نویسنده: دکتر عباسعلی رستمی نسب(1)




 

چکیده

به نظر می رسد که یکی از معضلات اساسی بشر، روشن نبودن هدف غایی خلقت او و ارائه برنامه تربیتی مناسب در جهت تحقق آن باشد. منظور از این پژوهش، ارائه بینش و تعریفی مناسب از مفهوم هدف، هدف غایی تربیت دینی و مبانی نظری آن است. در این پژوهش، دیدگاه مکتب تربیتی اسلام و صاحب نظران مربوط شناسایی، و در نهایت، جمع بندی شده است و آنچه حاصل گردیده این است: هدف غایی عبارت است از شناخت خداوند و اوامر او و عمل به آنها (تولید ایمان) که اثبات شده است. این غایت با توجه به راه فطرت، کتاب فطرت (قرآن کریم) و معلم فطرت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) و پیروی از آنان تحقق می پذیرد. این نظریه بر موارد زیر تاکید دارد:1. غایت، موضوعی است که با کوچک ترین نیت و عمل خیر محقق می شود؛ 2. هدف غایی براثر کثرت اعمال نیک، تجلی کامل می یابد؛ 3. تحقق هدف غایی در محتوای فعالیت های تربیتی، بر ادای دقیق وظایف با نیت خالص و صحیح متوقف است؛ 4.تمام فعالیت های اعضا و جوارح را برای تحقق هدف غایی هماهنگ می کند و در تعامل با یکدیگر قرار می دهد.

کلید واژگان:

هدف، هدف غایی، تربیت دینی، فطرت، کتاب فطرت و معلم فطرت.

مقدمه

یکی از مسائل بسیار مهم انسان این است که بداند هدف غایی تربیت انسان چیست؟ نهایت تعلیم و تربیت به کجا ختم می شود؟ مصداق کمال انسان چیست؟
هنگامی که آثار صاحب نظران را مطالعه می کنیم متوجه می شویم که همه آنها به نحوی به این پرسش پاسخ داده اند؛ ولی پاسخ ها متفاوت و در مواردی مبهم هستند؛ مثلاً در دیدگاه های غیر اسلامی بر «غلبه بر نیروهای طبیعی»، «ابداع نیازها و مصالح شخصی»، «رشد منش»، «هجرت معنوی به فراسوی طبیعت»، «صیانت ذات» (هواردا، 1379، ص107) تأکید شده است؛ ولی هنگامی که به دیدگاه های متفکران اسلامی مراجعه می کنیم، غایاتی چون «آزادی»، «عدالت»، «تقوا»، «قرب الی الله»، «طاعت و بندگی»، «تعاون»، «قیام به قسط»، «حیات طیبه»، «عمل صالح»، «انسان کامل»، «خلیفه الله» و... معرفی می شوند.
از آنجایی که مفهوم، ارتباط این اهداف و مبانی آنها مشخص نشده است و توجه به همه آنها مهم تلقی می شود، این پرسش مطرح است که منظور از غایت چیست؟ مصداق ها یا مصداق آن چیست و برچه اساسی اثبات می شود و چگونه می توان به آن دست یافت؟ چون این تحقیق در باره هدف غایی تربیت دینی «اسلام» صورت می پذیرد، هدف، روشن کردن این مهم است تا بتوان فعالیت های تربیتی منتهی به آن را شناسایی و عملی کرد.
اهمیت این پژوهش همین است؛ به این معنا که تا غایت مشخص نشود و عقل آن را درک نکند و قلب نپذیرد. نمی توان به تربیتی دینی دست یافت که به زندگی نیکوی دنیایی و آخرتی می انجامد. می دانیم که همه محققان حوزه های علوم انسانی به این مهم
توجه کرده اند؛ و بررسی همه زمانی طولانی می طلبد؛ از این رو بر آن شدیم که به صورت نمونه دیدگاه های بعضی از صاحب نظران شاخص را مورد مطالعه قرار دهیم و هدفی غایی تربیت دینی را تبیین کنیم تا بر اساس آن بتوان روش تربیتی مناسب را برای تربیت انسان های صالح به کار گرفت. بنابراین پرسش اساسی پژوهش این است؛ هدف غایی تربیت دینی چیست و چگونه محقق می شود؟
روش این پژوهش، کیفی است؛ بدین صورت که دیدگاه صاحب نظران شناسایی شده؛ سپس به تجزیه، تحلیل و نتیجه گیری آنها پرداخته شده است.

بیان مسئله

انتظار آرمانی و فطری بشر از دین و تربیت دینی «وحدت»، «هم بستگی» و کمک به تعالی وسعادت «دنیایی و آخرتی» انسان هاست. در مقابل، خواست دین از انسان این است که در ارتباط با «خود»، «خانواده»، «افرادجامعه» ملت ها و جوامع گوناگون، رفتاری آگاهانه، منصفانه و عادلانه داشته باشد. غایت دین داری، بندگی خالصی انسان در برابر اوامر الهی و کسب سعادت دنیا و آخرت است.
نکته قابل توجه این است که از ابتدای ظهور بشر در کره خاکی، خداوند سبحان از جانب خویش پیامبرانی تربیت کرده و برای هدایت انسان برنامه ای تحت عنوان دین حنیف نازل فرموده است. او در هر عصری پیامبری را مأمور ابلاغ آن کرده که آخرین آنها حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و کتاب تربیتی اش قرآن مجید است. عمل به دین حنیف به معنای شکوفایی فطرت، کمال یافتن و رسیدن به سعادت و خیر ابدی است. با همه این پیام های الهی و خواسته های فطری، رنج های گذشته و امروز بشر نشان می دهد که بعضی از انسان ها به شکل های گوناگون با تجاوز به حقوق یکدیگر، آسایش را از آنان سلب می کنند. اینان آنچه برای خود می پسندند، برای دیگران نمی پسندند و سعادت خود را در گرو سلطه و بهره کشی از ضعیفان می دانند و بر خلاف خواست دین و فطرت عمل می کنند.
با توجه به اینکه در هر زمان تعلیمات دینی از کودکی به انسان ها آموزش داده می شود، چرا مصیبت های انسان ها همچنان باقی است؟ «تحقیقات در ایالات متحده نشان می دهد با اینکه جدایی دین از سیاست (سکولار - لائیک) آئین و فلسفه زندگی قرار گرفته است، نود در صد مردم از چهارسالگی یابیشتر موفق به کسب تربیت دینی می شوند» (اسماعیلی، 1380، ص پنجاه و پنج). قطعاً امروزه در اغلب کشورهای مسلمان، قریب به اتفاق کودکان از آغاز زندگی تعلیمی، در فضای فرهنگی تربیت دینی قرار می گیرند و به طور رسمی و غیررسمی آموزش می بینند؛ منتها آثار تربیت دینی آنها رضایت بخش نیست که مصداق آن هم خلاف هایی است که از راه رسانه ها متوجه آنها می شویم. پی بردن به علل این رخدادهای تاریخی، پرسشی است که هنوز پاسخ راه گشایی برای آن حاصل نشده است. طبق آیات و روایات «دین حنیف» عامل سعادت بشر به شمار می رود و تعالیم آن با فطرت هماهنگی دارد. این نکته در متن این مقاله به روشنی تبیین شده است.
عامل ناموفق بودن تربیت دینی را باید در چند عامل جست و جو کرد که از جمله آنها، فهم نادرست از دین و عمل نکردن به فرمان های دینی یا نادرست معرفی کردن آن است. در هر صورت پرسش کلی این است که تربیت دینی چگونه باید باشد تا انسان های حکیمی به جامعه تحویل دهد؟ پاسخ به این پرسش در دین های مختلف (یهودی، مسیحی، اسلام و...) متفاوت است. در این مقاله، پرسش چگونگی تربیت دینی از دیدگاه اسلام مورد توجه است. این موضوع نیز گسترده است؛ از این رو بر آن شدیم تا یکی از عناصر تربیت دینی را مورد تحقیق قرار دهیم و «هدف غایی» تربیت دینی را بررسی کنیم. در برنامه تربیت بدنی، پنج مقوله اساسی مورد توجه است: 1.مبانی؛ 2. روش ها؛ 3.ارزش ها؛ 4.اصول؛ 5.اهداف یا هدف غایی.
شناسایی آنچه در تربیت دینی در درجه اول و دوم ضروری به نظر می رسد، «مبانی» و «هدف غایی» تربیت دینی است. روش ها با تکیه بر مبانی در جهت تحقق اهداف یا هدف مورد نظر تعیین می شوند و به کار می آیند. اگر آغاز و پایان عملی تاریک باشد، هر روشی
به کار گرفته شود، خیری به دست نمی آید؛ از این رو ضرورت دارد نخست اهداف یا هدف غایی تربیت دینی، و سپس مبانی جهت دهنده فطرت (انسان)، معلم فطرت (پیامبران الهی) و کتاب فطرت (قرآن کریم) به سوی شناخت مقصد نهایی تربیت روشن شود. به همین دلیل در این پژوهش جهت رسیدن به پاسخ مسئله، پرسش های زیر بررسی می شوند:
الف) چه تعریفی از هدف و تربیت دینی می توان ارائه کرد؟
ب) در پیشینه تحقیق مصداق یا مصداق های هدف غایی چیست؟
ج) مبانی تربیت دینی در ارتباط با هدف غایی چه هستند و ارتباط آنها با یکدیگر چگونه است؟
د) نتیجه گیری و پیشنهادها (چگونه به هدف نهایی می توان رسید؟)

الف) تعریف و مفهوم هدف و تربیت دینی

اهداف، نقاطی هستند که به صورت مشخص تعیین می شوند و برای رسیدن به آنها گام های لازم برداشته می شود. اهداف، همیشه با توجه به نیازها تنظیم می شوند. به دیگر سخن، نخست نیاز احساس می شود، سپس هدف تنظیم می گردد (آقازاده و واحدیان ، 1386، ص22). جان استوارت میل در باب اهداف آموزش و پرورش می نویسد: آموزش و پرورش باید اسباب «رشد»، «آزادی» و «استکمال نفس» ر افراهم کند (کاپلتسون، 1376، ص30) به قولی «هر جنبنده ای در جنبش خود از نداری به دارایی می رسد، و نداری نقص است و دارایی کمال؛ لذا حق داریم که بگوییم هر متحرک از نقص به سوی کمال می رود تا به غرض نهایی خود برسد» (حسن زاده آملی، 1361، ص47). طبق این معرفت، در ارتباط با هدف غایی است که موجود برای رفع نقص و نیاز خود و یادگیری می کوشد تا بدان برسد. اینجاست که هدف مبتنی بر اساسی است و طبق روشی محقق می شود. بنابراین می توان گفت که هدف در مفهوم کلی و سربسته اش به معنای «کمال مطلوب»، «سعادت» ، «استکمال نفس» و «رفع نیاز و نقص به معنای کامل» پذیرفته شود.
در تعلیم و تربیت ضرورت دارد که مصداق های هدف روشن شوند. با توجه به تجربه هایی که از نیازها و خواسته های انسان به دست آمده، مصداق های هدف می تواند رفتاری، جزیی، کلی و نهایی (غایی) باشند. در این مقاله محور پژوهش، تبیین هدف غایی تربیت دینی (اسلامی) است و دیگر اهداف از آن سرچشمه می گیرند و همه هدف ها به سوی هدف غایی جهت دارند. این جهت می تواند در تحقیق و ظهور آن صورت پذیرید؛ بدین معنا که هر هدفی که محقق می شود، هدف غایی را بارزتر می کند.
حال این پرسش مطرح است که هدف غایی یا اهداف غایی با توجه به آیات الهی و آرای دانشمندان که در ادامه خواهد آمد، چیست؟ از جهتی می توان گفت: به کار بردن اهداف غایی یا هدف غایی، مشکلی در فعالیت های تربیتی ایجاد نمی کند؛ چرا که رابطه ی اهداف با هدف غایی، مثل رابطه ی قطره آب است به دریا؛ یعنی هر چه قطره ها بیشتر می شوند، دریا بیشتر معنا می یابد تا جایی که دریا ظهور پیدا می کند. همچنین هر چه اعمال صالح انسان بیشتر شود، قرب الی الله معنای زیباتری در وجود انسان پیدا می کند.
در این مقاله منظور از دین، مجموعه معارفی است که از جانب خداوند متعال جهت تعلیم و هدایت انسان به سوی مقصد نهایی آفرینش او نازل شده و به وسیله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او ابلاغ شده است، و تربیت، به معنای شناخت خداوند و شناخت اوامر و عمل به آنها برای کسب رضایت خداوند و رضایت باطنی و ابدی خود است. تربیت دینی هم، به معنای شکوفایی بعد دین داری انسان و تحقق هدف نهایی و کمال اوست که در این مقاله به آن پرداخته شده است.
به عبارت دیگر، تربیت دینی مجموعه اعمال عمدی و هدف دار دانسته شده تا گزاره های معتبر یک دین را فراگیرد و در نظر و عمل به آنها متعهد شود(داوودی، 1383، ص26). در مکتب تربیتی اسلام مجموعه اعمال عمدی و هدف دار، آنها هستند که خدواند. برای تعالی و تحقق غایت خلقت انسان امر فرموده است و هدف نهایی خلقت انسان در آیات، احادیث و آرای اندیشمندان اسلامی مشخص و بیان شده است که در
پیشینه تحقیق مورد توجه قرار گرفته اند.

ب) پیشینه تحقیق

قرآن کریم، پیام های راستین تاریخی را در برگرفته است. آیات 98 تا 100 سوره طه بر این نکته تاکید دارد که دعوت همه پیامبران الهی از آدم تا خاتم، توحید و یگانه پرستی بوده است. (2) در دیدگاه توحیدی انسان موجودی است که سعادت او با نیکی دنیا و آخرت معنا می یابد. این نکته هم در اثر عمل خالصانه و اطاعت از اوامر الهی (3) حاصل می شود. در آیه پنجاه و شش سوره ذاریات غایت کمال انسان، «طاعت و بندگی» بیان شده است.
پیامبر اعظم حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) غایت تربیت انسان را طاعت و بندگی خداوند می داند که از راه علم به اوامر الهی و اطاعت خالصانه آنها به دست می آید؛ به طوری که می فرماید: ایّها النّاسِ اِنَّ لَکُم مَعالِمَ فَانتَهُوا اِلی مَعالِمَکم و اِنَّ لَکم نَهایةً فانتَهُوا اِلی نهَایتِکم (ابن شعبه حرانی، 1367، ص52)؛ «مردم! شما در راه سعادت نشانه هایی دارید؛ دنبال آنها را بگیرید و مقصد و نهایتی دارید؛ بکوشید تا بدان برسید».
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جای دیگری می فرماید: «در تحصیل علم بکوشید که فراگرفتن آن خوبی و گفت و گویش تسبیح و کاوش در آن جهاد و آموختن آن به جاهل صدقه و نشرش باعث قرب است». (همان، ص54) و می فرماید: بَالعِلمِ یُطاعُ الله و بالِعلمِ یعرَفَ الله (همان، ص52)؛ «علم، وسیله طاعت، عبادت و شناسایی خداست». امام علی (علیه السّلام) در خطبه 198 نهج البلاغه هدف غایی تربیت را تقوا و پرستش خداوند می داند. امام حسین (علیه السّلام) کمال عقل را پیروی از حق و نهایت سعادت را ایمان و مبارزه با باطل و لقای پروردگار اعلام می دارد (دشتی، 1377،ص318 و 597).
درمجموعه رهنمودهای دین مبین اسلام، طاعت و بندگی یا قرب الهی، هدف غایی و کمال انسان دانسته می شود. اندیشمندان اسلامی هم در این خصوص سخنان گوناگونی گفته اند که معنای آنها به هم نزدیک است.
فارابی (239-295ق) می نویسد:
هدف از آفرینش وجود انسان این است که به سعادت نهایی [خیر مطلق] برسد. به ناچار در راه رسیدن به آن، نخست باید معنای سعادت را بشناسد و آن را غایت کار و نصب العین خود قرار دهد، و سپس اعمالی را که لازم است انجام دهد تا به وسیله آنها به سعادت برسد، به خوبی باز شناسد و به دنبال آن انجام دهد. و بیان شد که مردم در فطرت های شخصی خود گوناگون اند. بنابراین هیچ انسانی فطرتاً نمی تواند از پیش خود سعادت را بشناسد؛ همچنین نمی تواند از پیش خود آنچه را بایسته ی عمل است، مورد عمل قرار دهد؛ چرا که در هر دو مورد نیاز به مرشد و راهنما دارد (فارابی، 1371، ص190).
براساس نظریه فارابی مصداق هدف غایی و اعمال شایسته که سبب تحقق آن می شوند، همان های هستند که از ذات اول صادر شده اند. این معنا، همان فیها کتب قیمه و مواردی است که پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) به امرخداوند به بشر ابلاغ فرموده و اوصیای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر آن تأکید دارند. البته فارابی در مورد این مطلب هم در سیاست مدینه می گوید: «ما طوری آفریده شده ایم که می توانیم کارهای بسیاری انجام دهیم و اشیایی را به وجود آوریم که صدور و حصول آن اشیاء غایت خلقت و وجود ماست» (همان، ص154). غایت تربیت انسان، در برابر با بروز توانمندی فطری و ذاتی انسان می شود. این دیدگاه هم، فراتر از غایتی نیست که شهید مطهری مطرح می کند؛ ولی روشن است که غایت در اثر اعمال نیک و متناسب با خواسته های فطری به دست می آید.
غزالی (50-51-45ق) در این خصوص می نویسد: «کار انسان، طلب سعادت است و سعادت وی، در معرفت خدای تعالی است و معرفت خدای تعالی وی را به معرفت صنع خدای تعالی حاصل آید؛ و آن جمله ی عالم است. معرفت عجایب عالم وی را از راه حواس حاصل می آید» (غزالی، 1360، ج1، ص15-18). او در جای دیگر می نویسد: «هر چیز را کمالی داده باشند که آن نهایت درجه وی بود؛ وی را برای آن آفریده باشند» و اندکی بعد تصریح می کند: «آدمی را آنچه سباع و بهائم داده اند. هست و زیادت از آن وی را کمالی داده اند، و آن عقل است که بدان خدای شناسد و حکمت و عجایب صنع وی را بداند و بدان خویشتن را از دست شهوت و غضب برهاند»(همان، ص65).
خواجه نصیرالدین طوسی (597-672ق.) می نویسد:
کمال آدمی در این است که با استفاده از امکاناتی که انسان دارد، به درک معقولات و به حد تمیز قبیح از جمیل برسد و به یاری اندیشه و از روی اراده، ممدوح را بر مذموم اختیار کند(شکوهی، 1381، ص39).
ابوعلی سینا (371-428ق.) هدف غایی در تربیت انسان را پاک کردن نفس از اخلاق بد به وسیله عبادت الهی، کسب علوم و معارف و قرار گرفتن انسان در سعادت راحت مطلق بدون رنج و الم می داند (ابوعلی سینا، 1350، ص90).
ملاصدرا (980-1050ق) در خصوص هدف غایی می نویسد:
بدان که مقصود نهایی و هدف اصلی از نزول کتاب الهی، دعوت بندگان است به سوی خدای بزرگ که پادشاه مطلق و پروردگار آغاز و پایان است. همچنین مطلوب غایی از آن کتاب مقدس این [است] که بنده به وسیله آن از حضیض ذلت و خواری به اوج کمال و عرفان ارتقا یابد و راه سیر و سفر به سوی خدای تعالی را فرا گیرد.
او در این جهت به سه اصل توجه دارد:
1. شناخت حق اول (خدای تعالی) و صفات و آثار وی؛
2. شناخت راه راست و درجات صعود و چگونگی سلوک به سوی خدای بلندمرتبه؛
3. شناخت رستاخیز و بازگشت به سوی خدا و احوال و اصلان به حق و رسندگان به درگاه رحمت گستر و کرامت پرورش. این قسمت، مشتمل بر علم معاد و ایمان به روز قیامت است. او در سه اصل بالا ملحقات سه گانه ذیل را مطرح می کند:
1. شناخت پیامبران برای دعوت بندگان به سوی خدا؛
2. شناخت متفکران و برحذر داشتن بندگان خدا از افتادن به راه خطا؛
3. آموختن چگونگی برخورد انسان با عینیات این جهان (ملاصدرا، 1364، ص116).
دراین نظریه یک هدف غایی باشش هدف زمینه ای مطرح می شود؛ بدین صورت که لازمه ی رسیدن به مقصد نهایی، داشتن شش هدف شناختی - اعتقادی است. به عبارتی طاعت و بندگی کردن، مشروط به علم، ایمان و عمل به احکام و دستورات خداوند است.
امام خمینی (ره) سرمایه حیات ابدی را حصول اخلاق کریمه و اتصاف به مکارم اخلاق بر می شمرد و غایت بعثت انبیا را همین می داند (موسوی خمینی، 1357، ص511) و در جایی دیگر می نویسد: «غایت تزکیه است، دنبالش تعلیم». همچین هدف غایی را شکوفایی فطرت اعلام می دارد (موسوی خمینی، 1361، ج14، ص28).
هیچ کدام از این سه هدف غایی تربیت، در مقایسه با یکدیگر تضاد یا برتری ندارند؛ بلکه هر سه یک مفهوم اند که به سه صورت بیان شده اند. در واقع طبق نظر امام (ره) فطرت بر خوبی ها بنا شده است. وی می گوید: «فطرت آدمی به خیر و خوبی سرشته شده و شر و بدی، طبیعی و ذاتی انسان نیست؛ بلکه عرضی است و از آنچه سبب شر و بدی انسان می گردد، حجاب های طبیعت و دور شدن انسان از فطرت پاک خود است» (همان، ص246).
ثابت شدن اخلاق کریم در انسان و ظهور آن در زندگی، به معنای شکوفایی فطرت است. هنگامی که انسان تزکیه یافت و از آلودگی ها دور شد و حکمت آموخت، شکوفایی فطرت حاصل می شود؛ از این رو هر کدام از این سه هدف محقق شوند، گویی دو هدف دیگر به دست آمده اند. در واقع این اهداف، در لفظ متفاوت اند؛ ولی در محتوا، مفهوم و آثار، یکی هستند. همچنین با «سعادت»، «استکمال نفس»، «کمال مطلوب»، «قرب الهی»، «حیات طیبه» و «طاعت و بندگی» وحدت می یابند که این موضوع در جای خود تبیین می شود.
بعضی ها لازمه بندگی را داشتن آزادی می دانند؛ به همین علت آزادی را هدف نهایی تعلیم و تربیت برمی شمرند و می نویسند:
هدف نهایی تعلیم و تربیت در اسلام، «آزادی» است. آزادی، به معنای خلاصی و رهایی از قیودی است که مانع تفکر و عمل مبتنی بر آن است. این مفهوم از آزادی، مضمون این احکام خداوند است که می فرماید وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ‌. (4) این هدف دارای دو ویژگی است:
الف) عام کلی است: خداوند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را برای همه انسان ها مبعوث کرد: وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ‌. (5)
ب) این هدف، غایت است و خود وسیله ای برای رسیدن به سایر اهداف نمی باشد. منظور از غایت این است که انسان از ابتدا، از پایان کار آگاه باشد.
خداوند انسان را هدفمند خلق کرده و بیهوده نیافریده است. بعضی بر این باورند که انسان بیهوده آفریده شده است: خَلَقنَاکم عَبَثاً، (6) در صورتی که خداوند انسان را خلیفه خود بر روی زمین قرار داده است: إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً (7) و هرآنچه آفریده، مسخر او ساخته تا با علم الهی عدالت را در سراسر زمین منتشر سازد. انسان با داشتن «آزادی» می تواند خلیفه الله باشد؛ آزادی با حدود الهی. حدود و ثغور این آزادی را فقط آفریننده و عالم بر این جهان هستی و عالم آخرت می تواند تعیین و ابلاغ فرماید. اینجاست که آزادی معنای خشوع و خضوع می دهد. او خالق مدبر بی نیاز است.
همین طور بین آزادی و طاعت و بندگی، همذاتی وجود دارد. آزادی به این معناست که انسان مقابل ظالم سر فرود نیاورد. فخر رازی هم هدف نهایی تعلیم و تربیت را «آزادی» می داند؛ چون فقط انس و جن صاحب اراده فعال اند که در نتیجه عده ای مومن و عده ای کافر می شوند.
آزادی و عمل به آن یک مسئولیت فردی است؛ لذا بایستی خود را بشناسد و حقایق درونی خود را برملا سازد و در جهت عمل صالح از آن بهره جوید، نه بر آن چیزی اجبار و تحمیل نماید. آزادی [و] عمل به آن، مسئولیت اجتماعی است؛ چرا که طاعت و بندگی در خود آیه مربوط پس از بیان نظام خلقت و اقوام مختلف بیان می کند که «نافرمانی خداوند کردند و امر او اجابت ننمودند و هلاک شدند؛ مثل قوم لوط و فرعون و...».
ویژگی دیگر آزادی، آن است که هدفی «جهانی» است. خداوند می فرماید: یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ‌.(8) گفته شده که آزادی فی نفسه، خیر و مطلوب و دارای دو بعد فردی و اجتماعی است (فتحی ملکاوی، 1380، ص180).
گویا آزادی، خمیره ذاتی انسان است و اختیار و انتخاب، از آن سرچشمه می گیرد. آزادی چیزی نیست که انسان به آن برسد؛ بلکه از مبانی ثانوی تعلیم و تربیت انسان است. انسان تا آزادی نداشته باشد، نمی تواند خود را از بند اسارت نفس و شیطان خارج کند. انجام دادن هر عملی، بر داشتن آزادی مبتنی است. آزادی چیزی نیست که انسان به آن برسد؛ بلکه نعمت فطری الهی است که به وسیله آن می توان به غایت دست یافت. به نظر می رسد که بین این دو، خلط صورت گرفته است. حضرت علی (علیه السّلام) خطاب به امام حسن (علیه السّلام) می فرماید: ولَا تَکن عَبدَ غَیرک وَ قَد جَعَلَک اللهُ حُرَاً؛ (9) «بنده دیگری مباش در حالی که خدایت تو را آزاد آفریده است».
انسان هیچ گاه فاقد آزادی نمی شود؛ بلکه بر سر راه آزادی او موانعی قرار دارد. می توان گفت هدف تعلیم و تربیت، رفع موانع آزادی است. این هدف هم، هدف نهایی شناخته نمی شود؛ بلکه هدف غایی، سرشت وجود انسان است و انسان به وسیله علم و ایمان و عمل صالح به تدریج کمال می یابد و بدان می رسد: «هر موجودی را کمالی است که هدف خلقت او به تبع آن، هدف تربیتش رسیدن بدان است. بنابراین هدف تعلیم و تربیت آدمی، تسهیل سیر صعودی و استکمال انسان به سوی کمالی است که در خلقتش مقدر شده است» (شکوهی، 1381،ص35).
طبق این نظریه باید در تربیت انسان دو گونه هدف مورد توجه قرار گیرد:
1. هدف مقدمه ای یا زمینه ای که همان آسان کردن سیر صعودی فعالیت های تربیتی است و امکاناتی چون راهنما، محیط آموزشی و تربیتی، برنامه ریزی آموزشی و درسی، منابع درسی، ابزار آموزشی، بهداشت، تغذیه، پوشاک و... را در بر می گیرد؛
2. شکوفا شدن استعدادهای درونی انسان که طبق برنامه آموزشی مطابق با فطرت انجام می گیرد. این هدف، هدف غایی است که با نظریه دین اسلام و فطرت انسان
سازگاری دارد. اسلام بشر را به سوی اعتقاد و عملی دعوت می کند که خود او به مقتضای واقع بینی انسانی که در نهاد خویش دارد، به حقانیت آنها اعتراف داشته و آن را مسلم می داند(کربن و طباطبائی، 1382، ص89).
شهید مطهری رحمه الله در موارد متعدد مصداق هدف غایی را پرستش خداوند می داند و می نویسد:
از نظر قرآن انبیا آمدند برای اینکه برای اینکه بشر را به سعادت خودش که غایت سعادت از نظر آنها پرستش خداوند است، برسانند. طبعاً به این معنا در منطق اسلام هدف اصلی از زندگی، جز معبود چیز دیگری نمی تواند باشد؛ یعنی قرآن می خواهد انسان را بسازد و می خواهد به او آرمان و هدف بدهد، و هدف و آرمانی که اسلام می خواهد بدهد، فقط خداست و بس، و هر چیز دیگر جنبه مقدمی دارد، نه جنبه اصالت و استقلال و هدف اصلی (مطهری، 1366).
او هدف غایی را بر اساس آیات تبیین می کند؛ از جمله به آیه زیر توجه می دهد:
إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ‌ ؛ (10) «بی تردید من به کسی رو می کردم که آسمان ها و زمین را پدید آورده است و من به غیر او تمایل نخواهم یافت و از مشرکان نخواهم بود. نماز، عبادت، زندگی و مرگ من برای خدایی است که پروردگار جهانیان است».
طبق این آیات مبنای تعیین هدف غایی انسان، بیان فطری انسان و هدایت خداوند به فهم و اقرار معرفت باطنی اوست که در آیات مذکور، نهفته و قابل درک است؛ یعنی هر فرد با تأمل در خود و پیرامون خویش، غایت سعادت را شناخت خداوند، بندگی و عمل
به اوامر او می داند. خداوند در این جهت چنین انسان را هدایت می فرماید: إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ‌ (11) «ما این کتاب را که سراسر حق است، به سوی تو فرستادیم و در آن به یکتاپرستی فرمان دادیم؛ پس خدا را در حالی که عبادت خود را ویژه ساخته ای، پرستش کن».
هنگامی که انسان خدا را شناخت و براساس دستورات او به احکام مربوط به زندگی عمل کرد، از نادانی، ظلمات و سرگردانی نجات یافته و به عالم دانایی، روشنایی و سعادت می رسد. شهید مطهری رحمه الله پس از بررسی دیدگاه های گوناگون در خصوص «هدف غایی» چنین نتیجه می گیرد:
نه علم به معنای حکمت [علم به حقایق اشیا] هدف است، نه زیبایی هدف است، نه عدالت و نه محبت؛ بلکه هدف، فقط و فقط خداوند است و حقیقت. ولی حقیقتی که توأم است با این چیزهای دیگر، یا از باب مقدمه [است] و یا از باب نتیجه. این بحث ماست در باب آخرین هدف و آرمان اصلی. در ایدئولوژی اسلام جز خداوند، چیز دیگری [هدف نیست] و از این رو عبادت اعلا که در اوج است، وسیله پیوند انسان با خداست و نه وسیله پیوند انسان با مطلوب های دیگر. تمامی هدف های دیگر، زاییده و منبعث از این هدف می باشند که تحت عنوان اهداف ثانوی [تزکیه نفس، علم قدرت، عدالت،...] می توان نامید (همان، ص162).
برابر این دیدگاه از اینکه افلاطون می نویسد «منظور از تربیت، این است که آدمی از لحاظ اخلاقی چنان به بار آید که پیوسته بکوشد تا عضو کامل و مفید جامعه باشد، نه در مقام فرمانروایی، نه در حال فرمان برداری پای از طریق عدالت بیرون ننهد» (افلاطون،
1367، ص2054)، عدالت هدف ثانوی است که آن هم براساس شناخت خداوند و عمل خالصانه به فرمان او تحقق می پذیرد.
شهید باقر صدر رحمه الله با استناد به آیه 5 و6 سوره انشقاق، هدف غایی تربیت انسان را «قرب الهی» می داند. ایشان نخست آیه زیر را بیان می کند: وَ اَذِنَت لِرِبَّها وَ حُقَّت یا اَیَّها الاِنسانُ اِنَّک کِادحُ الی ربِک کدحاً فَمُلاقیهِ؛ «... ای انسان! تو به سوی پروردگار خویش تلاش کننده ای، با تلاشی [هرچه تمام ترو سرانجام] او را ملاقات خواهی کرد» و سپس آن را چنین تفسیر می کند:
در این آیه خدای پاک، هدف نهایی است و مراد از انسان، فرد نیست؛ بلکه انسانیت است به صورت یک مجموعه یا کل. این انسانیت کلی است که افتان و خیزان و سینه سایان، در این مسیر مستمر با سختی و جهد و تقلا به سوی آرمان و غایت مطلوب والا رهسپر است. زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت! سیر انسانیت به سوی کعبه مقصود، سیری است تصاعدی و تکاملی نه عادی... این آیه کریمه، نه مردم را به حرکت و کوشش دعوت می کند و نه درصدد تبلیغ و تحریک ایشان است؛ بلکه روشنگر یک واقعیت عام و ثابتی است و می رساند که تمام جنبش ها و پیشرفت ها و پویش ها در طول تاریخ، مآلاً به سوی خدا و سیر الی الله است.
این حقیقت چنان شمول دارد که آنهایی را که کج راهه نیز می روند و دست به دامان خدایان دروغین و آرمان های پست می زنند، در بر می گیرد و حتی جماعت مشرک را نیز شامل می شود؛ با این تفاوت که دو گونه تقرب و تقدم در میان است: یکی مسئول و دیگری غیر مسئول، تقدم و پیشرفت وقتی مسئول است که با خودآگاهی همراه باشد. آنجا که قصد و
شعور است، در اصطلاح فقهی عبادت صورت گرفته است؛ ولی هنگام که حرکت رونده خالی از استشفا باشد، هر چند پیشرفتی حاصل می شود، پیشرفتی غیر مسئول است.
کوتاه سخن آنکه، تمام حرکات و جنب و جوش ها و پویش ها، هرچند از مقوله دنبال سراب دویدن و آرمان های پست پرستیدن باشد، باز هم سیر الی الله است. هرچند غلط در پی سراب می رود و دست خالی بر می گردد؛ ولی خدا را در برابر خود می بیند که حسابش را به تمام و کمال می رسد. آری، اوست نهایت راه و غایت رونده آگاه (صدر، 1359، ص83-84).
نتیجه آنکه، هدف غایی نزد این متفکر، انجام دادن اعمالی خالصانه و قرب الی الله است.
علامه طباطبایی رحمه الله عمل صالح را غایت خلقت انسان می داند و می نویسد:
آن صنعتی که بر وجود هر چیز مرتب می شود و در غالب افراد سریان دارد، غایت و هدف آن موجود به شمار می رود. هدفی که به منظور آفریننده اش از پدید آوردن آن، همان صفت است؛ مثل حیات نباتی فلان درخت که غالباً منتهی می شود به بار آوردن درخت. پس فلان میوه که بار آن درخت است، هدف و غایت هستی آن درخت محسوب می شود. منظور از خلقت آن درخت، همان میوه بوده؛ همچنین حسن عمل و صالح آن، غایت و هدف از خلقت انسان است. (المیزان ، 1383، ج2، ص10).
علامه محمدتقی جعفری رحمه الله هدف زندگی را چیزی جز «حیات معقول» نمی داند و بیان می کند که هدف تعلیم و تربیت، عبارت است از انتقال از حیات طبیعی محض به حیات معقول (حسینی، 1379، ص189). سید علی اکبر حسینی در خصوص هدف غایی تربیت می نویسد:
هدف تعلیم و تربیت در اسلام، رضای خدا و قرب به ذات اوست. هدف، اخلاص و نزدیک شدن به کانون لایتناهی هستی است که با فزونی و استکمال در ایمان، علم، حیات اراده و اندیشه و خلاقیت به نظم و نسق در زندگی همراه و هماهنگ خواهد بود. هدف، رشد دادن انسان در جهت حرکت به سوی الله است، بدان سان که در نهایت از مقام و مرتبه ی مخلص شدن در گذرد و به مرتبه ای ارتقا یابد که خداوند نیز، با عنایات و الطاف خاصه خود او را خالص گرداند (همان، ص119).
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی با توجه به آیات 99 سوره حجر و 130 سوره طه و 36 سوره نحل و 56 سوره ذاریات، هدف غایی را پرستش و بندگی خداوند اعلام می کند و می نویسد «نیاز به پرستش، در فطرت انسان نهفته است و می توان این واقعیت را با مطالعه تاریخ ادیان و ملت ها دریافت که هیچ ملت و جامعه ای یافت نشده که به نوعی به عبادت و پرستش نپرداخته باشند». ایشان مراحل بندگی را شناخت خدا، ایمان به پیامبر و اعتراف به رسالت او و محبت به اهل بیت (علیه السّلام) دانسته که از این راه انسان به نهایت کمال و سعادت خود می رسد (مصباح یزدی، 1380، ص21).
بعضی از محققان در باره هدف غایی در قرآن کریم تحقیق کرده اند و براساس آیات 56 سوره ذاریات، 79 سوره انعام، 60 سوره غافر و 79 سوره نحل می نویسند:
در قرآن کریم عبودیت، کسب حیات طیبه و قرب الهی، همه از مصادیق سعادت هستند. انبیا آمده اند تا انسان را سعادتمند کنند؛ اما سعادت در گرو کسب علم یا لذت یا قدرت بیشتر نیست؛ سعادت بشر تنها در پیوند با خدا حاصل می شود که در قرآن از آن به عبادت تعبیر شده است.
حال اگر همه نظریات جمع آوری شده را در یک جدول قرار دهیم، می توانیم نتیجه نهایی را در باره هدف غایی تربیت انسان به دست آوریم و آن را تجزیه و تحلیل و چگونگی تربیت انسان در رسیدن به آن را شناسایی کنیم.

هدف غایی تربیت

  پیروی از حق و مبارزه با باطل
و...
برخی از اهدافی که در بالا بیان شد، در نام گذاری متفاوت اند؛ ولی یک مفهوم دارند؛ از این رو هر کدام را می توان هدف غایی تعلیم و تربیت لحاظ کرد و مشکلی در محتوای برنامه آموزشی تربیت دینی ایجاد نمی کنند. مهم این است که مبانی تعلیم و تربیت دینی به درستی شناسایی شود و پس از وضع دستورالعمل های اجرایی متناسب با تحقق بخشیدن هر چه بیشترهدف غایی، به آنها عمل شود؛ چرا که بین هر عمل درست و تحقق هدف غایی رابطه و یگانگی وجود دارد، به طوری که هر عمل صالح که انجام گیرد، به میزانی هدف غایی محقق می شود. گویا برنامه ریزی آموزشی تربیت دینی، باید محتوای برنامه درسی داشته باشد که دو فعالیت در آن صورت پذیرد:

1. فعالیت نظری:

در این فعالیت هدف این است که شاگرد با هستی شناسی الهی آشنا شود و جایگاه خود را در این جهان بیابد؛ یعنی او با ویژگی های انسان الهی آشنا شود، خود را بشناسد، استعدادهای خویش را درک کند و چگونگی رابطه این استعدادها را با نظام آفرینش بداند؛ به عبارتی وظایف خود را بشناسد و به آنها عمل کند.
برنامه ریزی تربیت دینی، از دست هر کس بر نمی آید؛ بلکه به افرادی نیاز است که با جهان بینی توحیدی مانوس باشند، انسان را به عنوان مخلوق برتر خداوند بشناسند، کتاب هدایت (قرآن کریم) را بفهمند، با سیره حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) آشنا باشند و به دستورات اسلام در ابعاد گوناگون وظیفه خود عمل کنند. به عبارتی کلی، به مبانی تربیت دینی معرفت و ایمان داشته باشند. این ها مبانی فطری برنامه ریزان تربیت دینی را تشکیل می دهند. اگر به این ارکان معرفت لازم وجود نداشته باشد، شناخت بقیه علوم در تربیت دینی کارساز نخواهد بود. گویا، آسیب های وارده بر تربیت دینی، از همین جا آغاز می شود. باید بین معلم دینی، کتاب فطرت (قرآن کریم) و انسان فطری یگانگی وجود داشته باشد. در آیه 30 سوره روم که در ادامه این مقاله آمده است، این وحدت به روشنی دیده می شود.
هدف غایی تربیت دینی با برنامه ریزی مبتنی بر وحدت این سه رکن اساسی تحقیق می یابد؛ البته نباید دستورالعمل ها و تکالیف، کوچک ترین اختلافی با آیات الهی داشته
باشند. به عبارتی اگر محتوای فعالیت های آموزشی منطبق با اوامر الهی نباشند، نتیجه ای به دست نمی آید از این سه رکن، دو واکنش به طور طبیعی به سوی هدف غایی (طاعت و بندگی خداوند) جهت گرفته اند. یکی از آنها که تحت تعلیم و تربیت قرآنی قرار گیرد تا فعالیت های تربیتی را متوجه تحقق غایت خلقت انسان کند، معلم است. آموزگار جایگاه ویژه ای در تربیت دینی دارد. اندکی تامل در گرایش بیشتر مردم به انسانی عادل و حق جو، نقش وی را در تربیت دینی آشکار می کند. لازم است در انتخاب و تربیت معلم حساسیت ویژه ای به خرج داد و هرکس به راحتی وارد این حوزه نشود. برای تبیین چگونگی تربیت دینی به اختصار این سه مبنا که نقش کلیدی دارند، معرفی می شوند:

ج) مبانی تربیت دینی

همان طور که بیان شد، مبانی تربیت دینی سه عامل اند 1. دین؛ 2.فطرت؛ 3. پیامبر الهی.

1. دین

دین [عبارت است از] مجموعه عقاید موروث مقبول در باب روابط انسانی با مبدا وجودی و التزام بر سلوک و رفتار بر مقتضای آن. مسلمانان دین را عبارت از مجموعه قواعد و اصول می دانند که انسان را به پروردگار نزدیک می کند. در قرآن از ملت ابراهیم به حنیف تعبیر رفته که دین حقیقت، دین فطرت خوانده شده است (دهخدا، 13ص 10042).
دین عبارت است از یک رشته سنت ها و حقایق مربوط به حیات انسان؛ به طوری که آدمی می تواند با شناخت آنها و عمل بر وفقشان به سعادت و سلامت در زندگی نایل آید و از حرکت صحیح و کمال در خود برخوردار شود (سیاهپوش، 1363، ص28). دین حنیف، آن طریقه صالح و کامل به هم پیوسته و فراگیر و معتدلی است که از هر انحراف و از هر افراطی و تفریط به دور باشد. به نظر طبرسی، حنیف به کسی می گویند که بر دین راست و ثابت باشد. ابن اثیر حنیف را عنوان کسی می داند که در اسلام مایل و در آن ثابت باشد (همان، ص32).
دین، جز پیوند عابد و معبود نیست. دین صرف قرار و تشریع نیست که از بالا به پایین امر می شود؛ بلکه جزء فطرت و خمیره آدمی است که خداوند گل مردمی را با آن سرشته است. دین جزء لاینفک فطرت انسان است (صدر، 1359، ص55).
دین، مجموعه معارف و دانش هایی است که انسان باید به آنها معرفت یابد و با اعضا و جوارح به آنها عمل کند تا به سعادت رسد. دین؛ عمیق ترین، حقیقی ترین و ماندگارترین امری است که می تواند مردم را به یک «وفاق جمعی درونی» برساند و این وفاق، لازمه وفاق اجتماعی بر شاخصه های بیرونی است. آیه مبارک إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ؛ (12) در واقع شاهد قرآن است بر این معنا که تغییر اجتماعی لاجرم بر یک تحول انفسی مبتنی است و تا این امر درونی اتفاق نیفتد، وفاق اجتماعی ممکن نیست (آوینی، 1383، ص54).
نیازهای پایدارتر وجود می توانند منشأ توافق های عمیق تر و ماندنی تر را فراهم آورند؛ اما از همه نیازها قدرتمندتر، حکم فطرت و اقتضای عهد ازلی انسان است که در این معنا می شود(همان؛ 55). دین اسلام، عین فطرت بشر است (همان، ص63).
بین اوامر الهی و شکوفایی حس پرستش و سعادت انسان، رابطه قطعی وجود دارد؛ به طوری که امام صادق (علیه السّلام) فرمود: اَلایمانُ عَمَل کلهُ؛ «ایمان تمامش کردار است» و ایمان در همه اعضای بدن جاری است. هرکدام از اعضاء وظیفه ای غیر از اعضای دیگر دارد. این وظایف بر آنها واجب شده که باید انجام دهند. از جمله این اعضا قلب، زبان، گوش، چشم، پا، فرج و سر است که امام صادق (علیه السّلام) می فرماید: «همه این اعضا تحت فرمان قلب هستند و به وسیله آن فهم می کنند؛ از این رو هر کدام از وظایف اعضا به وسیله قلب فهم می شود و به وسیله آن عمل می شود؛ به تدریج ایمان به کمال می رسد و سعادت حاصل می آید» (کلینی، 1397، ج2، ص56).
همان طور که پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) از قول ذات باری تعالی می فرماید:
هیچ بنده ای به وسیله کاری نسبت به من تقرب نجسته که محبوب تر از ادای فرایض بوده باشد؛ آنگاه فرمود: بنده من با گزاردن نافله آن چنان به من نزدیک می شود که او را دوست می دارم. هنگامی که او محبوب من شد، من گوش او می شوم که با آن می شنود و چشم او می شوم که با آن می بیند و زبان او می شوم که با آن سخن می گوید و دست او می شوم که با آن حمل می کند. هر گاه مرا بخواند اجابت می کنم و اگر چیزی از من بخواهد می بخشم(همان، ص352).
بنابراین، نظریه درست آن است که انسان در سایه ادای فرایض و نوافل به کمال سعادت می رسد (سبحانی،1386، ص36). دین از جانب خداوند سبحان به وسیله پیامبران به انسان ابلاغ می شود و انسان با پیروی از رهنمودهای پیامبران به سعادت می رسد؛ از این رو عامل دوم در تحقق هدف غایی و کمال انسانی، پیامبران اند.

2. پیامبران الهی

آیت الله جوادی آملی در تفسیر موضوعی قرآن کریم می نویسد:
انبیا عصمت در تلقی وحی و حفظ آن دارند و مستعد ابلاغ آن از جانب رب العالمین. انبیا در ابلاغ کتاب و حکمت به مردم و بیداری از آنان میثاق گرفتند وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّینَ لَمَا آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتَابٍ وَ حِکْمَةٍ، (13) «و خدای سبحان از همه انبیا پیمان گرفت که من کتاب آسمانی فرستادم که مجموعه قوانینی است و نیز به شما حکمت دادم».
مجموعه قوانینی است که به فهم و عمل به آن امر شده است و باعث سعادت انسان در دنیا و آخرت می شود. سوره بینه، مصداق و معرفت دین حنیف است. این سوره هشت آیه دارد که همگی از دین و فطرت سخن می گویند.
دین، صحیفه پاک قرآنی است که فرستاده خدا آن را برای انسان قرائت می کند: رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُو صُحُفاً مُطَهَّرَةً ، (14) در این صحیفه احکام و معارف الهی را که بر پادارنده امور جامعه انسانی است بیان می کند.
خداوند امر کرده است که او را بپرستند و به دین الهی که در قرآن آمده و به وسیله آن مصالح جامعه انسانی بر پا داشته می شود، عمل کنند: وَ مَا أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَ یُقِیمُوا الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکَاةَ وَ ذٰلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ. (15) آنان در واقع به غایت دست یافته اند و کمال وجودی آنها محقق شده است. غایت هم در معرفت و هم در اثر عمل شناخته می شود: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولٰئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ؛ (16) «همانا کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کرده اند، آنان بهترین آفریدگان اند».
خداوند در مورد اثر عمل انسان هایی که ایمان آوردند، چنین بیان می فرماید:
جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذٰلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ‌؛ (17) «سزای آنان نزد پروردگارشان بوستان های جاوید بهشتی است با درختانی انبوه که از زیر آنها نهرها روان است. خدا از آنان خشنود است و آنان از خدا خشنودند. این پاداش کسانی است که از پروردگار شان بترسند».
در آیه 30 سوره روم خداوند در تربیت دینی، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را متوجه دین و فطرت می کند، تا انسان، دین را که مطابق خواست های فطری اوست، درست بفهمد و به آن عمل کند:
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ ؛ «پس روی خود را به سوی این دین بگردان. دینی که فطرت خدادادی ات تو را به آن گرایش می دهد؛ همان فطرتی که خداوند همه انسان ها را بر آن آفریده است. آفرینش خداوند دگرگونی ندارد. این است دین استوار، ولی بیشتر مردم نمی دانند».
پس غایت تربیت دینی از ارتباط این سه عامل (فطرت، قرآن و پیامبر الهی) حاصل می شود. بدین معنا تربیت دینی بدون توجه به قرآن صورت نمی پذیرد. در واقع تربیت دینی، همان تربیت قرآن است که بعضی از متفکران آن چنین تعریف می کنند:
روش قرآنی، روشی که تکامل انسان را در درون او و عوامل تربیت را در خود او جست وجو می کند. قرآن کریم انسان را به عنوان موضوع اصلی مطرح می سازد و ضرورت بررسی و مطالعه دقیق و همه جانبه او را متذکر می شود و دین از بهترین شیوه های تربیتی است که دست اندرکاران امور تربیتی باید آن را به عنوان یک روش قرآنی مورد توجه قرار دهند (فضل الله، 1364، ص60).

3. فطرت انسان

عامل سوم در تحقق هدف غایی انسان، فطرت و آفرینش اوست. فطرت انسان تمام معارف الهی را در بر می گیرد و در اثر تذکر و عمل به اوامر الهی بیدار و شکوفا می شود. در اصول کافی توضیح لازم در باره آن داده شده است. امام صادق (علیه السّلام) می فرماید:
فَطرَهُم علَی المعَرفة؛ «یعنی خدا مردم را بر معرفت خود آفرید»، فَطرَهُم جَمیعاً علَی التَوحید؛ همه را بر یگانه پرستی آفرید». کلُّ مُولوُدٍ عَلی الفِطِرَة؛ «هر نوزادی بر همین فطرت متولد می شود»؛ یعنی المَعِرفَة اللهَ
عَزَّوَجَلَّ خالِقُهُ؛ «معرفت به اینکه خدای عزوجل را خالق خود می داند». به همین سبب خدای تعالی می فرماید: لئَن سَألتَهُم مَّن خَلقَ السَّماوَاتِ وَ الَارضَ لَیقُولُنَّ اللهُ؛ «اگر از آنها بپرسی، آسمان ها و زمین را که آفریده است؟ خواهند گفت خدا» (کلینی، 1367، ج3، ص20).
اگر فطرت به وسیله آلودگی های محیطی پوشانده نشود، دچار تردید نمی شود یا صانع را انکار نمی کند. جاذبه ها و وابستگی های دنیایی جلوی تجلی نور فطرت خداشناسی و خداپرستی را می گیرند. کافر و مشرک کسی است که فطرت او گرفتار این گونه جاذبه ها شده و غیر از آنها، چیز دیگری را نمی بیند؛ وگرنه در صلب کافر و مشرک، مؤمن بودن وجود دارد. نطفه ی مؤمن در صلب مشرک است؛ هنگامی که به رحم زن مشرک می آید، باز مومن است؛ وقتی هم به دنیا می آید مومن است؛ حتَی یَجری علیَهِ القَلمَ؛ (همان، ص22) «تا آنکه قلم تکلیف، بر او جاری شود».
پس شرک و کفر مادر، اثری بر فطرت فرزند نمی گذارد و پیش از سن تکلیف هم مشکلی پیدا نمی کند. آنچه سبب عدم تجلی فطرت خداگرای انسان می شود، اعمال و رفتارهای غیر الهی اوست؛ یعنی دانسته از حکم خدا اطاعت نمی کند؛ ازاین رو لازمه تجلی ایمان به خدا این است که بنده، دل را از تعصب و اغراض باطل پاک کند و آن را آماده پذیرش قلم خدا سازد(تزکیه) و سکینه که همان ایمان است، به امر خداوند بر دل مومن نازل می شود. در خصوص این پرسش که چگونه انسان به کمالات فطری خود می رسد، گویا همان نظریه ی اطاعت از خدا و رسول و اولی الامر درست باشد.
بنا به فرمایش امام صادق (علیه السّلام) حدود ایمان عبارت است از گواهی دادن به اینکه جز خدا، کسی شایسته پرستش نیست و اینکه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) رسول خداست. همچنین اقرار کرن به آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از جانب خدا آورده و ادای نماز پنج گانه، پرداخت زکات، روزه داری ماه رمضان، رفتن به حج، دوستی با دوستان اهل بیت(علیه السّلام)، و دشمنی با دشمنان آنان و همراه
بودن با راست گویان؛ چنانچه خدای تعالی فرماید: وَ کونُوا مَعَ الصَّادِقینَ؛ (18) «با راست گویان همراه باشید».
نماز، روزه، زکات، حج و ولایت، اساس اسلام را تشکیل می دهند؛ نماز برتر است و ستون دین اسلام را تشکیل می دهد. پس از آن، زکات برتر است (همان)، و بالاترین مرتبه امر دین، اطاعت از امام است(همان، ص31) که تمام اعمال با راهنمایی او انجام می شود و مورد رضای حق قرار می گیرد. امام باقر(علیه السّلام) می فرماید: الایمان اقرار و عمل؛ (همان، ص39) «ایمان، اقرار و عمل است». پس ایمان به خدا، در سایه معرفت، اخلاص و عمل به دستورات او در زندگی بروز می کند. امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «اسلام، یعنی شهادت به اینکه کسی جز خدای یگانه، شایسته پرستش نیست و اینکه محمد، بنده و رسول اوست، گزاردن نماز، دادن زکات، حج خانه کعبه و روزه ماه رمضان».
بنابراین فطرت، راهی است که باید تربیت با توجه به آن صورت پذیرد. مقصود از راه فطرت، این است که یک شعور باطنی و کشش درونی، او را به سوی خدا رهبری می کند؛ به طوری که بدون هیچ دلیل و استدلالی، ناخودآگاه، خداخواه و خداجوی است و حس خداخواهی در نهاد او به صورت یک امر غریزی و فطری به ودیعت نهاده شده است و این حس به سان غرایز دیگر انسانی، او را به سوی هدف می کشاند، این میل درونی در برخورد انسان با جهان خارج، تفکر و تعقل را به کار می اندازد و در پی استدلال و برهان، برای شناخت روشن تر آن است. هنگامی که انسان به مطالعه و آزمایش عناصر وجودی پدیده ها و حکمت آنها می پردازد، پی به عظمت خالق و هدایت کننده آنها می برد و زبان به اقرار و سپاس می گشاید. می توان گفت غایت اهداف انسان، شناخت حقایق و عمل مبتنی بر آنهاست. دین هم حقایقی است که انسان باید به آنها معرفت یابد و عمل کند تا رضایت الهی و رضایت باطنی وی حاصل شود. امام علی (علیه السّلام) می فرماید: غایَةُ الدیّن الرضا؛
(آمدی، 1363، ج4، ص298) «غایت دین داری، خشودی است».
معرفت دینی و معرفت فطری، یک حقیقت اند که به دو تعبیر آمده اند. امام علی (علیه السّلام) تمام دین را در سه صفت تعریف می کند: ثلَاثُ هُنَّ کَمالُ الدّین، اَلاخِلاصَ و الَیقینُ و التَقفَّعُ؛ (همان، ج3، ص345) «کمال دین سه صفت است: اخلاص، یقین و خرسندی». در جای دیگر می فرماید: غَایَة الدّین ایمان؛ «پایان دین، ایمان است». غایت ایمان نیز، ایقان است؛ یعنی پذیرفتن چیزی از روی برهان؛ سپس عمل کردن به آن؛ چرا که غایت، صرف فهمیدن نیست، بلکه عمل مبتنی بر آن را نیز در بر می گیرد. امام علی می فرمایند: غایة الدین الاَمرُ بالمَعروف و النَّهی عَنِ المُنکرِ وَ اقِامَهة الحدود؛ «غایت دین داری، امر به معروف و نهی از منکر و بر پاداشتن حدود است».
این دیدگاه نشان میدهد که غایت، هم شناخت، هم عمل و هم اثر عمل است. آنجا که سخن از یقین و اخلاص به میان می آید، شناخت عقلی و قلبی است؛ آنجا که سخن از امر به معروف و نهی از منکر و اجرای حدود است، عمل درست، و آنجا که از رضا گفت وگو می شود، اثر است. پس غایت عبارت است از معرفت عقلی و قلبی، عمل به معرفت و کسب رضایت و سعادتمندی؛ از این رو تربیت دینی عبارت است از معرفت به حقایق عالم و اتصال این حقایق به حقیقت مطلق، و عمل به این حقایق در جهت کسب رضایت الهی و سعادتمندی خود در دنیا و آخرت.
ملاصدرا در باره راه فطرت مطالب بسیار ارزنده ای خطاب به انسان مطرح می کند و می گوید:
با فطرت پا به عرصه گیتی نهاده ای و مبادا که پدرانت تو را به مسلک جهود بکشانند. با پیشانی و تارک نورانی خدا آفریده شده ای؛ مبادا پدرانت تو را پیشانی سیاه بار آورند و سرشت تو بر پاکی و راستی و ایمان به خدا بنیان شده است؛ مبادا به عقیده و خط انحرافی درآیی، تو پاکیزه، با روح پاک و خداجو از عالم بالا به امر خداوند به پایین دنیا آمده ای و مبادا خود را به نجاسات (کفر و انحراف از جاده حق) آلوده سازی. خداوند اسلام باطنت را درست آفرید، و از آن درستی به کژی مگرای. نفس خویش را از کارهای ناهنجار بازدار و خویشتن خویش را با آرزوهای انحطاط آور - از جمله خودخواهی و غرور. به پستی مکشان (شفیعی، 1367، ص67). از وابستگی به دنیا و آنچه در اوست، روی گردان و آن را به اهل دنیا واگذار؛ عقلت را به سوی تجرید و بررسی مسائل عقلی (و تفکر در کارگاه صنع الهی) سرگرم دار تا به آن مرحله رسی که تسبیح و تقدس الهی سر انجام انس تو شود و آن را بزرگ ترین لذت خویش احساس کنی (همان، ص66).
در تربیت دینی و رسیدن به نهایت کمال، نظریه اعتدال مورد توجه است؛ به طوری که نوشته شده است: «تربیت فطری، تربیتی معتدل و به دور از هر گونه افراط و تفریط است، که خداوند آدمی را به گونه ای آفریده است که هر گونه افراط و تفریط او را به هم می زند و سیر او را به سوی تعالی تربیتی دچار خلل می سازد» (دلشاد تهرانی، 1381، ص22). نکته مهم در این نظریه، تشخیص اعتدال در امور مربوط به زندگی است. به نظر می رسد روش هدایتی قرآن کریم یا پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار(علیه السّلام) روش اعتدال است. با پیروی از رهنمودهای آنان می توان از افراط و تفریط جلوگیری کرد.
حاصل کلام اینکه تحقق هدف غایی تربیت دینی انسان که طاعت و بندگی خداوند همراه با معرفت است، به وسیله فهم و تعامل با هدایت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، قرآن کریم و فطرت صورت می گیرد. کنار گذاشتن هر کدام از این مبناهای اساسی، به انحراف تربیت دینی و رستگار نشدن انسان می انجامد.

نتیجه گیری و پیشنهادها

تحقق سعادت و رستگاری انسان، در گرو به کار بستن رهنمودهای پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) و شناخت و عمل به هدایت های قرآنی است. این سه، اموری جدا از یکدیگر نیستند و کمال و خشنودی نهایی و ابدی انسان منوط به ارتباط یافتن آنها با یکدیگر است. سعادت دنیا و آخرت انسان، ثمره وحدت این سه امر است. گنجینه های مخفی در وجود انسان (میثاق فطری) با تعالیم قرآنی ظهور می یابند؛ البته با یک برنامه ریزی صحیح که خاص آفرینش و ویژگی های فرایند طبیعی رشد انسان باشد. در این خصوص باید برنامه ریزان، دانش لازم را داشته باشند.
از آنجایی که انسان موجودی حساس و تاثیرپذیر است، این برنامه باید در برگیرنده دو فعالیت باشد:
فعالیت اول: برنامه ریزی برای تزکیه نفس و فطرت به منظور آمادگی برای کامیابی در سیاست های تربیتی؛
فعالیت دوم: برنامه ریزی برای درک و شناخت حقایق یا حکمت ها تا بتوان با عمل به معارف راستین به هدف غایی (سعادت ابدی) دست یافت. با عنایت به اینکه امروزه دانش های گوناگون، وسیع و عمیق پدیدآمده اند، لازم است برنامه ریزی در تربیت دینی، با توجه به دانشی باشد که شخص در آن تحصیل می کند و تجربه به دست می آورد. تربیت دینی نباید مقوله ای جدا از مفاهیم علمی باشد که شخص به آن مشغول است. تمام علوم، حقایقی هستند که ذات حق آنها را آفریده است. هنگامی که انسان به فهم این حقایق روی کند، قطاً به عظمت، قدرت و حکمت خداوند پی خواهد برد و در مقام تسلیم قرار خواهد گرفت؛ مهم، جهت دادن و توجه کردن است.
در بعضی از آیات قرآن کریم، انسان مورد سوال قرار می گیرد و از او خواسته می شود که بیندیشد (از جمله درباره فسلفه وجودی و چگونگی آفرینش آسمان ها، زمین، حیوانات و...) تا بدین طریق به درک عظمت و حضور دائم پروردگار برسد و در مقام
طاعت و بندگی قرار گیرد. این شیوه دقیقاً شیوه ای است که امام صادق (علیه السّلام) در تعلیم موضوع ها به مفضل می آموخت و او را جهت می داد و تربیت می کرد (مفضل، 1425، ص171). در حال حاضر مسئولیت این گونه برنامه ریزی های تربیتی، بر عهده عالمان دینی و نظریه پردازان این حوزه است. باید معرفت های دینی در زندگی هر فرد تجلی یابد. به عبارتی به آنچه گفته می شود، عمل شود. در برنامه ریزی، توحید منشا تفکر، علم، ایمان، عمل و اخلاق است. همه چیز با توجه به رهنمودهای الهی شناخته و با آنها ارتباط برقرار می شود و زندگی معنا می یابد؛ نخست خداشناسی؛ سپس خودشناسی و... .
در اجرای برنامه تربیت دینی وجود معلمان تربیت یافته مکتب توحیدی و وحیانی بسیار مهم است. اگر بهترین برنامه آموزشی و درسی هم تهیه شود، ولی مجریانی موحد، عالم و مومن و اهل عمل حضور نداشته باشند، قطعاً توفیقی در تربیت انسان حاصل نخواهد شد.

پی نوشت ها :

1-استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید باهنر کرمان.
2. آل عمران(3)، 64.
3. بینه (98)، 5.
4. ذاریات (51)، 56.
5. انبیاء (21)، 107.
6. قیامت (75)، 36.
7. جن (72)، 26.
8. بقره (2)، 21.
9. نهج البلاغه، نامه 31.
10. انعام (6)، 79.
11. زمر (39)، 2.
12. رعد (13)، 18.
13. آل عمران(3)، 81.
14.بینه (98)، 2.
15. بینه (98)، 5.
16. بینه (98)، 7.
17. بینه (98)، 8.
18. توبه(9)، 119.

منابع تحقیق
1. قرآن کریم.
2. نهج البلاغه.
3. احتجاجات الام صادق (علیه السّلام) و توحید مفضل، موسسه گنج معرفت الطباعه و النشر، قم، 1425ق.
4. آقازاده، محرم (1386)، واحدیان، راهنمای عملی برنامه ریزی درسی، انتشارات نوریردازان: پیوند، تهران.
5. آوینی، مرتضی (1386)، آغازی بر یک پایان، ساقی، تهران.
6. آمدی، عبدالواحد(1363)، غرالحکم و دررالکلم، ترجمه محمد خوانساری، دانشگاه تهران.
7. ارسطو (1378)، اخلاق نیکو ماخس، ترجمه محمدحسن لطفی، طرح نو، تهران.
8. اعرافی، علیرضا و همکاران (1376)، اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، سمت، تهران.
9. افلاطون(1367)، جمهوری، ترجمه لطفی، خوارزمی، تهران.
10. اسماعیلی، علی سعید (1380)، تعلیم و تربیت دینی، ترجمه شهاب الدین مشایخی راد، حوزه و دانشگاه، قم.
11. ابوعلی سینا(1350)، رساله اضحویه، بنیاد فرهنگ ایران، تهران.
12. حسینی قائم مقامی، سید عباس (1380)، تأملات فلسفی، امیرکبیر، تهران.
13. جوادی آملی، عبدالله (1364)، تفسیر موضوعی قرآن، ج3، رجاء، قم.
14. جوادی آملی، عبدالله (1366)، تفسیر موضوعی قرآن، ج4، رجاء قم.
15. جوادی آملی، عبدالله (1372)، تفسیر موضوعی قرآن، ج6، رجاء قم.
16. حسینی، سید علی اکبر(1379)، تعلیم و تربیت اسلامی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران.
17. حرانی (1367)، تحف العقول، ترجمه جنتی، امیرکبیر، تهران.
18. سیاه پوش، سید محمد (1363)؛ فطرت، امیرکبیر، تهران.
19. داودی، محمد (1383)، تربیت دینی، ج2، موسسه پژوهشی حوزه و دانشگاه، قم.
20. دشتی، محمد (1377)، فرهنگ سخنان امام حسین (علیه السّلام) ج6، موسسه تحقیقات امیرالمومنین(علیه السّلام)، قم.
21. دلشادت تهرانی، مصطفی(1381)، اصول تربیت در نهج البلاغه، دریا، تهران.
22. سبحانی، جعفر (1368)، خدا و نظام آفرینش، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، قم.
23. شفیعی، سید محمد (1367)، فطرت مذهبی، دفتر انتشارات اسلامی، قم.
24. شکوهی، غلامحسین (1381)، تعلیم و تربیت و مراحل آن، آستان قدس رضوی، مشهد
25. صدر، محمد باقر(1359)، انسان مسئول و تاریخ ساز، ترجمه محمد مهدی فولادوند، بنیاد قرآن، تهران.
26. غزالی (1364)، کیمیای سعادت، ج1، دانشگاه تهران، تهران.
27. فارابی، ابونصر محمد (1371)، سیاست مدنیه، ترجمه سید جعفر سجادی، فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران.
28. فضل الله، سید محمد حسین(1364)، قرآن در آیینه اندیشه ها، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران.
29. فاضل الجمالی، محمد(1344)، فلسفه تربیتی اسلام، ترجمه سیدغلامرضا سید، بعثت، تهران.
30. فتحی ملکاوی (1380)، گامی به سوی نظریه پردازی در تعلیم و تربیت اسلامی، ترجمه متقی فر و طوسی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، قم.
31. کاپلتسون، فردریک (1376)، تاریخ فلسفه، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ج8، چ8، سروش، تهران.
32. کلینی، محمدبن یعقوب(1387ق)، کافی، ترجمه مصطفوی، ج3، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت(علیه السّلام)، تهران.
33. طباطبایی، سید محمدحسین (1382)، شیعه، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، تهران.
34. طباطبایی، سید محمدحسین (1383)، المیزان، ج20، رجاء، قم.
35. مطهری، مرتضی (1370)، فطرت، صدرا، تهران.
36. مطهری، مرتضی (1366)، تکامل اجتماعی انسانی، صدرا، تهران.
37. مصباح یزدی، محمدتقی(1380)، ره توشه، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، قم.
38. ملاصدرا (1364)، المظاهر الهیه، ترجمه و تعلیق سید حمید طبیبیان، امیر کبیر، تهران.
39. موسی خمینی، روح الله(1364)، فرهنگ و تعلیم و تربیت، امیرکبیر، تهران.
40. موسی خمینی، روح الله (1361)، صحیفه، ج14، ارشاد اسلامی.
41. نقیب زاده، عبدالحسین (1385)، فلسفه آموزش و پرورش، طهوری، تهران.
42. هواردا اوزمُن، سموئل ام، کراور(1379)، مبانی فلسفی تعلیم و تربیت، ترجمه گروه علوم تربیتی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، قم.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان، (1388)، مجموعه مقالات همایش تربیت دینی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (رحمه الله).