آیت الله بروجردی و اندیشه ی تقریب
آیت الله عظما بروجردی و اندیشه ی تقریب
او در اثر مطالعات و تحقیقات گسترده ای که در این وادی داشت به این نتیجه رسیده بود که با آگاهی از محتوای روایات و فتاوای رایج اهل سنت در زمان امامان معصوم علیهم السلام بهتر، راحت تر و دقیق تر می شود محتوای روایات و منظور فرمایشات ائمه معصومین علیه السلام را دریافت و جمله معروفی از ایشان نقل شده است که می فرمود« فقه شیعه در حاشیه ی فقه اهل سنت است.» (2) زیرا در طول تاریخ چون شیعیان حکومت نداشتند و اغلب حکومت در دست بنی عباس بود و بیشتر فتاوای اهل سنت در میان مردم رواج داشت، بنابراین محدثان و اصحاب امامان علیهم السلام نیز با توجه به فضای حاکم بر جامعه آن روز از ائمه سؤال می کردند و امامان علیه السلام هم با توجه به همین معنا پاسخ می دادند. به عبارت دیگر، فقه شیعه ناظر بر فقه اهل سنت است؛ چرا که جواب ها و فرمایشات امامان علیه السلام ناظر بر فتاوای فضای حاکم می باشد.
از این رو، آیت الله بروجردی تحقیق و مطالعه کتب فتاوای اهل سنت را از مقدمات لازم برای فهم فقه و اجتهاد می دانست و خود ایشان در حد اعلی به آن مسلح بود.
این تسلط و اشراف، او را در جایگاه رفیعی قرار داده بود که نسبت به نظرات و آراء اهل سنت هرگز با دید منفی نگاه نمی کرد بلکه بیشتر سعی داشت تا به ادله ی آن ها دست یابد و موضوع و مسأله را درست بررسی و ریشه یابی کند. مثلاً در وجوب ادای نماز در اوّل وقت که غالباً اهل سنت تأخیر آن را از اوّل وقت بدون عذر جایز نمی دانند، می فرمود:
فتوای اهل سنت از اینجا نشأت گرفته که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله امام جماعت بود و امام جماعت باید در وقت معیّن حضور یابد و پیغمبر، اوّل وقت را انتخاب کرده بود و صحابه و تابعین همان عمل پیغمبر را ملاک عمل خود قرار داده بودند که بعداً در مذاهب اهل سنت منعکس گردید. در حالی که رسول اکرم علیه السلام گاهی در حال اختیار، اول وقت را رعایت نمی کرد و برخی از اهل بیت هم بدان تصریح کرده اند. همین امر ملاک فتوای معروف شیعه قرار گرفته است. استاد با این توجیه، این پندار را که اهل سنت عمداً احکام را تغییر داده اند، نادرست می دانست و رد می کرد...(3)
البته برخی از علمای شیعه نیز مانند شیخ طوسی همین عقیده را دارند؛ برعکس سایر آنان که غالباً تأخیر در نماز را جایز می دانند.
با این گرایش فکری، آیت الله بروجردی از آغاز مرجعیت خویش به مسأله ی « وحدت میان مذاهب» اهتمام بیشتری از خود نشان داد و همواره پیگیر این مسأله ی مهم جهان اسلام بود. او اعتقاد داشت که سامان بخشیدن به این موضوع از وظایف حیاتی هر عالم شیعی است و باید در تحقق آن تلاش کند. حتی معروف است در روزهای آخر عمر پربرکت معظم له، گاهی به حالت اغماء فرو می رفت و چون از آن حال فارغ می شد پیرامون این موضوع سؤال می کرد و می پرسید: آقای شیخ محمد تقی به مصر رفت یا خیر؟ چون نماینده ی ایشان در دانشگاه الازهر و مجمع تقریب در مصر بود و در آن ایام چند روزی به ایران آمده و در قم به سر می برد.(4) آیت الله شهید مرتضی مطهری در مقاله ای تحت عنوان « مزایا و خدمات آیت الله بروجردی» چنین می نویسد:
یکی از مزایای معظم له توجه و علاقه ی فراوانی بود که به مسأله ی وحدت اسلامی و حسن تفاهم و تقریب بین مذاهب اسلامیه داشت. این مرد چون به تاریخ اسلام و مذاهب اسلامی آشنا بود، می دانست که سیاست حکام گذشته در تفرقه و دامن زدنِ آتش اختلاف چه اندازه تأثیر داشته است. وی توجه داشت که در عصر حاضر نیز سیاست های استعماری از این تفرقه حداکثر استفاده را می کنند و آن را دامن می زنند. او می دانست که دوری شیعه از سایر فرق سبب شده است تا آن ها شیعه را نشناسند و درباره آن ها تصوراتی دور از حقیقت بنمایند. لذا بسیار علاقه مند بود حسن تفاهمی بین شیعه و سنی برقرار شود تا از طرفی وحدت اسلامی که منظور بزرگ این دین مقدس است، تأمین گردد؛ و از طرف دیگر، فقه و معارف شیعه آن طور که هست به جامعه ی تسنن که اکثریت مسلمانان را تشکیل می دهند معرفی شود.
از حسن تصادف،چند سال قبل از زعامت و ریاست معظم له که هنوز در بروجرد بودند، « دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» به همت جمعی از روشنفکران سنی و شیعه تأسیس شد. معظم له در دوره زعامت خود تا حد ممکن با این فکر و با این مؤسسه کمک و همکاری کردند. برای اولین بار بعد از چندین صد سال، بین زعیم روحانی شیعه و زعیم روحانی سنی، شیخ عبد المجید سلیم، و بعد از فوت او به فاصله دو سه سال شیخ محمود شلتوت، مفتی آن زمان و رئیس دانشگاه الأزهر، روابط دوستانه برقرار شد و نامه ها مبادله گردید... معظم له را باید گفت نسبت به این مسأله علاقه مند بود؛ بلکه باید گفت عاشق و دلباخته ی این موضوع بود و مرغ دلش برای این موضوع پر می زد. عجیب این است که از دو منبع موثق شنیدم در حادثه ی قلبیِ اخیر که منجر به فوت ایشان شد، بعد از حمله ی قلبی اولی که عارض شد و مدتی بیهوش بودند و بعد به هوش آمدند، قبل از آن که توجهی به حال خود بکنند و در این موضوع حرفی بزنند، موضوع تقریب و وحدت اسلامی را طرح می کنند و می گویند « من آرزوها در این زمینه داشتم...»(5)
در سال 1327 ه. ش. مرکز « دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» به ابتکار و همت اندیشمند توانا مرحوم شیخ محمد تقی قمی و با همیاری علمای سرشناس دانشگاه الأزهر و برخی روحانیون شیعی تأسیس گردید. آیت الله بروجردی اگر چه جزو مؤسسین آن نبود، اما از ابتدای فعالیت این مرکز به حمایت جدی از آن برخاست و حتی از کمک مالی به آن دریغ نورزید. به علاوه، با ارتباط مکاتبه ای با شیخ وقت « الازهر» عبد المجید سلیم و بعد از وی با شیخ محمود شلتوت، رابطه ی جهان تشیع را با دنیای اسلام هر چه مستحکم تر ساخت و بسیاری از سؤ تفاهمات و بدبینی ها را به دوستی و محبت تبدیل کرد.(6)
در اثر این درایت، حسن تدبیر، و این طرز تفکر آیت الله بروجردی کار به جایی رسید که – به قول شهید مطهری- شیخ الازهر مصر، محمود شلتوت آن فتوای تاریخی خود را صادر کرد و برای اولین بار یک عالم سنی به طور رسمی مذهب شیعه را به رسمیت شناخت و برای آن در دانشگاه الازهر، کرسی تدریس مستقل تشکیل داد.(7)
برای آگاهی از عمق این روابط و نقش مثبت و کارساز آیت الله بروجردی در آن، متن دو نامه تاریخی، یکی از شیخ عبد المجید سلیم و دیگری از شیخ محمود شلتوت به ایشان را مرور می کنیم:
نامه اوّل از شیخ عبدالمجید سلیم
خدمات آیت الله السیّد الجلیل حاج آقا حسین
بروجردی حفظه الله سلام علیکم و رحمته.
اما بعد: استاد محترم، حضرت شیخ محمد تقی قمی، دبیر کل دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه، پیام شفاهی آن جناب را که دستور داده بودید به من برسانند، ابلاغ نمودند. شما اظهار لطف نموده و برای کوشش هایی که ما و جماعت تقریب بین المذاهب اسلامی در راه خدمت به اسلام و مسلمین می کنیم تشکر کرده اید و از تأثیر این کوشش ها در راه وحدت کلمه ی مسلمین و ایجاد تفاهم بیش تر و هماهنگی بهتر و اصلاح فسادی که مغرضین به وجود آورده اند، سخن گفته اید. خدا می داند که این امر، بهترین و عزیزترین آرزوهای من در زندگی است و تا زنده ام به خاطر آن کار می کنم و از خدای بزرگ مسألت دارم که به این آرزوها جامه ی عمل بپوشاند و کسانی را که به این آروزها جامه عمل بپوشاند و کسانی را که در راه آن می کوشند تأیید فرماید. از اعتماد وثوق حضرت عالی نسبت به شخص من و از این عطف توجه به کوشش هایم تشکر می کنم. من با آنچه که از شما سراغ دارم، همکاری شما را در این جهاد بزرگ خدایی بسیار بزرگ می شمارم؛ زیرا شما با آن دانش و مقام و نفوذی که در ایران و غیر ایران دارید، همیشه در راه اصلاح امر امت اسلام کار می کنید.
اندیشه ی تقریب مذاهب اسلامی، از توجه و عنایت شما بسیار بهره مند بوده و از کمک های پر ارزش شما در مناسبات مختلف، برخوردار بوده است. زیرا همان طور که از امثال جناب عالی انتظار می رود با علم و تقوی و بصیرتی که دارید، ارزش و اهمیت بزرگداشت مقام مسلمین و تقویت شوکت و عظمت آنان و رساندن آنان را به مقام شامخ ولایتی که بایست بدان برسند، به خوبی درک کرده اید: ( و لله العزه و لرسوله و للمؤمنین).
آقای بزرگوار! دانشمندان و علماء که پرچمداران رسالت اسلامی هستند و به شهادت قرآن، با خدا و فرشتگان، قیام به عدالت می کنند و وظیفه ی خطیر و مهمی بر عهده گرفته اند، لازم است که در تبلیغ این رسالت جهانی، با همدیگر همکاری کنند و با همه ی دوری راه ها و اختلاف ملت ها، در اوضاع اسلامی تبادل نظر نمایند.
روزگاری بر مسلمین گذشت که در آن، آماج بسیاری از دسیسه های فکری بودند و می خواستند آنان را از حق و حقیقت دور ساخته و به سوی باطل بکشانند و از دعوت به سوی خدا و جهاد در راه او بازداشته و مشغول به خود کنند و آنان را طوری با اختلافات و جدال ها از هم دور نمایند که به کلی نابو شوند و از بین بروند. آثار این دسیسه ها هنوز هم بصیرت ها و عقل ها را تاریک ساخته و قلب ها را به خود مشغول نموده و در میان بسیاری از مردم رسوخ دارد و آنان را از فهم صحیح حقیقت دین و درک اسرار و حقایق آن و قربانی دادن در راه اعتلای نام آن باز می دارد. پس اولین وظیفه ای که به عهده ی ما علمای اسلامی است، خواه شیعه باشیم خواه سنی، این است که: از اذهان و افکار مردم، این مطلب را پاک کنیم و حقایق ارج دار و روشن اسلام و اصول محکم و شریعت سهل و ساده آن را طوری نشر دهیم که مردم را با حقیقت و هدایت خداوند بیدار و بینا سازد و آنان را با قدرت و جمال دل آرایی که دارد دربرگیرد. آنان را طوری تربیت کند که از روی فهم و محبت و علاقه پذیرای اسلام باشند؛ نه از روی تقلید و وراثت. زیرا هر کس که حق را بفهمد آن را دوست دارد و کسی که آن را دوست داشت، ایمان می آورد؛ ایمانی که با وجود آن، فداکاری و از خودگذشتگی آسان می شود و هیچ یک از زرق و برق های دنیای مادی و فانی مانع راه آن نمی تواند بشود.
دیگر این که اخیراً، از فوت عالم جلیل مرحوم سید محسن امین عاملی باخبر شدم. من وقتی از علم و اخلاص و جهاد او در راه این دین و ملت، مطالبی شنیدم، از خبر وفات آن مرحوم سخت متأسف شدم. و اکنون خالص ترین تسلیت های خود را به حضور جناب عالی و به همه برادران شیعه امامیه اعلام می دارم و از خدای بزرگ می خواهم که فقید محترم را غریق رحمت نماید و به ما و شما در این مصیبت اجر و ثواب صابرین عطا فرماید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
جمادی الثانی 1371
عبد المجید سلیم، الجامع الازهر – قاهره
نامه ی دوم از شیخ محمود شلتوت
بسم الله الرحمن الرحیمسلام علیکم و رحمه الله
اما بعد: قبل از هر چیز، از سلامت گرانبهای آن برادر ارجمند جویا بوده و دعا می کنم که آن بزرگوار، همیشه مصدر و منبع برکات برای مسلمین و وحدت کلمه ی آنان باشد. خداوند عمر شما را طولانی کند و پیروزی و موفقیت را نصیب شما گرداند.
فرصتی را که با مسافرت برادر علامه و مکرم من، استاد قمی، ایّد الله فی جهاد المشکور، پیش آمد، مغتنم می شمارم تا نامه ای به ساحت آن جناب نوشته و از کوشش های شما تقدیر کنم.
از خدای بزرگ و توانا خواستارم که آنچه را برای خیر و اصلاح مسلمین آرزو می کنید، تحقق بخشد و شما را در کوشش ها و زحمات اصلاح طلبانه، در راه وحدت مسلمین و ایجاد الفت و محبت بین قلوب آنان، بیش از پیش، موفق گرداند. من به شما مژده می دهم که گام های ما در راه تقریب، این گام هایی که یقین دارم شما با تمام قوا آن را تأیید می فرمایید و به آن بیش ترین توجه و اهتمام را مبذول می دارید، به خواست و لطف خداوند و در سایه دعای خیر شما، که بدرقه راه ماست، در راه ترقی و موفقیت پیش می رود. و گروه برگزیده ای از رجال الازهر و برادرانی که صمیمانه برای تقریب جهاد کرده اند، از روی ایمان و یقین، ما را یاری می کنند و برای اجرای دین و رسالت جهانی و انسانی، که بدان گردن نهاده اند، قیام و اقدام می کنند.
من امیدوارم که برادر عزیز، جناب استاد قمی، به زودی پیش ما برگردد تا ان شاء الله از اخبار مسرت بخش شما، خوشوقت شویم و از نظریات عالی و محکم شما، در برآورده شدن آرزوها و آرمان های مشترک خود مطلع گردیم. من بسیاری از مسائل را برای ایشان توضیح دادم، تا به تفصیل خدمت شما عرض کنند.
والله المسؤول ان یجمع بیننا فی رضاه. و ان یدیم ربط قلوبنا للعمل فی سبیله، انه سمیع الدعاء، لطیف لما یشاء.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
24/ذی القعده/1379
شیخ الجامع الازهر، محمود شلتوت
همان گونه که از متن نامه ها استفاده می شود. رهبران مذهبی اهل سنت مخصوصاً رؤسای دانشگاه الازهر، برای آیت الله بروجردی عزت و عظمت و اقتدار ویژه قائل بودند و همواره به ایشان با دیده ی احترام می نگریستند. از مرحوم شیخ محمد تقی قمی نقل شده است که: «... وقتی نامه ی آقای بروجردی را برای شیخ مجید سلیم، رئیس اسبق دانشگاه الازهر می بردیم، بلند می شد و نامه آقای بروجردی را می گرفت و می بوسید. رئیس دیگر جامع الازهر هم موقع دریافت نامه ی آیت الله بروجردی می ایستاد و با احترام نامه را قرائت می کرد.(8) از این که درخت وحدت مذاهب و تقریب آنان این گونه به سوی رشد، شکوفایی و بالندگی می رفت، آیت الله بروجردی بسیار خوشحال و امیدوار بود و هر از چند گاهی در جلسه درس به مناسبتی به این موضوع اشاره می کرد و از روند پیشرفت، اظهار رضایت می نمود و می فرمود « امر تقریب در حال پیشرفت است و خدا را شکر که ما هم در آن سهم داشتیم.»(9)
شیوه ی پیشنهادی تقریب
بنابراین آنچه امروز خیلی مهم است و می تواند نقطه مشترک میان شیعه و سنی باشد، بعد از کتاب آسمانی قرآن، محوریت اهل بیت است که دلیل آن « حدیث ثقلین» می باشد و از طریق فریقین با سلسله ی سند صحیح نقل شده است و همه هم آن را قبول دارند.(10)
آیت الله هاشمی رفسنجانی در کنگره ی بزرگداشت آیت الله بروجردی و شیخ شلتوت در ضمن سخنرانی، تفکر تقریبی ایشان را این گونه مطرح کرد « ... آیت الله بروجردی در درس گفت: اختلاف ما با اهل سنت در دو جهت است؛ یکی مسأله خلافت و دیگری حجیّت اقوال ائمه. و آنچه برای ما مهم است مسأله حجیت است زیرا خلافت یک مسأله تاریخی بود که امروز قابل تکرار نمی باشد. باید با اهل سنت در مورد حجیت اقوال ائمه بحث کرد که در زمان ما مؤثر است.»(11)
هدف از تقریب و وحدت در نظر آیت الله بروجردی هرگز این نبود که یک گروه در گروه دیگر هضم شود و همه ی آن ها یک گروه و یک فرقه بشوند؛ بلکه تأکید داشت با بیان نقاط مشترک همه گروه ها، دوستی، محبت و صمیمیت در میان آن ها به وجود آید و همه در برابر دشمنان اسلام تبدیل به « ید واحده» گردند. در نظر او، نیل به این هدف مقدس از راه تمسک به حدیث ثقلین و معرفی امامان معصوم به عنوان مصداق بارز اهل بیت، بهترین، آسانترین، کم هزینه ترین معقول ترین راه می باشد؛ و می فرمود« ... اگر ما شیعیان، تنها به همین جهت که امروز مورد نیاز مسلمین است اکتفا نماییم و مطلب خود را به طور معقول برای اهل سنت بیان کنیم، به نتیجه می رسیم و می توانیم آنان را تا حدی قانع کنیم...» (12)
آیت الله بروجردی در مرحله ی عمل نیز به طور جدی این قضیه سرنوشت ساز را دنبال می کرد؛ چنانکه دستور داد در یک اقدام اساسی، طرق و سلسله ی اسناد « حدیث ثقلین» جمع آوری شود. و این کار تحقیقی توسط مرحوم آیت الله شیخ قوام الدین وشنوی انجام گرفت و از سوی « دارالتقریب» در مصر به چاپ رسید. ایشان سعی داشت تا علمای شیعه و سنی به روایات، مبانی و ادله ی فقهی یکدیگر آشنا گردند، لذا در اثر تلاش های مخلصانه ی آن فقیه خستگی ناپذیر، بسیاری از اعضاء و شخصیت های برجسته ی دارالتقریب با فقه و مبانی شیعه آشنا شدند و حتی در مواردی، مطابق فقه شیعه فتوا دادند. بعد کتاب « المختصر النافع» علامه حلی با هزینه و همت وزارت اوقاف مصر و با مقدمه وزیر وقت وزارتخانه، آقای شیخ احمد حسن الباقوری چاپ شد. وی طی سفری به ایران آمد و با آیت الله بروجردی دیدار کرد و به شدت تحت تأثیر شخصیت معنوی آن بزرگوار قرار گرفت. براستی، همه ی این ها در تاریخ این دو فرقه کم نظیر است.(13)
در سالی که ملک سعود، پادشاه وقت عربستان برای آیت الله بروجردی یک جلد قرآن و پرده کعبه، هدیه فرستاده و از ایشان تقاضای ملاقات کرده بود، با این که وی این دیدار را به دلایلی که گذشت، نپذیرفت اما در ادامه همان فعالیت های تقریبی از این فرصت بهره جست و طی نامه تشکر آمیزی، حدیث مفصلی از امام صادق علیه السلام که شامل نزدیک به چهار صد احکام مربوط به مناسک حج بود، برایش فرستاد.(14) این حدیث شریف از طرق اهل سنت نقل شده و در کتب صحاح سته و غیر آن هم آمده است. هدف آیت الله این بود که به پادشاه عربستان و شخصیت های علمی و مذهبی جهان اسلام بفهماند که می توان مراسم کنگره ی بزرگ حج را طبق روایات و مبانی مشترک و مورد قبول شیعه و سنی به طور یکسان و هماهنگ برگزار کرد و از این تجلیگاه توحیدی، بیشترین و بهترین بهره برداری را به نفع جهان اسلام انجام داد. این نامه در آن ایام مورد استقبال محافل علمی و شخصیت های مذهبی جهان اسلام قرار گرفت. از جمله، متن کامل آن در مجله ی « رساله الاسلام» نشریه ی وابسته به « دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» و در بعضی روزنامه ها و مجلات کشور عربستان به چاپ رسید. در آن سال، بعضی از علمای قم که در ایام حج در آن کشور حضور داشتند، این روزنامه ها را با خود به ایران آوردند.(15)
نویسنده: عبدالرحیم اباذری
پی نوشت ها :
1.چشم و چراغ مرجعیت، ص 127، به نقل از آیت الله صافی گلپایگانی.
2.زندگی آیت الله العظمی بروجردی، ص 84.
3.همان، ص 88.
4.چشم و چراغ مرجعیت، صص 171 و 233.
5.شش مقاله، مرتضی مطهری، ص 260، و تکامل اجتماعی انسان، مرتضی مطهری، ص 204.
6.زندگی آیت الله بروجردی، صص 369 و 370.
7.شش مقاله، ص 261؛ چشم و چراغ مرجعیت، ص 159، به نقل از آیت الله فاضل لنکرانی و ص 88.
8.چشم و چراغ مرجعیت، ص 135، به نقل از آیت الله صافی لطف الله گلپایگانی.
9.همان، ص 232.
10.جهت آگاهی بیشتر پیرامون این موضوع، ر.ک. منبع پیشین، مصاحبه های حضرات آیات: اشتهاری، سبحانی و دیگران.
11.صحیفه حوزه، ویژه نامه ی روزنامه ی جمهوری اسلامی، دوشنبه، 1379/11/3، ص 8.
12.زندگی آیت الله العظمی بروجردی، ص 91.
13.همان.
14.مجله ی حوزه، ش 43 و 44. ص 83. به نقل از آیت الله سید جعفر احمدی.
15.زندگی آیت الله العظمی بروجردی، ص 377، به نقل از آیت الله واعظ زاده خراسانی.
منبع: اباذری، عبدالرحیم، (1389)، آیت الله بروجردی آیت اخلاص، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، نوبت چاپ سوم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}