پیشینه ی آسیب شناسی فهم حدیث
کژفهمی متون دینی منحصر به متون اسلامی نیست، بلکه سابقه ای دیرین دارد که هم در قرآن و هم در روایات اشاراتی به آن دیده می شود؛ مانند:«یُحَرِّفونَ الکَلِمَ عنْ مَواضعه» (1).
در طول تاریخ معارف بشری و در بستر تاریخ ادیان الهی، همیشه مردمانی دروغ ساز و دو چهره بوده اند که حقایق الهی و علمی را به تمسخر می گرفتند و با اهداف گوناگون و بر اثر عوامل مختلف به تحریف حقایق، غلو و جعل احادیث می پرداختند. بررسی تاریخی و علمی آفات حدیث در صدر اسلام و پس از آن، حقایق بسیار ناگواری را به تصویر می کشد.
آسیبهای فهم متون دینی از قدیمی ترین بحثهای قرآنی و حدیثی است که اهل بیت علیهم السلام بدان هشدار داده و به دامنگیر شدن آیندگان به آن نیز خبر داده اند، آن گونه که در سخن حضرت علی علیه السلام آمده است:
إنَّ فِی اَیْدِی النّاسِ حَقّاً و باطِلاً و صِدْقاً و کَذِباً و ناسِخاً و مَنسُوخاً و عامّاً و خاصّاً و مُحْکَماً و مُتَشابِهاً و حِفْظاً و وَهَماً و قَدْ کُذِبَ عَلَی رسولِ الله صلی الله علیه و اله علی عَهْدِه حتّی قامَ خطیباً فَقال: ایُّها النّاسُ قَدْ کَثُرَتْ عَلَیَّ الکَذّابَةُ فَمَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوَّأ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ ثُمَّ کُذِبَ عَلَیهِ مِن بَعدِهِ... (2)؛ در دست مردم حق است و باطل، راست و دروغ، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، محکم و متشابه و آنچه در خاطر سپرده شده است و آنچه راوی در آن، گمان پردازی کرده است. بر رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمان او دروغ بستند تا جایی که به پا خاست و چنین سخن فرمود: هر که به عمد بر من دروغ بندد، جایگاه خود را آتش قرار داده است. [با این همه] پس از او به وی دروغ بستند...
برخی از آسیبهای فهم حدیث، همزاد با خود حدیث است و از همان زمان حیات پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله آغاز گردید و سوگمندانه به تدریج رو به گسترش نهاد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سایر معصومان علیهم السلام در موارد مختلف، خطر آسیب ها را به مسلمانان هشدار می دادند و آنها را به احتیاط و دقت بیشتر در اخذ حدیث فرا می خواندند و از مسلمانان خواستند که نه هر حدیثی را بپذیرند و نه ردّ کنند، بلکه برای بازشناسی حدیث درست از نادرست، ملاک و معیارهایی را همچون عدم مخالفت با قرآن، هماهنگی با عقل و فطرت، موافقت با سنت و... در اختیار مسلمانان قرار می دادند.
روایات متعددی نشان می دهد که راویان شیعه به منظور برداشت صحیح از حدیث یا ردّ آن، یا آگاهی از تصحیف و تحریف احتمالی و یا رفع اجمال و اضطراب خبر، به محضر امامان علیهم السلام می شتافتند و در این زمینه از آنان می پرسیدند و امامان علیهم السلام هم با زدودن آسیبهای حدیث مانند سهو راوی یا سوء برداشت او، اجمال و حذف قراین، تشابه، نسخ و... به بیان مقصود اصلی گوینده و یا ردّ آن می پرداختند.
امام صادق علیه السلام می فرماید:
إِنَّ العُلَماءَ ورَثَةُ الأنبیاءِ و ذاکَ أَنَّ الأنْبیاءَ لَم یُورِثُوا دِرْهَماً و لا دِیناراً و إنَّما اَورَثُوا أحادِیثَ مِنْ أحادیثِهِمْ فَمَنْ أَخَذَ بشَیءٍ مِنها فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وافِراً فانْظُرُوا عِلمَکُمْ هذا عَمَّنْ تَأخُذُونَهُ فَإِنَّ فِینا أَهلَ البَیتِ فِی کُلِّ خَلَفٍ عُدُولاً یَنفُونَ عَنْهُ تَحرِیفَ الغالِینَ و انْتِحالَ المُبطِلِینَ وَ تأویل الجاهِلِین (3)؛ دانشمندان وارثان پیامبرانند؛ چه پیامبران درهم و دیناری از خود بر جای نمی گذارند، بلکه سخنان و احادیثی را از خود برجای می نهند. پس هر کس چیزی از آنها را بگیرد، به بهره ی فراوان دست یافته است. پس بنگرید که علم خود را از چه کس می گیرید! زیرا که در میان ما اهل بیت علیهم السلام در هر نسلی مردمان عادلی هستند که دین را از تحریف گزافکاران، و ساخته های باطل پسندان و تأویل نادانان می پیرایند.
یقطینی گوید: در مجلسی حاضر بودم که برخی از شیعیان از یونس بن عبدالرحمن پرسیدند: ای ابومحمد! چقدر درباره ی حدیث سختگیری می کنی! چقدر روایت اصحاب را رد می کنی! چه چیز تو را به انکار و ردّ احادیث واداشته است؟ او گفت: هشام برای من حدیث کرد که امام صادق علیه السلام فرمود: حدیثی را از ما نپذیرید، مگر آنکه با قرآن و سنت، سازگار باشد و یا در میان احادیث پیشین ما شاهدی بر آن بیایید؛ چرا که مغیره بن سعید- که لعنت خدا بر او باد- احادیثی را در کتب اصحاب پدرم وارد ساخت که هرگز پدرم آنها را نگفته بود. پس، از خدا پروا کنید و هیچ سخنی را که با کلام پروردگار بزرگ و سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله سازگاری ندارد، از ما نپذیرید...یونس می گوید: به عراق رفتم. گروهی از اصحاب امام باقر و صادق علیهما السلام را دیدم. از آنان حدیث شنیدم و نوشته هایشان را دریافت کردم. پس از مدتی آنها را به امام رضا علیه السلام نشان دادم. حضرت رضا علیه السلام احادیث بسیاری از آن را که منقول از اصحاب امام صادق علیه السلام بود، نپذیرفت و فرمود:« ابوالخطاب بر ابوعبدالله علیه السلام دروغ بست، لعنت خدا بر او و یارانش باد! آنها در کتب اصحاب امام صادق علیه السلام دست برده اند، از این رو، سخنِ مخالفِ قرآن را از ما ندانید؛ چرا که ما همیشه موافق کتاب و سنت، سخن می گوییم». (4)
بنابراین، به نظر می رسد بخش زیادی از مباحث آسیب شناسی ریشه در عصر ائمه علیهم السلام داشته باشد و آنان در کنار تعلیم اصول و شیوه های بهتر فهمیدنِ قرآن و سنت، به موانع فهم همچون وجود تعارض در میان روایات، نقل به معنا، نسخ، متشابه، تقیه، وهم راوی، اجتهاد به رأی و... توجه داده اند که روایات آن در مباحث بعدی خواهد آمد. پس از ائمه علیهم السلام شاگردان آنها پیشگام در نقد و بررسی و تصحیح احادیث بودند و با بهره گیری از رهنمودهای امامان علیهم السلام آثاری را از خود به جای نهادند. برخی از کتابهای تدوین شده در زمان ائمه علیهم السلام درباره ی برخی از آسیبها عبارت است از:
1. کتاب الألفاظ و کتاب الأخبار کیف تصحّ، تألیف هشام بن حکم، از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهما السلام، (متوفای 179 یا 199ق) (5).
2. کتاب علل الحدیث و نیز اختلاف الحدیث، تألیف یونس بن عبدالرحمن، از اصحاب امام کاظم و امام رضا علیهما السلام (متوفای 208ق) (6).
3. اختلاف الحدیث، تألیف محمد بن ابی عمیر از اصحاب امام کاظم علیه السلام (متوفای 217ق) (7).
4. الناسخ و المنسوخ، تألیف دارم بن قبیصه (8)، و نیز احمد بن محمد بن عیسی (9)، هر دو از اصحاب امام رضا علیه السلام.
5. کتاب الالفاظ و کتاب ما اتفق لفظه و اختلف معناه، تألیف یعقوب بن سکیت، از اصحاب امام جواد علیه السلام و امام هادی علیه السلام (متوفای 244ق) (10).
6. کتاب علل الحدیث، کتاب معانی الحدیث و التحریف، کتاب تفسیر الحدیث (11) و اختلاف الحدیث (12) از احمد بن محمد بن خالد برقی (متوفای 274ق).
7. کتاب تولیدات بنی أمیة فی الحدیث که در آن به ذکر احادیث موضوعه پرداخته شده است، از ابومحمد ثبیت بن محمد از اصحاب عسکریین علیهما السلام (13).
کتابهای یاد شده نمونه هایی از طرح مباحث آسیب شناسانه از سوی یاران ائمه علیهم السلام در آن عصر است. اصحاب امامان علیهم السلام در هر جا که در متن حدیث تردید داشتند، به هدف زدودن آسیبها و دستیابی به متن اصلی، به امام زمان خود مراجعه می کردند. (14)
عبدالعظیم بن عبدالله حسنی رحمه الله از ابراهیم بن أبی محمود روایت کرده است که گفت: به امام رضا علیه السلام گفتم:
یا ابْنَ رسولِ الله ما تَقُولُ فِی الحَدیثِ الَّذی یَرْوِیهِ النّاسُ عَنْ رَسُولِ الله صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: إنَّ الله تبارکَ و تَعالی یَنزِلُ فی کُلِّ لَیْلَةِ جُمُعَةٍ إلی السَّماءِ الدُّنیا. فقالَ علیه السلام لَعَنَ الله المُحَرِّفِینَ الکَلِمَ عَنْ مواضِعِهِ و الله ما قالَ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله ذلکَ إنَّما قالَ علیه السلام: إنَّ الله تبارکَ و تَعالی یُنزِلُ مَلَکاً إلی السَّماءِ الدُّنیا کُلَّ لَیلَةٍ فِی الثُّلُثِ الأخِیرِ وَلَیْلَةَ الجُمُعَةِ فِی اَوَّلِ اللَّیلِ فَیَأْمُرُهُ فَیُنادِی هَلْ مِنْ سائِلٍ فَاُعطِیَهُ هَلْ مِن تائِبٍ فَاَتُوبَ عَلیهِ هَلْ مِنْ مُستَغْفِرٍ فَاَغْفِرَ لَهُ یا طالِبَ الخَیرِ اَقْبِل و یا طالِبَ الشَّرِّ اَقْصِرْ فَلا یَزالُ یُنادی بِهَذا حَتَّی یَطلُعَ الفَجرُ فَإِذا طَلَعَ الفَجرُ عادَ إلی مَحَلَّهِ مِنْ مَلَکُوتِ السَّماء. حَدَّثَنِی بِذلِکَ أبی عَنْ جَدِّی عَنْ آبائِهِ عَنْ رسولِ الله صلی الله علیه و آله. (15)
ای فرزند رسول خدا! درباره ی حدیثی که مردم از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت می کنند که: خداوند تبارک و تعالی در هر شب جمعه از عرش الهی به آسمان دنیا یا آسمان اول که بر فراز این زمین خاکی است، فرود می آید، چه می فرمایید؟ آن حضرت فرمود: لعنت خداوند بر آنان که سخنانی را که می شنوند معنا و مفهوم واقعی آن را دگرگون می سازند و بازگو می کنند. به خدا قسم! رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگز چنین سخنی نفرموده، بلکه آن حضرت فرموده است: خداوند تبارک و تعالی در ثلث آخر هر شب و هر شب جمعه از اول شب فرشته ای را به آسمان اول فرو می فرستد و او را مأمور می سازد که ندا دهد: آیا کسی هست که خواهشی داشته باشد تا برآورده سازم؟ آیا کسی هست که توبه کند تا توبه او را بپذیرم؟ آیا کسی هست که درخواست آمرزش و مغرفت نماید تا او را ببخشم و از گناهانش درگذرم؟ ای آن که خواهان خیر و در جستجوی نیکیهایی! روی به سوی ما آر، وای کسی که از پی نابکاری و شر می روی! از آن دست بدار. این ندا همچنان تکرار می شود تا هنگامی که صبح بردمد و چون صبح سر زند، آن فرشته به جایگاه خود در ملکوت آسمان بازمی گردد. این حدیث را پدرم از جدّم و او از پدرانش و آنان از رسول خدا صلی الله علیه و آله برای من نقل کرده است. (16)
به امام صادق علیه السلام گفتند:
إنَّ النّاسَ یرْوُونَ عنْ رسولِ الله صلی الله علیه و آله اَنَّهُ قالَ: إنَّ الصَّدَقَهَ لا تَحِلُّ لِغنیٍّ و لا لِذی مِرَّةٍ سَوِیٍّ فقالَ علیه السلام قدْ قالَ لِغَنِیٍّ و لَمْ یَقُل لِذِی مِرَّةٍ سَوِیٍّ (17)؛ مردم از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت می کنند که فرمود: گرفتن صدقه برای کسی که بی نیاز است و تندرست، حلال نیست. حضرت فرمود: پیامبر غنی و بی نیاز را فرموده، اما برای فرد سالم نفرموده است.
این گونه روایات، خبر از این می دهد که راویان عصر معصومان علیهم السلام به آسیب شناسی و تأثیر آن در فهم حدیث، توجه تام داشته اند. در همین دوران برخی از اصحاب ائمه علیهم السلام مانند یونس بن عبدالرحمن (م208ق) به جمع آوری احادیث آسیب دیده (معلول) پرداخته (18) و احتمالاً آنها را نقد و اصلاح کرده اند.
پس از روزگار معصومان علیهم السلام مؤلفان جوامع حدیثی با کنار گذاشتن روایات آسیب دیده و معلول به پالایش اخبار پرداختند و احادیث هم مضمون و مشابه و ناظر به هم را یکجا در کنار هم، در ذیل عناوین موضوعی گرد آوردند و از این طریق در زدودن آسیبها از ساحت روایات خدمت شایانی نمودند. آنان نه به صرف صحت سند به اعتبار حدیث حکم می نمودند و نه بر پایه ی ضعف سند آن را کنار می گذاشتند، بلکه صحت سند تنها یکی از قرینه ها برای حکم کردن به اعتبار و یا بی اعتباری حدیث بود. بخش عمده ی کار آنان در بررسی و نقد محتوایی خبر با توجه به قراین گوناگون و دیدن نسخه ها و نقلهای متعدد یک خبر به انجام می رسید. از این رو، هر یک از نویسندگان کتب اربعه ی شیعه، کتابهای خود را به انگیزه ی رفع تناقض و از بین بردن تعارض و آسیبهای وارد بر حدیث شیعه نوشته اند، (19) گرچه شیوه ی این محدثان جلیل القدر با یکدیگر متفاوت است.
یکی از اثرهای ارزنده در این زمینه کتاب معانی الأخبار است که حاوی احادیثی است که جنبه «آسیب زدایی از چهره ی واقعیتها» را دارد و بازگوکننده ی تأویل و بیان واقعی الفاظ شبهه انگیزی است که در آیات قرآن و یا سنّت آمده و چند احتمال دارند. این گونه احادیث معمولاً دستاویز بدخواهان می شد و به همین دلیل، شیعیان مسائل آن را از ائمه ی راستین اسلام می پرسیدند و پاسخ می گفتند. (20)
در ادامه، فقیهان و محدثان در ضمن مباحث عمیق فقهی و شروح کتب حدیثی، بسیاری از مباحث آسیب شناسی را مطرح ساختند. اینان در لا به لای شرح و تفسیر متون حدیثی گاه تصحیفات متون حدیثی را می نمایاندند (21) و یا اضطراب متن را نشان می دادند و با ارائه نسخه های گوناگون به تصحیح متن حدیث می پرداختند. (22) گاه نیز کلام راوی را از سخن امام، متمایز می ساختند (23) و یا اشتباه راوی را متذکر می شدند (24) و گاه با بیان اختلاف و تعارض روایات به حل آنها همت می گماردند. (25)
با این همه کمتر کتابی را می توان نام برد که در این باره به خامه ی ایشان به رشته ی تحریر درآمده باشد. از تلاشهای معاصران (26) در این زمینه می توان به کتاب الاخبار الدخیلة اثر علامه شوشتری و علل الحدیث آقای بهبودی و الحدیث النبوی بین الروایة و الدرایة، تألیف جعفر سبحانی اشاره نمود. (27)
شایسته ی یادکرد است که از دیرباز ارزیابی احادیث از طریق نقد سند (جرح و تعدیل راویان حدیث) و نقد متن (محتوایی) هر دو مدنظر عالمان و اندیشوران مسلمان بوده است، لکن باید اذعان نمود که نقد سندی، به ویژه در میان اهل سنت، بیش از نقد متنی است و محدثان کمتر به نقد محتوایی توجه نموده اند تا مجتهدان. محمود ابوریه در این زمینه می گوید: توجه محدثان به اضطراب حدیث بسیار اندک است مگر اینکه اضطراب در سند باشد و به طور کلی، این مهم را وظیفه مجتهدان می دانند (28).
این سخن گرچه تا حدودی برای شیعیان نیز صادق است، دانشمندان شیعه به برکت مکتب اهل بیت علیهم السلام از همان ابتدا در کنار ارزیابی سندی، توجه تام به ارزیابی محتوایی داشته اند. از برخی روایات می توان اهمیت بیشترِ نقد و بررسی محتوایی را نسبت به نقد سندی دریافت، چنان که در روایتی محمد بن مسلم گوید:
امام صادق علیه السلام به من فرمود:« یا مُحَمَّدُ! ما جاءَکَ فی رِوایَةٍ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِرٍ یُوافِقُ القُرآنَ فَخُذْ بِهِ و ما جاءَکَ فِی رِوایَةٍ مِنْ بَرٍّ أوْ فاجِرٍ یُخالِفُ القرآنَ فَلا تَأخُذْ بِه» (29)؛ ای محمد! هر مطلبی که در روایتی از فردی خوب یا بد به شما رسید، اگر با قرآن موافق بود به آن عمل کنید و اگر با آن مخالف بود، عمل نکنید.
از همین روست که عالمان شیعه، در معارف دین به صرف ضعف سندی، روایتی را کنار نمی گذارند، بلکه با ارزیابی محتوایی به ردّ یا پذیرش آن می پردازند. ملاصالح مازندرانی با اینکه در بررسی سندی به ضعف روایت« إنَّ هذا العِلمَ عَلیهِ قُفْلٌ وَ مِفتاحُهُ المَسْألَة» (30)؛ بر این علم قفل خورده و کلید آن پرسش است، باور دارد، می نویسد:«ضعفُ سندِ هذهِ الروایةِ لا یُنافی الجزمَ بصحةِ مضمونِها، لأنَّه مؤیَّدٌ بالعقلِ و النقلِ» (31)؛ ضعف سند این روایت با یقین به صحت مضمون آن منافات ندارد؛ زیرا مضمون آن با دلیل عقلی و نقلی تأیید می شود.
علامه شعرانی بر گفتار ایشان چنین حاشیه زده است:
بیشتر روایات این ابواب نیز این چنین است و سند در مسائلی فرعی بررسی می شود که مخالف اصول و قواعد بوده و علما در آن دیدگاه های مختلفی دارند، اما در اصول و فروعی که موافق قواعد یا موافق اجماع است، نیازی به بررسی سندی نیست. لذا این اشکال که اکثر روایات کتاب کافی ضعیف است و کتابی که نصف یا ثلث و یا حتی عُشر آن ضعیف باشد، قابل اعتماد نیست؛ همان گونه که اگر یک دهم لغات در کتاب صحاح، قاموس و معجم البلدان یا طبری و امثال آن غلط باشد، از اعتبار می افتد، پاسخ داده می شود که ضعف در اسناد با صحت مضامین منافات ندارد. (32)
صدرالمتألهین در شرح خود، پس از بررسی سند بسیار ضعیف روایتی، بر اساس ارزیابی محتوای آن، از صحیح بودن روایت دفاع می کند و این مطلب را که ضعف سند با وجود قوت مضمون، مضرّ نیست، درباره ی تمام روایات اصول معارف و مسائل توحید ساری و جاری می داند. روایت این است:
عَلِیُّ بنُ محمدٍ عَنْ سَهْلِ بنْ زِیادٍ عَنْ عَمْرو بنِ عُثمانَ عنْ مُفضَّلِ بن صالحٍ عنْ سَعدِ ابنِ طَرِیفٍ عَنِ الأصْبَغِ بنِ نُباتهَ عَن عَلِیٍّ علیه السلام قالَ: هَبَطَ جَبْرَئِیلُ عَلَی آدَمُ علیه السلام فقالَ یا آدَمُ إنّی اُمِرْتُ أنْ اُخَیِّرَکَ واحِدَةً مِن ثَلاثٍ فاخْتَرْها وَدَع اثْنَتَین. فقالَ لهُ آدمُ یا جبرئیلُ و ما الثَّلاثُ؟ فقال العَقْلُ و الحَیاءُ و الدِّینُ. فقال آدَمُ إنّی قَدِ اخْتَرتُ العَقلَ فقالَ جَبرَئِیلُ لِلْحَیاءِ و الدِّینِ انْصَرِفا وَ دَعاه فَقالا یا جَبرَئیلُ إنّا اُمِرنا أنْ نَکُونَ مَعَ العَقلِ حَیثُ کانَ (33)؛
امام علی علیه السلام می فرماید: جبرئیل بر آدم علیه السلام فرود آمد و گفت: ای آدم! به من فرمان رسیده است که از تو بخواهم تا یکی از سه چیز را برگزینی، پس یکی را برگزین و دو تای دیگر را واگذار! آدم گفت: ای جبرئیل! آن سه چیز کدام است؟ در پاسخ گفت: خرد و حیا و دین. آدم گفت: من خرد را برگزیدم. آن گاه جبرئیل به حیا و دین گفت: دور شوید و او را به حال خود واگذارید! آنها گفتند: ای جبرئیل! به ما فرمان شده است که هر جا عقل باشد، با آن باشیم.
در سلسله اسناد این روایت، شش نفر واقع شده اند که عبارتند از: علی بن محمد، سهل بن زیاد، عمرو بن عثمان، مفضل بن صالح، سعد بن طریف و اصبغ بن نباته. از میان این شش تن، علی بن محمد، عمرو بن عثمان و اصبغ بن نباته بالاتفاق، ثقه اند. سعد بن طریف را گرچه ابن غضایری تضعیف کرده، از نگاه سایر رجالیان صحیح است (34)؛ اما بقیه ضعیفند (35). ملاصدرا درباره ی مفضل بن صالح می گوید: ضعیف کذّاب، یضع الحدیث. با این حال، در پایان روایت، چنین آورده است: این حدیث، گرچه به خاطر وقوع ضعفا در سند آن، همچون سهل بن زیاد و مفضل بن صالح و دیگران ضعف سندی دارد، این امر در صحت مضمون روایت ضرری نمی رساند؛ زیرا این مضمون از پشتوانه برهان عقلی برخوردار است. همچنین است حکم بسیاری از احادیثی که در اصول معارف و مسائل توحید و مواردی دیگر وارد شده است. (36)
علامه شعرانی در جای دیگر از پانوشت شرح أصول الکافی تألیف ملامحمد صالح مازندرانی می نویسد:« حدیثُ سُلیم هذا مما لا یضُرُّ فیه ضعفُ الاسنادِ لتأیُّدِه بالعقلِ و التجربة» (37).
مرحوم طبرسی، نویسنده ی احتجاج، در مقدمه ی آن می نویسد:« و لا نَأتی فِی اکثر ما نورِدُه مِن الأخبارِ باسنادِه اما لوجودِ الاجماعِ علیه أو موافقِتِه لما دَلَّت العقولُ إلیه أو لاشتهارِه فی السِیَرِ و الکتبِ بینَ المُخالِفِ و المُؤالِفِ» (38). اسناد بیشتر روایاتِ این کتاب را نمی آوریم به دلیل اینکه یا بر آن اجماع وجود دارد یا موافق با حکم عقل است و یا در سیره و کتب شیعه و سنی مشهور است.
در عین حال احادیث در روند عمومی گزارش و انتقال آن و فراز و نشیبهایی که بر سر راه آن بوده، از برخی آسیبها در امان نمانده است (39).
پی نوشت ها :
1. نساء4: 46 و نیز مائده5: 12: «منَ الذّینَ هادُوا یُحرِّفونَ الکَلِمَ عَنْ مَواضِعِه»؛ بعضی از یهودیان، سخنان را از جای خود، تحریف می کنند. جصاص می گوید: «تحریفهم إیاه یکون بوجهین: أحدهما بسوء التأویل و الآخر بالتغییر و التبدیل». احمد بن علی جصاص، احکام القرآن، ج4، ص 42. شیخ طوسی رحمه الله می نویسد: «و یقلبونه عن معانیه»، التبیان فی تفسیر القرآن، ج5، ص 202؛ ج3، ص 213؛ محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج1، ص 516.
2. سیدرضی، نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، ص325، خطبه ی 210؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص 63، باب اختلاف الحدیث؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج27، ص306، ب14، باب عدم جواز استنباط الاحکام؛ حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج9، ص 90، ب121: باب تحریم الکذب علی الله، و ج17، ص339، ب14: باب حکم استنباط الاحکام النظریة؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص 228، ب29: علل اختلاف الأخبار؛ ج34، ص 169؛ ج36، ص 273، باب41؛ ج75، ص77، ب16؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج1، ص 263؛ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 193؛ محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج1، ص 255؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج11، خ203؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، باب ما روی فی أنّ الائمة اثنا عشر، ص 75؛ سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ص 620؛ محمد جمال الدین قاسمی، قواعد التحدیث، ص 162.
3. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص 32، باب صفة العلم و فضله و فضل العلماء؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص 92، ب14.
4. محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة الرجال (رجال الکشّی)، تحقیق حسن مصطفوی، ص224، ش401؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج2، صص 249-250، ح62.
5. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص433؛ ابن ندیم، الفهرست، ص 249.
6. محمد بن حسن طوسی، الفهرست، تحقیق جواد قیومی، ص 266؛ احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص 448.
7. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص 327، ش887.
8. همان، ص 162.
9. محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ص 68.
10. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص 449.
11. همان، ص 77، ش182.
12. محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ص53، ش65.
13. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص 117، ش300.
14. نمونه ای از روایاتی را که بر امام علیه السلام عرضه داشته اند و ایشان آنها را پذیرفته یا انکار نموده است، از این قرار است.
نمونه از مواردی که امام علیه السلام انکار کرده است:« عَنْ اَبی وَلّادٍ الحَنّاطِ عنْ ابی عبدِ الله علیه السلام قال قُلتُ لَهُ جُعِلْتُ فداکَ یَروُونَ اَنَّ ارواحَ المُؤمنینَ فی حَواصِلٍ طُیُورٍ خُضرٍ حَوْلَ العَرشِ فقال: لا؛ المؤمنُ اکرَمُ علی اللهِ منْ اَنْ یُجْعَلَ روحُهُ فی حوْصَلَهِ طیرٍ لکینْ فی ابدانٍ کَأَبْدانِهِم. » محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج3، ص244؛ باب آخر فی ارواح المؤمنین؛ و ر. ک: محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج2، ص 386، ما جاء فی یوم الأربعاء؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج73، ص84، ب4: الحلق و جزّ شعر الرأس و الفرق؛ محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 170، باب النوادر؛ و ج2، ص 522، باب نوادر الحج.
نمونه از مواردی که امام علیه السلام پذیرفته و تفسیر صحیحی از آن ارائه نموده است: عبدالاعلی بن أعین گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم:« جُعِلْتُ فِداکَ حَدِیثٌ یَرْوِیهِ النّاسُ اَنَّ رَسُولَ الله صلی الله علیه و آله قالَ: حَدِّثْ عنْ بَنی اسرائیلَ و لا حَرَج. قالَ نَعَمْ قُلتُ فَنُحَدِّثُ عَنْ بَنِی اسرائیلَ بِما سَمِعْناهُ و لا حَرَجَ عَلَینا؟ قالَ اَما سَمِعت ما قال کَفی بِالمَرْءِ کَذِباً اَن یُحَدِّثَ بِکُلِّ ما سَمعَ؟ فَقُلْتُ فَکَیفَ هذا؟ قال ما کانَ فِی الکِتابِ اَنَّهُ کانَ فِی بَنی اِسرائیلَ فحَدَّثْ أنَّهُ کائِنٌ فی هذِهِ الاُمَّةِ و لا حَرَج»؛ قربانت گردم، مردم حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت می نمایند که آن حضرت فرمود: «از گفته های بنی اسرائیل بگو و اشکالی ندارد» آیا درست است؟ فرمود: بلی، گفتم: پس هرچه که از بنی اسرائیل شنیدیم بازگو نماییم و برای ما اشکالی ندارد؟ فرمود: مگر نشنیده ای سخنی را که فرمود: دلیل بر دروغگو بودن انسان همین بس که هرچه را بشنود بازگو کند؟ عرض کردم پس مصداق آن فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله چگونه است؟ فرمود: منظور آن است که هرچه در قرآن از ماجراهای بنی اسرائیل آمده تو بازگو نما که در این امّت ما نیز خواهد آمد و باکی بر آن نیست. محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ص 159؛ نیز رک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج8، ص 222، حدیث یأجوج و مأجوج، ج1، ص 134، باب الروح؛ ورام ابن ابی فراس، مجموعه ی ورام (تنبیه الخواطر)، ج2، ص 250؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج63، ص60، ب14؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص84، فی کراهیة وصل الشعر؛ محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، علل الشرائع، ج1، ص 85، ب79.
15. محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 421؛ همو، الأمالی، ص411؛ همو، عیون أخبارالرضا علیه السلام، ج1، ص 126؛ ابن فهد حلی، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص48؛ عزیزالله عطاردی، مسند الإمام الرضا علیه السلام، ج1، ص 26؛ ج2، ص 6؛ محمد بن حسن حرّ عاملی، الجواهر السنیة (کلیات حدیث قدسی)، ترجمه: زین العابدین کاظمی خلخالی، ص 283.
16. محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ترجمه ی علی اکبر غفاری، ج2، ص 92.
17. همو، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 178، باب المعایش و المکاسب، ح3671.
18. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص312.
19. ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص 8؛ محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 3؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، تحقیق سید حسن موسوی خراسان، ج1، ص 2؛ همو، الاستبصار، ج1، ص 2.
20. محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ترجمه ی عبدالعلی محمدی، مقدمه، ص 13.
21. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج24، ص189 و ج77، ص 327.
22. همان، ج20، ص 238؛ ج21، ص 52؛ ج23، ص 46؛ ج25، ص 280.
23. همان، ج57، ص43؛ ج79، ص 284؛ ج81، ص200.
24. محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج2، ص 236، ب28؛ ج22، ص262، ب42؛ نورالله شوشتری، الصوارم المهرقه، ص 144.
25. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج25، ص 108.
26. محمدعلی مهدوی راد، پژوهشهای حدیثی مسلمانان، دانشنامه جهان اسلام، ج12، ص 765.
27. عالمان اهل سنت کتابهای متعددی را به نام«علل الحدیث» برای شناساندن عیوب پنهان حدیث نگاشته اند. برای نمونه می توان از العلل الکبیر و العلل الصغیر از ترمذی؛ علل الحدیث از ابن ابی حاتم رازی، احمد بن محمد طائی، عبدالله بن عدی جرجانی، ابوبکر احمد بن محمد اشرم، العلل الواردة فی الاحادیث النبویة از دار قطنی، العلل المتناهیة فی الاحادیث الواهیة از ابن جوزی و الزهر المطول فی الخبر المعلول تألیف ابن حجر عسقلانی یاد کرد.
28. محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیه، ص 300.
29. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج2، ص 244، ب29؛ فضل بن حسن طبرسی، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص 153، الفصل الثانی عشر.
30. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص 40.
31. محمد صالح مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج2، ص 107.
32. همان.
33. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص 10، کتاب العقل و الجهل.
34. احمد بن حسین غضائری، رجال ابن الغضائری، ص64؛ محمد بن حسن طوسی، الرجال، ص 115.
35. احمد بن حسین غضائری، رجال ابن الغضائری، ص67 و 88؛ محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ص 228؛ احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص 185.
36. ملاصدرای شیرازی، شرح اصول الکافی، ج1، ص 220؛ علی نصیری، نگاهی به شرح صدرالمتألهین بر اصول الکافی، مجله علوم حدیث، ش24، ص78.
37. محمد صالح مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج2، ص 308.
38. احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج1، ص 14؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج1، ص 75.
39. وحید بهبهانی، الفوائد الحائریه، ص 119. جهت اطلاع بیشتر در زمینه پیشینه نقد متن نیز ر. ک: مجله علوم حدیث، ش15، ص 144-185، مقاله«مأخذشناسی نقد محتوایی حدیث»، غلامحسین عصارزاده؛ مجله علوم حدیث، ش26، نقد متن (1) (پیشینه تاریخی)، مهدی مهریزی؛ مجله رواق اندیشه، ش12، ص 83-67، مقاله «درآمدی بر نقد متن محور احادیث با تکیه بر عقل»، علی معموری.
دلبری، سیدعلی(1391)، آسیب شناسی فهم حدیث، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، معاونت پژوهشی، دفتر پژوهش، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}