تاکید بر تربیت عقلانی؛ گامی اساسی در تربیت دینی
چکیده
فطرت انسان در آغاز تولد، از هرگونه اطلاعات و تمایلات خالی است. با گذشت زمان و نقش بسیار موثر وراثت و محیط اجتماعی در شکل گیری شخصیت انسانی، تربیت او نیز شکل می گیرد؛ اما نقش آگاهی در این زمینه، بسیار ممتاز است؛ به گونه ای که می تواند آن دو عامل را از کارکرد خود بیندازد.در کل، عقل ورزی، یکی از ویژگی ها و تمایزات برجسته آدمی نسبت به دیگر موجودات است، به گونه ای که ارزیابی مقام و شان آدمی در قرآن، به میزان کمال یافتگی عقل و خرد او بستگی دارد. تنها با رویکرد عقلانی است که می توان به شکوفایی عقلی در فرایند تربیت دینی، دست یافت. هدف دینی، فهم عالمانه، محققانه و تعقلی مسائل دینی و در نتیجه، انجام رفتارهای دینی به گونه ی آگاهانه است و رویکرد عقلانی، به تحقق این اهداف کمک می کند.
افزون براین، در تمام ادیان الهی، هدف تربیت دینی، تربیت انسان عاشق است نه عاشق بی عقل؛ انسانی که با مطالعه و تفکر در زمینه ها و مقتضیات، و با درک درست از استعداد و آمادگی خود، راه مناسب را برگزیند. اسلام می خواهد بشر با شناخت روشن عقل خود، از بدیهی ترین نقطه ها و از روشن ترین گام ها آغاز کند و پیش برود. اسلام، از وحی و پیامبر آغاز نمی شود؛ بلکه از بدیهی ترین مسائل عقل بشر شروع می شود.
مقدمه
در بین جنبه های گوناگون وجود انسانی، همچون جنبه های جسمانی، اجتماعی، روانی، اخلاقی و عقلانی، و تعامل و ارتباط فعال آنها با یکدیگر، نقش جنبه عقلانی در اثرگذاری و غنی سازی دیگر جنبه ها، برجسته و متمایز به نظر می رسد. به طور کلی، ویژگی اندیشیدن و عقلانیت، یکی از تمایزات برجسته انسان نسبت به دیگر موجودات است؛ به گونه ای که ارزیابی جایگاه انسان در قرآن، به میزان تکامل عقلی او بستگی دارد. اگر چه عناصری چون تقوا و عبادت نیز در این ارزیابی سهم دارند، اما آنها نیز بدون تعقل و تفکر، جایگاه چندانی ندارند. براین اساس می توان گفت که جایگاه واقعی انسان، در گرو جایگاه فکر و عمل اوست.در بحث های تربیتی نباید از موضوع عقلانیت غافل شد. خردورزی یکی از مبانی عمده و فراگیر تربیت دینی است؛ یعنی شیوه هایی که در موضوعات تربیتی به کار گرفته می شود؛ باید به روشی درست بر مسائل استدلالی و پذیرفته شده از سوی برهان و شناخت عقلانی، استوار باشد.
مفهوم شناسی عقل
عقل در فرهنگ قرآن، معنای ویژه ای دارد که نمی توان آن را با پاره ای از معانی متداول و مشهور این کلمه؛ یکسان دانست. در لغت عرب «عقل» به معنای بند و بازداری است.«عقل لسانه»؛ یعنی جلوی زبان خود را گرفت. «معقل» نیز به معنای دژ و بارو است که جلوی نفوذ دشمن را می گیرد. قرآن، این واژه را با توجه به معنای لغوی آن در زبان عربی به کار برده است. دو واژه «حجر» و «نُهیه» که در هر دو مفهوم بازداری وجود دارد، مترادف های عقل شمرده شده اند. حجر و تحجیر، به معنای سنگ چین کردن است که برای تعیین مرز بین دو چیز و جلوگیری از خلط و خبط، و یا ایمن نگه داشتن اشیاء یا اشخاص از هجوم ها انجام می شود. عقل را به دلیل چنین کارکردهایی، حجر نامیده اند. «نهیه» که جمع آن که جمع آن نُهی است، نیز از واژه «نَهی» به معنای بازداشتن، گرفته شده است و به این دلیل، عقل را نهیه نامیده اند (باقری، 1374، ص15). هَلْ فِی ذلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ ؛ (فجر،5)؛ کُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِأُولِی النُّهَى ؛ (طه، 54).
عقل، عبارت است از نیروی تشخیص، سنجش، فهم، انقیاد، فعالیت و درک مسئولیتی که به نیکی و خوش رفتاری می گراید. با این تفسیر، عقل بر یک جوهر مستقل مورد اعتماد، حکماً تطبیق می کند و بر نیرویی تابنده و معنوی در وجود انسان، فرشته و جن، صدق می کند (آموزگار، 1376).
عقل در نگاه اسلام، در پرتو راهنمایی و هدایت آموزه های دینی معنا می یابد و می تواند از دیگر قوای آدمی، مانند خشم، شهوت و احساسات رها شده، در جایگاهی فراتر، مهار و کنترل آنها را در اختیار بگیرد.
در اسلام مبحث عقل را در سه سطح می توان بررسی کرد:
1. عقلانیت بنیادین:
شناخت فلسفه زندگی و جایگاه حساس و استثنایی انسان در آن، و شأن و جلالت عقل در تنظیم رابطه انسان با جهان و خدای متعال.2. عقلانیت ارزش ها:
شأن عقل در تنظیم رابطه انسان و معماری اخلاقیات.3. عقلانیت ابزاری:
مهندسی، اندازه گیری، نظم، پیش بینی و نقش عقل در محاسبات معیشتی، برای رسیدن به اقتصادی شکوفا و تمدنی آباد و مرفه.عقلانیت مدرن غرب تنها به سطح سوم محدود می شود، اما عقلانیت اسلامی از هر سه سطح برخورد است و در یک موالات و ترتیب منطقی، نخست یک پرسش اصلی و کلان در باره انسان و زندگی می پرسد؛ هنگامی که سنگ بنای عقلانیت را گذاشت و مختصات، اهداف و مبانی آن را آشکار کرد، ارزش های اخلاقی را تنظیم کرده، سرانجام به روش ها و ابزارها تأمین اهداف مادی و معنوی می پردازد (رحیم پور ازغدی، 1387)
بین مفهوم عقل، در اسلام و غرب تفاوت آشکاری وجود دارد. در نگاه اسلام، عقل بدون بهره گیری از وحی، بی هویت است و نتیجه هر تصمیمی که بر اساس عقل بدون معنویت گرفته شود، به سود رشد حقیقی انسان نخواهد بود؛ در حالی که در نگاه غرب، عقل از رجوع به هرگونه مشروعیت خارج از خود، رها شده است و پدیده ای با عنوان حقیقت آرمانی که پاسخ گویی همه مسائل اساسی بشر در سراسر تاریخ باشد، وجود ندارد (ملکی، 1379، ص488).
قرآن مفهوم مجرد عقل را به کار نبرده است و همواره، بر اندیشیدن و تفکر تأکید کرده و گفته است:إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ لَآیَاتٍ لِأُولِی الْأَلْبَابِ* الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَاماً وَ قُعُوداً وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ؛ (آل عمران، 190-191) «همانا در آفرینش آسمان ها و زمین، و گردش شب و روز، نشانه هایی برای خردمندان است. آنان که [در حالت های] ایستاده، نشسته و دراز کشیده، به یاد خدا هستند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند و می گویند: پروردگارا! این ها را بیهوده نیافریده ای». (احمدی، 1384).
برخی از مواردی که در آیات قرآن، در مورد عقل تاکید شده است، اندیشیدن در نفس، حالات مردم، مرگ، تاریخ، عواقب امور و طبیعت است.
همچنین برای کسانی که می اندیشند، به تفصیل، آیاتی بیان شده است: إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعَامُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَ ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیْلاً أَوْ نَهَاراً فَجَعَلْنَاهَا حَصِیداً کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ؛ (یونس، 24)
«این گونه، برای مردمی که بینیدیشند، آیات را به تفصیل بیان می کنیم».
یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَ یَسْأَلُونَکَ مَا ذَا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذ?لِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ* أَ یَوَدُّ أَحَدُکُمْ أَنْ تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَ أَعْنَابٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِیهَا مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَ أَصَابَهُ الْکِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ ؛ (بقره، 219 و 266) «... خدا آیات خود را برای شما بیان کند، باشد که شما فکر کنید».
فزونی روایات ائمه (علیه السّلام) در این زمینه نیز گواهی بر ارزش این رویکرد در اسلام است:
حضرت علی (علیه السّلام) می فرمایند:
العقول ائمه الافکار و الافکار ائمه القلوب و القلوب ائمه الحواس و الحواس ائمه الاعضاء؛ (بحارالانوار، ج1، ص96) «عقل های انسانی هدایتگر اندیشه ها، اندیشه ها هدایتگر قلب ها، قلب ها هدایتگر حواس و حواس، حاکم بر اعضا و جوارح آدمی است». اصل الانسان لبه؛ (کافی، ج1) «اصل انسان عقل اوست».
امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند:
لایفلح من لایعقل و لایعقل من لایعلم و سوف ینجب من یفهم (همان، ص50)، «کسی که تعقل نکند، رستگار نمی شود و کسی که دانش ندارد یا نمی داند، تعقل نمی کند، و آن که می فهمد (و می اندیشد)، بزرگوار خواهد شد».
امام علی بن موسی الرضا(علیه السّلام) فرموده اند:
لیس العباده، کثره الصلوه و الصوم؛ انما العباده التفکر فی امرالله عزوجل؛ (همان، ج3، ص95) «عبادت، نماز و روزه بسیار نیست؛ بلکه اندیشیدن در کار خداوند عزوجل است».
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند:
ما قسم الله للعباد شیئاً افضل من العقل؛ (همان، ج1، ص10) «خداوند چیزی ارزشمندتر از عقل را بین بشر تقسیم نکرده است».
امام کاظم (علیه السّلام) فرموده اند:
ان لکل شیء دلیلا و دلیل العقل، التفکر (همان، ص25)؛ «هر چیزی، دلیلی دارد و دلیل عقل، اندیشیدن است».
تربیت دینی و ضرورت گسترش عقلانی در آن
انسان، عصاره هستی و دارای قوا و استعدادهای مختلف است. مهم ترین ویژگی انسان، جنبه الهی و ملکوتی اوست که او را در کل نظام هستی ممتاز کرده و محور نظام آفرینش قرار داده است. معنا و مفهوم تربیت، با توجه به این بینش در باره انسان، مفهوم ویژه ای است که بیشتر با بعد معنوی انسان ارتباط دارد.از آنجا که انسان موجودی اثرگذار، اثرپذیر نیروی اختیار، انتخاب و اراده آزاد است، بنابراین برای شکوفایی و به فعلیت رسیدن قوا و استعدادهایش، نیاز به تربیت دارد و تنها، تربیت دینی است که می تواند نیازهای مختلف او را برآورده و زمینه تکامل همه جانبه او را، به ویژه در بعد معنوی و الهی، فراهم کند.
در لغت نامه های معتبر، برای واژه تربیت دو ریشه «ربب» و «ربو» ذکر شده و برای هریک، معنای ویژه ای آمده شده است. راغب اصفهانی در کتاب مفردات خویش، در باب کلمات «ربا، یربوا، رباء» می نویسد:
«ربیت» (تربیت کردم)، از واژه «ربو» است و گفته اند اصلش از مضاعف کلمه «رب» (ربب) بوده است که حرف «باء» آن، برای تخفیف در لغت، به حرف «ی» تبدیل شده است. لغت «رب»، به معنای مالک، خالق، مدبر، سرور، منعم و مربی است؛ پس «رب» یعنی مالک و تربیت کننده (افخمی اردکانی، 1386، ص13).
نویسندگان کتاب آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت، واژه تربیت را به معنای پروریدن، سرپرستی و رهبری کردن، به فرجام رساندن، به تعالی و تکامل رساندن، از افراط و تفریط درآوردن و به اعتدال رساندن، دانسته اند و اگر موضوع تربیت، انسان باشد، به معنای فرهیختن انسان خواهد بود (دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1381، ج3، ص89).
تربیت، هدایت و اداره جریان ارتقایی و تکاملی بشر است؛ به گونه ای که به سوی «الله» جهت دهد. تربیت، احیای فطرت خداآشنای انسان، و پرورش ابعاد وجودی او در جهت حرکت به سوی بی نهایت است (قائمی، 1378، ص27).
اولین آیاتی که بر پیامبر عظیم الشأن اسلام، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد، با دستور خواندن همراه بود. اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ؛ (علق، 1). در این آیه، به خواندن و آن هم به نام «رب» امر شده است. پروردگار انسان، نقطه آرمانی نظام تربیتی است که غایت آن، بندگی خداوند، و اصلش خدا، کتابش وحی و شاگردش رسول خداست. در این نظام تربیتی، معلم اول، خداوند و معلم دوم، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است؛ چنان که فرمودند: انی بعثت معلماً.
بنابر این در این نظام، ضرورت تربیت دینی و فطری، اهمیت ویژه ای دارد؛ چون سازندگی فردی و اجتماعی، و تربیت روحی و معنوی به صورت جامع و هماهنگ، در پرتو آموزه های اسلام و تربیت دینی ممکن خواهد بود (حسنی، 1380، ص74).
آنچه در تربیت بشر رخ می دهد، فراهم کردن و زمینه های لازم برای رشد انسان است تا به تدریج، استعدادهای انسان شکوفا شده، به فعلیت برسد. بنابراین در باور نگارنده، تربیت عبارت است از همه تلاش هایی که برای شکوفایی توانمندی های انسان ها و با هدف ایجاد تکامل و اعتدال در امور دنیوی و اخروی انجام می شود. جبنه اخروی این تکامل، کمتر مورد توجه علمای تربیتی غیر مسلمان است.
در نهایت تربیت دینی را می توان این گونه تعریف کرد:
درک خداوند به عنوان پروردگار یکتای انسان و جهان، پذیرفتن او به عنوان پروردگار خویشتن، اقرار به ربوبیت او و روی گردانی از ربوبیت دیگران (باقری، 1374).
در این تعریف چند مفهوم اساسی نهفته است:
- شناخت خدا؛ یعنی انسان، خداوند را رب یگانه خود بداند و مقام ربوبیت را تنها در ذات بی همتای او بجوید.
- برگزیدن خداوند به عنوان پروردگار خویش، پس از شناخت او؛ بنابراین، انسان باید از غیر خدا روی بگرداند.
- عمل به این اعتقادی که در نتیجه شناخت به دست آمده است؛ یعنی، تن دادن به ربوبیت خداوند و به کار بردن تعالیم و تدابیر او در جریان زندگی.
خردورزی، یک اصل مهم در تربیت دینی
یکی از اصل های اساسی تربیت دینی، عقلانیت است. تربیت دینی در این دوره، باید بیش از هر زمان دیگر، چهره عقلانی داشته باشند، زیرا در عصر ارتباطات، مبادله اطلاعات و دیدگاه های مختلف، به آسانی انجام می شود و در نتیجه، پرسش ها و تردیدهای فراوانی به وجود می آید. در این شرایط، دین ورزی و تربیت دینی، هنگامی دوام خواهد داشت که موجودیتش موجه و مستدل باشد، نه اینکه امری سلیقه ای شمرده شود. پیش از پرداختن به عقلانیت در تربیت دینی، باید در باره رابطه عقل با دین کمی تامل کرد.در باره ارتباط دین و عقل، دو دیدگاه متفاوت وجود دارد، افرادی چون روسو و کانت بر این باورند که استقلال فرد در رویارویی او با یک دین خاص، مستلزم این است که این فرد در انتخاب دین و پذیرش آن، تحت تاثیر علم، اجتماع و تجربه قرار نگیرد. برخی همچون ارسطو، هگل، مک اینتایر و چارلز تیلور نیز بر این باورند که رشد عقلانی، رشدی سنت محور است و فرد، تنها در قلمرو سنت های پیرامون خود مانند، دست به انتخاب می زند (فاینبرگ، (4) 2003، ص91).
مکتب تربیتی اسلام برای بهره گیری بیشتر از دین و حاکم ساختن آن بر زندگی عادی انسان و مبارزه با دریافت تقلیدی، نخست همگان را به تفکر و تعقل در مفاهیم و مبادی دین، و کشف حقانیت دیانت الهی از میان ادیان سنتی و موروثی، دعوت می کند و از تقلید و پیروی کورکورانه، به شدت باز می دارد (هاشمی رکاوندی، 1375، ج3، ص28)؛ چنان که می فرماید: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ؛ (انفال، 22)؛ «همانا بدترین جنبندگان در پیشگاه خداوند، کسانی هستند که تعقل نمی کنند و از شنیدن و بیان حق، ناتوانند».
در دین داری مبتنی بر عقلانیت، یا برداشت فیلسوفانه از دین، گوهر ایمان، از سنخ شناخت است (عطاران، 1380، ص155).
در این نوع دین داری، خداوند چون یک راز بزرگ عقلانی جلوه گر می شود و بندگان نیز رازگشایانی هستند که حیرت زده جلال اویند؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معلمی حکمت آموز است که درسی را در نهایت فشردگی القا می کند و مومنان چون شاگردان وی، می کوشند سخنانش را عاقلانه بفهمند (سروش، 1378، ص26).
تربیت ویژه این نوع دین داری، تفکر است؛ می توان با شخصیت های دینی گفتگو کرد و این شخصیت ها سربسته تقدیس نمی شوند؛ فراتر از پرسش و نقد نیستند و چهره افسانه ای ندارند. به همین دلیل، شخصیت پرستی که یک آسیب جدی در تربیت دینی است و ممکن است به تلقین و وجود رابطه ای کورکورانه میان مربی و آموزنده بینجامد، در این دین داری جایی ندارد. در رویکرد عقلانی، دین و دین داری با محک عقل سنجیده می شود، تا جایی که دین باید در ظرف عقل بگنجد و از صافی آن بگذرد.
از نظر اسلام، انسان با توانایی برگرفته از عقل و اندیشه، به عمق امور پی می برد. توجه قرآن و روایات به پرورش این توانایی و استفاده از آن در فهم دین، نشان دهنده اهمیت نقش عقل در فهم حقایق و تکالیف دینی است.
بهره گیری از عقل در تربیت دینی، به دو دلیل ضروری است. نخست اینکه، نفوذ تربیت دینی در انسان و بیان آیات الهی، با مخاطب قرار دادن عقل ممکن می شود؛ زیرا تمایز خیرو شر، و صلاح و فساد، وظیفه عقل است. دوم اینکه، در تجزیه و تحلیل و پذیرش اطلاعات، و به کارگیری آن در تمام جوانب زندگی، عقل، جایگاهی والا دارد (سجادی، 1384، ص30).
تکیه بر برخی اعتقادات و رفتارهای عادی را که بدون پشتوانه عقلی و چشم انداز شناختی هستند نمی توان تربیت دینی نامید. تربیت دینی باید نگرش فرد به خود، هستی، هدف نهایی و ماورای طبیعت را تغییر دهد و این تغییر نگرش، به رفتارهای او جهت دهد (کار، (5) 1998، ص51).
ارسطو بر تربیت و آمادگی آموزنده برای پذیرفتن استدلال و منطق تاکید می کند. او با تاکید بر عقلانیت در تربیت می گوید: «آنچه آدمی را از دیگر جانواران متمایز می کند، خرد و عقل انسان است و از آنجا که کمال هر چیز در هویدا کردن طبیعت حقیقی خویش است و طبیعت حقیقی انسان، همانا خرد اوست، بنابراین خرد انسان برترین راهنمایی انسانی است» (کاردان، 1372، ص179).
رابین بارو، از فیلسوفان معاصر تعلیم و تربیت در غرب، در کتاب درآمدی بر فلسفه آموزش و پرورش، در فصل ششم، در باره عقل گرایی می گوید که عاقل بودن افراد را با شیوه و کیفیت تفکر آنها می توان سنجید، صرف نظراز اینکه چه کسی است و در چه زمینه ای می اندیشد. هدف تعلیم و تربیت، انسان هایی با ویژگی های عقلانی است؛ از جمله تفکر، استدلال و قدرت نقد (بارو (6)، 2000، ص125).
به هر حال، رویکرد عقلانی به تربیت دینی، امکان اقناع عقلی و ذهنی آموزنده در باره موضوعات و برنامه های تربیتی را فراهم کرده، به رفتار او استحکام و پایداری بیشتری می بخشد.
دیوید کار بر این باور است که رویکرد عقلانی در تربیت دینی، به پرورش تفکر در دانش آموزان و دوری ایشان از تلقین و دریافت بدون اندیشه مفاهیم می انجامد. از نگاه او رویکرد عقلانی، نسبت به رویکرد تلقینی برترهایی دارد؛ از جمله اینکه به جای تلقین کردن، دانش، به جای عادت دادن، فهماندن، و به جای اجتماعی سازی، عقلانیت و معقول بودن را تحکیم می کند (اوسر(7)، 2001، ص236).
اگر به مسئله پرورش عقلانی - که به وسیله آن، انسان می تواند مسائل خودش را شناسایی و حل کند - توجه نشود، برنامه تربیتی به نتیجه و هدف نخواهد رسید. رویکرد عقلانی در تربیت انسان، یک ضرورت است و زمینه ای است که می تواند تمام جنبه های زندگی انسان را بارور کند؛ بنابراین باید به عنوان مبنا و اصل در تربیت مورد توجه قرار گرفته، روی آن کار شود.
راهکارهای تربیت عقلانی
حالت و رفتارهای انسان در بستر شرایط و موقعیت ها می روید و از آنها تغذیه می کند؛ از این رو، موقعیت ها و روش های مختلف، عوامل بالقوه متفاوتی را در شکل دهی حالت و رفتار انسان در بردارند. انتخاب و تنظیم مناسب زمینه ها و روش ها، همچون عامل «تسهیل کننده» ای هستند که امکان شکل گیری ها و شکل دهی های مطلوب را بالا می برند. در ادامه، برخی از راهکارهایی که می تواند در شیوه تربیتی مبتنی بر عقلانیت، کارآمد باشد، ذکر می شود.1. فراهم کردن شرایط برای تفکر
تعقل و تفکر انسان در عرصه زندگی، به فراهم شدن امکانات متناسب با ساختار وجودی اش وابسته است. افراد برای بروز استعدادهای نهفته در وجودشان و هدایت و پیگیری آنها در به کارگیری اندیشه و تفکر، نیاز به فراهم شدن شرایط و آزادی عمل دارند. در این سیر اندیشمندانه، انسان درون خود را باز می یابد و عرصه های زندگی اش را با کمک نیروهای خدادادی ارتقا می دهد.2 . تشویق افراد به مشاهده و مطالعه
مشاهده و مطالعه، در موارد متعددی از جمله موارد ذیل، انجام می شود.1 -2. مشاهده و مطالعه ی طبیعت
مشاهده طبیعت، به انسان قدرت بینش علمی می دهد. قرآن کریم نیز به پدیده های طبیعی اهمیت ویژه ای می دهد؛ چنان که بسیاری از سوره های آن به نام حیوانات بوده، به برخی از پدیده های طبیعی مانند ماه، خورشید، زمین، آسمان، شب و روز سوگند خورده است.وَ فِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِلْمُوقِنِینَ* وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلاَ تُبْصِرُونَ؛ (ذاریات، 20-21) «و در زمین نشانه هایی است برای یقین دارندگان و همچنین در خودتان؛ آیا نمی بینید»؟
2-2. مشاهده و مطالعه ی حقیقت انسان
انسان جلوه های گوناگونی دارد و در شرایط مختلف، رفتارهای متفاوتی دارد و همین امر، امکان شناخت انسان را دشوار ساخته است. انسان با شناخت هر چه بیشتر از خود، می تواند رفتارهای خود را کنترل کند. شناخت بیشتر حقیقت انسان، با رفتارهای مطلوب تناسب دارد و به همین دلیل تصحیح بینش انسان در باره خود، یک روش مطلوب به شمار می رود.قرآن، سیمای راستین انسان را بدین صورت در برابر دیدگان می نهد: یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ؛ (فاطر، 15)؛ «ای مردم! همه شما به خدا محتاجید و تنها، خداست که بی نیاز و غنی بالذات است».
3 -2. مطالعه ی تاریخ
مطالعه تاریخ و تمثیل ها و داستان های مربوط به آن، جرقه هایی برای تعقل و تفکر و کسب تجربه در زندگی در ذهن انسان به وجود می آورد. تاریخ، آینده ای است که تجربه ها و سرگذشت نیاکان ما را منعکس می کند و نتایجی را در بردارد که به تعقل و تفکر می انجامد.قرآن به عبرت آموزی و کسب تجربه از تاریخ، اشاره می کند.
أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ أَثَارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوهَا أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ؛ (روم، 9) «آیا در زمین نگردیده اند تا ببینند فرجام کسانی که پیش از آنها بودند، چگونه بوده است؟ آنها بس نیرومندتر از ایشان بودند و زمین را زیرورو کردند و بیش از آنچه آنها آبادش کردند آن را آباد ساختند».
3. یادگیری و آموزش مبتنی بر عقلانیت
جهت دهی آموزش مبنی بر عقلانیت موجب خواهد شد تا افراد با اندیشه درست آشنا شوند و تلاش کنند تا این رویه در آنان به صورت عادت در آید. با این کار، فکر آنها به گونه های مختلف به فعالیت درمی آید و روحیه مشکل گشایی و دستیابی به معلومات، در آنها زنده می ماند. دعوت به تعقل در کارها و پرهیز از ساده اندیشی، به معنای به کارگیری این توانایی در تمام حالت هاست. قرآن به انسان سفارش کرده است که از این توانایی، بیشترین استفاده را ببرد؛ زیرا عادت به استفاده از عقل و به کارگیری آن در مسیر زندگی و بهره گیری از تجربه ها و علوم، سبب باروری و تکامل عقل می شود.حضرت علی (علیه السّلام) می فرمایند: من اکثر الفکر فیما تعلم اتقن علمه و فهم ما لم یکن یفهم؛ (بحارالانوار، ج68، ص316) «هر کس در آنچه می داند، بسیار بیندیشد، ضمن اتقان و استحکام بخشی به آگاهی های خود، از آنچه خبر ندارد، آگاه می شود».
4 . اهمیت دادن به تجربه اندوزی
تجربه اندوزی یکی دیگر از روش های پرورش عقل در تربیت دینی است. تجربه در لغت، از ریشه «جرب» گرفته شده و به معنای آزمودن است. مجرب به کسی گفته می شود که «آزمایش شده، استحکام یافته و چیزهایی را شناخته است» (ابن منظور، 1416ق، ج2، ص228).حضرت علی (علیه السّلام) می فرماید: العقل غریزه، تزید بالعلم و التجارب؛ (غررالحکم، ص67) «عقل استعدادی است که به وسیله علم و تجربه زیاد می شود». در حدیثی دیگر می فرمایند: العقل عقلان: عقل الطبع و عقل التجربه و کلاهما یودی الی المنفعه؛ (بحارالانوار، ج17، ص116) «عقل دو گونه است: یکی عقل طبیعی - که به صورت استعداد است - و دیگری عقلی است که با تجربه به دست می آید، و هر دو به بهره وری می انجامد». این روایت ها نشان دهنده ارتباط میان تجربه اندوزی و عقل افزایی است؛ یعنی با هر تجربه ای، عقل به کمال بیشتری دست می یابد.
5 . تاکید بر اندیشه ی حق گرایی و حقیقت جویی
حق پرستی و حق گرایی معیار درستی است که می تواند در شیوه تربیتی مبتنی بر عقلانیت، کمک کننده و موثر باشد.آنچه در ساختار خلقت انسان است، گرایش به خداست؛ یعنی فطرت انسان ها بدین گونه است که به سمت خداوند هدایت می شود؛ اما گاهی انسان به سمت غیر خدا گرایش می یابد و این امر دلیل بر نبود گرایش خداجویی نیست. در تربیت دینی تلاش می شود که گرایش خداجویی و حق گرایی پرورش یافته، تقویت و هدایت شود.
یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ* الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ ؛ (انفطار، 6-7) «ای انسان! چه چیز تو را در باره پروردگارت مغرور ساخته است؟ همان کس که تو را آفرید و (اندام) تو را درست کرد و تو را سامان بخشید».
6 . تشویق به آگاهی و علم گرایی
کسب علوم و معارف، و روی آوردن به فراگیری تجربه های علمی، باعث افزایش گستره دید و آگاهی بیشتر می شود و در نتیجه، به تقویت موضع عقل در رویارویی با جریان های مختلف فکری و به کارگیری روش های بهتر زندگی می انجامد. البته در بینش اسلامی هیچ تضمینی وجود ندارد که انسان عالم؛ عاقل هم باشد. عقل و علم، اگر چه بر هم تاثیر دارند، اما لزوماً با افزایش اطلاعات علمی، انسان شکوفا نمی شود (دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1376، ص95).علم، هنگامی هدایتگر خواهد بود که در راستای ارزش های اخلاقی و نزدیکی به خداوند به کار رود و انسان را در مسیر رسیدن به این هدف (قرب الهی)، قرار دهد.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَ إِذَا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ؛ (مجادله؛ 11) «خدا (رتبه) کسانی از شما را که ایمان آورده و کسانی را که دانشمندند، (برحسب) درجات؛ بلند گرداند؛ و خدا به آنچه می کنید آگاه است».
امام علی (علیه السّلام) می فرمایند: موید العقل، العلم؛ (مستدرک، ج2، ص387)«علم و دانایی، باعث تأیید و تحکیم عقل می شود».
امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند: کثره النظر فی العلم، یفتح العقل؛ (بحارالانوار، ج1، ص52) «نگاه زیاد به مطالب علمی، نیروی اندیشه و تعقل انسان را به کار می اندازد».
7. آموزش تفکر
زندگی انسان، خواه ناخواه، همواره با تفکر و اندیشه همراه است. آنچه اهمیت دارد، توانایی اندیشیدن موثر و مولد را می توان به صورت زیر تعریف کرد: «استفاده درست و منطقی فرد از توانایی و امکانات ذهنی وتجریدی خود، با بهره گیری از شیوه های درست اندیشیدن و موضوعات مفید برای تفکر در موقعیت های مناسب، برای حل مسائل، و زمینه سازی برای رفع مشکلات آینده و قرار گرفتن در مسیر بهسازی و توسعه سازمان». آموزش افراد برای کسب مهارت های تفکر انتقادی و تفکر خلاق، می تواند تا اندازه زیادی، اندیشه موثر و مولد را پرورش دهد.
1-7
. آموزش تفکر انتقادی
تفکر انتقادی عبارت است از: «ارزیابی تصمیمات از راه بررسی منطقی و منظم مسائل، شواهد و راه حل ها» (سیف، 1382، ص550، به نقل از وولفولک، 2001، ص355).به کارگیری روش آموزش حل مسئله، می تواند نقطه حرکت مفیدی برای آموزش تفکر انتقادی باشد؛ اما با این حال، در به کارگیری این روش برای آموزش چنین تفکری، محدودیت هایی وجود دارد؛ چون در روش حل مسئله؛ فرض براین است که تفکر انتقادی همیشه با مسئله ای آغاز و به راه حلی ختم می شود؛ در حالی که عامل اصلی در آموزش تفکر انتقادی، توانایی حل پرسش های مربوط، و نقد و بررسی راه حل ها، بدون مطرح کردن جایگزین ها است، تسلط به روش حل مسئله، افراد را از آموزش تفکر انتقادی بی نیاز نمی کند (مایرز، 1380، ص11).
استفاده از این روش، مهارت های زیر را در افراد به وجود می آورد:
- درک، تحلیل و تفسیر مسائل و مشکلات؛
- بهره گیری از روش های منطقی، مثل: روش قیاسی و استقرا برای اثبات نظرات و دیدگاه ها؛
- توان ارزیابی؛
- طرح راه حل ها و راهکارهای تازه برای حل مشکلات؛
- انعطاف پذیری و بی تعصب بودن در نظر و عمل؛
2-7
. آموزش تفکر خلاق
خلاقیت یکی از ویژگی های منحصر به فرد تفکر انسانی است که با نوآوری ارتباط مستقیم دارد. خلاقیت یک فعالیت ذهنی و نوآوری یک فعالیت عملی است؛ در حقیقت خلاقیت زمینه ای است برای نوآوری.خلاقیت به معنای توانایی ترکیب ایده ها در یک روش منحصر به فرد، یا ایجاد پیوستگی بین ایده هاست؛ اما نوآوری، فرایند اخذ ایده خلاق و تبدیل آن به محصول، خدمات یا روش های جدید است.
با یادگیری شیوه تفکر خلاق، افراد می توانند به مهارت های سه گانه زیر دست یابند:
- حقیقت یابی: تعریف مسئله و آماده سازی؛
- ایده یابی: تدبیر ایده های موقت و انتخاب بین ایده های موجود؛
- راه حل یابی: ارزیابی ایده های موقت و گزینش راه حل نهایی.
8. تقویت حس کنجکاوی و پرسش
انسان فطرتاً کنجکاو است و برای یافتن دلیل، به جست وجو می پردازد. این حس حتی از آغاز کودکی در انسان وجود دارد و به صورت پرسش هایی که کودکان از والدین یا دیگران درباره مسائل گوناگون می پرسند، خود را نشان می دهد. جهت دهی این پرسش ها و تقویت این حس در کودکان، امر بسیار مهمی است؛ چرا که با پاسخ درست به این گرایش درونی کودکان، می توان آنها را به سوی خداخواهی کشاند یا با بی توجهی، زمینه انحراف آنها را فراهم کرد.دقت کردن و پرسیدن، از بهترین عوامل تقویت نیروی عقل هستند. کسی که در شناخت امور، کنجکاوی می کند، اگر به نتیجه نرسد، آن را رها نمی کند و از دانشمندان و آگاهان می پرسد و تا هنگامی که به جواب برسد. به کارش ادامه می دهد. چنین انسانی، کم کم، عقلش را تقویت می کند (امینی، 1386، ص347).
برای تقویت کنجکاوی، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- طرح پرسش و ایجاد شرایطی که حس کنجکاوی در کودکان بر انگیخته شود، به گونه ای که با شرایط سنی و روحیه آنها منطبق باشد.
- تقویت روحیه پژوهشگری و نقادی در آنان؛ بدین گونه که مسائل اطرافشان را با نگاه عمیق و دید نقادانه ببینند.
- عدم پاسخ دهی سریع به مسائل و پرسش هایشان برای آنکه خودشان از راه تحقیق و پرسش بیشتر پاسخ سوالاتشان را بیابند. اما صادق (علیه السّلام) می فرمایند: ان هذا العلم علیه قفل و مفتاحها السوال؛ (بحارالانوار، ج1، ص164) «براین علم قفلی نهاده شده و کلید آن پرسش است».
نتیجه گیری
انسان که اشرف مخلوقات خداوند است، باید ویژگی هایی داشته باشد تا بتواند در چنین جایگاهی باشد و خداوند پس از آفریدن انسان، خود را «احسن الخالقین» بنامد. از جمله ویژگی های متمایز انسان که در وجود وی نهفته است، نیروی عقل و خرد است. کسی که در زندگی از این نیرو استفاده نمی کند، مانند شخصی است که در بیابانی تاریک رها شده و هیچ راهنمایی ندارد.مسئله تربیت در اندیشه دینی که برگرفته از آیات قرآن است، کاملاً بر عقلانیت استوار بوده و هر شیوه غیر متکی بر اصل ناشناخته عقلی در تربیت، مردود است.
هدف اصلی آموزش و پرروش پویا و خلاق، باید آفرینش باشد؛ آفرینش انسان هایی توانا برای انجام دادن کارهای نو، انسان هایی که کاشف و نوآور باشند. این مسئله، در آستانه هزاره نهم، قابل تعمق است؛ زیرا امروزه برای مقابله با مسائل فردی و اجتماعی پیچیده، به پرورش افرادی نیاز است که با تکیه بر نیروی اراده و تعقل خویش، منطقی و خلاق بیندیشند و تولید کننده دانش و فرهنگ در عصر دانایی باشند.
حاصل بررسی ها و تأملات در این پژوهش، گویای آن است که تربیت درست دینی در گرو «خردورزی»، آزادی و رهایی از قیمومیت های مختلف فکری است. عمل انسان پیرو عقل اوست و هرگاه شناخت عقلانی دچار اختلال شود، مسیر زندگی انسان، گرفتار انحراف و اعوجاج خواهد شد.
پی نوشت ها :
1.دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت آموزش دانشگاه اصفهان.
2.عضو هیئت علمی دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه اصفهان.
3.طلبه پایه 9 حوزه علمیه روحیه بابل.
4. Feinberg.
5. Carr.
6. Barou.
7. Oser.
1. قرآن کریم، ترجمه استاد فولادوند.
2. آمدی، محمد (1385)، غررالحکم و دررالکلم، دارالحدیث.
3. احمدی، سید احمد (1384)، اصول وروش های تربیت در اسلام، چ5، دانشگاه اصفهان، اصفهان.
4. افخمی اردکانی، محمد علی (1386)، «تبیین روش های تربیت اجتماعی در نهج البلاغه» فصلنامه النهج، ش21 و 22.
5. آموزگار، محمدحسن(1376)، اسلام و تربیت عقلانی و اجتماعی، چ1، انجمن اولیا و مربیان.
6. امینی، ابراهیم (1386)، اسلام و تعلیم و تربیت. چ2، بوستان کتاب، قم.
7. باقری، خسرو (1374)، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، چ3، مدرسه، تهران.
8. بهشتی، سعید (1379)، «روش های تربیت عقلانی در سخنان امام علی(علیه السّلام))، مقالات برگزیده همایش تربیت در سیره و کلام حضرت علی (علیه السّلام)، چ1، تربیت اسلامی.
9. عاملی، شیخ حر، مستدرک الوسائل.
10. حسنی، محمد جواد (1380)، اهمیت و ضرورت تربیت دینی از منظر امام خمینی (ره) (کاوشی در رهنمودهای تربیتی امام خمینی (ره)، تربیت اسلامی5)، تربیت اسلامی.
11. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه (1376)، اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، چ1، سمت، تهران.
12. دفتر همکاری حوزه دانشگاه (1381)، آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن، ج اول، چ2، زیتون، تهران.
13. رحیم پور ازغدی، حسن (1387)، عقلانیت، طرح فردا، تهران.
14. سجادی، سید مهدی (1384)، «تبیین و ارزیابی رویکرد عقلانی به تربیت دینی: قابلیت ها و کاستی ها»، فصلنامه نوآوری آموزشی، سال چهارم، ش11.
15. سروش، عبدالکریم (1378)، مجله کیان، ش5.
16. سیف، علی اکبر (1382)، روان شناسی پرورشی، رشد، تهران.
17. عطاران، محمد (1380)، «دو رویکرد در تربیت دینی»، مجموعه مقالات همایش آسیب شناسی تربیت دینی.
18. قائمی، علی (1378)، زمینه تربیت، چ8، امیری، تهران.
19. کاردان، علی محمد (1382)، سیر و آرای تربیتی در غرب، سمت، تهران.
20. الکلینی، محمدبن یعقوب، الکافی.
21. مایرز، چ (1380)، آموزش تفکر انتقادی، ترجمه خدایار ابیلی، سمت، تهران.
22. المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار.
23. ملکی، حسن (1379)، تربیت عقلانی در نهج البلاغه و دلالت های آموزشی آن.
24. هاشمی رکاوندی، سید مجتبی (1375)، تربیت و شخصیت انسانی، ج3، چ1، دانش.
25. Barou, R (2000), Introduction to philosophy of education, London.
26. Carr, D (1998), Three Approches to moral eduction. Education, philosophy and theory, New York.
27. Feinberg, W (2003), Critical reflection and religious education: How deep? Illinois university Prees.
28. Marzano, R, J (1998), Dimensions of thinking, Virginia. association for supervislon and curriculum development.
29. Oser, F (2001), Can a curriculum of moral eduction be post modern? Educational Philosophy and Theory, v.37,No,2
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان، (1388)، مجموعه مقالات همایش تربیت دینی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (رحمه الله).
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}