نویسنده: غلامرضا متقی فر(1)




 

چکیده

اساسی ترین ملاکی که برای برآورد ارزشمندی انسان در اسلام تعیین شده، ایمان به علت هستی بخش عالم؛ یعنی خدای متعال است. ایمان به خدای متعال، در چهارچوب نظری خلاصه نمی شود؛ بلکه علاوه بر اندیشه، عملکرد انسان ها در حوزه های گسترده زندگی، بیانگر میزان صداقت آنان در ایمان است. کسی که آثار ایمان در زندگی اش نمایان نیست، نمی تواند ادعای ایمان کند.
اندیشه مؤمنانه و رفتار غیر مؤمنانه، ناشی از تضادهای فکری و رفتاری مؤمنان در حوزه های فردی و اجتماعی است و این سوال ها را پیش می آورد:
1. آیا انسان ها گستره ایمان را نمی دانند که حداکثر، آن را به رفتارهای عبادی خاص منحصر کرده اند؟
2. آیا مؤمنان به لوازم ایمان خویش پی نبرده اند که رفتارهای خلاف ایمان انجام می دهند؟
3. آیا انسان ها با علم به گستره و لوازم ایمان خویش، از روی ظلم و علو، ایمان خود را نادیده می گیرند و براساس خواست نفسانی و منافع مادی خویش عمل می کنند؟
4. در کجای این فرایند، اختلال ایجاد شده است؟ آیا معنای ایمان، ابهام دارد؟ آیا گستره ایمان مشخص نیست؟ آیا در فهم لوازم ایمان مشکلی ایجاد شده است؛ یا آنکه عملکرد دوگانه «مؤمنان بی ایمان»- لا یزنی الزانی و هو مؤمن و لایسرق السارق و هو مؤمن (کلینی، 1365، ج2، ص28)- یا «مؤمنان مشرک»- وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ‌ (یوسف، 106)- را باید به تمام انسا هایی که در اندیشه و رفتار خویش، متناقض عمل می کنند تعمیم داد؟ در هر صورت، با اثبات اختلال در هر کدام از عناصر ایمان، روش درمان چیست؟ با نگاه عمل گرایانه نیز عاقلانه به نظر نمی رسد که پیامدهای ایمان و لذت ناشی از اعتماد به قدرت مطلق عالم برای کسی روشن باشد، اما از پذیرش آن طفره رود و لذات دیگر، غیر از مجرای ایمان را طالب باشد. بنابراین آیا تردید در عاقل بودن غیر مؤمن، عقلانی نیست؟ سوالاتی از این قبیل، دانشمندان رشته های متفاوت را- که غالباً از منظر برون دینی به دین می نگرند- به میدان گفت و گو کشانده است؛ دانشمندانی که دغدغه دین داشته یا تنها در پی کشف حقیقت موضوع برآمده اند.
یکی از مسائلی که اخیراً در روان شناسی دین، در باب ایمان مطرح شده، تعیین «مراحل رشد ایمان» است. سوال اساسی در این باب، آن است که آیا می توان برای ایمان در سنین مختلف، مرحله تعیین کرد و براساس آن مراحل، انتظار رفتارهای متناسب با ایمان داشت؟
در سه دهه اخیر، جیمز فاولر(2)، در تعیین مراحل ایمان، گوی سبقت را از دیگران ربوده است. دیدگاه او محدودیت های فراوانی دارد؛ از جمله اینکه تعریف او از ایمان با دیدگاه
دینی بسیار تفاوت دارد و از دیدگاه او، متعلق ایمان به اندازه ای گسترده است که کافران و مشرکان را نیز در بر می گیرد.
تلاش فاولر از این جهت درخور ستایش است که براساس الگوی روان شناسی رشد تلاش کرده است رشد ایمان انسان ها در سنین مختلف را به نوعی عینیت بخشد و کنترل پذیر تعریف کند.
پس از او، دانشمندان دیگری نیز وارد این عرصه شدند؛ اما مبنای کار آنان، آثار فاولر است. در میان دانشمندان مسلمان، کسی تلاش نکرده است در این جهت گام بردارد.
شاید بتوان پژوهش حاضر را اولین گام در جهت طرح مراحل رشد ایمان در اسلام به حساب آورد. تحقیق حاضر بر مبنای فعالیت های روان شناسانه فاولر در باب تعیین مراحل رشد ایمان تهیه شده است. تحقیقات فاولر مدیون فعالیت های روان شناسان رشد؛ مانند پیاژه و کهلبرگ است. به اعتقاد فاولر، ایمان امری فطری است که تمام انسان ها با آن زاده می شوند. زمانی که نوزاد آدمی متولد می شود ایمان را همراه خود می آورد. گذشته از دوران نوزادی - که آن را ایمان مقدماتی یا غیرمتمایز می نامد- آدمیان به صورت طبیعی تا هنگام مرگ، شش مرحله ایمان را طی می کنند که اولین آن دوران کودکی؛ یعنی سه تا حدود هفت سالگی است. نام این مرحله را «ایمان غیراستدلالی- انعکاسی» و آخرین آن را مرحله «تعمیم ایمان» می گذارد.
نویسنده این مقاله کوشیده است با بهره بردن از توضیحات دانشمندان، دیدگاه فاولر را روشن سازد و برداشت ها از دیدگاه اسلام را در هر مرحله ارائه کند. نگارنده در پایان هر مرحله نیز به نکات تربیتی موثر در رشد ایمان اشاره کرده است.

مقدمه

مباحث دینی در بین روان شناسان مسلمان و مسیحی، پیوسته از چایگاه رفیعی برخوردار بوده است. هیچ روان شناس منصف و عمیق اندیشی (حتی غیر دینی) نمی تواند نقش دین، ایمان و باورهای دینی را در فرایند روان درمانی و معنابخشی زندگی نادیده بگیرد. کارایی دین به عنوان فرایندی درمان بخش، بیش از اعتقادات دینی، بسیاری از آنان را به این وادی سوق داده است. یکی از مباحثی که از دهه 1950م در حوزه روان شناسی دین به صورت جدی مطرح شده و روان شناسان بزرگ را به خود مشغول کرده، تاثیر ایمان بر زندگی افراد بوده است که به تبع آن؛ مباحث جنبی فراوانی، از جمله «توسعه ایمان» را در پی داشته است. افکار جیمز فاولر (1981) به ویژه نظریه شش مرحله ای «توسعه ایمان» او در کتاب مراحل ایمان (Stages of Faith) جنجال های علمی فراوانی در این زمینه برانگیخته است.
از دهه 1950م، تلاش روان شناسان برای شناخت تاثیر ایمان در زندگی افراد افزایش یافت. روان شناسان بزرگ مانند: آلپورت (1950)، پیاژه (1954)، یونگ (1958)، و کهلبرگ (1963)، مطالعات وسیعی در باره توسعه ایمان انجام داده اند. جیمز فاولر در سال 1981م، نظریه شش مرحله ای توسعه ایمان را در کتاب مراحل ایمان مطرح کرد که مشهورترین و فراگیرترین نظریه پذیرفته شده گشت. فاولر در نظریه توسعه ایمان، چند رشته تحصیلی؛ از جمله روان شناسی، الهیات و پزشکی را در یکدیگر ادغام کرد (http:/www. hope.edu).
پرسش اصلی این است که بعد از پذیرش اهمیت و ارزش ایمان، آیا می توان مراحل پیشرفت آن را در مراحل سنی متفاوت تعیین کرد؟ پرسش فرعی ناشی از آن، این است که چگونه می توان آن را به تمام حوزه های زندگی گسترش داد؟ به بیان دیگر، آیا می توان دین داری انسان ها را از انحصار مکان های مقدسی که جهت عبودیت تدارک شده اند به گستره تمام زندگی انتقال داد؟ این امر چگونه ممکن است؟ تلاش فاولر فقط پاسخ به اولین پرسش بوده است و پرسش فرعی ناشی از آن در حد طرح باقی است.
اگر دغدغه، رخت بربستن دین از طول و عرض زندگی برخی انسان ها و خلاصه
شدن آن در انجام یک سلسله مراسم عبادی، آن هم در زمان ها یا مکان های خاصی باشد؛ طبیعی است که پرسش فرعی، اصالت بیشتری پیدا می کند. و در حقیقت این پرسش به صورت جدی تر مطرح می شود که چگونه می توان دین و ایمان دینی را توسعه داد؛ به گونه ای که سراسر زندگی انسان ها را فرابگیرد؛ امری که در دیدگاه فاولر به عنوان موضوع اساسی مطرح نبوده است؟
همان گونه که اشاره شد، جیمز فاولر بیشترین تحقیقات را در باره مراحل توسعه ایمان انجام داده است؛ تحقیقاتی که با وجود برخی محدودیت ها، نظر بسیاری را به خود جلب کرده است. به همین دلیل، بر آن شدیم که این موضوع را بررسی کنیم که آیا می توان «نظریه مراحل توسعه ایمان» را که کاربرد آن در مسیحیت مورد توجه بوده است، در اسلام نیز به کار گرفت؟
پردازش نظریه توسعه ایمان در اسلام، تبیین مراحل رشد ایمان در اسلام و توصیه لازم برای گسترش ایمان در هر مرحله و متناسب با سنین متفاوت، سه مرحله پژوهش در این باب به شمار می آیند که به مرحله دوم توجه بیشتری شده است.

اهمیت ایمان

قبل از آغاز بحث، لازم است به شناخت بیشتر مفهوم ایمان بپردازیم. حقیقت آن است که بر اساس هدایت تکوینی، نهایت و کمال موجودات امکانی جهان از ابتدا از جانب خدای متعال تعیین شده است: رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى‌؛ (طه،50) «پروردگار ما کسی است که هر چیزی را خلقتی که درخور اوست داده؛ سپس آن را هدایت کرده است». برای مثال، قلمه گل فقط به گل و قلمه انجیر فقط به انجیر تبدیل خواهد شد. در حیوانات نیز ماجرا از همین قرار است. بدون تردید، از شیر جز شیر و از گرگ جز گرگ زاده نمی شود.
فرزند آدم، تنها موجودی است که قابل پیش بینی نیست. این کودک در نهایت چه خواهد شد؛ پرسشی است که پاسخ آن به غایت دشوار است.
اولین دلیل بر قابل پیش بینی نبودن انسان، مختاربودن و قدرت انتخاب گری اوست؛ اما مهم تر آن است که از قدرت انتخاب گری خود چگونه استفاده می کند؟ کدامین راه را بر می گزیند؛ راهی که به صعود و کمال منتهی می شود یا راهی که در نهایت به سقوط و هبوط خواهد انجامید؟ انتخاب ایمان دینی و عمل بر اساس آن، مؤمن را تا کمال بی نهایت تعالی می دهد و انتخاب شرک و کفر، سقوط بی نهایت را در پی خواهد داشت: لقَدَ خَلقَنا الإنسَانَ فِی احسَنِ تَقوِیمٍ ثُمَّ رَدَدنَاهُ اسفَلَ سَافِلینَ الاَّ الذَّینَ امَنُوا و اعَمِلُوا الصَّالحِات؛ (تین، 4-6) «به راستی انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم، سپس او را به پست ترین [مراتب] پستی بازگردانیدایم؛ مگر کسانی را که به ایمان گرویده و کارهای شایسته کرده اند، که پاداشی بی منت خواهند داشت».
بر مبنای آموزه های دینی، اساسی ترین سرمایه ای که آدمی را از عذاب دردناک الهی می رهاند (صف، 10)، موجب رهایی آدمی از خسران و باختن سرمایه می شود (عصر،3). سبب نزول برکات و نعمت های دنیوی (اعراف، 96) و رهایی از ترس و رسیدن به آرامش دل می گردد (یونس، 62)، روشن بینی و دست یابی به قدرت تشخیص حق از باطل را فراهم می آورد (انفال، 29) و محبوبیت در میان خلق را برای آدمی به ارمغان می آورد (مریم، 96)، ایمان است (ر.ک: رزاقی، 1387). آیا بدون داشتن ایمان دینی، می توان ادعای کمال و فضیلت کرد؟ اهمیت فوق العاده ایمان سبب شد مراحل، کیفیت تقویت و عناصر تشکیل دهنده ایمان و توسعه آن به گستره زندگی، محتوا و متعلقات آن، از دغدغه های اصلی پژوهشگران حوزه دین شود.
جیمز فاولر (James W. Fowler) با طرح نظریه مراحل توسعه ایمان، جنجال های علمی فراوانی برانگیخته است. او متخصص روان شناسی رشد، استاد الهیات و توسعه ی
انسانی آکادمی الهیات کاندلر، دانشگاه اموری آمریکا و رئیس مرکز علوم آن دانشگاه است و آثار متعددی در این باب دارد.
فاولر در کتاب «مراحل رشد ایمان» بر اساس دیدگاه سران روان شناسی رشد؛ مانند: یونگ، پیاژه و کهلبرگ، نظریه خویش را با عنوان: «مراحل رشد ایمان» ارائه کرده و کوشیده است از دوران کودکی تا بزرگ سالی مرحله به مرحله، پیشرفت و توسعه ایمان در انسان را توصیف کند (برای آشنایی بیشتر با نظریه «مراحل رشدشناختی» پیاژه و «رشد اخلاقی» کهلبرگ، ر. ک: Hall. Perentice, Theories of Development, pp. 118-136).
روشن است که دیدگاه فاولر به عنوان یک دانشمند روان شناس مسیحی، مشترکاتی با دیدگاه سایر ادیان دارد. دیدگاهی که او در «نظریه مراحل توسعه ایمان» عرضه کرده است. منحصر به مسیحیت نیست، بلکه ادیان غیر وحیانی را نیز در بر می گیرد؛ اما طبیعی است که به عنوان کشیشی مسیحی، مطالعات او مبتنی بر دغدغه های دین داری در مسیحیت باشد.
بیش از آنچه مسیحیان از انحصار آموزه های مسیحیت در معابد و کلیساها نگرانی دارند، مسلمانان در این اندیشه اند که چگونه می توان دین وحیانی، زنده و پویای اسلام را در صحنه زندگی انسان ها مطرح کرد؛ زیرا هیچ کدام از زمینه های زندگی را نمی توان پیدا کرد که خالی از حضور آموزه های دین اسلام باشد. در عین حال، در بسیاری موارد، جای عمل و رفتار دینی، خالی است.
اکمان پی، سی. تام (Ekman P. C. TAM) - که در مقاله «نظریه ایمان (faith) و «هدایت معنوی» در مجله pastoral psychology تلاش کرده است نظریه «توسعه ایمان» فاولر را به هدایت معنوی تعمیم دهد و «توسعه ایمان» و «هدایت معنوی» را به نوعی در یکدیگر ادغام کند- می نویسد:
مربیان دینی و رهبران مذهبی (pastoral ministers) در باره نظریه «توسعه ایمان» به صورتی گسترده گفت و گو کرده اند. به هر حال، مطالعات در باره نظریه فاولر (Fowler) و هدایت معنوی گسترش پیدا کرده است.
مقاله حاضر در سه قسمت تنظیم شده است:
1. مفهوم ایمان در دیدگاه های فاولر و اسلام؛
2. مراحل ایمان در دیدگاه فاولر و کاربرد آن در اسلام؛
3. نکات تربیتی که بر مبنای آموزه های دینی، دیدگاه های علمی و تجربه های شخصی ارائه شده است.

تعریف ایمان

آیا ایمان در اصطلاح دانشمندان مسلمان، با ایمان در اصطلاح فاولر تفاوت دارد؟ فاولر تلاش نکرده است. تعریف جامع و کاملی از ایمان ارائه دهد. تلاش او در این خلاصه شده است که برخی ویژگی ها با مقومات ایمان را توضیح دهد: «ایمان امری فراگیر در همه انسان هاست. ما از ابتدای تولد به ظرفیت ایمان مجهز شده ایم» (فاولر، 1981). او به دو ویژگی بنیادی بودن و فراگیر بودن ایمان اشاره کرده، می گوید:
ایمان، چندان بنیادی است که هیچ انسانی نمی تواند بدون داشتن آن به مدت زیاد به خوبی زندگی کند و به اندازه ای فراگیر است که زمانی که به آهستگی، نمادها، شعارها، یا الگوهای اخلاقی را به نمایش می گذاریم، ایمان ما را بیان می کند. ایمان به صورتی آشکار، پدیده ای واحد در تمام ادیان - اعم از مسیحی، مارکسیسم، هندوئیزم و دینکا- است. (اکمال، (3) همان).
فاولر ایمان را مفهومی کلی می داند (فاولر، 1981). او می گوید: «ایمان، معمایی است که درک آن آسان نیست». احساسات ناشی از ایمان را به سادگی نمی توان بیان کرد. همچینن نمی توان آن را موضوعی منقطع از تحقیق دانست (همان). فاولر در پاسخ به عتراضات در باره فرار از تعریف مفهوم ایمان یا ناهمگونی تعریف های آن می گوید: «من به صورت های مختلف تلاش کرده ام تعریف های ایمان را با یکدیگر جمع کنم، اما هرگز نکوشیده ام آن را به مفهومی کنترل شده نظام بندی کنم» (همان). فاولر با قاطعیت می گوید: ایمان، ویژگی بنیادی انسان است. ایمان، اعطایی خدا به انسان است که به صورت بالقوه در انسان نهاده شده است. به تعبیر دیگر، انسان ها با ایمان متولد می شوند. متعلق ایمان، دین نیست؛ بلکه ایمان در همه انسان ها به صورت مشترک وجود دارد. بنابراین مشرکان و کافران، ایمان ویژه خود را دارند. او می افزاید: «ایمان، امری فراگیر بین انسان هاست؛ هر چند ممکن است ایمان آنان با دین ارتباطی نداشته باشد» (اکمان، همان).
فاولر برای ایمان سه ویژگی برمی شمارد: «یک: ایمان، امری عام است؛ دو:ایمان، دانش است؛ سه: ایمان، امری ارتباطی است» (همان). مقصود او از عام بودن ایمان، فراگیر بودن آن است؛ به گونه ای که تمام انسان ها با ظرفیت ایمان مجهز آفریده شده اند. مقصود از «دانش بودن» ایمان این است که ایمان، روشی برای بودن است، در نتیجه، روشی برای دیدن و دانستن است.
او می افزاید: ایمان، سازنده و فعال کننده است و به خود، دیگران و جهان، معنا می بخشد و از طریق ظرفیت دانایی و ارزش دهی، معنادار می کند. به موازات رشد و بلوغ انسان، توانایی و روش های دانایی و ارزش دهی او توسعه می یابد؛ در نتیجه، ممکن است خود، دیگران، دنیا و مافوق دنیا (transcendenc) را به صورتی دیگر مشاهده کند. این دانایی، فعالیت شناختی محض نیست؛ بلکه دانایی است که متضمن عقل و احساس، یعنی عقلانیت و احساس گرایی است. از دیدگاه فاولر، دانایی، در بر دارند تخیل (imagination) است. او در بخشی از کتاب خویش با عنوان «ایمان و تخیل» می نویسد: «من معتقدم که
ترجیحا تمام دانایی های ما با تخیل آغاز می شود و بسیاری از چیزهایی که ما می دانیم در تخیل ذخیره شده است».
فاولر در آخرین اثر خود - که نظریه «توسعه خود» (ego) کگان (kegan) را به نظریه خویش ملحق کرده است- ایمان را فرایندی دانایی - ترکیبی (constitutive - knowing) توصیف می کند (فاولر، 1986، 1987، 1991). او می نویسد: «در این نوع دانایی - ترکیبی، فقط دانش شکل نمی گیرد، بلکه هم زمان انطباق، اصلاح یا بازسازی دانا در رابطه با دانسته ها شکل می گیرد. بنابراین در فرایند «دانایی» و تعهد نسبت به ارزش آرمانی، آدمی نیز شکل می گیرد یا تغییر می کند. فرایند دانایی به عنوان یکی از عناصر ایمان، تاثیری تغییر دهنده بر انسان دانا دارد. آدمی، از طریق توسعه ظرفیت فردی در شناخت خود، دیگران و جهان و با شناخت ارزش آرمانی خویش، در مجرای زندگی تکامل پیدا می کند» (همان).
مقصود او از ارتباطی بودن ایمان این است که ایمان داشتن به معنای اعتماد کردن و وفادار ماندن به چیزی یا کسی است. در ماجرای ایمان، همیشه «دیگری» نیز وجود دارد. ایمان، «روش فعال در ارتباط بودن» با دیگرانی است که به آنان تعهد، باور، عشق، شانس و امید داریم. بنابراین ایمان افراد، در تعهد وفاداری نسبت به چیزی است که آدمی آنها را به عنوان ارزش یا ارزش های آرمانی پذیرفته است که ممکن است تعلیم و تربیت، خانواده، خدا، عدالت، صلح، عشق یا مساوات باشد (همان).
در نوشته های فاولر، به ویژگی های دیگری نیز اشاره شده است که عمده آنها به سه امر مذکور برمی گردد. هر چه باشد، تعریف ویژگی ها، بیانگر چیستی و ماهیت ایمان نیست و همین موجب می شود که بتوان ویژگی های دلخواه را به ایمان نسبت داد. متعلقات آن را به رأی خویش تفسیر کرد و از کنار نقدهای وارد به سلامت گذر کرد.
برخی ویژگی های نسبت داده شده به ایمان، با دیدگاه دانشمندان اسلامی نزدیک است و تعریف ایمان با ویژگی های «فراگیر» و «همگانی بودن»، به داده های فطری اشاره دارد که
به بیان قرآن کریم، آدمیان براساس آن آفریده شده اند (روم، 30) با تعریف ایمان به دانش می تواند به مقدمه معرفتی ایمان اشاره داشته باشد.
اختلاف زمانی آشکارتر می شود که از متعلقات ایمان پرسش شود. نمی توان ایمان را بدون متعلق لحاظ کرد؛ زیرا:
از نظر عقلی، وقتی به کسی گفته می شود: «ایمان بیاور!» منطقا می تواند بپرسد: «به چه چیزی؟»؛ که در این صورت باید او را به آن چیزی که ایمان به آن لازم است آگاه کرد. پس قبل از آنکه ایمان بیاورد، آگاه شده و علم به دست آورده و پس از آن می تواند به آن چیز ایمان بیاورد. از این رو، حصول ایمان، متوقف بر وجود علم است و از مقولاتی است که بدون علم و پیش از آگاهی ممکن نیست و تنها پس از آنکه کسی از متعلق ایمان آگاه شد می توان به او گفت: «ایمان بیاور» و پیش از آن چنین دستوری لغو است (رزاقی، 1387، ص47).
حصول ایمان، متوقف بر علم و معرفت است:
تنها علم داشتن به چیزی و یقین داشتن به حقانیت آن در حصول ایمان و متصف شدن کسی که علم دارد به ایمان کافی نیست، بلکه باید به مقتضای ایمان ملتزم باشد و به محتوای آن عقد قلبی داشته باشد؛ به گونه ای که آثار عملی علم، هر چند فی الجمله، بر آن مترتب شود. پس کسی که علم داشته باشد که خدای متعال، اله است و الهی جز او نیست و به مقتضای این علم، یعنی عبودیت و توحید عبادی او، ملتزم باشد مؤمن است؛ اگر کسی علم داشته باشد، اما التزام نداشته باشد؛ یعنی علمی که بیانگر عبودیت است انجام ندهد، عالم هست، ولی مؤمن نیست (طباطبایی، 1417ق، ج18، ص259).
از دیدگاه علامه طباطبایی سه شرط برای مؤمن بودن لازم است: 1. معرفت به متعلق
ایمان؛ 2. التزام به مقتضای آن معرفت؛ 3. عقد قلبی.
متعلقات ایمان نیز مصادیقی به گستره کفر و شرک دارد. هر دو مفهوم «ایمان به جبت و طاغوت» یا «ایمان به خدا و غیب» درست است، اما متعلق ایمان در هر کدام به کلی با دیگری متفاوت است. قرآن کریم می فرماید :«آیا کسانی را که از کتاب [آسمانی] نصیبی یافته اند ندیده ای؟ که به «جبت» و «طاغوت» ایمان دارند و در باره کسانی که کفر ورزیده اند می گویند: اینان از کسانی که ایمان آورده اند راه یافته ترند» (نساء،51). متعلقات مقبول و مورد نظر ایمان از منظر اسلام، ممکن است یکجا و در یک آیه نیامده باشد؛ اما به طور کلی، معین و تعریف شده است. در این آیه، به عناوین چهارگانه: خدا، فرشتگان، کتاب ها و پیامبران اشاره شده است: «پیامبر [خدا] بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده است، و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتاب ها و فرستادگانش ایمان آورده اند [و گفتند:] میان هیچ یک از فرستادگانش فرق نمی گذاریم و گفتند: شنیدیم و گردن نهادیم. پروردگارا! آمرزش تو را [خواستاریم] و فرجام به سوی توست» (بقره، 285).
در برابر، فاولر، متعلق خاصی برای ایمان قایل نیست، در دیدگاه او، تقسیم ایمان به مقبول و غیرمقبول به چشم نمی خورد. او به متعلقات ایمان نظر حداکثری دارد و معتقد است هر انسانی، اعم از مشرک و کافر، مؤمن است. اینجاست که گفته او به نوعی متناقض نما به نظر می رسد. کافری که به خدا اعتقاد ندارد، چگونه می تواند مؤمن باشد؛ مگر آنکه از ایمان معنای غیرمتعارف اراده کرده یا کفر و ایمان را به گونه ای قابل جمع توصیف کنیم؟! این تضاد زمانی روشن تر می شود که کفر و ایمان را در کنار یکدیگر به کار ببریم. به نظر نمی رسد در اصطلاح هیچ دینی، کاربرد «مؤمن کافر» درست باشد؛ مگر آنکه ایمان را متمایز معنا کرده یا به اصطلاح، وحدت مفهومی یا برخی حیثیات دیگر آن را زیر سوال ببریم. از دیدگاه قرآنی، ایمان با کفر قابل جمع نیست؛ اما با شرک قابل جمع است: «وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ‌ ؛ «و بیشترشان به خدا ایمان نمی آورند، جز اینکه [با او چیزی را] شریک می گیرند». (یوسف، 106).
مرحله بندی رشد، ایمان به این معناست که امکان کاهش یا افزایش ایمان، مفروض گرفته شده باشد؛ در غیر این صورت، چگونه می توان به مرحله ای بودن معتقد شد؟ فاولر در توضیح این موضوع و ارتباط مراحل با یکدیگر می گوید:
مراحل به صورتی ثابت، پی در پی و موازی حرکت می کند. تمام مراحل موازی، پیوسته با مراحل سابقه مرتبط است و به آن اضافه می شود. علامت هر مرحله، افزوده شدن مجموعه ای جدید از شایستگی ها یا به عبارتی، تقویت شدن ایمان است. مرحله بعد را باید به الگوهای پیشین تقویت، بدون آنکه بر آنها تاثیر منفی بگذارد یا به جای آنها بنشیند، افزود و سپس مجموع را به صورت جامع مشاهده کرد (اکمان، همان).
در قرآن، امکان افزایش و به تبع آن، کلیات مرحله بندی ایمان، پذیرفته شده است: هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَاناً مَعَ إِیمَانِهِمْ؛ (فتح، 4) «اوست آنکه در دل های مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند».
همگان پذیرفته ایم که در جات ایمان، بی نهایت است؛ زیرا مبنای ایمان، معرفت است. از جانب دیگر، درجات معرفت، بی انتهاست: وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً (طه، 114)؛ « و بگو: پروردگارا! بر دانشم بیفزای». خداوند می فرماید: وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَ آتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ‌ ؛ (محمد،17) «و آنان که به هدایت گراییدند[خدا] هر چه بیشتر هدایت بخشید و [توفیق] پرهیزگاریشان داد»؛ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَ الْکِتَابِ الَّذِی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ ؛ (نسا، 136) «ای کسانی که ایمان آورده اید! به خدا و پیامبر او و کتابی که بر پیامبرش فرو فرستاد، و کتاب هایی که قبلاً نازل کرده بگروید»؛ وَ إِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ أَیُّکُمْ زَادَتْهُ ه?ذِهِ إِیمَاناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزَادَتْهُمْ إِیمَاناً وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ‌؛ (توبه، 124) «وچون سوره ای نازل شود، از میان آنان کسی است که می گوید: این [سوره] ایمان کدام یک از شما را افزود؟ اما کسانی که ایمان آورده اند بر ایمانشان می افزاید و آنان شادمانی می کنند».
در قرآن، امکان سقوط انسان ها از درجات عالی به درکات دانی نیز مورد توجه قرار گرفته است: ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوءَى أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَ کَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِءُونَ؛ (روم،10) «آنگاه فرجام کسانی که بدی کردند [بسی] بدتر بود، [چرا] که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به ریشخند می گرفتند».
نویسنده تفسیر نور در این باره می گوید: «سقوط انسان، مراحلی دارد: ابتدا گناه : اساوا السوای، سپس تکذیب: کذبوا و آنگاه استهزا: یَسْتَهْزِءُونَ(قرائتی، 1383، ج9، ص185). در آثار فاولر، به فرایند تثبیت (درجا زدن) و برگشت یا تضعیف ایمان توجه جدی نشده است و مراحل، تنها براساس پیشرفت، افزایش و تقویت صورت بندی شده اند.
پرداختن به موارد جزیی، مانع رسیدن به هدف می شود؛ اما در حکمی کلی می توان گفت: نظریه فاولر در باره توسعه ایمان، بیش از آنکه صبغه دینی داشته باشد با روان شناسی مرتبط است. تلاش او، تنظیم چهارچوبی فراگیر بوده است. به همین دلیل، امکان کاربرد آن در همه ادیان وجود دارد. تلاش دانشمندان مسیحی جهت کاربرد نظریه فاولر در مسیحیت نیز در همین جهت بوده است.
همان گونه که اشاره شد، مقصود از «توسعه یا رشد ایمان»، گسترش طولی، یعنی مرحله به مرحله ای آن، همچنین گسترش عرضی به معنای فراگیر شدن آن در همه سطوح زندگی است؛ به گونه ای که انسان ها در تمام شرایط، نه موقعیت های خاص، بر اساس ایمان خود عمل کنند.
پرسش بنیادی دیگر آن است که آیا می توان مراحل ایمان را درجه بندی کرد؛ به بیان دیگر، برای مراحل آن درجه تعیین کرد و مثلا براساس آن، میزان دقیق رشد ایمان را سنجید تا بتوان به نوعی از کلی گویی دست برداشت؟ به عنوان مثال، آیا می توان انتظار داشت که کودک مسلمان هفت ساله از بیست درجه ایمان برخوردار باشد و در مرحله بعد، بیست درجه دیگر نیز به آن افزوده شود و همین روند ادامه پیدا کند تا سرانجام در آخرین مرحله، تمام درجات ایمان را حائز شود؟ اهمیت این موضوع، تعیین علائم و
نشانه هایی است که می توان برای هر درجه تعیین کرد و مجموع آن را نشانه ای از پیشرفت یا عقب گرد مراحل ایمان دانست، مشابه کاری که برخی روان شناسان در باره شناسایی میزان رشدشناختی کودک انجام داده اند. این پرسش، در مراحل رشد ایمان فاولر نیز پاسخی دریافت نکرده؛ هر چند وی تلاش کرده است از طریق طرح پرسش نامه ها و تعیین جوامع متعدد آماری، مرحله بندی ایمان را به حقیقت نزدیک کند. عمده ترین ریشه های پیچیدگی موضوع عبارت اند از:
1. امور معنوی، تسلیم بررسی های مقداری نمی شود؛
2. تعامل رفتارهای انسان ها به گونه ای است که گاه خنثی کننده برخی دیگر است. ممکن است انسان لحظه ای در حوزه ایمان و لحظه ای دیگر تنها با تغییر نیت یا عمل، در حیطه کفر قرار گیرد؛
3. چه ملاک هایی را می توان برای اندازه گیری رشد و توسعه یا واگرایی و عقب گرد ایمانی تعیین کرد؟
4. با فرض تلاش برای مقداری کردن آن، مثلاً از طریق پرسش نامه، متغیرهای مزاحم فراوانی وجود دارد که مانع نزدیک شدن به واقعیت می شود یا بر فرض تشخیص حقیقت، روشن نیست که واقعیات از روی صداقت گزارش شود.
سخن دیگر آن است که با فرض توان بر توصیف دقیق مراحل ایمان، چه روش هایی را می توان برای افزایش و توسعه ایمان یا جلوگیری از عقب گرد آن توصیه کرد؟ به عنوان مثال، برای افزایش ایمان نوجوان بالغ از کدامین روش های تربیتی می توان بهره برد؟ این خلائی است که فقدان آن در میان آثار دینی به شدت احساس می شود.
بار دیگر یادآور می شود که در توضیح نویسنده، هر جا که نامی از ایمان برده شده، ولی متعلق آن ذکر نشده است؛ مقصود، ایمان به خدای متعال، ارسال رسل، انزال کتب، جهان پس از مرگ و همه محتوای قرآن کریم است.
در این گفتار، ابتدا «مراحل توسعه ایمان» فاولر، مرحله به مرحله بیان و سپس مورد
بررسی قرار می گیرد. در عین حال، نکات تربیتی مرتبط با هر مرحله یادآوری می شود.
فاولر در نظریه خویش، توسعه ایمان را شش مرحله ای دانسته است. این در صورتی است که «ایمان مقدماتی» دوران نوزادی را اولین مرحله به حساب نیاوریم. در غیر این صورت، مراحل، هفت گانه خواهد شد. بیشتر دانشمندانی که نظریه فاولر را تفسیر کرده اند، ایمان مقدماتی را اولین مرحله به حساب نیاورده اند؛ در نتیجه، «رشد ایمان» فاولر را شش مرحله ای دانسته اند. در این نوشتار نیز دیدگاه اکثریت مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین دوران نوزادی به عنوان اولین مرحله رشد در نظریه به حساب نیامده است. البته در باره آن توضیحات نسبتاً مبسوطی ارائه شده و در واقع، نویسنده آن را یکی از مراحل رشد ایمان به حساب آورده است. اکنون مراحل ایمان براساس دیدگاه فاولر، به نقل از اکمان ذکر می شود.

فاولر: ایمان مقدماتی، دوران نوزادی (primal faith)

اکمان: «در این دوران، منش اعتماد (trust) پیش کلامی، در ارتباط دو جانبه نوزاد با والدین یا دیگران شکل می گیرد که هیجان ناشی از جدایی را که در دوران رشد نوزادی شکل گرفته، کاهش می دهد».
ویژگی های کلی: «دوره ایمان غیرمتمایز؛ درک معنای اساسی اعتماد و محبت؛ تعامل و اعتماد مبنایی برای استقلال، امید و توان بعدی است. در برابر، ناکامی به انعزال افراطی منجر می شود، مبنای تمام مراحل بعدی» (همان) (http://psyc.queensu.cfa/~irwinr/psyc).

نویسنده: ایمان مقدماتی

از منظر قرآن کریم، انسان ها با فطرت الهی آفریده شده اند. عوامل و موانعی وجود دارد که از دوران نوزادی، فطرت را تقویت یا تضعیف می کنند. به نظر می رسد نفس اعتماد و احساس وابستگی نوزاد به مادر یا به هرکسی که نیازهای او را برطرف می کند، در فطرت الهی او
ریشه دارد. وابستگی به کسی که در جهت رفع نیازها می کوشد نشان از آن دارد که آدمی در هر مرحله سنی که باشد، اگر به نیازمند بودن خود پی ببرد و به کسی که نیازهای او را برآورده می کند توجه کند، گام بزرگی در جهت تقویت ریشه های فطری خویش برداشته است. این حقیقت تا جایی توسعه می یابد که آدمی قدرشناسانه آمادگی پیدا می کند هرچه بیشتر خود را به او نزدیک کند و در برابر منعم، مخصوصاً اگر خالق او باشد، به فقر و نیاز خود اعتراف کند و پیشانی عبودیت بر زمین بساید. شهید مطهری(ره) می نویسد:
اینکه کسی می گوید خداشناسی فطری است، می گوید در وجود انسان یک تمایل عالی هست که آن تمایل به پرستش است، خودش را با یک حقیقتی وابسته و پیوسته می داند، دلش می خواهد به آن حقیقت نزدیک شود، از زندان خودی خارج شود، او را تسبیح کند، او را تنزیه کند، به سوی او برود. تمایلی این گونه در وجودش هست، او را می کشد. پس در دل انسان، نه در مغز انسان، در کانون تمایلات و احساسات انسان، پایه خداشناسی هست.
وی در ادامه، با استناد به آیه فطرت، تمایل دینی را در تمام انسان ها موجود می داند و میل به سوی حق را در وجود تمام انسان ها فطری می خواند و با اشاره به آیه «ذر» (اعراف، 172) می گوید: «آیه می خواهد بگوید انسان قبل از آنکه در این دنیا به شکل انسان به وجود آید، در خمیره اش اقرار به وجود خداوند هست» (مطهری، 1373، ص34).
براین اساس، مایه های نهفته ایمان فطری در مرحله نوزادی وجود دارد و دلیل آن را می توان گزاره های دینی، از جمله آیه «پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدای، تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولی بیشتر مردم نمی دانند» (روم، 30) و رشدپذیری و فعلیت یابی آن از طریق روش های رشد فطرت - که سرانجام در سنین بالاتر عینیت و بروز خواهد یافت - دانست.
فاولر با بیان مخصوص خویش، فطری بودن ایمان را می پذیرد:
ایمان، ویژگی بنیادی انسان است؛ ایمان، اعطایی خدا به انسان است یا به صورت بالقوه در انسان نهاده شده است. به تعبیر دیگر، انسان ها با ایمان متولد می شوند (اکمان، همان).
اگر بپذیریم تمایل به خدا، در انسان فطری است؛ تقویت یا تضعیف امور فطری، امکان پذیراست و نوزادان در سطوحی توان یادگیری - دست کم، امنیت محیط پیرامونی - دارند، معنای توصیه های دینی و علمی زیر محسوس تر خواهد شد:
محبت و نوازش کردن کودک، توجه به رفع نیازهای کودک، گفتن اذان و اقامه در گوش راست و چپ نوزاد (طوسی، 1365، ج7، ص438)، عدم استفاده از مادران احمق برای شیردهی کودکان (کلینی، 1365، ج43، ص6)، دور نگه داشتن کودکان از محرک های جنسی (همان، ج5، ص500)، توجه به طهارت از حدث و خبث مادر در زمان شیردهی، استفاده مادر از غذای حلال در دوران شیردهی، استفاده مادر از غذاهای خاص در دوران بارداری و شیردهی.
داده های علمی مبنی بر قدرت فوق العاده گیرندگی در آنان، تشخیص صدای پدر و مادر در ابتدای نوزادی، تشخیص بوی شیر مادر در اولین روزهای تولد، به یادآوردن کلماتی که در کنار او تکرار شده است و پاسخ دادن کودک در دوره قبل از نوزادی؛ یعنی دوران جنینی، به بسیاری از محرک های بیرون از شکم مادر(ر. ک: چمبرلین، 1375).
امور فوق نشان می دهد که علاوه بر دارا بودن سرمایه فطری، شرایط ادراکی و احساس در کودک فراهم است و کودک در برابر تحریکات بیرونی و درونی، فعالانه واکنش نشان می دهد.
اکنون با توجه به دو منظر علمی و دینی در باره نوزاد، ویژگی مهم این دوران را می توان تحریک پذیری و تلقین پذیری ناآگاهانه از محیط و آموزه های مثبت یا منفی داسنت.
همان گونه که اشاره شد، در این مرحله، برای کودک دو مفهوم اعتماد و محبت، بسیار معنادار است. او نیازهای فراوانی دارد که خود قادر به برآورده کردن آنها نیست. کسانی که از کودک نگه داری می کنند ضمن محبت و ارضای نیازها، حس اعتماد و وابستگی او به دیگری را تقویت می کنند. این مهم به نوبه خود، پایه ای برای تقویت این حس در سنین بالاتر خواهد شد.

نکات تربیتی

براساس آنچه بیان شد، مهم ترین روش اثرگذاری بر نوزاد در جهت تقویت فطرت الهی و فراهم آوردن زمینه رشد ایمان او در این مرحله، روش تربیتی محبت، تلقین و تکرار است؛ در عین آنکه تقویت حس اعتماد او به مادر یا دایه و سایر اطرافیان نیز باید مورد توجه جدی قرار بگیرد.
تلاوت آیات قرآن کریم به صورت تکراری و منظم؛ تکرار گزاره های اخلاقی در ساعات خاصی از شبانه روز به صورت متوالی، حلقومی و زنده یا با استفاده از ابزار صوتی، مخصوصا لحظاتی قبل از دریافت مشوق از مادر؛ گذرانیدن خطوط قرآن کریم از برابر چشمان کودک، همراه با تکرار کلام وحی با صوتی زیبا، ملایم و دلنشین و ابراز نفرت از پدیده های ناپسند اخلاقی در قالب تغییر چهره یا کلام، زمینه ساز تقویت فطرت الهی و ایجاد باورهای دینی در سنین کودکی است که مبنای استوار برای دوره های زندگی به حساب خواهد آمد.
فراموش نکنیم که براساس داده های دینی، میزان تأثیرگذاری این عوامل به شرایط شکل گیری ساختارهای پیشین شخصیتی بستگی دارد. در باره نوزادی که شرایط ژنتیکی لازم در او مهیا نیست و وارث ویژگی هایی غیراخلاقی از اجداد است، یا دوران صلب پدر را به سلامت نگذرانیده است، یا در رحم مادر، پیوسته تحت تاثیر محرک های غیراخلاقی قرار می گرفته است، یا در دوران جنینی و نوزادی از حرام تغذیه می شده است، با قاطعیت
نمی توان نسبت به تاثیرگذاری امور فوق بر او به اطمینان رسید. تاکید می شود که پیگیری منظم آموزه های تلقینی بسیار ثمربخش است؛ در عین آنکه باید توجه کرد که تحمیل، ایجاد هرگونه زحمت برای کودک و استفاده از ابزار نامتناسب، و خلاصه، هرگونه رفتار ناخوشایند ممکن است تاثیری نامطلوب بر کودک گذاشته، نتیجه را وارونه کند.
فراموش نکنیم که محبت و احترام به کودک، بستر عاطفی او را برای پذیرش ایمان به منعم آماده تر می کند و این احتمال را افزایش می دهد که کودک در آینده، خود را در رنج دیگران بیشتر شریک بداند و خویشتن را برابر محبت دیگران، مسئول جبران ببیند. از آموزه های دینی، مخصوصاً نوع رفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با فرزندان خود، حسن(علیه السّلام) و حسین(علیه السّلام)، برداشت می شود که در این مقطع باید در زمین عاطفه کودک بذرپاشی کرد. کودکی که در کانون محبت متعادل بزرگ شود، بی تردید در خویشتن احساس کرامت می کند و براساس آن خود را شرمنده محبت دیگران (از جمله منعم) می داند و درصدد جبران برخواهد آمد. اولین پایه های ایمان در حوزه عاطفی کودکان شکل می گیرد. این حقیقت را رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به خوبی اثبات کرد:
ام الفضل، همسر عباس بن عبدالمطلب و دایه امام حسین (علیه السّلام) می گوید: روزی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حسین (علیه السّلام) را که در آن موقع شیرخوار بود از من گرفت و در آغوش کشید. کودک، لباس پیامبر را خیس کرد. من طفل را به شدت از پیغمبر جدا کردم که گریان شد. آن حضرت به من فرمود: ام الفضل! آرام! لباس مرا آب تطهیر می کند ولی چه چیز می تواند غبار کدورت و رنجش را از قلب فرزندم حسین، برطرف سازد (نوری، 1408ق، ج2، ص558).
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) چنین رفتاری را در مورد کودکان بیگانه نیز انجام می داد:
زمانی که طفل صغیری را برای دعا یا نام گذاری به حضور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می آوردند، آن حضرت برای احترام بستگانش او را با آغوش باز می گرفت و در دامن خود می گذاشت. گاهی اتفاق می افتاد که طفل در
دامن پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، بول می کرد. ناظران به روی کودک صیحه می زند. تندی می کردند تا او را از ادارا باز دارند. نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آنان را منع می کرد و می فرمود: با تندی و خشونت از ادرار کودک جلوگیری نکنید. سپس طفل را آزاد می گذاشت تا ادرار کند. موقعی که دعا یا نام گذاری تمام می شد اولیای طفل در نهایت مسرت، کودک را می گرفتند و کمترین آزردگی و ملامت خاطر در پیغمبر مهربان، از ادرار کودک احساس نمی کردند. موقعی که بستگان طفل می رفتند پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، لباس خود را تطهیر می کرد (مجلسی، 1404ق، ج16، ص241).
به نظر می رسد عبارت «برای احترام بستگانش او را در آغوش می گرفت» برداشت راوی از ماجراست؛ زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فارغ از احترام به اطرافیان، برای خود کودک احترام وافری قائل بود.
علاوه برآن، رفتارهای محبت آمیز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با کودکان، مانند: طول دادن سجده برای آرامش کودکی که بر پشت آن حضرت سوار شده بود (همان، ج43، ص295)، تعجیل در اتمام نماز به دلیل شنیدن فریاد کودک (کلینی، ج6، ص48) و بازی با کودکان بیانگر این حقیقت است که زمینه گسترش اعتقاد و ایمان را در این مرحله باید تقویت کرد، یعنی پایه های شکر نعم الهی، در نتیجه؛ رشد و توسعه ایمان کودکان، بر عاطفه، احسان و محبت متعادل استوار است. کودکی که طعم محبت را نچشیده باشد، در بزرگ سالی محبت دیگران را باور نمی کند و نمی پذیرد و به تبع، از محبت های منعم خود نیز تشکر نخواهد کرد؛ یعنی به عبودیت تن نخواهد داد.

فاولر: مرحله اول: ایمان غیراستدلالی- انعکاسی (کودکی اولیه، سه تا هفت سالگی)

progective -intuitive ) faith)
اکمان: «این دوران، دوان تخیل است که از طریق داستان گویی، ایما و اشاره و نمادها تحریک می شود. در این دوره، تخیل کودک از طریق تفکر منطقی کنترل نمی شود؛ بلکه ترکیبی از ادراک و احساسی است که تخیلات ماندگار ایجاد می کند و نمایانگر قدرت های بازدارنده و تهدید کننده ای است که زندگی آدمی را احاطه کرده است».

ویژگی های کلی:

«مرحله پندار، سرشار از تخیل؛ احاطه شده با تصورات؛ غیر مقید به تفکر منطقی؛ سرشار از احساس ها و پندارها؛ اولین ادراک از جنسیت؛ مرگ؛ تابو؛ اولین خودمحوری و خودآگاهی» (http://psyc.queensu.irwinr/psyc)
این مرحله سرشار از تخیل و تقلید بی چون و چراست. دورانی که کودک، فعالانه و مستمر تحت تاثیر الگوها، روش ها، اعمال و داستان های مرتبط با ایمان مشهود و ابتدایی بزرگ سالان است. این مرحله بیشتر مرتبط با کودکان سه تا هفت ساله است. نشان ویژه آن، انعطاف نسبی الگوهای فکری است. کودک به صورت مستمر با امور جدیدی مواجه می شود که هیچ عملیات ثابت علمی برای آن شکل نگرفته است. فرآیند تخیل - که زیربنای پندارهاست- از طریق تفکر منطقی، محدود نمی شود. این مرحله، اولین گام خودآگاهی است. کودک خودآگاه، خودمحور است؛ همان گونه که منظر دیگران را نیز مورد توجه قرار می دهد. در این مرحله، اولین آگاهی نسبت به مرگ و جنسیت و تابوهای قوی را می یابیم. هدیه یا امر ناشی از این مرحله، تولد تخیل است؛ یعنی توانایی برای یگانه کردن و درک تجربه جهان تخیلی نیرومند به همان سان که در داستان ها تجلی پیدا می کند؛ داستان هایی که درک اولیه و احساس کودک را به جانب شرایط آرمانی وجود سوق می دهد.
منشأ خطر در این مرحله، تصرفات احتمالی پندارهای کودک است که از تخیل کنترل ناشده ترور و تخریب یا از بهره کشی از تخیل در تقویت تابوها و انتظارات اخلاقی و عقیدتی ناشی می شود. عامل مهمی که موجب تسریع گذر به مرحله بعد می شود ظهور تفکر عینی عملیاتی است. در رأس گذر به مرحله بعد، رشد درک کودک است که بداند اشیا چگونه اند و برای خود روشن کند که مبنای تمایز میان امور واقعی و اموری که واقعی به نظر می رسد (http://psyc.queensu.ca).

نویسنده: مرحله اول

همان گونه که اشاره شد؛ در مقام بیان مراحل ساختاری، بیشتر مفسران دیدگاه فاولر، ایمان مقدماتی را اولین مرحله توسعه ایمان به حساب نیاورده و در مجموع، برای ساختار ایمان فاولر شش مرحله قایل شده اند. در این نوشتار نیز براساس دیدگاه غالب، عمل می شود به دلایلی که در باب ایمان اولیه بیان شد، دوران نوزادی را نیز باید به صورت جدی، از مراحل رشد ایمان به حساب آورد، هر چند به نظر می رسد نتیجه انتخاب هر یک از دو گزینه، یکی باشد؛ یعنی آن را ایمان اولیه بنامیم یا اولین مرحله رشد ایمان، عملاً تفاوتی ایجاد نمی شود.
نکته قابل ذکر آن است که ایمان دارای مقدمه ای معرفتی و موخره ای التزامی است؛ به این معنا که یکی از اراکان ایمان التزام؛ به معنای پایبندی به عمل براساس ایمان است، از جانب دیگر، علم، از مقدمات ایمان به حساب می آید؛ به این معنا که ابتدا باید متعلق ایمان را شناخت، سپس به او یا آن ایمان بیاورد. بر این اساس، آیا کاربرد مفهوم ایمان به معنای حقیقی نه مسامحی، در باب نوزادان در مرحله مقدماتی و کودکان - که هنوز معرفت مقدماتی در آنان ایجاد نشده یا امکان التزام عملی ندارند - می تواند معنادار باشد؟ آیا معرفت مقدم بر ایمان در کودکان را می توان معرفتی ارتکازی یا از نوع معرفت فطری دانست؟ پاسخ به این پرسش ها در حوصله این مقاله نمی گنجد و مجالی وسیع تر و تعمقی بیشتر می طلبد.
به هرحال، امور زیر را به عنوان وجوه متمایز مرحله اول که براساس بیان دائره المعارف ویکی پدیا (wikipedia)، بین سه تا هفت سالگی را شامل می شود، می توان برشمرد:
افزایش توان یادگیری نسبت به مرحله مقدماتی؛ طرح سوالات کودکانه؛ امکان دریافت بازخورد؛ حساسیت بیشتر نسبت به محیط اطراف؛ تلاش در جهت تقلید از اطرافیان؛ حرکت در جهت استقلال؛ تاثیرپذیری نسبتاً آگاهانه از وقایع پیرامون و داستان ها؛
تاثیرپذیری از رسانه؛ جلب شدن توجه او به برنامه های رسانه ای از قبیل برنامه های کودک و آمادگی برای آغاز دوره رسمی تعلیم و تربیت در اواخر این مقطع سنی.
نام گذاری اولین مرحله ایمان به «غیراستدلالی - انعکاسی»، بیانگر این واقعیت است که ایمان کودکان در این مرحله، متکی بر استدلال نیست؛ یعنی آنان به دلیل نارسایی شناختی، حداقل در اوایل این دوران؛ توانایی ندارند از طریق قضایای منطقی، بر ایمان خود استدلال کنند؛ هر چند سوالات آنان که: «من از کجا آمده ام»، «شما کی و از کجا آمده اید»، «چه کسی مرا به اینجا آورده یا خلق کرده است»، بیانگر آن است که او بالوجدان به معلولیت و مخلوقیت خود اعتراف می کند؛ به این معنا که درمی یابد که روزگاری نبوده و روزگاری دیگر ایجاد شده است. روشن است قبل از آنکه سوالاتی از این قبیل بر زبان جاری شود؛ باید ذهنی (هر چند در مراحل ابتدایی) دارای تحلیل وجود داشته باشد و رابطه علی و معلولی بین پدیده های عالم را - هرچند ارتکازی - مفروض گرفته باشد.
درباره تمام کودکانی که در مقطع سنی سه تا هفت سالگی قرار دارند، نمی توان حکمی یکسان صادر کرد؛ زیرا دامنه رشد عاطفی، اخلاقی و اجتماعی کودکان در این دوره، بسیار متغییر است.
ویژگی اصلی این دوران، کودکانه بودن ایمان است؛ دورانی که ممکن است به هر کس - اعم از رهبر مذهبی، معلم و والدین - که او را الگو می پندارد اعتماد کند و هرچه را که می شوند باور کند. به قول پیاژه، «کودکان زیر ده یا یازده سال در باب معضلات اخلاقی، یک طرفه می اندیشند، اما کودکان بزرگ تر متفاوت فکر می کنند. کودکان، مقررات را ثابت و مطلق می پندارند. آنان معتقدند مقررات وضع شده به وسیله بزرگ سالان یا خدا را کسی نمی تواند تغییر دهد». (Hall. Perentice, Theories of Development. pp. 118-136).
براین اساس، کودک خود را موجودی گوش به فرمان می داند که به خود اجازه نمی دهد از فرمان بزرگ ترها تخلف کند. ممکن است کودک قرآن یا نماز بخواند؛ زیرا رفتار دیگران را مشاهده کرده است یا دیگران به او توصیه کرده اند. به همین دلیل، اگر کسی به
کودک نگوید چه باید بکند، ممکن است او در طریق رشد ایمان دینی خود؛ هیچ کاری انجام ندهد.
مقصود فاولر از انعکاسی بودن این مرحله از ایمان چیست؟ اگر «انعکاسی بودن»، ترجمه دقیقی از واژه «projective» باشد، بدین معنا خواهد بود که ایمان کودکان در این مرحله، انعکاسی از ایمان بزرگ سالان و اطرافیان است. به بیانی، ایمان آنان گویای عمق ایمان اطرافیان نیست؛ اما پرتوی از ایمان بزرگ سالان در این کودکان مشاهده می شود.
دانشمندی در این زمینه می نویسد:
دوره ای سرشار از تخیل و تقلید است که کودک، فعالانه و پیوسته، تحت تاثیر الگوها، احساسات گذرا، عملکردها و داستان هاست. ویژگی این مرحله، سیال بودن (fluidity) الگوهای فکری است. کودک، پیوسته با امور جدیدی مواجه است که هیچ کارکرد ثابت معرفتی برای آن شکل نگرفته است. فرایند ذهنیتی - که زیربنای تخیل است - از طریق فکر منطقی محدود نمی شود. (joann Wolski Conn (ed.),Women's Spirituality: p.226 232).

نکات تربیتی

در این مرحله سنی، چه فعالیت هایی در طریق رشد و توسعه ایمان دینی کودکان موثر است؟ اگر ویژگی مهم کودکان را در این سن، استمرار روند تاثیرپذیری از تلقینات کلامی، امکان عادتی کردن رفتار، اهمیت پیدا کردن تقلید، الگوپذیری مخصوصاً از کسی که او را مظهر قدرت می داند، افزایش قدرت تخیل و بازسازی صحنه های واقعی زندگی در ذهن، احساس قدرت انتخاب گری و ثابت و مطلق دانستن آموزه های اخلاقی بیدارشدن حس استقلال طلبی بدانیم، برای توسعه ایمان کودکان، امور زیر را می توان توصیه کرد:
تکرار مفاهیم دینی و ذکر خدای متعال در حضور کودک، به گونه ای که صدا را به صورت واضع بشنود؛ همراه بردن کودک در مجامع مذهبی، مخصوصاً مشارکت دادن او در جلسات دینی ویژه کودکان؛ توجه والدین و مربیان به رفتارهای خود و توجه به نقش الگودهی؛ توجه والدین به توصیه های دینی، اعم از نماز اول وقت و سایر اعمال عبادی جهت ارائه الگو؛ استفاده از اسباب بازی و پازل هایی که برای معرفی اعمال عبادی یا جهت ارائه الگو؛ استفاده از اسباب بازی و پازل هایی که برای معرفی اعمال عبادی یا معرفی معصومان (علیه السّلام) به عنوان الگوهای برتر ساخته شده است؛ خواندن داستان های دینی یا اخلاقی برای آنان، داستان هایی که بتوانند خود را به جای قهرمان آن بگذارند و رفتار انسانی او را تقلید کنند؛ سوق دادن آنان به جانب دوستان شایسته؛ انتخاب معلم و مربی شایسته ای که تاکید او فقط بر آموزش نباشد، بلکه اولویت او الگودهی و تربیت دینی دانش آموزان باشد و استفاده از سی دی های آموزش قرآن به تناسب سن و برنامه.
نظارت دقیق خانواده بر رفتارها و عادات دینی فرزندان، توصیه جدی معصومان (علیه السّلام) بوده است. امام صادق (علیه السّلام) از پدر بزرگوارشان نقل می کند که می فرمود: «ما کودکانمان را در پنج سالگی به نماز خواندن امر می کنیم، شما هم زمانی که کودکانتان به هفت سالگی رسیدند آنان را به نماز خواندن امر کنید. ما کودکانمان را زمانی که هفت ساله شدند، به اندازه توانشان نصف روز یا بیشتر، به روزه گرفتن امر می کنیم. زمانی که تشنگی یا گرسنگی بر آنان غالب شد افطار می کنند تا آنکه به روزه گرفتن عادت کنند و توان روزه گرفتن را پیدا کنند (کلینی، 1365، ج3، ص409).
آموزش تدریجی و برنامه ریزی شده کودکان و مراقبت جدی - نه اکراه و نه توصیه های تکراری - آنان بر مداومت رفتارهای دینی، با توجه به رغبت و گرایش آنان، در روایات معصومان(علیه السّلام) از جایگاه ویژه ای برخوردار است. برای مثال، «عبدالله بن فضاله از امام باقر و امام صادق (علیه السّلام) روایت می کند که می فرمودند: «زمانی که کودک به سه سالگی رسید به او یاد دهید که هفت مرتبه بگوید: لا اله الا الله؛ تا زمانی که سه سال و هفت ماه و بیست روز او تمام شود؛ پس از آن، او را آموزش دهید که بگوید: صلی الله علی محمد و آله، سپس رها می شود
تا زمانی که پنج سال او تمام شود، سپس دست چپ یا راست را از او بپرسید، اگر تشخیص داد، رویش را به جانب قبله برگردانده و بگویید: سجده کند! سپس رها می شود تا زمانی که هفت سال او تمام شود. زمانی که هفت سال او تمام شد به او گفته می شود صورت و دست هایش را شست و شو دهد. سپس به او گفته می شود نماز بخواند. سپس رها می شود تا نه سال او تمام شود. وقتی که نه سال او تمام شد وضو گرفتن را به او یاد می دهند و در صورت استنکاف، تنبیه می کنند و امر به نماز می شود و بر ترک نماز تنبیه می شود. زمانی که وضو و نماز را آموخت، خدا او و والدین او را می آمرزد» (صدوق، 1404ق، ج1، ص282).
سهل گیری و توجه به میزان رغبت و توانایی در توصیه های تربیتی امام سجاد (علیه السّلام) دیده می شود. فضیل بن یسار می گوید: «امام زین العابدین (علیه السّلام) به کودکان امر می کرد بین نماز مغرب و عشا را جمع کنند. نیز می فرمود: جمع بین دو نماز بهتر از آن است که بخوابند و نماز عشا را نخوانند» (کلینی، 1365، ج3، ص409).
بازنگری نظام تعلیم و تربیت رسمی با هدف تقویت ایمان دینی کودکان، بسیار ضروری می نماید. علاوه بر این، تشکیل انجمن های تخصصی وابسته به مدارس که وظیفه آنان، تماس مستقیم با خانواده ها بوده و وظیفه اصلی آنان آسیب شناسی تربیتی باشد، گریزناپذیر است. وجود تضادهای گفتاری و عملکردی بین دو نهاد مهم خانواده و جامعه (مدرسه)، مانعی جدی در طریق رشد ایمان کودکان ایجاد می کند.
براساس روایاتی که هفت سال او را دوران بازی کودکانه می داند (همان، ج6، ص48) باید تلاش آن باشد که امور مهم و جدی زندگی آینده آنان نیز در قالب بازی های کودکانه شکل گیرد.

فاولر: مرحله دوم: ایمان افسانه ای، واقعی (کودکی و بالاتر)

(literal faith - mythic).
اکمان: «توانایی در حال توسعه اندیشیدن منطقی، به کودکان کمک می کند دنیا را به
مقولات، علیت، مکان و زمان تقسیم کنند، به منظر دیگران وارد شوند و معنای زندگی را در داستان ها بیابند».
مرحله ای است که فرد آغاز می کند داستان ها، باورها و رفتارهایی مرتبط با نمادهای مرتبط با جامعه را بپذیرد. باورها با تفاسیر واقعی همانند اخلاق، مقررات و نگرش ها ادراک می شوند. نمادها به عنوان معانی تک بعدی و واقعی پذیرفته می شوند. در این مرحله، عملیات عینی در محدود کردن و نظام مند کردن مرحله تخیلی مرحله پیش نسبت به جهان نمود پیدا می کند. ویژگی عارضی بودن (episodic) ایمان غیراستدلالی - انعکاسی، راه را برای ارتباط موازی تر، مفصل تر و داستان سرایی هماهنگ و معنادار باز می کند. داستان ها مهم ترین شیوه وحدت بخشی و ارزش بخشی به تجارب است. این مرحله، ایمان مدرسه ای است؛ هر چند گاهی در میان جوانان و بزرگ سالان نیز یافت می شود. ویژگی آن، دقت فزاینده در اتخاذ دیدگاه دیگران است. کسانی که در مرحله دوم قرار دارند دنیای مبتنی بر انصاف متقابل و عدالت ماندگار مبتنی بر تعامل طرفینی را ترکیب می کنند. عاملان داستان های فضایی آنها، مشابه انسان اند. فعالانه تحت تاثیر نمادها قرار می گیرندو داستان ها را به صورتی جزیی نقل می کنند. به هرحال، آنان از داستان سرایی به تعمق فرمول بندی شده و تصورات معنادار بر نمی گردند. توانایی جدید این مرحله، نمودار شدن داستان سرایی است. نمایش و افسانه، راه هایی برای پیدا کردن و هماهنگ کردن تجارب است... . عامل اولیه گذر به مرحله سوم، برخورد ضمنی یا تضاد در داستان هایی است که به تعمق در باب معنا منجر می شود. گذر به اندیشه عملیات صوری چنین تعمقی را ممکن و لازم می سازد. واقع گرایی مرحله پیش، در هم می ریزد. خودبینی شناختی جدید به سرخوردگی از معلمان و آموزه های پیش منجر می شود. پیدایش منظر متقابل بین فردی (من شما را می بینم شما من را می بینی/ من خودم را می بینم همان گونه که شما مرا می بینی / من شما را می بینم شما من و خودت را می بینی)، نیاز به روابط فردی بیشتر با قدرت واحد محیط آرمانی را ایجاد می کند. ibid Joann)Wolski Conn).
ویژگی های کلی: «دوران مدرسه ای؛ توانایی تجربه داستان سرایی؛ پذیرش داستان ها، باورها، مشاهدات و تقیدات؛ باورها به مثابه اموری کاملاً واقعی تلقی می شوند؛ نگرش اخلاقی و مقرارتی؛ سامان دهی تخیلات؛ ساختار موازی ارتباط (گفتاری)؛ پذیرش منظر دیگران؛ انصاف متقابل» (psyc. queensu. ca).
تفاوت عمده این مرحله با مرحله اول، شروع به خروج تدریجی از دنیای تخیل، مواجهه بیشتر با واقعیات و ایجاد دغدغه های عقیدتی و اخلاقی است. در عین حال، عدم ثبات اندیشه و اخلاق را نیز می توان از ویژگی های این دوره دانست. این ویژگی ممکن است با دوره های دیگر نیز به نوعی اشتراک داشته باشد.

نویسنده: مرحله دوم

ویژگی روانی مرحله اول، پیوسته رو به شدن و کمال است و می رود به تدریج شکل بگیرد. در این مرحله، فعالیت های شناختی بیش از پیش وارد معرکه می شود و کودک یا نوجوان از تقلید صرف پا را فراتر می گذارد و امکان نقض قوانین وضع شده از جانب خدا یا دیگران را تجربه می کند. به قول پیاژه، «دیدگاه کودکان در سنین بالا، نسبی گراتر است. آنان می دانند اگر کسی بخواهد؛ می تواند مقررات را تغییردهد» (Hall-ibid Prentice).
بر همین اساس، او با سوالاتی پیچیده تر از دوران اول، درگیر است. علاوه بر آن، مشاهده عملکرد متضاد اطرافیان نیز برای او سوال برانگیز است.
از عمده ترین ویژگی های این مرحله می توان به تلاش در جهت استقلال فکری و اخلاقی بیشتر اشاره کرد. در عین حال، این توفیقی نیست که در این مرحله سنی به آن دست یابد. داوری های اخلاقی کودکان در این مرحله، به دلیل عدم قدرت در انتزاع کامل و عینیت گرایی، مبتنی بر نتیجه است، نه انگیزه. «در زمان ده تا یازده سالگی، اندیشه اخلاقی در معرض تغییر قرار می گیرد؛ به طور ویژه، بچه ها داوری اخلاقی خود را بیشتر براساس نتایج و پیامدها مبتنی می کنند؛ در حالی که در سنین بالاتر، داوری های خود را
براساس نیات مبتنی می کنند؛ مثلا زمانی که داستان دو کودک را می شنوند که یکی از آنها به هنگام کمک به مادر، تعداد پانزده استکان و دیگری به هنگام دزدی کردن فقط یک استکان را شکسته است، داوری کودکان کم سن و سال تر آن است که اولی کار بدتری کرده است او قبل از هر چیز، تعداد و نتیجه را مورد توجه قرار می دهد؛ در حالی که کودکان بزرگ تر، بر حسب انگیزه - که زیربنای اعمال است - خطاها را داوری می کنند » (ibid).
در کنار رشد داوری های اخلاقی، رشد عقلانی نیز به کار خود ادامه می دهد. «رشد عقلانی در این مرحله متوقف نمی شود؛ تازه، آغاز کارکرد رسمی آن است که تا شانزده سالگی ادامه پیدا می کند و گاهی انتظار می رود در سراسر دوره نوجوانی نیز درباره مسائل اخلاقی اندیشه کند» (ibid).
مواجه شدن با افکاری که آنها را ناسازگار می داند؛ فراهم نبودن امکان برای گزینش اندیشه ها براساس فکر و منطق، بی ثباتی در عقاید؛ تلاش در جهت تعلق به گروه برای پیدا کردن هویت خود؛ پیروی کورکورانه از افکار گروه؛ مخالفت خودانگیخته و بی دلیل با سنت های پیشینیان، مخصوصاً اندیشه های والدین، از ویژگی های دیگران این گروه است.
پرسش هایی از این قبیل که آیا آنچه من بدان ایمان دارم با آنچه از دیگران در باب ایمان شنیده ام سازگار است؛ برای آنان مطرح است. تلاش می کنند کارایی ایمان را در عمل دریابند و تفاوت کسی را که به امر خاصی ایمان دارد با دیگری که به آن ایمان ندارد تشخیص دهند. برخی این جسارت را در خود نمی بینند که افکار مسلط پیشینیان را از خود دور کرده، به درونی کردن اندیشه های جدید بپردازند. به همین دلیل، گذر از این مرحله بسیار سخت می نماید.
به هرحال، تعیین مرز دقیق و فاصل بین مراحل ایمان، امکان پذیر نیست؛ زیرا طی هر مرحله و ورود به مراحل جدید، مستلزم تحولات فراوانی است که در تمام ابعاد وجودی انسان و در سنین متفاوت حاصل می شود. اکمان به عنوان مفسر دیدگاه فاولر نیز بر همین عقیده است:
هر مرحله ساختاری، برای تاثیرگذاری زمان خاص خود را می طلبد... .
تحول نیز به نوبه خود، وظیفه بلوغ زیست شناختی، روان شناختی، عقلانی و توسعه اخلاقی است. با درجاتی می توان ورود به مرحله بعد یا دست کم، آمادگی جهت ورود به آن مرحله را پیش بینی کرد. به تعبیر دیگر، افراد کم سن و سالی هستند که اصلاً آمادگی ندارند از مرحله قبل عبور کرده، به مرحله بعد وارد شوند. گذر حقیقی از یک مرحله به مرحله دیگر، فقط زمانی اتفاق می افتد که عملکرد عمیق ساختاری دانایی و ارزش دهی تغییرکرده، گسترش یابد. به قول فاولر، «گذر از مراحل ایمان، خود به خودی یا اجتناب ناپذیر نیست». این مراحل ممکن است در افراد یا گروه هایی، بسیار کندتر از دیگران طی شود و برخی افراد در مراحل اولیه، نسبت به دیگران، توازن بیشتری احساس می کنند. گذر از سطح یک مرحله به مرحله دیگر، طولانی مدت، پرزحمت، شکننده و پرمشقت است. ممکن است در طی هر مرحله، موانعی ایجاد شود و قطعاً ایجاد خواهد شد (اکمان، همان).
یکی دیگر از وجود تمایز در این مرحله، آغاز درونی سازی اندیشه ها و ارزش هاست؛ «به این معنا که کودکان تلاش می کنند خود را از اندیشه های بیرونی اقتباس شده از دیگران رهایی بخشند و اندیشه های جدید را گزینش کرده و درونی کنند» (همان).

نکات تربیتی

از مبانی روان شناختی فوق؛ یعنی: توانایی نسبی انتزاع، خروج تدریجی از دنیای تخیل مرتبط با مرحله سابق، الهام گرفتن از داستان ها و افسانه ها در جهت وحدت بخشی به تجربه ها و ارزش ها، دقت بیشتر در منظر دیگران، فعالیت اجتماعی با دو اصل انصاف دو جانبه و عدالت ماندگار، تلاش در جهت استقلال فکری و اخلاقی بر اساس پیامدها و نتایج، نه انگیزه ها؛ نکات فراوان تربیتی استفاده می شود؛ مانند:
1. گزینش و چینش الگوهای عملی و اخلاقی به صورتی متناسب در برابر کودک؛ با ارائه الگوهایی زنده و موفق یا از طریق نقل و در اختیار گذرادن داستان ها و نرم افزارهای سازنده و بیان حسن عاقبت رفتارهای اخلاقی و پیامدهای منفی رفتارهای غیر اخلاقی؛
2. توجه بیشتر به اقامه دلیل یا رفتار انگیزشی، در مواقع لازم یا در پی تذکرات یا توصیه های اخلاقی و عقیدتی؛ به گونه ای که مخاطب آن را با جان و دل بپذیرد و درونی کند. مهم ترین مانع در این رابطه، تشخیص این موضوع است که کدامین دلیل یا گفتار منطقی و محرک در این مقطع سنی و برای این فرد (اصل تفاوت فردی) بیشترین تاثیر را دارد. برای مثال، می توان به این شیوه برخورد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با جوانی که اجازه زنا می خواست اشاره کرد: «جوانی از قریش خدمت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد، عرض کرد: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، اجازه دهید زنا کنم. اطرافیان به جانب او روی آورده، او را از ادامه سخن منع کردند. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: نزدیک تر بیا! سپس رو به او کرده فرمود: آیا این کار را در مورد مادرت دوست داری؟ جوان گفت: نه به خدا، جانم فدایت باد. آن حضرت فرمود: دیگران هم دوست ندارند. سپس فرمود: خدایا، گناهش را ببخش و قلبش را طاهر کن و او را از زنا پاک گردان» (باقری، 1387، ص9-27).
دلیل روان شناسانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و به تعبیر دقیق تر؛ رفتار انگیزشی آن حضرت، بر جان آماده جوان عرب به خوبی اثر گذاشت و او را منصرف کرد؛ اما اگر جوان از ملیتی دیگر بود یا در جامعه ای زندگی می کرد که بهره چندانی از غیرت نداشتند و نسبت به محارم بی تعصب بودند، بی تردید دلیل دیگری اقامه می کردند؛
3. پرهیز از تحمیل عقیده. تجربه نشان داده است که استفاده از ادبیات تحمیل، چه در گفتار و چه در عمل، مخصوصاً برای این گروه سنی، تاثیری عکس دارد. برخی ضعف ها در عملکرد دینی، ریشه در تحمیل دارد. قرآن از ادبیات نرم و دل نشین، فراوان استفاده برده است. برای مثال، می توان به آیات 58-73 سوره واقعه اشاره کرد: «آیا آنچه را [که به صورت نطفه] فرو می ریزید دیده اید؟» (58)؛ «آیا آنچه را کشت می کنید؛ ملاحظه
کرده اید؟» (63)؛ «آیا آبی را که می نوشید دیده اید؟» (68)؛ «آیا آن آتشی را که برمی افروزید ملاحظه کرده اید؟»(71)؛ و سرانجام بعد از پرسش های مکرری که فطرت پاک، پاسخی جز «خدا» برای آن نخواهد داشت؛ می فرماید: «پس به نام پروردگار بزرگت تسبیح گوی» (74). تاثیر عمیق توصیه به تسبیح پروردگار را باید در آیات سوالی قبل از آن جست و جو کرد که فطرت آدمی را مخاطب قرار داده است.
این اصل، مخصوصاً از آن جهت قابل استناد است که خدای متعال به موسی (علیه السّلام) وحی کرد که محبت من را در دل مردم زیاد کن! آن حضرت عرض کرد: چگونه؟ خدای متعال فرمود: نعمت هایم را به مردم یادآوری کن (نوری، 1408ق، ج12، ص240)؛
4. توجه جدای اطرافیان به اندیشه های انحرافی؛ به این دلیل که پذیرش خطا از صواب برای کودک در این مرحله سنی امکان پذیر نیست. باید از دسترسی کودک به اندیشه های انحرافی، به شیوه های متناسب، ممانعت کرد. امام صادق (علیه السّلام) فرمود: بادروا اولادکم بالحدیث قبل ان یسبقکم الیهم المرجئه؛ (کلینی، 1365، ج6، ص47)«قبل از آنکه گروه (انحرافی) مرجئه، اولادتان را گمراه کند، احادیث ما را بر آنان بخوانید». در میدان این مسابقه، برنده کسی است که بتواند قبل از دیگران، فکر خود را به کودک بقبولاند؛ زیرا مانند نقش حجر، شاکله شخصیتی او را خواهد ساخت و در صورت عدم بازنگری، با همین اندیشه ها بزرگ می شود و زندگانی خواهد کرد.
به نظر می رسد در این مقطع - که در روایات، سن تادیب نامیده شده است (همان، ج6، ص48) - فقط راهنمایی کردن کودکان کافی نباشد؛ بلکه نظارت نامحسوس بر حلقه اطرافیان و پیوند دادن کودک به حلقه های شایسته عقیدتی، مهم تر است. در بیانات امام صادق (علیه السّلام) به تاثیرپذیری این گروه سنی از دیگران توجه جدی شده است. به همین دلیل، از رها کردن آنان منع شده است. امام (علیه السّلام) در تعابیرمختلف می فرمود: الزمه نفسک؛ «او را پیوسته با خویشتن بدار». نیز می فرمود: ضمه الیک؛ (همان) «او را از خود جدا نکن».

فاولر: مرحله سوم: ایمان ترکیبی، قراردادی (نوجوانی و بالاتر)

(conventional faith- synthetic)
اکمان: «توانایی های شناختی جدید، منظر چند طرفه به وجود می آورد، فرصت می سازد و فرد را ملزم می کند تصاویر ناهمگون از خود را در هویتی واحد منسجم ادغام کند. باورها و ارزش های شخصی که تا حد زیادی از روی اندیشه انتخاب نشده اند، ترکیب می شوند و به اندازه ای تکامل پیدا می کند که هویت را تأیید و نوجوان را در ابراز عاطفه با دیگران شریک می کند».
«تجربه آدمیان در این مرحله، به ورای خانواده گسترش پیدا می کند. برخی حوزه ها، از قبیل: خانواده، مدرسه، کار، همتایان، جامعه خیابانی، رسانه ها و شاید هم دین، مورد توجه قرار می گیرد. ایمان باید نقش هماهنگ کننده به سمت و سوی هدایتگری به جانب طیف پیچیده و متنوع دل مشغولی ها بر عهده گیرد. ایمان باید ارزش ها و اطلاعات را ترکیب کند و مبنایی برای هویت و دیدگاه او فراهم آورد. مرحله سوم، رشد و تعالی مخصوص خود را دارد. این مرحله برای بسیاری از نوجوانان، مقامی ماندگار است. این مرحله، محیط نهایی، یعنی محیط درونی شخص را می سازد. تصویر او از وحدت ارزش و قدرت، ناشی از توسعه ویژگی هایی است که در روابط شخصی تجربه شده اند. این مرحله، مرحله انطباق است؛ به این معنا که معمولا به جانب انتظارات و داوری های اطرافیان تمایل دارد و تاکنون درک لازم از هویت و داوری های مستقل خود حاصل نکرده است تا منظری مستقل ایجاد و از آن محافظت کند. ضمن آنکه باورها و ارزش ها عمیقاً درک می شود، معمولاً با توافق نانوشته در آنها و در دنیای معناداری که شهود کرده اند اقامت می کنند؛ اما لحظه ای پیش نمی آید که قدم ورای آنها گذارده، در بابت آنها تعمق کنند و آنها را صریحا یا به صورت منظم به مرحله آزمایش درآورند. در مرحله سوم، آدمی دارای ایدئولوژی است؛ طبقاتی کم و بیش ماندگار از ارزش ها و باورها، اما او آنها را برای آزمودن، عینی نکرده است، به این معنا که از داشتن آن آگاه نیست. تمایزات با منظر دیگران به مثابه
تفاوت در نوع آدمیان تجربه می شود... . یکی از خطرات یا کاستی های این مرحله، آن است که نظارت و ارزیابی های دیگران به صورتی اطمینان بخش درونی شده، تقدس می یابد. این امر، ممکن است استقلال داوری و رفتارهای بعدی را خطاپذیر کند یا هواهای درون فردی آشکار شود؛ تا جایی که پوچ گرایی نومید کننده در باب اصول فردی مرتبط با موجود غایی ظهور پیدا کند؛ یا آنکه سرانجام به صمیمت جبرانی با خدا که شباهتی به روابط عرفی ندارد منجر شود» ((Joann wolski conn.(ibid).
ویژگی های کلی: «پذیرش انتظارات دیگران، برخورداری بزرگ سالان از جایگاه مهم خارج از خود؛ درونی کردن دیگران؛ برگزیدن ارزش ها و پندارها؛ انطباق و هماهنگی با داوری دیگران؛ دارای ایدئولوژی که هنوز آن را عینی نکرده است؛ اولین مرحله شکل گیری افسانه های شخصی» ((psyc. quensu. Ca(ibid).

نویسنده، مرحله سوم

تغییرات مهم در شرایط جسمانی و روان شناختی، درگیر شدن با بحران بلوغ، گسترده شدن حلقه دوستان، احساس استقلال و فراهم آمدن امکان تصمیم گیری های شخصی، آغاز تمرین خروج از سلطه دیگران، درونی کردن عقاید نزدیکان، احساس نیاز بیشتر به دل بستگی عقیدتی، کسب توانایی های شناختی جدید، اهمیت بیشتر الگوها و احیاناً توصیه ها؛ مخصوصاً الگوهای مورد علاقه و حرکت به جانب انسجام بخشی به هویت خود که تاکنون برای او تعریف نشده مانده است؛ از ویژگی هایی است که بعضاً توسعه یافته از مرحله سابق و بعضا خاص این دوره است؛ ویژگی هایی که هریک به عنوان متغیری اثرگذار ممکن است شرایط ایمانی آدمیان را تحت تاثیر قرار دهد.
احتمالاً آغاز توجه به غایت و سرانجام حیات دنیوی و تلاش در جهت درونی کردن آموزه های دینی، از دغدغه های معنوی این دوره خواهد بود، شاید مهم ترین ویژگی این مرحله، انطباق باشد؛ به این معنا که تلاش می کند خود را با دیگران همساز کند و عقاید و
رفتارهای خود را با انتظارات و توقعات دیگران هماهنگ سازد (برای کسب اطلاعات بیشتر ر.ک: روان شناسی بلوغ یا روان شناسی نوجوانان و جوانان).
احساس مسئولیت بیشتر در برابر رفتارها و عقاید خود و پذیرش نتایج رفتار خویش و آغاز اندیشیدن در باب سرانجام اعمال در این دنیا و دنیای دیگر را نیز می توان از وجوه متمایز این مرحله با مراحل سابق دانست.
همچنین براساس شناختی که اکمان و ولسکی کن (Wolski Conn) از مرحله سوم رشد ایمان؛ یعنی دوره سنی نوجوانی به بالا، ارائه می دهند و نظر به دیدگاه و روان شناسان در این باب، و ورود به هفت سال سوم که از منظر روایات، دوره وزارت خوانده شده است؛ همچنین براساس روایت امام صادق (علیه السّلام): «کودکت را تا شش سالگی رها کن، بعد از آن، او را به مدت هفت سال، پیوسته با خود بدار و با ادب خویشتن ادب کن، اگر پذیرفت که بسیار خوب، در غیر این صورت، او را رها کن» (کلینی، 1365، ج6، ص48)، این دوره را می توان از حساس ترین دوره های زندگی آدمی به حساب آورد.

نکات تربیتی

براساس آموزه های فوق، نکات تربیتی فراوانی را می توان منظور داشت؛ اما به دلیل عدم توان این مقاله در جهت توسعه بیشتر، فقط به طرح چند سوال بسنده می کنیم؛ سوالاتی که گویای سیر تحولی در تربیت دینی، به ویژه مرتبط با این گروه سنی است و پاسخ به آنها به دلیل تفاوت های فردی و متغیرهای دخیل فراوان، به غایت دشوار است:

1. اثبات لزوم دین:

با استفاده از کدام روش عملی یا نظری متناسب، می توان ضرورت پایبندی آدمیان به دین را برای این گروه سنی اثبات کرد؟

2. اثبات برتری اسلام:

با فرض پاسخ مناسب به سوال اول، با چه روشی می توان برتری اسلام بر سایر ادیان را به اثبات رسانید؟

3 . اثبات برتری مذهب:

بعد از اثبات برتری مکتب اسلام، کدام روش را برای اثبات
برتری مذهب تشیع برگزیده ایم؟

4 . روش انتقال آموزه ها:

با فرض موفقیت در پاسخ به سوالات قبل؛ بهترین شیوه برای انتقال آموزه های نظری و عملی اسلام و تشیع چیست؟

5 . تجربه لذت بخش دینی:

با چه روشی می توان تجارب دینی را برای نوجوان لذت بخش کرد؛ به گونه ای که از رفتارهای دینی خویشتن، بدون ملاحظات خارجی، از درون لذت ببرد؟

6 . ظهور آموزه ها در مقام عمل:

چگونه می توان آموزه های نظری را - اعم از اخلاق، احکام و عقاید - در نوجوانان به مرحله عمل درآورد؟

7 . نتایج عملی:

از چه طریقی می توان نتایج مثبت و رفتاری دین را در صحنه عمل برای نوجوان ملموس کرد؟

8. تعمیم ایمان به گستره زندگی:

با کدام روش می توان ثابت کرد که ایمان دینی، منحصر به برخی صحنه های زندگی نیست؛ بلکه تمام پهنای زندگی آدمی را شامل می شود؟
سوالات فوق گویای این حقیقت است که در این مرحله سنی، فعالیت های تربیتی، نیاز به گسترش کمی و کیفی دارد. وظیفه، بیش از خانواده، در این مرحله بر عهده تعلیم و تربیت رسمی کشور است. نظام مندی و چینش سوالات دینی بر اساس نیازها و ترتیت اولویت ها و تدارک پاسخ های کارشناسانه، متناسب با سن و جنسیت و منطقه، فعالیتی است که به هیچ روی در نظام تعلیم و تربیت رسمی به آن پرداخته نمی شود.
مفروض گرفتن دانایی نوجوان به اصول و کلیات دین و بسنده کردن به حداقل آموزش، آن هم بدون لحاظ هیچ اولویت و نظام مندی آموزشی در باب مکتب، و فقدان کمترین توجه به چرایی پذیرش مذهب تشیع و ناآشنایی با منابع مرتبط، خلائی جدی در تربیت دینی جوانان کشور اسلامی ایجاد کرده است؛ به گونه ای که کمتر کسی است که بتواند از عهده سوالات و شبهه های مرتبط با مکتب و مذهب خود بر آید.
تاکید بر پذیرش مسئولیت رفتارها؛ الزام به پاسخ گویی در برابر آنها در عالمی دیگر، گذرا بودن، نه ماندگاری و اجبار به رها کردن این دنیا، دریافت قطعی واکنش در برابر کنش ها، لزوم صبر و پایداری در برابر هوا و هوس، در عبودیت و در برابر مصایب را می توان از اولویت های آموزش دینی بر شمرد.
انتظار آن است که در صورت تلاش جدی و مناسب خانواده و نظام تربیتی، نوجوان نسبت به دین نگرشی مثبت بیابد. شکل گیری نگرش مثبت نوجوان نسبت به دین در این مرحله، تابع متغیرهای متعددی است که از جمله می توان به سه مورد اشاره کرد:
1. ارزیابی وی از کیفیت عملکرد متدینان یا کسانی که خود را وابسته می دانند؛ زیرا الگوهای محسوس اهمیت دارد؛
2. برداشت عمل گرایانه به دین؛ زیرا هنوز به مراحل پیشرفته شناخت دست نیافته است. در واقع، جست و جو در جهت یافتن پاسخ به این سوال که دین کدامین نیاز مادی یا معنوی مرا برآورده می کند؛ مثلا، آیا دین احساس آرامش درونی مرا فراهم می آورد؟
3. میزان لذتی که نوجوان از پایبندی به دین و گرایش و ایمان دینی خود حاصل می کند. به نظر می رسد برآورد مثبت از پاسخ به سوالات فوق، نقش موثری در میزان گرایش نوجوانان نسبت به دین دارد.
در این دوران، یا پل های عقیدتی پیش رو ساخته می شود یا پل های عقیدتی پشت سر خراب می شود. کم اند کسانی که پس از طی مسیری طولانی، مثلا تا سی سالگی، در مسیر غیردینی، (به دلیل غلبه هوا) توان تشخیص حقیقت را پیدا کنند یا بر فرض تشخیص حقیقت، بتوانند به مقتضای تشخیص جدید خود عمل کنند. به عبارت دیگر، باید از آنان قطع امید کرد. انسان ها همیشه، به آسانی، فرصت تغییر کردن ندارند. به عنوان مثال، کسی که در دوران نوجوانی و جوانی، با اعمال عبادی خو نگرفته است، مشکل است بتوان در دوران میان سالی، او را متقاعد کرد که اعمال فوق را انجام دهد و مثلا در مراسم مذهبی که تا میان سالی شرکت نکرده است شرکت کند.
اشاره شد که انتظارات والدین و اطرافیان از کودکان، در عملکرد دینی آنان تاثیر بسزایی دارد؛ اما به نظر می رسد به ویژه در دوران کنونی، بسیاری از والدین بیش از آنچه به دین کودکان بیندیشند، به درآمد یا تحصیلات، آن هم تحصیلی که درآمدی به دنبال داشته باشد فکر می کنند. به بیان دیگر، انتظار عملکرد دینی از فرزندان در پایین ترین سطح خویش است. بدین ترتیب، معنای سخن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روشن ترمی شود که می فرمود: «وای به حال فرزندان آخرالزمان از روش ناپسند پدرانشان! عرض کردند: یا رسول الله! از پدران مشرک؟ فرمود: نه! از پدران مسلمان که به فرزندان خود، هیچ یک از فرایض دینی را نمی آموزند و به ناچیزی از امور مادی درباره آنان قانع هستند. من از این مردم بری و بیزارم و آنان نیز از من بیزارند» (شعیری، 1363، ص106). در برابر، انتظار افراطی نیز مورد مذمت است. توقع، ورای شرایط روانی، عاطفی، شناختی و سنی، آثار سوء تربیتی برجای می گذارد. هر چه باشد، گذشته از متغیرهای متعدد، دست کم، فاصله زمانی، شرایط والدین با فرزندان را متفاوت کرده است. امیرالمؤمنین(علیه السّلام) فرمود: لا تقسروا اولادکم علی آدابکم فانهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم؛ (ابن ابی الحدید، 1337، ج20، ص268) «آداب خود را بر فرزندانتان تحمیل نکنید، زیرا آنان برای زمانی غیر از دوران شما آفریده شده اند».
علاوه بر موارد فوق، عادتی کردن رفتارهای شایسته نیز در این سن، مطلوب است؛ زیرا می تواند مبنایی برای آینده باشد. این احتمال نیز کم نیست که به میزان پیشرفت سن، رفتارهای عادتی، رنگ و بوی شناختی پیدا کند و در نهایت، فرد برای انجام آن دلایل قانع کننده ای بیابد.

فاولر: مرحله چهارم: ایمان فردی (اختصاصی)، همراه با تعمق (دوره جوانی و بالاتر)

(Reflective-Individuating)
اکمان: «تعمق نقادانه در باورها و ارزش ها، به کاربست دیدگاهی که از اطرافیان اخذ کرده است، درک خود و دیگران به عنوان جزیی از نظام اجتماعی، درونی کردن اختیار و
تصور پذیرش مسئولیت برای گزینش صریح ایدئولوژی و شیوه زندگی؛ تمامی، راه را برای تعهد خودآگاه نقادانه در روابط او با دیگران و با پیشه اش باز می کند».
«حرکت از مرحله سوم به چهارم؛ یعنی ایمان فردی همراه با تعمق، مخصوصاً برای این مرحله بسیار مهم است؛ زیرا این مرحله گذر، پایان جوانی یا آغاز بزرگ سالی است؛ دورانی که به صورت جدی، فرد باید در برابر اعمال، شیوه زندگی، باورها و نگرش هایش پاسخ گو باشد. بدین صورت، حرکت واقعی به جانب مرحله چهارم اتفاق می افتد و آدمی با یک سلسله تنش های اجتناب ناپذیر مواجه می شود: فردگرایی در برابر تعریف شدن با گروه یا عضویت در گروه، ذهنیت گرایی و احساس قدرت شدید، اما احساسی که مورد آزمون قرار نگرفته است، در برابر عینیت گرایی و نیاز به تعمق نقادانه؛ تحقق خود یا خودشکوفایی به عنوان دل مشغولی اولیه در برابر خدمت به دیگران و در خدمت دیگران بودن؛ موضوع تعهد نسبت به وابستگان، در برابر تلاش جدی برای امکان رهایی مطلق.
مرحله چهارم بیش از هر گروه سنی با جوانان تناسب دارد. بسیاری از جوانان به این مرحله نمی رسند و گروه قابل توجهی از آنان، فقط در اواسط دهه سوم یا دهه چهارم به این مرحله دست می یابند. ویژگی این مرحله، رشد دوجانبه است. «خودی» که در هویت او تثبیت شده و «ایمانی» که از حلقه اطرافیان اتخاذ و درونی شده است و اکنون هویتی را ادعا می کند که دیگر با نقش یا معنای کسی ترکیب نشده است. برای استمرار هویت جدید، چهارچوب معرفتی معناداری از حد و مرزهای خویش و ارتباطات درونی و آگاهی از خود به عنوان جهان بینی را با یکدیگر ترکیب می کند. خود (هویت) و منظر (جهان بینی) از فردی به فرد دیگر تفاوت دارد. این عوامل را از طریق واکنش ها، تفسیرها، و داوری هایی که فرد در باب اعمال خود و دیگران می کند و می توان شناسایی کرد. اهداف هماهنگ در شرایط آرمانی و بر حسب سیستم روشن معنادار، تجلی پیدا می کند. در مرحله چهارم، سمبل ها به معانی مفهومی ترجمه می شود. این مرحله، مرحله افسانه زدایی است. تمایل دارند عوامل ناهشیاری که داوری ها و رفتار او را تحت تاثیر قرار می دهد به حداقل
برسانند. توان تعالی در مرحله چهارم با ظرفیت آدمی برای تعمق نقادانه در باب هویت (خود) و دیدگاه (ایدئولوژی) ارتباط دارد. خطرات این مرحله در ذات توانایی نهفته است که عبارت اند از: تکیه فراوان بر ذهن هشیار و اندیشه نقادانه و نوعی خودشیفتگی ثانوی که به صورت روشن پوشیده شده است و گنجانیدن واقعیت انعکاسی «خودادراکی» و منظر دیگران در جهان بینی خود.
نظر به خودپنداره ی پرجنب و جوش و منظری که در مرحله چهارم استمرار می یابد، آدمی که برای گذر از این مرحله آماده شده، خود را می یابد که به چیزی شبیه هرج و مرج و صدای درونی آزاردهنده روی آورده است. عناصری از گذشته کودکانه، تصاویر و انرژی هایی از خود عمیق تر، احساس مدام افسردگی از بی حاصلی، سطحی شدن معانی، یکی یا تمام این امور ممکن است علایمی برای امر جدید باشد. داستان ها، سمبل ها، افسانه ها و پارادوکس ها در سنت های مختلف، ممکن است نظم ایمان قبلی را در هم بشکند. روشن بودن توافق ها و تشخیص بسیار پیچیده تر بودن زندگی از تمایزات روشن در مرحله چهارم و قابل درک شدن مفاهیم انتزاعی؛ آدمی را به جانب رویکرد دیالکتیکی تر و سطوح متنوع تر واقعیت زندگی به پیش می برد» (Joann Wolski Conn. (ibid).
ویژگی های کلی: قدم گذاشتن به بیرون از جریان تجربه؛ تعالی جریان زندگی؛ نیاز به عملیات صوری؛ ترکیب اسطوره های گذشته، حال و آینده؛ انقطاع اعتماد به مرجع خارجی؛ پذیرش بار مسئولیت در برابر اعمال؛ آگاهی نسبت به خویشتن به عنوان جهان بینی psyc)((queensu. ca(ibid

نویسنده: مرحله چهارم

گذر سالم و مطلوب از مرحله سوم؛ یعنی مرحله ترکیبی قراردادی دوران نوجوانی و ورود به مرحله چهارم ایمان؛ یعنی مرحله ایمان فردی همراه با تعمق دوران جوانی، مستلزم تحولاتی است که در دستگاه های فکری، ارزشی و اخلاقی فرد حاصل می شود. انتظار آن
است که در این مرحله، زندگی به طور کلی، از جمله مسائل معنوی شکل جدی تری پیدا کند؛ عبرت ها مایه اعتبار قرار گیرد؛ پیشامدهای زندگی او را به تفکر وادار کند، امور عاطفی دیگران برای او اهمیت بیشتری بیابد؛ نگرش او بیشتر به آینده زندگی جلب شود؛ علی رغم استمرار تاثیرگذاری منابع قدرت، ایمان را انحصاری کند؛ در باورهای خود نقادانه اندیشه کند و برای رشد و دانایی خود پیوسته بکوشد؛ برای مواجهه بیشتر با فراز و نشیب ها و مشکلات حاد زندگی، از امور معنوی مانند: توکل، امید، قضا و قدر و معاد بیشتر استعانت جوید، هنگام بن بست روانی، به نیرویی مرموز امید بندد که او را همه کاره، که نه، بلکه تمام هستی خویش می پندارد؛ سوالات بسیار مهم در باب فلسفه زندگی و چرایی آفرینش برای او جلوه بیشتر پیدا کند و آزاردهنده شود، به صورت روشن به سوالاتی از قبیل: از کجا آمده ام (مبدأ من چه کسی است)، آمدنم بهر چه بود (هدف از آفرینش من چه بوده است)، و به کجا می روم (نهایت زندگی من به کجا خواهد بود) بی تفاوت نباشد؛ با پیدا کردن پاسخ های روشن برای سوالات فوق، بقای حیات مادی و معنوی خود را تضمین کند؛ در باب محتوا و متعلق ایمان خود بیشتر اندیشه کنند.

نکات تربیتی

همان گونه که در مرحله سوم اشاره شد، نگرش مثبت به دین، دست کم در انسان های معمولی به میزان ارضای نیازهای آنان وابسته است. به گفته یکی از محققان، «نگرش مثبت نسبت به دین و امور دینی در صورتی شکل خواهد گرفت که انسان، اولا نیازهای واقعی خود - اعم از مادی و معنوی - را بشناسد و ثانیا پیروی از دین و دستورهای آن را در راستای آن نیازها بداند. در نتیجه، اگر انسان بداند که نیازهای او در زندگی چیست، این نیازها از چه اولویت و اهمیتی برخوردارند، چه چیزهایی می تواند آنها را برآورده کند و نهایتا نقش دین را در برآورده کردن این نیازها درک کند و بپذیرد، نگرش او نسبت به دین مثبت خواهد شد. در مقابل، اگر دین به گونه ای عرضه شود که افراد آن را مانعی در
جهت تحقیق خواسته های مادی و معنوی خویش احساس کنند، نگرش منفی نسبت به آن پیدا خواهند کرد» (رزاقی، 1387، ص80).
چند ویژگی فوق، منحصر به مرحله چهارم نیست، بلکه می توان آن را از وجوه مشترک تمام دوره ها محسوب کرد؛ اما مهم آن است که - جز نیازهایی که برای ادامه زندگی ضروری است که در تمام مراحل و برای تمام انسان های معمولی مشترک است- در هر مرحله و سن، به سطح خاصی از نیازها بیشتر بها داده می شود. تعیین سطح نیازها به متغیرهایی متفاوتی، از جمله: میزان معرفت، شناخت، سن و جنسیت، بستگی دارد. در عین حال، وابسته بودن میزان رضایت از دین با میزان ارضای نیازها در مرحله سوم و چهارم رشد ایمان، نمود بیشتری پیدا می کند که نیاز به مباحث مفصل روان شناختی دارد؛ اما تحلیل مختصر این ویژگی آن است که میزان گرایش آدمیان معمولی به دین را، میزان رضایتمندی آنان تعیین می کند و ملاک رضایتمندی نیز بر اساس میزان ارضای نیازهای آدمی است و تعیین اینکه ارضای کدامین نیاز اکنون در اولویت قرار دارد، به متغیرهای متعدد بستگی دارد. اگر انسان ها - دست کم در مقاطع سنی نوجوانی تا پایان جوانی - به این نتیجه برسند که دین در طریق ارضای نیازها به آنان کمک نمی کند یا بدتر از آن، مانعی برای ارضای نیازهای آنان محسوب می شود، آن را نخواهند پذیرفت یا حداقل با رضایت آن را نمی پذیرند. ممکن است پذیرش، برمبنای ترس از عواقب احتمالی یا رسیدن به پاداش های احتمالی آینده باشد، اما پذیرش اصل آن را از روی لذت و رغبت، امر دیگری است. مهم تر آنکه در بسیاری اوقات، در تشخیص نیازهای واقعی از نیازهای تخیلی یا مبتنی بر خواسته های نفسانی نیز خلط حاصل می شود. ارزیابی منطقی نیازها و تلاش در جهت ارضای نیازهای واقعی در انحصار گروه خاصی است. ارضای نیازهای تخیلی که برخی آنها را از دسته نیازهای خود محسوب می دارد یا ارضای آن به مصلحت نیست نیز در این حیطه می گنجد. گاهی دوست داشتن یا نداشتن افراد نیز با همین ملاک تعیین می شود.
بر همین اساس، بهانه جویان، نه حقیقت جویان، بر اساس تمایلات نفسانی خود، شبهه هایی را مطرح کرده اند و دوست دارند آنها را لاینحل بینگارند و آموزه های دینی را غیر ارضا کننده یا ناتوان در پاسخ گویی به سوالات مورد نظر تلقی کنند. از این رو، آنها مایل نیستند اولاً پرسش آنان پاسخ داشته باشد و با فرض وجود پاسخ، حتی منطقی و قانع کننده، تمایلی به پذیرش آن نشان نمی دهند. به بیان قرآن کریم: و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما وعلوا فانظر کیف کان عاقبه المفسدین؛ (نمل،14) «و با آنکه دل هایشان بدان یقین داشت، از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند. پس ببین فرجام فسادگران چگونه بود».
به دلیلی که در آیه مبارکه ذکر شده است، برخی به بهانه های گوناگون، از پذیرش پاسخ امتناع می کنند. قالبی بودن پاسخ، پیچیده و فلسفی بودن آن و غیرقابل فهم بودن، بهانه ای برای عدم پذیرش است. در عین حال، این احتمال را از نظر دور نداریم که گاهی پیش وجدان خویش، پاسخ را بپذیرد؛ اما از پذیرش لوازم و مقتضیات آن امتناع کند.
چه راهکارهای تربیتی می توان ارائه داد؟ انتخاب روش براساس ویژگی های فردی؛ مهم ترین عامل تعیین کننده در تربیت دینی و پرورش ایمان این گروه است. استفاده از گام های ارتباط در مشاوره و روان درمانی؛ گفت و گوهای چهره به چهره و رودرو؛ مماشات با خواسته ها و عدم برخورد از موضع تحکم گامی موثر در این طریق است. پذیرش جوان، آن گونه که هست، نه پذیرش مشروط به آنچه مربی تربیتی می خواهد و القای این احساس که به خوبی نیازهایش را درک می کنیم، روش هایی موثر در بسترسازی برای توسعه این مرحله ایمانی است.
روش تربیتی پیامبراسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که از طریق آن توانست قلب های قسی را به رقت و رأفت آورد و مردمان چموش را رام محبت خویش کند و آنها را تحت سیطره اسلام درآورد، موثرترین روش تربیتی در تمام گروه ها، مخصوصاً این گروه سنی است. قرآن کریم خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:«پس به [برکت] رحمت الهی، با آنان نرم خو [و پرمهر]
شدی، و اگر تندخو و سخت دل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده می شدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه، و در کار[ها] با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست می دارد» (آل عمران، 159).

فاولر: مرحله پنجم: ایمان انضمامی (میان سالی و بالاتر)

(conjunctive faith)
اکمان: «پذیرش قطب های متعدد در زندگی، انعطاف پذیری در برابر تضادها و نیاز به تفاسیر چندگانه از واقعیت، از علائم این مرحله است. نمادها، داستان ها، استعارت، کنایات و افسانه ها (از سنت خود فرد و دیگران) اموری است که تازگی درک شده اند و ابزاری برای ابراز واقعیات محسوب می شوند».
«مرحله پنجم، ایمان انضمامی متضمن جمع خود (self) با منظر سرکوب شده (suppressed) یا تشخیص داده نشده بسیاری از انسان های دیگر است که در حوزه اعتماد به نفس و شناخت آگاهانه و انطباق موثر با واقعیت مرحله چهارم واقع شده است. در این مرحله ساده، لوحی ثانوی (second naivete) توسعه می یابد که در آن قدرت نمادین با معنای مفهومی به یگانگی می رسد. در این مرحله باید اصلاحات جدید صورت گرفته و گذشته فرد بازنویسی شود. باید از ندای خود، عمیق تر «deeper self» استقبال کرد. مهم تر آنکه این مرحله شامل بازشناسایی نقادانه از ناهشیاری اجتماعی، اعم از افسانه ها، تصاویر آرمانی و تعصباتی است که سخت بر سیستم خود مبتنی است. پرورش فرد در درون طبقه اجتماعی، دینی، سنتی، گروه قومی و ... او را توان نقادی می دهد.
به صورتی غیر عادی، قبل از مرحله میان سالی؛ یعنی مرحله پنجم، نشانه های ضعف و واقعیت رفتارها و اعمال برگشت را می شناسد. هر اندازه که مرحله سابق در جهت روشنگری حد و مرزهای خود و دیدگاه ها تلاش می کرد، در این مرحله خلل و فرج و
نفوذپذیری ایجاد می شود. با وجود ضدو نقیض های آشکار، این مرحله تلاش می کند تخالف ذهن و تجربه را به یگانگی برساند. برای نزدیکی با اندیشه های متفاوت و تهدید کننده خود و منظر، از جمله تجارب جدید و عمیق در معنویت و الهام وحیانی، آماده است. تعهد این مرحله نسبت به عدالت، از انحصار قبیله، طبقه، جامعه دینی یا ملیت آزاد است و با اهمیتی که هنگام گذشت بیش از نصفی از عمر بروز می کند، در این مرحله آمادگی دارد عمر خود را برای محافظت، آماده کردن بستر و ایجاد هویت و معنا برای دیگران سپری کند. نیروی این مرحله در تصورات مسخره نمود پیدا می کند. شایستگی دیدن و بودن در فرد یا گروهی که معنای نیرومندتری دارد، ضمن آنکه هم زمان تشخیص می دهد که از واقعیت متعالی درکی نسبی، ناقص و به صورتی اجتناب ناپذیر و تحریف شده دارد.
خطرات این مرحله نیز زمین گیر شدن منفعلانه یا بی تحرکی است که نمود آن رضایت از خویشتن یا گوشه گیری از روی بدگمانی است و منشا آن درک متناقض نما از حقیقت است.
در مرحله پنجم، نمادها، اسطوره ها و تشریفات (مرتبط با خود و دیگران) را درک می کند؛ زیرا این امور تا اندازه ای از طریق درک عمق واقعیتی که اینها بدان برمی گردد حاصل می شود.
او همچنین تقسیمات خانواده انسانی را به صورت روشن درک می کند؛ زیرا این امور به وسیله احتمال (و الزام) جامعه فراگیر انسانی دریافت می شود. این مرحله همچنان قابل تجزیه باقی می ماند. این مرحله بین عالم ثابت و دیدگاه در حال تحول و ثابت، باقی می ماند. در برخی موارد، این تقسیمات به فراخوانی خودشکوفایی بنیادی منجر می شود که در مرحله ششم به آن نائل می شویم ((Joann Wolski Conn.(ibid).

ویژگی های کلی:

«حرکت ورای منطق اندیشه های متضاد؛ الگوی ارتباط ارگانیکی؛ معرفت محاوره ای: گفتارها در زبان او شناخته شده است؛ ضمیمه کردن دو امر سرکوفته شده (Suppressed) و متوقف شده (Repressed)؛ استقبال از ندای خود عمیق تر (Deeper Self)؛
آگاهی به حد و مرزهای خود کنونی و خلل و فرج آن (Porous & Permeable)؛ محافظت از آسیب پذیری دیگران؛ حاکم نبودن خودآگاه برجان او» ((psyc. queensu. ca(ibid).

نویسنده: مرحله پنجم

براساس مباحث فوق و نظر به توجه ویژه معصومان(علیه السّلام) به سنین چهل سال به بالا که می فرمودند: «بر بنده تا سنین قبل از چهل سال سخت گیری نمی شود؛ اما همین که به چهل سالگی رسید خدای عزوجل به دو ملک امر می کند که من به بنده ام عمری داده ام (عمری از او گذشته است) پس بر او سخت گیری کنید و اعمال کم یا زیاد، بزرگ یا کوچک او را بنویسید» (شوشتری، بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه، ج12، ص138)، همچنین براساس بیان قرآن کریم که دوران میان سالی به بالا را دوران عقلانیت خوانده است: حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً؛ (احقاف، 15) «تا آنگاه که به رشد کامل خود برسد و به چهل سال برسد». انتظار از کسانی که به این سن رسیده و مراحل ایمان را به سلامت طی کرده اند، این است که با عبور از شبه های عقیدتی، اخلاقی و پاسخ گویی مناسب به سوالات اساسی زندگی، به استحکام عقیدتی نائل شده و اما و اگرهای عقیدتی و اخلاقی را از سر گذرانیده باشند. اندیشیدن به سرانجام کارها؛ تصمیم گیری های سنجیده؛ حاکمیت عقل بر هوا؛ گذر از مستی جوانی؛ کاستن از میزان آرزوها؛ تفکر بیشتر در باب سرانجام زندگی دنیوی و دنیای پس از مرگ؛ کیفیت جبران خطاها و تلاش برای جبران عمر از دست رفته؛ توجه بیشتر به احیای ویژگی های انسانی در جان خویش؛ تمایل بیشتر به محبت کردن و محبت دیدن؛ نیاز بیشتر به احترام؛ تلاش در جهت عمل مطابق ویژگی های شخصیتی انسانی در آن سن را می توان از ویژگی قابل انتظار مرحله پنجم دانست که البته در مواردی نیز با مرحله ششم اشتراک دارد. در این مرحله، انسان ها احیانا به تضادها در ایمان خویش پی می برند و می آموزند چگونه با ایمان و سوالات خود کنار بیایند. این مرحله متضمن روابط پویا و قابل اعتماد با خداست. از میان سالی به بالا،
نیاز بیشتر به گسترده کردن حلقه ارتباطی، از جمله تمایل بیشتر به شرکت در مراسم مذهبی، حساسیت بیشتری پیدا می کند.
انتظار آن است که باورهای دینی (از روی تقلید یا شناخت) در جان او تثبیت شده باشد؛ در عین حال، عقیده و ایمان دیگران نیز مورد احترام باشد. از موضع گیری های متعصبانه علیه دیگران پرهیز می کند. پاسخ او به سوالات ایمانی، مبتنی برتعصب جاهلانه و موضع گیری های از پیش تعیین شده نیست؛ بلکه عقل و اندیشه در این میان، نقش مهم ایفا می کند. منطقی است که احتمال خطا در رفتار و عملکرد خویش را بپذیرد. انتظار آن است که دست خدا را به صورتی آشکارتر در تمام پدیده ها و حوادث هستی مشاهده کند و پا را از عالم حس فراتر گذاشته، به عالم غیب بیش از پیش راه یابد. در باب پدیده های عالم، بیشتر اندیشه کند و عظمت خالق خویش را بیشتر دریابد. انتظار آن است که در مورد خدا و عالم نامشهود، شناخت عمیق تر کسب کند و از اندیشه های دینی خود اندیشمندانه دفاع کند.
نیز از علائم این دوران، آن است که به عقلانیتی برسند که افراد را با حق بسنجند، نه حق را با افراد، به همین دلیل، خطای دیگران موجب رمیدگی آنان از حق نمی شود؛ البته تحول اساسی در اندیشه های باطل این گروه سنی نیز عملی تقریباً غیرممکن به نظر می رسد. انتظار می رود بحران میان سالی و نزدیک تر شدن او به مرگ و مشارکت او در مراسم دسته جمعی دینی، علاقه انجام وظایف دینی را در او تقویت کند.
در عین حال، رشد برخی رذایل اخلاقی هم زمان با افزایش سن و برخلاف رشد فضایل اخلاقی؛ مانعی در جهت رشد ایمان و نوعی عقب گرد به حساب می آید. پیامبراسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «فرزند آدم پیر می شود، اما دو خصلت در او جوان می شود: حرص و آرزوی دراز، سپس سنگی را جلوی روی خویش انداخت و فرمود: این آرزوی فرزند آدم است و سنگ دیگری را پشت سر انداخت و فرمود: این اجل فرزند آدم است. او آرزویش را می بیند، اما اجلش را نمی بیند» (کراجکی، 1394ق،؛ ص26). به دلیل کمتر شدن تحرکات اجتماعی، تلاش بیشتر برای انس با کلام خدا و درک مفاهیم آن، دور از انتظار نیست.

نکات تربیتی

شاکله شخصیتی گروه سنی در مرحله پنجم و ششم به گونه ای نسبتا نفوذناپذیر شکل گرفته است؛ اما کند بودن روند تغییرات مثبت و مطلوب، نباید به منزله عدم امکان تربیت و تأثیرگذاری بر آنان تلقی شود. معصومان (علیه السّلام) نیز با علم به این ویژگی ها در جهت تغییر رفتار آنان تلاش می کرده اند. به عنوان مثال، امام سجاد (علیه السّلام) به منظور راهنمایی و نصیحت محمدبن مسلم زهری - که پیرمردی سال خورده بود - نامه ای با این محتوا نوشت: «وقتی که دنیاپرستی می تواند کسی مانند تو را تا این درجه به انحطاط و پستی برساند، با انکه عمر بسیار کرده ای و از تحصیلات عمیق علمی بهره مند شده ای و با مرگ فاصله زیادی نداری، پس یک نفر جوان در برابر تمایالات نفسانی خود چگونه سالم می ماند»؟ (مجلسی، 1404ق، ج75، ص134).
ایجاد تغییر مثبت در این گروه سنی، علاوه بر احساس مثبت درونی و رشد معنوی خود شخص، جامعه پیرامونی - که نگاهی ویژه به آنان دارد - نیز تحت تاثیر قرار می گیرد.
محدودیت های روان شناختی احتمالی در این مراحل را می توان کاهش تحمل، افزایش حرص، خوف از بحران های پیش رو به صورت روشن، خوف از مرگ، افزایش حرص و کاستی در امید و توکل و اعتماد به نفس و آرامش و قناعت به آنچه دارد، مقاومت در برابر شناخت های جدید و حساسیت بیش از پیش عاطفی ذکر کرد. کسانی که با این دسته از انسان ها سروکار دارند با ملاک قرار دادن امور فوق و تلاش در جهت جبران کاستی ها، می توانند تاثیرات مثبتی در آنان ایجاد کنند و بستر زندگی هرچه سالم تر جسمانی و روانی آنان را فراهم آورند.
بی تردید، تلاش بیشتر آدمی در این سن و تلاش اطرافیان در جهت تقویت ایمان و باورهای دینی می تواند بسیاری از کاستی های فوق را جبران کند. رفتارهایی از قبیل: ایجاد تنوع در محیط پیرامونی، اکرام و توقیر، تلاش در جهت رفع نیازهای عاطفی، در دسترس قرار دادن نرم افزارهای مورد علاقه از طبیعت و ...، تاثیرات مثبت بر جای خواهد گذاشت.

فاولر: مرحله ششم: تعمیم ایمان (بزرگ سالی تا پایان عمر)

(Universallzing Faith)
اکمان: «علی رغم تضادها و تکثرها، افراد در این مرحله، به سوی یگانه شدن با قدرت هستی به پیش می روند. بصیرت و تعهد، آنان را از احساساتی که مانع گذران زندگی در محبت می شود رهایی می دهد. خود را وقف غلبه بر تبعیض، ستم و خشونت می کنند. به صورتی موثر و قابل پیش بینی، به منافع عمومی و تفکیک ناپذیر محبت و عدالت واکنش نشان می دهند».
«بسیار نادرند کسانی که به این مرحله راه می یابند. فردی که در این مرحله قرار دارد، خود عناصر ایمان را ایجاد می کند. احساس آنان از شرایط آرمانی شامل تمام موجودات می شود. آنان تجسم و به تحقق رساننده روح جامع و به تحقق رسیده جامعه انسانی اند و تاثیرگذارند (contagious)؛ به این معنا که حوزه هایی آزاد از پایبندی های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژی که ساخته و برآینده ی بشریت تحمیل کرده ایم، ایجاد می کنند. با احساس مشارکت در قدرتی که دنیا را به یگانگی رسانده و متحول کرده است، زندگی می کنند. تعمیم گرایان (Universalizers) غالبا تمام ساختارها (از جمله ساختارهای دینی) را در هم می شکنند؛ ساختارهایی که بر اساس آن خود را نگه داشته ایم و بقا، امنیت و معناداری خود را استمرار می بخشیم. بسیاری از افراد که به تغییر آنان دل بسته ایم، در این مرحله می میرند. بعد از مرگ، بیشتر به افتخار و عزت می رسند تا دوران زندگی، افراد کمی هستند که بتوان آنها را با این مرحله توصیف کرد. کسانی که سادگی خاصی دارند، به گونه ای که می توان آنها را درک کرد، در عین حال، انسانیت آنان بیش از کسانی است که باقی مانده اند. سطح جامعه ی آنان از جهت وسعت، جهانی است. صفات اختصاصی آنان عزیز و دوست داشتنی است؛ زیرا سوای ملاحظات کاربردی، بزرگواران جهان اند. زندگی هم دوست داشتنی است و هم انعطاف پذیر. این افراد آمادگی رهبری تمام مردم - از هر سنت و دین - در سایر مراحل ایمان را دارند ((Joann Wolski Conn. (ibid).
ویژگی های کلی: «سلطنت خدایی به واقعیت تبدیل می شود؛ بی پروایی در برابر تهدید نسبت به خود، گروه اولیه و نهادها؛ فعال مذهبی در باب محبت و عدالت؛ تعالی اخلاقی و واقع گرایی دینی؛ تعمیم مرحمت؛ منظر فراگیر در باب جامعه» ((psyc. queensu. Ca (ibid).

نویسنده: مرحله ششم

براساس توصیفات فوق، می توان ویژگی های زیر را برای این مرحله برشمرد:
عبور از فردیت، تعیین و تشخیص؛ گسترش و تعمیم ایمان تا جایی که دیگر به خود نمی اندیشد، بلکه دیگران برای او بیش از خودش اهمیت پیدا می کنند؛ گویا راه او به سوی یگانه شدن با قدرت هستی، از طریق خدمت و محبت به دیگران می گذرد؛ مرحله احساس یگانگی با خداست؛ دورانی که انسان ها زندگی و سرمایه عمر خود را برای قدرت بزرگ هستی خرج می کنند.
دو مفهوم عبور از مرز فردیت و رسیدن به بصیرت و تعهدی که محبت و خدمت به دیگران برای او اولویت پیدا می کند با قدرت هستی، از مفاهیم کلیدی این مرحله است.
دشوار است که بتوان فضای عقیدتی حاکم بر مسیحیت در باب وجود خدا و ایمان به او را به درستی تصور کرد، حتی شاید برای خود متکلمان مسیحی نیز قابل فهم نباشد که «وحدت در عین تثلیث و تثلیث در عین وحدت» را چگونه می توان توجیه کرد. به همین دلیل، سخن گفتن در باب پیوستن به یگانه هستی، با منظر اسلامی چندان معنادار نمی نماید.
از منظر فیلسوفان و متکلمان اسلامی، بالاترین مرحله ایمان، خودآگاهی یا قرب به خدای متعال دانسته شده است:
اگر وجود روح تکامل پیدا کند، آگاهی او نسبت به خود قوی تر می شود. از طرف دیگر، وقتی که دانستیم وجود هر مخلوقی قائم و وابسته به
آفریننده خویش است و از او تفکیک ناپذیر است؛ در این صورت اگر آفریده، خودش را به درستی بیابد این واقعیت را با علم حضوری خواهد یافت که عین وابستگی به خداست. اینکه ما ارتباط خود را نمی یابیم به این دلیل است که یا وجود و خودآگاهی ما ضعیف است یا علم ما در مرتبه خودآگاهی نیست (مصباح، 1379، ص179-180).
بی تردید، اولیای الهی که در رأس آنها معصومان (علیه السّلام) قرار دارند، کامل ترین مصادیق این مرحله اند.

نکات تربیتی

در این مرحله، انسان ها میان دو مرز قرار می گیرند. عمر از دست رفته و مرگی که صدای آن از نزدیک شنیده می شود. با از دست دادن توان، از دست رفتن لذت و روی آوردن بیماری و سستی و ظاهر شدن آثار مرگ، حسرت و ندامت بر کرده ها و ناکرده ها، بیش از پیش، جان آدمی را فرا می گیرد و انتظار آن است که گوش شنوای انسان ها بازتر شود. حضرت علی(علیه السّلام) نیز با توجه به همین ویژگی فرمود:
ای پیر سال خورده ای که پیری موهایت را سپید کرده است، چگونه خواهی بود هنگامی که طوق های آتش به استخوان های گردنت بچسبد و با غل ها جامعه، دست ها به گردن ها چنان بسته شود که زنجیر، گوشت بازوان را بخورد (نهج البلاغه، خطبه 183).
همان گونه که اشاره شد، میزان تاثیرپذیری شناختی در دوران سنی فوق کاهش پیدا می یابد؛ در عین حال که نمی توان آن را کاملاً مردود دانست. انسان ها در این دوران، زمینه های عاطفی مناسبی برای تاثیرپذیری پیدا می کنند. برگشت عاطفی در این دوران، توجیه مناسبی برای تاکید اسلام بر اکرام و احترام آنان است. سختی کار تاثیرگذاری تربیتی بر این گروه، مجوزی برای بی توجهی تربیتی نسبت به آنان نیست؛ زیرا همان گونه
که اشاره شد، تاثیرگذاری آنان بر زبردستان، با هیچ گروه سنی دیگر قابل مقایسه نیست. انتظار آن است که در این دوران، واعظ درونی شکل گیرد و بیش از آنکه به شنیدن از بیرون گوش بسپرد، گوش جان را برای شنیدن ندای درون باز کند.
در عین حال، تشکیل نشست های جمعی، مخصوصا از گروه همسالان، بیان خاطرات دوران گذشته، در اختیار قرار دادن کتاب های داستانی، دعوت شخص و شفاهی یا ارسال دعوت نامه خصوصی جهت مشارکت در اعمال عبادی دسته جمعی می تواند تاثیرگذار باشد. مطالبه مشارکت در حلقه های معرفت، بیان دیدگاه ها و عقاید، مخصوصاً مباحث مرتبط با معاد، از اولویت های این سن است. علاوه برآن، باید به موارد دیگری که در مرحله پنجم به عنوان توصیه مشترک بین دو مرحله بیان گردید، توجه شود.
با فرا رسیدن دوران رذالت عمر که به بیان قرآن کریم، دانسته ها فراموش می شود (نحل،70؛ حج،5)، دوران تکلیف به پایان رسیده در نهایت، دعوت حق را لبیک گفته و با اندوخته های ایمانی خویش به ملاقات حق رسیده است: یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاَقِیهِ‌ (انشقاق،6).

محدودیت های دیدگاه فاولر

بی تردید، تلاش فاولر در جهت تعیین مراحل رشد ایمان، مبتکرانه و ارزشمند است؛ به گونه ای که همه کسانی که براساس آثار او قلم زده اند، خ ود را مدیون تلاش های او می دانند؛ همان گونه که او نیز مدیون روان شناسان رشد قبل از خویش است. این امر به معنای کامل بودن دیدگاه او در همه ابعاد نیست.
روشن است که بدون مطالعه آثار متعدد جیمز فاولر، در باب صحت داوری درباره او نمی توان به اطمینان رسید. به همین دلیل، اعتراف می کنیم که ممکن است بیان محدودیت ها نیز خود محدودیت هایی داشته باشد.
در عین حال که او تلاش کرده است در این باب دیدگاهی توصیفی ارائه کند و در پی تجویز و توصیه نبوده است، اما همین امر را نیز می توان از محدودیت های دیدگاه او دانست؛ زیرا در مبحثی که نویسنده آن علاوه بر تخصص در روان شناسی، به عنوان روحانی مسیحی دغدغه گسترش فرایند ایمان را نیز دارد، تفکیک این دو، منطقا پذیرفتنی نیست. برخی پرسش های مطرح در باب دیدگاه فاولر به شرح زیر است:
1. آیا مؤمنان برای رسیدن به آخرین مرحله ایمان، لزوما باید این مراحل را طی کنند؟ یعنی امکان ندارد انسانی بدون طی مراحل میانی، به صورت جهشی به آخرین مرحله دست یابد؟
2. روش رسیدن به هر کدام از مراحل ایمان چیست و برای رسیدن به آن، چه اقداماتی باید انجام داد؟
3. با توجه به توصیف مراحل ایمان، هر کسی احتمالا ممکن است بداند در چه شرایطی از ایمان قراردارد؛ اما برای آگاهی دیگران چه راهی وجود دارد؟ به بیان دیگر، کدامین عملکردها نشانه ایمان است؟
4. آیا در میان انسان های عادی می توان فرد یا افرادی را نام برد که تمام مراحل را طی کرده باشند؟
5. آیا کسی هست که به هیچ یک از مراحل ایمان دست پیدا نکرده باشد؟
6. چرا روش رسیدن به مراحل ایمان تبیین نشده است؟ شاید اصلی ترین دلیل، عدم تعیین متعلق ایمان است. در صورتی که متعلق ایمان تعیین نشده باشد، چگونه می توان روش های رسیدن به آن را بررسی کرد. ایمانی که متعلق روشنی ندارد چه معنا و چه ارزشی دارد؟

پی نوشت ها :

1.عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور.
2. دکتر جیمز فاولر (1940) استاد کلام و توسعه انسانی دانشگاه اموری (Emory) آمریکا و مدیر مرکز تحقیقات در باب ایمان و رشد اخلاقی و بخش اخلاقی آن دانشگاه بوده که در سال 2005 بازنشتسه شده است. او کشیش کلیسای مثدیست (United Methodist Church) در آمریکاست. بیشترین شهرت او به دلیل نگارش کتاب مراحل رشد ایمان است که در سال 1981 منتشر شده است. او در ین کتاب تلاش کرده است اندیشه فرایند رشد ایمان را توسعه دهد. نظریه «مراحل توسعه ایمان» فاولر همسو با نظریه «رشدشناختی» ژان پیاژه و «مراحل رشد اخلاقی» لورنس کهلبرگ تدوین شده است (Wikipedia, the free encyclopedia).
3.از آنجا که مفسر اصلی دیدگاه فاولر در این مقاله، «اکمان» است لازم است خوانندگان گرامی با ایشان آشنا شوند: دکتر اکمان (Ehman P. C. Tam) استاد ادیان و روان درمانی، اولین درجه علمی خود را از هنگ کنگ دریافت کرد، دوره آموزشی کشیشی را در دانشگاه مخصوص کشیشان گذرانید و حدود پنج سال، کشیش کلیسایی در همان کشور بود. بعد از آن، هنگ کنگ را به مقصد اتاوای کانادا برای مطالعه در رشته روان شناسی ترک کرد. او مطالعات خود را در دانشگاه اتاوا در رشته مشاوره دینی به پایان رسانید. برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت ذیل مراجعه فرمایید:
http://www. gtfeducation org/Administration/ Profiles/ Tam html

منابع تحقیق
1. قرآن کریم، ترجمه محمد مهدی فولادوند.
2. نهج البلاغه (1337)، شرح ابن ابی الحدید، کتابخانه عمومی آیت الله مرعشی نجفی، قم.
3. نهج البلاغه (1376)، شرح محمدتقی شوشتری، امیرکبیر، تهران.
4. ابوجعفر، محمدبن الحسن (شیخ طوسی) (1365)، التهذیب، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
5. چمبرلین، دیوید بی (1375)، روان شناسی جنین، ترجمه زاهدی و دیگران، جیحون، تهران.
6. احمدی، سیداحمد (1373)، روان شناسی نوجوانان و جوانان، موسسه انتشاراتی مشعل، اصفهان.
7. باقری، خسرو (1387)، «شیوه تسامح و مبانی آن در تربیت نبوی». فصلنامه تعلیم و تربیت، ش3.
8. رزاقی، هادی(1387)، ایمان و نگرش در تربیت دینی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، قم.
9. شعیری، تاج الدین (1363)، جامع الاخبار، رضی، قم.
10. صدوق، محمدبن علی بن حسین بن بابویه قمی(1404)، من لایحضره الفقیه، جامعه المدرسین، قم.
11. طباطبایی، سیدمحمد حسین (1417)، المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم.
12. قرائتی، محسن(1383)، تفسیرنور، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، تهران.
13. کراجکی، ابوالفتح (1394)، معدن الجواهر، کتابخانه رضویه، تهران.
14. کلینی، محمدبن یعقوب(1365)، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
15. مجلسی، محمدتقی(1404)، بحارالانوار، موسسه الوفاء بیروت، لبنان.
16. مصباح، محمدتقی (1379)، پیش نیازهای مدیریت اسلامی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خیمنی(ره)، قم.
17. مطهری، مرتضی (1373)، توحید، صدرا، قم.
18. نوری، حسین (1408)، مستدرک الوسائل، موسسه آل البیت (علیه السّلام)، قم.
یادآور می شود نرم افزارهای: جامع التفاسیر، جامع الاحادیث و دانش نامه علوی، اصلی ترین منابع پژوهش اسلامی در این تحقیق بوده است.
آنچه به «اکمان» استناد داده شده از مجله ذیل اقتباس شده است:
faith development theory and spiritual direction. pastoral psychology . vol44.N 4. 1995 Ekman P. C. Tom.
برای توضیح مراحل از منابع ذیل استفاده شده است:
W. C. Crain. (1985). Theories of Development. Prentice - Hall. pp.118-136.
Joann Wolski Conn (ed), Women's Spirituality: Resources for Christian Development. (Paulist, 1986), p.226-232.
http://psyc. queensu. ca/~irwinr/psyc250/Stages%20of%20Faith %20 Development. htmI
سایت مرتبط با بخش روان شناسی دانشگاه کوین، یکی از دانشگاه های ممتاز کانادا که اعتبار تحصیلی بین المللی دارد:
http://www. hope. edu/academic/psychology/335/webrep/faithdev. htmI
سایت متعلق به موسسه بزرگ آموزشی در هلند:
http://en. wikipedia. org/wiki/About - Wikipedia
ویکی پدیا، پروژه ای مبتنی بر وب و دائره المعارفی رایگان است. ویکی پدیا، مرکب از دو کلمه«ویکی» (نوعی وب سایت که با همکاری ایجاد شده است) و «پدیا» است که اشاره به انسایکلوپدیا دارد. درمقالات، ویکی پدیا کاربر راهنمایی می شود که صفحات وب را با اطلاعات بیشتربه یکدیگر مرتبط کند. ویکی پدیا با همکاری مشترک داوطلبان از سراسر دنیا نوشته شده است.
روایات
دعی النبی صالی صلاه و الحسن و الحسن متعلق به فوضعه النبی صمقابل جنبه و سلی فلما سجد اطال السجود فرفعت راسی من بین القوم فاذا الحسن علی کتف رسول الله... فلما سلم قال له القوم یا رسول الله لقد سجدت فی صلاتک هذه سجده ما کنت تسجدها کانما یوحی الیک فقال صلم یوح الی و لکن ابنی کان علی کتفی فکرهت ان اعجله حتی نزل.
صلی رسول الله بالناس الظهر فخفف فی الرکعتین الاخیرتین فلما انصرف قال له الناس هل حدث فی الصلاه حدث قال و ما ذاک قالوا خففت فی الرکعتین الخیرتین فقال لهم اما سمعتم صراخ الصبی.
ان العبد لفی فسحه من امره ما بینه و بین اربعین سنه فاذا بلغ اربعین سنه اوحی الله عزوجل الی ملکیه قد عمرت عبدی هذا عمرا فغلظا و شددا و تحفظا واکتبا علیه قلیل عمله و کثیره و صغیره و کبیره.
اذا کانت الدنیا تبلغ من مثلک هذا المبلغ مع کبر سنک و رسوخ علمک و حضور اجلک فکیف یسلم الحدث فی سنه الجاهل فی علمه.
یهرم ابن آدم و یشب فیه اثنتان الحرص و طول الامل و اخذ حجرین فالقی بین یدیه حجرا و قال هذا امل ابن آدم و القی خلفه حجرا و قال هذا اجله فهو یری امله و لا یری اجله.
لایزنی الزانی حین یزنی و هو مؤمن و لا یسرق السارق حین یسرق و هو مؤمن فانه اذا فعل ذلک خلع عنه الایمان کخلع القمیص.
لاتسترضعوا الحمقاء فان اللبن یعدی/... فان الولد یشب علیه/... فان اللبن یغلب الطباع.
لا تقسروا اولادکم علی آدابکم فانهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم.
عن النبی انه نظر الی بعض الاطفال فقال ویل لاولاد آخرالزمان من آبائهم فقیل یا رسول الله من آبائهم المشرکین فقال لا من آبائهم المؤمنین لا یعلمونهم شیئا و اذا تعلموا اولادهم منعوهم و رضوا منهم بعرض یسیر من الدنیا فانا منهم بری و هم منی براء.
ایها الیفن الکبیر الذی قد لهزه القتیر کیف انت اذا التحمت اطواق النار بعظام الاعناق.
فاذا کانت الدنیا تبلغ من مثلک هذا المبلغ مع کبر سنک و رسوخ علمک و حضور اجلک فکیف یسلم الحدث فی سنه الجاهل فی علمه المافون فی رایه المدخول فی عقله.
دع ابنک یعلب سبع سنین و یودب سبع سنین و الزمه نفسک سبع سنین فان افلح والا فانه ممن لا خیر فیه.
و اذن فی اذنه الیمنی واقم فی الیسری تفعل به ذلک قبل ان تقطع سرته.
عن ابی عبدالله عن ابیه قال: انا نامر صبیاننا بالصلاه اذا کانوا بنی خمس سنین فمروا صبیانکم بالصلاه اذا کانوا بنی سبع سنین.
ولذی نفس رسول الله بیده لو ان رجلا غشی امراته و فی البیت صبی مستیقظ یراهما و یسمع کلامهما و نفسها افلح ابدا.
اوحی الله تعالی الی موسی حببنی الی خلقی و حبب خلقی الی قال یا رب کیف افعل قال ذکرهم آلائی و نعمائی لیحبونی.
بادروا اولادکم بالحدیث قبل ان یسبقکم الیهم المرجئه.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان، (1388)، مجموعه مقالات همایش تربیت دینی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (رحمه الله).