خالص برای رضای خدا باشد و از ریا و خودنمائی از همه جهت باید دوری کند. زیرا که برای غیر رضای خدا و محبّت اهل بیت رسالت نتیجه مطلوب از آن گرفته نخواهد شد، هرچند تظاهر و ریاء در آن هم بی فائده نخواهد بود.

دوم
آنکه برخلاف موازین شرعیّه به دلخواه خود چنین مجالسی را برپا نکند و انتظامات آنها را طبق موازین شرع قرار دهد.

سوم
آنکه کاملاً مواظب باشد در دعوت از گویندگان اهالی وعظ و خوانندگان مدح و مراثی، کسانی را معین و دعوت کند که به شرایطی که در اول ذکر شد عمل کنند.

چهارم
آنکه کسانی را اختیار کند که متصف به صفات پسندیده ای باشند که مستمعین کراهتی از او نداشته باشند تا کلام ایشان در دل ها نفوذ کند و واقع در قلب باشد و آنها دارای حسن ظاهر باشد، مانند ائمه جماعت که کاشف از عدالت ایشان باشد.

پنجم
اگر یکی از واعظانی را که دعوت کرده، از نوبت منبر رفتن خود زودتر وارد مجلس شد و پس از او دیگری از آنها که نوبت او بوده حاضر شود، صاحب مجلس نباید از آنکه صاحب نوبت است و به نوبت خود وارد شده، از آنکه پیش از نوبت خود حاضر شده خواهش کند که قبل از نوبت خود بر منبر رود و رعایت حفظ نوبت هر یک را بکند مگر آنکه آن کسی که به وقت نوبت خود حاضر شده اند را قبل از نوبت آمده، به میل و رضا و رغبت خود مقدم دارد. زیرا که چنین خواهشی بی مورد است. بسا بواسطه چنین خواهشی، هتک احترام آن واعظ محترم گردد، و هتک احترام مؤمن از گناهان بزرگ شمرده شده.

ششم
بقدر اقتضاء مجلس، واعظ و ذاکر دعوت کند که مجال گفتن بعضی از احکام دینی و مواعظ سودمند و مصائب را داشته باشند. مثلاً در مجلسی که اول تا آخر آن سه ساعت طول می کشد، سه یا چهار نفر زیادتر دعوت نکند تا وقت وعّاظ و ناطقین، وسعت بیان احکام و ذکر مصائب را داشته باشد و مستمعین بتوانند استفاده دینی از ایشان کنند.

هفتم
هرگاه در آمدن واعظ یا ذاکر در مجلس تأخیر افتد، بانی مجلس را نمی رسد که با او ترش روئی و تند خوئی کند و موجبات تخفیف و توهین او را فراهم آورد، هرچند نیامدن آن واعظ یا ذاکر بدون عذر موجّه شرعی باشد و انجام وظیفه نداده باشد، و چنین گمان بانی نباشد که بواسطه فی الجمله وجه جزئی که به او می دهد او را خریده، طوق بنده بودن او را به گردنش انداخته، نسبت به او بی احترامی کند. دیده و شنیده شده که بعضی از صاحبان مجالس، از روی نخوت و غرور و تکبّر و خودخواهی چنین اعمالی از ایشان صادر شده، و نمی دانند که احترام اینگونه آقایان باعث خشنودی خدا و رسول او و فاطمه زهراء و ائمه هدی -صلوات الله علیهم اجمعین- است و بر هر مسلمان دینداری لازم دانسته اند، چنانچه در حدیث وارد شده که جناب رسول خدا(ص) فرموده:
«کسی که اهانت کند عالمی را مرا اهانت کرده و کسی که گرامی بدارد عالمی را مرا گرامی داشته».(4)

هشتم
هرگاه واعظی یا ذاکری وظیفه خود را حفظ نکرد و بدون آنکه او را دعوت کرده باشند، وارد مجلسی شد و منبر رفت، هرچند اگر اهانت دید، نباید ملامت کند مگر خودش را. وظیفه بانی مجلس است که او را در میان جمیعت خفّت ندهد و سخنان زشت و وهن آور به او نگوید، بلکه بعد به ملایمت و بدون پرخاش با او مدارا و به نرم زبانی، او را نصیحت کند؛ به پنهانی از مردم، و او را محروم نکند و آبروی دین و دیانت را محفوظ دارد. خلاصه کاری نکند در انظار مردم که به دین و اهل دین توهینی وارد شود.

نهم
در صورتی که در همسایگی و محلّه بانی مجلس، واعظی یا ذاکری در عمل خود جامع شرایط لازمه باشد، البته در دعوت نمودن، او را بر غیر او مقدم دارد و رعایت احترام او را نموده، کاری کند که هتک حرمت او نشود، یا خدای نخواسته دل شکسته گردد و یا هرگاه در مجلس او حاضر شد او را با آقایانی که از خارج دعوت کرده و هم ردیف اویند به یک چشم نگاه کند و موجبات خفّت او را در برابر خدا و خلق فراهم ننماید. و بدانکه اهانت برادر مؤمن، تا چه رسد به آنکه عالِم هم باشد و بعلاوه همسایه و اهل یک محل هم باشد، به حکم آیات و اخبار و احادیث صحیفه و معتبره، موجب غضب خدا و رسول او و ائمه طاهرین(ع) خواهد بود.

دهم
بانی مجلس باید زمانی که واعظ یا ذاکر یا مداح یا مرثیه خوان ها بالای منبر و مشغول سخن گفتن و یا ذکر مصیبت خواندن اند، مستخدمین را از دادن چای و قلیان و امثال آنها و سخن گفتن با یکدیگر ممانعت نماید تا پاس احترام را رعایت کنند و ذهن گویندگان و خوانندگان را مشوّش ننماید که بیرون از طریق آداب و رعایت حق مجلس است.

یازدهم
آنکه مجالس عزا را به تجملات زینت نکنند،‌ بلکه ژولیده و غبارآلود و حزن آلود باشد که کسانی که در آن وارد می شوند در آنها ایجاد حزن و اندوه کند و آنها را از حال غفلت انصراف دهد.

دوازدهم
صاحب مجلس باید مجلسی را که مهیا و بر سرپا می کند غصبی نباشد و همچنین اثاثیه و لوازم آن از فرش و ظروف و منبر و چراغ و غیره نیز غصب نباشد و از مال غیر به تصرف عدوانی، بدون رضایت و اذن صاحبش نباشد.

سیزدهم
تأسیس کننده مجلس باید در بذل و انفاق مال و اغرار و اکرام و احترام نسبت به وعاظ و ذاکرین مضایقه نکند و البته باید اقتداء به ائمه(ع) نماید و روش بزرگان دین را در نظر بگیرد که با این سلسله چگونه رفتار می کردند، چنانچه روایت شده شده که مرد عربی چند شعری در مدح حضرت سیدالشهداء(ع) در مقابل آن حضرت خواند، حضرت چهار هزار دینار طلا به او مرحمت فرمود و از او عذر خواست، و همچنین بوده است روش سایر ائمه(ع). رجوع به کتب تواریخ و حالات رفتار ایشان کنید تا بر شما معلوم نماید.
و در توقیر و احترام و اکرام و احسان و انعام بقدر آنچه که قدرت و توانائی او است کوتاهی نکند. زیرا که هرچه در این راه به ایشان داده شود از متاع دنیا، تماماً به اندازه یک تاری از جامه های بهشتی که هزارها از آن بواسطه شخص واعظ یا منبری ذاکر یا مدّاح یا مرثیه خوان به او داده می شود، مقابلی نخواهد کرد، بنابراین هرچه به ایشان بدهند، باز کم داده اند و هرچه احسان کنند، کم کرده اند. برای تذکر و یادآوری، برای نمونه به اندکی از اخبار بسیار صادره از اهل بیت اطهار(ع) تذکر می دهم.
حضرت امام زین العابدین علی بن الحسین(ع) با فرزدق که مدّاح اهل البیت(ع) بود، پس از آنکه در مسجد الحرام قصیده معروفه را در مدح آن حضرت انشاء و انشاد کرد، آن حضرت دوازده هزار درهم برای او فرستاد و از او عذرخواهی کرد که ای ابا فارس!‌ اگر وجه بیشتری برای ما موجود بود برای تو می فرستادم. فرزدق عطای آن حضرت را قبول نکرد. حضرت او را قسم داد تا آنکه پذیرفت.(5)
و نیز روایت شده که اشجع سلمی که یکی از مادحین اهل بیت بود به نزد حضرت صادق(ع) آمد و دو شعر خواند. آن حضرت چهارصد درهم به او عطا فرمود. اشجع گرفت و رفت. حضرت او را صدا زد و انگشتری به او داد که ده هزار درهم قیمت آن بود.(6)
و نیز کمیت شاعر نزد امام محمد باقر(ع) قصیده ای خواند که خودش گفته بود حضرت فرمود:
«که اگر نزد ما مالی بود به تو می دادم، لکن برای تُست آن عبارتی که رسول خدا(ص) به حسان بن ثابت فرمود -که ترجمه اش این است- همیشه مؤید به روح القدس باشی. پس کمیت از نزد آن حضرت بیرون رفت و نزد عبدالله بن امام حسن رفت و قصیده ای را برای او خواند. عبدالله گفت: مزرعه ای خریده ام به چهار هزار درهم و این قباله و سند آن است، آن مزرعه را به تو بخشیدم، و قباله را به کمیت انتقال داد.
کمیت گفت: پدر و مادرم فدای تو باد! اگر من شعر برای غیر بگویم برای دنیا و مال می گویم، ولکن به خدا سوگند! برای شما اهل بیت جز خدا را نظر ندارم و من در عوض چیزی که برای خدا گفته ام مال و پول نمی خواهم. عبدالله اصرار زیاد کرد تا کمیت قبول نمود و سند را برداشت و با خود برد. پس از چند روز آمد نزد عبدالله و گفت: پدر و مادرم فدای تو باد! من به تو یک حاجت دارم. فرمود: هر حاجتی که داری برآورده است. بگو حاجت خود را. گفت: خواهش دارم که این قباله را بگیری و ملک خود را باز پس بگیری. و قباله را نزد عبدالله گذارد و او هم قبول کرد. آنگاه عبدالله پسر معاویه پسر عبدالله بن جعفر حاضر بود. برخواست و جامه ای از پوست آورد و چهارگوشه آن را به دست چهار نفر از بچه های خود داد و در خانه های بنی هاشم گردش کرد و گفت: ای بنی هاشم! این کمیت است که در حق شما شعر گفته. در وقتی که مردم از ذکر فضائل شما سکوت کردند، خون خود را نزد بنی امیّه در معرض ریختن درآورد. پس هرچه برای شما ممکن است صله به او دهید. هر کسی هرچه ممکنش بود از درهم و دینار در آن جامه پوستی می ریخت.
پس به زن های هاشمیان گفت: شما هرچه می توانید عطا کنید، پس زن ها هم هرچه ممکنشان بود عطا کردند تا آنکه زینت ها و زیورهای خود را از دست و پا و بدن خود بیرون کرده و برای کمیت فرستادند، صد هزار درهم برای کمیت جمع شده بود»(7)، تا آخر خبر. مقصود طول کلام نیست.
مؤلف حقیر گوید: مراد از عبدالله بن امام حسن در حدیث عبدالله محض پسر حسن مثنی فرزند امام حسن(ع) است.
حضرت امام محمد باقر(ع) هزار هزار دینار و درهم به ذاکرین و مرثیه خوانان با لباس های گران بها می دادند.
دعبل خزاعی نزد حضرت رضا(ع) قصیده ای خواند آن حضرت بیست هزار درهم که بنام خود آن بزرگوار سکه خورده بود به او داد، با ابراهیم بن عبّاس که او هم قصیده ای خوانده بود با هم تنصیف کردند، دعبل آن نصفی که قسمت او شد آورد در قم و هر درهمی را به ده درهم فروخت و ابراهیم قسم خود را نگاهداشت تا وفات کرد.(8)
و حضرت سیدالشهداء حسین(ع)، عربی در مدح آن حضرت چند شعر گفت. آن بزرگوار چهار هزار دینار به او عطا فرمود و از او هم عذر خواست.
و همچنین بوده است رفتار سایر ائمه(ع) با ذاکرین و مداحان و مرثیه خوانان. با مراجعه به کتب تواریخ و سیر ائمه، حاقّ اینگونه قضایا و روایات بسیار است، در اینجا به اختصار تذکر داده شد.
پس بر تأسیس کنندگان اینگونه مجالس است که هر کدام به قدر توانائی نسبت به آقایان وعّاظ و ذاکرین و مداحان و مرثیه خوانان، به آن بزرگواران تأسی نمایند و بر حسب معرفت و تناسب مقامات ایشان از این فیض بزرگ، اعطا خود را محروم ننمایند.

 

بیشتر بخوانید: الگوی مطلوب عزاداری از دیدگاه امام و رهبری


مطلب دوم

[در وظائف وعّاظ و خطّاب]

در بیان وظائف وعّاظ و خطّاب اهل منبر، و آن مشتمل است بر چند شرط که رعایت آنها بر ایشان لازم است تا عمل هاشان در پیشگاه خداوند متعال و حضرت خاتم الانبیاء و ائمه هادین، مرضی و محبوب اجر جمیل و ثواب جزیل گردد.
شکی نیست که این طائفه با رعایت شرایطی که ذیلاً ذکر خواهد شد، طبق دستور شرعی شریف، پسندیده و انگیزه خشنودی خدا و رسول و ائمه طاهرین(ع) خواهد بود، و ترویج دین مقدس اسلام در عصر غیبت کبرای امام عصر(عج) بسته به وجود آنها است؛ بویژه آقایان وعّاظ و خطباء عالی مقام، کسانی از ایشان که کامل در همه جهات ترویجی می باشند، بلکه می توان گفت که: نتایج و ثمرات زحمت های ائمه طاهرین و بزرگان از مجتهدینی که نواب آن حضرتند و جامع شرایط می باشند، از این جماعت به مردم می رسد و به راستی ایشان معرّف دین و مبلّغ احکام آنند و رافع مشکوک و شبهات و آگاه کننده اشخاص جاهل و افراد غافل می باشند و حقوق انفرادی و اجتماعی و حکمت های علمی و عملی را به آنها می آموزند و تهذیب الاخلاق و آداب گفتار و کردار و رفتار مردم در عهده ایشان است و معالجه امراض معنویه بشر با این جماعت است و صلاح و فساد را ایشان به مردم می فهمانند، در صورتی که به شرائط زیر رفتار کنند:
1- اتصال به مبدء و راه به سوی خدا داشته باشند.
2- انقطاع از مردم و چشم طمع بالمرّه به مردم نداشتن.
3- در هنگام خطابه و وعظ و سخنرانی قصد ریا و خودنمائی نداشتن.
4- بدانش و گفتارهای خود مغرور نگشتن و خودبین و متکبّر نبودن.
5- با وضو و طهارت بالای منبر رفتن.
6- مؤدب و با وقار بالای منبر نشستن.
7- در ابتداء منبر «بسم الله الرحمن الحریم» گفتن و حمد و ثنای خدا را بر زبان جاری کردن و صلوات و درود بر پیغمبر و آل او فرستادن و لعن بر دشمنان ایشان نمودن.
8- هنگام نام بردن هر یک از علماء دینی، به عظمت و بزرگی نام او را گفتن.
9- هنگام سخنرانی و موعظه، در گفتار خود، خدا و رسول او و ائمه(ع) را حاضر، و نگران خود دیدن و غافل از این معنی نشدن.
10- هنگام سخن گفتن، رعایت سجع و قافیه نکردن و مطلب را بطور روشن و ساده برای شنوندگان گفتن.
11- منبر و وعظ و خطابه را آلت کسب و دکان خود قرار ندادن.
12- برای مستمعین و خوش آمد ایشان سخن نگفتن و خشنودی خدا و رسول و ائمه(ع) را بر خشنودی شنوندگان اختیار کردن.
13- در اوّل وقت نماز، نماز را بر منبر مقدم داشتن و مردم را ترغیب به خواندن نماز در اول وقت کردن.
14- اظهار تملق و چاپلوسی نزد بانی و مستمع نکردن.
15- بالای منبر کنایه و مضمونی که برخورد به کسی کند، نگفتن.
16- بالای منبر یا در مجلس، مزاح و مطایبه بیرون از دستور شرع نکردن.
17- احادیث و اخبار ضعیفه ای که باعث سوء تفاهم یا تولید شبهه شود نگفتن.
18- (9) محکمات آیات و اخبار را عنوان نمودن و از گفتن متشابهات خودداری کردن، خصوصاً در مجمع عمومی.
19- در احکام و فروع دینیّه، اگر اهل منبر مجتهدیست اظهار رأی و فتوی نکردن.
20- از خوش آمد گوئی و مدح و تعریف مردم در حق او مغرور و خوشحال نشدن.
21- از بدگویی مردم و ملامت ایشان در گفتن حق ملول نشدن و اندیشه نکردن.
22- در مواردی که در بیان آن شرعاً باید تقیه کرد، از احکامی که احتمال تولید فساد در آن رود خودداری کردن.
23- از جعل و نقل اخبار دروغ و ساختگی اجتناب کردن.
24- با مردم خصوصاً با هم نوع خود مراء و جدال نکردن و هتک احترام او ننمودن.
25- هرگاه در مجلسی حاضر شود که قبل از او در آن مجلس اهل منبری نوبت مختص او بوده بر او سبقت نگرفتن، هرچند از حیث مقام رتبه او پست تر باشد و او را مأخوذ به حیا نکردن مگر آنکه آن شخص به میل خود او را مقدّم دارد.
26- هرگاه در مجلس، اهل منبری نشسته باشد، چه یک نفر یا زیادتر، به طول دادن سخنان خود تضییع حق آنها را نکردن.
27- مردم را از رحمت خدا مأیوس نکردن.
28- مردم را از عذاب خدا ایمن نکردن.
29- واعظ غیر متعظ نبودن، به این معنی که آنچه را برای مردم می گوید خودش نیز به آن ایمان داشته و عمل به آن کند تا مردم از فعل او پند گیرد.
30- تعریف و تمجید بی جا از اشخاص نکردن، خصوصاً بالای منبر.
31- اشخاصی که سزاوار مدح و تمجیدند عندالله، از مدح و تمجید آنها خودداری نکردن و آنها را به مردم شناسانیدن.
32- در کلیه گفتارهای خود، خود را مسئول خدا و رسول و ائمه(ع) دانستن.
33- از رفتن در مجالسی که مورد سوء ظن و تهمت باشد خودداری کردن.
34- در هنگام مناظره و گفتگوی با اهل بدعت و شکوک و شبهات که خارجین از اهل دین و مذهب اند، بطور ملایمت و مدارا سخن گفتن و از تندی و بدگوئی اجتناب کردن، و برای گفتگوی مذهبی، اگر احتمال تأثیر نکردن در طرف برود، نشست و برخواست کردن.
35- حتی المقدور از منافیات مروّق دوری کردن.
36- جدّیت داشتن در ازاله شکوک و شبهات از ذهن ها.
37- ملاحظه حال اهل مجلس کردن، در آنچه که گفتن او برای آنها مهم تر باشد و به حالشان نافع تر باشد و آنها را در شنیدن چیزهائی که برایشان مهم نیست معطل نکنید.
38- آنکه دارای قوه ممیزه بین احادیث، و از مافوق خود اجازه در گفتن حدیث داشته باشد.
39- آنکه منبر را بسیار طول ندهد، چنانچه از حضرت رسول(ص) روایت شده که به عبدالله بن عمر فرمود: «طول نده موعظه را، که ملال شنونده بیشتر از گوینده است».


مطلب سوم

[وظائف مسئله گو]

آقایان مسئله گو که مسائل فروع و احکام دین را می گویند، از قبیل طهارت و نماز و روزه و زکاة و خمس و غیر آنها، و بعضی از آنها از ادبیات عربی بی بهره یا کم بهره اند و دارای شغل مسئله گوئی می باشند، با رعایت شرائط لازمه آن در نزد خدا و رسول سربلند و دارای مقام ارجمند می باشند و واسطه میان علماء جامع الشرایط و مجتهدین مراجع تقلید می باشند و به منزله زبان های ایشانند. و این دسته از اهل منبر بسیار جلیل و بزرگوارند به شرط آنکه به وظائفی که تذکر داده می شود عمل کنند و در میان خود و خدا رعایت نمایند:
1- آنکه مسئله گفتن ایشان خالص برای خدا باشد.
2- آنکه مسئله گفتن را دکان برای معاش خود قرار ندهند. زیرا که اجرت گرفتن برای تعلیم دادن مسائل واجبه در شریعت اسلام فعل حرام است و از کسب های حرام شمرده شده.
3- آنکه هر مسئله ای که می خواهد بگوید، آن را با دقت و بطور صحیح از زبان مجتهد یا از روی رساله عملیّه او که مأمون از غلط باشد و اعتماد به صحت آن باشد فرا گرفته باشد.
4- آنکه بدون مراجعه به مجتهد یا رساله او یا از شخص موثق بصیر عالم به مسئله، مسئله ای را نگوید و خود را مسئول نزد خدا و رسول او نکند و افراد مقلدینی که سخن او را می شنوند به اشتباه نیندازند.
5- اگر سهواً مسئله ای را اشتباه گفت، باید که به شنونده بگوید که این مسئله اشتباه گفته شد و آن اشتباهی که گفته از ذهن او بیرون کند.
6- از جمع شدن عوام پای منبر او مغرور نشود و به عجب و خودبینی نیفتد.
ز خویش گم شود و آنکه خدای را می جو
که واجبست ز خود گمشدن خداجو را
7- در هنگام گفتن مسئله، دقت کند که شنونده مسئله را نیکو یاد گیرد و خوب مسئله را به او بفهماند تا مسئله گوینده مورد تهمت واقع نشود که بگویند مسئله را اشتباه گفته.
8- گوینده مسئله به مستمع بفهماند که این مسئله فتوای کدام یک از مجتهدین است.
9- آنکه فتوای مجتهد زنده ای که مرجع تقلید مقلّد است برای او بگوید و فتوای مجتهد مرده را هرچند مشهور باشد نگوید.


مطلب چهارم

[وظائف ذاکرین]

آقایان ذاکرین و روضه خوان ها که در زبان عوام به روضه خوان تعبیر می شوند و وجه تعبیر شدن آنها به این اسم برای آن است که در زمان های پیش کسی بوده که کتاب روضة الشهداء را به دست می گرفته و از روی آن مصیبت می خوانده و مردم را می گریانیده و در زمان های اخیر به روضه خوان معروف شده اند و منظور نظر عامه شیعیان می باشند و در اغلب ایام ماه و سال در مجالس عمومی و خصوصی مردان و زنان حاضر می شوند و تعزیه داری و نوحه سرائی و مرثیه خوانی می کنند و باعث برکت و زینت خانه های شیعیان و دوستان آل محمد -علیهم السلام- هستند. و این عمل از عباداتی است مطلوبه و محبوبه که با نهایت تأکید به شیعیان و دوستان خود امر فرموده و خودشان پیش قدم در انجام آن بوده اند و آن را روح عبادات و سبب قبولی آنها دانسته اند. و در شریعت مقدسه بسیار مدح و تأکید شده و نتیجه های دنیویه بی حد و حصر برای همه طبقات، حتی بیگانگان نیز داشته و دارد، فضلا از ثواب های اخروی که احصاء آن از عهده همه اهالی عوالم امکانیه خارج است و جز خدای تعالی نمی تواند احصاء کند، به شرط آنکه ذاکرین به شرائط زیر رفتار کنند تا در همه ثواب های آن شریک باشند:
1- اتصال به مبدأ و توجه کامل به خدای تعالی.
2- خلوص نیت و اجتناب از هر گونه تظاهر و ریا.
3- اجتناب از نقل حکایات و قصه ها و شعرهای دروغ.
4- نقل حدیث از کتب معتبره. اگر عرب زبان و عربی فهم است از کتاب های کافی و کتاب های صدوق و شیخ مفید و شیخ طوسی و سید مرتضی و سید رضی و سید ابن طاووس و علامه حلّی و شهید اول و شهید ثانی و علامه مجلسی و کتب فیض کاشانی و شیخ حرّ عاملی و حاج میرزا حسین نوری و حاج شیخ عباس قمی -اعلی الله مقامهم- و امثال آنها، و اگر فارسی زبان است از کتابهای فارسی مانند: کتاب جلاء العیون و حیاة القلوب و ترجمه لهوف و عین الحیوة و ابواب الجنان و حق الیقین و منتهی الآمال و مهیج الاحزان یزدی و کبریت احمر و مفتاح الفردوس بیرجندی و ترجمه ابصار العین و ناسخ التواریخ و امثال اینها.
5- نخواندن شعرهای دروغ و شعرهای افراط و تفریطی که مشعر بر غلوّ یا هتک احترام آل محمد(ع) باشد که موجب غضب خدا و معصیت او گردد.
6- از کتاب هائی که معتبر نیست، نقل حدیث نکند.
7- اگر سواد عربی ندارد و ادبیات عربی را نمی داند، عبارات ادبی عربی را نخواند که ممکن است اشخاص با اطلاع و فاضل در مجالس باشند و او را تخطئه و ملامت کنند.
8- در مصیبت خواندن، هتاکی و پرده دری نکنند که موجب قساوت قلب ها گردد.
9- مصیبت را بسیار طول ندهد، بویژه در صورتی که اگر در مجلس ذاکر دیگری باشد که وقت او گرفته شود.
10- در مقدمه، مصیبت خواندن. در صحبت کردن اقتضاء مجلس را در نظر گیرد، اگر آقایان وعاظ در مجلس باشند فقط به ذکر مصیبت تنها اکتفا کند.
11- در گریه کردن به مستمعین اصرار نکند. زیرا که تا دل نسوزد اشک جاری نمی شود. باید بسوزد تا اشک جاری شود.
12- کلمات نامناسبی که ایجاب ذلت برای امام یا اهل بیت رسالت کند، نگوید.
13- در مجالس خصوصی خانگی بدون وعده یا نهی صریح از صاحبخانه وارد نشود، که اگر اهانتی بر او وارد شد ملامت نکند مگر خود را.
14- سعی کند هنگام مصیبت خواندن محزون و غمناک باشد.
15- در مرثیه خواندن بسیار رعایت کند که به لحن فسق و فجور که در عرف آوازه خوانی و تصنیف و سرود می گویند، نخواند و از غنا خواندن و تحریر دادن صدای خود اجتناب کند که اگر در این عبادت بزرگ به لحن غنا خوانده شود به روش ساز و موسیقی عذاب آن شدید خواهد بود.
16- در مجالس و محافل، شوخی و مزاح بیرون از نزاکت نکند بخصوص در مجالس عزای حضرت سرور شهیدان و سایر اهل بیت رسالت(ع).
17- با همکارهای خود مِراء و جدال نکند، بلکه با دیگران هم این شرط را نیز رعایت کند.
18- در سخنانش افتراء بر خدا و رسول او و ائمه و فاطمه زهراء -صلوات الله علیهم- و علماء اعلام و سایر مؤمنین نزند.


مطلب پنجم

[اما مداحان]

در شرایطی که با ذاکرین شرکت دارند از هر جهت باید رعایت کنند و آنچه که اختصاصی ایشان است و باید رعایت کنند:
1- احترام مجلس را نگاه دارند و هنگام مدح یا مرثیه خواندن رداء به دوش بگیرند.
2- بر سر پا ایستاده، مدح یا مرثیه بخوانند و رعایت احترام بین خود و اهالی منبر را بنمایند.
3- از خواندن اشعار دروغ و نامناسب مجلس خواندن، خودداری کنند.
4- اشعاری که می خواهند حفظ کنند و بخوانند، قبلاً به نظر اشخاص با اطلاع برسانند تا بررسی کنند که دروغ یا غلوّ یا هتک حرمتی نسبت به خانواده اهل بیت رسالت در آن نباشد.


مطلب ششم

[وظائف مستمعین]

1- آنکه هنگام وارد شدن و نشستن و خدمت کردن در مجالس دینی و مذهبی، قصدشان برای خدا، و رضایت او، و برای ترضیه خاطر پیغمبر اکرم(ص) و فاطمه زهراء(ع) و ائمه طاهرین(ع) باشد.
2- اینگونه مجالس شریفه را مانند سایر مجالس عادی حساب نکند و بداند که مجالسی است که خدا و رسول و آل محمد به آنها نظر دارند و به عناوین عدیده ثواب های بسیار بزرگ از آنها عاید حاضرین در آن مجالس می شود که به هر یک از آنها قصد تقرب به خدا و رسول او و ائمه طاهرین -صلوات الله علیهم- باید باشد.
زیرا که مجالس علم و مجالس ذکر و مجالس فکر و مجالس تعظیم شعائر الله، و مجالس ملاقات برادران دینی و مذهبی، و زیارت ایشان، و مجالس آشنا شدن و شناختن برادران صالح ایمانی، و مجالس تحیّت و سلام، و مجالس قضاء حاجات، و مجالس احسان به بندگان خدا، و مجالس زیارت علماء، و مجالس نظر کردن به صورت های علماء و ذریه های پیغمبر، و مجالس فضائل و مناقب آل محمد، و مجالس بیان فضایح و لعن بر دشمنان ایشان، و مجالس زیارت و سلام بر ائمه طاهرین، و مجالس تعزیه داری بر ایشان و گریستن در مصیبت های ایشان، و مجالس گریستن از خوف خدا و گریانیدن، و مجالس لعن بر دشمنان دین، و مجالس خود را شبیه کردن و عزاداری کردن انبیاء، خاصه رسول خدا(ص) و حضرت زهراء و ائمه طاهرین و ملائکه مقربین، و مجالس احیاء امر ائمه(ع)، و مجالس دعاء برای تعجیل در فرج امام زمان و اصلاح امور و دفع گرفتاری مؤمنین و مؤمنات، و موفق شدن بر به جا آوردن طاعات و ترک کردن هر گونه معصیت و گناه و غیر این ها، که در آیات قرآنیه و کتب معتبره و اخبار و احادیث صحیحه ثواب های بسیار روایت شده که تشکیل آن مجالس عبادت، و وارد شدن و نشستن در آن عبادت، و گوش دادن به سخنان اهل منبر، عبادت، و گریستن در مصائب آل محمد، خصوصاً حضرت سیدالشهداء(ع)،‌ عبادت، و خدمت کردن در آنها عبادت، و بذل مال و اطعام کردن در آنها عبادت، که طبق اخبار و احادیث صحیحه و معتبره، همه آنها عبادت شمرده شده است و نشستن در این گونه مجالس تجارت رابحه است و جزء عمر حساب نمی شود.
3- آنکه بطور بی ادبانه در این گونه مجالس وارد نشوند و چنین معتقد باشند که خدای تعالی و رسول او و ائمه(ع) و ملائکه مقربین به آنها نظر دارند، پس بطور خضوع و خشوع و فروتنی باید وارد شوند.
بی ادب پا منه اینجا که عجب درگاهی است
سجده گاه ملک و قبله وجه اللهی است
4- با کفش در مجالس دینی و مذهبی، روی فرش ها راه نروند و ننشینند که این شیوه متکبّران است و اشخاص جاه طلب، و این گونه مجالس محل نزول ملائکه است، خصوصاً در مجالس عزای ابی عبدالله الحسین(ع)، طبق اخبار و احادیث صریحه صحیحه و وجود مقدس امام زمان -عجل الله تعالی فرجه- به آن نظر دارد و ملائکه برای اهل المجالس طلب رحمت و آمرزش می کنند.
5- چون در چنین مجالس وارد می شوند، گوش به سخنان اهل منبر و ذاکرین دهند و بخواهند به وظائف دینداری آشنا شوند، و در عزاداری با عزاداران شرکت کنند تا در ثواب های اخروی و فواید و برکات دنیوی با ایشان شریک باشند و عوض این مقدار از عمر خود را که در آن مجالس صرف کرده اند، از رضایت و خشنودی خدا و رسول او و ائمه طاهرین و افاضات ایشان بهره مند گردند.
6- به پاس احترام آن مجالس، مادامی که اهل منبر مشغول وعظ و خطابه است با همدیگر به صدای بلند یا آهسته که بر هم زدن حواس گوینده را باعث شود صحبت نکنند و رعایت نظم و سکوت مجلس،‌ و بهره مند شدن خود و سایر حاضرین و مستمعین را در نظر بگیرید تا همگی از برکات و فیوضات سخنان گوینده برای تأمین سعادت دنیا و آخرت خود مستفیض و بهره مند گردند.
7- در هنگام شنیدن ذکر مصیبت، چشم دریده و بی ادب ننشینند، کاری کنند که محزون و غمناک، با اهل مجلس هم ناله شوند و سعی کنند که به گریه درآیند و اشک از دیده هاشان جاری شود که ثمره آمرزش گناهان و نجات از عذاب الهی و آتش جهنم و دخول در بهشت جاویدان و خشنودی خدا و رسول و فاطمه زهراء و ائمه طاهرین -علیهم الصلوة و السلام- و هم جواری با ایشان، و در دنیا سبب توسعه روزی و گشایش در کارها و برکت در عمر و کسب و کار، و دفع مرض ها و بلاها و گرفتاری های دنیوی است؛ به مقتضای اخبار و حدیث بسیار.
8- و هرگاه آن مجالس برای جشن و سرور اهل بیت(ع) و عیدهای دینی و مذهبی و شادی شیعیان باشد، از کارهای نامشروع و کردارهای زشت بیرون از قانون شرع اجتناب کنند و خدا و رسول و ائمه(ع) را به غضب درنیاورند.
تذکر لازم:
در پایان آنچه که تذکر داده شد، برای مزید آگاهی، مختصر انواع عزاداری را مجدداً خاطر نشان می نمایم و از خوانندگان گرامی درخواست می کنم که در اطراف آن بنگرند. هرگاه در پیشگاه وجدان های پاکشان مورد قبول افتد و بپسندند و آن را با قوانین شرع موافق دانند، برادران عوام ایمانی را تشویق نموده و به پذیرفتن مندرجات این کتاب راهنمائی و ترغیب فرمایند و این روسیاه را از دعای خیر فراموش ننمایند:
1- گریه کردن است، که اخبار در فضیلت و ثواب و فوائد آن رسیده، فوق آنچه که در خورِ ادراک ما باشد.
2- تباکی است، یعنی: خود را به فکر، به گریه درآوردن، که نیز اخبار و احادیث راجع به آن روایت شده. و مراد از تباکی چنانچه بعضی روایت کرده و گفته اند به معنای اینکه: به دروغ خود را شبیه گریه کنندگان داشتن نیست، بلکه مراد مقدمه ای است که به فکر کردن در حالات مظلومیت حضرت سیدالشهداء(ع) و مصائب وارده گوناگون بر آن حضرت، و اینکه از دوستان آل محمد است و در مرحله دوستی و ادّعای شیعه بودن و به مقتضای اظهار اخلاص کردن و ارادت قلبی به آن بزرگوار داشتن، سزاوار نیست که محزون و متألم و مصیبت زده و گریان نباشد، خصوصاً در صورتی که خود آن حضرت به وسیله علیا جناب سکینه خاتون از گلوی بریده و حضرت زین العابدین از سر بریده خود برای شیعیان و دوستان پیغام گریه کردن برای خود داده و نیز خودش در مدت های قبل از شهادت می فرموده:
«أنا قتیل العبرة».(10)
و بارها پدر بزرگوارش به او می فرموده:
«یا حسین، أنت باعث عبرة کل مؤمن و مؤمنة».(11)
یعنی:‌ (ای حسین تو باعث گریستن هر مرد مؤمن و زن مؤمنه می باشی). لذا نشانه شیعه و دوست بودن این است که لااقل در مصیبت آن حضرت مغموم و متأثر گردد و خود را به گریه بدارد.
3- گریانیدن است، و دلیل بر فضیلت آن اخبار بسیار است.
4- مهموم و مغموم بودن است که از امام صادق روایت شده که فرموده: «نفس کشیدن مهموم در مصیبت های وارد بر ما تسبیح است».(12) یعنی: ثواب تسبیح را دارد و غصّه ناک بودن از برای ما عبادت است.
5- شیون زدن و یک یک مصیبت هاشان را به زبان آوردن، چنانکه در روایت وارد شده و کفایت می کند در این باب فرمایش خودِ آن حضرت و پیغامی که به سکینه خاتون داده برای شیعیان و فرموده:
شیعتی مهما شربتم ماء عذب فاذکرونی
أو سمعتم بغریب او شهید فاندبونی(13)
و کلام حضرت بقیةالله در زیارت قائمیه که:
«لأندبنّ علیک صباحاً و مساء و أبکین بدل الدموع دماً».(14)
6- لطمه به صورت زدن، که آن نیز به مقتضای اخباری چند جواز و رجحان آن بی اشکال است و دلیل بر جواز آن، اضافه بر عمومات وارده، کلام حضرت بقیةالله -عجل الله تعالی فرجه- است که فرموده حکایت حالات مخدّرات علویات و هاشمیات به لفظ: الاطمات «الخدود» او «الوجوه»،(15)، و فرمایش دیگر آن حضرت در همان زیارت معروفه «و لطمت علیک الحور العین»(16)، و نیز خوابی که حضرت سکینه خاتون(ع) در شام خراب دیده و برای یزید پلید نقل فرموده؛ بنابر آنچه صاحبان تواریخ و سیره و ارباب مقاتل در کتب خود روایت و نقل نموده اند، و از حال جدّه بزرگوار خود خبر داده به این عبارت «فلطمت علی وجهها و نادت وا ولداه».
و خبر بشر حذلم از حال زنان مدینه که بر سر و سینه زنان از مدینه بیرون آمدند تا حضور حضرت سجاد به همان حالت رسیدند و آن حضرت عمل ایشان را دید و منع از آن حالتی که بر سر و سینه می زدند نفرمود.
و امّا سبب منع حضرت سیدالشهداء(ع) زن ها را از لطمه به روهایشان زدن در روز عاشورا، شاید جهت رعایت حال کودکان و جلوگیری از شماتت دشمنان بوده.
7- سینه زدن است، که آن نیز عمومات اخبار جوازش استفاده می شود.
8- گریبان چاک زدن است، که در جواز آن ظاهراً نیز اشکالی نیست و اضافه بر عمومات، حدیث چاک زدن حضرت عسکری(ع) گریبان خود را در مصیبت برادر بزرگوارش، حضرت امامزاده سیّد محمّد؛ چنانچه در کتب معتبره روایت شده، و نیز چاک زدن آن حضرت گریبان خود را در مصیبت پدر بزرگوارش حضرت امام علی النقی -علیهما السلام-.
9- سر و پا برهنه کردن که به فتوای بسیاری از مجتهدین اشکالی ندارد و دلیل بر فضلش علاوه بر عمومات، عمل حضرت امیرمؤمنان(ع) است در مصیبت حضرت فاطمه زهرا(ع)، چنانچه علامه مجلسی -اعلی الله مقامه- و بعضی دیگر از محدثین نقل فرموده اند خبری را که بعضی از جملات آن این است:
«فالقی الرداء عن عاتقه و العمامة عن رأسه و حل ازاره».(17)
یعنی: (آن حضرت رداء را از دوش خود انداخت و عمامه را از سر انداخت و بندهای ازار خود را باز کرد).
10- خاک و خاکستر بر سر ریختن، گرچه روایتی در این خصوص نرسیده که اذن داده باشند یا منع کرده باشند، مگر خبری که مرحوم جزائری و بعضی دیگر نقل کرده اند و روایت فرموده اند: که طرماح بن عدی روایت کرده راجع به آمدن حضرت خاتم الانبیاء(ص) و عدّه ای پیغمبران و زمین کربلا در قتلگاه در شب یازدهم محرم که:
«هو یحثو التراب علی رأسه و شیبه».(18)
یعنی: (آن حضرت خاک بر سر می ریخت و بر محاسن خود).
از ابن عباس روایت شده از آن حضرت به این عبارت:
«و هو اشعث اغبر و التراب علی رأسه او شیبته».(19)
یعنی: (و آن حضرت ژولیده مو و غبارآلود بود و خاک بر سر یا ریش او بود).
و در بحارالانوار از ام سلمه به دو طریق روایت شده که پیغمبر را در خواب دیده -با اندک تفاوتی- که گفت:
«رأیت رسول الله(ص) فی المنام و علی رأسه و لحجته اثر التراب».(20)
یعنی: (رسول خدا(ص) را در خواب دید که بر سر و ریش او اثر خاک بود. که این نیز مؤید بر جواز است).
11- غذای لذیذ نخوردن و آب نیاشامیدن که گفته شده: بنابر اظهر که شک و شبهه ای در فضیلت آن نیست، و همچنین است زینت نکردن و سرمه نکشیدن و خضاب نکردن.
12- لباس سیاه پوشیدن که بنابر قولی: اظهر رجحان و عدم کراهت است، بلکه قول به استحباب آن نیز هست به مقتضای عمومات وارده دیگر.
13- پرچم افراشتن و علم برداشتن هر یک از اینها نیز جایز است نظر به عمومات و عدم معارض و مزاحم، و شیخ حر عاملی(ره) در کتاب وسائل در استحباب آن بابی وضع کرده.
تذکر: باید دانست که عزاداری به نحو مشروع منحصر به این سیزده طریق نیست و پیش از این مفصّلاً در این کتاب به محل خود شرح داده شد و چون این عمل شریف بزرگترین عبادات است باید دقت کامل شود که فعل حرامی در آن صورت نگیرد و در آن داخل نشود. خدای تعالی همه مؤمنین و مؤمنان را از هوا و هوس های نفسانی نجات دهد و از شر شیاطین حفظ فرماید.


پند و اندرز

برادران و عزیزان دینی و ایمانی بدانید که مسلمان شیعه اثنی عشری کسی است که از روی هوا و هوس و دلخواه خود کاری نکند که خدا و رسول و ائمه طاهرین -صلوات الله علیهم اجمعین- را به غضب درآورد، بلکه در جمیع شئون و کارهایش باید خود را به میزان قرآن مجید و فرمایشات خاتم الانبیاء و ائمه طاهرین -صلوات الله علیهم اجمعین- بیازماید. زیرا که محک شناختن مسلمان مؤمن از غیر مسلمان، و خوبی و بدی، و هر خوبی و بدی ای قرآن مجید است و مدح و قدح و تعریف و تنقید مردمان در خوبی و بدی کسی یا چیزی مناط اعتبار نیست.
فلذا بر مسلمان شیعی مذهب است که از خرافاتی که در این جزء از زمان، داخل آداب و احکام اسلامی شده بپرهیزد و گفتار و کردار و رفتار خود را از روی قرآن و گفتار خانواده وحی و تنزیل که قرآن در خانه آنها نازل شده، پایه گذاری کند و از شاخ و برگ هائی که به منزله خار و خاشاک است و اطراف درخت باردهِ دِین و دین را گرفته، می خواهد آن شجره مبارکه زیتونه را بخشکاند و نابود کند، صرف نظر کرده و به تیشه فکر و اندیشه بی آلایش، آن خار و خس ها را ریشه کن نماید و خود را هدف طعنه هر آشنا و بیگانه نکند و شالوده دین و دیانت خود را بر پایه محکم معرفت استوار نماید و برای تن پروری و نفس پرستی چند روزه این جهان بی بنیان چشم از حق نپوشد و گول رنگ های گوناگون، و چرندهای بی چند و چون، و اهل آن را نخورد و گردن خود را به زیر بار ننگ و عار نگذارد و در جهاد روزهای عمر خود، به هواهای نفسانی که نتیجه آن خسارت دو جهانی است نگذارند.

 

نمایش پی نوشت ها:

1-سوره حج، آیه 32.
2-امالی للطوسی، ص 135؛ مستطرفات السرائر، ص 625؛ بحارالانوار، ج 110، ص 100.
3-بشارة المصطفی، ص 110؛ امالی للطوسی، ص 224؛ بحارالانوار، ج 74، ص 354.
4-ن. ک: کافی، ج 1، ص 36؛ بحارالانوار، ج 22، ص 343.
5-خرائج و الجرائح، ج 1، ص 267؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 394؛ بحارالانوار، ج 46، ص 141.
6-امالی للطوسی، ص 281؛ بحارالانوار، ج 47، ص 311.
7-کافی، ج 8، ص 102؛ دعائم الاسلام، ج 2، ص 323؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 594؛ مستدرک الوسائل، ج 14، ص 594؛ بحارالانوار، ج 30، ص 266.
8-مستدرک الوسائل، ج 10، ص 389.
9-در اینجا یک شماره جا افتاده و اشتباهاً از شماره (17) به (19) رفته اند و شماره (18) را جا انداخته اند.
10-کامل الزیارات، ص 108؛ مناقب، ج 4، ص 87؛ بحارالانوار، ج 44، ص 280.
11-ن.ک: مناقب: ج 4، ص 76؛ بحارالانوار، ج 101، ص 254.
12-بشارة المصطفی، ص 105؛ بحارالانوار، ج 44، ص 278.
13-مصباح الکفعمی، ص 741.
14-بحارالانوار، ج 101، ص 237.
15-بحارالانوار، ج 101، ص 322.
16-همان.
17-بحارالانوار، ج 43، ص 177.
18-ن.ک: ناسخ التواریخ، ج 3، ص 15؛ فرسان الهیجاء، ج 1، ص 76.
19-ن.ک: بحارالانوار، ج 45، ص 231 با اختلاف در نقل روایت.
20-ن.ک: بحارالانوار، ج 45، ص 232 با اختلاف در نقل روایت.

منبع: میرجهانی، محمد حسن، (1371)، البکاء للحسین(ع)، در ثواب گریستن و عزاداری یر حضرت سید الشهداء(ع) و وظایف عزاداری، تحقیق روح الله عباسی، قم، نشر رسالت، 1385، چاپ دوم.